مقدمه: مسائل روششناختی مربوط به تحلیل چند سطحی پیچیده بوده، اما این پیچیدگی در حیطههای متعددی از قبیل سازههای جمعی و مشترک مثمرثمر بوده است. روشهای تحلیل دادههایی که از آزمایشهای تصادفی بهدست میآیند، هنگامی که واحد تحلیل با واحد مداخله تناظر دارد بهخوبی شناخته شدهاست. هنگامی که دادههای انفرادی و تصادفی با یک مداخله گروهی بهکار میروند روشهای آماری متفاوتی باید برای ارزیابی مداخله بهکار رود. سه مدل معرفی شده که بهترتیب عبارتند از: مدل اول: افراد بهصورت تصادفی به مداخلههائی که بهطور منفرد انجام شده گمارده شدهاند. مدل دوم: گروههای از قبل موجود بهصورت تصادفی به مداخلههای گروهی گمارده شدهاند. مدل سوم: تصادفی شدن بر مبنای فردی انجام شده اما مداخله بهصورت گروهی انجام شده است. در این مقاله نشان داده شده است که برخی مقالات در حیطه رفاه اجتماعی از نوع مدل دوم و سوم هستند در حالی که دادهها با مدل بهخوبی شناخته شده اول تحلیل شدهاند. مثالی از قلدری در محیط کار که در آن کارکنان در یک شرکت هلدینگ در سایتها و کلاسهای متعدد آموزش رفتار شهروندی دیدهاند به ایضاح مدل سوم میپردازد. مؤلفه واریانس برای مثال پژوهشی برای هر سه مدل در سطح 1( δ2) و در سطح 2 (T11 ) محاسبه شده و نشان داده شد که بهترین نسبت این مؤلفه واریانس در مدل سوم پدیدار میشود.
روش: همه مقالات (شبه) آزمایشی در فصلنامه رفاه اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند که در آنها تحلیل گروهی بهکار رفتهاست. همچنین از روش تحلیل محتوا برای بررسی اشاره به گروه درمانی در پیشینه و بحث و نتیجهگیری استفاده شد. پژوهشهائی که مورد اشاره قرار گرفتهاند تمایز بین واحدهائی که بهصورت خوشهای تصادفی شده اما مداخله در سطح فردی یا گروهی است را نشان میدهد. شش تحقیق انتخاب شد، واحد تحلیل در R و T که در این مقالهها اجرا شده بود تعیین گردید و تناظر بین واحدهای تحلیل مشخص شد. فقط یکی از این مقالهها مداخله را در خوشهها بهصورت تصادفی انجام داده است اما در سه مقاله تناظر واحد تحلیل R (تصادفی شدن و مداخله) وجود ندارد. تحلیل محتوی نشان داد، فقط در نیمی از پژوهشهای رفاه اجتماعی به مداخله گروهی اشاره شده است هر چند در هیچکدام گروهی بودن در تحلیل آماری بازتاب نیافته است.
یافتهها: در هر شش مقاله در فصلنامه رفاه اجتماعی روش آماری از این نظر نقص داشت که بهجای روش سلسله مراتبی از روشهای تحلیل آنوا استفاده شده بود؛ بدون توجه به این که در آنها از گروه درمانی استفاده شدهاست. به جز یک پژوهش توجهی به آثار گروهی در بحث و نتیجهگیری وجود نداشت. به سومین مدل تحلیل دادهها توجه اندکی شده که مسائلی را به دنبال دارد. مهمترین مسئله در نسبت مؤلفه واریانس درمان به واریانس باقیمانده است. مدلهای رگرسیون سنتی و مدلهای چند سطحی مقایسه شدند. مزیت مدلهای چند سطحی بهویژه در تعیین صریح منبع تغییرپذیری در هر دو سطح فردی و گروهی نشان داده شد.
بحث: نتایج حاصل از مقاله حاضر نشان میدهد که در مقالات منتشرشده در فصلنامه رفاه اجتماعی هنگامی که محقق باید در تحقیق خود از مدلهای سلسله مراتبی چندسطحی استفاده میکرده است، از آن استفاده نشده است. توصیه میشود که در این مورد دو مقاله دورانسازی که در یک دهه پیش منتشر شدهاند (لی و تامسون، 2005؛ رابرتز و رابرتز، 2005) مورد مطالعه قرار گیرد. مزیت توجه به تناظر واحد تحلیل در تصادفی کردن و مداخله و بین طرح پژوهش و روش آماری در تحلیل دادهها، پژوهشگر را قادر میکند بر نوسانات بین افراد هنگامی که خوشه (گروه) مبنای تصادفیسازی یا درمان است غلبه کند. در پژوهشهای آزمایشی خوشهای تصادفی از قبیل پژوهش علی پوری نیاز و همکاران (1388) که در سایتها و جوامع متفاوت اجرا شدهاند، مدل سوم در این مقاله نسبت به آزمونهای سنتی پیشآزمون پسآزمون برتری دارند. روشهائی که در این مقاله برای تحلیل دادهها معرفی شده را میتوان به موقعیتهای پیچیدهتر تعمیم داد که بهویژه سنجشهای پیشآزمون به عنوان متغیر همگام در هر دو سطح است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |