متن کامل [PDF 607 kb]
(1450 دریافت)
|
چکیده (HTML) (2555 مشاهده)
متن کامل: (1036 مشاهده)
مقدمه
بهزیستی ذهنی یکی از مفاهیم کلیدی حوزه رفاه و سلامت اجتماعی است. بهزیستی ذهنی به ارزیابی کلی کیفیت زندگی که فرد تجربههای شخصی خود را بر اساس مجموعهای از معیارها برآورد میکند، اشاره دارد (گنگ،2018) و شامل ارزیابیهای وسیع مانند رضایت از زندگی، قضاوتهای رضایتمند و احساس آنان است که نشان میدهد چگونه مردم به حوادث و شرایط زندگی واکنش نشان میدهند. بهطورکلی ثروت (درآمد)، اشتغال پایدار، روابط مثبت و رویدادهای زندگی روزمره (مثلا ازدواج، تولد فرزند، خرید خانه و غیره) با سطح بالای بهزیستی ذهنی مرتبط هستند (جو و لی، 2017). به عبارتی، بهزیستی ذهنی قضاوت مثبت از زندگی و احساس خوب است. فرد دارای بهزیستی ذهنی زیاد، شاهد رضایت از زندگی و لذت مکرر است و تنها بهندرت احساسات نامطلوبی مانند ناراحتی یا عصبانیت را تجربه میکند. برعکس وقتی گفته میشود فرد دارای بهزیستی ذهنی کمی است که از زندگی خود راضی نباشد؛ لذت و مهربانی کمی را تجربه کند و بهطور مکرر احساساتی منفی مانند عصبانیت و اضطراب داشته باشد (موسوی و همکاران، 2018). احساس بهزیستی از جهات مختلفی مانند تأمین سلامت روانی، سلامت جسمانی و افزایش طول عمر، اثبات ارزش شادکامی برای انسان و اندازهگیری شاخص کیفیت زندگی اهمیت دارد (علینسب و همکاران، 2017).
شاید بتوان گفت یکی از مهیجترین و جالبترین تغییرات در علم اقتصاد، حداقل در سالهای اخیر، معرفی ایدهای به نام «شادی» در کنار ثروت، دارایی، مصرف و یا کل پول موجود در دست فرد به جهت سنجش رفاه بوده است (محمدیان منصور و همکاران، 2016). شادکامی صرفا یکی از مؤلفههای بهزیستی است. درواقع شادکامی عنصر عاطفی از مؤلفه تجربی-ذهنی است. آرگیل (1989) شادمانی را عبارت از بودن در حالت خوشحالی و سرور و دیگر هیجانات مثبت، راضی بودن از زندگی خود و فقدان افسردگی، اضطراب و سایر هیجانات منفی میداند. بنابراین به نظر میرسد شادمانی حالتی ذهنی است که شامل سه مؤلفه وجود هیجانات مثبت، عدم وجود هیجانات منفی و رضایت از زندگی است که در بخشی از بهزیستی هیجانی که شاخصهای از بهزیستی ذهنی است میگنجد (زادحسن و همکاران،2017). شادی و شادکامی اهمیت دارد اما آن تمام چیزی نیست که در واژه بهزیستی قرار دارد. ازاینرو مدیران در کنار دغدغه تحقق اهداف سازمانی، باید بهزیستی کارکنان خود را بیمه کنند و افزایش بهزیستی ذهنی آنان را مهم شمرده و بسترهای آن را مهیا سازند (محمدیان منصور و همکاران، 2016).
بهزیستی ذهنی سازههای زندگی مطلوب را، چه در سطح فردی و چه سازمانی فراهم میکند. افراد شاد تمایل بیشتری برای همکاری و تشریکمساعی دارند و مولدتر هستند (هینیتز و همکاران،2018). کارکنان رضایتمند تمایل بیشتری برای افزایش بهرهوری در سازمان دارند، افراد با احساس مثبت بهرهوری بیشتری دارند و این نگرشهای مطلوب بهزیستی ذهنی به ادراک از رفتارهای مثبت در محیط کار میشود (حسنزاده پسیخانی و باقرزاده خداشهری،2018).
ایران در شرایط فعلی، بحرانیترین وضعیت را از نظر نابهنجاری پشت سر میگذارد. بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران مسائل اجتماعی بر این عقیدهاند که شرایط فعلی ایران در یک شرایط آنومیک (بیهنجاری) است و از سست شدن نظم اجتماعی و ازهمگسیختگی انسجام اجتماعی و از پیامدهای اجتماعی مخرب و شکافها و تناقضهای حاصل از اجرای سیاستهای اقتصادی در ایران یاد میکنند (نایبی و همکاران، 2017). لذا همانگونه که بیهنجاری تنها حالتی ذهنی در نظر گرفته نمیشود و واکنشی به فرسایش هنجاری در جامعه است، جامعهشناسان، بهزیستی ذهنی را بهصورت برساختی شناختی میبینند که بهوسیله تصورات و تفکرات جمعی در خصوص زندگی خوب و درنتیجه مقایسهها و بهخصوص مقایسه اجتماعی شکلگرفته است (موسوی و همکاران، 2018). با وجود اینکه در محیط خارجی فرصتها و تهدیدهای گوناگون در حیطه بهزیستی ذهنی کارکنان کنکاش میشود و همچنین بر اساس تحقیقات انجامشده دنو و همکاران در سال 2013، گیلت و کریسپ در سال 2017 و حسنزاده پسیخانی و باقرزاده خداشهری در سال 2018، بهزیستی ذهنی کارکنان شرط لازم برای موفقیت سازمانی است، تحقیقات علمی اندکی در خصوص مؤلفههای آنکه باعث میشوند حسی از رضایتمندی از زندگی، سلامت و طول عمر ایجاد شود، انجام شده است. ازاینرو پرسش اصلی پژوهش پیشِ رو آن است که الگوهای ذهنی مدیران در بهزیستی ذهنی کارکنان چه نقشی دارند؟
مبانی نظری
بهزیستی ذهنی، مقولهای گسترده از پدیدههایی است که شامل پاسخهای احساسی افراد، دامنه رضایتمندی و قضاوتهای جهانی از رضایت از زندگی است و به تلاش افراد برای کمال و ارتقا که در تحقق استعدادها و تواناییهای فرد متجلی شده است، بیان میشود. همچنین، به ارزیابی افراد از زندگیشان عواطف مثبت و منفی، احساس، کنشهای اجتماعی و روانشناختی مرتبط است (حسنزاده پسیخانی و باقرزاده خداشهری، 2018).
ابعاد بهزیستی ذهنی شامل بهزیستی عاطفی، بهزیستی اجتماعی و بهزیستی روانشناختی است. بهزیستی عاطفی اشاره دارد به حداکثر عاطفه و احساسات مثبت و حداقل عاطفه و احساسات منفی و تعادل بین عاطفه مثبت و منفی؛ بهزیستی اجتماعی2 عبارت است از گزارش شخصی افراد از کیفیت ارتباطات آنها با دیگران و ملاک عمومی و اجتماعی برای ارزیابی کنشهای اجتماعی افراد در طول زندگیشان و در تعامل با دیگران و بهزیستی روانشناختی3 به تلاش برای کمال در جهت تحقق تواناییهای بالقوه واقعی فرد و ملاک شخصی و خصوصی برای ارزیابی فردی از کنشهای روانی خود میپردازد (هوقه و ونهوت4، 2011).
پژوهشگران بر این باورند که ایجاد بهزیستی ذهنی و شادمانی درونی و پایدار، انسانها را به سمت موفقیت بیشتر، سلامت بهتر، ارتباطات اجتماعی سالم و در نهایت سلامت روانی و جسمی بالاتری رهنمون میکند؛ همچنین عواطف مثبت و منفی، مکانیسمهای فکری متفاوتی را که بر سلامت روان تأثیر دارند، فعال میکند. به همین دلیل، برای ارتقای بهزیستی ذهنی، لازم و ضروری است که بر کیفیت زندگی، گسترش توانمندیها، ایجاد رضایت و خشنودی پایدار تمرکز شود؛ زیرا بر اساس یافتههای پژوهشی، افرادی که از بهزیستی ذهنی برخوردارند، معمولاً دارای ویژگیهایی مانند رشد هیجانی و کارکرد مثبت روانشناختی هستند و در مقابل چالشهای زندگی به لحاظ ذهنی از کیفیت بیشتری برخوردارند و پوششدهنده سرزندگی و علاقه به خود و محیط زندگی خویش هستند (کرد، 2016).
کیز5 (2005) بهزیستی ذهنی را در سه بعد بهزیستی هیجانی، بهزیستی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی در نظر گرفت.
بهزیستی هیجانی: رضایت از زندگی، خوشبینی و امیدواری، اعتمادبهنفس، تسلط و حس کنترل، داشتن هدف در زندگی، احساس تعلق و حمایت شخصی از مهمترین جنبههای آن هستند. احساس بهزیستی هم مؤلفههای عاطفی و هم مؤلفههای شناختی دارد. افراد با احساس بهزیستی بالا بهطور عمده، هیجانهای مثبت را تجربه میکنند و از حوادث و وقایع پیرامون خودارزیابی مثبتی دارند؛ درحالیکه افراد با احساس بهزیستی پایین حوادث و موقعیت زندگیشان را نامطلوب ارزیابی میکنند و بیشتر هیجانات منفی نظیر اضطراب، افسردگی و خشم را تجربه میکنند (عباسی و همکاران، 2017).
بهزیستی روانشناختی: ریف (1998) بهزیستی روانشناختی را تلاش فرد برای تحقق تواناییهای بالقوه خود میداند. بهزیستی روانشناختی عبارتند از تأکید بر رضایت از دستاوردهای خود و مشاهدهکردن خود بهعنوان فردی که دارای هدف در زندگی است و تلاش برای رشد و پیشرفت و تحققبخشیدن به تواناییهای بالقوه را دارد.
بهزیستی اجتماعی: بهزیستی اجتماعی ارزیابی افراد از شرایط و عملکرد آنها در جامعه است و همچنین، تأکید آن بر کیفیت جهتگیری فرد نسبت به دیگران است (هوول و همکاران، 2010). به طور فزایندهای، انزوای اجتماعی دارای رابطهای قوی با سلامت جسمی ضعیف شناخته شده است. تحقیقات وسیع نشان داده است که چگونه ارتباطات مثبت اجتماعی بهعنوان عامل محافظتی عمل میکنند و باعث بهبودی از آسیبهای پیچیده مانند جلوگیری از خشونت میان فردی میشوند (تربر و همکاران، 2018).
پیشینه تجربی
هوگو و ون هوت در سال 2011 بیان کردند که اعتماد، مشارکت اجتماعی و انسجام اجتماعی میتواند بر بهزیستی ذهنی و در واقع بهطور مستقیم بر زندگی جمعی تأثیرگذار باشد. در حقیقت شاخصهای سرمایه اجتماعی از طریق توسعه و گسترش اعتماد اجتماعی، موجب شکلگیری شبکههای اجتماعی و درنتیجه انسجام اجتماعی و فهم متقابل میشود. ازاینرو، فراهمکردن زمینه کنشهای اجتماعی و بهتبع آن، ایجاد مشارکتهای رسمی، شبکههای غیررسمی، زمینه اثرگذاری بر بهزیستی ذهنی را فراهم میکند. آرنولد و همکاران در سال 2007 در تحقیقی که به تأثیر رهبری تحولآفرین بر بهزیستی عاطفی و روانشناختی با تأکید بر نقش میانجی معناداری کار پرداختند، بیان کردند که ارتباطات اجتماعی مثبت پاسخگویی برای حل نیازهای کارکنان، افزایش صمیمت و درنتیجه تجربه سلامت عاطفی بالاتر است. درحقیقت اینگونه ارتباطات صمیمی کارکنان نشاندهنده معنیدار بودن کار برای کارکنان است و بنابراین منجر به بهبود احساسات مثبت و سلامت عاطفی میشود؛ بنابراین رفتارهای سازمانی مثبتگرا با ایجاد فضای مثبت کاری میتوانند در بهزیستی ذهنی کارکنان اثربخش باشند. مارتین و مک کزان در سال 2005 بیان کردند که کارکنانی که درک مثبتی از محیط کاری خود دارند؛ آنان رضایت شغلی و درنتیجه سلامت عاطفی بیشتری را ابراز میکنند. در جدول شماره (1) نیز به طور خلاصه شماری از مطالعات مرتبط با موضوع تحقیق جمعآوری شده است.
جدول (1) چند نمونه از مطالعات مرتبط با پژوهش حاضر
عنوان محقق نتایج
اثربخشی آموزش مهارتهای ذهن آگاهی بر استرس شغلی و بهزیستی روانشناختی معلمان زن جنا آبادی و همکاران (2017) آموزش مهارتهای ذهن آگاهی در کاهش استرس شغلی و افزایش بهزیستی روانشناختی معلمان زن اثربخش خواهد بود. لذا با برگزاری دورههای آموزشی ذهن آگاهی از طریق آموزش ضمن خدمت در جهت افزایش بهزیستی روانشناختی و کاهش استرس شغلی معلمان میتوان گام برداشت.
مطالعه جامعهشناختی شاخصهای احساس بهزیستی اجتماعی شهروندان شهر مشهد شربتیان و طوافی (2016) میانگین شاخص بهزیستی اجتماعی در بین شهروندان متفاوت است. همچنین تفاوت معناداری بین جنسیت و احساس بهزیستی اجتماعی مشاهدهشده، اما بین وضعیت تأهل و احساس بهزیستی اجتماعی شهروندان تفاوت معناداری یافت نشد. همچنین رابطه معناداری بین سن و پایگاه اقتصادی و اجتماعی شهروندان و احساس بهزیستی اجتماعی وجود دارد.
سلامت ذهنی و سرمایه اجتماعی در جوامع بلژیک: بررسی تأثیر ویژگیهای جامعه بر شاخصهای بهزیستی ذهنی هوگو و ونهوت (2011) همبستگی معناداری بین سرمایه اجتماعی و بهزیستی ذهنی وجود دارد. در سطح جامعه نرخ بیکاری تأثیر منفی بر بهزیستی ذهنی میگذارد.
چگونه شادی در رابطه بین فضیلت سازمانی و تعهد عاطفی نقش میانجیگری ایفا میکند؟ رگو و همکاران (2011) درک فضیلت سازمانی بطور مستقیم و هم از طریق نقش واسطهای سلامت عاطفی کارکنان موجب ایجاد تعهد عاطفی در نیروی کار میشود. این مطالعه توصیه میکند که پرورش فضیلت سازمانی برای مثال از طریق صداقت، احترام بین فردی و شفقت و ترکیب استانداردهای بالای عملکرد با توجه به فرهنگ بخشش و یادگیری از اشتباهات موجب بهبود و ارتقاء سلامت عاطفی کارکنان و ترویج تعهد در نیروی کار میشود.
در مورد پیشینه این پژوهش، باید بیان کرد که بر اساس پژوهشهای انجام شده، تاکنون پژوهشی درزمینه «الگوهای ذهنی مدیران در خصوص بهزیستی ذهنی کارکنان» انجام نشده است اما پژوهشهایی نزدیک به موضوع پژوهش حاضر صورت گرفته است. با توجه به پیشینه پژوهش و مرور آنها، مشخص میشود که بیشتر پژوهشهای صورت گرفته در خصوص شاخصهای بهزیستی ذهنی و تأثیر آن بر عوامل روانشناختی، اجتماعی و سایر عوامل رفتاری بوده است. ازاینرو، شکاف تحقیقاتی که در این بخش از مبانی مرتبط با بهزیستی ذهنی وجود دارد، میتواند سرآغازی بر شکلگیری پژوهشی با محوریت شناسایی الگوهای ذهنی مدیران در خصوص بهزیستی ذهنی کارکنان با کاربست روش کیو (Q) در کشور باشد.
رویکردها و دیدگاههای بهزیستی ذهنی
از دیدگاه راین و دسی (2001) دو رویکرد اصلی در تعریف بهزیستی وجود دارد: لذتگرایی و فضیلتگرایی. دیدگاه غالب روانشناسان لذتگرا این است که بهزیستی برابر با شادکامی ذهنی و مرتبط با تجربه لذت در مقابل تجربه ناخشنودی است. در مقابل، تعدادی از روانشناسان از جمله ریف (1989) با وجود ماهیت جذاب بهزیستی لذتگرا که بهزیستی را به معنای به حداکثر رسانیدن لذت و به حداقل رساندن افسردگی تلقی میکند، مخالف این نوع بهزیستیاند و بر بهزیستی فضیلتگرا تأکید دارند (کشتی دار و همکاران،2013).
ارضای امیال، با وجود ایجاد لذت، همیشه منجر به بهزیستی نمیشود و درنتیجه بهزیستی را نمیتوان صرف تجربه لذت دانست. نظریههای فضیلتگرا اساسا از آموزههای ارسطو در مورد مفهوم فضیلتطلبی بهره میگیرند که بر به فعل درآوردن تمامی پتانسیلها در زندگی دلالت دارد. ارسطو، ایده سقراط و افلاطون را - که بهخوبی مفهوم فضیلتطلبی را در بردارد- مطرح کرد: «شادکامی متشکل از لذت و فضیلت است». فضیلتطلبی پرورش منش فردی در سطح عالی است. زندگی خوب است و فراتر از کسب لذت و شکوفایی و طبیعت واقعی انسانی است. نهایتا روانشناسان فرمول ارسطو برای شادکامی را در قالب لذت و معنای زندگی که امروزه بهعنوان بهزیستی فضیلتطلبانه شناخته میشود، شکل دادند (رحیمینژاد و رحیمی جعفری، 2016). گاهی بهزیستی فضیلتطلبانه و زندگی خوب معادل هم هستند و گاهی اینطور نیست ولی هر دو ارتباط نزدیکی با هم دارند. هر دو شامل لذت و معنا هستند. بهزیستی فضیلتطلبانه نیز شامل شادی هست ولی همراه با تأکید بر معنادار بودن و رشد فردی که نوع پایدارتری از شادکامی است. بیشتر متمایل به انسانگرایی است و مبتنی بر معنیدار بودن زندگی فرد و سادهتر اینکه چقدر احساس فرد خوب است.
درمجموع بهزیستی لذتگرایانه بهسادگی با ارزیابی احساس خوب و بهزیستی فضیلتطلبانه با ارزیابی احساس خوب با توجه به معنای زندگی، مورد ارزیابی قرار میگیرند (همان). محققان مختلف در رابطه با ابعاد بهزیستی ذهنی دیدگاههای مختلفی ارائه دادند. از نظر گلینها و ریبرو (2011)، سلامت عاطفی یا بهزیستی هیجانی، پدیدهای است دوقطبی؛ شامل عاطفه مثبت و منفی که متمایز و مکمل یکدیگر هستند. سلامت عاطفی منفی بالا با محدودیت و تمرکز افکار و اعمال مرتبط است، درحالیکه سلامت عاطفی مثبت با گسترش افکار و اعمال مرتبط است که به ایجاد منابع شخصی طولانیمدت و همچنین بهینهسازی سلامت میانجامد.
اسکاکن و همکارانش (2010) تعریف عملیاتی از سلامت عاطفی را پیشنهاد کردند که شامل خستگی عاطفی (که بیشتر ازلحاظ فرسودگی شغلی مدنظر قرار گرفته میشود) که پوششدهنده زنجیره اشتیاق - افسردگی است؛ رضایت شغلی که پوششدهنده ابعاد خشنودی و فقدان خشنودی است؛ تندرستی که پوششدهنده ابعاد آرامش و خستگی است.
سلامت عاطفی از دیدگاه سیلگمن، در سه بعد، گذشته (در قالب رضایت و بهزیستی)، حال (در قالب جاری بودن، خوشی، لذت بردن و شادمان بودن) و آینده (در قالب شناختهای سازنده، امید، خوشبینی و ایمان) خلاصه میشود. (سیلگمن و همکاران، 2005).
فرانکل بر معناجویی افراد در زندگی تأکید دارد. او معتقد است که رفتار انسانها نه بر پایه لذتگرایی نظریه روانکاوی فروید و نه بر پایه نظریه قدرتطلبی آدلر است، بلکه انسانها در زندگی به دنبال معنا و مفهومی برای زندگی خود هستند. فرانکل (1958، 1959، 1966) معتقد است اگر فردی نتواند معنایی در زندگی خویش بیابد، احساس پوچی به او دست میدهد و از زندگی ناامید میشود و ملالت و خستگی از زندگی تمام وجودش را فرامیگیرد. الزاماً این حس منجر به بیماری روانی نمیشود، بلکه هشداری برای ابتلا به این اختلالات است؛ بنابراین فرانکل بهزیستی را در یافتن معنا و مفهوم در زندگی میداند (ابوالمعالی و آل یاسین، 2016).
مدل ریف از مهمترین مدلهای حوزه بهزیستی روانشناختی به شمار میرود. در این دیدگاه، بهزیستی به معنای تلاش برای استعلا و ارتقاست که در تحقق استعدادها و تواناییهای فرد متجلی میشود. بر اساس الگوی ریف بهزیستی روانشناختی از شش عامل پذیرش خود (داشتن نگرش مثبت نسبت خود)، رابطه مثبت با دیگران (برقراری روابط گرم و صمیمی با دیگران و توانایی همدلی)، خودمختاری (احساس استقلال و توانایی ایستادگی در مقابل فشارهای اجتماعی)، زندگی هدفمند (داشتن هدف در زندگی و معنادادن به آن)، رشد شخصی (احساس رشد مستمر) و تسلط بر محیط (توانایی فرد در مدیریت محیط) تشکیل میشود (سلیمانی و حبیبی، 2015).
با توجه به پیشفرضهای صریح یا ضمنی در حیطه بهزیستی ذهنی و عوامل مرتبط با آن و انگارههای فردی در این زمینه، کنکاش در ادبیات موضوع، بستری را جهت تسهیل در تحلیل نگرشها و باورهای افراد در زمینه بهزیستی ذهنی در خلال فرآیند تحقیق نمایان میکند. لذا در این تحقیق از ادبیات موضوع و دیدگاههای محققان مختلف استفاده شد.
روش
چارچوب فلسفی این پژوهش از نوع پارادایم تفسیری – اثباتگرایی است و از لحاظ جهتگیری در دسته پژوهشهای کاربردی قرار میگیرد. تلاش برای شناسایی الگوهای ذهنی افراد، این پژوهش را به پارادایم تفسیری نزدیک میکند و از آنجا که روش تحلیل عاملی اکتشافی به کار برده میشود، این پژوهش به پارادایم اثباتگرایی نیز نزدیک میشود که از راهبرد همبستگی استفاده میکند. بنابراین شیوه انجام این پژوهش، ترکیبی است و از مطالعهای نظاممند با روش ترکیبی کیو استفاده شده است. روششناسی کیو، فنی است که پژوهشگر را قادر میکند تا اولا عقاید ادراکات فردی را شناسایی و طبقهبندی کند و ثانیا به دستهبندی گروههای افراد بر اساس ادراکاتشان بپردازد. در جمعآوری دادهها، در مراحل گردآوری نظرات از روش کیفی استفاده شده و مرحله کشف الگوهای ذهنی با رویکرد کمی (تحلیل عاملی) انجام شده است.
در این پژوهش، در بخش کیفی از مصاحبه عمیق بهعنوان اصلیترین ابزار جمعآوری دادهها و همچنین کتابخانهای که از مطالعه، بررسی و توسعه منابع موجود در زمینه بهزیستی ذهنی بهدست آمده، استفاده شده است و در بخش کمی از طریق دادههای جمعآوری شده از پرسشنامهها به تحلیل پرداخته شد. در این پژوهش از بین 50 مدیر و سرپرست در مجتمع فولاد گیلان تعداد 22 نفر از مدیران و سرپرستان که با موضوع پژوهش ارتباط مستقیم داشتند و حداقل 5 سال سابقه مفید در سازمان را داشتهاند، بهعنوان نمونه (نمونهگیری هدفمند که از روشهای نمونهبرداری غیراحتمالی است) انتخاب شدند. تمامی افراد نمونه را مردان تشکیل دادند که در رده سنی 30 تا 50 سال قرار داشتند و مصاحبه در سازمان در طول روزهای متوالی انجام گرفت. مجموعا 37 گویه ارائه شد که در بخش کمی از طریق تحلیل عاملی تجزیهوتحلیل شد و الگوی ذهنی مدیران از طریق چرخش واریماکس استخراج شد. در جدول (2) نام واحدهای منتخب و سرپرستان و مدیران به تفکیک ارائه شده است.
جدول (2) تخصیص نمونه بر اساس واحدهای منتخب در سازمان (نمونهگیری هدفمند)
واحد سازمانی مدیران و سرپرستان جنسیت سن
تحقیق و توسعه (R&D) 2 مرد 35-30
ایمنی و بهداشت 2 مرد 35-30
حسابداری صنعتی 1 مرد 38
حسابداری مالی 1 مرد 41
خط تولید نورد گرم 5 مرد 50-30
دفتر فنی 1 مرد 42
کنترل کیفیت 1 مرد 41
آنیلینگ 1 مرد 38
کارگاه غلطک نورد گرم 3 مرد 40-35
اتوماسیون صنعتی 2 مرد 45-40
نیروی انسانی و سازماندهی 3 مرد 30-40
مجموع=22
روایی و پایایی ابزار گردآوری دادهها
در پژوهش پیش رو، برای آزمون روایی ابزار گردآوری دادهها از روش آزمون روایی نسبی محتوا با استفاده از شاخص CVR استفاده میشود. برای تعیین CVR از متخصصان درخواست میشود تا هر مورد را بر اساس طیف سهقسمتی «ضروری است»، «مفید است؛ ولی ضرورتی ندارد» و «ضرورتی ندارد» بررسی کند. سپس پاسخها بر اساس فرمول (1) محاسبه میشود.
در این رابطه، ne تعداد متخصصانی است که به گزینه ضروری پاسخ دادهاند و N تعداد کل متخصصان است. اگر مقدار محاسبهشده از مقدار جدول مشخصه بزرگتر باشد، اعتبار محتوای آن، پذیرفته میشود. با توجه به اینکه تعداد پاسخدهندگان 22 نفر بوده است، بر اساس جدول CVR ضریب CVR باید بیش از 37/0 باشد. چون ضریب CVR در این پژوهش 46/۰ محاسبه شده است، میتوان گفت که ابزار گردآوری دادهها در این پژوهش از روایی مناسبی برخوردار است. درباره پایایی ابزار گردآوری دادهها، در این پژوهش از روش ضریب کاپای کوهن استفاده شده است.
در این رابطه P0 برابر است با نسبت واحدهایی که در مورد آنها توافق هست. Pe نیز نسبت واحدهایی است که احتمال میرود توافق تصادفی باشد (محمدبیگی و همکاران، 2015). بر اساس محاسبات انجام شده، ضریب کاپای کوهن در این پژوهش، برابر با 72/0 است که حاکی از میزان مناسب پایایی برای ابزارگردآوری دادهها است.
یافتهها
در این پژوهش ابتدا ادبیات بهزیستی ذهنی بررسی شد. سپس 22 نفر از مدیران و سرپرستان مجتمع فولاد گیلان که با موضوع پژوهش ارتباط مستقیم داشتند، بهعنوان نمونه انتخاب شدند. پس از بررسی دقیق و سازماندهی دادهها، از مجموع 51 گزاره 37 گویه بهعنوان نمونه کیو مورداستفاده قرار گرفت و مراحل مختلف روششناسی کیو اجرا شد که حاصل آن شناسایی 7 الگوی ذهنی در میان این مدیران بود. در ادامه مراحل انجام پژوهش توضیح داده میشود.
مرحله اول) گردآوری فضای گفتمان
در آغاز و در گام نخست، فضای گفتمان و مجموعه کیو تهیه شده است. تعریف فضای گفتمان پژوهش، بر مجموعه جامعی از ادبیات موضوع، شامل مطالعه مقالات علمی، روزنامهها، مجلات، متنهای ادبی و دیگر منابع رسانهای و انجام روشهای کیفی، مصاحبه و بحث گروهی متمرکز است که مرتبط با موضوع است. هدف اصلی در این مرحله، تأمین کفایت محتوای تشکیلدهنده فضای گفتمان یا نظریه بهمنظور اخذ افکار، احساسها، عقاید و نگرشهای مشارکتکنندگان است و لزوماً شامل حقایق نیست؛ چراکه عقاید شخصی و برداشتهای افراد از رفتارها، متغیرها و مفاهیم را در بر میگیرد. ازاینرو، عبارتها یا گویههای جمعآوریشده را بهاصطلاح تصورات و قضاوتهای خود مرجع افراد میگویند. بیان گرایشها و تجربیات درباره موضوع ذهنی بوده و بررسی شیوه تبادل افکار، گفتگوها و میزان خلاقیت نیز موردتوجه قرار میگیرد. در این روش، اطلاعات اخذشده نمونه «نمونه کیوها» هستند که به مجموعه آنها «مجموعه کیو» گفته میشود (حکاک و همکاران، 2017).
در این پژوهش با بررسی مقالات مرتبط با بهزیستی ذهنی و همچنین مصاحبه از میان نظرات بسیار زیادی که حاصل فضای گفتمان بود برخی از نظرات تکراری، حذف و گزارههایی که بر اساس مقالات و دیدگاههای خبرگان جامعیت بیشتری داشتند، انتخاب شدند. 37 گزاره حاصل بهگونهای ویرایش شدند که علاوه بر داشتن ادبیاتی مناسب، فضای گفتمان را به شکل کامل پوشش دهند. گزارههای مناسب الگوهای ذهنی مدیران درباره بهزیستی ذهنی کارکنان شمارهگذاری و روی کارتهای جداگانه درج شد تا به تعداد گزارههای نمونه کیو، کارت کیو وجود داشته باشد.
جدول (3) گزارههای کیو
کد گزارهها
1 هدف رشد اقتصادی، بهبود بهزیستی ذهنی است.
2 بعد از نیازهای اساسی افراد، اولویت اساسی و اصلی باید به حفظ رشد اقتصادی داده شود.
3 رشد اقتصادی، بهزیستی ذهنی جامعه را بهبود میبخشد.
4 در دهههای گذشته، افزایش درآمد، بهزیستی ذهنی افراد را بهبود بخشیده است.
5 بهزیستی ذهنی، بهترین شاخص کیفیت زندگی افراد است.
6 آیا از زندگیتان احساس خوشحالی میکنید؟ این شاخص معتبر برای اندازهگیری بهزیستی افراد است.
7 افراد شادتر، به نتایج مثبت اجتماعی بیشتری دست مییابند.
8 مدیران باید از دادههای شادی برای شناسایی مشکلات سیاسی استفاده کنند. برای مثال با دیدن جنبههایی که بیشتر افراد احساس نارضایتی میکنند و سپس سیاستهای مناسب برای بهبود رضایت را اجرا کنند.
9 اندازهگیری شادی و رضایت مشتریان منبع مهم و ضروری برای تصمیمگیری در محیط کار است.
10 معرفی شاخصهای شادی میتواند به ایجاد چشمانداز شادیگرایی در سازمان کمک کند.
11 مدیران باید از تأثیرات شادی یک برنامه مشخص، بهعنوان معیاری مهم برای ارزیابی استفاده کنند.
12 دادههای شادی یکی از مهمترین معیارهای مورداستفاده محیط کاری است که برای ارزیابی تأثیر سیاستها و ارائه خدمات به کار میرود.
13 مشغله و استرس شغلی در بهزیستی ذهنی تأثیرگذار است.
14 افزایش هیجانات مثبت و کاهش هیجانات منفی در بهزیستی ذهنی تأثیرگذار است.
15 ثابت نگهداشتن منابع شخصی و شغلی باعث پریشانی کارکنان میشود و به فرسودگی، دلواپسی و اختلال در بهزیستی منجر میشود.
16 رضایت شغلی بهعنوان یکی از اصلیترین شاخصهای سنجش نگرش در سازمان است و این سازه در پیشرفت و بهبود سازمان و نیروی کار مؤثر است.
17 رضایت شغلی موجب افزایش کارایی و احساس رضایت فرد از زندگی میشود.
18 میزان دستمزد، آموزش، احساس امنیت شغلی بر رضایت شغلی تأثیر دارد.
19 ایجاد جوی دوستانه مبتنی بر همکاری بهجای رقابت میتواند باعث افزایش بهزیستی شود.
20 داشتن باور به دنیای عادلانه قوی و ادراک هرچه بیشتر عدالت
21 باور به دنیای عادلانه تأکید میکند که انسانها نیازمند باور به این عقیده هستند که در دنیایی زندگی میکنند که در آن افراد شایستگی و سزاواری آنچه را به دست میآورند را دارند.
22 عدالت سازمانی با اثری که روی نگرشهای فرد نسبت به سازمان میگذارد عملکرد وی را در بسیاری از حوزهها تحتتأثیر قرار میدهد.
23 معنویت رسیدن به باروری و سودمندی را آسان میکند و با ارائه ویژگیهای اخلاقی مانع تنش روانی و ترک کار در سازمانها میشود.
24 صداقت و راستگویی و قابلیت اعتماد داشتن کارکنان به مدیران، بر بهزیستی ذهنی تأثیر میگذارد.
25 ابزار کار دستهجمعی، گروهی و مشارکت، سهولت دستیابی به اطلاعات بر ایجاد محیطی دلپذیر برای کار و تلاش و افزایش روحیه سازندگی و سلامتروان تأثیرگذار خواهد بود.
26 بهرهگیری از روابط اخلاقی دوسویه در بین کارکنان در بهزیستی ذهنی تأثیرگذار است.
27 احساس بهزیستی ذهنی، بزرگترین آرزو و مهمترین هدف زندگی بشر است که بیش از هر عامل دیگری بهداشت روانی افراد را تحتتأثیر قرار میدهد.
28 نگرانیهای زندگی مثل پیدا کردن شغل مناسب، کسب درآمد، نرخ تورم و ازدواج در میزان عاطفه و بهزیستی ذهنی تأثیرگذار است.
29 روابط اجتماعی و عوامل شبکه مانند نزدیکی خانوادگی، تعداد دوستان تأثیرگذار بر بهزیستی ذهنی است.
30 عوامل نهادی در فرم دموکراسی و ساختار فدرالی میزان رفاه را افزایش میدهد که میتواند ناشی از مشارکت سیاسی آنها در کشور باشد.
31 نظام آموزشی حرفهای به هر میزان بهتر باشد، امکان اشتغال و درآمد مطلوب و امنیت و رفاه اجتماعی را افزایش میدهد و میتواند بهعنوان اهرم ثبات اقتصادی عمل کند. این اثر پایدار است. کسی که حرفهای را میآموزد به ترقی ادامه میدهد، آینده خود را در دست دارد؛ نهتنها خود انگیزه دارد بلکه برای دیگران نیز انگیزه ایجاد میکند.
32 امید به زندگی، اشتغال بر میزان افسردگی و تشویش و نگرانی از دست دادن اعتمادبهنفس اثر کاهنده دارد.
33 برنامهریزی انعطافپذیر و ایجاد زمانهایی برای کارهای غیررسمی به کارکنان در افزایش روحیه و انگیزه آنها برای انجام کارهای رسمی کمک میکند.
34 هرچه کارکنان بر این باور باشند که سازمانشان صداقت، درستکاری و رفتارهای اخلاقی دیگر را تأیید میکنند، احتمال ترک از سازمانشان کاهش مییابد و انگیزه ماندن بالاتر میرود.
35 هرچه محدودیتهای مذهبی کمتر و درواقع مردم در انتخاب دین و تغییر عقاید خود آزادتر باشند؛ مردم رضایت و شادی بیشتری خواهند داشت.
36 هنگامی محیط کار سازمانی عین زندگی کارکنان باشد، همکاری، تشریکمساعی، افزایش روحیه و بهرهوری بالا شکل میگیرد.
37 سیستم آموزش متناوب (تحصیل به همراه کار) که هدف آن آموزش حرفه است.
مرحله دوم) انتخاب مشارکتکنندگان
در مطالعه کیو معمولاً پژوهشگر، نمونه افراد را از میان کسانی انتخاب میکند که یا ارتباط خاص با موضوع پژوهش دارند یا دارای عقاید ویژهای هستند (داناییفرد و همکاران، 2013). مشارکتکنندگان این پژوهش مدیران و سرپرستان مجتمع فولاد گیلان بودند. بر اساس الگوی نمونهبرداری در روش کیو تعداد 22 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدند؛ بهگونهای که حداقل 5 سال سابقه حضور در مدیریت را داشته و موفق تشخیص داده شدهاند و در حد کفایت هم از فعالیتهای مهم و استراتژیک اطلاع داشته باشند.
مرحله سوم) طراحی مجموعه کیو
در این مرحله از روششناسی کیو از پاسخدهندگان خواسته میشود که گویهها را از نظر شخصی خود با توجه به اولویتها، قضاوتها یا احساساتشان درباره موضوع تحت بررسی عمدتاً در توزیعی نرمال رتبهبندی و جایگذاری کنند. این نمودار شامل 37 خانه بود که برای قرار دادن 37 عبارت کیو توسط مشارکتکنندگان (از 4- به معنای مخالفت کامل تا 4+ به معنای موافقت کامل) تعبیه شده بود. نحوه مرتبسازی کارتها به این گونه بود که در ابتدا از مشارکتکنندگان خواسته میشود که کارتها را به سه دسته (کاملا موافقم، نه موافق نه مخالف، کاملا مخالفم) تقسیم کنند. سپس با توجه به نمودار، کارتها در خانه مربوطه در نمودار مربوطه قرار گیرد.
مرحله چهارم) ارزشگذاری
در این مرحله تکمیل ارزشگذاری، نمودارهای کیو و استخراج مصاحبهها صورت میگیرد. در این مرحله با استفاده از اِعمال نظرات مشارکتکنندگان و اعمال تغییرات و اصلاحات لازم در گزارهها، کارتهای نهایی برای ارزشگذاری، در اختیار خبرگان قرار گرفت و از آنان خواسته شد تا بر اساس توزیع اجباری، کارتها را در نمودارها بهمثابه شکل (1) ارزشگذاری کنند.
شکل (1) توزیع دستهبندی عبارات کیو
4+ 3+ 2+ 1+ 0 1- 2- 3- 4-
20 22 7 17 3 32 33 2 1
21 19 25 4 18 10 5 27 35
23 9 14 6 26 28 34 36 37
24 13 8 29 11 12 15
16 30 31
مرحله پنجم) تحلیل دادهها
در این مرحله برخلاف مراحل قبل که از روش کیفی استفاده شد، از رویه پژوهشهای کمی (ابزار آماری تحلیل عاملی کیو) برای شناسایی ذهنیتها، بهره گرفته میشود. پس از آنکه دادههای پژوهش با استفاده از مصاحبه با مشارکتکنندگان به دست آمد و ارزش دادهها برای تحلیل مشخص شد، دادههای حاصل از مرتبسازی مشارکتکنندگان در نرمافزار SPSS وارد شد تا به کمک تحلیل عاملی کیو، ذهنیتهای گوناگون مشارکتکنندگان شناسایی شود. لازم به ذکر است که دادههای به دست آمده، مشتمل بر 37 مورد بیان شده در جدول (3) هستند که با استفاده از مصاحبه از مشارکتکنندگان در پژوهش انجام گرفت.
روش تحلیل عاملی، اصلیترین روش آماری برای تحلیل ماتریس دادههای کیو است. مبنای این روش، همبستگی میان افراد است. ازاینرو، از عبارت تحلیل عاملی کیو استفاده میشود تا تأکید شود در فرآیند تحلیل عاملی، افراد به جای متغیرها دستهبندی میشوند. در جدول (4) که نتایج آزمون KMO و بارتلت را نشان میدهد، مقدار آزمون KMO، 875/0 است که دادههای تحقیق را جهت اجرای تحلیل عاملی تأیید میکند و آزمون بارتلت نیز که با سطح معنیداری X2 قضاوت میشود در سطح خطای کوچکتر از 001/0 معنیدار است.
جدول (4) نتایج آزمون بارتلت و کیزر، میر و اوکلین
پیشفرض مقدار
KMO 875/0
آزمون کرویت بارتلت X2 075/2842
Df 465
P 000/0
جهت انجام تحلیل عاملی از ماتریس همبستگی استفاده شد. عاملها به روش واریماکس چرخش یافتند که نوعی چرخش متعامد است. اعداد استخراج شده از تحلیل عاملی کیو، به روش مؤلفههای اصلی هستند. این روش تشخیص میدهد که چه کسانی تحت یک عامل قرار میگیرند (مؤذن جمشیدی و خانی، 2013). مقدار واریانس کل تبیین شده در جدول (5) مشاهده میشود.
جدول (5) واریانس کل تبیین شده
عوامل مجموع مجذورات دوران یافته
کل درصد واریانس تبیینشده درصد واریانس تبیینشد تجمعی
عامل اول 917/3 804/17 804/17
عامل دوم 747/3 031/17 835/34
عامل سوم 878/2 082/13 918/47
عامل چهارم 850/2 956/12 874/60
عامل پنجم 757/2 532/12 405/73
عامل ششم 717/2 351/12 756/85
عامل هفتم 919/1 724/8 480/94
جدول واریانس کل تبیینشده نشان میدهد که نرمافزار SPSS، هفت عامل (الگوی ذهنی) را شناسایی و این هفت عامل مجموعا در حدود 480/94 درصد واریانس کل را تبیین میکنند. بر اساس جدول (5)، عامل اول (الگوی ذهنی) 804/17 درصد واریانس کل، عامل دوم 031/17، عامل سوم 082/13، عامل چهارم 956/12، عامل پنجم 532/12، عامل ششم 351/12 و عامل هفتم 724/8 درصد واریانس کل را تبیین میکنند.
در شکل (2)، نمودار سنگریزه نشان داده شده است. در این شکل، عاملهای با مقادیر ویژه بالای یک یا همان عوامل (الگوی ذهنی) اصلی کاملا مشخص هستند.
شکل (2) نمودار سنگریزه
در جدول (6)، مقادیر بارهای عاملی پس از چرخش (با روش واریماکس) بیان شده است. با توجه به این جدول، افرادی که در هر یک از این هفت الگوی ذهنی قرار میگیرند، مشخص شدهاند.
جدول (6) ماتریس چرخش یافته عاملها
عاملها
1 2 3 4 5 6 7
P06 142/0- 269/0- 056/0 021/0- 906/0 009/0 063/0-
P09 133/0- 245/0- 077/0 039/0- 926/0 017/0 028/0-
P18 040/0- 231/0- 058/0 038/0- 919/0 017/0 068/0-
P07 149/0- 179/0- 032/0- 945/0 026/0- 069/0 115/0
P10 175/0- 193/0- 020/0- 943/0 041/0- 037/0 097/0
P12 217/0- 149/0- 002/0- 927/0 028/0- 083/0 051/0
P13 038/0- 930/0 016/0- 157/0- 166/0- 131/0- 072/0
P14 069/0- 934/0 016/0- 137/0- 211/0- 129/0- 064/0
P15 077/0- 911/0 026/0- 141/0- 226/0- 132/0- 056/0
P01 100/0- 899/0 059/0- 146/0- 228/0- 144/0- 020/0-
P19 964/0 067/0- 117/0- 115/0- 097/0- 062/0 013/0-
P03 959/0 078/0- 119/0- 141/0- 083/0- 068/0 023/0-
P08 955/0 070/0- 125/0- 154/0- 059/0- 053/0 018/0-
P02 953/0 046/0- 114/0- 151/0- 083/0- 067/0 010/0-
P20 110/0- 039/0- 964/0 002/0 085/0 020/0- 129/0-
P21 163/0- 052/0- 962/0 006/0 077/0 015/0 114/0-
P22 151/0- 008/0- 951/0 056/0- 021/0 070/0 057/0-
P04 026/0 165/0- 013/0- 060/0 007/0- 933/0 100/0-
P11 045/0 121/0- 038/0 050/0 011/0- 956/0 088/0-
P16 147/0 152/0- 039/0 064/0 063/0 901/0 017/0
P17 027/0- 062/0 169/0- 132/0 084/0- 054/0- 948/0
P05 025/0- 069/0 110/0- 098/0 054/0- 107/0- 960/0
با توجه به جدول (6)، هفت عامل (الگوی ذهنی) و گزارههای مرتبط با آن بیان شده است. مشارکتکنندگان 19، 3، 8 و 2 الگوی ذهنی اول، مشارکتکنندگان 13،14،15 و 1 الگوی ذهنی دوم، مشارکتکنندگان 20،21 و 22 الگوی ذهنی سوم، مشارکتکنندگان 7، 10 و 12 الگوی ذهنی چهارم، مشارکتکنندگان 6،9 و 18 الگوی ذهنی پنجم، مشارکتکنندگان 4،11 و 16 الگوی ذهنی ششم و مشارکتکنندگان 17 و 5 الگوی ذهنی هفتم را انتخاب کردهاند.
بنابراین، با هدف مطالعه کیو و معیار تفسیرپذیر بودن عاملها یا گروهها، هفت دستهبندی از ذهنیت و عقاید مشارکتکنندگان به دست آمد. هفت الگوی ذهنی مدیران و سرپرستان مجتمع فولاد گیلان برای بهزیستی ذهنی کارکنان خود عبارتند از: عدالت محور، همکاری محور، معنویت محور، اعتماد محور، رضایت محور، شادی محور، رفتار سازمانی مثبت محور.
شکل (3) الگوهای ذهنی مدیران در راستای بهزیستی ذهنی کارکنان
الگوی ذهنی عدالت محور،804/17 درصد از کل مشارکتکنندگان را به خود اختصاص داده است و انگارهای از تجلی عدالت در ارتباطات را بیان میکند؛ الگوی ذهنی همکاری محور،031/17 درصد از کل مشارکتکنندگان را به خود اختصاص داده است و انگارهای متمرکز بر تعاون، تعامل و ارتباطات درون و برونسازمانی را بیان میکند؛ الگوی ذهنی معنویت محور،082/13 درصد از کل مشارکتکنندگان را به خود اختصاص داده است و انگارهای از ارزشهای اخلاقی را بیان میکند؛ الگوی ذهنی اعتماد محور،956/12 درصد از کل مشارکتکنندگان را به خود اختصاص داده است و انگارهای از قابلیت اعتماد و اطمینان در روابط سازمانی را بیان میکند؛ الگوی ذهنی رضایتمحور،532/12 درصد از کل مشارکتکنندگان را به خود اختصاص داده است و انگارهای از رفاه در زندگی و رضایتمندی را بیان میکند؛ الگوی ذهنی شادی محور،351/12 درصد از کل مشارکتکنندگان را به خود اختصاص داده است و انگارهای از احساس شادی و ایجاد محیطهای مفرح را بیان میکند و الگوی ذهنی رفتار سازمانی مثبت محور،724/8 درصد از کل مشارکتکنندگان را به خود اختصاص داده است و انگارهای بر توسعه نقاط قوت منابع انسانی مثبت و ظرفیتهای روانشناختی کارکنان را بیان میکند.
بحث
پژوهش پیشِ رو با هدف شناسایی الگوهای ذهنی مدیران و سرپرستان مجتمع فولاد گیلان در راستای بهزیستی ذهنی کارکنان با استفاده از روش کیو انجام پذیرفت. نتایج پژوهش، مشتمل بر ارائه الگوهای ذهنی مدیران در راستای بهزیستی ذهنی کارکنان و مؤلفههای اثرگذار بر این ذهنیتهاست. نتایج این پژوهش نشاندهنده آن است که در شکلگیری ذهنیتهای مدیران در بهزیستی ذهنی کارکنان، 37 عامل دخالت دارند. افزون بر این، با توجه به نتایج پژوهش، هفت الگوی ذهنی مدیران و سرپرستان مجتمع فولاد گیلان برای بهزیستی ذهنی کارکنان خود عبارتند از: عدالت محور، همکاری محور، معنویت محور، اعتماد محور، رضایت محور، شادی محور، رفتار سازمانی مثبت محور.
با توجه به نتایج میتوان گفت که الگوی ذهنی همکاری محور، الگوی غالب ذهنیت مدیرانی است که با استفاده از مشارکت در کارها، اشاعه دادن جو دوستانه مبتنی بر همکاری، برقراری روابط اجتماعی و افزایش کیفیت محیط کاری سازمانی بهزیستی ذهنی را برای کارکنان خود به ارمغان میآورند که در راستای نتایج تحقیقات هوگو و ون هوت (2011) و آرنولد و همکاران (2007) است. این پژوهش به مدیران پیشنهاد میکند که برای افزایش بهزیستی کارکنان، همکاری بین افراد را در نظر داشته باشند. آنها میتوانند با برقراری ارتباط با کارکنان، اطلاعرسانی، جلوگیری از نگرش مخفیکاری و همچنین توجه به ایده و عقاید کارکنان، احساس تعلق کارکنان را افزایش داده که بهتبع بر همکاری آنان و میزان رضایتمندی آنان تأثیر گذارد.
الگوی ذهنی عدالت محور، ویژه مدیرانی است که بهزیستی ذهنی را با ایجاد باور به دنیایی عادلانه، باور به دستاوردهای شایسته و سزاوار هر فرد و اثر مثبت بر نگرشهای افراد فراهم میکنند. این پژوهش نشان داد که اگر مدیری خواهان افزایش بهزیستی ذهنی کارکنان خود باشد، باید بسترهای عدالت سازمانی را در سازمان به وجود آورد. مدیران از طریق بهسازی روابطی که بین کارکنان وجود دارد، اجرای رفتار عادلانه بهخصوص در حوزه اقتصادی، ارتقا و رویههای سازمانی و همچنین نظامهای انعطافپذیر و مردمسالار در سازمان، ادراک کارکنان از محیطی عادلانه را امکانپذیر میشوند و درنتیجه بهزیستی آنان نیز بهتبع آن حاصل میشود. این نتیجه با نتایج تحقیق شربتیان و طوافی (2016) همخوانی دارد.
الگوی ذهنی معنویت محور، ذهنیت مدیرانی است که بر اساس بهرهگیری از روابط اخلاقی دوسویه، ارائه ویژگیهای اخلاقی و آزادی عقاید بتوانند در راستای بهزیستی ذهنی گام بر دارند. مدیران میتوانند از طریق فضایی مملو از توجه و پذیرش کارکنان و همچنین با به وجود آوردن جو صمیمی و رضایتبخش، معنویت محوری را در راستای بهزیستی ذهنی کارکنان شکل دهند. این نتیجه با نتایج تحقیق مارتین و مک کزان (2005) و آرنولد و همکاران (2007) همخوانی دارد.
الگوی ذهنی اعتماد محور، ذهنیت مدیرانی است که معتقدند بهزیستی ذهنی کارکنان در گرو ایجاد قابلیت اطمینان در سازمان، ایجاد جوِ درستکاری و صداقت در سازمان است. مدیران و کارکنان از طریق در میان گذاشتن تجربیات و احساسات شخصی با یکدیگر، شناخت حرفهای و تخصصی نسبت به یکدیگر، متعهد بودن نسبت به سازمان و یکدیگر در مسیر ایجاد اعتماد و بهزیستی ذهنی کارکنان گام برمیدارند. این نتایج در راستای نتایج تحقیقات هوگو و ون هوت (2011) است.
ذهنیت رفتارهای سازمانی مثبت محور نیز الگویی است که برای بهزیستی ذهنی کارکنان بر مبنای کاهش مشغله و استرسکاری، افزایش هیجانات مثبت، مدنظر قرار دادن منابع شغلی و شخصی و امید به زندگی تأکید دارد. بر اساس یافتههای پژوهش، مدیرانی که کارکنانی با بهزیستی ذهنی بالا دارند، مدیرانی هستند که به رفتارهای سازمانی مثبتگرا اهمیت میدهند. رفتارهای سازمانی مثبتگرا با ایجاد فضای مثبت کاری، منابع انسانی، شخصیت روحی و روانی افراد و رفتارهای شهروندی، فرهنگی را ایجاد میکند که توسعه بهزیستی ذهنی را امکانپذیر میکند. این نتیجه با نتایج تحقیق آرنولد و همکاران (2007) و جنا آبادی و همکاران (2017) همخوانی دارد.
رضایت محور نیز الگوی ذهنی مدیرانی است که برای بهزیستی ذهنی کارکنان از احساس رفاه در زندگی و رضایتمندی، میزان دستمزد، امنیت شغلی و آموزش برای کارکنان استفاده میکنند. این پژوهش نشان داد که اگر مدیری خواهان افزایش بهزیستی ذهنی کارکنان خود باشد، باید جو رضایتبخشی را در سازمان به وجود آورد که این امر حاصل نمیشود جز با مهیا ساختن و رفع کردن نیازهای کارکنان اعم از مادی و معنوی. این نتیجه با نتایج تحقیق جنا آبادی و همکاران (2017)، مارتین و مک کزان (2005) همخوانی دارد.
شادی محور نیز همچنین الگوی ذهنی مدیرانی است که با استفاده از کارکنانی شاد، معرفی شاخصهای شادی و استفاده از دادههای شادی؛ بهزیستی ذهنی را برای کارکنان خود به ارمغان میآورند. احساس شادی و ایجاد محیطهای مفرح نهتنها حس رضایتمندی را در افراد افزایش داده بلکه منجر به ایجاد نتایج مثبت اجتماعی نیز میشود که بهتبع آن سلامت و بهزیستی ذهنی ارتقا مییابد. این نتایج در راستای نتایج تحقیقات رگو و همکاران (2011) است.
بنابراین با توجه به الگوهای ذهنی اول تا هفتم، مدیران سازمان با انگارههای عدالت، همکاری، معنویت، اعتماد، رضایت، شادی و انگارههای مثبتگرا، جعبه سیاه مدیریت منابع انسانی در افزایش عملکرد فردی و سازمانی را رمزگشایی میکنند. همچنین پیشنهاد میشود که مدیران سازمان به اشاعه بیشتر فرهنگ همکاری و بازخوردهای صادقانه، تقویت باور و احساس کارکنان نسبت برقراری عدالت در سازمان، اخلاقمداری و رضایت محوری، اعتماد شناختی و عاطفی بپردازند تا مسیر بهزیستی ذهنی کارکنان و سلامت سازمانی هموارتر شود. نتایج بهدستآمده در این پژوهش با برخی از محدودیتهای مربوط به انجام پژوهشهای کیفی و روش گردآوری اطلاعات از نوع مصاحبه همراه بوده است. ازآنجاکه نمیتوان نتایج پژوهش را به دیگر جامعهها تعمیم داد؛ لذا پیشنهاد میشود که نظیر چنین پژوهشی در دیگر سازمانها از جمله بیمارستانها، بانکها و... نیز اجرا شود و نتایج با نتایج تحقیق حاضر مقایسه شود. همچنین پیشنهاد میشود از دیگر روشهای کیفی نظیر روش گرندد تئوری و روش کانونی در خصوص بهزیستی ذهنی نیز استفاده شود.
ملاحظات اخلاقی
مشارکت نویسندگان
همه نویسندگان در تهیه مقاله مشارکت داشتهاند.
منابع مالی
برای انتشار این مقاله حمایت مالی مستقیم از هیچ نهاد یا سازمانی دریافت نشده است.
تعارض منافع
این مقاله با سایر آثار منتشرشده از نویسندگان همپوشانی ندارد.
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
در این مقاله همه حقوق مرتبط با اخلاق پژوهش رعایت شده است.
نوع مطالعه:
اصیل |
موضوع مقاله:
بهزیستی دریافت: 1398/6/30 | پذیرش: 1399/3/3 | انتشار: 1399/12/24
ارسال پیام به نویسنده مسئول