غلامی سعید، مدیری آتوسا، طیبی علی. حق به شهر در گفتمان رسانهای ایران: ابزاری برای آگاهیبخشی یا کنترل اجتماعی؟ رفاه اجتماعی 1404; 25 (97) :314-285 10.32598/refahj.25.97.4625.1
مقدمه تحولات شتابان شهرنشینی در دهههای اخیر، مسائل پیچیدهای را درزمینه عدالت فضایی، مدیریت شهری و حقوق شهروندی در سراسر جهان، ازجمله ایران، ایجاد کرده است. یکی از مفاهیم کلیدی در پاسخ به این چالشها، مفهوم «حق به شهر» است که نخستین بار توسط هنری لوفور (1967) مطرح شد. این مفهوم، با تأکید بر دسترسی برابر به منابع شهری، مشارکت فعال شهروندان در فرآیندهای تصمیمگیری و بازتعریف فضاهای شهری بر اساس نیازهای انسانی، چارچوبی انتقادی برای ارزیابی روابط قدرت در شهرها ارائه میدهد (پرسل، 2014). در این میان، رسانهها بهعنوان ابزارهای اصلی بازنمایی گفتمانهای اجتماعی و سیاسی، نقش تعیینکنندهای در شکلدهی به مفهوم «حق به شهر» ایفا میکنند. در ایران، این نقش بهوضوح دوگانه است. رسانههای رسمی که عمدتاً تحت نظارت نهادهای حکومتی فعالیت میکنند، اغلب گفتمانهای امنیتمحور را بازتولید کرده و مطالبات شهری را در قالب تهدید نظم عمومی بازنمایی میکنند (بلدا-میکل و همکاران، 2016). در مقابل، رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی از گفتمانی عدالتمحور و مشارکتی بهره میگیرند و تلاش دارند صداهای فرودست و مطالبات مرتبط با عدالت اجتماعی را برجسته کنند (سالاری و صفوی سهی، 2017؛ زمانی و اکبری، 2021). مفهوم «حق به شهر» در سالهای اخیر در ادبیات بینالمللی بهعنوان بستری برای نقد نابرابری فضایی، بازاندیشی در شیوههای حکمرانی شهری و ارزیابی نقش نهادهای میانجی مانند رسانهها گسترش یافته است (مارکوزه، 2009). مطالعاتی درزمینه اعتراضات شهری، مانند جنبش پارک گزی در ترکیه یا اعتراضات به توریسم افراطی در لیسبون، نشان دادهاند که رسانههای مستقل، بهویژه رسانههای دیجیتال، قادرند روایتهای مسلط دولتی را به چالش کشیده و فضاهایی برای گفتمان جایگزین و کنش جمعی ایجاد کنند (کرونا و بی، 2017؛گینت، 2016). بااینحال، در ایران هنوز بررسی جامعی در خصوص نحوه عملکرد همزمان رسانههای رسمی و رسانههای مستقل در بازنمایی گفتمان «حق به شهر» انجام نشده است. بیشتر پژوهشها تمرکز خود را بر یک نوع از رسانهها قرار دادهاند یا از منظر صرفاً نظری به موضوع پرداختهاند. ازاینرو، خلأ مهمی در مطالعات تطبیقی و بینرسانهای درزمینه «حق به شهر» وجود دارد که پژوهش حاضر تلاش میکند آن را پوشش دهد. تحلیل گفتمان انتقادی، بهعنوان رویکردی میانرشتهای، امکان بررسی قدرت، ایدئولوژی، زبان و سیاست را در بستر رسانهای فراهم کرده و ابزار مناسبی برای فهم پیچیدگیهای بازنمایی شهری در ایران محسوب میشود. با توجه به این دوگانگی، مسئله اصلی پژوهش حاضر آن است که چگونه رسانههای رسمی و مستقل با استفاده از زبان، چارچوببندیهای گفتمانی و روایتسازی، به بازنمایی متفاوتی از «حق به شهر» میپردازند و این تفاوتهای گفتمانی چه تأثیری بر ادراک عمومی از عدالت شهری، مشارکت شهروندی و کنش اجتماعی دارد. بهعبارتدیگر، این تحقیق در پی آن است که مشخص کند آیا رسانهها در ایران بهعنوان ابزار آگاهیبخشی عمومی عمل میکنند یا برای تثبیت نظم موجود و کنترل اجتماعی به کار میروند. بر این اساس، پژوهش حاضر با بهرهگیری از چارچوب نظری تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف (2013)، به بررسی نقش رسانههای رسمی و مستقل در بازنمایی گفتمان «حق به شهر» و پیامدهای این بازنمایی در شکلگیری آگاهی عمومی و سازوکارهای کنترل اجتماعی میپردازد. مبانی نظری گفتمان «حق به شهر» که توسط هنری لوفور معرفی شد، بر سه مؤلفه اصلی تأکید دارد: دسترسی برابر به منابع، مشارکت فعال در تصمیمگیریها و بازتعریف فضاهای شهری (مارکوزه، 2009)؛ در این راستا تحلیلها نشان دادهاند که رسانهها میتوانند نقش مهمی در تقویت گفتمان حق به شهر ایفا کنند (عابدینی و همکاران، 1403). این گفتمان بر سه مؤلفه اصلی تأکید دارد: دسترسی برابر به منابع و خدمات عمومی شهری: همه شهروندان باید فرصت دسترسی یکسان به فضاهای عمومی و منابع شهری داشته باشند. مشارکت فعال در تصمیمگیریها: شهروندان باید در تصمیمگیریهای مرتبط با مدیریت شهری مشارکت مستقیم و مؤثر داشته باشند. بازتعریف فضاهای شهری: شهر بهعنوان فضای اجتماعی باید بر اساس نیازهای انسانی و نه صرفاً منافع اقتصادی بازتعریف شود (پرسل، 2002). این نظریه، از دیدگاههای اجتماعی - سیاسی فراتر رفته و به ابزاری برای تحلیل روابط قدرت در فضاهای شهری تبدیل شده است. بهویژه در جوامع معاصر، مفاهیمی چون فناوریهای دیجیتال و رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی نیز بهعنوان عوامل جدید در گسترش گفتمان «حق به شهر» مطرح شدهاند. در چارچوب تحلیل گفتمان، رسانهها بهعنوان ابزارهای قدرتمند در شکلدهی به افکار عمومی، نقشی محوری در گسترش یا محدودسازی گفتمان «حق به شهر» دارند (حسینی و همکاران، 2022). بر اساس چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف، این نقش را میتوان در سه سطح تحلیل کرد: تحلیل متنی: بررسی ویژگیهای زبانی و نحوی رسانهها، شامل انتخاب واژگان، ساختارهای زبانی و نحوه استفاده از زبان در بازنمایی گفتمانها. تحلیل فرایندهای گفتمانی: چگونگی تولید، توزیع و مصرف گفتمانها در رسانهها. این سطح بر نقش روابط قدرت میان تولیدکنندگان محتوا و مخاطبان تمرکز دارد. تحلیل بافت اجتماعی: تأثیر شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بر تولید و بازنمایی گفتمانها. این سطح نشان میدهد که چگونه ساختارهای قدرت و ایدئولوژیها بر گفتمان رسانهای تأثیر میگذارند (صدیقی و همکاران، 2023). پژوهشهای بینالمللی در خصوص گفتمان رسانههای نشان دادهاند که رسانهها میتوانند نقش مهمی در تقویت گفتمان حق به شهر ایفا کنند. برای نمونه: در اعتراضات پارک گزی ترکیه، رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی ابزاری مؤثر برای هماهنگی و تجمیع نظرات شهروندان درباره مسائل شهری بودند و مشارکت مردمی وسیعی را در مطالبه حقوق شهروندی تسهیل کردند (کرونا و بی، 2017). در شهر لیسبون در پرتغال، تحلیلهای رسانهای نشان دادهاند که گفتمانهای مرتبط با گسترش فضاهای اقامتی کوتاهمدت چگونه به حاشیهبرداری برخی گروههای اجتماعی منجر شدهاند (گینت، 2016). در مقابل، برخی مطالعات نشان دادهاند که رسانهها میتوانند به ابزار سرکوب و کنترل اجتماعی تبدیل شوند. برای مثال: رسانههای آمریکایی در پوشش مسائل مربوط به فضاهای عمومی، از زبانی استفاده کردهاند که گروههایی مانند بیخانمانها را از حق مشارکت در فضاهای شهری دورنگه میدارد (فلاتو، 2023). گفتمان رسانهای پیرامون مسئله حق مسکن در پروژههای شهری برزیل نیز به دلیل نفوذ دولت، بیشتر به مشروعیتبخشی به سیاستهای دولتی پرداخته تا بازنمایی نیازهای شهروندان (بلدا-میکل و همکاران، 2016). در ایران نیز، رسانهها نقش دوگانهای در بازنمایی گفتمان «حق به شهر» ایفا میکنند: رسانههای رسمی: این رسانهها عمدتاً برای تقویت گفتمانهای امنیتی و کنترل اجتماعی عمل میکنند. برای مثال، با تأکید بر «حفظ نظم عمومی» یا «امنیت اجتماعی»، اعتراضات شهری را محدود کرده و از برجستهسازی مطالبات شهروندی پرهیز میکنند (زمانی و اکبری، 2021). رسانههای مستقل و رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی: در مقابل، رسانههای مستقل و رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی ابزاری برای بازتاب نظرات مردمی و تقویت گفتمانهای عدالت اجتماعی و مشارکت مردمی بودهاند. برای نمونه، در برخی اعتراضات زیستمحیطی و اجتماعی، این رسانهها توانستهاند نقش کلیدی در تقویت همبستگی میان شهروندان ایفا کنند (خضرنژاد و همکاران، 2019). بررسیهای نظری نشان میدهد که گفتمان حق به شهر فراتر از یک مفهوم فضایی یا اقتصادی بوده و بهعنوان ابزاری برای تحلیل روابط قدرت و عدالت اجتماعی در شهرها مطرح میشود. این پژوهش با بهرهگیری از چارچوبهای نظری و تحلیلهای بینالمللی و محلی، به بررسی نقش رسانهها در بازنمایی این گفتمان پرداخته است. یکی از مهمترین خلأهای تحقیقاتی شناساییشده، نبود مطالعات جامع درباره تعامل میان رسانههای رسمی و رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی در بازنمایی این مفهوم است. درحالیکه پژوهشهای پیشین اغلب این رسانهها را به طور جداگانه بررسی کردهاند، تحلیل همزمان آنها، بهویژه در چارچوبهای اجتماعی و سیاسی ایران، کمتر موردتوجه قرار گرفته است. این شکاف تحقیقاتی فرصتی را برای پژوهشهای آینده فراهم میکند تا تأثیرات ترکیبی این دو نوع رسانه بر گفتمانهای مرتبط با حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی و کنترل اجتماعی را دقیقتر بررسی کنند. روش این پژوهش با بهرهگیری از رویکرد کیفی و استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف انجام شده است. واحدهای تحلیل پژوهش شامل 182 متن بود که در بازه زمانی 1380 تا 1400 بهصورت هدفمند انتخاب شدهاند. بهطورکلی در این پژوهش، رسانههای منتخب شامل رسانههای رسمی (روزنامههای دولتی و خبرگزاریهای وابسته به دولت) و رسانههای مستقل (خبرگزاریهای خصوصی و شبکههای اجتماعی) بوده است. لکن متون انتخابشده به دو دسته کلی تقسیم میشوند: نخست، دادههای رسانهای و علمی که شامل 153 متن از مقالات علمی منتشرشده در مجلات، گزارشهای ارائهشده در اجلاسها، متون رسانههای رسمی و اسناد مرتبط مانند کتب و پایاننامهها است. دوم، بخش عمومی که شامل 29 متن مرتبط با بیانیهها و گزارشهای تشکلهای مردمی، محتواهای تولیدشده در رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی و سایر منابع است. این منابع بر تحلیل مشارکت مردمی و بازنمایی گفتمانهای عدالتمحور تمرکز دارند. تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف به بررسی گفتمان در سه سطح میپردازد: تحلیل متنی (توصیف): این سطح به بررسی ویژگیهای زبانی و نحوی متون پرداخته است. واژگان و ساختارهای زبانی خاصی که در رسانهها برای بازنمایی «حق به شهر» استفاده میشود، ازجمله کلمات مرتبط با «عدالت اجتماعی» و «امنیت عمومی»، مورد تحلیل قرارگرفتهاند. تحلیل فرایندهای گفتمانی: در این سطح، نحوه تولید، توزیع و مصرف گفتمانها بررسی شده است. تحلیل بافت اجتماعی: در این بخش نیز گفتمان رسانهای را در چارچوب شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بررسی میکند (صیدیقی و همکاران، 2023). دادهها از منابع مختلف شامل بایگانی روزنامهها، وبگاههای خبری معتبر، شبکههای اجتماعی و مقالات علمی جمعآوری شدهاند. سپس به روش هدفمند نمونهها از طریق غربالگری اولیه و بر اساس ارتباط مستقیم یا ضمنی با گفتمان «حق به شهر» انتخاب شدهاند. در این مرحله دادهها پالایششده (غربالگری ثانویه) و تعداد 182 سند مرتبط با گفتمان «حق به شهر» در ایران انتخاب شدند و در ادامه تحلیل گفتمان انتقادی روی تمامی این اسناد انجام شده و تحلیل و تفسیر میشود.
جدول 1: مشخصات پژوهش و روش تحلیل گفتمان انتقادی در بررسی گفتمان «حق به شهر»
یافتهها این پژوهش به بررسی نحوه بازنمایی گفتمان حق به شهر در رسانههای ایرانی پرداخته و نشان میدهد که این گفتمان تحتتأثیر ساختارهای قدرت، نوع مالکیت رسانه و سیاستگذاریهای کلان قرار دارد. بهطورکلی، رسانههای رسمی و رسانههای مستقل، رویکردهای متفاوتی را در بازنمایی این مفهوم اتخاذ کردهاند که نقش دوگانه آنها در آگاهیبخشی عمومی و کنترل اجتماعی را برجسته میکند. الف- تحلیل متنی: واژگان قدرت، عدالت و نظم در رسانههای رسمی و مستقل در تداوم تحلیل متنی، یکی از نکات مهم، تأثیر سیاستگذاری رسانهای بر زبان و واژگان رسانههاست. در کشورهای دارای ساختار حکومتی متمرکز مانند ایران، سیاستهای دولتی نقش مهمی در تعیین محتوا و شیوه بازنمایی رسانهها دارند. همین سیاستگذاریها موجب شده است که رسانههای رسمی عمدتاً در راستای گفتمانهای رسمی و امنیتی حرکت کنند، درحالیکه رسانههای مستقل و شبکههای اجتماعی تلاش کردهاند با خلق واژگان و چارچوبهای متفاوت، صداهای جایگزین و انتقادی را بازنمایی کنند. واژگان مثبت: تأکید بر آگاهیبخشی و عدالت اجتماعی برخی رسانهها، بهویژه رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی، از زبان و اصطلاحاتی بهره میگیرند که بر حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی و مشارکت مردمی تأکید دارند. این زبان بازنماییکننده حمایت از حق شهروندان برای دسترسی برابر به امکانات شهری است. بهعنوان نمونه، عباراتی نظیر «ضرورت دسترسی همه شهروندان به فضای عمومی» در برخی مقالات خبری توسعه شهری بهکار رفته است تا بر حقوق برابر شهروندان تأکید شود و یا اصطلاحاتی نظیر «مشارکت مردمی» و «عدالت اجتماعی» در رسانههای مستقل برای تقویت گفتمانهای اعتراضی برجسته شدهاند. برای مثال، در اعتراضات مربوط به گسترش مترو در محله بریانک تهران، کاربران رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی از این فضاها برای هماهنگی و سازماندهی مردمی بهره بردهاند (رهبری و شارعپور، 2012). در سطح بینالمللی نیز، رسانههای اجتماعی در اعتراضات پارک گزی ترکیه بستری برای تقویت مطالبات شهروندان فراهم کردهاند و با برجستهسازی مفاهیمی چون عدالت اجتماعی و حق دسترسی، نقش مهمی در شکلدهی گفتمانهای شهری ایفا کردهاند (کرونا و بی، 2017). واژگان محدودکننده: تأکید بر کنترل اجتماعی و امنیت در مقابل، رسانههای رسمی ایران از زبانی استفاده میکنند که اغلب بازتولیدکننده گفتمانهای کنترل اجتماعی است. این زبان بر اهمیت نظم و امنیت عمومی تأکید دارد و اعتراضات و مطالبات مردمی مرتبط با «حق به شهر» را بهعنوان تهدیدی برای ثبات اجتماعی بازنمایی میکند. نمونههای بارز این نوع زبان گاهی در پوشش رسانهای اعتراضات شهری، عباراتی مانند «امنیت عمومی» و «محدودیتهای قانونی» بهکاررفته است تا مشارکت عمومی و تصمیمگیریهای مردمی را محدود کند و گاهی نیز در مسائل مرتبط با پروژههای شهری نظیر مسکن مهر، رسانههای رسمی این پروژهها را بهعنوان «نمادی از عدالت فضایی» معرفی کردهاند، درحالیکه جنبههای عادلانه و دسترسی مناسب به منابع نادیده گرفته شده است (سالاری و صفویسهی، 2017). بهطورکلی تحلیل متون رسانهای نشان میدهد که رسانههای رسمی ایران با بهرهگیری از زبانی کنترلگر، گفتمانهای امنیتی و کنترل اجتماعی را تقویت میکنند (محمدی و کاظمی، 2020). در مقابل، رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی با تأکید بر زبانی مشارکتی و عدالتمحور، تلاش دارند گفتمانهای اعتراضی و آگاهیبخش را برجسته سازند (کرونا و بی، 2017). این تفاوتها بهروشنی دوگانگی نقش رسانهها در بازنمایی مفهوم «حق به شهر» را نشان میدهد. ب- تحلیل فرایندهای گفتمانی: رسانهها بهمثابه کنشگرانی در بازتولید یا مقاومت در سطح فرایندهای گفتمانی، تفاوت اساسی میان نقش رسانههای اجتماعی و رسمی در تولید، توزیع و بازتولید گفتمان «حق به شهر» مشاهده میشود. این رسانهها، نهتنها بازتابدهنده جهتگیریهای سیاسی و اجتماعیاند، بلکه فعالانه در شکلدهی به ادراک عمومی و جهتدهی به گفتمانهای شهری نقش ایفا میکنند. رسانههای اجتماعی: ابزار آگاهیبخشی و تقویت گفتمان مردمی رسانههای اجتماعی به دلیل ساختار غیرمتمرکز خود، بستری برای بیان مطالبات مردمی و بازتعریف مفاهیم شهری ایجاد کردهاند. مثال بارز آن، نقش رسانههای دیجیتال در اعتراضات پارک گزی ترکیه است که توانستند با سازماندهی و بازنمایی مطالبات، مشارکت عمومی را گسترش دهند. در ایران نیز فعالان مدنی و کاربران رسانههای مستقل با طرح مشکلات گروههای محروم، به تقویت گفتمان عدالت اجتماعی کمک کردهاند. یافتههای این پژوهش با تأکید بر کارکرد رسانههای اجتماعی در ایران، بیانگر آن است که این رسانهها در شکلدهی گفتمان «حق به شهر» و تسهیل مشارکت عمومی نقش مؤثری داشتهاند (خضرنژاد و همکاران، 2019؛ رهبری و شارعپور، 2013). رسانههای اجتماعی در بسیاری از کشورها با کاهش وابستگی به نهادهای قدرت، امکان شکلگیری گفتمانهای جایگزین را فراهم کردهاند. این رسانهها به کاربران اجازه میدهند تا فراتر از روایتهای رسمی، تجربههای زیسته خود را بازتاب دهند و فضای عمومی را برای مشارکت و مقاومت اجتماعی بازگشایی کنند (کرونا و بی، 2017). افزون بر این، رسانههای اجتماعی ظرفیت آن را دارند که مطالبات شهری را در مقیاس بینالمللی مطرح کنند و همبستگی جهانی نسبت به مسائل محلی را برانگیزند؛ پدیدهای که در جنبشهایی مانند پارک گزی و اعتراضات محیطزیستی خوزستان نیز قابلمشاهده است. رسانههای رسمی: بازتولید گفتمانهای کنترلشده و امنیتمحور رسانههای رسمی، بهواسطه ارتباط نزدیک با نهادهای دولتی، تلاش میکنند گفتمانهای امنیتمحور و توسعهگرا را تقویت کرده و مفهوم «حق به شهر» را در قالبی محدود بازنمایی کنند. این رسانهها اغلب بر مفاهیمی مانند «حفظ نظم»، «امنیت اجتماعی» و «کنترل اغتشاشات» تأکید دارند که منجر به محدودسازی فضای انتقادی و کاهش امکان مشارکت عمومی میشود. در برخی کشورهای درحالتوسعه، رسانههای رسمی با تأکید مداوم بر امنیت و کنترل اغتشاشات، گفتمانهای جایگزین را به حاشیه راندهاند. این روند مانع از شکلگیری فضای گفتوگوی آزاد شده و روایتهایی یکنواخت از نظم و توسعه ارائه میدهد. در ایران نیز، رسانههای رسمی با استفاده از واژگان امنیتی، پروژههای شهری را در چارچوبی مثبت و نظممحور بازنمایی کردهاند. برای مثال، پروژههای مسکن مهر غالباً بهعنوان نمونههایی از عدالت فضایی معرفی شدهاند، درحالیکه کاستیها و ناکارآمدیهای آنها نادیده گرفته شده است (زمانی و اکبری، 2021). روزنامه «ایران» (وابسته به دولت) در گزارش سال 1398 پیرامون اعتراضات شهری از عباراتی نظیر «مدیریت ناآرامیها» و «برقراری امنیت در فضاهای شهری» استفاده کرده است. این زبان امنیتی نشان میدهد که گفتمان غالب در رسانههای رسمی، بر کنترل اجتماعی و پیشگیری از اغتشاش متمرکز است. در پوشش دیگر اعتراضات نیز، مفاهیمی چون «کنترل نظم» و «امنیت اجتماعی» بارها تکرار شدهاند تا مطالبات مردمی در قالب تهدید بازنمایی شوند (محمدی و کاظمی، 2021). این جهتگیریها ریشه در سیاستگذاری کلان رسانهای دارند که با نظارت دولت و نهادهای حکومتی، محتوای رسانهها را بهگونهای تنظیم میکنند که گفتمانهای رسمی تقویت شده و فضای انتقادی کاهش یابد. در مقابل، رسانههای اجتماعی با انعطافپذیری در روایت و برجستهکردن مسائل واقعی شهروندان، توانستهاند گفتمانهایی عدالتمحور و مشارکتی را بازنمایی کنند که خود بیانگر نقش دوگانه رسانهها در بازتولید یا مقاومت در برابر نظم مسلط است (زمانی و اکبری، 2021). ج- تحلیل بافت اجتماعی: رسانه، قدرت و منازعه گفتمانی در فضای شهری ایران بافت اجتماعی و سیاسی ایران تأثیر مستقیمی بر چگونگی بازنمایی گفتمان «حق به شهر» در رسانهها دارد. در بستری که مفاهیمی همچون نظم، امنیت و ثبات سیاسی بهعنوان اولویتهای گفتمان رسمی تلقی میشوند، رسانههای دولتی عمدتاً از چارچوبهای اقتدارگرا برای معنابخشی به مطالبات شهری بهره گرفتهاند. این رسانهها، با تمرکز بر مفاهیمی نظیر «نظم عمومی» و «امنیت اجتماعی»، مطالبات اجتماعی را در قالب تهدید نظم بازنمایی میکنند (محمدی و کاظمی، 2020؛ زمانی و اکبری، 2021). در مقابل، رسانههای مستقل و فعالان مدنی تلاش کردهاند با تکیه بر مفاهیمی چون «عدالت فضایی» و «حق بر منابع عمومی»، گفتمانهایی جایگزین و حقمدار را خلق کنند (خضرنژاد و همکاران، 2019؛ رفیع و همکاران، 2016). این تنش میان روایتهای رسمی و مردمی بهویژه در بحرانهای شهری برجسته میشود. برای نمونه، در جریان اعتراضات زیستمحیطی خوزستان در تابستان 1400، رسانههای اجتماعی نظیر توییتر با استفاده از هشتگهایی چون #حق_به_شهر و #آب_برای_زندگی، توانستند توجه عمومی را به بحران آب جلب کرده و گفتمان حق به منابع حیاتی را تقویت کنند. روابط قدرت و نقش سیاستگذاری رسانهای در تولید گفتمانهای رسمی مطابق تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، رسانههای رسمی در ایران نقش مهمی در بازتولید گفتمانهای هژمونیک ایفا میکنند. این رسانهها بهواسطه پیوند نزدیک با نهادهای قدرت، عمدتاً در راستای تثبیت چارچوبهای نظممحور فعالیت میکنند. تأکید مکرر بر واژگانی چون «رعایت قانون» و «پرهیز از اغتشاش» در پوشش رسانهای اعتراضات شهری (محمدی و کاظمی، 2020) نمونهای از بازنمایی کنترلگرایانه مطالبات اجتماعی است که گفتوگوی آزاد را به حاشیه میراند (بلدا-میکل و همکاران، 2016). رسانههای مستقل و تقویت کنشگری گفتمانی در نقطه مقابل، رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی در قالب پلتفرمهای خبری یا شبکههای اجتماعی، نقش مؤثری در تولید و گسترش گفتمانهای عدالتمحور داشتهاند. این رسانهها، بهویژه در مواجهه با پدیدههایی چون تخریب بافتهای فرسوده یا دستکاری فضاهای عمومی، تلاش کردهاند مفاهیم بدیلی چون «حق ساکنان بر شهر» و «برابری خدمات شهری» را برجسته کنند. برای مثال، وبگاه «امتداد» در پوشش تخریب مناطق جنوبی تهران، برخلاف رسانههای رسمی که بر «طرح نوسازی شهری» تأکید داشتند، از زبانی مبتنی بر عدالت اجتماعی بهره گرفته است. تحلیلهای مشابه در سایر کشورها نیز مؤید چنین الگویی هستند؛ بهطور خاص، مطالعه گینت (گینت، 2016) در پرتغال نشان میدهد که چگونه رسانههای اجتماعی در مقابله با گسترش اجارههای کوتاهمدت و توریسم افراطی، به ابزاری برای تقویت گفتمانهای ضدحاشیهسازی بدل شدهاند. یافتهها در این بخش نشان میدهد که رسانهها صرفاً ابزار انتقال پیام نیستند، بلکه به کنشگران فعال در بازتولید یا مقاومت در برابر نظم مسلط تبدیل شدهاند (رهبری و شارعپور، 2012؛ خضرنژاد و همکاران، 1019). رسانههای رسمی با اتکا به گفتمانهای نظممحور، همراستا با سیاستهای کلان حکومتی، فضاهای عمومی را بهگونهای بازنمایی میکنند که مشارکت مردمی را محدود کند. در مقابل، رسانههای مستقل با بازتاب صداهای به حاشیه رانده شده، فضای مقاومت شهری را زنده نگه داشتهاند. این شکاف گفتمانی، بازتابی از تضاد عمیق در ساخت قدرت شهری ایران است؛ جایی که یکسو، دولت با ابزار رسانه به تثبیت نظم رسمی میپردازد و در سوی دیگر، جامعه مدنی با اتکا به رسانههای مستقل، در پی تحقق گفتمانهای دموکراتیک و عدالتمحور است.
جدول 2: جزئیات یافتههای پژوهش در بازنمایی گفتمان «حق به شهر» در رسانههای ایرانی
بحث در این بخش، نتایج بهدستآمده از تحلیل گفتمان رسانهای پیرامون مفهوم «حق به شهر» در ایران تفسیر و در پرتو مطالعات پیشین تحلیل میشود. این تحلیل سهسطحی کمک میکند تا روابط میان زبان، قدرت و ایدئولوژی در ساخت گفتمانهای شهری بهتر فهمیده شود. 1. تحلیل متنی: واژگان متقابل و معناسازی دوگانه در سطح متنی، تقابل آشکاری میان زبان رسانههای رسمی و مستقل مشاهده میشود. رسانههای رسمی از واژگانی بهره میگیرند که با گفتمانهای نظممحور و امنیتگرا همخوانی دارد؛ حالآنکه رسانههای مستقل با خلق واژگان جایگزین، مفاهیمی چون «عدالت اجتماعی»، «مشارکت مردمی» و «حق به فضا» را برجسته میکنند. این یافته با نتایج مطالعه فلاتو (2023) همراستا است که نشان داد رسانههای رسمی در آمریکا نیز با بهرهگیری از زبان امنیتی، گروههایی مانند بیخانمانها را از گفتمان عمومی حذف میکنند. در پژوهش گینت (2016) نیز واژگان رسانهای در پوشش توریسم افراطی در پرتغال بهگونهای شکل گرفته بود که منافع اقتصادی بر حقوق شهروندی مقدم شمرده میشد. همچنین در ایران، همانگونه که محمدی و کاظمی (2020) نشان دادهاند، پروژههای شهری مانند «مسکن مهر» در رسانههای رسمی بهعنوان نماد عدالت فضایی بازنمایی میشوند، بدون آنکه به ابعاد ناکارآمدی و نابرابری آن اشاره شود. 2. تحلیل فرایندهای گفتمانی: رسانه بهمثابه کنشگر تولید معنا در سطح فرایندهای گفتمانی، شکاف میان رسانههای رسمی و رسانههای مستقل و شبکههای اجتماعی آشکار است. رسانههای رسمی با توجه به ساختار سلسلهمراتبی و وابستگی به دولت، گفتمانهایی تولید میکنند که در راستای تثبیت نظم موجود عمل میکنند. در مقابل، رسانههای اجتماعی بهعنوان میدان کنش گفتمانی مستقل، امکان سازماندهی، همبستگی و بازنمایی مطالبات مردمی را فراهم کردهاند. این یافته با پژوهش کرونا و بی (2017) پیرامون اعتراضات پارک گزی در ترکیه قابلمقایسه است که در آن، رسانههای دیجیتال نقش کلیدی در تکوین گفتمان مقاومت داشتند. همچنین، یافتههای خضرنژاد و همکاران (2019) در ایران نیز نشان میدهد که شبکههای اجتماعی در بازتاب مطالبات گروههای محروم در فضاهای عمومی شهری مؤثر بودهاند. بنابراین، رسانههای مستقل از نقش منفعلانه فراتر رفته و در ساخت فعال معنا مشارکت میکنند؛ این امر در تحلیل فرکلاف بهمثابه «مقاومت گفتمانی» شناخته میشود. 3. تحلیل بافت اجتماعی: رسانه، نظم سیاسی و روایتهای متضاد در سطح بافت اجتماعی، نتایج این پژوهش نشان میدهد که رسانههای رسمی ایران، در راستای حفظ گفتمان هژمونیک دولت، مفاهیم امنیت، نظم و ثبات را محور قرار دادهاند؛ بهویژه در مواجهه با اعتراضات شهری. این روند مشابه با یافتههای بلدا-میکل و همکاران (2016) در برزیل است که نشان دادند چگونه رسانههای رسمی در بازنمایی مسئله مسکن، بیشتر در خدمت مشروعیتبخشی به سیاستهای دولت عمل کردهاند تا بازتاب صدای محرومان. در مقابل، رسانههای مستقل در ایران با تأکید بر تجربههای زیسته، مفهوم «حق به شهر» را بهعنوان حقی برای مشارکت و عدالت فضایی بازتعریف میکنند؛ همانگونه که در پژوهش رفیع و همکاران (2016) و اعتراضات خیابانی ایران نیز بازتاب یافته است. این شکاف، بازتابی از تضاد میان سیاستهای اقتدارگرایانه رسمی و گفتمانهای دموکراتیک جامعه مدنی است. نتیجهگیری پژوهش حاضر، با تحلیل گفتمان رسانهای پیرامون «حق به شهر»، نشان داده است که این مفهوم میتواند هم بهعنوان ابزاری برای تقویت عدالت اجتماعی و مشارکت مردمی و هم بهعنوان ابزاری برای محدودسازی و کنترل اجتماعی عمل کند. رسانههای رسمی ایران، تحتتأثیر ساختارهای قدرت و سیاستهای دولتی، بیشتر گفتمانهای امنیتمحور و کنترلگر را بازتولید کردهاند. در مقابل، رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی، فضایی برای ترویج گفتمانهایی چون «عدالت اجتماعی»، «مشارکت عمومی» و «دسترسی برابر» ایجاد کردهاند. این پژوهش، تعامل میان گفتمانهای رسمی و رسانههای مستقل را تحلیل کرده و نشان داده است که پوشش رسانهای یک واقعه، مانند اعتراضات پارک لاله، در رسانههای رسمی بر «کنترل اغتشاشات» تأکید دارد، درحالیکه رسانههای مستقل، بر بیان خواستههای شهروندان تمرکز دارند. همچنین، با بهرهگیری از چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی، نقاط ضعف و قوت گفتمانهای رسانهای مشخص شده و مسائل اجتماعی و سیاسی کشور، ازجمله نابرابری فضایی و محدودیتهای قانونی در تحقق عدالت شهری، تحلیل شده است. یکی از جنبههای نوآورانه این پژوهش، بررسی همزمان تأثیر رسانههای رسمی و مستقل بر گفتمان «حق به شهر» است. بااینحال، پیشنهاد میشود در آینده، نقش فناوریهای نوظهوری مانند هوش مصنوعی در تغییر گفتمان رسانهای بررسی شود. همچنین، تحلیل مقایسهای میان ایران و سایر کشورها میتواند به شناسایی الگوهای موفق در مدیریت گفتمان رسانهای کمک کند. در ضمن، پیشنهادهای زیر برای بهبود بازنمایی گفتمان «حق به شهر» در رسانهها قابلارائه است: افزایش شفافیت در رسانههای رسمی: رسانههای رسمی باید دیدگاههای متنوع شهروندان را منعکس کرده و از تمرکز صرف بر گفتمانهای امنیتی پرهیز کنند. تشویق مشارکت شهروندان در تولید محتوا: ایجاد پلتفرمهای مشارکتی که شهروندان را قادر به انتشار محتوای خود کنند، میتواند گفتمانهای مردمی را تقویت کند. استفاده از فناوریهای نوین: بهرهگیری از ابزارهایی نظیر هوش مصنوعی میتواند به بهبود تحلیل گفتمانهای رسانهای و افزایش دقت در بازنمایی مطالبات مردمی کمک کند. بهطورکلی، پژوهش نشان داده است که «حق به شهر» نهتنها مفهومی برای بازتعریف روابط قدرت، بلکه ابزاری برای ترویج عدالت اجتماعی است. اصلاح سیاستهای رسانهای، افزایش شفافیت و تشویق مشارکت شهروندان، میتواند بستری برای تحقق این حق فراهم کند. علاوه بر این، پژوهشهای آینده باید به بررسی تأثیر فناوریهای نوظهور در گفتمانسازی رسانهای و تقویت عدالت فضایی بپردازند. ملاحظات اخلاقی
مشارکت نویسندگان این مقاله برگرفته از رساله دکتری نویسنده اول، سعید غلامی، با عنوان «تحلیل گفتمان حق به شهر در ایران با تأکید بر فضای شهری» در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی است و با راهنمایی دکتر آتوسا مدیری و مشاوره دکتر علی طیبی انجام شده است. منابع مالی این پژوهش فاقد هرگونه حمایت مالی بوده است. تعارض منافع این پژوهش فاقد هرگونه تعارض منافع بوده است. پیروی از اصول اخلاقی پژوهش در تمام مراحل پژوهش، اصول اخلاقی در تحلیل دادهها و ارجاع دقیق به منابع رعایت شده است.