دوره 24، شماره 94 - ( 7-1403 )                   جلد 24 شماره 94 صفحات 0-0 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Ahmadi Y, Sobhani P, Ebrahimi F. (2024). Sociological Analysis of the Social Life of the Marginal Residents of Naysar in the City of Sanandaj: Life on the Path of Suffering. refahj. 24(94), : 9 doi:10.32598/refahj.24.94.4510.1
URL: http://refahj.uswr.ac.ir/article-1-4316-fa.html
احمدی یعقوب، سبحانی پرویز، ابراهیمی فرهاد. تحلیل جامعه‌شناختی حیات اجتماعی حاشیه‌نشینان نایسر در شهر سنندج: زندگی بر مدار رنج رفاه اجتماعی 1403; 24 (94) 10.32598/refahj.24.94.4510.1

URL: http://refahj.uswr.ac.ir/article-1-4316-fa.html


متن کامل [PDF 521 kb]   (231 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (1855 مشاهده)
متن کامل:   (50 مشاهده)
مقدمه
فضای موجود میان مناطق روستایی و شهری، حائز ویژگیهای خاصی است که نه میتوان آن را صرفاً شهری نامید، نه روستایی. این مناطق که عمدتاً در حواشی شهرها قرار دارند، نه از دینامیسمهای توسعه همچون مناطق شهری برخوردارند، نه مانند مناطق روستایی بیبهره از امکانات شهری هستند (سپورنا، 2018). درواقع ساختار فضایی این مکانها که غالباً آنها را نواحی حاشیهای شهری یا نواحی منفصل شهری مینامند، شرایطی مختص به خود دارد. چیرگی اقتصاد سرمایهدارانه مبتنی بر شهر، بیبرنامگیها و نارساییهای سازمانهای دولتی ذیربط و نابرابریِ فزاینده در بسیاری از کشورهای جنوب (ازجمله در ایران)، مهاجرت گسترده روستاییان از مناطق روستایی به شهری را به همراه داشته است (پوپِسکیو، 2020).
در واقع چنین وضعیتی در این کشورها، سبب شده است تا افراد در پی دسترسی به امکانات بهتر و برخورداری هرچه بیشتر از ثروتهای نهفته در فضای شهر، مبدأ زندگی خود در روستاها را به قصد اسکان و ادامه زندگی در شهرهای بزرگ ترک کنند (روزانوف، 2015). این روند با ناکارآمدی دولتها و نظام برنامهریزی شهرها در تأمین نیازهای نخستین این افراد همچون مسکن و اشتغال، به گسترش سکونتگاههای غیررسمی در حواشی شهر کمک شایانی کرده است؛ بهطوریکه اینک یکسوم از افراد ساکن در بسیاری از شهرهای جنوب در چنین سکونتگاههایی زندگی میکنند (مابوزا و مابوزا، 2020).
حاشیهنشینی در نواحی شهری همواره با تغییراتی آنی همراه است که میتوان آنها را در سه دسته مسائل اقتصادی، محیطی و اجتماعی دستهبندی کرد. این مناطق دربرگیرنده اسکان بخشی از جمعیت شهری است که در بیرون از بازار رسمی زمین و مسکن شکل گرفته است. بسیاری از ساکنان این مناطق حاشیهای دارای مشاغل غیررسمی و کاذب، ناپایدار، درآمد نامنظم و فاقد هرگونه پسانداز درخور هستند. آنها برای تأمین مایحتاج روزانه خود باید کار کنند و با اندک درآمد به دست آمده روزگار بگذرانند. در برهههای مختلف برای مقابله با پدیده اسکان غیررسمی در سکونتگاههای حاشیهای، دولتها سیاستها و رویکردهای مختلفی را همچون نادیدهانگاری حاشیهنشینان، درپیشگرفتن رویکرد قهری همچون حذف و تخلیه اجباری، مسکن عمومی تا رویکردهای مشارکتی، مکان-خدمات، بهسازی، توانمندسازی و بازآفرینی شهری در پیش گرفتهاند، اما هر یک از این رویکردها به دلایل مختلفی در هر کشور یا منطقه با مشکلاتی روبرو شدهاند (کوواکس و همکاران، 2019).
 در ایران نیز وضعیت حاشیهنشینی نه تنها جدای از وضعیت موجود در اکثر کشورهای جنوب نیست، بلکه بهمراتب رشد حاشیهنشینی در اطراف اغلب شهرهای ایران و بهویژه شهرهای بزرگ و عمدتاً مراکز استانها فزاینده بوده است. طبق آخرین آمارهای موجود 413/ 205/ 6 نفر معادل با 71/ 9 درصد از کل جمعیت شهری ایران حاشیهنشین اعلام شدهاند. البته بهزعم برخی منابع، آمار حاشیهنشینی در ایران بهمراتب بیشتر بوده و حتی برخی منابع میزان آن را در برهه کنونی تا نوزده میلیون نفر نیز تخمین زدهاند (روزنامه همشهری آنلاین، 2021). منبعی دیگر نیز جمعیت حاشیهنشین در ایران را درحالحاضر چهارده میلیون نفر تخمین زده است (روزنامه فرهیختگان، به نقل از پایگاه خبری دانشجو، 2023).
در استان کردستان و بهطور خاص در شهر سنندج گسترش محدوده حاشیهنشینی در وضعیت بسیار نگرانکننده و وخیمی قرار دارد و با وجود بروز نشانههای جدی وخامت اوضاع، تلاش یا برنامهای سازمانیافته و منظم از هیچ سویی برای تقلیل مسائل آن انجام نگرفته است. خبرگزاری ایرنا (2019) در گزارش خود با عنوان «حاشیه نشینی کردستان در حال پیشیگرفتن از جمعیت رسمی است» به نقل از عضو هیئتمدیره شرکت عمران و بهسازی شهری اعلام کرد که ۵۳۷ هزار نفر از جمعیت 1.600.000 کردستان در محدودههایی ساکن هستند که برخورداری آنان از متوسط امکانات هم بسیار پایینتر است.
سنندج بهعنوان مرکز استان، از بیشترین بافت حاشیهنشین در سطح استان برخوردار است؛ بهطوریکه سه برابر میانگین کشوری دارای جمعیت حاشیهنشین بوده و بیشترین آنها (حدود 100.000 نفر) در ناحیه منفصل شهری نایسر (با حدود 400 هکتار) زندگی میکنند. در واقع رشد حاشیهنشینی در ناحیه منفصل شهری نایسر از بسیاری جهات حائز اهمیت است؛ نخست اینکه نایسر به سبب جدایی از شهر سنندج، به کانونی برای انواع جرائم و بزهکاریهای اجتماعی تبدیل شده است. در کنار این جرائم، ما شاهد رشد افراطگرایی دینی در این ناحیه و تقویت هستههای بنیادگرایی و عضویت فراگیر شهروندان در این شبکههای بنیادی از اقصی نقاط استان هستیم. از طرف دیگر علاوه بر مسائلی که بدانها اشاره شد، اسکان برخی از زندانیهای تبعیدیِ دیگر استانها در این ناحیه سبب شکلگیری چندفرهنگیگرایی و سکونت خانوادههایی با آرا، باورها، اعتقادات و پیشینههای مختلف فردی و خانوادگی شده که هر آن امکان بروز خشونتهای فیزیکی را به همراه دارد.
ضعف دستگاههای خدماترسان، خلأ نظارت صحیح و در کل، رهاشدگی این ناحیه، نایسر را به منجلابی از مسائل اجتماعی تبدیل کرده است که پیامدهای آن نه تنها خود نایسر، بلکه کل شهر سنندج را نیز فرا گرفته است. بااینحال مقصود از مطالعه حیات اجتماعی حاشیهنشینان در نایسر، تمامی ابعاد و جوانبی است که زندگی اهالی نایسر را تحتتأثیر قرار داده است. زندگی این مردم در گیرودار انواع کژکارکردیهای ادارات و سازمانهای ذیربط، سودخواهی رانتخواران و مالکان زمین در این ناحیه و تکثرگرایی فرهنگی، مذهبی و قومی دستخوش تغییرات شگرفی شده است؛ بهگونهای که در باتلاق سنتگرایی و مُدرنشدن دستوپا میزند.
در نایسر زندگی بیشتر جنبه زیست دارد و مالامال از روایت طردشدگانی است که نایسر را بهعنوان پناهگاه ناگزیر خود برگزیدهاند. نایسر برای این افراد، انگ نایسریبودن به همراه دارد و این انگ با خود مجموعهای از برچسبهای ریزودرشت و متمایزکننده را به همراه دارد. نکته جالب این است که زندگی در هیچکدام از حاشیهنشینهای دیگر سنندج اینگونه برچسبها و انگهای بدنامکننده را به همراه ندارد و این فقط ناحیه نایسر است که تداعیگر انگارههای مختلف در نزد شهروندان سنندج است. با توجه به آنچه در مورد این ناحیه گفته شد، پرسش اصلی این پژوهش این است که ساکنان ناحیه حاشیهنشین نایسر چه روایتهایی از تجربهزیسته خود در این ناحیه دارند؟ در کنار پرسش اصلی، پرسشهای دیگری نیز مطرح هستند؛ اینکه حاشیهنشینان چه زمینهها و بسترهایی را در شکلگیری تصویر کنونی از نایسر دخیل میدانند؟ چه عوامل مداخلهگری به تشدید وضعیت کنونی نایسر منجر شده است؟ و چه راهکارهایی را میتوان برای تقلیل مسائل این ناحیه ارائه داد؟
پیشینه تجربی
هدایت (2022) در پژوهش خود شکلگیری و بازتولید فضای نایسر را به سبب قدرت مالکان و بنگاهداران و همچنین نهادهایی همچون شهرداری میداند که سبب طرد حاشیهنشینان این منطقه شده و به پدیدههایی چون روستاییبودن زیرساختهای شهری، ساختوساز بیرویه و قاچاق خدمات شهری، نبود برنامهریزی راهبردی شهری و نبود تعامل در سازمانهای مسئول و شرایط ناپایداری اجتماعی-اقتصادی در این ناحیه دامن زده است.
جمینی و همکاران (2022) نارسایی قانونی-حقوقی در کنار هرجومرج فضایی را از عوامل اصلی زوال فضای شهری در منطقه نایسر برشمردند. طبق پژوهش صفری و عوضنیا (2021) وضعیت حاکم بر ناحیه منفصل شهریِ نایسر در سنندج و تجربهزیسته ساکنان آن بیش از اینکه حاصل انتخابی فردی باشد، در پیوند با مکانیسم و منطق روابط نیروها است که سبب تولید و بازتولید نایسر کنونی میشود. کمانرودی و جعفرپور (2020) با تأکید بر نواحی حاشیهنشین شهری در سنندج، نقش رانت را در ارزشگذاری زمین و مسکن در نواحی منفصل شهری سنندج و بروز تخلفات در کسب پروانههای ساختوساز و اجرای بناهای ساختمانی بسیار تعیینکننده دانست.
باینگانی (2020)، مهمترین مکانیسمهای میانجی آسیبهای اجتماعی در نایسر را تبعیض اداری و شهری، انگ بدنامی و تعلق مکانی نداشتن میدانست. نتایج پژوهش محمدی و اداک (2019) در نایسر حاکی از مضامینی چون «دلزدگی از محله»، «رهاشدگی»، «بیاعتمادی» و «احساس استیصال در تغییر وضعیت» در میان حاشیهنشینان است که بر رنج اجتماعی آنها افزوده است.
واساروس و لِنِرت (2022) در پژوهش خود دریافتند که حاشیهنشینی یکی از عوامل اصلی از بین رفتن زمینهای زراعی و تغییر کاربریِ غیرمجاز آنها به ساختوساز بدون مجوز در حواشیِ شهرهاست. هلاوچِک و همکاران (2019) در پژوهش خود دریافتند که تغییر مناطق روستایی به نواحی حومه شهرها با خود مسائلی چون تناقض و تقابل ارزشهای سنتی در مقابل ارزشهای مُدرن یا سبک زندگی روستایی در مقابل سبک زندگی غربی، مشکلات ناشی از ترافیک و غیره را به همراه میآورد.
خیاط و همکاران (2017) نیز در پژوهشی در خصوص سبک زندگی در حواشی شهرها به این نتیجه دست یافتند که جمعیت حاشیه شهرها ازجمله گروههایی هستند که شرایط محیطی نامناسبی برای دستیابی به سبک زندگی سالم و حفظ سلامتی مناسب دارند و ارتقا زیرساختها باید در دستورکار دولتها قرار گیرد.
ناحیه حاشیهنشین نایسر با انبوهی از مسائل و مشکلات، همواره در سالهای اخیر سوژهای مهم برای پژوهشگران بوده است که هرکدام بنا به حوزه مطالعاتی و پژوهشی خود لایههایی از مسائل و مشکلات موجود در این ناحیه را توصیف، تبیین و واسازی کردهاند.
پژوهشهای یادشده فوق نیز از این قاعده مستثنی نبوده و به مسائل ریشهدوانده در این ناحیه ازجمله انواع آسیبها و بزهکاریهای اجتماعی، فساد اداری و رانت، هرجومرجهای اجتماعی، تشدید شکافهای فرهنگی، بروز تنشهای گروهی اشاره کردهاند. در واقع وجه تمایز این پژوهش با غالب پژوهشهای انجامگرفته در این است که در کنار تمامی این مسائل به مسائل و پدیدههای دیگری پرداخته شده است که تاکنون محل تحقیق و مطالعه نبودهاند. ازجمله این مسائل میتوان به رشد تفکرات بنیادی دینی، گذار جرائم از حوزه فردی به حوزههای سازمانیافته، مسائل مربوط به تبعیدیها در این ناحیه، خلأ انگیزه و محرک ساختاری برای حل مسائل و نبود برنامهای منسجم، بنیادی و پایدار برای حل مشکلات از طرف سازمانهای مسئول اشاره کرد.
چارچوب مفهومی
شهریسازی و حاشیهسازی شهری
درحالیکه گفتمانهای کنونی در پژوهشهای شهری عمدتاً بر فرایندهای شهریسازی مجدد و اصالتبخشی به نواحی درونشهری متمرکز است، مناطق حاشیه شهرها در بسیاری از کشورهای پیشرفته، درحالپیشرفت و توسعهنیافته هنوز بخشی کلیدی از مناطق شهری به حساب میآیند. جهان به طور فزایندهای به سمت شهریشدن پیش میرود، حالآنکه جهانشهری نیز به طور فزاینده، به حاشیه شهرها کشیده شده است (کلَوسِن و رَو، 2012).
در منظر اجتماعی-اقتصادی، نواحی حاشیهنشین شهری همواره چیزی بیش از یک مقوله خاص فضا یا قلمرو، مکانی در جدارههای شهرها و دورتر از شهرها هستند. در واقع نواحی حاشیهای پناهگاه میلیونها نفری هستند که در پی سبک زندگی مطلوب به سکونت در شهرها پناه میآورند که در ابتدا از آن بهعنوان یوتوپیای بورژوازی یاد میشد (فیشمن، 2008). این پدیده پس از جنگ جهانی دوم صورتی عام در سراسر جهان یافت.
حاشیهنشینی در کل به مکانی برای جذب مهاجران از روستا به شهر، تامینکننده مسکن ارزانقیمت برای میلیونها نفر و ایجادکننده زیرساختهای اولیه محله در شهرهای عمدتاً درحالتوسعه بدل شده است (دَوی و همکاران، 2002). بهزعم آبرامز، مناطق حاشیهای ازجمله مناطقی هستند که ازنظر زیرساختها و تسهیلات شهری و کیفیت واحدهای مسکونی از استانداردهای مطلوبی برخوردار نیستند و در اراضی نامناسب شهری استقرار یافتهاند (پورمحمدی و جهانبین، 2009).
از منظر سازمان ملل، سکونتگاههای حاشیهای ازجمله سکونتگاههای غیررسمیای هستند که در آنها، گروهی از افراد بیبضاعت و فقیر با حداقلهای زندگی، گذران عُمر میکنند. این افراد، دسترسی ضعیفی به آب آشامیدنی سالم، خدمات درمانی و بهداشتی، امکانات شهری و فرصتهای آموزشی و تفریحی مطلوب دارند (مابوزا و مابوزا، 2020).
 حق به شهر
انگاره حق به شهر از درون جنبشهای اعتراضی همچون جنبش تسخیر والاستریت، جنبش میدان تسخیر مصریها، جنبش مردم استانبول در میدان تقسیم علیه تغییرات شهریِ غیردموکراتیک، جنبش مردم اسپانیا و تسخیر میدان خورشید و بسیاری جنبشهای دیگر در یکی دو دهه گذشته متولد شد.
مفهوم حق به شهر را نخستین بار هانری لوفبور در سال 1968 در مقالهای با عنوان "Le droit a la ville" که در مجموعهای به نام نوشتههایی در باب شهر (1996) به انگلیسی ترجمه شد، مورداستفاده قرار داد. لوفبور و جنبشهای اجتماعی بهویژه جنبش دانشجویی پاریس در مِی 1968 تأثیری دوجانبه برهم داشتند و مفهوم حق به شهر باید درزمینه تاریخی آن درک شود.
در ایران، خواستهها و مطالبات برای فضاهای شهری منطبق بر نیازهای مدنی شهروندان در زیست روزمره شهر بهوضوح دیده میشود. فضاهای خودگردانی که از سلطه عرصه دولتی میگریزند، تلاش ساکنان محلههای فقیرنشین و مناطق حاشیهنشین برای ارتقای کیفی محیط که دیگر نمیتوانند منتظر مداخله نهادهای رسمی دولت باشند، ظهور نهادهای مردمی را به همراه داشته تا با همفکری و همکاری آنها بتواند در ارتقای کیفیت زندگی در این مناطق حاشیهای و فقیر گامهای بیشتر و مؤثرتری بردارد و دست به بازتولید فضای شهری با توزیع برابر ثروت شهری بزند (لوفبور، 1996).
توجه به حق به شهر در ایران و در پژوهش حاضر، منطقه حاشیهنشین نایسر در شهر سنندج، مرکز استان کردستان ایران- برای مقابله با کژکارکردی شهر ضرورتی تام دارد و با توجه به اهمیت در حال ظهور آن در گفتمانهای مدنی، دانشگاهی و تخصصی درباره شهر، جا دارد بدان به طور ویژه پرداخته شود.
حق به شهر و تولید فضا
انگاره حق به شهر لوفبور با نظریه «تولید فضا» ی او پیوند دارد. نکته اصلی در تولید فضا این است که سرمایهداری بهواسطه اشغال، تولید فضا و سودمندیهای ناشی از آن قادر به حفظ و بازتولید خود شده است. لوفبور تاریخ فضا را با حرکتی اجتماعی-تاریخی، از فضای مطلق پیشاتاریخی به فضای انتزاعی سرمایهداری ترسیم میکند و بر این باور است که درنهایت، تناقضات و شکافهای موجود در فضای انتزاعی سرمایهداری به چندبعدیشدن فضای دگرگونشده منجر میشود.
نتیجه پژوهش لوفبور روی فضای سرمایهداری این است که این فضا تکهتکه است، الزامات اقتصاد سرمایهدارانه را شکل داده و دخالت دولت در مدیریت و تسلط بر فضا را به نفع خود به همراه داشته است. دولت، از طریق نقش خود بهعنوان تامینکننده زیرساختها و مدیریت منابع، شکلگیری فضای انتزاعی را تسهیل میکند. دولت فعالانه در تولید فضا مداخله و با آن بهمنزله ابزاری سیاسی برخورد میکند. در این حالت، فضا بستری مناسب برای تولید نظم اجتماعی موردنظر است؛ به این معنی که برای برخی نواحی امتیازها یا محدودیتهایی قائل میشود و برخی دیگر را به حال خود رها میکند.
طرحهای منطقهبندی، بستری برای تقویت هنجارهای قانونی مسلط و دستورالعملها و قواعد متداول و پذیرفتهشده نیز هستند. نقشههای پهنهبندی تراکمی، کاربری اراضی و برنامهها و طرحهایی از این قبیل با شیوه معمول، همگی واجد و تحمیلکننده نظم سلسلهمراتبی از سوی دولت بر فضا است. دولت بر فضای انتزاعی تحت نظارت خود، اعمال قهر میکند. فضای انتزاعی اگرچه ممکن است غیرخشن و صلحآمیز به نظر برسد اما ذاتاً خشن است. به عقیده لوفبور فضای انتزاعی در بازتولید روابط اجتماعی سرمایهدارانه نقش نیروی محرک را دارد (لوفبور، 1991).
روش
پژوهش حاضر، نوعی مطالعه کیفی از نوع تحلیل محتوا با رویکرد استقرایی است. مشارکتکنندگان شامل شهروندان حاشیهنشین در نایسر بودند و ابزار گردآوری مصاحبههای نیمهساختیافته با مصاحبهشوندهها (به تعداد 12 نفر) تا رسیدن به اشباع نظری بوده است. با توجه به ماهیت پژوهش حاضر، نمونهگیری گلولهبرفی نیز برای یافتن نمونهها مورداستفاده قرار گرفت. همچنین در تحلیل دادهها از روش تحلیل محتوای عرفی استفاده شد و مصاحبهها هر بار بهصورت کلمهبهکلمه پیاده شده و فرایند کُدگذاری و تحلیل و تعیین مقولات نیز انجام میپذیرفت.
در فرایند اعتبارسنجی دادههای بهدستآمده ضمن مشورت و همفکری با اساتید و پژوهشگران حوزه آسیبهای اجتماعی و مسائل حاشیهنشینی، مقایسهای میان مطالب علمی چاپشده و نتایج بهدستآمده صورت گرفت.
میدان پژوهش، منطقه حاشیهای نایسر در شرق شهر سنندج است. حاشیهنشینی در سنندج به نسبت جمعیت ساکن در آن، سه برابر میانگین کشوری است. در سرشماری سال 1390 جمعیت سنندج 375280 نفر اعلام شد که 0۵/ 1۲ درصد آن را نواحی منفصل شهری تشکیل دادند. این ناحیه درگذشته یکی از روستاهای اطراف سنندج بود و از سال 1385 به ناحیه منفصل شهری ارتقا یافت. جمعیتپذیری این منطقه حاشیهای در چند سال گذشته کماکان دارای روند صعودی بوده است بهگونهای که در سال 1399 جمعیت آن به حدود 85000 نفر افزایش یافت و البته برآوردها برای دوره اخیر، جمعیتی بالغبر 100000 نفر بوده است.
بررسی نرخ رشد جمعیت نایسر در سالهای اخیر نشان میدهد، نرخ رشد جمعیت در بازههای زمانی سال 1365 تا 1375؛ 1375 تا 1385؛ 1385 تا 1390؛ 1390 تا 1396 و 1396 تا 1399 به ترتیب 72/ 7، 54/ 29، 03/ 16، 67/ 12 و 56/ 16 درصد بوده است (جمینی و همکاران، 2022). نرخ رشد جمعیت در نایسر یازده برابر میانگین کشوری است؛ بهطوریکه میانگین رشد جمعیت در کشور 2.13 درصد است، این میانگین در نایسر، حدود 22.80 درصد تخمین زده شده است که بخش عمده آن ناشی از مهاجرپذیری این ناحیه است (پایگاه اطلاعرسانی شهرداری سنندج، 2022). در جدول 1، اطلاعات جمعیتشناختی مصاحبهشوندهها ارائه شده است.
 
جدول 1: اطلاعات جمعیتشناختی مصاحبهشوندهها
مصاحبهشونده جنسیت سن وضعیت تأهل وضعیت سکونت مدت سکونت
زهرا زن 48 متأهل مستأجر 9 سال
سارا زن 27 مجرد مستأجر 6 سال
علیاکبر مرد 40 متأهل مستأجر 5 سال
ایوب مرد 55 متأهل مستأجر 5 سال
سحر زن 35 مطلقه مستأجر 4 سال
کیفسان زن 28 متأهل مالک 3 سال
راشد مرد 30 متأهل مالک 2.5 سال
رحیم مرد 43 متأهل مستأجر 1 سال
کاوه مرد 38 متأهل مالک 5 سال
آمنه زن 48 مطلقه مستأجر 3 سال
سونیا زن 23 مجرد مستأجر 2 سال
سوما زن 31 مطلقه مالک 1.5 سال

یافتهها
پس از تحلیل دادهها، تعداد 10 مقوله اصلی، 30 مقوله فرعی و تعداد قابلتوجهی کد به شرح جداول ذیل شناسایی، احصا و دستهبندی شدند که در ادامه نیز مورد تحلیل قرار میگیرند.
 
جدول 2: کدها و مقولات فرعی و اصلی
کدها مقولات فرعی مقولات اصلی
نبود فرصتهای شغلی مولد و درآمدزا / رشد گرایش به مسافرکشی و دستفروشی در داخل شهر / نبود درآمد مناسب افزایش تمایل به مشاغل کاذب مهاجرت در پی زندگی
مشکل رهن و اجارهبها در داخل شهر / نارضایتی از وضعیت کنونی سکونت / ارتباط منبع درآمد با محل انتخابی سکونت ناتوانی در تأمین مسکن مناسب
دستیابی به امکانات و خدمات شهری / آرزوی برخورداری از فرصتهای شغلی بهتر در شهر / فرار از محیط بسته و فاقد امکانات روستا رؤیای فروخورده شهرنشینی
تبدیل زمینهای کشاورزی و بایر به سکونتگاههای غیرمجاز / سود قابلتوجه در صدور مجوزهای غیرقانونی برای ساخت مسکنهای بدون کارشناسی تغییر کاربری اراضی فعالیت شبکههای رانتی در ساختوساز شهری
میل به دورزدن قانون برای دسترسی به امکانات اولیه زندگی / دریافت مجوزهای بیرویه ساخت مسکن و دریافت غیرقانونی انشعابات به میانجی رابطهبازی قانونگریزی حاشیهنشینان
ساختوساز بدون مجوز و کیفیت مهندسی / تغییر آمایش منطقه ساخت مسکن به دور از نظارتهای تخصصی
نبود دسترسی به دفاتر و شعبات ادارات دولتی و خدمات قضایی / نداشتن ابتداییترین امکانات و تجهیزات رفاه شهری پایمالشدن حقوق شهروندی ضایعشدن حق به شهر حاشیهنشینان
منزویکردن افرادی که از سر ناچاری از جاهای دیگر به نایسر مهاجرت کردهاند / درحاشیه قراردادن در عین درحاشیهبودن دیگریسازی از غیربومیان
نبود شرایط رشد و ترقی شهری / نبود دسترسی به بنیادیترین بسترهای پیشرفت فردی و اجتماعی / زوال سرمایه اجتماعی و نمادین افراد تشدید فلاکت در برخورداری از خدمات شهری
پذیرش افراد از فرهنگها و مکانهای مختلف با گرایشهای دینی و اخلاقی متفاوت چندفرهنگی بودن ساکنان تکثر هویتیِ حاشیهنشینان
اسکان افرادی با پیشینههای قومی، طایفهای و مذهبی متفاوت / تشکیل خُردهگروههای هویتی در میان نوجوانان و جوانان گروهگرایی در مقیاس خُرد
مهاجرت از روستاهایی با وضعیت زبانی، مسلکی و هویتی متفاوت / اسکان جمعیتی با فقر نسبی در کنار گروههایی با هدف کسب درآمد از مسیر قانونشکنی و بزهکاری چندگونهگی جمعیت
ترافیک سنگین در خیابانهای نایسر/ طراحینکردن برنامههایی برای ارتقا زیرساختهای شهری ضعف اقدامات توسعه پایدار شهری ضعف زیرساختهای شهری
خاکیبودنِ کوچهها و معابر تردد کثیف / ضعف در پاکسازی معابر سطح محلات توسط شهرداری/ ضعف در ارائه خدمات اداری به مردم خدمات شهریِ پایین
ارائه طرحهای شهریِ بدون پشتوانه فنی و شهرسازی / نبود برنامههای مفید برای آمایش مناسب سطح محلات نایسر ناکارآمدی برنامههای دولتیِ شهری
فعالیت موادفروشان و متخلفان / وقوع متعدد نزاعهای دستهجمعی / نایسر بهمثابه مکانی برای زندگی ورشکستهها نایسر بهمثابه جولانگاه بزهکاران شکلگیری خردهفرهنگ بزهکاری
تشدید آسیبهای اجتماعی نظیر بیکاری، طلاق، قتلهای ناموسی و تردد آشکار معتادان تشدید و تکثر انحرافات اخلاقی
مشکلات امنیتی درنتیجه مشکلات مالی و اقتصادی / هرجومرج و آشفتگی در روابط اجتماعی افراد در محلات و خیابانهای نایسر / نبود همبستگی اجتماعی فروکش احساس امنیت اجتماعی
نبود دیدگاه مثبت نسبت به مردم نایسر از سوی ساکنان دیگر نقاط شهر / ارتباطدادن هرگونه اتفاق ناخوشایند در سطح شهر به مردم حاشیهنشین نایسر تجربه نگاه متفاوت اطرافیان رواداشتن انگ اجتماعی بر حاشیهنشینان شهری
احساس ناخوشایند از زندگی در نایسر / تنفر از اعلام عمومی زندگیکردن در نایسر تشدید احساس سرشکستگی
فرض بر وجود نایسر بهمثابه مکانی برای پیشگیری از پراکندگی جرم و بزه در دیگر نقاط شهر / تبدیل نایسر برای نگهداری و نظارت بیشتر از راه دور بر خلافکاران و جلوگیری از پخششدن آنها در دیگر نقاط شهر بازنمایی نایسر بهمثابه زبالهدان شهر
مرزبندی سفتوسخت میان دوالیته سلفی، غیرسلفی / تشدید تناقض و اختلاف میان گروههای دینی افراطی و بقیه دودستگی دینی/ مذهبی میان ساکنان بنیادگرایی دینی/ مذهبی
تمرکز خانوادههای سلفی در محلات نایسر / فعالیت تبلیغی سلفیها در نایسر و عضوگیری رواج سلفیت
فعالیت برخی مساجد در راستای ترویج افراطیگری استقلال مساجد
فراهمبودن بستر و زمینههای دسترسی به مواد مخدر و مشروبات الکلی / تشدید ارتباطات معتادان و مشروبیها با نوجوانان و جوانان در سطح نایسر نمایش اعتیاد و الکلیسم در فضای عمومی تعمیق الگوی یادگیری همسالان
باور والدین به اثربخشی ناهنجاریها بر فرزندان / شایع شدن انحرافات و بیتوجهی به هنجارهای اجتماعیِ بومی نگرانی والدین از آینده فرزندان
تشدید تهدیدات و خطراتی که همواره در کمین افراد کمسنوسال است / ترغیب کودکان و نوجوانان توسط دوستان همسنوسال تهییج به تجربه مشارکتیِ بزه


مهاجرت در پیِ زندگی
مهاجرت از روستا به شهر عمدتاً بهواسطه نبود فرصت کار در روستا، بهداشت و خدمات رفاهیِ ضعیف، میل به رشد و ترقی و تجربه شهرنشینی و برخورداری از رفاه فرضانگاشته شهری و همچنین تأمین آینده فرزندان در مکانی با امکانات رفاهی و آموزشی بهتر و متنوعتر رُخ میدهد. این موضوع در خصوص ناحیه منفصل شهری نایسر در سنندج صدق میکند. بسیاری از ساکنان این ناحیه در جستجوی زندگی بهتر و تجربه حیات شهری، روستاهای محل سکونت خود را به مقصد شهر سنندج ترک کرده و غالباً در نواحی حاشیهای این شهر بهویژه نایسر ساکن شدهاند.
سارا میگوید: «همش فکر میکردم، میشه تو شهر آیندهای ساخت، الان بعد از چند سال به این نتیجه رسیدم زندگی تو روستا خیلی شرافت داره به زندگی در جایی مثل نایسر. نه امکاناتی، نه خدماتی، نه امتیازی. واقعاً نمیشه گفت، ما از روستا اومدیم شهر، در واقع ما از روستا اومدیم روستای بزرگتر.»
شهر فریب، همان مؤلفهای است که میتوان در اینجا بر آن تکیه کرد. شهر همواره فریبندگیهایی برای افراد، بهویژه برای کسانی دارد که با فاصله از آن در محیطی کمبرخوردارتر زندگی میکنند. فریبندگیهای شهری در دهههای گذشته در جذب مهاجران به مناطق مرکزی و بهویژه شهرها نقش بهسزایی داشته است. یکی از این فریبندگیها، داشتن مسکن مناسب با امکانات رفاهی اولیه است که باعث میشود فرد روستایی در پیِ داشتن مسکنی مناسب، شهر را بهعنوان مکان زندگی برگزیند که در آن دسترسی به حاملهای انرژی، نیازهای نخستین بهداشتی، معیشتی و غیره سهلتر از روستاست.
کاوه میگوید: «یه خونه کاهگلی تو روستا داشتیم که هزار تا سوراخسنبه داشت و مملو از انواع حشرات و جنبندگان بود. در کنار وضعیت خانه، عدم دسترسی به نیازهای اولیه نیز مطرح است. یادمه برای خریدن میوه و شیرینی باید به راننده روستا میسپاردیم که از شهر برامون بیاره.»
بسیاری از مهاجران روستایی، فرصت شغلی را دستمایه خود برای مهاجرت به شهر قلمداد میکنند و با اعلام نارضایتی از بیبهرهبودن مشاغل روستایی و طاقتفرسا بودن آنها، دستیابی به مشاغل فانتزیتر عصر کنونی نظیر مغازهداری، دستفروشی، ویزیتوری و غیره را در اذهان خود میپرورانند.
رحیم میگوید: «تو روستا فکر میکنی که اگه بیای شهر و اینجا کار کنی، درآمدت بیشتره، اما واقعاً اینطور هم نیست. وقتی تو شهر زندگی میکنی، خرجت هم بیشتر از روستاس. تازه اینجا متوجه میشی که نمیشه مغازهدار بشی، چون مغازهداری نیاز به سرمایه داره. پس مجبور بری به سمت دستفروشی توی شهر. حتی خیلیها الان به زبالهگردی مشغول هستند و از اون طریق کسب درآمد میکنن.»
رشد مشاغل کاذب شهری چون دستفروشی، مسافرکشی با وسایل نقلیه غیرتاکسی و عمدتاً اتومبیلهای قدیمی و اخیراً نیز جمعآوری زبالههای خشک و قابل بازیافت ازجمله میراث قابلملاحظه مهاجرت از روستا به شهر است. در واقع اشباع بسیاری از فرصتهای شغلی در شهر سنندج، حاشیهنشینان نایسر را به سمت رویآوردن به این مشاغل کاذب ترغیب میکند.
فعالیت شبکههای رانتی در ساختوساز شهری
نواحی منفصل شهری که در برههای و در اثر ساختوسازهای بیرویه و غیرقانونی فاصله خود را با شهر کم و کمتر میکند، درنهایت به یک مکان حاشیهای در جوار شهرهای بزرگ تبدیل شده و به همراه خود منبعی از مسائل اجتماعی را به همراه دارد. ناحیه منفصل شهری نایسر ابتدا صرفاً روستایی کوچک با اراضی کشاورزی و باغی بود که به سبب نزدیکی به شهر، به مکانی برای مهاجران شهرها و روستاهای مجاور شهر سنندج تبدیل شد.
بسیاری از مهاجران به سنندج که از عهده تأمین مسکن در داخل این شهر برنمیآمدند، در نواحی حاشیهای آن ازجمله ناحیه نایسر ساکن شدند و بهتدریج بدون هرگونه مجوزی از شهرداری و نظاممهندسی، اقدام به ساختوسازهای غیرمجاز کردند که درنتیجه آن امروز شاهد انبوه ساختمانهایی هستیم که فاقد هرگونه تأییدیه ساختمانی و سازهای بوده و قانوناً نیز مشمول بهرهمندی از امتیازات شهری نیستند.
ایوب میگوید: «چند سال پیش، نایسر اینطوری نبود. خیلیهایی که از شهرها و روستاهای اطراف برای زندگی به سنندج اومدند، توی نایسر ساکن شدند و کمکم با خرید یا غصب زمین، دست به ساختوساز غیرمجاز در آن زدند.»
مهاجرانی که در پی دسترسی به شغل و بهرهمندی از امکانات شهری از شهرها و روستاهای دور و نزدیک اطراف سنندج به این شهر مهاجرت کردند، غافل از این بودند که بافت کوهپایهای و تپهماهوری این شهر، تأمین زمین برای ساختوساز را در آینده با مشکل مواجه خواهد کرد؛ لذا در مواجهه با معضل گرانی مسکن و همچنین دشواری تأمین مایحتاج زندگی در نقاط مرکزی شهر و نداشتن استطاعت مالی برای رهن و اجاره مسکن در داخل شهر، سکونت در نواحی منفصل شهری ازجمله نایسر را ترجیح دادند که بهتدریج با رابطهبازی و در ازای پرداخت هزینه کم و بهدور از هرگونه نقشه و جواز ساختمانی اقدام به ساختمانسازی در نایسر کردند.
راشد میگوید: «من خودم با همکاری یه نفر دیگه یه پولی روی هم گذاشتیم و دو سه سال پیش یه خونه اینجا درست کردیم، باور کنید اگه این خونه رو توی یه شهرکی میساختیم باید کلی پول نقشه و جواز میدادیم.»
برخی از ساکنان ناحیه نایسر به خاطر پرداختنکردن هزینههای بالای صدور پروانه احداث ساختمان، صرفاً با همفکری چند بنا و کارگر، نسبت به احداث ساختمانهایی اقدام کردهاند که هیچگونه استاندارد ساختمانی در آن رعایت نشده است. این ساختوسازها غالباً بدون درنظرگرفتن سرانه فضاهای عمومی و تفریحی و ورزشی احداث شدهاند که پیامد آنها، تراکم بالای جمعیتی در محلات این ناحیه است.
کیفسان میگوید: «یه جاهایی با فاصله بسیار کم میان خونههای این سمت و آن سمت کوچه ساختمانسازی شده که نمیدونم اگر آتشسوزی بشه، چطور خودروی آتشنشانی میتونه از آن رد بشه.»
سحر هم گفت: «هرکی یه طوری خونهشو ساخته، یکی حیاطش جلوه، بغلی حیاطش عقبه، این داخل خونه اون رو میبینه، اون یکی، داخل خونه این رو میبینه.»
در واقع، از ابتدا افراد زمیندار و دلال در این منطقه بودند که اراضی کشاورزی و باغی را در قطعههای کوچک به خریداران فروختند و بدون درنظرگرفتن هرگونه امتیاز خدمات شهری، آنان را به سمت ساختوساز در این نواحی سوق دادند.
ضایعشدن حق به شهر حاشیهنشینان
حق به شهر، یک حق بشری است که شامل تعلق یافتن شهر به شهروندان و مشارکت آنان در امور شهری است. قرارگرفتن این حق در چارچوب حقوق بشر به جای حقوق مدنی به این معنا است که هر انسانی صرفنظر از جنس، سن، نژاد و ویژگیهای اجتماعی-فرهنگی، تنها به دلیل انسانبودن، شایسته بهرهمندی از این حق است. حقوق شهروندی که از مصادیق آن میتوان به لزوم برخورداری برابر از خدمات شهری اشاره کرد، در ناحیه منفصل شهری نایسر محلی از اعراب نداشته و حاشیهنشینان این ناحیه بهشدت از کمبود امکانات شهری رنج میبرند.
سونیا میگوید: «اینجا خیلی سخت بشه چند تا باشگاه زنانه مجهز پیدا کرد. تازه اگر هم باشه که من نشنیدم، هزینهاش طوریه که خیلیها از عهده پرداختاش برنمیان.»
در سالهای اخیر در کنار مهاجرت روستاییان و شهرستانیهای اطراف شهر سنندج به ناحیه نایسر، شاهد مهاجرت و گهگاه نیز تبعید برخی افراد از دیگر استانهای کشور هستیم که سبب بروز مفهومی جدید در این ناحیه تحت عنوان «ما» و «دیگران» شده است. در اینجا «دیگری» یا «دیگران» با خود مفاهیمی چون طردشدگی، در حاشیه قرارگرفتن مضاعف و تبعیض را به همراه دارد.
یکی از مصاحبهشوندهها میگوید: «تبعید و مهاجرت اجباری شهروندان دیگر استانهای کشور در کنار مهاجران داخلی استان، به طور فزایندهای بر یک دوالیته خودی و غیرخودی افزوده است که این میتواند در مواقع اضطراری با تنش و کشمکش همراه باشد.»
ایوب نیز میگوید: «جایی که یه درمانگاه درستوحسابی نداشته باشه، چند تا پزشک نداشته باشه و یا اینکه نشه در مواقع بحران نظیر آتشسوزی و ترکیدگی کپسول گاز به آن کمکرسانی فوری کرد، یقیناً جای خوبی برای زندگی نیست و مطمئناً تمامی این مردمی که اینجا زندگی میکنند، از سر ناچاری و نداری است، نه علاقه و شور و شعف.»
حق شهروندی ایجاب میکند که ساکنان نواحی حاشیهای شهر نیز همچون مرکزنشینان شهری از خدمات مختلف اجتماعی و امکانات لازم نظیر خدمات درمانی، اداری، وسایل تفریحی و ورزشی و خیلی مؤلفههای دیگر برخوردار باشند. بااینحال ناحیه حاشیهنشینی چون نایسر سالهاست که از دریافت خدمات شهری به دور بوده که اگرچه طی دو سه سال گذشته اقداماتی در دست اجرا بوده است اما شدت عقبماندگی آنچنان است که نیازمند سالها برنامهریزی و کار مداوم است.
تکثر هویتیِ حاشیهنشینان
مهاجرت از روستاها، شهرها و جاهای مختلف به یک مکان مشخص، چیزی جز چندهویتی و تکثر را به همراه ندارد. در واقع ناحیهای مثل نایسر که پذیرای جمع زیادی از مهاجران با پیشینههای مختلف فرهنگی، دینی، اجتماعی، قومی و خانوادگی است، به کانون بالقوه تکثرگرایی هویتی تبدیل شده است که میتواند با پیامدهای اجتماعی فراوان برای شهر سنندج همراه باشد.
زهرا میگوید: «اگه تا دم کوچه بری و بیای و از همکوچهایها بپرسی، اهل کجایی، بهندرت یه پاسخ مشترک رو دریافت کنی»
این تکثرگرایی در داخل نایسر، ساکنان آن را به این سمت سوق میدهد تا تلاش کنند همروستاییهای سابق یا دوستان و اقوام خود را ترغیب به ترک دیار خود و سکونت در کنار آنها در نایسر کنند. درپیشگرفتن چنین رویهای در داخل این ناحیه، سبب شکلگیری گروههای فرهنگی، قومی و حتی مذهبی با مرزبندیهای مشخصشده که در مواقع بحرانی نیز این شکافها سربرآورده و کانون تنشهای اجتماعی در میان این گروهها میشود.
تکثر هویتیِ مردم در نایسر، سبب شده تا در مواقع بحرانی همچون نزاعها دستهجمعی، شاهد تشکیل گروه و تیم برای رویارویی دو خُردهگروه فرهنگی، مذهبی، قومی و یا طایفهای باشیم که این موضوع میتواند بسیار خطرناک باشد. تکثر هویتی که نمود عینی آن را میتوان در نایسر مشاهده کرد، هرگونه انسجام خودجوش را از بین برده و ساکنان این ناحیه را به سمتی سوق میدهد که در پی مرتفعساختن دغدغههای خود و نهایتاً گروههایی باشند که بدانها احساس تعلق دارند. این موضوع در مواقع حساس و بروز تنش و کشمکش میان افرادی با هویتهای مختلف، سبب بروز نزاعهای دستهجمعی میشود.
ضعف زیرساختهای شهری
زیرساختهای شهری نظیر بهداشتودرمان، آموزش، امنیت، ترافیک و فراغت ازجمله موارد هستند که ضعف در برآوردهساختن و تأمین آنها در نواحی حاشیهای شهری، سبب بروز مسائل شهری نظیر فقر، نابرابری، بزهکاری و انواع دیگر آسیبهای اجتماعی میشود. نایسر با حجم قابلتوجهی از جمعیت، از کانونهای بحران مسائل شهری است که سالها بیتدبیری و رهاسازی آن، مُنجر به انباشت این مسائل و سرریز آن به داخل شهر سنندج نیز شده است.
سوما میگوید: «انگار نایسر فقط مکانی برای جمعکردن یه سری خانوادههای ندار و رانده از شهر و دیار خود است. اینجا هیچ امکانات شهریای نداره. گهگاه فکر میکنم صد رحمت به روستای خودمان که لااقل یه خانه بهداشت درست حسابی داشتیم.»
شهرداری سنندج و دیگر سازمانهای مرتبط با توسعه مناطق حاشیهای این شهر، اگرچه در برهه کنونی مشغول انجام برخی اقدامات شهری نظیر بهبود معابر (خیابانها و کوچهها) هستند، اما مسائل و مشکلات این ناحیه صرفاً با اقدامات یک نهاد صِرف قابلحل نیست، بلکه به مشارکت تمامی سازمانهای ذیربط نیازمند است. در واقع توسعه پایدار شهری باید از مسیر برنامهریزی و تعامل میان سازمانهای مرتبط با اختصاص اعتبار لازم پیش رود.
زیرساختهای آموزشی/ ورزشی از مهمترین مصادیق رشد و توسعه فردی و اجتماعی در هر جامعهای قلمداد میشوند که در ناحیه نایسر توجه بسیار کمی بدانها شده است که نتیجه و پیامد آن کودکان، نوجوانان و جوانانی سردرگم و سرگردان در کوچهها و خیابانهای این ناحیه و دیگر نقاط شهر است که این مسئله، آنها را مستعد هرگونه بزه و بیهنجاری میگرداند.
شکلگیری خردهفرهنگ بزهکاری
در سالهای اخیر، نایسر بهعنوان مکانی برای همنشینی این فرهنگها و خُردهفرهنگهای مختلف عمل کرده که نتیجه مشهود آن بهزعم بسیاری از کارشناسان آسیبهای اجتماعی، رشد و گرایش فزونی به ارتکاب بزهکاری و میل به جرائم خُرد و درشت برای مقاصد مختلف است.
سارا میگوید: «اطراف خودم رو که نگاه میکنم، چیزی جز هرجومرج و آشفتگی نمیبینم. روزی نیست خبر نیاد از اینکه یکی اینجا خودش رو کشته، یکی طلاق گرفته، همسایه بغلی معتاد شده، اون بیکاره و افتاده به زبالهگردی، یکی خواهرش رو به خاطر مسائل ناموسی کشته.»
در نواحی چندفرهنگی حاشیهای، انحرافات اخلاقی نیز به بدترین شیوهها نمود پیدا میکند. افراد این نواحی به این خاطر که هرکدام از جایی و با پیشینهای خانوادگی در کنار هم جمع شدند، سریع به هم اعتماد کرده و رازهای مگوی خود را پیش هم افشا میکنند که در ادامه میتواند بسیاری مسائل ناموسی و انحرافات اخلاقی دیگر را به همراه داشته باشد.
برخی ساکنان مناطق حاشیهنشین چون نایسر، با علم به اینکه دخالت در امورات همسایگان میتواند منجر به بروز تنشهای خانوادگی یا دعواهای محلهای شود، اما باز هم همواره میکشوند از مسائل همدیگر خبردار شوند. در واقع محلاتی اینچنینی با این مشخصهها در کنار دهها بزه و خلافکاری دیگر همچون سرقت، دزدی، نزاع و حتی قتل، جولانگاهی از بزهکاران است.
ایوب میگوید: «تعداد خلافکارها توی نایسر آنقدر زیاد شده که پلیس نیز نمیتواند امنیت این ناحیه را به طور کامل تأمین کند. از طرفی نیز حجم جرم و بزهکاری آنچنان بالاست که برخی از جرائم بین مردم عمومی و عادی شده است.»
درواقع تعدد جرم و بزهکاری در نایسر، نوعی عادیانگاری جرم در این ناحیه را به همراه دارد و در کنار اینکه آموزشدهنده نوعی کژکرداری به فرزندان است، امنیت اجتماعی دیگر نقاط شهر را با خطر مواجه میکند، زیرا بزهکاران صرفاً فعالیت خود را بدان ناحیه محدود نمیکنند و بهتدریج فعالیتهای خود را به دیگر نقاط شهر بسط میدهند.
رواداشتن انگ اجتماعی بر حاشیهنشینان شهری
انگ اجتماعی میتواند سه پیامد مهم را به دنبال داشته باشد: ابتدا، اِعمال انگ اجتماعی بر دیگران، ازدسترفتن پایگاه اجتماعیِ افراد داغخورده را به همراه دارد و در سلسلهمراتب اجتماعی، جایگاه آنها را تنزل میبخشد بهطوریکه میتواند تمامی فرصتهای اجتماعی آنها را اعم از انتخاب شغل، تعلق گروهی، انتخاب همسر، انتخاب دوست و بسیاری فرصتهای دیگر را برای آنها از بین ببرد. دوم، تبعیض ساختاری است که میتواند پیامدهای منفی برای افراد داغخورده به همراه داشته باشد، این تبعیض با باورهای قالبی همراه است که برای فرد در جامعه محدودیت زیاد ایجاد میکند. سوم، برخورد سایر افراد با افراد داغخورده است که میتواند خارج از یک کلیشه ساده باشد و زندگی افراد را بهشدت تحتتأثیر قرار دهد. حاشیهنشینان شهری به سبب مکان و نوع زندگیشان همواره در معرض انواع انگهای اجتماعی قرار دارند که هرکدام از اینها میتواند بر آینده آنها اثربخش باشد.
سارا میگوید: «یه بار یکی از فامیلامون به مادرم گفته بود که یکی میخواسته بیاد خواستگاری سارا، ولی همینکه خانوادهاش فهمیدن خانواده سارا توی نایسر زندگی میکنند، پشیمان شدن.»
سکونت در نایسر بهمثابه انگی کاری عمل میکند که انگخورده را از بسیاری فرصتهای کاری و اجتماعی و حتی زندگی بازمیدارد. تصور زندگی در نایسر برای شهروندان سنندج بهمثابه زندگی در جایی مملو از جرم و بزه است که افراد بیگناه نیز حتماً از آن متأثر میشوند.
نواحی حاشیهنشین شهری همواره بهعنوان مکانهایی در اذهان عمومی انگاشته میشوند که گویی تمامی مسائل و مشکلات اجتماعی شهر ازآنجا نشئت میگیرد. حاشیهنشینان هم مورد جور و جفای ساختاری قرار میگیرند و هم مورد کملطفی همشهریان خود. حاشیهنشینان درنتیجه وضعیتی انگ میخورند که خود در وقوع آن نقشی نداشتهاند و در واقع، طعمه هر چیزی غیر از اراده خود شدهاند.
بنیادگرایی دینی/ مذهبی
افراطگرایی مذهبی ازجمله مسائلی است که میتواند در بستر مناطق حاشیهنشین رشد یابد. این مناطق به سبب مرزبندی مشخصی که با شهرها دارند، مستعد رشد هستههای افراطگرایی دینی و تشکیل محافل و مجالس آیینی مجزا در مکانهای مشخص نظیر مساجد و کلاسهای آموزشیِ دینی هستند. ناحیه نایسر ازجمله مکانهایی است که در آن میتوان چنین فضاهایی را یافت.
علیاکبر دراینباره میگوید: «اینجا به خاطر اینکه هرکسی از جایی اومده، با چنددستگی دینی و مذهبی ساکنان مواجه هستیم. حتی بعضیها تو همین ناحیه، جذب گرایشهای تندرو میشن.»
برخی مساجد در نایسر از استقلال نسبی برخوردار هستند و بهعنوان مکانی برای ادای فرایض دینی مشترک، سخنرانیها، محافل آموزههای اعتقادی عمل میکنند که در آن، عقاید بنیادی بهویژه سلفیت- و تندرویی مذهبی به پیروان آموزش داده میشود. این استقلال مساجد بهنوعی، اقتدار را برای پیروان این مکتب به همراه آورده است. گهگاه گروههای سلفی در نایسر با یقین به حقانیت اعتقادات خود، دست به ارشاد دیگر مردم با عقایدی متفاوت میزنند که همین امر منجر به بروز نزاعهای دستهجمعی و کاهش امنیت اجتماعی افراد در این ناحیه میشود.
تعمیق الگوی یادگیری همسالان
نواحی منفصل شهری مکانهایی مستعد ترویج بزه و جرم و یادگیری آن هستند. نبود امکانات رفاهی و ورزشی مناسب سبب میشود تا نوجوانان و جوانان در نایسر اوقات فراغت خود را در کنار همسالان خود در کوچهها و خیابانهای این ناحیه و با مشاهده انواع مصادیق جرم خصوصاً اعتیاد و فروش مواد مخدر سپری کنند.
سارا میگوید: «اینجا معتادان راستراست توی خیابونها و کوچهها تردد دارند. خریدوفروش مواد مخدر درملأعام انجام میشه.»
در مناطق حاشیهنشین به سبب نبود نظارت کافی و وجود بسترهای ارتکاب جرم، الکلیسم و اعتیاد ازجمله مسائل و مشکلاتی هستند که بهوفور میتوان آنها را در مکانهای عمومی مشاهده کرد. ناحیه نایسر به این خاطر که از اندک نظارت انتظامی برخوردار است و همواره محل تجمع افراد خلافکار از تمامی نقاط شهر است.

بحث
وضعیت موجود در ناحیه منفصل شهری نایسر را باید به شکل پدیده و مسئله پیچیده کثیرالابعادی ملاحظه کرد که ابعاد و زوایای آن در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر در حال تعمیق مسئله و تشدید چالش در این ناحیه هستند. نایسر، نمونه ایدهآلی از وضعیت یک منطقه حاشیهای با تمام چالشها، کاستیها، نمودها و پیامدهای آن است. در اشکال مختلف میتوان این ایدهآل تایپ بدقواره از زیست شهری را مورد واکاوی قرار داد؛ کمااینکه نتایج مطالعه حاضر نیز بر این وضعیت صحه گذاشتهاند. این ایدهآل تایپ انحرافی، وجوه اشتراک بسیاری با حاشیههای سایر مناطق ایران دارد. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که وضعیت بههیچعنوان مطلوب نیست.
ناحیه نایسر با داشتن جمعیتی قابلتوجه، همچنان از داشتن بیمارستانی کوچک یا درمانگاهی تخصصی بیبهره است. نبود مراکز درمانی مناسب در کنار امتناع غالب پزشکان از ارائه خدمات پزشکی در این ناحیه، ساکنان آن را ملزم به رفتوآمد مکرر با هسته مرکزی سنندج کرده است. البته در کنار خدمات پزشکی اندک نیز باید به خدمات سلامت ضعیف در درمانگاههای بهداشت در این ناحیه اشاره کرد که انجام اعمالی چون غربالگری نوزادان و مادران باردار، معاینات پزشکی و غیره را غالباً با چالشهای جدی مواجه میکند. به لحاظ برخورداری از امکانات و خدمات شهری نظیر خدمات حملونقل عمومی، فضاهای تفریحی، کتابخانه، باشگاههای ورزشی، استخر، زمینهای بازی و غیره نیز وضع مناسبی ندارد.
جمعیت نوجوان و جوان نایسر، بیبهره از امکانات لازم برای گذران مطلوب وقت خود هستند. بسیاری از نوجوانان و جوانان این ناحیه به خاطر نبود فضاهای ورزشی و حتی فضاهای آموزشیِ مناسب با هزینه پایین، به اعمالی چون خیابانگردی و کوچهگردی، نزاع و دعواهای فردی و جمعی، همکاری با باندهای موادفروشی خُرد، رویآوردن به بنیادگرایی اعتقادی و انواع جرائم روی میآورند. حملونقل در داخل نایسر و به داخل و بیرون از آن نیز ازجمله مسائل مشکلساز دیگر است.
بسیاری از مهاجرانی که در نایسر سکونت دارند، با خرید خودروی شخصی (غالباً خودروهای اسقاطی پیکان و پراید) دست به مسافرکشی در داخل و خارج از نایسر میزنند. نبود سرانه فضای سبز کافی برای مردم این ناحیه نیز ازجمله مسائل این ناحیه در برخورداری از خدمات شهریِ مناسب است. نبود پارکهای خانوادگی سبب شده تا خانوادهها در این ناحیه یا برای گذران شبهای طولانی تابستان یا به پارکهای موجود در سنندج روی آورند، یا لاجَرَم در خانه بمانند. از دیگر معضلات این منطقه، نبود فضاهای آموزشی برای نوجوانان است؛ فضاهایی چون آموزشگاههای زبانهای خارجی، کتابخانهها، کافهکتابها و غیره. نبود چنین فضاهایی نیز ازجمله زمینههای مؤثر دیگر در سوقدادن نوجوانان و جوانان به رفتارهای خطرناک است.
به لحاظ احساس امنیت اجتماعی نیز وضعیت نایسر چندان مناسب نیست. فعالیت پنهان و آشکار موادفروشان، تردد آشکار معتادان متجاهر، فعالیت گروههای بنیادگرای دینی-اعتقادی، رواج فسادهای اخلاقی و بسیاری مسائل و مشکلات دیگر نیز احساس امنیت اجتماعی خانوادههای ساکن در این ناحیه را به طور محسوسی کاهش داده است. بسیاری از خانوادهها با اشاره به این مسائل، نسبت به آینده فرزندان خود نگرانیِ جدی دارند. در واقع، وجود تمامی این مصادیق برهمزننده امنیت اجتماعی، ضمن ایجاد مشکل و دغدغه برای ساکنان این ناحیه، دلمشغولی پلیس نسبت به این موضوع را نیز تا حد زیادی بالا برده است. نبود ایستگاهها یا کلانتریهای کافی (نایسر صرفاً یک کلانتری با حوزه استحفاظی گسترده دارد) و یا ایستگاههای کنترل ترافیک در داخل این ناحیه، سبب شده تا در مواقع بحران پلیس نتواند بهموقع در محل حاضر شود.
با توجه به مصاحبههای انجامشده میتوان گفت که تجربهزیسته ساکنان نایسر سراسر رنج، فقر، خشونت، نابرابری، نداری، نابرخورداری و احساس ناشی از فراموشی و طردشدگی است. ساکنان نایسر با اشاره به زندگی سراسر رنج و توأم با نگرانی و دغدغه نسبت به آینده خود و فرزندانشان، نایسر را بهمثابه جولانگاهی از هر آنچه مایه انحراف و کژرفتاری و ناهنجاری است، بازنمایی میکنند. آنان با اشاره به سالها بیتفاوتی مسئولان نسبت به سروسامان دادن به وضعیت نایسر، خروج از بحران کنونی را در گرو همکاری تمامعیار مسئولان، همکاری مردم نایسر و حضور همهجانبه سازمانهای دولتی و مردمنهاد میدانند. آنان با اشاره به نبود زیرساختهای لازم توسعه در فضای داخلیِ نایسر، به فعلیترسیدن هرگونه اقدام در نایسر را مستلزم اقدامات زیرساختی میدانند.
نقاط اشتراک و افتراقی میان پژوهش حاضر و پژوهشهای ذیل وجود دارد. در یافتههای پژوهش به مسئله رانت و فساد اداری در برخی سازمانهای مرتبط و پیامدهای آن همچون صدور بیرویه و غیرقانونی پروانههای ساختوساز پرداخته شده که با پژوهشهای هدایت (2022)، واساروس و لِنِرت (2022) و کمانرودی و جعفرپور (2020) همپوشانی دارد. البته خلأ قوانین شفاف در این بخش و دورزدن قوانین در این حوزه نیز مورداشاره قرار گرفته که با یافتههای پژوهش جمینی و همکاران (2022) نیز همپوشانی دارد.
در این پژوهش همچون پژوهش باینگانی (2020) به بحث دریافت انگ اجتماعی و طردشدن از میدان شهر نیز اشاره شده است که طی آن، حاشیهنشینان از شهر رانده شده و برچسب حاشیهنشینی دریافت میکنند که با خود پیامدهای مختلف دارد. بیاعتمادی به ساختارهای تصمیمگیر و برنامهریز شهری از جانب حاشیهنشینان و احساس دلزدگی و استیصال از زندگی در حاشیه شهر سنندج از دیگر نتایجی است که هم در این پژوهش و هم در پژوهش محمدی و اداک (2019) به آنها اشاره شده است.
مسئله زیستسلامت نیز در قالب خلأ زیرساختهای بهداشتی و درمانی کارآمد در نواحی حاشیهنشین هم مورد تأکید پژوهش خیاط و همکاران (2017) بوده و هم بخشی از نتایج این پژوهش است. تغییر فرهنگ روستایی سنتی نایسر به فرهنگ متکثر و مستعد بزه کنونی نیز با نوعی تضاد بیننسلی همراه بوده که آبشخور بسیاری از تنشها و خشونتها است؛ بهطوریکه هم در این پژوهش و هم در پژوهش هلاوچِک و همکاران (2019) بدان پرداخته شده است.
حال در کنار تمامی مسائل مورداشاره، مسئله جدیِ رشد بنیادگرایی دینی و استقلال برخی مساجد در نایسر و اقدامات این گروهها در عضوگیری، چالشی جدی را به وجود آورده است؛ بهطوریکه هرگونه تنش و مقاومت از جانب دیگر شهروندان نایسر با پاسخ خشونتآمیز بنیادگرایان این ناحیه همراه خواهد بود. بهعلاوه، پدیده اخیر، مسئله تبعیدیهای ساکن در نایسر است که نه تنها بر تکثرگرایی هویتی این ناحیه افزوده، بلکه رشد جرائم گروهی (گروههای فروشنده مواد مخدر، باندهای فساد اخلاقی و غیره) را نیز به دنبال داشته است. از طرفی نیز خلأ برنامههای منسجمِ بدیلی برای تقلیل مسائل و مشکلات این ناحیه، این انگاره را در اذهان متبادر میکند که گویا قرار نیست مسائل این منطقه مرتفع شود.
درنهایت با تأکید بر مفهوم «حق به شهر» لوفبور میتوان گفت که در چارچوب این مفهوم، تمامی شهروندان حق برخورداری از تسهیلات و حقوق شهروندی را دارند. اما در ناحیه نایسر این حق به طُرُق مختلف نقض میشود. بهعنوان نمونه، بسیاری از خانوادهها در این ناحیه از حق برخورداری از مراکز آموزشی و بهداشتی درمانی مناسب بیبهره هستند. خلأ زیرساختهای مناسب آموزشی و بهداشتی همواره ارائه هرگونه خدمات مرتبط را با مشکل جدی مواجه کرده و خانوادههایی که از استطاعت مالی برخوردار باشند به شهر سنندج مراجعه کرده و خانوادههایی که از توان مالی لازم برخوردار نباشند باید با اندک امکانات موجود به سر برند.
در نایسر مطابق با مفهوم «حق به شهر» زنان تقریباً هیچگونه حقی برای حضور در فضاهای عمومی ندارند. فضای عمومی در نایسر همواره فضایی آسیبزا و توأم با تهدیدات، استرس و دلهره برای زنان است. زنان در این فضا عملاً به حاشیه رانده شده و این مردان هستند که بهصورت تمام و کمال فضا را در اختیار دارند. حق مشارکت در توسعه شهری نیز بههیچعنوان برای نایسریها وجود ندارد. تمامی برنامههای حوزههای مختلف بهداشتی-درمانی، آموزشی، انتظامی، شهرداری، رفاهی و خدماتی از جانب سازمانها و کارشناسانی تهیه، تدوین و اجرایی میشود که یا پایگاهی سکونتی-مطالعاتی-اجرایی در نایسر نداشته و یا هیچ اطلاعات میدانی و یا تجربهزیسته از حضور در این ناحیه را ندارند. لذا غالب این برنامهها از بالا به پایین بوده و ماهیت تجویزی دارند که عملاً منتج به شکست میشوند.
ملاحظات اخلاقی
مشارکت نویسندگان
یعقوب احمدی در بخشهای نظری و روشی؛ پرویز سبحانی در بخشهای نظری، روشی و تحلیل یافتهها و فرهاد ابراهیمی در بخشهای گردآوری دادهها و انجام مصاحبهها در پژوهش حاضر مشارکت داشتند.
منابع مالی
برای تهیه این مقاله، هیچگونه حمایت مالیای از هیچ نهاد یا سازمانی دریافت نشده است.
تضاد منافع
در این مقاله هیچگونه تضاد منافعی در میان نویسندگان وجود ندارد.
پیروی از اخلاق تحقیق
در این مقاله همه حقوق مربوط به اخلاق تحقیق رعایت شده است.

منابع
Bayngani, b. (2020). Realistic explanation of mediating platforms and mechanisms in the formation of social harms (case study: Naysar district of Sanandaj). Sociological Studies Quarterly, 27(1), 77-110. doi: 10.22059/ jsr.2020.78506 (in Persian)
Dovey, K., Van Oostrum, M., Chatterjee, I., and Shafique, T. (2020). ‘Towards a morphogenesis of informal settlements’, Habitat International, 104: 102240. https:/ / doi.org/ 10.1016/ j.habitatint.2020.102240
Fishman, R. (2008). Bourgeois utopias: The rise and fall of suburbia (Basic books).
Gemini, D.; Jamshidi, A. and Abdul Maliki, M. (2022). Identifying the challenges of informal settlement and providing operational solutions to improve it in Kurdistan province (case study; separate urban area of Naysar). Urban Planning Scientific Research Quarterly, 12(47), 111-130. doi: 10.30495/ jupm.2021.27932.3875 (in Persian)
Hamshahri newspaper online. (2021). Narrative of marginalization in thirty provinces, https:/ / www.hamshahrionline.ir/ news/ 612033. (in Persian)
Hedayat, O. (2022). The Process of the Physical Spatial Development of Marginalization and the Formation of Land Disputes (Institutional Ethnography of Marginalization in the Isolated Area of Naysar Sanandaj City). Quarterly Journals of Urban and Regional Development Planning, 7(21), 121-159. doi: 10.22054/ urdp.2022.65073.1398
Hlaváček, P., Kopáček, M. and Horáčková, L. (2019). ‘Impact of suburbanisation on sustainable development of settlements in suburban spaces: Smart and new solutions’, Sustainability, 11: 7182. https:/ / doi.org/ 10.3390/ su11247182
Information base of Sanandaj municipality. (2022). Population Growth Rate in Naysar. https:/ / www.e-sanandaj.ir/ fa-IR/ DouranPortal/ 1/ news/ view/ 13881/ 3338/ Staging. (in Persian)
IRNA news agency. (2019). Kurdistan’s marginal population is outpacing the official population. https:/ / www.irna.ir/ news/ 84211044/ . (in Persian)
Kamanroodi, M., & Jafarpour Ghalehteimouri, K. (2020). The effect of rent in urban land and housing value and the building violations in Sanandaj city in Iran. DOI:10.7336/ academicus.2020.22.06
Khayat, S., Dolatian, M., Navidian, A., Mahmoodi, Z., Sharifi, N. and Kasaeian, A. (2017). ‘Lifestyles in suburban populations: A systematic review’, Electronic physician, 9: 4791. https:/ / www.ncbi.nlm.nih.gov/ pmc/ articles/ PMC5586995/
Klausen, J. E., and Røe, P. G. (2012). Governance and change on the urban fringe–special issue of Urban Research & Practice. Urban Research & Practice, 5(1), 1-5. https:/ / doi.org/ 10.1080/ 17535069.2012.656445
Kovács, Z., Farkas, Z. J., Egedy, T., Kondor, A. C., Szabó, B., Lennert, J., Baka, D., & Kohán, B. (2019). Urban sprawl and land conversion in post-socialist cities: The case of metropolitan Budapest. Cities, 92, 71-81. https:/ / doi.org/ 10.1016/ j.cities.2019.03.018
Lefebvre, Henri. 1991. ‘translated by Donald Nicholson-Smith’, The production of space: 380-3.
Lefebvre, Henri. 1996. ‘The right to the city’, Writings on cities, 63181.
 Mabuza, M. P., & Mabuza, M. P. (2020). The UN Millennium development goals (MDGs) and sustainable development goals (SDGs). Evaluating International Public Health Issues: Critical Reflections on Diseases and Disasters, Policies and Practices, 77-103. https:/ / doi.org/ 10.1007/ 978-981-13-9787-5_4
Mohammadi, J., & Adak, S. (2019). Urban Slums and the Experience of Social Suffering (Case Study: Nayssar in Sanandaj). Social Sciences, 26(86), 157-184. doi: 10.22054/ qjss.2019.39701.2046 (in Persian)
Popescu, C. (2020). ‘Back to the village’: the model of urban outmigration in post-communist Romania. European Planning Studies, 28(6), 1200-1218. https:/ / doi.org/ 10.1080/ 09654313.2019.1645815
Pourmohammadi, M.R., and Jahanbin, R. (2009). Continuation of Informal settlement and the Approach of Enablement as the Latest Strategy to Solve the Problem (Case study; Tabriz), Journal of Geographical Chashmandaze-e-Zagros, 1(1): 33-52
Rusanov, A. V. E. (2015). Russian specifics of dacha suburbanization process: Case study of the Moscow region. Economic and Social Changes: Facts, Trends, Forecast (6), 232-245. DOI: 10.15838/ esc/ 2015.6.42.15
Safari, K. and Awad-nia, M. (2021). Dramas of marginalized people: living in the middle of anger and suffering (case study: Naysar Sanandaj). Sociological Studies Quarterly, 28(1), 253-280. (in Persian)
Spórna, T. (2018). The suburbanisation process in a depopulation context in the Katowice conurbation, Poland. Environmental & Socio-economic Studies, 6(1), 57-72. https:/ / doi.org/ 10.2478/ environ-2018-0007
Student news agency. (2023). Four provinces with more than one million marginal residents. https:/ / snn.ir/ fa/ news/ 1042661. (in Persian)
Vasárus, G.L., and Lennert, J. (2022). ‘Suburbanization within city limits in Hungary: A challenge for environmental and social sustainability’, Sustainability, 14: 8855. https:/ / doi.org/ 10.3390/ su14148855
نوع مطالعه: اصیل | موضوع مقاله: حاشیه نشینی
دریافت: 1402/12/13 | پذیرش: 1403/5/6 | انتشار: 1403/7/14

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه رفاه اجتماعی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Social Welfare Quarterly

Designed & Developed by : Yektaweb