دوره 23، شماره 90 - ( 8-1402 )                   جلد 23 شماره 90 صفحات 88-53 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

sezavar F, firoozy M, sezavar M. (2023). The effect of economic and social factors on the suicidal behavior of society in Iran (with emphasis on risk and economic instability). refahj. 23(90), 53-88.
URL: http://refahj.uswr.ac.ir/article-1-4183-fa.html
سزاوار فرزانه، فیروزی منیژه، سزاوار محمدرضا. تأثیر عوامل اقتصادی و اجتماعی بر رفتار خودکشی افراد جامعه در ایران (با تأکید بر ریسک و بی‌ثباتیهای اقتصادی) رفاه اجتماعی 1402; 23 (90) :88-53

URL: http://refahj.uswr.ac.ir/article-1-4183-fa.html


متن کامل [PDF 939 kb]   (1074 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (1408 مشاهده)
متن کامل:   (162 مشاهده)
مقدمه
خودکشی یک عمل افراطی است که از انگیزه‌های مختلف یا رویدادهای منفی زندگی ناشی می‌شود. علائم هشداردهنده برای خودکشی شامل صحبت در مورد تمایل به مردن یا احساس ناامیدی است. کناره‌گیری از فعالیتهایی که زمانی از آنها لذت برده می‌شد، ابراز احساس گناه یا شرم بیش‌ازحد؛ نشان دادن رفتارهای پرخطر مانند سوءمصرف مواد؛ و تغییرات ناگهانی در خلق‌وخو یا رفتار از سایر علائم هشداردهنده خودکشی به شمار می‌روند.
ازآنجایی‌که خودکشی می‌تواند مثل دومینو مسائل دیگری را با خود به همراه داشته باشد، موضوع مهمی به‌حساب می‌آید، حتی اگر به مسئله‌ای بحرانی تبدیل نشده باشد. به‌بیان‌دیگر، خودکشی تجلی فیزیکی مرگ روانی است. یعنی انسان ابتدا به لحاظ روانی می‌میرد و سپس مرگ جسمی پدیدار می‌شود. طبق نظریه‌ها قبل از مرگ جسمی نیز مرگ در جامعه و مرگ فرهنگ و اخلاق رخ داده که انسانی دست به خودکشی می‌زند (انصاری، 2021).
نرخ خودکشی در جهان به ازای هر 100 هزار نفر از 13.5 در سال 2020 به 14.0 در سال 2021 افزایش یافته است که هنوز از اوج آن یعنی 14.2 در سال 2018 کمتر است (مرکز ملی آمار بهداشت، 2022). بر اساس آخرین آمارهای سازمان جهانی بهداشت (WHO) در سال 2021، سالانه بیش از 700 هزار نفر از طریق خودکشی می‌میرند و به‌طور متوسط در هر 40 ثانیه یک نفر خودکشی می‌کند و چهارمین عامل مرگ‌ومیر در بین مردم است. بر اساس آمارهای مذکور همچنین گزارش شده است که در 45 سال گذشته، نرخ خودکشی 60 درصد در سراسر جهان افزایش یافته است. آن‌گونه که مطالعات نشان می‌دهد در ایران نیز در سالهای اخیر با شیوع این اختلال روانی و رفتاری مواجه هستیم؛ به‌گونه‌ای که از ابتدای دهه 90 تا پایان این دهه، تعداد خودکشی از حدود 3500 نفر به بیش از 5500 نفر افزایش یافته است (سالنامه آماری سازمان پزشکی قانونی، 2020).
اگرچه اختلالات روانی و رفتاری در پاره‌ای از موارد دارای ریشه‌های فردی و خانوادگی است، اما مطالعات نشان‌دهنده آن است که این مشکلات به طرق مختلف، با عوامل اقتصادی و اجتماعی درهم‌تنیده شده‌اند (نپ و وانگ، 2020). بااین‌حال، عوامل مذکور بر همه افراد و همه کشورها تأثیر یکسانی ندارد. تحلیل سیاستهای اعمال‌شده توسط برخی کشورها در زمان بحران اقتصادی، ارتباط بین این سیاستها و تأثیر آن بر وضعیت روان در میان جمعیت را آشکار می‌کند (روئیز پرز2 و همکاران، 2017).
از دست دادن شغل و کاهش درآمد محرکهای فقر است و اغلب قبل از دوره‌های بیماری روانی است (اولسن3 و همکاران، 2013؛ آلوش4، 2018). تورم و بدهی باعث فرسودگی عاطفی و فشار روانی می‌شود (لیم5 و همکاران، 2018؛ ملتزر6 و همکاران، 2010). عدم اطمینان اقتصادی رابطه مثبت با عدم اطمینان شغلی و اختلال هویت و رابطه منفی با بهزیستی روانی منجر می‌شود (گودینیک7 و همکاران، 2020). بحرانهای مالی و اقتصادی در دنیا مانند بحران مالی سال 2008 نیز مؤید تأثیر عوامل اقتصادی بر روان افراد جامعه هستند.
با توجه به اینکه شناسایی و میزان تأثیرگذاری هر یک از عوامل اقتصادی و اجتماعی مؤثر بر رفتار خودکشی افراد جامعه می‌تواند زمینه را برای آسیب‌شناسی و پیشگیری بسیاری از عواقب انسانی فراهم آورد، لذا در مطالعه حاضر تأثیر شماری از مهم‌ترین عوامل مذکور بر رفتار خودکشی افراد جامعه مدنظر قرار گرفته است. با وجود مطالعاتی که تاکنون در کشور صورت گرفته، این مطالعه در کنار عوامل مختلف اقتصادی و اجتماعی به فضای اقتصاد در کشور (وضعیت ریسک و بی‌ثباتی اقتصادی) نیز توجه ویژه داشته است.
از سوی دیگر تحقیقات به طور مداوم نشان می‌دهد که مطلقه‌ها به‌طورکلی با مشکلات سلامت روانی بیشتری نسبت به متأهلها مواجه هستند. به‌گونه‌ای که شیوع بیشتر اختلالات روان در میان طلاق گرفته‌ها، یک یافته ثابت در اپیدمیولوژی اجتماعی سلامت روان است (آماتو، 2000؛ لوکاس2، 2005؛ کالمین3، 2010).
در کنار این، جرم و جنایات رخ‌داده در هر جامعه‌ای نیز از عوامل اجتماعی مؤثر بر روان افراد جامعه تلقی می‌شود، بدین ترتیب اعمال سیاستهای مناسب برای کاهش جرم می‌تواند تأثیر مثبتی بر وضعیت روان افراد جامعه داشته باشد (محمدنژاد و احمدی، 2014). علاوه بر این نقش گروههای سنی مختلف جامعه نیز در شیوع اختلالات روانی در جامعه حائز اهمیت است که تاکنون در هیچ مطالعه‌ای در کشور ما موردبررسی قرار نگرفته است.
با توجه به اینکه شناسایی و میزان تأثیرگذاری هر یک از عوامل اقتصادی و اجتماعی مؤثر بر وضعیت روان افراد جامعه می‌تواند زمینه را برای آسیب‌شناسی و پیشگیری بسیاری از عواقب انسانی فراهم آورد، لذا هدف از پژوهش حاضر مطالعه تأثیر عوامل اقتصادی و اجتماعی مؤثر و معنی‌دار بر رفتار خودکشی در ایران با تأکید بر ریسک و بی‌ثباتیهای اقتصادی است.

مبانی نظری
در سال 1737، دفونتن4 برای اولین بار از کلمه «خودکشی» استفاده کرد. پس از 25 سال در سال 1762، این کلمه توسط آکادمی علوم فرانسه پذیرفته شد. «خودکشی» به معنای نابود کردن و کشتن خود است که از دو کلمه فرانسوی و لاتین «sui» و «cide» تشکیل شده است که به ترتیب به معنای «خود» و «کشتن» است (لی و کائو5، 2012).
اگرچه تاکنون نظریه‌های مختلفی به بررسی خودکشی و علل آن پرداخته است، اما با این رویکرد که خودکشی سبب از بین رفتن سرمایه‌های انسانی و نیروی مولد جامعه می‌شود و از طرفی شناسایی عوامل مؤثر و میزان تأثیرگذاری هر یک از آنها در یک چارچوب نظری مشخص و بر مبنای رویکردهای آماری دقیق و معین، به تحلیل دقیق‌تر موضوع کمک می‌کند، می‌توان بر نظریه‌های اجتماعی و اقتصادی این موضوع متمرکز شد.
در این زمینه دو فرضیه مطرح است: بر طبق فرضـیه علیـت اجتماعی، فقر و نابرابری درآمد خطر ابتلا به بیماریهای روانی را افزایش می‌دهد (فشارهای مالی، محرومیت اجتماعی و سوءتغذیه). بااین‌حال فرضیه انتخاب اجتماعی یا رانش معتقـد اسـت افـراد مبتلا به اختلالات روانی با خطر فقر شدید مواجه هستند. زیـرا هزینه‌های درمـان و از دسـت دادن شغل، افزایش و درنتیجه درآمد کاهش می‌یابد. نظریه علیت اجتماعی بیشـتر مربـوط بـه اخـتلالات شایع روانی مانند افسردگی و اضطراب است و نظریه رانش بیشتر مربوط به اختلالات شدید روانی مانند اسکیزوفرنی است (نپ و ایمی، 2014). عوامل اقتصادی ازجمله بیکاری، ریسک و بی‌ثباتی اقتصـادی، تورم افسارگسـیخته، رکـود اقتصـادی و توزیـع ناعادلانـه درآمد و ثروت در جامعـه، مهم‌ترین عوامـل اقتصادی مؤثر بر وضعیت روان افراد هستند.
در رابطه با خودکشی، نظریه‌های متعددی وجود دارد، ازجمله:
نظریه‌های بیکاری: در سال 1993 مولر، هیکس و وینوکر نشان داده‌اند که اثرات منفی افسردگی، اضطراب و کاهش عزت‌نفس به دلیل بیکاری افراد پدید می‌آید. تحقیقات همچنین نشان داده اسـت عـدم اشـتغال بـا مشکلات جسمی و روانی مثل افسردگی، اضطراب و نرخ بالای خودکشی مرتبط است (فیلیپس و نوجنت، 2014).
نظریه‌های تورم: تـورم یکـی از اساسی‌ترین معضـلات اقتصـادی هـر کشـوری اسـت، هزینه‌های روانـی تـورم از بی‌اعتمادی مردم نسبت به ارزش پول ملی حکایت دارد و عدم احساس رضایت خاطر روانی ناشی از این ذهنیت است که تورم، حاصل کار آنها را هدر می‌دهد. یکـی دیگـر از هزینه‌های روانـی تورم ایجاد یک حالت نااطمینانی و بلاتکلیفی در جامعه است.
نظریه‌های بی‌ثباتی اقتصادی: سلامت جسمانی، روانی و بهره‌مندی از خدمات پزشکی با شرایط کـلان اقتصـادی و دوره‌های تجاری (رونق و رکود) تغییر می‌کند. برای اولین بار تأثیر متغیرهـای اقتصـادی بر نرخ مرگ‌ومیر راهاروی برنر بررسی کرد. وی نشان داد که رکود اقتصادی منجر به کاهش سـلامت جسمی و روانی و افزایش مرگ‌ومیر در جامعه می‌شـود و بـالعکس.
نظریه‌های نابرابری درآمد: فرضیه نابرابری درآمد به دو شکل بیان شـده اسـت: در شکل پیچیده آن نابرابری در توزیع درآمد، سلامتی همه اعضای جامعه را صرف‌نظر از سـطوح درآمدی آنها تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و در شکل ساده‌تر آن نابرابری، سلامتی فقیرتـرین افـراد در جامعه را کاهش می‌دهد (لی و زو، 2006).
مدلی که از سوی جیمز دوزنبری2 در سال ۱۹۴۹ ارائه شد، به نظریه درآمد نسبی3 مشهور است. این نظریه بر این فرض استوار است که رفتار مصرفی افراد با یکدگر ارتباط داشته و مستقل از هم نیست؛ به عبارتی دو شخص که با درآمد جاری یکسان در دوطبقه متفاوت توزیع درآمدی زندگی می‌کنند، مصرفهای متفاوتی خواهند داشت. درواقع، فرد، خود را با سایر افراد مقایسه کرده و آنچه تأثیر قابل‌توجه در مصرف او دارد، جایگاه او در میان افراد و گروههای جامعه است؛ بنابراین، فرد تنها در صورتی احساس بهبود موقعیت از جهت مصرف می‌کند که مصرف متوسط او نسبت به متوسط سطح جامعه افزایش یابد. این روحیه را اثر تقلیدی یا اثر تظاهری4 گویند.
همچنین دو نظریه اصلی در مورد اینکه چگونه نابرابری درآمد می‌تواند بر سلامت تأثیر بگذارد وجود دارد. 1. فرضیه درآمد ضعیف، می‌گوید که سلامت بستگی به موقعیت فرد از نظر اقتصادی در رابطه با دیگران دارد، 2. فرضیه درآمد قوی2 بیان می‌کند که خود نابرابری درآمد بدون توجه به سطح درآمد تأثیر می‌گذارد (گرونکویست3 و همکاران، 2012).
نظریه‌های طلاق: طلاق یکی از مشکلات اجتماعی است که تأثیر مهمی بر سلامت روان بر جای می‌گذارد. نظریه دلبستگی که به نحوه برخورد افراد با شرایط استرس‌زا، به‌ویژه با جدایی و فقدان می‌پردازد، می‌تواند سلامت روانی بعد از طلاق را توضیح دهد (میکولینسر و فلوریان4، 1998). امنیت دلبستگی، یک منبع درونی برای مدیریت احساسات منفی و بازگرداندن آرامش عاطفی است و به‌عنوان یک عامل تاب‌آوری است که استراتژیهای سازنده و سازگار برای مقابله با مشکلات زندگی را تقویت می‌کند.

پیشینه تجربی
کلاوریا5 (2022) به ارزیابی تأثیر عوامل اجتماعی-اقتصادی بر خودکشی پرداخت. از نظر این مطالعه نرخ خودکشی در 183 کشور بین سالهای 2000 تا 2019 با عدم اطمینان اقتصادی سالانه، کنترل بیکاری و رشد اقتصادی در مدل پانل مطابقت دارد. به‌طورکلی، تحلیل او نشان داد که افزایش در عدم اطمینان اقتصادی و همچنین در بیکاری، ممکن است منجر به افزایش خطر خودکشی شود. هنگام تکرار این آزمایش برای مناطق مختلف جهان، بیشترین تأثیر افزایش عدم اطمینان اقتصادی را می‌توان در آفریقا و خاورمیانه یافت. با توجه به ماهیت پیش‌بینی نااطمینانی اقتصادی در رابطه با تکامل اقتصادها و رابطه آن با نرخ خودکشی، نتایج بر سودمندی شاخصهای عدم قطعیت به‌عنوان ابزاری برای تشخیص زودهنگام دوره‌های افزایش خطر خودکشی و طراحی استراتژیهای پیشگیری از خودکشی تأکید می‌کند.
آرگیونگو و همکاران (2021) به بررسی عوامل اقتصادی-اجتماعی به‌عنوان عوامل تعیین‌کننده رفتارهای خودکشی در بزرگ‌سالان در نیجریه پرداخته‌اند. داده‌های مطالعه ایشان از مرکز پزشکی فدرال بیرنین کبی و وزارت بهداشت و رفاه در ایالت کبی جمع‌آوری شده است. یک نمونه به نمایندگی از کل جمعیت کشور اخذ شد و با استفاده از روش خوشه‌بندی چندمرحله‌ای به کار گرفته شده است. این مطالعه نشان داد که بین سطح تحصیلات و شیوع رفتارهای خودکشی همبستگی منفی وجود دارد. افرادی با سطح تحصیلات پایین‌تر، درصد بالاتری از اقدام به خودکشی داشتند. همچنین نسبت سطح پایین درآمد موجب شیوع بالاتری از افکار خودکشی و اقدام به خودکشی شده است.
مدا و همکاران (2021) تأثیر عوامل اقتصادی را بر خودکشی در 175 کشور موردبررسی قرار داده‌اند. طی این مطالعه ابتدا کشورها بر اساس طبقه درآمد (با توجه به محدوده‌های پیشنهادی توسط بانک جهانی) گروه‌بندی ‌شده‌اند و سپس مدلهای رگرسیون چند متغیره مبتنی بر توزیعهای دوجمله‌ای منفی (توزیعهایی که برای تجزیه‌وتحلیل داده‌های شمارش با پراکندگی بیش‌ازحد استفاده می‌شوند) استفاده شد. سپس چندین مدل رگرسیون را مقایسه کرده و مدلی را با کمترین معیار اطلاعات بیزی (BIC) به‌عنوان مدل رگرسیونی که نرخ خودکشی را به بهترین شکل توضیح می‌دهد، انتخاب کرده‌اند.
جنسیت، سن، وقوع رویدادهای خشونت‌آمیز (مانند جنگهای داخلی)، نرخ بیکاری سالانه و تولید ناخالص داخلی سرانه از متغیرهای مورداستفاده در مدل بوده‌اند. این مطالعه نشان می‌دهد که افزایش نرخ بیکاری با نرخ بالاتر مرگ‌ومیر ناشی از خودکشی در مردان و همچنین مردان و زنان در سن کار مرتبط است. این شواهد می‌تواند به سیاست‌گذاران کمک کند تا بودجه‌ها و برنامه‌های حمایت اقتصادی را برای جلوگیری از افزایش نرخ خودکشی در میان افرادی که شغل خود را از دست داده‌اند، اجرا کنند.
بروین و همکاران (2020) به بررسی عدم اطمینان و شرایط سیاسی بر نرخ خودکشی پرداخته‌اند. آنها نرخ خودکشی را در 17 کشور با تمرکز بر روابط بین خودکشی، عدم قطعیت سیاستهای اقتصادی و ثبات سیاسی مطالعه کرده‌اند. نتایج نشان داد که عدم اطمینان بالای سیاستهای اقتصادی با افزایش خودکشیها مرتبط است، به‌گونه‌ای که نرخ خودکشی در کشورهایی با مسئولیت‌پذیری پایین‌تر و بی‌ثباتی سیاسی بالا افزایش می‌یابد.
دران و کنجین (2020) به تأثیر اقتصادی و اپیدمیولوژیک خودکشی جوانان در کشورهای دارای بالاترین شاخص توسعه انسانی- نروژ، استرالیا، سوئیس، آلمان، دانمارک، سنگاپور، هلند، ایرلند، کانادا و ایالات‌متحده- پرداخته‌اند. تأثیر خودکشی جوانان با استفاده از سالهای ازدست‌رفته زندگی، سالهای ازدست‌رفته زندگیِ تولیدی و ارزش اقتصادی فعلی بهره‌وری ازدست‌رفته اندازه‌گیری شده است. با توجه به نتیجه این پژوهش، کاهش خودکشی جوانان نیازمند رویکردی چندجانبه و سرمایه‌گذاری قابل‌توجه دولتها است.
متسوبایاشی و همکاران (2020) در مطالعه‌ای بر تغییرات قابل‌توجه در سیاست مالی بین سالهای 2001 و 2014 در ژاپن متمرکز شده‌اند. آنها با استفاده از داده‌های 47 استان ژاپن بین سالهای 2001 و 2014، آزمایش کرده‌اند که آیا هزینه‌های بیشتر توسط دولتهای محلی با نرخ کمتر خودکشی در حوزه قضایی آنها مرتبط است یا خیر. همچنین آیا این رابطه در طول یک رکود شدیدتر برجسته است یا خیر. مطالعه آنها نشان داد که افزایش 1 درصدی در هزینه‌های سرانه دولت محلی با کاهش 0.2 درصدی در میزان خودکشی در بین مردان و زنان 40 تا 64 ساله همراه بود و این همبستگی با افزایش نرخ بیکاری، به‌ویژه افزایش یافت.
من و متز (2017) به این پرسش که چگونه بیماری روان‌پزشکی و درمان آن با متغیرهای اقتصادی تعامل دارد و به طور بالقوه بر میزان خودکشی تأثیر می‌گذارد، پرداختند. بر اساس مطالعه آنها، شواهدی برای حمایت از رابطه پیچیده بین شرایط اقتصادی و خودکشی وجود دارد. نتیجه بستگی به (الف) عوامل اقتصادی نامطلوب دارد که می‌تواند درآمد سرانه را کاهش دهد و (ب) کاهش پایه مالیاتی که می‌تواند کیفیت و کمیت مراقبتهای بهداشتی را که جامعه می‌تواند به شهروندانش ارائه دهد، تنزل دهد. درنهایت، رکود اقتصادی می‌تواند تأثیر نامطلوب اقتصادی نامتناسبی بر جمعیتهای خاصی مانند مردان 25 تا 65 ساله که منبع درآمد اصلی خانواده هستند و روی افراد مبتلا به بیماری روان‌پزشکی یا افراد مسن‌تر که توانایی رقابت در شغل دارند، داشته باشد.
فیلیپس و نوگنت (2014) با استفاده از داده‌های مقطعی و سری زمانی و با استفاده از روش پنل دیتا به بررسی نقش عوامل اقتصادی در خودکشی 50 ایالت امریکا طی دوره رکود اقتصادی سالهای 2007 تا 2009 پرداخته است. نتایج پژوهش آنها نشان داد که بیکاری اثرات منفی مشابهی بر نرخ خودکشی زنان و مردان دارد. اما عوامل دیگر مانند درآمد سرانه و درصد خوداشتغالی اثری بر سلامت روانی فرد نداشته‌اند.
عابدی و همکاران (2020) به بررسی عوامل اقتصادی و اجتماعی مؤثر بر سلامت اجتماعی زنان با تأکید بر دینداری شهر خشت فارس پرداخته‌اند. رویکردهای نظری این پژوهش، بر اساس نظریه‌های سلامت اجتماعی کییز، نظریات دینداری دورکیم و بیلی گراهام بوده و با روش پیمایشی و ابزار گردآوری داده‌ها به‌صورت پرسشنامه‌ای مطالعه انجام پذیرفته است. نتایج نشان دادند بین متغیرهای مستقل با سلامت اجتماعی زنان، رابطه معناداری وجود دارد. نتیجه مدل معادله ساختاری، این بود که با افزایش پایگاه اقتصادی و اجتماعی، سرمایه اجتماعی زنان، بیشتر شده و با افزایش سطح پایگاه اقتصادی و اجتماعی، سلامت اجتماعی ایشان افزایش می‌یابد.
مهرگان و همکاران (2015) به بررسی تأثیر شرایط اقتصادی و اجتماعی بر سلامت روانی در استانهای ایران پرداخته‌اند. در پژوهش مذکور ابتدا شاخص سلامت روان به کمک سیستم استنتاج فازی بر اساس داده‌های 30 استان کشور برآورد شده و سپس پرسشنامه‌ای منطبق بر روش فازی و به کمک پنج عامل فردی اجتماعی مؤثر بر سلامت روانی تنظیم و توسط 30 نفر از خبرگان روان‌شناس کشور تکمیل شده است. درنهایت رابطه بین متغیرهای کلان اقتصادی و اجتماعی بر شاخص سلامت روان به روش اقتصادسنجی پنل دیتا برآورد شده است.
نتایج تحقیق ضمن تأیید وضعیت مطلوب‌تر استانهای خراسان جنوبی و شمالی و وضعیت نامطلوب استانهای فارس، تهران و اصفهان نشان می‌دهد که متغیر بیکاری، ضریب جینی، نرخ شهرنشینی و تورم رابطه معکوس و معناداری با سلامت روانی دارند.
روش
در این پژوهش، جامعه آماری داده‌های رسمی مربوط به کل کشور است. داده‌ها از مراکز آماری معتبر و رسمی کشور همچون مرکز آمار ایران و سازمان پزشکی قانونی کشور استخراج شده است. داده‌های کمی مورداستفاده به‌صورت سالیانه و طی بازه زمانی سالهای 1380 تا 1399 استخراج شده‌اند. تحلیل داده‌ها با استفاده از رویکرد حداقل مربعات معمولی انجام شده است. در این روش میزان اثرگذاری عوامل مختلف بر متغیر وابسته مورد برآورد قرار گرفته و با توجه به سطح معنی‌داری ضرایب برآوردی، مورد تفسیر قرار می‌گیرند.
رگرسیون برای اندازه‌گیری و یا تخمین روابط بین متغیرهای اقتصادی مورداستفاده قرار می‌گیرد. رگرسیون حداقل مربعات معمولی در میان روشهای مختلف رگرسیون خطی به‌عنوان پرکاربردترین و غالب‌ترین روش شناخته شده است که رابطه بین یک یا چند متغیر مستقل و یک کمیت وابسته را توصیف می‌کند. طرح اولیه این روش را که معمولاً با OLS نشان داده می‌شود، کارل فریدریش گوس ریاضی‌دان معروف آلمانی در قرن هجدهم مطرح کرده است. مثلاً در معادله رگرسیون Y=B1+B2X1+B3X2+…+Bk-1Xk+u تغییرات k متغیر توضیحی ،,...Xk)(X1,X، دلیل بروز تغییرات متغیر وابسته یعنی Y است. لازم به ذکر است که رابطه رگرسیونی برخلاف رابطه همبستگی، بیانگر رابطه علت و معلولی متغیرها است.
مسئله این است که مجموعه‌ای از مشاهدات واقعی جفت مقادیر و را داریم که دقیقاً روی یک خط مستقیم قرار نمی‌گیرند و می‌خواهیم بهترین خط مناسب را که بتواند این نقاط را پوشش دهد بیابیم. هرچند که اطلاعات آماری ما یعنی مقادیر مشاهده‌شده متغیرها، در هر دوره ثابت است، اما خطوط متفاوتی که از میان نقاط پراکنده مربوط به آن می‌گذرد، مقادیر پارامترها را متفاوت می‌کند. بنابراین این خطوط به مجموعه مقادیر متفاوتی از ui (اختلاف مقدار مشاهده‌شده با مقدار برآوردشده) وابسته خواهند بود. معیار و منطق حداقل مربعات خطا می‌گوید بهترین خطی که از نقاط پراکنده فوق می‌گذرد، خطی است که مجموع مربعات ui را حداقل کند.
داده‌های مربوط به متغیر X قابل‌مشاهده بوده اما ازآنجایی‌که مقدار متغیر Y به مقادیر خطا u بستگی دارد، لازم است در مورد چگونگی ایجاد u بیشتر توضیح داده و نحوه مشخص کردن آن را بیان کنیم. به این امر نیز باید توجه کرد که تمامی فروض زیر تحت عنوان فروض کلاسیک در رابطه با مقادیر u یعنی خطاهای غیرقابل‌مشاهده یا جزء اخلال است (خطاهای جامعه) و ما هیچ‌گونه مفروضاتی در مورد عناصر قابل‌مشاهده پسماندهای مدل برآورد شده یعنی ut (خطاهای نمونه) نداریم.
1- جمله اخلال می‌تواند مقادیر مثبت و منفی و صفر را اختیار کند، اما انتظار این است که میانگین این خطاها صفر باشد:

2- واریانس جملات اخلال تحت تأثیر متغیرهای توضیحیدرون مدل قرار نمی‌گیرد و همواره مقدار ثابتی است، این فرض موجب تأمین فرض همسانی واریانس در داده‌ها می‌شود، یعنی:
3- هیچ‌گونه ارتباطی بین جملات اخلال در دوره‌های مختلف زمانی وجود ندارد. این فرض موجب تأمین فرض عدم خودهمبستگی بین جملات اخلال است؛ یعنی:
4- بین اجزاء اخلال و متغیر توضیحی هیچ‌گونه رابطه‌ای نباشد، درواقع مستقل از هم باشند؛ یعنی:
5-متغیرهای توضیحیها X متغیرهایی غیر تصادفی‌اند. یعنی در نمونه‌گیریهای متعدد مقادیر آنها تغییر نمی‌کند.
6- جمله اخلال یک متغیر تصادفی، دارای توزیع نرمال با میانگین صفر و واریانس ثابت  است.
7- متغیر وابسته Y چون دارای رابطه خطی با جمله اخلال است، بنابراین متغیر وابسته Y متغیری تصادفی است که دارای توزیع نرمال است؛

باید توجه داشت که هیچ‌گونه رابطه خطی بین مقادیر متغیر وابسته در دوره‌های زمانی وجود ندارد (چون رابطه بین جملات اخلال وجود ندارد).
در مدل رگرسیونی مورد تحلیل این مطالعه، خودکشی به صورت تابعی از متغیرهای مؤثر بر آن به شکل زیر بیان شده است:
SUI=F (cpi,div,L,age5069,cri,gini,risk)
که در آن:
Sui نرخ خودکشی به صورت درصدی از تعداد جمعیت کشور
Cpi شاخص قیمت مصرف‌کننده
L نرخ اشتغال به صورت درصدی از جمعیت فعال جامعه
Age5069 نسبت سنی جمعیت 50 تا 69 ساله به بقیه جمعیت کشور
cri نرخ جرایم در جامعه به صورت درصدی از تعداد جمعیت کشور
Gini ضریب جینی (شاخص توزیع درآمد)
Risk شاخص ریسک و بی‌ثباتی در اقتصاد در نظر گرفته شده‌اند.
به منظور تعیین شاخص ریسک و بی‌ثباتی در سطح اقتصاد کلان، شاخصی از میانگین واریانس سه متغیر نرخ تورم، نرخ رشد اقتصادی و درصد تغییرات نرخ ارز در بازار موازی ارز ساخته شده و در رابطه رگرسیون لحاظ شده است. گامهای برداشته شده در رابطه با ساخت این شاخص به شرح ذیل است:
الف-در گام اول، نرخ رشد سطح عمومی قیمتها، نرخ ارز در بازار موازی ارز و تولید ناخالص داخلی محاسبه شده است.
ب-واریانس نرخ تورم، نرخ رشد ارز در بازار غیررسمی و نرخ رشد اقتصادی طی یک دوره زمانی سه‌ساله به شرح روابط زیر محاسبه شده است:
میانگین نرخ تورم: 
میانگین نرخ رشد اقتصادی: 
میانگین نرخ رشد نرخ ارز: 
واریانس نرخ تورم:
واریانس نرخ رشد اقتصادی:
واریانس نرخ رشد ارز:
 -
ج-سپس میانگین ساده از واریانسهای محاسبه شده، تعیین و به عنوان شاخص ریسک و بی‌ثباتی اقتصادی در نظر گرفته شده است:
داده‌های مورداستفاده از متغیرهای مذکور به صورت سالیانه در بازه زمانی 1380 الی 1399 جمع آوری شده است. همچنین اطلاعات و ارقام مربوطه از داده‌های مرکز آمار و همچنین سالنامه آماری سازمان پزشکی قانونی کشور استخراج شده‌اند.

یافته‌ها
با توجه به این‌که اطلاعات مورداستفاده برای متغیرهای موردنظر به صورت سری زمانی است، استفاده از روش حداقل مربعات معمولی برای برآورد مدل خالی از اشکال خواهد بود. همچنین به منظور انجام پیشرفته‌تر محاسبات آماری از نرم‌افزار EVIEWS استفاده خواهد شد تا محدودیتهای این نوع از رگرسیون و بررسی جزئیات برآورد که با استفاده از نرم‌افزار SPSS قابل‌بررسی جزئی و دقیق‌تر نیست، جبران شود. در ادامه، ابتدا تلاش شده است توصیفی کامل از وضعیت متغیرهای مستقل و متغیر وابسته پژوهش ارائه شود. ازاین‌رو یافته‌های توصیفی در قالب نمودارها و جداول مختلف تنظیم شده است.
خودکشی
بر اساس آمارهای سازمان پزشکی قانونی کشور، تعداد متوفیات مشکوک به خودکشی در دو دهه گذشته روند افزایشی داشته است، به‌نحوی‌که از حدود 3 هزار نفر در سال 1380 به بیش از 5500 نفر در سال 1399 افزایش داشته است. روشهای اقدام به خودکشی نیز به ترتیب حلق‌آویز کردن، مسمومیت با سم، سوختگی، مسمومیت دارویی، سلاح گرم و سقوط از بلندی گزارش شده‌اند. البته در استانهای مختلف طی 20 سال گذشته روند یکنواخت برای خودکشی نداشتیم. استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، ایلام، چهار محال و بختیاری، قزوین، کردستان و گلستان درمجموع روند کاهشی نسبی در میزان خودکشی ناشی از سلاح گرم در این سالها داشتند. بیشترین افزایش خودکشی از این طریق را نیز در تهران داشتیم که ۵ برابر شده است. بعد از تهران نیز در قم و فارس سه برابر شده است. در کل کشور میزان خودکشی با روش حلق‌آویز روندی افزایشی داشته و بیشترین افزایش نیز مربوط به استان تهران است که ۴ برابر شده؛ از طرفی ایلام و همدان در این نوع خودکشی روند کاهشی محسوس داشته‌اند؛ به‌طوری‌که در این استانها خودکشی با این روش ۴۰ درصد کاهش داشته است. میزان خودکشی ناشی از خودسوزی هم در استان گلستان ۱۰ برابر شده است، ‌ اما آمار خودسوزی در تهران روند نسبتاً ثابتی را نشان می‌دهد و در استانهای آذربایجان غربی، ایلام، کرمانشاه و لرستان روند کاهشی داشته است. بیشترین کاهش خودکشی به روش خودسوزی نیز مربوط به استان ایلام است (سازمان پزشکی قانونی کشور). نمودار 1 سری زمانی مربوط به تعداد متوفیات مشکوک به خودکشی را نمایش داده است. نکته قابل‌ذکر آن است که این آمار تنها معطوف به خودکشیهای منجر به «مرگ» است درحالی‌که «اقدام به خودکشی» مهم‌تر از خودکشی منجر به مرگ است. لیکن ازآنجاکه آمار رسمی در این زمینه وجود ندارد، آن را مبنای مطالعه قرار داده‌ایم.

نمودار 1: تعداد متوفیات مشکوک به خودکشی
منبع: سازمان پزشکی قانونی کشور، 1399

شاخص قیمت مصرف‌کننده
این شاخص درواقع برای سنجش میانگین تغییرات قیمتی که مصرف‌کنندگان برای کالاها و خدمات در طول زمان می‌پردازند، استفاده می‌شود. به‌عبارتی‌دیگر، با محاسبه این شاخص سعی می‌شود سطح کلی قیمت در اقتصاد یک کشور به‌صورت کمی مشخص شود. سبد کالاها و خدماتی که در شاخص قیمت مصرف‌کننده مورداستفاده قرار می‌گیرد، به گروههای مختلفی تقسیم می‌شود. این گروهها عبارتند از 1-خوراکیها و آشامیدنیها 2-دخانیات 3-پوشاک و کفش 4-مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوختها 5-مبلمان و لوازم‌خانگی 6-بهداشت و درمان 7-حمل‌ونقل 8- ارتباطات 9-تفریح و فرهنگ 10-آموزش 11-هتل و رستوران و 12-کالاها و خدمات متفرقه.
هر گروه نیز وزن مشخصی دارد. درواقع میانگین قیمتی، بر اساس وزنهای هر گروه محاسبه می‌شود. نمودار 2 روند زمانی این شاخص را بر مبنای سال پایه 1390 نمایش می‌دهد.
نمودار 2: شاخص قیمت مصرف‌کننده

منبع: مرکز آمار ایران، 1399
نرخ اشتغال
نرخ اشتغال در یک جامعه نشان‌دهنده میزان سلامت و قدرت اقتصادی یک کشور است چراکه تولید و اشتغال قلب تپنده هر اقتصادی است که سیاست‌گذاران توجه بسیاری به آن می‌کنند. نرخ اشتغال را به نحوی می‌توان سطح رفاه یک جامعه نیز معرفی کرد، چراکه هنگامی‌که نرخ اشتغال در یک جامعه افزایش می‌یابد خودبه‌خود درآمد افراد هم در آن جامعه رو به گسترش می‌رود و افراد، توانایی خرید بالاتری را پیدا خواهند کرد. نمودار 3 روند زمانی تعداد شاغلان در کشور را نمایش می‌دهد. درصورتی‌که این رقم را به جمعیت فعال تقسیم کنیم، نرخ اشتغال در کشور به دست می‌آید.
نمودار 3: تعداد شاغلان کشور

منبع: مرکز آمار کشور، 1399
نسبت سنی جمعیت 50 تا 69 ساله به بقیه جمعیت کشور
جمعیت شهری و روستایی به تفکیک گروههای سنی تنها در مقاطع سرشماریها وجود دارد و برای سالهای بین سرشماریها به صورت رسمی ارائه نمی‌شود. با توجه به مطالعه نوفرستی (2011) در رابطه با الگوسازی اقتصادسنجی کلان در ایران، ساخت آمارهای جمعیتی با استفاده از بسته نرم‌افزاری اسپکتروم انجام شده است. آمار ساخته شده با آمار جمعیتی موجود در مقاطع سرشماری مقایسه شده است تا نسبت به‌دقت آن اطمینان حاصل شود. با در اختیار داشتن سری زمانی آمارهای جمعیتی گروه سنی مدنظر، نسبت مذکور محاسبه شده است.
نمودار 4: نسبت سنی جمعیت 50 تا 69 ساله به بقیه جمعیت کشور

منبع: مرکز آمار ایران، 1399
نرخ جرایم در جامعه
در ایـن مطالعه شاخص جرم و جنایت، شامل: قتل عمد، ضرب‌وجرح، سرقت اموال و دستگیرشدگان مرتبط با مواد مخدر اسـت. آمارهای مربوط به جرایم در ایران نشان‌دهنده نوسان نرخ جرم در دو دهه قبل و ثبات تقریبی آن در دهه قبل در کشور هستند.
نمودار 5: نرخ جرایم در کشور

منبع: مرکز آمار کشور، 1398
ضریب جینی
یکی از شاخصهای سنجش نابرابری درآمد جامعه، ضریب جینـی اسـت. ضـریب جینی عددی است بین صفر و یک (یا صفر و صد درصد) که در آن صفر به معنـی توزیـع کاملاً برابر درامد یا ثروت و یک به معنای نابرابری مطلق در توزیع درآمد است. مرکز آمار ایران از روش گروه‌بندی برای محاسبه ضریب جینی استفاده می‌کند. به‌عبارت‌دیگر، بعد از مرتب کردن صعودی درآمد سرانه خانوارها، داده‌ها را به ۱۰ گروه مساوی از نظر جمعیت تقسیم کرده، این ده گروه مساوی همان دهکهای جامعه هستند و سپس تعیین می‌شود که هر یک از گروههای موردنظر چه درصد از درآمد جامعه را به خود اختصاص داده است. با توجه به اینکه پاسخگویان معمولاً در اظهار درآمد خود حساس هستند، از اطلاعات هزینه‌های خانوار برای محاسبات استفاده شده است. نمودار 6 روند زمانی این شاخص را طی دو دهه گذشته نمایش داده است.
نمودار 6: شاخص ضریب جینی کل کشور
منبع: مرکز آمار کشور، 1399
به دلیل نگرانی از وجود روند تصادفی و رگرسیون کاذب میان متغیرها، محققان قبل از برآورد، آزمون پایایی (وجود ریشه واحد) را در متغیرها موردبررسی قرار دادند. پس قبل از برآورد مدل، برای اطمینان از ساختگی نبودن و در پی آن داشتن نتایج نامطمئن، لازم است از پایا بودن متغیرها اطمینان حاصل کنیم. در این آزمون، فرضیه صفر مبنی بر وجود ریشه واحد و فرضیه مقابل پایا بودن متغیر را نشان می‌دهد. نتایج این آزمون در جدول 1 منعکس شده است.
جدول 1-آزمون پایایی متغیرهای مدل
متغیر آماره آزمون کمیت بحرانی مقدار احتمال (p)
sui سطح متغیر 1.72 3.04- 0.99
تفاضل مرتبه اول 6.27- 3.04- 0.00
cpi سطح متغیر 1.01 3.69- 0.99
تفاضل مرتبه اول 3.93- 3.71- 0.034
div سطح متغیر 1.74- 3.61- 0.69
تفاضل مرتبه اول 5.12- 3.62- 0.002
L سطح متغیر 1.42- 3.61- 0.82
تفاضل مرتبه اول 5.37- 3.62- 0.001
Age5069 سطح متغیر 2.07- 3.69- 0.52
تفاضل مرتبه اول 3.85- 3.71- 0.04
cri سطح متغیر 4.14- 3.69- 0.02
تفاضل مرتبه اول - - -
Gini سطح متغیر 2.42- 3.61- 0.35
0.002
تفاضل مرتبه اول 5.44- 3.62-
risk سطح متغیر 0.78 3.67- 0.99
تفاضل مرتبه اول 8.05- 3.67- 0.00



















 





از مقایسه کمیتهای آماره آزمون مربوط به متغیرها با کمیتهای بحرانی ارائه‌شده در جدول بالا روشن می‌شود که در میان متغیرهای مطالعه، تنها نرخ جرایم در جامعه در سطح پایا است و مابقی متغیرها در تفاضل مرتبه اول خود پایا می‌شوند. لذا می‌توان اذعان داشت که متغیرهای دخیل در الگو تقریباً هم‌جمع از درجه یک هستند. بنابراین با در نظر گرفتن ویژگیهای آماری هر یک از متغیرهای مذکور، برآورد الگو به روش هم‌جمعی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار خواهد بود.
لذا در این مرحله ابتدا برآورد رگرسیون انجام و سپس آزمون هم‌جمعی برای صحت رگرسیون انجام خواهد شد. نتایج برآورد الگو در جدول دو منعکس شده است.
جدول 2- نتایج برآورد الگوی رگرسیون خطی
متغیر ضریب t مقدار احتمال (p)
c 0.014- 1.66- 0.12
cpi 0.001 2.96 0.01
div 0.033 4.50 0.00
L 0.065- 3.07- 0.01
Age5069 0.084- 2.77- 0.02
cri 0.003 4.35 0.00
Gini(-1) 0.095 6.08 0.00
risk 0.014 3.12 0.01
 R2=0.95 F=34.7(Prob=0.00) dw=1.9

به منظور اطمینان از اینکه رگرسیون فوق یک رگرسیون کاذب نیست، آزمون هم‌جمعی بین متغیرهای مدل بر روی جمله پسماند رگرسیون به انجام رسیده است و نتایج حاصله در جدول سه ارائه می‌شود.
جدول 3- نتایج آزمون همجمعی
متغیر آماره آزمون کمیت بحرانی نتیجه
EET 3.62- 3.78- I(0)

همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، کمیت آماره آزمونِ به‌دست‌آمده، به صورت قدر مطلق از کمیت بحرانی بیشتر است. بنابراین فرضیه صفر مبنی بر وجود ریشه واحد در جملات خطای رگرسیون رد می‌شود و درنتیجه می‌توان گفت بین متغیرهای این تابع رابطه همجمعی برقرار است. بنابراین رابطه تعادلی که در الگو تصریح شده است برقرار است.
نتایج برآورد نشان داد که تأثیرگذاری متغیرها مطابق با انتظارات نظری است. همچنین به لحاظ آماری، نتایج برآوردها معنی‌دار است. بر اساس نتایج حاصله، تأثیر سطح عمومی قیمتها، طلاق، میزان جرایم، نابرابری درآمدی و ثروت در جامعه (با یک وقفه) و همچنین بی‌ثباتی اقتصادی بر خودکشی، مثبت و تأثیر اشتغال و نسبت سنی جمعیت 50 تا 69 ساله به بقیه جمعیت کشور بر خودکشی، منفی است. نکته قابل‌توجه نقش نابرابری درآمد و توزیع ثروت بر رفتار خودکشی است که بیشترین تأثیر را از خود نشان می‌دهد. به‌عبارت‌دیگر اگرچه عواملی مانند تورم و یا بی‌ثباتی اقتصادی تأثیر معنی‌داری از خود به جا می‌گذارند، لیکن وجود نابرابری اقتصادی در جامعه موجب افزایش احساس محرومیت نسبی افراد شده و تأثیر بیشتری بر سلامت روانی جامعه دارد.
همچنین وجود بی‌ثباتی و ریسک در اقتصاد ایران، از طریق تأثیر بر تصمیم‌گیری افراد در رفتارهای سرمایه‌گذاری‌شان و همچنین کاهش مطلوبیت آنها از انتخابهای اقتصادی‌شان، می‌تواند منجر به کاهش رفاه اقتصادی و درنتیجه اتخاذ رفتارهای ناهنجار روان‌شناسانه از جمله خودکشی شود. آنتوناکاکیس و گوپتا (2017) دیبروین2 و همکاران (2020) و وندرس و کاواچی3 (2021) نیز نتایج مشابهی ارائه داده‌اند.
از سوی دیگر افزایش سطح عمومی قیمت کالا و خدمات از طریق تأثیر بر معاش خانواده، آنها را تحت فشارهای روحی و روانی قرار داده و از این طریق ممکن است اقدام به خودکشی را افزایش دهد. آکیوز و کارول4 (2022)، کلاوریا (2022) نیز تأثیر مثبت افزایش قیمت بر اقدام به خودکشی را نشان داده‌اند.
علاوه بر این، نتایج برآورد نشان می‌دهد که با افزایش اشتغال، نرخ خودکشی با کاهش مواجه می‌شود، زیرا اشتغال مزایای مالی و اجتماعی برای افراد ایجاد کرده و در رفع نیازهای روزمره و تأمین معاش افراد نقش بی‌بدیل ایفا می‌کند. فیلیپس و نوگنت (2014) و بوتا ونوگنت (2022) نیز روابط مشابهی به ترتیب در امریکا و استرالیا یافته‌اند.
بر اساس نتایج رگرسیون، در رابطه با طلاق، استرسها و ناراحتیهای پس از جدایی افراد می‌تواند تحریک به خودکشی را به دنبال داشته باشد. از سوی دیگر هرچه نسبت سنی جمعیت افزایش داشته باشد، تمایل به اقدام برای خودکشی کمتر می‌شود.
مقدار بالای ضریب تعیین در الگوی برآوردشده، نشان‌دهنده آن است که متغیرهای مستقل موجود در مدل قدرت توضیح‌دهندگی بالایی بر رفتار خودکشی افراد جامعه دارند. آماره F محاسباتی نیز حکایت از معناداری کل رگرسیون برآورد شده دارد.
برای اطمینان یافتن از درستی الگوی برآوردشده، لازم است آزمونهای تشخیصی انجام شود. در این مطالعه آزمون عدم خودهمبستگی بین جملات اخلال، آزمون واریانس ناهمسانی جملات اخلال، آزمون نرمال‌بودن و آزمون رمزی برای تشخیص درستی تصریح مدل، صورت گرفت که نتایج آن در جدول چهار گزارش شده است.
جدول 4- نتایج بررسی فروض کلاسیک
فروض کلاسیک F مقدار احتمال (p)
نرمال‌بودن 2.99(جاگ برا) 0.22
خودهمبستگی 0.055 0.94
واریانس ناهمسانی 0.52 0.79
شکل تابع 0.49 0.49
نتایج حاصله از جدول چهار حاکی از آن است که مدل موردنظر از نظر آزمونهای تشخیصی مشکلی نداشته و فروض کلاسیک برقرار است.

بحث 
بررسی مکانیسمهایی که فرد را در تصمیم‌گیری برای خودکشی تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. می‌تواند دشوار باشد، زیرا مجموعه عوامل علی ممکن است از فردی به فرد دیگر تغییر کند. بااین‌وجود، چند نوع اصلی از عوامل کلان وجود دارد که اعتقاد بر این است که تأثیرگذار هستند. مطالعه حاضر تأثیر عوامل اقتصادی و اجتماعی و به طور خاص‌تر ریسک و بی‌ثباتیهای اقتصادی را بر میزان خودکشی تحلیل کرده است. ازآنجایی‌که ثابت شده است که بی‌ثباتیهای اقتصادی ایجادکننده چرخه‌های تجاری هستند (کلاوریا، 2022)، لذا شاخص مناسبی برای ارزیابی تأثیر عوامل اجتماعی-اقتصادی بر میزان خودکشی محسوب شده و لازم است به عنوان یک متغیر مستقل در نظر گرفته شود.
بر اساس مدل برآوردشده، تأثیر مثبت و معنی‌دار این متغیر بر نرخ خودکشی تأیید شود. نتایج مطالعات خارجی در این زمینه همچون مطالعه آنتوناکاکیس وگوپتا (2017) و نیز تأثیر نااطمینانی اقتصادی بر خودکشی را تأیید می‌کند. تلاش و همت مضاعف دولت برای اتخاذ سیاستهای صحیح اقتصادی در حوزه‌های مالی، بودجه‌ای، پولی و ارزی حائز اهمیت فراوان است. افزایش سطح قیمتها، رشد نرخ طلاق، رشد نرخ جرایم در جامعه نیز با افزایش خطر خودکشی مرتبط است. این نتایج همسو با مبانی نظری موضوع و همچنین با مطالعاتی که تاکنون در کشورهای مختلف انجام گرفته‌اند، است. نکته قابل‌تأمل در این مطالعه، تأثیر قابل‌ملاحظه نابرابری توزیع درآمد در جامعه بر نرخ خودکشی است. با توجه به این تأثیر قابل‌ملاحظه بر میزان خودکشی، کاهش نابرابری درواقع راه‌حل اقتصادی است که سیاستمداران کشور می‌توانند آن را عملی کنند. ازاین‌رو، نخست باید اقدامات و سیاستهای ضروری برای بهبود و ثبات رشد اقتصادی در کشور صورت گیرد. سپس به سیاست‌گذاران توصیه می‌شود که توجه و تلاش خود را به مناطقی از کشور با بالاترین نابرابری درآمد معطوف کند. درنهایت با توجه به اثرات مثبت تورم و بیکاری بر خودکشی، دولت باید با برنامه‌ریزیها و سیاستهای خود همواره برای کاهش بیکاری و تورم گام بردارد تا ضمن رفع مشکلات معیشتی که در اولویت برنامه‌های اقتصادی کشور است، زمینه برای بهبود سلامت روان در جامعه را نیز مهیا کند.
همچنین با وجود آنکه در جمعیت سالمندان کشورهای اروپایی و آمریکایی، خودکشی بیشتر مشاهده می‌شود، در کشور ما سالمندان کمتر دست به این کار می‌زنند و شواهد این مطالعه نیز نشان داد که با افزایش نسبت سنی جمعیت افراد جامعه، خودکشی کاهش می‌یابد. شاید علت این موضوع این باشد که سالمندان نسبت به جوانان عرق مذهبی بیشتری دارند.
رابطه علی مثبت میان نرخ جرایم در جامعه و نرخ خودکشی نیز گویای تأثیر عوامل تنش‌زای پیرامونی در گرایش به خودکشی است. لذا تلاش برای کاهش عوامل تنش‌زای محیطی و خانوادگی از طریق سازمانهای حمایتی، آموزش بهداشت روانی یا فرهنگ‌سازی می‌تواند از راهکارهای دیگر برای کاهش روند خودکشی در جامعه تلقی شود.
سیاستهای دیگری ازجمله مزایای بیکاری و همچنین اعتبارات مالیاتی و یارانه‌ای نیز می‌توانند مؤثر واقع شوند. سیاستهای دیگری که مستقیماً با بیکاری مرتبط نیستند، اما از کسانی که از نظر مالی در مشکل هستند حمایت می‌کنند، نیز ممکن است از خطر خودکشی محافظت کنند.
درنهایت ذکر این نکته لازم است که در مطالعاتی که با سری زمانی مجموعه‌ای از داده‌ها سروکار داریم، هرچه داده‌های به‌موقع و با دسترسی بیشتری در اختیار باشد، نتایج حاصله دقیق‌تر و تحلیلهای آماری واقعی‌تر خواهد بود. لذا انتشار آمارهای مربوطه در موعد زمانی مقرر می‌تواند به این مهم کمک شایانی کند.
ملاحظات اخلاقی
تمامی اصول اخلاقی در این مقاله در نظر گرفته شده است.


 
Abedi M, Musai M, Baghaei sarabi A, ghadimi B. (2020). Investigating economic and social factors affecting women›s social health with emphasis on povertyAbstract. Islamic Economics & Banking, 9(30), 219-243.
Akyuz, M., & Karul, C. (2022). The effect of economic factors on suicide: an analysis of a developing country. International journal of human rights in healthcare, (ahead-of-print).
Alloush, M. (2018). Income, psychological well-being, and the dynamics of poverty: Evidence from South
Amato, P. R. (2000). The consequences of divorce for adults and children. Journal of marriage and family, 62(4), 1269-1287.
Anne de Bruin, Abraham Agyemang & Md Iftekhar Hasan Chowdhury (2020) New insights on suicide: uncertainty and political conditions, Applied Economics Letters, 27:17, 1424-1429
Ansari, M (2021) Suicide, its causes, prevalence and prevention strategies in young people and adolescents, Nesl Roshan Publications
Antonakakis, N., & Gupta, R. (2017). Is economic policy uncertainty related to suicide rates? Evidence from the United States. Social Indicators Research, 133(2), 543-560.
Botha, F., & Nguyen, V. H. (2022). Opposite nonlinear effects of unemployment and sentiment on male and female suicide rates: evidence from Australia. Social Science & Medicine, 292, 114536.
Bruin, A., Agyemang, A., & Chowdhury, M. I. H. (2020). New insights on suicide: uncertainty and political conditions. Applied Economics Letters, 27(17), 1424-1429.
Claveria, O. (2022). Global economic uncertainty and suicide: Worldwide evidence. Social Science & Medicine, 305, 115041.
Doran, C. M., & Kinchin, I. (2020). Economic and epidemiological impact of youth suicide in countries with the highest human development index. PLoS One, 15(5), e0232940.
Godinić, D., & Obrenovic, B. (2020). Effects of economic uncertainty on mental health in the COVID-19 pandemic context: social identity disturbance, job uncertainty and psychological well-being model.
Grönqvist, H., Johansson, P., & Niknami, S. (2012). Income inequality and health: Lessons from a refugee residential assignment program. Journal of health economics, 31(4), 617-629.
Kalmijn, M. (2010). Country differences in the effects of divorce on well-being: The role of norms, support, and selectivity. European Sociological Review, 26(4), 475-490.
Knapp, M., & Iemmi, V. (2014). Noncommunicable disease: the case of mental health, macroeconomic effect of.
Knapp, M., & Wong, G. (2020). Economics and mental health: the current scenario. World Psychiatry, 19(1), 3-14.
Li, H., & Zhu, Y. (2006). Income, income inequality, and health: Evidence from China. Journal of Comparative Economics, 34(4), 668-693.
Li, Y., Li, Y., & Cao, J. (2012). Factors associated with suicidal behaviors in mainland China: a meta-analysis. BMC public health, 12, 1-13.
Lim, A. Y., Lee, S. H., Jeon, Y., Yoo, R., & Jung, H. Y. (2018). Job-seeking stress, mental health problems, and the role of perceived social support in university graduates in Korea. Journal of Korean Medical Science, 33(19).
Lucas, R. E. (2005). Time does not heal all wounds: A longitudinal study of reaction and adaptation to divorce. Psychological science, 16(12), 945-950.
Mann, J. J., & Metts, A. V. (2017). The economy and suicide. Crisis.
Matsubayashi, T., Sekijima, K., & Ueda, M. (2020). Government spending, recession, and suicide: evidence from Japan. BMC public health, 20(1), 1-8.
Meda, N., Miola, A., Slongo, I., Zordan, M. A., & Sambataro, F. (2022). The impact of macroeconomic factors on suicide in 175 countries over 27 years. Suicide and Life‐Threatening Behavior, 52(1), 49-58.
Mehrgan, N, Rashid, K, Ghasemifar, S & Sohrabi Wafa, H (2015). Investigating the factors of economic policies affecting the mental health index. Economic Policy, 8(15), 117-136.
Meltzer, H., Bebbington, P., Brugha, T., Jenkins, R., McManus, S., & Stansfeld, S. (2010). Job insecurity, socio-economic circumstances and depression. Psychological medicine, 40(8), 1401-1407.
Mikulincer, M., & Florian, V. (1998). The relationship between adult attachment styles and emotional and cognitive reactions to stressful events.
Mohammadnejad, N & Ahmadi, A.M (2013) Analysis of socio-economic factors affecting mental health in Iran, Journal of Social Health, second period, number 2, 117-126
Musa Argungu, Z., Olalekan Oladele, T., & Hassan Hassan, M. (2021). Socioeconomic Factors as Determinants of Suicidal Behaviors Among Adults in Nigeria. Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology, 27(2), 264-275.
Olesen, S. C., Butterworth, P., Leach, L. S., Kelaher, M., & Pirkis, J. (2013). Mental health affects future employment as job loss affects mental health: findings from a longitudinal population study. BMC psychiatry, 13(1), 1-9..
Phillips, J. A., & Nugent, C. N. (2014). Suicide and the Great Recession of 2007–2009: The role of economic factors in the 50 US states. Social Science & Medicine, 116, 22-31.
Ruiz-Pérez, I., Bermúdez-Tamayo, C., & Rodríguez-Barranco, M. (2017). Socio-economic factors linked with mental health during the recession: a multilevel analysis. International journal for equity in health, 16(1), 1-8.
Vandoros S, Kawachi I.(2021) Economic uncertainty and suicide in the United States. Eur J Epidemiol.;36(6):641-647. doi: 10.1007/s10654-021-00770-4.
Vandoros, S., Avendano, M., & Kawachi, I. (2019). The association between economic uncertainty and suicide in the short-run. Social Science & Medicine, 220, 403-410.
WHO. Suicide worldwide. 2019. Accessed June 29, 2022. https://www.who.int/publications/i/item/9789240026643
نوع مطالعه: اصیل | موضوع مقاله: رضایت از زندگی
دریافت: 1401/12/9 | پذیرش: 1402/3/27 | انتشار: 1402/9/6

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه رفاه اجتماعی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Social Welfare Quarterly

Designed & Developed by : Yektaweb