مقدمه: پژوهش حاضر معطوف به خشونت جنسیتی است. برمبنای فهم عامه خشونت جنسیتی خصوصی و خانوادگی تلقی میشود و عمدتاً با هدف حفظ خانواده و فرهنگ اعمال و توجیه میشود. پژوهش حاضر در نظر دارد تا به میانجی تجربه و درک زنان از خشونت در عرصههای مختلف اجتماعی، به واکاوی اشکال، زمینهها و پیامدهای خشونت جنسیتی در نزد نمونهای از زنان شهر سنندج بپردازد.
روش: روش پژوهش حاضر، نظریه زمینهای است و طی آن با 35 نمونه از زنانی مصاحبه انجام شد که از تجربه خشونت در زندگی برخوردار بودند. در انتخاب نمونهها، از نمونهگیری هدفمند و با حداکثر تنوع بهره گرفته شده است.
یافتهها: زنان موردمطالعه خشونت را در عرصههای مختلف اجتماعی تجربه کردهاند و جامعهپذیری جنسیتی، تبعیض نهادی و محرومیت از منابع قدرت، زمینههای خشونت جنسیتی را شکل دادهاند. تجربه خشونت برای زنان آمیخته با سلب قدرت، نادیدهانگاری، طرد نهادی، ترس فراگیر و بدبینی نسبت به مردان بوده است و تقدیرگرایی و گریز از جامعه به عمومیترین راهبرد مواجهه با خشونت تبدیل شده است؛ راهبردهایی که پذیرش هویت متعارف، ترس و بدبینی نسبت به مردان و غیاب سیاست زندگی را در پی داشته است.
بحث: محرومیت از منابع قدرت، عدم دسترسی به شبکههای اجتماعی حمایتی، تبعیض نهادی، انسداد ارتقای سازمانی بر شکنندگی و آسیبپذیری زنان در عرصههای مختلف دلالت دارد. گستردگی خشونت بیش از هر چیز نشان از وجه نهادی و ساختاری خشونت دارد؛ فلذا نمیتوان خشونت جنسیتی را به مسأله فردی تقلیل داد و از تغییر و اصلاح بسترهای نهادی و ساختاری خشونت غفلت کرد.
نوع مطالعه:
اصیل |
موضوع مقاله:
خشونت دریافت: 1403/1/15 | پذیرش: 1403/6/11 | انتشار: 1403/10/10
ارسال پیام به نویسنده مسئول