دوره 22، شماره 87 - ( 11-1401 )                   جلد 22 شماره 87 صفحات 182-149 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Ahmadi S, Amirmazaheri A M, Saffarinia M. (2023). Narrative Analysis of culture of poverty among female heads of households in the 19th district of Tehran in 1399. refahj. 22(87), : 5 doi:10.32598/refahj.22.87.3926.1
URL: http://refahj.uswr.ac.ir/article-1-3917-fa.html
احمدی سپیده، امیرمظاهری امیرمسعود، صفاری نیا مجید. تحلیل روایت فرهنگ فقر در بین زنان سرپرست خانواده در منطقه 19 شهر تهران رفاه اجتماعی 1401; 22 (87) :182-149 10.32598/refahj.22.87.3926.1

URL: http://refahj.uswr.ac.ir/article-1-3917-fa.html


متن کامل [PDF 602 kb]   (1044 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (1924 مشاهده)
متن کامل:   (919 مشاهده)
مقدمه
دو کلیدواژه جنسیت و فقر، در بررسی وضعیت زنان سرپرست خانواده از مهم‌ترین مسائل پیش روی جامعه انسانی مدرن است. سرپرست خانواده، عضوی از خانواده است که سایر اعضا او را به این عنوان می‌شناسند. ازنظر جامعه‌شناسان سرپرست خانواده به کسی اطلاق می‌شود که قدرت قابل‌ملاحظه‌ای در مقایسه با سایر اعضای خانواده دارد، معمولا مسن‌ترین فرد خانواده است و مسئولیتهای اقتصادی خانواده به عهده وی است (بیانون، 1999).
 زن سرپرست خانواده، مسئولیت تأمین تمام و یا بخشی از هزینه‌ها را بر عهده دارد. این بار مسئولیتی می‌تواند به دلایلی همچون ترک خانه توسط مرد، اعتیاد، زندانی‌شدن و فوت مرد، طلاق و یا ازکارافتادگی و بیماری ... از مرد خانواده سلب و روی دوش زن خانواده سنگینی کند. سرپرستی خانواده توسط زنان یا به عبارتی سرپرستی زنان، پدیده‌ای نوین نیست، وجود چنین زنانی در همه جوامع امری بدیهی است. طبق آمارهای سازمان ملل متحد، از نیمه دوم قرن بیستم تاکنون مدام بر آمار زنان سرپرست خانواده افزوده شده است (وارلی، 1996). اما توجه خاص‌تر به این گروه جمعیتی از تغییرات آمار این گروه در مقام مقایسه با سالهای پیشین در ایران نشئت می‌گیرد. بر اساس گزارشهای مرکز آمار ایران در سال 1385، جمعیت زنان سرپرست خانوار 1641044 گزارش شده است (مرکز آمار ایران، 2006). این جمعیت در سال 1390، 2563463 میلیون خانوار از کل 21 میلیون خانوارهای کشور بوده است (مرکز آمار ایران، 2011). این جمعیت در سرشماری 1395 به مقدار دقیق 3061331 افزایش یافته است که این آمار به تفکیک در نقاط شهری 2303097 و در نقاط روستایی 756235 است (مرکز آمار ایران، 2016).
بر اساس گزارشهای اعلامی سطور پیشین خانواده‌هایی که زنان سرپرست آنها بوده‌اند و تأمین منابع اقتصادی خانواده را بر دوش داشته‌اند به‌تدریج سهم بزرگ‌تری از کل خانواده‌های کشور را به خود اختصاص داده است. رشد این دسته از خانواده‌ها ضرورت بررسی را دوچندان می‌کند. نظر به اهمیت مذکور، پژوهش حاضر نیز در همین زمینه، مترصد مطالعه‌ای کیفی در باب فرهنگ فقر زنان سرپرست خانواده است.
برای پیشبرد تحقیق، مورد مطالعه را زنان سرپرست خانواده ساکن در منطقه 19 تهران در نظر گرفته‌ایم. طبق گزارش اعلامی در پژوهش ایرانخواه در توضیح وضعیت فقر به تفکیک مناطق تهران در یک دهه اخیر، منطقه 19 با مدنظر داشتن شاخصهای لحاظ شده در پژوهش ازجمله مناطق درگیر با فقر گزارش شده است (ایرانخواه، 2017). همچنین با رشد جمعیت زنان سرپرست خانواده در این منطقه مواجه هستیم. تعداد زنان سرپرست خانواده منطقه 19 در سال 1390، 6270 نفر بوده است. این در حالی است که در سال 1395 این جمعیت به مقدار 7963 نفر افزایش یافته است (مرکز آمار ایران، 2020).
منطقه ۱۹ شهرداری در جنوب تهران قرار دارد. این منطقه از شمال به اتوبان جوانه، از جنوب به اتوبان آزادگان، از شرق به اتوبان نواب، خیابان بهمنیار و از غرب به اتوبان آیت‌الله سعیدی محدود می‌شود. این منطقه از بافتی قدیمی برخوردار است و شامل محله‌های متعددی است. مهم‌ترین آنها عبارتند از: خانی‌آباد نو، شهرک شریعتی، عبدل‌آباد، نعمت‌آباد، صالح‌آباد، دولتخواه، شهرک احمدیه و شهرک بخارائی. این منطقه با مناطق ۱۶، ۱۷، ۱۸ و ۲۰ هم‌جوار است و دارای ۵ ناحیه و ۱3 محله است. طبق گزارش اعلامی دفتر جمعیت، نیروی کار و سرشماری جمعیت این منطقه در سال 1395، ۲۵۵، ۵۳۳ نفر بوده است و 79515 خانوار در این منطقه از تهران زندگی می‌کنند و نیز طبق گزارش اعلامی بیشترین تعداد اعضای خانواده به منطقه 19 اختصاص دارد (مرکز آمار ایران، 2020).
بسیاری از بازارها ازجمله بازار آهن، پارچه، مبل و غیره در این منطقه قرار دارد. به‌ویژه محله نعمت‌آباد به‌گونه‌ای در حال تجاری‌شدن است که کم‌کم محله خالی از سکنه می‌شود و خانه‌ها تبدیل به انبارهای نگه‌داری اجناس خواهد شد. قاعدتا این انتظار می‌رود که تغییرات صورت‌گرفته در محله مزبور تغییراتی در سبک زیست ساکنان و درک آنان از وضعیت خود را در پی داشته باشد؛ درحالی‌که طی مصاحبه‌های صورت‌گرفته و مشاهده مستقیم محقق سیطره فرهنگ و اندیشه پیشین کاملا مشهود است. ایشان با هرگونه تغییری و یا اقدام برای تغییر موافقت چندانی ندارند و زیست متصلبانه خود را ناخواسته تقویت می‌کنند.
یکی از وظایف مهم مؤسسات مددکاری اجتماعی، شناسایی زنان سرپرست خانواری است که قدرت توانمندشدن دارند؛ اما در برخی موارد، آنان با وجود داشتن وضعیت اولیه بازتوانی به دلایل نامعلومی از برنامه‌های توانمندسازی استقبال نمی‌کنند و به مشارکت در آن برنامه‌ها تمایل ندارند (جوادیان و همکاران، 2019). این موضوع اشاره‌ای است بر آنچه فراتر از بحثهای اقتصادی و در گستره فرهنگ غالب بر این گروه اجتماعی حیات‌مند شده است.
حجم گسترده و ظرفیتهای بالا منطقه 19 در حوزه اشتغال و توسعه محلی که برخاسته از وجود چندین بازار، شبکه دسترسی مناسب و انبارهای متعدد اجناس، در این منطقه است این انتظار را ایجاد می‌کند که در وضعیت ساکنان بهبودی ایجاد شود؛ اما این شرایط هیچ تغییری در بهبودی وضع زندگی ساکنان این منطقه به‌ویژه زنان سرپرست خانواده نداشته است. محقق طی مشاهده مستقیم، شاهد وضعیت نامطلوب محل زندگی و نبود شرایط حداقلی برای زندگی همچون سقف خانه، سرویس بهداشتی و یا توانایی تأمین مواد خوراکی روزانه بوده است. این در حالی بوده است که کمک‌هزینه اهدایی خیرین برای امور ضروری همچون درمان و یا تحصیل فرزندان صرف خرید تلویزیون و یا تأمین اقلام با اولویت کمتر شده است. ازاین‌رو صرفا ابعاد اقتصادی را نمی‌توانیم به‌عنوان هسته مرکزی معضلات این گروه اجتماعی مفروض بداریم. بدین‌جهت مطالعه فرهنگ فقر و گستره این خرده‌فرهنگ در بین این گروه اجتماعی ضروری می‌نماید. فهم شیوه‌هایی از زیستن که فقر در آن تجربه و فهم می‌شود از حوزه‌های پژوهشی الزام‌آور است.
بدین منظور به مطالعه فرهنگ فقر زنان سرپرست خانواده ساکن در این منطقه از زبان خودشان پرداخته‌ایم. آن دسته از زنانی که درنتیجه مرگ طبیعی، مهاجرت، طلاق و اعتیاد عهده‌دار تأمین مخارج خانه شده‌اند؛ غالبا در شرایط بغرنجی برای تأمین نیازهای اولیه خود قرار دارند. در این مطالعه تمرکز روی این قشر اجتماعی خاص است تا با بررسی ذهنیتها و ادراکات زیسته آنان به وضعیت فرهنگی و روانی آنان دسترسی یابیم. پرسش اصلی این پژوهش مطالعه این مسئله است که برای آشکارسازی مؤلفه‌های فرهنگ فقر در بین زنان سرپرست خانواده منطقه 19 شهرداری تهران از نظرگاه روایتِ روایت‌کنندگان به چه مفاهیم و مضامینی محدود خواهیم شد؟ آیا می‌توان شکل‌گیری رفتارهای اجتماعی را منحصرا به فقر اقتصادی مرتبط دانست و از فاکتور مهم و تأثیرگذار فرهنگ در پاسخ به این سؤالات بهره نجست؟ بسترها و علل تداوم فرهنگ فقر در میان افراد موردمطالعه چگونه است؟ کنشگران اجتماعی موردنظر در منطقه 19 شهر تهران، زندگی خود را چگونه درک و تحلیل می‌کنند؟ ازاین‌رو هدف اصلی این پژوهش تحلیل روایت فرهنگ فقر زنان سرپرست خانوار در منطقه 19 شهر تهران است.
پیشینه تجربی
در ایران و خارج از ایران در این حوزه مطالعات مختلفی صورت گرفته است. آلکایر و همکاران (۲۰۱۴) در پژوهشی با عنوان «شاخصهای چندبعدی فقر» نشان داده‌اند که فقر پدیده‌ای چندبعدی و دارای شاخصهای گوناگون است. از بعد اجتماعی، فقر در پایین‌بودن سطح آگاهی، فضای ذهنی، فقدان نوآوری، ضعف خلاقیت، حاشیه‌ای‌شدن افراد و پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد ریشه دارد (آلکایر و همکاران، ۲۰۱۴).
سیال (2020) در پژوهشی با عنوان «راهبردهایی برای پسافرهنگ فقر هدایتی، مطالعه‌ای بر فقر، معنا و رفتار» فرامطالعه‌ای بر پژوهشها و تلاشهای صورت‌گرفته بر فرهنگ فقر داشته است. وی در پایان مطالعات مطرح می‌کند که برای جلوگیری از مشکلات تعمیم بیش‌ازحد و آنچه مقایسه تأیید‌نشده می‌نامد باید با مشاهدات عینی و مقایسه تجربی درگیر شویم و نیز تأکید دارد در تحلیلها باید واحد تحلیل را به جای سطح فردی در سطح رابطه‌ای لحاظ کنیم. تا دچار پیامدهایی همچون سوءتفاهم مداوم و یا انگ بی‌دلیل به فقرا نشویم (سیال، 2020).
گینگسانگ چانگ و همکارانش (2020) در پژوهشی با عنوان مکانیسمهای اتصال فقر عینی و ذهنی به سلامت روان به بررسی زمینه بهداشت روانی و فقر پرداخته است. مطالعه مذکور روی 1605 نفر از سرپرستان خانوار استخراج‌شده از نظرسنجی پانل هنگ‌کنگ برای کاهش فقر در سال 2015 انجام شد. نتیجه‌گیری حاصله از این پژوهش کمی نشان داد حمایت اجتماعی از قبیل حمایتهای اطلاعاتی، ابزاری و مالی می‌تواند مانع مؤثری باشد که در برابر تأثیرات منفی فقر و حوادث ناگوار زندگی بر سلامت روان تاب‌آوری می‌کند. علاوه بر این، به نظر می‌رسد کاهش فقر درک‌شده در بهبود سلامت روان در مقایسه با کاهش عینی فقر مؤثرتر است و برای تأیید این نتیجه تحقیقات بیشتری لازم است (چانگ و همکاران، 2020).
همزه‌ای و همکاران (2012) در پژوهشی با عنوان «شناخت فرهنگ فقر در روستاییان شهرستان هرسین» جامعه روستاییان شهرستان هرسین را برای مطالعه انتخاب کرده است. این تحقیق کیفی نشان داد که بین روستاییان فقیر، ازنظر شیوه زندگی و چگونگی رفتار با مسائل پیرامون، اختلاف وجود دارد. وی بیان کرد این موضوع گویای وجود فرهنگی به نام فرهنگ فقر است. نتایج این تحقیق نشان داد که مشخصه‌های فرهنگ فقر، در بین روستاییان شهرستان هرسین، به‌صورت زیر است: بی‌توجهی به خود و خانواده، بدبینی و ناامیدی، تقدیرگرایی، موروثی‌بودن فقر، انزوای شدید اجتماعی، انزوای فضایی و مکانی، وضعیت اقتصادی بسیار بد و نداشتن مشارکت. پژوهش اشاره‌شده فرهنگ فقر را در بین افراد ساکن در روستا فهم کرده است، این در حالی است که بحث از فرهنگ فقر در مناطق شهری نیز قابل‌مطالعه است (همزه‌ای و همکاران، 2012).
محمدپور و علیزاده (2014) در پژوهشی با عنوان «زنان و فرهنگ فقر: مطالعه کیفی فرهنگ فقر در میان زنان سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستی ساری» شاخصهایی ازجمله مسئولیت‌گریزی، مشارکت‌گریزی، پنهان‌کاری، تعصب جنسیتی، آسیب‌پذیری اخلاقی، ازدواج اجباری مجدد، خطرپذیری پایین و دریوزگی را از ویژگیهای فرهنگ فقر زنانه استخراج کرده‌اند. آنها در پژوهش خود مطالعه را تنها بر بخشی از زنان سرپرست خانوار متمرکز کرده‌اند. این در حالی است که حجم کثیری از این گروه اجتماعی تحت حمایت هیچ سازمانی قرار ندارند. ازاین‌رو در پژوهش پیش‌رو سعی بر آن شده است که مطالعه روی گروه خاصی معطوف نشود تا مقولات و نتایج استخراجی قابلیت تعمیم‌دهی بالاتری را کسب کنند (محمدپور و همکاران، 2014).
افراسیابی و جهانگیری (2016) در پژوهشی با عنوان آسیب‌شناسی تعاملات اجتماعی زنان سرپرست خانوار (مطالعه کیفی شهرستان شاهین‌شهر) با هدف شناخت آسیبهای تعاملات اجتماعی زنان سرپرست خانوار شاهین‌شهر در رویکرد کیفی و با روش نظریه زمینه‌ای، با 35 نفر از زنان سرپرست خانوار مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته و عمیق ترتیب داده شد. یافته‌های تحقیق نشان داد زنان سرپرست خانوار در تعاملات اجتماعی روزمره خود با مسائل و کلیشه‌های منفی روبه‌رو هستند که تجربه حریم ناامن را برای آنان به همراه دارد. کنش آنان در مقابل آسیبها به‌صورت سازگاری نابهنجار رخ می‌دهد و از پیامدهای آنها می‌توان به فرزندان آسیب‌دیده اشاره کرد. در این پژوهش توضیحات بر هسته مرکزی تعاملات بنیان نهاده شده است و بر فرهنگ و خرده‌فرهنگ غالب بر این گروه اجتماعی سخن نرفته است.
چارچوب مفهومی
پژوهش پیش‌رو تلاشی برای شناسایی و کشف عوامل سبب‌ساز تقویت و بازآفرینی فرهنگ فقر است. در روند این مطالعه کیفی از ادبیات نظری صرفا برای ارتقای حساسیت نظری بهره جسته‌ایم و سعی بر آن بوده است که با رویکرد امیک و نگاه از درون به موضوع نظر شود.
رویکرد امیک که در مقابل رویکرد اتیک در نظر گرفته میشود به مطالعه‌ای کیفی گفته می‌شود که در آن پژوهشگر سعی دارد از درون به مطالعه موضوع موردبحث بپردازد. این رویکرد بسیار بر تفاسیر سوژه‌های موردمطالعه از وضعیت خودشان استوار است. در مقابل این رویکرد با رویکرد اتیک مواجه می‌شویم که طی آن پژوهشگر خود تماما جایگاه موضوع مطالعه را فارغ از درک و تفاسیر مردم از جایگاهشان، تعریف می‌کند. رویکرد امیک را تماما در نظام تفسیرگرایی خواهیم دید و جهد در فهم فرد از وضعیت زندگی خود در این پارادایم بهتر محقق می‌شود.
این نوع اندیشه در مطالعه پیش‌رو نظر به فرهنگ فقر افراد دارد که صرفا فراتر از بعد اقتصادی است. ایده محوری پیشبرد این مطالعه کیفی، نظریه فرهنگ فقر اسکار لوئیس است. فرهنگ فقر، سندرمی است که فقرا در فقر فزاینده بدان مبتلا می‌شوند. اسکار لوئیس ویژگیهای این زیستن را در چهار نوع دسته‌بندی کرده است: حفظ فاصله از جامعه، ساختار شلوغ خانواده‌ها، ماهیت بی‌ثبات خانواده، تقدیرگرایی قوی. آن‌چنان‌که مارگارت آرچر می‌گوید «نظام فرهنگی اجتماعی تقدم منطقی بر کنش و کنش متقابل اجتماعی فرهنگی دارد و بر این کنش تأثیر می‌گذارد، همچنان که تحت‌تأثیر آن نیز قرار می‌گیرد.»(ریتزر، 2010).
در پژوهش پیش‌رو بر آنیم تا روی جامعه موردمطالعه، شاخصهای این‌گونه زیستن را استخراج کنیم. تکمله موضوع موردبحث را می‌توانیم این‌گونه بگوییم که: «رفتار اجتماعی مستقیما توسط محرکهای بیرونی موقعیت تعیین نمی‌شود، بلکه توسط بازنمایی ذهنی و درونی از آن موقعیت مشخص می‌شود.»(گریفندر، 2019).
در کنار این نگرش، با دیدگاه میانه‌ای مواجه می‌شویم که نه فقر را صرفا امری درونی و ذهنی و نه فقر را صرفا امری بیرونی قلمداد می‌کند بلکه تلفیقی از هر دو نظر را ارائه می‌دهد. در این راستا می‌توان از نقطه نظرات بوردیو یاد کرد. «هدف کلی بوردیو عبارت بود از در کنار هم قراردادن طبقه و تحلیل فرهنگی، یا به عبارت دقیق‌تر، بررسی سازوکارهای فرهنگی سلطه طبقاتی.» (سیدمن، 2016).
ازنظر زیمل نیز مواجه دیگران با فقیر هویت خاصی به او عطا می‌کند که سبب‌ساز رفتارهای آتی فرد می‌شود. این موضوع یادآور تأثیرگذاری و تأثیرپذیری فرد بر فرهنگ و از فرهنگ و ادامه این چرخه دوسویه است.
روش
روش‌شناسی پژوهش پیش‌رو، روش‌شناسی کیفی است که در آن روش تحلیل روایت مورداستفاده قرار گرفته است. تحلیل روایت روشی کیفی است که در آن روایت روایتگر تحلیل می‌شود تا به حقیقت و اصل و ریشه دست پیدا کنیم. «مبنای روش‌شناختی دعوت به استفاده از روایت در آنجاست که تردیدهای اساسی وجود دارد که با استفاده از الگوی پرسش و پاسخ مصاحبه سنتی حتی اگر آن را به شکل انعطاف‌پذیری به‌کارگیریم تا چه حد می‌توان به تجربیات شخصی افراد دست پیدا کرد. روایتها این امکان را به محقق می‌بخشند تا به شکل جامعی به جهان تجربیات هرچند ساختاریافته مصاحبه‌شوندگان نزدیک شود.»(فلیک، 2009).
برای تلاش برای همین نزدیکی و درک عمیق، در این مطالعه رویکرد کیفی انتخاب شد. روایت، توالی از رویدادها را در درون یک کل، سازمان می‌دهد؛ به شکلی که هر رویداد را می‌توان از رهگذر رابطه‌اش با کل فهمید. دسته‌ای از تعاریف، روایتها را سازه‌های تحلیلی‌ای می‌دانند که تعدادی از کنشها و وقایع مربوط به گذشته یا زمان حال را که در شرایط دیگر گسسته و نامربوط تلقی می‌شوند، به یک کلیت منسجم و مرتبط پیوند می‌دهند. این کلیت ارتباطی، به هر یک از عناصر داستان معنا می‌بخشد و آن را تبیین می‌کند و در همان حال توسط آنها شکل می‌گیرد (گریفین، 1993).
 روایتها می‌توانند دست‌اول و دست‌دوم باشند. روایت دست‌اول، حکایاتی است که افراد درباره خودشان و تجربه‌هایشان می‌گویند. حال‌آنکه روایت دست‌دوم برداشتهایی است که ما به‌عنوان محقق درباره جهان اجتماعی و تجارب مردم دیگر برساخت می‌کنیم. روایتها بازنمایی توالی رویدادها هستند و معنادارند. همچنین ذاتا اجتماعی هستند. در پژوهش پیش‌رو رویکرد روش‌شناختی کیفی است که در آن روش تحلیل روایت مورداستفاده قرارگرفته است.
مشارکت‌کنندگان این پژوهش زنان سرپرست خانواده ساکن در منطقه 19 تهران هستند. به‌منظور پیشبرد پژوهش با 20 نفر از زنان ساکن در محله‌های مختلف منطقه 19 تهران، در طی جلسات متعدد مصاحبه عمیق انجام شد. بعد از بازسازی روایت زندگی آنها ازآنجایی‌که در بعضی از مصاحبه‌ها اطلاعات ناقص بیان شده بود و یا پاسخها با عدم صداقت بیان شده بود و با توجه به اشباع نظری، این حجم به 15 مصاحبه تقلیل یافت. برای انتخاب نمونه موردمطالعه از روش نمونه‌گیری گلوله ‌برفی ‌خوشه‌ای استفاده شده است. در ابتدا برای تدقیق سؤالات و روند کار با سه نفر مصاحبه عمیق شد و موارد استخراجی مورد تحلیل قرار گرفت؛ ولی در تحلیل نهایی این موارد دخالت داده نشدند. در مرحله بعدی با پنج نفر از زنان سرپرست خانوار مصاحبه عمیق شد و مشارکت‌کنندگان بعدی توسط مشارکت‌کنندگان قبلی، کلینیکهای مددکاری اجتماعی، مراکز خیریه و یا مساجد انتخاب شدند. با مروری بر پرونده‌های مکتوب‌شده سعی در انتخاب نمونه‌هایی را با حداکثر تنوع و بر اساس هدف پژوهش داشته‌ایم.
پس از اتمام مصاحبه‌ها و پیاده‌کردن متن مصاحبه و مرور متون حاصله، کدهای اولیه استخراج و سپس در طبقه‌های فرضی اولیه جمع‌آوری و در زیرمضمونهای اولیه دسته‌بندی شدند. در مرحله بعد طبقات زیرمضمونها بررسی و موارد مشابه در یک طبقه به نام مضمون اصلی قرار گرفتند و در مرحله نهایی مضمونها و زیرمضمونها و مفاهیم به‌دست‌آمده از مصاحبه‌های مشارکت‌کنندگان در یک جدول منسجم ثبت شدند. برای سنجش سطح قابلیت اعتماد یافته‌ها در روند کار دائما داده‌های استخراجی مورد جرح‌وتعدیل قرار گرفته و پس از استخراج مضامین، از افراد زبده در پژوهشهای کیفی خواسته شد تا نظرشان را بر میزان دقت مفاهیم در بازنمایی تجارب مشارکت‌کنندگان بازگو کنند. همچنین از مشارکت‌کنندگان نیز برای تأیید متن مصاحبه‌ها و مضامین استخراجی نظرخواهی شد.



یافته‌ها
جدول 1- جدول توزیع فراوانی ویژگیهای جمعیت شناختی زنان سرپرست خانواده مشارکت‌کننده در پژوهش
فراوانی طبقات ویژگی فراوانی طبقات ویژگی
9 اجاره‌ای
شخصی
منزل پدر
وضعیت مسکن 0 29-20
39-30
49-40
59-50
60 به بالا
گروههای سنی
4 4
2 7
5 کمتر از 1 میلیون
یک‌میلیون
بیشتر از 1 میلیون
درآمد 3
6 1
4 2 بی‌سواد
ابتدایی
راهنمایی
دیپلم
فوق‌دیپلم
تحصیلات
2 اعتیاد
طلاق
ترک منزل
فوت
ناتوانی
علت سرپرستی 5
4 4
3 3
4 1
2 7 بی‌سواد
ابتدایی
سیکل
دیپلم
تحصیلات والدین
11 2-1 نفر
4-3 نفر
بیش از 4 نفر
تعداد افراد تحت سرپرستی 2
2 3
2 3
3 5-1 نفر
10-6 نفر
تعداد افراد خانواده پدری 10 شاغل
بیکار
اشتغال
12 5

همان‌گونه که یافته‌های جمعیت شناختی جدول شماره 1 بیان میدارند بخش عمده زنان موردمطالعه در بازه سنی 49-40 سال با سطح تحصیلات ابتدایی قرار دارند که اکثر آنان والدینشان بی‌سواد بوده‌اند. در جدول مذکور تمامی فعالیتهایی که منجر به درآمد برای خانواده باشند به‌عنوان شغل پاسخگو در نظر گرفته شده است. در اکثر موارد پاسخگویان به مشاغلی همچون دست‌فروشی، نظافت منازل، سبزی پاک کردن و مشاغل خرده‌پا اشتغال داشته‌اند. درآمد ایشان نیز به‌صورت ماهیانه مدنظر بوده است که بخش اعظم میزان درآمد اعلامی ثمره کمک خیرین بوده است. بیشتر زنان موردمطالعه تعداد 2-1 نفر را تحت تکفل دارند که فرزندانشان هستند و اغلب آنان در خانواده‌های 10-6 نفره بزرگ شده‌اند. 60 درصد موردمطالعه دارای منزل شخصی نیستند و طلاق و فوت همسر بیشترین مواردی است که به‌عنوان علت سرپرستی بیان شده است.









جدول شماره 2-تحلیل مضمونی مقولات استخراجی از متون روایتها
تمهای اصلی تمهای فرعی مفاهیم اولیه
زیست‌فرسایشی مشکلات جسمی و بیماری
دردهای شدید اعضاء بدن، ضعف جسمانی، چاقی، خشونت خانگی منجر به جراحت و یا نقص عضو، درگیری با بیماریهای صعب‌العلاج، درگیری با بیماری همسر، کمبود ویتامین، عدم بهره‌مندی از بیمه درمانی، هزینه‌های بالای درمانی، اعتیاد فرزندان
بی‌توجهی به نیازهای شخصی خود
فرزندان تنها دلیل ادامه حیات، بی‌اهمیتی به بهداشت شخصی، اجتناب از ازدواج مجدد
تغذیه ناکافی
ناتوانی در تهیه گوشت مرغ و قرمز، استفاده از اغذیه با ارزش غذایی کم، استفاده از غذای سطل زباله عمومی، ناتوانی در تهیه میوه و سبزیجات.
درگیریهای ذهنی و روانی
مصرف داروهای آرام‌بخش، ابتلا به افسردگی بعد از مرگ همسر، فشارهای روانی پرداختهای اقتصادی، بدرفتاری خانواده همسر، افکار خودکشی، افکار کشتن فرزندان، رابطه جنسی نامتعارف از طرف همسر قبل از فوت.
برساخت اجتماعی مادرانگی پذیرش نقش جدید پذیرش بیوگی و یا مطلقه‌بودن، پذیرش نقشهای مردانه، پنهان‌کردن عواطف و احساسات، دفاع از حقوق خود در بعضی موارد.
حفظ عفت اجتناب از هم‌صحبتی با مردان، کار در محیط زنانه، کم‌توجهی به ظاهر خود، اجتناب از آرایش، پرهیز از دیده‌شدن در جمعهای مردانه.
تلاش برای ماندگاری پذیرفتن ساعات طولانی کار با حقوق کمتر، عدم شرکت در اعتراضات، شکستن غرور خود، تقدیرگرایی محض، اجبار تمام، تسلیم بودگی.
طردشدگی عدم شرکت در گروهها دعوت‌نشدن به مراسم، احساس حقارت دیگران در تعاملات با این اشخاص.
عدم حضور در مراودات خانوادگی
دوری از اعضای خانواده
رفت‌وآمد کم، طردشدگی از جانب خانواده، ارتباطات محدود، بی‌توجهی از طرف خانواده همسر سابق، انگ‌زنی، فرار از مشارکت در گروهها.
حاشیه‌نشین شدن مسکن با حداقل امکانات، فضای زندگی بسیار کم، مسکن با فضاهای مشترک، فضای مخروبه منزل.
حاشیه‌ای شدن اقتصاد فروش لواشک، کاموابافی، جمع‌کردن ضایعات سطل زباله‌ها، سبزی خردکردن برای همسایه‌ها، دست‌فروشی، خدمتکاری منازل.
بازتولید فقر عدم ضرورت تحصیلات بی‌نیازی زن به تحصیلات، اجازه همسر، ناامنی محیط تحصیلی، اولویت امور خانه‌داری، ناامنی مسیر منزل تا مدرسه و دانشگاه.
مقاومت در مواجه با افکار جدید مردها قوی‌تر هستند، مردها کمتر اشتباه می‌کنند، زورگویی مرد.
تعصب جنسیتی اجبار فرد به ازدواج، محدودیت سنی پایین برای ازدواج، پیروی تمام و کمال زن از مرد، برتری فرزند پسر بر دختر، بدشگونی زن.
خطرپذیری پایین عدم ‌ریسک‌پذیری، مقاومت در برابر تغییر شغلی، رد‌کردن پیشنهاد‌های مالی.
طبق نتایج حاصله از تمهای اصلی و تمهای فرعی جدول شماره 2، فرهنگ فقر زنان سرپرست خانوار با رویکرد امیک موردبررسی قرار گرفت. در جریان تحلیل داده‌ها از عبارات و کلماتی که نمونه‌های موردمطالعه مستقیما استفاده می‌کردند بهره جسته‌ایم. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها هم‌زمان با جمع‌آوری داده‌ها انجام شده است و این دو مرحله بر یکدیگر اثر تعاملی داشته‌اند. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، از شیوه تحلیل مضمونی روایت بر مبنای روش براون و کلارک بهره جسته‌ایم. در کار پژوهشی پیش‌رو به‌منظور تحلیل مضمون مصاحبه‌ها از نرم‌افزار Nvivo 10 استفاده شده است این نرم‌افزار ابزارهای قدرتمندی برای تحلیل داده‌ها و بررسی روابط میان مضامین در اختیار پژوهشگر قرار می‌دهد. روایت مصاحبه‌شوندگان به‌صورت مضمونهایی استخراج شدند و سپس مضمونهای استخراجی در مقام مقایسه با دیگر مضمونها مورد تحلیل قرار گرفتند. براون و کلارک مراحل استخراج مضامین را اینگونه مطرح داشته‌اند: الف- برای هرگونه مضمون یا الگوی بالقوه، کد در نظر گرفته شود؛ ب - بخشهایی از دادهها که برای کدگذاری انتخاب می‌شود کامل و دربرگیرنده داده‌های مرتبط باشد؛ ج- هر بخش از داده‌ها را می‌توان برای تعداد زیادی از مضامین مختلف که با آن تناسب دارد کدگذاری کرد. (براون و کلارک، 2006).
ازاین‌رو، بازخوانی و کدگذاری اولیه روی متن مصاحبه‌های پیاده‌سازی شده صورت گرفت که در این بخش مفاهیم اولیه مشخص و بازنویسی شدند. در مرحله بعدی کدهای استخراجی در طبقه‌های فرضی اولیه تحت عنوان تمهای فرعی دسته‌بندی شدند و بعد از مرور مجدد تمهای فرعی و در صورت نیاز، ادغام و یا تغییر نام تمهای فرعی صورت گرفت و سپس در مرحله بعدی نام تمهای به دست آمده و داستان کلی روایت‌شده مجددا مرور و موردبررسی قرار گرفت و کدهای استخراجی بخشهای مفاهیم اولیه، تم فرعی و تم اصلی به شکل نهایی تأیید شد و در مرحله آخر نتایج حاصله در جدول خروجی اعلام گشت.
در این پژوهش محقق در راستای بیان فرهنگ فقر زنان سرپرست خانواده در تلاش بود تا به اطلاعاتی از زندگی گذشته مشارکت‌کنندگان نیز دسترسی داشته باشد. مطالعه پیشینه زندگی این زنان قبل از ازدواج تلخ بوده است که این تلخی در بیشتر موارد بعد از ازدواج صدافزون شده است. فقر خانه پدری و فرار از سختیهای آن انگیزه ازدواج اکثر آنان بوده است و در بیشتر موارد مشارکت‌کننده هیچ‌گونه حق انتخابی نداشته است و به‌اجبار تن به ازدواج داده است و یا فقدان محبت و توجه موجب شده با کوچک‌ترین محبت نظر فرد برای ازدواج جلب شود و این در حالی است که بعد از ازدواج شرایط‌شان سخت‌تر شده است. تنها در روزهای آغازین زندگی مشترک طعم شیرینی از زندگی را چشیده‌اند ولی روزبه‌روز این شیرینی کمتر و تلخی آن افزون شده است. تأثیر فشارهای روانی همچون خشونتهای خانگی، آگاهی از اعتیاد همسر، پذیرفته‌نشدن توسط خانواده خودشان، فرستادن کودکانشان به بهزیستی به علت مشکلات اقتصادی و فشارهای اقتصادی غیرقابل‌تحمل چنان مخرب بوده است که حتی بعد از سالها روایت آنها برای مصاحبه‌شوندگان سخت است. با نظر به چنین پیشینه‌ای، چهار مقوله استخراجی زیست‌فرسایشی، برساخت اجتماعی مادرانگی، طردشدگی و بازتولید فقر که به‌عنوان بارزترین مقولات فرهنگ فقر زنان سرپرست خانواده ساکن در منطقه 19 تهران استخراج شدند در قالب الگویی تحت عنوان «فرهنگ فقر فزاینده» بیان شدند.
فرهنگ فقر فزاینده بدین معنا که فرهنگ فقری که بر زیست نمونه‌های موردمطالعه سایه افکنده است متناوبا در حال بازآفرینی است. اگرچه خالی از حقیقت‌مندی است اما فایده‌مندی آن بر او حیات می‌بخشد آن‌چنان‌که پارتو در تمایز بین فایده‌مندی و حقیقت‌مندی بیان می‌دارد «معتقدان به این عرفها با شرکت در آنها یک نوع قدرت سعادتمندانه‌ای را احساس می‌کنند که آنها را قادر می‌کند تا در برابر ناهمواریها و درد و محنتهای زندگی‌شان ایستادگی کنند.» (کوزر، 2011). شایان ذکر است که احتمال استخراج مقوله‌های متفاوتی در تحقیقات مشابه روی جامعه‌های آماری دیگر، برقرار است.

نمونه داده‌هایی که از کد «زیست‌فرسایشی» پشتیبانی می‌کنند:
زنان سرپرست خانواده موردمطالعه، از فرسودگی جسمی و روانی در عذاب هستند. اینان از بیماری و سوءتغذیه و نیز فشارهای روانی زندگی در چنین بستری در عذاب هستند. ازآنجایی‌که زنان سرپرست خانواده، سلامت جسمانی خود را برای حفظ خانواده تحت سرپرستی‌شان به خطر می‌اندازند روزبه‌روز شکننده‌تر می‌شوند. در ادامه نقل قولهایی در این مورد از زبان مصاحبه‌شوندگان ذکر می‌شود.
«من خیلی بیش‌ازحد مورد خشونت قرار گرفتم بسیار؛ و این خشونتها در خانه همسرم بوده. شوهرم، بد دهنه و دست بزن داره. به خاطر کتکی که توی گوشم زد شنوایی یکی از گوشهام رو به علت پارگی پرده از دست دادم. همیشه از من روابط جنسی نامتعارف و غیرمعقول می‌خواست و اعتراض من سبب کتک خوردنم می‌شد. سقط‌های مکرر و بیماریهای زنان و درمان نکردن، کتک‌کاری و شکستن دست و صورت سیاه و درهم و کوبیده برای من همیشگی بود.»(52 سال، به علت ازدواج مجدد همسرش سرپرست خانواده شد، به فروش رب و پاک‌کردن سبزی اشتغال دارد).
«مواد غذایی اولیه می‌خرم برای خونه‌ام چون خیلی وقته گوشت و مرغ ندارم و حسرت یه غذای خوب مونده رو دلمون؛ اما مجبوریم و باید بگذرونیم.»(40 سال، به علت ترک منزل توسط همسرش سرپرست خانواده شد، به نظافت منازل اشتغال دارد).
«از بابام کتک می‌خوردم. از شوهرم کتک می‌خوردم؛ حالا هم نوبت پسرمه.»(44 سال، به علت فوت همسرش سرپرست خانواده شد، شغل وی خیاطی و شیرینی‌پزی است).
فشارهای روانی وارده بر ایشان نیز برخاسته از تجربیات زندگی مشترک، مواجه ناگهانی با فقدان همسر و پذیرش ناگهانی چند نقش است.
«مرگ شوهرم همه‌چیز زندگیمو عوض کرد. بحران زندگیم بود. وقتی زنده بود درسته مشکل داشتیم ولی خب بعد اون دچار مشکل و بحرانهای زیادی شدم که بیشترش مربوط به بچه‌هام هستش که آیندشون چی میشه.» (49 سال، به علت فوت همسرش سرپرست خانواده شد، به فعالیتی اشتغال ندارد).
 «طلاق از همسر سابقم به‌شدت روی من تأثیر داشته. قبل از طلاق هم در مهدکودک کار می‌کردم کارای خدماتیشونو می‌کردم. الآن مجبورم هم زمان زیادی کار کنم هم پسرم رو کمتر ببینم. خونه مادرم می‌ذارمش و خیلی سختیهای تنهایی دیگه.» (30 سال، به علت طلاق سرپرست خانواده شد، به نظافت مهد اشتغال دارد).
«من تمام عمرم تو اجتماع نرفته بودم حالا باید می‌رفتم و کار می‌کردم»(51 سال، به علت فوت همسرش سرپرست خانواده شد، به نگهداری از سالمندان اشتغال دارد).
«داشتم دیوونه می‌شدم. تا سه ماه همش خواب بودم و قرص می‌خوردم.» (39 سال، به علت فوت همسرش سرپرست خانواده شد، به فعالیتی اشتغال ندارد).
«ولی دیگه خودم رو فراموش کردم و برای آسایش و لذت خودم از زندگی وقت ندارم و همه چی برای بچه‌هامه.»(56 سال، به علت فوت همسرش سرپرست خانواده شد، به سبزی پاک کردن و فروش آن اشتغال دارد).
نمونه داده‌هایی که از کد «برساخت اجتماعی مادرانگی» پشتیبانی می‌کنند:
بخش مهم دیگری که در یافته‌ها بدان اشاره داشتیم نقش‌پذیری‌های متعدد و متضاد به‌یک‌باره برای زنان سرپرست خانواده است. تغییر از نقش یک زن متأهل به یک زن بی‌سرپرست و یا بدسرپرست خانواده نیاز به بازتعریف مفاهیم برای زن در اجتماع و در نزد خودش دارد. او دفعتا باید در دو نقش مرد و زن حاضر شود و خود را توانمند و مصمم بنمایاند. او سعی در تعریف خود در جامعه دارد تا ازاین‌رو بر ماندگاری و کسب درآمد بیشتر بیفزاید. در ادامه نقل قولهایی در این مورد از زبان مصاحبه‌شوندگان ذکر می‌شود:
«خونمون اجاره‌ایه. اجاره خونه رو به‌سختی پرداخت می‌کنیم. نه امکانات کاملی نداریم اگر مشکلی پیش بیاد. تا جایی که تونستم و در حد توانم بوده برای بچه‌هام کم نذاشتم. من تحت پوشش جایی نیستم. با همین دس‌فروشی کارامو پیش می‌برم.» (37 سال، به علت ترک منزل توسط همسرش سرپرست خانواده شد، به دست‌فروشی اشتغال دارد).
«موقعی که بیوه شدم و شوهرم رو تو تصادف از دست دادم 5 تا بچه صغیرم رو خودم بزرگ کردم. هیچ کدوم از فامیلها سراغم رو نگرفتن. خودم بودم و خدام.» (80 سال، به علت فوت همسرش سرپرست خانواده شد، به سبدبافی اشتغال دارد).
«گاهی حس می‌کنم هیچ‌کسی رو ندارم. پشتم خیلی خالیه. درسته پسر پشت مادره ولی مرد خونه خود آدم قابل‌مقایسه با اولاد نیست. همش میگم کاش تو بودی. تو اگه بودی کمک‌حالم بودی؛ نمیذاشتی این پسر کوچیکم امیرحسین کار بدون اجازه‌ایی انجام بده.»(39 سال، به علت فوت همسرش سرپرست خانواده شد، به فعالیتی اشتغال ندارد).
نمونه داده‌هایی که از کد «طردشدگی» پشتیبانی می‌کنند:
«طرد اجتماعی فرآیند جدایی و گسست از بازار کار، اجتماعات و سازمانهای اجتماعی است.»(پتریک، 2002). زنان سرپرست خانواده از هر لحاظی چه خانوادگی، چه در اجتماع و چه در محل سکونت به حاشیه رانده می‌شوند. آنان بیشتر به مشاغل خرده‌پا و کم‌درآمد با ساعات کاری زیاد روی می‌آورند و چاره‌ای نیز ندارند. «واقعیت این است که زنان در بعضی از فعالیتهای اجتماعی شرکت می‌کنند، اما مشارکت آنها اغلب ادامه همان نقشهای سنتی زنانه‌ای (مانند آشپزی، تمیزکردن، تزئین و آوردن آب) است که قبلا انجام می‌دادند.»(ناریان و همکاران، 2011). در ادامه نقل قولهایی در این مورد از زبان مصاحبه‌شوندگان ذکر می‌شود:
 «من دست‌فروش هستم. کنار خیابان بساط پهن می‌کنم. از شرایط کارم اصلا راضی نیستم. در فصل پائیز و زمستان جوراب، لیف، شال و بافتنیهایی که خودم و دخترهام می‌بافیم رو می‌فروشم و در فصل بهار و تابستان هم اون چیزهایی که خانمها بیشتر بهش توجه می‌کنند و موردنیازشان است را می‌فروشم. اصلا از شغلم راضی نیستم. کار دست‌فروشی تو سرمای زمستان با این شرایط و کسادی بازار و مزاحمتهای سد معبر شهرداری خیلی سخته و از توان یک زن خارجه. چون زن هستی همه به آدم زور می‌گن؛ حتی اونایی که از سر دلسوزی از آدم خرید می‌کنن آزاردهنده است. من که گدا نیستم؛ دوست دارم شغل داشته باشم. من فرشبافی، کاموابافی هم بلدم.» (37 سال، به علت ترک منزل توسط همسرش سرپرست خانواده شد، به دست‌فروشی اشتغال دارد).
«خیلی کم حاضرم تو جمع باشم. هر رفتی یه اومدی دار. من همه‌جا برم بقیه هم می‌خوان بیان خونه من. ولی من تو خونه شرایط پذیرایی ندارم. شاید سالی یک بار رفت‌وآمد کنم با کسی. ما با هم رابطه صمیمی داریم؛ ولی رفت‌وآمد نداریم زیاد؛ چون من شرایط اولیه پذیرایی‌کردن رو ندارم و شرمنده می‌شم؛ به خاطر همین رفت‌وآمد نمی‌کنم زیاد. شاید سالی یک‌بار به دیدنشون برم.» (48 سال، به علت اعتیاد همسرش سرپرست خانواده شد، به خیاطی اشتغال دارد).
«خونواده خوبی داشتیم؛ تا وقتی مادرم زنده بود. بعد که فوت کرد و نامادری اومد سرمون خیلی بدجنس بود. نامادریم همیشه تهدیدم می‌کرد. می‌گفت اگه طلاق بگیری حق نداری پاتو بذاری تو خونه من.»(48 سال، به علت طلاق سرپرست خانواده شد، به آشپزی در رستوران اشتغال دارد).
«کاری که من الآن انجام می‌دم کار قبلی شوهرمه. شوهرم قبلا تو کار ضایعات بود. ضایعات می‌خرید می‌فروختش. بعد از همسرم من بعد یه مدتی شروع کردم به همین کار. از کارم که نمی‌تونم راضی باشم؛ چون سخته برام برم تو خیابونها از آشغالیها وسایل جمع کنم آخر شب بفروشم. کار سخت و کثیفیه ولی به خاطر بچه‌هام مجبورم انجام بدم.»(41 سال، به علت فوت همسرش سرپرست خانواده شد، به جمع‌آوری ضایعات از سطل آشغال اشتغال دارد).
نمونه داده‌هایی که از «بازتولید فقر» پشتیبانی می‌کنند:
فقر به شکل ناخواسته توسط افراد فقیر بازتولید می‌شود و ایشان به‌صورت ناآگاهانه فقر فزاینده را ترویج می‌کنند. آن چیزی که اسکار لوئیس از آن با نام فرهنگ فقر یاد می‌کند و یا مارتین سلیگمن در مفهوم درماندگی آموخته‌شده از آن سخن می‌گوید.
«17 ساله بودم که برام خواستگار اومد و چون توی خانواده مذهبی بودم حق انتخاب نداشتم. توی خانواده هم بد می‌دونستن که دختر زیاد بمونه. به خاطر این زود شوهرم دادن(44 سال، به علت فوت همسرش سرپرست خانواده شد، شغل وی خیاطی و شیرینی‌پزی است).
«بذار برات بگم چی شد که کارم به طلاق کشید. مامان بابام دوس‌داشتن زودتر شوهر کنم. چه فرقی می‌کرد با کی؟ حتی یه بار درست‌وحسابی درباره‌ش تحقیق نکردن. هر کی میومد خواستگاریم مامانم می‌گفت همین خوبه، بسه دیگه برو. مامان بابام اصلا تو ازدواجم سخت‌گیری نمی‌کردن. فکر کنم می‌خواستن نون خور کم بشه (با خنده می‌گوید). شوهر سابقم رو که دیدم ازش بدم نیومد. گفتم باشه زنش می‌شم.» (48 سال، به علت اعتیاد همسرش سرپرست خانواده شد، به خیاطی اشتغال دارد).
«من از همان اول به درس خواندن علاقه نداشتم؛ واسه همینم تا پنجم ابتدایی بیشتر نخوندم. البته مامان بابام هم دوس نداشتن من زیاد درس بخونم. بابام می‌گفت خوب نیس زن زیاد بفهمه.» (40 سال، به علت ترک منزل توسط همسرش سرپرست خانواده شد، به نظافت منازل اشتغال دارد).
«اولش همه ‌چی خوب بود؛ ولی شانس بد من بود. تا اومدیم کمی خوشی کنیم همه چی از هم پاشید. تا من رفتم تو اون خانواده وضعیت اقتصادی خرابی پیدا کردن. سه تا پسر بودن. پسر دوم یه کلاه‌برداری می‌کنه میوفته زندان. بقیه هم تصمیم می‌گیرن مغازه و هرچی که داشتن رو بفروشن! همه بهم گفتن پاقدم تو بود. عجب پاقدم بدی داشتی. تا اومدی همه چیمون رو از دست دادیم.»(39 سال، به علت فوت همسرش سرپرست خانواده شد، به فعالیتی اشتغال ندارد).
«قدیم شوهرم نمی‌ذاشت از خونه برم بیرون یا اگر می‌رفتم باید یا با مادرشوهرم می‌رفتم یا با بچه‌هام.»(48 سال، به علت طلاق سرپرست خانواده شد، به آشپزی در رستوران اشتغال دارد).
«من اهل خطر نیستم؛ چون اگر خدای‌نکرده یک اشتباه کوچک بکنم ممکنه زندگی بچه‌هام نابود بشه.»(51 سال، به علت فوت همسرش سرپرست خانواده شد، به نگهداری از سالمندان اشتغال دارد).

بحث
پژوهش حاضر در تحلیل روایت فرهنگ فقر زنان سرپرست خانواده رویکردی غیر آماری را در پیش گرفته است. بدین منظور از طریق مصاحبه‌های عمیق با زنان سرپرست خانواده در منطقه انتخابی، برای آشکارسازی مؤلفه‌های فرهنگ فقر از نظرگاه روایتِ روایت‌کنندگان و عوامل و شرایط تشدیدکننده فرهنگ فقر در بین آنان تلاش شده است. به‌عبارت‌دیگر، هدف فهم کلیت حیات روانی و فرهنگی این گروه از زنان است. برای تحقق این امر پژوهش حاضر با محدودیتهایی همچون زمان‌بر بودن تبدیل مصاحبه‌ها به متن نوشتاری درنهایت امانت در گفتار، انتخاب مصاحبه‌شوندگان و اعتمادسازی در کنار ترسی که از خانواده همسر سابق و یا پدران و پسرانشان داشتند بوده است. همچنین به دلیل ماهیت کیفی پژوهش و انتخاب روش مصاحبه روایی، در تمامی مصاحبه‌ها با انحراف پاسخ‌گویان از مسیر انتخاب شده و گرایش به داستان‌سراییهای بی‌ربط به موضوع مواجه بوده است. ازاین‌رو در حین مصاحبه باید روند مصاحبه به‌گونه‌ای مدیریت می‌شد که مصاحبه‌شونده به بیان روایت زندگی خود ترغیب شود.
تحلیل روایت کیفی مصاحبه‌ها در قالب چهار مقوله اصلی زیست‌فرسایشی، برساخت اجتماعی مادرانگی، طردشدگی و بازتولید فقر دسته‌بندی شدند. مقوله زیست‌فرسایشی در این پژوهش شامل جوانب جسمانی و روانی خانواده‌های زن‌سرپرست و به‌خصوص خود زن سرپرست خانواده است. در این دو بعد تفکیک‌ناپذیر جسمانی و روانی، شرایط ناخوشایند زندگی این دسته از زنان مشاهده می‌شود. بیماریهای مزمن، فشارهای روانی، ضعف جسمانی و کار سخت اجتناب‌ناپذیر بیان‌کننده این بعد از دشواری زندگی آنان است. رابطه دوسویه این دو حوزه با یکدیگر، فرسودگی تدریجی را برای زن سرپرست خانواده به همراه آورده است. این یافته‌ها با یافته‌های مطالعه گینگسانگ چانگ و همکارانش (2020) همسو است.
در حوزه تعاملی، زنان سرپرست خانواده باوجودآنکه با اطرافیان خود تعاملاتی دارند، این تعاملات همواره کیفیتی حاشیه‌ای و طردشده داشته است. برای نمونه به لحاظ مکانی، در حاشیه کانونهای زندگی و فعالیت شهری قرار دارند. اگر فعالیت اقتصادی را نوعی تعامل در نظر بگیریم باز هم شاهد این هستیم که تعاملات اقتصادی آنان - که بنیان معیشت آنهاست - به فعالیتهای دون‌پایه و کم‌درآمد و دست‌چندم محدود است. بنابراین، از این طریق هم قادر به ارتباط با گروههای صاحب قدرت در جامعه نیستند. این یافته با یافته‌های افراسیابی و جهانگیری (2016) همسو است. اما حوزه تعاملی این زنان یک بعد دیگر و البته مهم را هم شامل می‌شود که در مطالعات پیشین به چشم نمی‌خورد و آن بازتعریف جایگاه خودشان است. این بازتعریف در هر حالت در ارتباط با دیگر زنان و مردان اطراف آنها و ارزشهای روانی و فرهنگی غالب در جامعه است. زنان سرپرست خانواده به‌ویژه در ماهها و سالهای اولیه تجربه سرپرستی خانواده، اگر به لحاظ سنی نسبتا جوان یا میان‌سال باشند، باید در همان تعاملات حاشیه‌ای که دارند کاملا هوشمندانه و بااحتیاط عمل کنند؛ (به‌ویژه با مردان) تا دایره طردشدگی خود را افزایش ندهند.
داشتن یا گمان به داشتن هر نوع ارتباط نامشروع، نقطه آغازین طرد در فضای محله و در نهاد خانواده است. توجه به مسئله ناموس، عفت، سرپرستی فرزند بدون پدر، نداشتن ارتباط نامشروع، سربه‌زیربودن، داشتن عزت‌نفس و شرافت و... همگی ازجمله مواردی‌اند که می‌توانند در شدت و دامنه تعاملات آنان نقش مهمی ایفا کنند؛ به‌عبارت‌دیگر، کلیت زندگی زنان سرپرست خانواده در این جامعه به‌شدت متأثر از کلیت ارزشهای مردسالارانه و تعاریف موجود از «زن خوب» با مصداقهای مذکور است. نکته مطرح‌شده ازجمله مواردی است که در مطالعات پیشین در ایران به آنها اشاره نشده است اما با توجه به بافت و ارزشهای مذهبی زنان ساکن در این محله همخوانی دارد و به‌نوعی اعتقادات منجر به ایجاد فضای روانی و فرهنگی ویژه آنان می‌شود.
در حوزه محیطی نیز می‌توان بر این موضوع نظر داشت که زیستن در منطقه‌ای با چنین تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به‌وضوح شکاف طبقاتی و بازتولید فقر را عیان می‌کند و متعاقب آن، میدان پژوهش دست به مقایسه می‌زند. او و خانواده تحت سرپرستی‌اش، در فضای تعاملی ذکرشده به ‌سر می‌برند و به لحاظ مسکونی در خانه‌هایی پایین‌تر از سطح متوسط استانداردها زندگی می‌کنند. از همه مهم‌تر اینکه در تعاملاتش به‌ویژه در حیطه معیشتی و اقتصادی - مدام منتظر درآمدی است که کفاف مخارج مسکن و خوراک و پوشاک خود و افراد تحت سرپرستی‌اش را بدهد. این یافته‌ها با یافته‌های آلکایر و همکاران (2014) و همچنین همزه‌ای و همکاران (2012) هم‌راستا است.
برساخت اجتماعی مادرانگی به‌عنوان مقوله آخر شامل آن دسته از نقشها و مسئولیتهای اجباری است که زنان سرپرست خانواده در منطقه 19 باید هم‌زمان و توأمان با یکدیگر و مطابق با محیط فرهنگی ایفا کنند و این عمل می‌تواند شاکله روانی و ارتباطی و سلامت عمومی آنان را به مخاطره بیندازد. این یافته با پژوهش محمدپور و علیزاده (2014) همسو است.
زنان به‌عنوان نیمی از پیکره هر اجتماع بلاشک در توسعه نقش تأثیرگذاری خواهند داشت. توانمندسازی زنان منجر به توانمندی اعضای خانواده خواهد گشت. اگرچه فشار اقتصادی روی زنان سرپرست خانواده زیاد است ولی این تنها مشکلی نیست که آنان را تهدید می‌کند. در جامعه ما زنان در بیشتر موارد اعتبار اجتماعی و امنیت خود را در گرو همراهی با مردان می‌بینند. زنان سرپرست خانواده که پشتیبانی مستقیم مردی را ندارند با مشکلاتی فراتر از ابعاد اقتصادی مواجه خواهند بود. فلذا توانمندسازی باید فراتر از ابعاد مالی و اقتصادی باشد. تمرکز بسیاری از مؤسسات مددکاری اجتماعی صرفا بر ابعاد اقتصادی است. زنان به جهت انتخاب مسیرهایی که ناهمواریهای پیش‌رو را کمی هموارتر کند نیازمند تغییر تفکرات و اندیشه و اقدامات شخصی و فرهنگی هستند تا سرمایه‌های آنان در ابعاد دیگر نیز افزایش یابد. زیست و بهره حداقلی از امکانات، ذخیره فرهنگی خاصی را برای میدان پژوهش به ارمغان می‌آورد که فرهنگ فقر حادث‌شده متناوبا در حال بازتولید و تقویت است. نظر به توضیحات پیشین، مقولات استخراجی در عنوان «فرهنگ فقرِ فزاینده» ارائه می‌شوند. در کلام آخر می‌توان بیان داشت تأمین اقتصادی میدان پژوهش در برهه‌ای تنها ضمادی است که نه‌تنها زخم را التیام نمی‌دهد بلکه آن را ناسورتر می‌کند.
ملاحظات اخلاقی:
منابع مالی:
این مقاله به‌صورت مستقل نوشته شده و در پیشبرد آن از هیچ سازمانی حمایت مالی دریافت نشده است.
مشارکت نویسندگان:
نویسندگان در تنظیم این اثر همکاری داشته‌اند.
تعارض منافع:
در این مقاله هیچ‌گونه تعارض منافعی وجود ندارد.
پیروی از اصول اخلاق پژوهش:
در این مقاله نکات اخلاقی، به‌ویژه عدم دست‌کاری و تحریف داده و نیز احترام به حقوق مصاحبه‌شوندگان رعایت شده است.
 
Afrasiabi, Hossein, and Sanaz Jahangiri. (2016).Problems of Social Interactions of Women Head of Household (Qualitative Study Amongst Shahin-Shahr Women). Women in Development & Politics 14, no. 4: 431-50.(in persian).
Alkire, Sabina, Adriana Conconi, and Suman Seth. (2014).Multidimensional Poverty Index 2014: Brief Methodological Note and Results.
Braun, Virginia, and Victoria Clarke. (2006).Using Thematic Analysis in Psychology. Qualitative research in psychology 3, no. 2: 77-101.
Bianon, L. (1999).Gender,Psychological Perspective. Allan & Bacon, Boston.
Chang, Qingsong, Chenhong Peng, Yingqi Guo, Ziyi Cai, and Paul SF Yip.(2020).Mechanisms Connecting Objective and Subjective Poverty to Mental Health: Serial Mediation Roles of Negative Life Events and Social Support. Social Science & Medicine 265: 113308.
Coser, Lewis A., (2011). Masters of Sociological Thought: Ideas in Historical and Social Context. Translated by Mohsen Solasi. Tehran: Elmi.(in persian)
Flick, Oveh, (2009).An Introduction to Qualitative Research. Translated by Hadi Jalili. Edited by Second Edition. Tehran: nashr ney. (in persian).
Griffin, Larry J. (1993).Narrative, Event-Structure Analysis, and Causal Interpretation in Historical Sociology. American journal of Sociology 98, no. 5: 1094-133.
Hamzeh’ee, Mohamad Reza, Gholam Reza Borzoo, and Sara Mosavi Matlob. (2012).Poverty Culture among Villagers of Harsin Township. Social Welfare Quarterly 12, no. 45: 238-73. (in persian).
Iran, Statistics Center of. (2006).Results of the Population and Housing Census 2006.Tehran: Statistics Center of Iran, (in persian).
Iran, Statistics Center of. (2016).Results of Population and Housing Census 2016.Tehran: Statistics Center of Iran, (in persian).
Iran, Statistics Center of. (2011).Results of the Population and Housing Census 2011.Tehran: Statistics Center of Iran, (in persian).
Iran, Statistics Center of. (2020).Demographic, social and economic characteristics of the 22 districts of Tehran in the 2011 and 2016 censuses.Tehran: Statistics Center of Iran,(in persian).
Irankhah, Ahmad.Momeni, Hasan. (2017). Poverty Survey  and Its Factors in Tehran. The Journal of New Advances in Behavioral Sciences 16, 2: 34-52. (in persian).
Javadian, Seyed Reza, Hadei Mirzaie Fathabad, and Hossein Afrasiabi. (2019).A Qualitative Study of the Causes and Context of Non-Participation in Empowerment Plans among Women-Headed Households. Strategic Rssearch on Social Problems in Iran University of Isfahan 8, no. 2: 65-86. (in persian).
Mohammadpur, Ahmad, Jalil Karimi, and Mehdi Alizadeh. (2014).Women and Culture of Poverty (a Qualitative Study of the Culture of Poverty among the Iranian Caretaker Women).Quality & Quantity 48, no. 1: 1-14. (in persian).
Narayan, Deepa; Chambers, Robert; Shah, Meera K.; Petesch, Patti. (2011).Voices of the Poor: Crying out for Change. Translated by Jamal Rahmaty Poor, Mostafa Azkia. Enteshatate Keyhan, (in persian).
Petrik, fietz.(2002), Theory of Welfare, What Is Social Policy. Translated by Hormoz Homayonpoor. Tehran: Game noo, .(in persian).
Gryffander Rainer, Bless Herbert and Fiedler Clause. (2019) Social Cognition. Translated by Parasto Hassanzadeh Dr. Majid Saffarinia. Edited by first edition. Tehran: Ravan Publishing, .(in persian).
Ritzer, George. (2010).Sociological Theory in Contemporary Times. Translated by Mohsen Thalasi. scientific,(in persian).
Sidman, Steven. (2016).Conflict of Opinions in Sociology. Translated by Hadi Jalili. nashr ney,(in persian).
Seale, Elizabeth. (2020).Strategies for Conducting Post-Culture-of-Poverty Research on Poverty, Meaning, and Behavior.The American Sociologist 51, no. 4: 402-24.
Varley, Ann. (1996).Women Heading Households: Some More Equal Than Others?. World Development 24, no. 3: 505-20.

 
نوع مطالعه: اصیل | موضوع مقاله: رفاه اجتماعی
دریافت: 1400/4/2 | پذیرش: 1401/3/17 | انتشار: 1401/11/19

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه رفاه اجتماعی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Social Welfare Quarterly

Designed & Developed by : Yektaweb