مقدمه
همزمان با انتقال مرگومیر که طی آن مرگومیر بهصورت اساسی و مستمر کاهش یافته و از سطحی بالا به سطحی پایین منتقل میشود و امید به زندگی در بدو تولد به بالای 35 سال میرسد، واقعه دیگری تحت عنوان انتقال اپیدمیولوژیک نیز اتفاق میافتد که طی آن علل مرگ از بیماریهای عفونی و انگلی به بیماریهای غیرعفونی و انگلی تغییر مییابند (میرزایی، 2006 ). از دیدگاه صاحبنظران معاصر انتقال اپیدمیولوژیک مانند یان روکت، رفتارهای فردی و سبک زندگی بر الگوها و سطوح بیماریها و آسیبهای وارده به انسان تأثیر میگذارند. این نظریه به تغییرات پیچیده الگوهای سلامت و بیماریها، روابط متقابل میان الگوها، عوامل اقتصادی، اجتماعی، زیستی و جمعیتشناختی مؤثر بر آنها و پیامدهای این شبکه اشاره دارد (شریفی، 2007). بر این مبنا، رفتارهای پرخطر بهعنوان یکی از مهمترین ویژگیهای جمعیتشناختی ایران کنونی موردتوجه قرار گرفته است.
رفتارهای پرخطر را میتوان بهعنوان کنشهایی که از طرف جامعه مردود اعلام شدهاند، تعریف کرد (بیلتاگی، 2014). رفتارهایی که پیامدهای ناگواری برای فرد، خانواده و سایر افراد جامعه به بار میآورند (گیکووا و همکاران، 2002 ؛ راسل و همکاران، 2016). رفتارهای پرخطر بهمنزله یکی از ویژگیهای دوره نوجوانی و جوانی که به دوره بزرگسالی نیز تسری مییابند، دامنه وسیعی از رفتارها را در بر میگیرند که همواره نوجوان و جوان در معرض خطر آنها قرار دارد (بیس ـ ماروم و همکاران، 1993؛ دی و همکاران، 2014 ؛ گیکووا و همکاران، 2002؛ لیتر، 2006 ). رفتارهایی مانند ضربوجرح شدید، قتل، خودکشی، رانندگی خطرناک، تجاوز به عنف، دزدی، مصرف دارو، الکل و سیگار، تغذیه نامناسب، روابط جنسی پرخطر، ایدز، وندالیسم، داشتن دوستان ناباب و غیره رفتارهای پرخطر محسوب میشوند که میتوان آنها را کاهش داد یا از وقوع آنها پیشگیری کرد (راسل و همکاران، 2016). دنیسون و کلمن (2000) با الهام از طبقهبندی رفتارهای پرخطر توسط گالون و مور (2000) یعنی رفتارهای کنجکاوانه، سرکشی، بیاحتیاطی و غیراجتماعی، رفتارهای پرخطر را در دو گروه منفی و مثبت طبقهبندی میکنند. از دید آنها رفتار پرخطر مثبت ممکن است لازمه رشد و انتقال به دوره بزرگسالی باشند بهگونهای که پونتون (1997) نیز این رفتارها را بهنجار تلقی میکند (لیتر، 2009). با وجود تلاشهای گستردهای که از ناحیه پژوهشگران، خانوادهها و دولتها برای شناخت، پیشگیری و مدیریت رفتارهای پرخطر انجام میشود، شیوع رفتارهای پرخطر به نگرانی همه جوامع تبدیل شده است. پیشبینی میشود تا سال 2030 میزان بیماریها و مرگومیر ناشی از مصرف دخانیات به رقم 10 میلیون نفر در سال برسد. اگر پیامدهای جسمانی، روانی و اجتماعی سایر رفتارهای پرخطر مانند سوءمصرف مواد، خشونت و ایدز نیز بهحساب آورده شود، آسیبهای وارده چند برابر میشود (کریمی و همکاران، 2011 پیردهقان و همکاران، 2014).
هرچند عواقب ناگوار چنین رفتارهایی متوجه کل جمعیت یک جامعه میشود، لیکن بعضی از زیرگروههای جمعیتی ازجمله نوجوانان و جوانان بیشتر در معرض خطر هستند (لیما ـ سرانو و لیموس ننس، 2013). بهطوریکه بسیاری از قربانیان رفتارهای پرخطر در آینده از میان جمعیت مولد یعنی نوجوانان و جوانان خواهند بود. توجه به رفتارهای پرخطر در میان نوجوانان و جوانان و تلاش در جهت شناخت و پیشگیری از آن، اواخر دهه 1980 آغاز شده و گسترش روزافزونی یافته است. امروزه تقریباً 2/1 میلیارد نوجوان در جمعیت جهان دلیل خوبی برای تمرکز بر نیازها، نگرانیها و تلاش برای ارتقاء رشد سالم و بهبود عملکرد این گروه ایجاد کرده است (اسدی و همکاران، 2012).
مطالعه رفتار سلامت در میان دانشآموزان 18 ـ 11 ساله در 39 کشور اروپایی و آمریکای شمالی (2010) نشان داد 18 درصد جوانان بالای 15 ساله حداقل یکبار در هفته سیگار کشیدهاند؛ 21 درصد مشروبات الکلی خوردهاند و 26 درصد تجربه روابط جنسی داشتهاند (لیما ـ سرانو و لیموس ـ ننس، 2013). گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال 2014 نشان داد سالانه بیش از 5 میلیون نفر در اثر سوانح و حوادث میمیرند. سوانح و حوادث 9 درصد مرگومیر و 12 درصد بار بیماریها در دنیا را باعث میشود (محمدی و همکاران، 2017). سالانه 200 هزار نفر 29 ـ 10 ساله به قتل میرسند. هرروز بیش از 3400 نفر در جادهها میمیرند. سالانه بیش از 10 میلیون نفر آسیب میبینند یا معلول میشوند. مصرف دخانیات سالانه جان بیش از 6 میلیون نفر را میگیرد.
تقریباً 80 درصد مرگومیر ناشی از دخانیات و 90 درصد سوانح ترافیکی در کشورهای با درآمد پایین و متوسط رخ میدهد. مصرف نامناسب مشروبات الکلی سالانه منجر به 34 میلیون مرگومیر میشود. از زمان شروع اپیدمی HIV، تقریباً 71 میلیون نفر به این ویروس مبتلا شده و 34 میلیون نفر مردهاند (سازمان بهداشت جهانی، 2020؛ هاکسما و همکاران، 2016؛ مشرفی و همکاران، 2016؛ پیردهقان و همکاران، 2014).
در ایران نیز نوجوانان و جوانان درصد قابلتوجهی از جمعیت را به خود اختصاص دادهاند. بر اساس آمارهای سرشماری 1395، بالغبر 20 میلیون نفر از جمعیت ایران را نوجوانان 29 ـ 14 ساله تشکیل دادهاند که تقریباً معادل 1/25 درصد جمعیت کل کشور است. بنابراین، با توجه به اینکه ساختار سنی جمعیت در ایران هنوز جوان است، نوجوانان و جوانان یکی از بزرگترین زیرگروههای جمعیتی در معرض خطر هستند. تعداد نوجوانان و جوانانی که درگیر چنین رفتارهایی میشوند روزبهروز در حال افزایش است و رفتارهای پرخطر عمدتاً سنین میانی و پایین را در بر میگیرد. چنین رفتارهایی میتوانند امید زندگی در بدو تولد، پنجره جمعیتی و سواد ناشی از آن و درنتیجه فرایند توسعه پایدار در ایران را به خطر اندازند(حسین زاده و همکاران، 2016؛ محمدی و همکاران، 2017).
بررسیهای انجامشده در آمریکا نشان میدهد که 42 درصد از نوجوانان دارای رفتار جنسی پرخطر هستند و 14/1 درصد از آنها حدود چهار شریک جنسی دارند، ولی در ایران آمار دقیقی از رفتارهای پرخطر بهویژه در مورد جنسی در دسترس نیست (منتظری و همکاران، 2010). بااینحال، سوانح و حوادث دومین علت مرگ و اولین علت بار بیمارها در ایران است. سالانه حدود 9 میلیون حادثه در ایران رخ میدهد که تقریباً باعث از دست رفتن 6000 سال عمر میشود (محمدی و همکاران، 2017). یافتهها نشان میدهد که بر اساس غربالگری شناسایی نوجوانان در معرض خطر سوءاستفاده از مواد از بین مراجعهکنندگان 18 ـ 12 ساله به کلینیک روانی، 16/1 درصد نتیجه غربال مثبت داشتند و حدود 100 نفر بیان کردهاند که در سه ماه گذشته رابطه جنسی داشتهاند که ارتباط قوی با سوءمصرف مواد و الکل دارد (میربازغ و عزیزی، 2010).
Crafft حروف اول شش کلمه کلیدی است که در سؤالات پرسشنامه غربالگری شناسایی نوجوانان در معرض خطر سوءاستفاده از مواد، به کار میروند. سؤال اول، در مورد رانندگی پس از مصرف مواد (Car)، سؤال دوم، در مورد مصرف مواد برای رسیدن به آرامش (Relax)، سؤال سوم، در مورد مصرف مواد بهتنهایی (Alone)، سؤال چهارم، در مورد فراموشی اتفاقات پس از مصرف مواد (Forget)، سؤال پنجم، در مورد توصیه دوستان پیرامون قطع مصرف مواد (Friends) و سؤال ششم، در مورد مشکلات ناشی از مصرف مواد (Trouble) است.
اگرچه انتظار میرود که رفتارهای پرخطر نوجوانان و جوانان تأثیرات مثبتی بر زندگی فردی و اجتماعی آنها از قبیل افزایش جرئتمندی، اعتمادبهنفس بالا، آمادگی برای دفاع از حریم شخصی، خانوادگی و اجتماعی، آمادگی برای دفاع از کشور و ارزشهای ملی و محلی داشته باشد، ولی این رفتارها پیامدهای منفی متعددی از جمله ایجاد ناامنی، خشونت، خودکشی، مصرف سیگار، مصرف الکل، مصرف انواع مواد مخدر، رفتارهای پرخطر جنسی، تغذیه نامناسب و عدم فعالیت جسمانی دارند (اسدی و همکاران، 2012) که میتوانند انتظارات، خواستهها و کیفیت زندگی افراد را بهطور اساسی دگرگون کنند. از طرف دیگر، شواهد (زیکوویچ و رینویک، 2003: 25) گویای آن است که تحت تأثیر کیفیت نامناسب زندگی بهویژه در مناطق حاشیهای شهرها، بسیاری از رفتارهای پرخطر بهصورت همزمان اتفاق میافتند و این مسئله میتواند کیفیت زندگی فرد را بیشتر تحت تأثیر قرار دهد (مونز2 و همکاران، 2002006؛ سیرجی3، 2006). در تأیید این موضوع، پیشینه قابلتوجهی (گرینبرگ4، 1993؛ کاواچی5 و همکاران، 1996؛ گلد6 و همکاران، 2002؛ روم7 و همکاران، 2005؛ کالان8 و همکاران، 2008 و میشرا9 و همکاران، 2015 به نقل از میشرا و همکاران، 2015؛ پاین10 و همکاران، 2017) وجود دارد که بر اساس آن میتوان نتیجه گرفت که نابرابری بهویژه نابرابری اقتصادی در سطوح فردی و اجتماعی، بستر مساعدی برای بروز رفتارهای پرخطر فراهم میکند. از طرف دیگر، پیشینه قابلتوجهی هم وجود دارد که نشان میدهد کیفیت زندگی تحتتأثیر رفتارهای پرخطر قرار میگیرد؛ یعنی، رفتارهای پرخطر نقش دوگانه دارند. پس میتوان گفت رابطه بین این دو متغیر از نوع علت و معلولی نیست، بلکه از نوع همبستگی است.
اما در این تحقیق با توجه به اینکه زمینههای زیستی، روانی و اجتماعی بروز رفتار پرخطر در دوره نوجوانی و جوانی وجود دارد و با توجه به اینکه بروز و عادت به رفتارهای پرخطر میتواند زندگی فرد در آینده را دستخوش تغییرات جدی کند، رابطه کیفیت زندگی و رفتارهای پرخطر موردتوجه قرار گرفته و سؤال اصلی تحقیق این است که رابطه کیفیت زندگی و مؤلفههای آن با بروز رفتارهای پرخطر نوجوانان و جوانان شهر مهاباد چگونه است؟ بر این مبنا، در این تحقیق فرضیه «کیفیت زندگی رابطه آماری معناداری با بروز رفتار پرخطر دارد»، مطرح شده است.
به نظر میرسد نتایج و یافتههای این تحقیق میتواند در شناسایی راهکارهای تازه برای پیشگیری و مقابله با رفتارهای پرخطر و کاهش آنها، تأثیر اساسی بر برنامهریزیهای نهادهای مختلف ازجمله خانواده، آموزشوپرورش، دانشگاه، تربیتبدنی، بهزیستی، فرهنگ و ارشاد اسلامی و غیره داشته باشد.
همچنین با توجه به اینکه تحقیقات پیشین رابطه کیفیت زندگی و بروز رفتارهای پرخطر در مناطق کردنشین جنوب استان آذربایجان غربی و بهویژه شهر مهاباد را موردمطالعه قرار ندادهاند، تحقیق حاضر میتواند بخشی از این کاستیها را جبران کرده و با مطالعه رابطه کیفیت زندگی و رفتارهای پرخطر در میان نوجوانان و جوانان قدمی هرچند اندک در راه اعتلای دانش تخصصی در این حوزه بردارد.
پیشینه تحقیقاتی
تحقیقات متعددی درزمینه رفتارهای پرخطر صورت گرفته است و جنبههای مختلف این رفتارها را موردمطالعه قرار دادهاند. در این قسمت، سعی بر آن است تا خلاصه تحقیقاتی که در آنها به نحوی رابطه رفتار پرخطر و کیفیت زندگی موردمطالعه قرار گرفته، ارائه شوند. برای مثال، در تحقیق خستو میزان رشد متوسط رفتارهای پرخطر مانند سوءمصرف مواد مخدر در ایران سالانه طی دوره زمانی 1357 تا 1377، 6/2 درصد (بیش از سه برابر میزان رشد جمعیت) گزارش شده است (خستو، 2003). بر اساس تحقیق اسدی و همکاران، بین دانشجویان دختر و پسر به لحاظ گرایش به خشونت و رفتار جنسی پرخطر تفاوت معناداری وجود دارد و همچنین، بین گرایش به مذهب، گرایش به خشونت و رفتارهای جنسی پرخطر همبستگی منفی معناداری وجود دارد (اسدی و همکاران، 2012). بر اساس تحقیق زارعی، بین شیوه فرزندپروری مبتنی بر آزادی و اجتناب از آسیب در رفتار پرخطر، رابطه معنیدار وجود دارد. بین شیوه فرزندپروری مبتنی بر اقتدار منطقی و بدیعطلبی در رفتار پرخطر رابطه وجود دارد. بین شیوه فرزندپروری مبتنی بر اقتدار منطقی و پاداش اجتماعی در رفتار پرخطر رابطه وجود دارد (زارعی، 2010). بر اساس تحقیق سلیمانینیا، میزان شیوع رفتارهای پرخطر تنها در مقولههای مصرف موادی مانند سیگار، الکل و مواد مخدر در میان دختران و پسران معنادار بوده است، ولی این تفاوت در حوزههای خشونت، خودکشی و رفتار جنسی ناایمن دیده نمیشود (سلیمانینیا، 2008). حاج کاظم و همکاران به این نتیجه رسیدند که بین ویژگیهای روانشناختی نوجوانان بزهکار و نوجوانان عادی تفاوت معنادار وجود دارد (حاجکاظم و همکاران، 2010). میربازغ و عزیزی نشان دادند که بیشتر از نصف شرکتکنندگان در مصرف مکرر الکل و نیمی از نمونهها، سوءمصرف متافتامین را بیشتر از دو بار در هفته گزارش کردند (میربازغ و عزیزی، 2010).
در بخش دیگری از تحقیقات قبلی، بر نقش محیط زندگی در بروز رفتارهای پرخطر تأکید شده است. برای مثال، رمضانی در بررسی علل وندالیسم در تهران نشان داد که میزان بروز رفتار پرخطر وندالهای تحت مطالعه از حیث کیفیت زندگی پایگاه اجتماعی-اقتصادی والدین، گروه سنی، جنسیت، وضعیت مهاجرت، وضعیت آموزشی، مطلوبیت شرایط خانوادگی، تجارب نخستین دوران کودکی، نحوه جامعهپذیری و تربیت اجتماعی، نوع گروههای عضویتی، الگوی گذران اوقات فراغت، نحوه سرپرستی عاطفی، سیستمهای پاداش و مجازات، خلقوخو، انتظارات، موضعگیریها و رفتارها با نوجوان و جوانان غیر وندال متفاوت بودهاند (محسنیتبریزی، 2001). محیط زندگی از عوامل مؤثر بر بروز رفتارهای پرخطر ازجمله رفتارهای وندالیستی است (رمضانی، 1997).
سترین و همکاران در مطالعهای پیرامون کیفیت زندگی و سیگار کشیدن نشان دادند که کیفیت زندگی در میان افراد سیگاری که تلاش ناموفقی برای ترک داشتهاند، پایین و در میان افرادی که بهطور مداوم سیگار کشیدهاند، پایینتر است. مردان و زنان سیگاری که تلاش ناموفقی برای ترک داشتهاند در مقایسه با مردان و زنانی که هرگز تلاشی برای ترک نداشتهاند، از سلامت روانی و جسمی پایین برخوردارند (سترین و همکاران، 2005).
بیلتاگی در میان جوانان مصری نشان داد که تقریباً تمام افراد نمونه مرتکب بیش از یک نوع رفتار پرخطر شدهاند. شایعترین رفتار پرخطر در میان پسران به ترتیب عبارت بودند از سیگار کشیدن، فرار از مدرسه، ضرب و شتم، خودکشی، حمل اسلحه، دزدی و مصرف مواد و در میان دختران به ترتیب فرار از مدرسه، کشیدن سیگار، دزدی، ضرب و شتم و حمل اسلحه. همچنین، در این تحقیق نتیجه گرفتند که سه عامل وضعیت اقتصادی، شرایط خانوادگی و پایبندی به دین از عوامل تعیینکننده رفتار پرخطر هستند (بیلتاگی، 2014).
توپلسکی و همکاران در بررسی کیفیت زندگی و رفتارهای پرخطر در میان نوجوانان نشان دادند نوجوانانی که هرگز مرتکب چنین رفتارهایی نشدهاند، از کیفیت زندگی بالاتری برخوردارند. نوجوانانی که مرتکب انواع رفتارهای پرخطر شدهاند، در مقایسه با نوجوانانی که فقط مرتکب یک نوع رفتار پرخطر شدهاند، کیفیت زندگی پایینتری دارند. بهعلاوه، نوجوانان پسر بیشتر از نوجوانان دختر به مصرف مواد مخدر و روابط جنسی مخاطرهآمیز میپردازند (توپلسکی و همکاران، 2001).
مرور تحقیقات گذشته نشان میدهد که اولاً، در اغلب تحقیقات صرفاً یکی از رفتارهای پرخطر موردتوجه قرار گرفته است. دوماً، افراد در سطوح مختلف کیفیت زندگی، رفتار پرخطر متفاوتی دارند. سوماً، تحقیقات بسیار اندکی در ارتباط با رابطه کیفیت زندگی و بروز رفتارهای پرخطر به ویژه در ایران انجام شده است و در آخر، اغلب تحقیقات قبلی پیرامون رفتارهای پرخطر، در کشورهای اروپایی و آمریکا انجام شدهاند؛ بنابراین، تحقیق درباره رابطه کیفیت زندگی و مجموعهای از رفتارهای پرخطر میتواند الف) برای مطالعه جامعتر رفتارهای پرخطر و افزایش قدرت تعمیمپذیری نتایج ب) برای تکرار و اثربخشی یافتههای تحقیقات قبلی مرتبط با رفتارهای پرخطر و ج) تحلیل تفاوت رفتارهای پرخطر برحسب کیفیت زندگی، مفید و مؤثر باشد.
مبانی نظری
با توجه به پیچیدگی و چندبعدی بودن رفتار پرخطر، یک نظریه نمیتواند رفتار پرخطر را توضیح دهد؛ بنابراین، بهتر است با بهکارگیری دیدگاهها و نظریات گوناگون به تبیین رفتار پرخطر پرداخت. تبیینهای روانشناختی بر تفاوتهای فردی افراد تأکید دارند که موجب میشوند افراد به جرم و بزهکاری بهعنوان شیوهای برای حل تنشهایی که در زندگیشان دارند، روی آورند (آگنیو[16] و همکاران، 2002). حامیان نظریه سرایت بر این باورند که افرادی که درزمینه خاصی محروم میشوند، بدون جبران و اصلاح رضایت در آن بخش، نارضایتی خود را از یک محدوده نارضایتی به محدوده دیگر تعمیم خواهند داد (زارعی، 2010). در نظریه همنشینی افتراقی، فرض اصلی ساترلند این است که افراد در معاشرت با دیگران، ارزشها، هنجارها، انگیزشها، استدلالهای عقلانی و شیوههای رفتاری انطباقی و غیر انطباقی را میآموزند (یعقوبی، 2003). بخش اساسی کجرفتاری درنتیجه ارتباط صمیمی و نزدیک در درون گروه انجام میگیرد (راسل و همکاران، 2016). تورنبری در مدل توسعه اجتماعی نابهنجاری تأکید میکند که نابهنجاری با ضعیف شدن پیوندهای اجتماعی در دوره نوجوانی شروع میشود. پیوندهای ضعیف نوجوانی و جوانی با خانواده، مدرسه، فرهنگ و غیره موجب میشود آنها کنشهای معقول را کنار به گذارند و دوستی با همسالان منحرف و بزهکار را گسترش داده و مرتکب کنشهای نابهنجار شوند. هیرشی2 در نظریه کنترل اجتماعی بیان میکند که فقدان یا ضعف کنترل اجتماعی علت اصلی نابهنجاری است (سلیمی و داوری، 2001: 500؛ صدیقسروستانی).
کیفیت زندگی سازهای چندبعدی و پیچیده است و به همین دلیل تعاریف متعددی برای آن ارائه شده است. برای نمونه، از دید شالوک3 (2004)، کیفیت زندگی درکی است که فرد از زندگی خانوادگی، اجتماعی و شغلی و میزان سلامت خود ارائه میکند. شالوک کیفیت زندگی را ذهنی و ناشی از درک فرد از وضعیت زندگی شخصی و درک از رضایت دیگران میداند (جهرمی، 2010). کاتر4 (1985) کیفیت زندگی را رضایت از زندگی و محیط همراه با نیازها، امیال و نیز دیگر عوامل آشکار و پنهان که رضایت کلی را تعیین میکنند، تعریف میکند. کلاین5 (2001) کیفیت زندگی را سنجش میزان توانایی افراد برای دستیابی به مراقبت بهداشتی، مسکن، مراقبت از کودکان، امنیت و آموزش کافی و مناسب تعریف میکند (به نقل از زیویار و دیگران، 2013). سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی را اینگونه تعریف کرده است: کیفیت زندگی عبارت است از درک فرد از وضعیت زندگی در متن فرهنگ و نظام ارزشی جامعه در ارتباط با اهداف، انتظارات، استانداردها، علایق و نگرانیها (نجات و دیگران، 2006). بر اساس این تعریف در پرسشنامه سازمان بهداشت جهانی (سازمان بهداشت جهانی، 1993) کیفیت زندگی شامل مؤلفههای احساسات، حمایت اجتماعی، زندگی خانوادگی، خودادراکی، خودمختاری، محیط مدرسه، پذیرش اجتماعی و منابع مالی است.
برای تبیین مفهوم کیفیت زندگی نظریههای گوناگونی ارائه شده است. در این میان، برخی از نظریهها و مدلها که میتوانند در ارتباط با تبیین رفتار پرخطر مورداستفاده قرار گیرند، عبارتند از نظریه مازلو، مدل فرانس، مدل لی و دیگران.
مازلو در تبیین رفتار انسان علاوه بر عوامل محیطی هرمی از نیازها را ارائه میدهد که بهصورت سلسله مراتبی به ترتیب عبارتند از نیازهای جسمی، نیازهای ایمنی، نیازهای تعلق و عشق، نیازهای عزتنفس و احترام و نیازهای خودشکوفایی. ازنظر مازلو، موقعیتها و شرایط اجتماعی موجب برآورد شدن یا نشدن نیازها میشود و این موضوع بر نگرش و رفتار افراد تأثیر میگذارد (موحد و حسینزاده، 2011). بر اساس نظریه مازلو زمانی که افراد در نیازهای پایه (خوراک، پوشاک و غیره) به رضایت برسند، نیازهای بالاتر را دنبال میکنند. آن دسته از افرادی که نیازهای خاصی در آنها همواره ارضاء شده، با آمادگی بیشتری میتوانند محرومیت از آن نیاز را در آینده تحمل کنند. در مقابل، کسانی که در گذشته محرومیت کشیدهاند، نسبت به ارضای فعلی، واکنشی برخلاف افراد گروه اول نشان میدهند. بهعبارتدیگر، برآورد شدن / نشدن هر یک از نیازها، در درازمدت بر نگرش و رفتار افراد تأثیر میگذارد.
لی و دیگران (1976) مدلی را در ارتباط با کیفیت زندگی ارائه دادهاند. بر اساس این مدل، سازه کیفیت زندگی حداقل شامل چهار گستره زندگی و دو بعد عینی و ذهنی است. در بعد ذهنی، رضایت از زندگی توسط شرایط عینی زندگی، سیستم سلسله مراتبی نیازهای زندگی و استانداردهای مقایسه شده با زندگی فعلی فرد تعیین میشود. ارزیابی بر اساس شخصیت، تجارب زندگی و منابع شخصی در بافتهای فرهنگی ـ اجتماعی و محیطی صورت میگیرد (همان، 120).
فرانس در مدل ادراکی خود معتقد است که کیفیت زندگی از چهار عامل خانواده، وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی، وضعیت روحی ـ روانی و وضعیت جسمانی تأثیر میپذیرد. این عوامل میتوانند بهتنهایی و در تعامل با یکدیگر بر کیفیت زندگی تأثیر بگذارند. در مقابل، کیفیت زندگی نیز میتواند بر هر یک از این چهار عامل تأثیر بگذارد. از دید فرانس، اگر درک فرد از کیفیت زندگی خوب نباشد، میتواند شرایط کار و شغل فرد را تحتتأثیر قرار دهد و موجب نقصان شرایط اقتصادی ـ اجتماعی وی شود.
برخورداری از کیفیت زندگی ضعیف میتواند روی تعاملات خانوادگی نیز تأثیر بگذارد. کیفیت زندگی ضعیف میتواند موجب بهکارگیری مکانیسمهای مقابله و سازگاری ناکارآمد شده و به دنبال آن موجب افزایش تنش شود. تنش به وجود آمده از طریق ارتباط با عوامل فیزیکی و جسمی میتواند شدت بیماری را در فرد افزایش دهد (آقامولایی و همکاران، 2005).
بنابراین، سازه کیفیت زندگی، چارچوب مفیدی است که میتوان از آن برای یکپارچه کردن تأثیر عوامل درونی و بیرونی بر رفتار فرد به طور اعم و رفتار پرخطر به طور اخص استفاده کرد. بهطورکلی از میان نظریههایی که برای تحلیل بروز رفتار پرخطر مطرح شد، ترکیبی از نظریههای آگنیو، ساترلند، تورنبری، هیرشی، مازلو، لی و دیگران و فرانس برای تحلیل تأثیر کیفیت زندگی بر بروز رفتار پرخطر انتخاب شد. بر اساس نظریههای مذکور، بین کیفیت زندگی و بروز رفتار پرخطر رابطه معکوس وجود دارد؛ بنابراین، افرادی که از کیفیت زندگی ضعیف برخوردار باشند، گرایش بیشتری به رفتارهای پرخطر دارند.
روش
با توجه به ماهیت موضوع پژوهش، روش مورداستفاده در تحقیق حاضر پیمایشی است که روشی مناسب برای گردآوری حجم وسیعی از اطلاعات از تعداد زیادی پاسخگو است (بیکر، 2009) و نوع پژوهش کاربردی و واحد تحلیل فرد است. در این تحقیق، جامعه آماری عبارت است از نوجوانان و جوانان 20 ـ 14 سالهای که در سال 1396 در شهر مهاباد سکونت داشتهاند. این جامعه آماری از آن جهت انتخاب شد که زمینهها و جلوههای رفتار پرخطر در این زیرگروه جمعیتی بیشتر از سایر گروههای سنی است. بر اساس سرشماری سال 1395، جمعیت نوجوانان و جوانان شهر مهاباد تقریباً 14561 نفر بوده است. در این مطالعه، حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، 370 نفر برآورد شد. نمونهگیری بهصورت طبقهای و تصادفی ساده انجام شد. ابتدا شهر مهاباد بر اساس برخی از متغیرهای اقتصادی و اجتماعی به چهار منطقه تقسیم شد. طوری که هر یک از مناطق تقریباً یکچهارم حجم جامعه آماری را شامل شود. در مرحله بعد، با توجه به نسبت جنسی در گروه سنی 20 ـ 14 ساله در شهر مهاباد در سال 1395 که 101 بود، تقریباً اندکی بیش از نصف حجم نمونه به طبقه پسران و اندکی کمتر از نصف به طبقه دختران تخصیص یافت. در پایان، در هر منطقه بهصورت تصادفی ساده با مراجعه به درب منازل، پسران و دختران واجد شرایط انتخاب و با گرفتن رضایت آگاهانه از آنها، پرسشنامهها تکمیل شد.
در این پیمایش، دادههای موردنیاز از طریق پرسشنامه گردآوری شدند. ابزار تحقیق شامل 101 سؤال و گویه بود که در سه بخش ارائه شدهاند. بخش اول، مشخصههای فردی و زمینهای شامل 11 سؤال، بخش دوم، رفتارهای پرخطر شامل 65 سؤال و گویه و بخش سوم، کیفیت زندگی شامل 25 گویه بود. رفتارهای پرخطر بر اساس پرسشنامه نسخه 2010 مرکز کنترل بیماریهای آمریکا (CDC) طراحی شد. در این تحقیق، رفتارهای پرخطر درزمینه حمل ابزارهای خطرناک، درگیری فیزیکی، تهدید، به کشتن و خودکشی فکر کردن، فرار از مدرسه، فرار از منزل، کشیدن سیگار و قلیان، مصرف مشروبات الکلی و تریاک و نیز مصرف شیشه و قرص، بوده است. ارزیابی کیفیت زندگی بر اساس پرسشنامه سازمان بهداشت جهانی اندازهگیری شده است. در این پرسشنامه، 25 سؤال در نظر گرفته شده است. سؤال اول، به ارزیابی کیفیت زندگی بهطورکلی و 24 سؤال بعدی به ارزیابی کیفیت زندگی در هشت بعد احساسات، حمایت اجتماعی، زندگی خانوادگی، خودادراکی، خودمختاری، محیط مدرسه، پذیرش اجتماعی و منابع مالی میپردازند.
پس از پیمایش مقدماتی و شناسایی مشکلات کار میدانی، اعتبار و روایی ابزار اندازهگیری بررسی شد، اصلاحات لازم به عمل آمد و ابزار اندازهگیری نهایی طراحی شد. اعتبار صوری ابزار اندازهگیری توسط 4 نفر از اهل نظر جمعیتشناسی، جامعهشناسی و روانشناسی بررسی شد. همچنین، معایب پرسشنامه ازلحاظ سادگی، قابلفهم بودن و روانی از طریق پیشآزمونی 12 نفره برطرف شد. روایی درونی ابزار با استفاده از آلفای کرونباخ بررسی شد و گویههای نامناسب حذف شدند. در این تحقیق، روایی سؤالات و گویههای بروز رفتار پرخطر 71/0 و روایی گویههای ارزیابی کیفیت زندگی 82/0 بود. برای تکمیل پرسشنامهها، تعداد 6 نفر پرسشگر بومی دارای تحصیلات کارشناسی در رشتههای علوم اجتماعی، روانشناسی و علوم تربیتی بکار گرفته شدند که البته، قبل از رفتن به میدان تحقیق در یک جلسه آموزشهای لازم برای اجرای روش نمونهگیری، پرسشگری و مقابله با مشکلات احتمالی را گذراندند.
متغیر وابسته میزان بروز رفتارهای پرخطر و متغیر مستقل اصلی تحقیق ارزیابی کیفیت زندگی است، ولی چند متغیر زمینهای از آن جمله جنسیت، ترتیبات زندگی، سطح تحصیلات پدر و سطح تحصیلات مادر نیز مدنظر قرار گرفتند.
بعد از جمعآوری پرسشنامهها، دادهها وارد محیط نرمافزار Spss v24 شدند و آنگاه، بازبینی، پالایش و تغییرات و اصلاحات لازم به عمل آمد و در گام بعد، تجزیهوتحلیلهای موردنیاز انجام شد. مدل تحلیلی شامل دو بخش توصیفی و استنباطی بود. در بخش اول، هر یک از متغیرهای تحقیق از طریق درصد و شاخصهای مرکزی و پراکندگی، توصیف شدند. در بخش دوم، از طریق آزمونهای آماری t و رگرسیون چند متغیره روابط و تفاوت بین متغیرها بررسی شد.
یافتهها
در این تحقیق، 6/56 درصد پاسخگویان پسر و 4/45 درصد دختر بودند. 7/92 درصد پاسخگویان با پدر و مادر، 8/3 درصد تنها با پدر و 5/3 درصد تنها با مادر زندگی میکردند. سطح تحصیلات پدر 40 درصد پاسخگویان دیپلم و پایینتر، 8/23 درصد فوقدیپلم، 5/33 درصد لیسانس و 8/3 درصد فوقلیسانس و بالاتر و سطح تحصیلات مادر 76 درصد پاسخگویان دیپلم و پایینتر، 17 درصد فوقدیپلم، 9/5 درصد لیسانس و فقط 1/1 درصد فوقلیسانس و بالاتر بوده است.
میانگین ارزیابی کیفیت زندگی همانطور که در جدول 1 مشاهده میشود، برابر 969/2 بود. کمترین و بیشترین میانگین در کل نمونه به ترتیب برای خودمختاری (520/3) و خودادراکی (298/2) مشاهده شده است. میانگین ارزیابی کیفیت زندگی در میان پسران 35/3 و در میان دختران 46/3 بوده است. بهعلاوه، آزمون t نشان داد ارزیابی کیفیت زندگی پسران به گونه معناداری کمتر از میزان کیفیت زندگی دختران است (). همچنین، توزیع دادههای ارزیابی کیفیت زندگی در کل نمونه و به تفکیک پسران و دختران تا حدودی چوله به چپ (،، ) و کشیدگی آن کمتر از توزیع نرمال (، و) است.
جدول 1 میانگین ارزیابی کیفیت زندگی در هریک از ابعاد آن را در کل نمونه و برحسب جنس نشان میدهد. همچنان که ملاحظه میشود، کمترین و بیشترین میانگین در کل نمونه برای خودادراکی و خودمختاری، در نمونه پسران به ترتیب برای خودادراکی و ترتیبات زندگی خانوادگی و در نمونه دختران به ترتیب برای خودادراکی و ترتیبات زندگی خانوادگی دیده میشود. مقایسه تفاوت میانگینها نشان داد که ارزیابی کیفیت زندگی پسران در تمام ابعاد کمتر از ارزیابی کیفیت زندگی دختران بوده است. در این میان، بزرگترین تفاوت (20/0-) به ترتیبات زندگی خانوادگی و کوچکترین تفاوت (021/0-) به پذیرش اجتماعی مربوط بوده است. نتایج آزمون t نشان داد تفاوت میانگین ارزیابی کیفیت زندگی پسران و دختران برای شاخص کل و نیز ابعاد زندگی خانوادگی، خودمختاری، محیط مدرسه و منابع مالی معنادار بوده است.
جدول 1. میانگین ارزیابی کیفیت زندگی در ابعاد هشتگانه برحسب پسر و دختر
بعد |
میانگین کل |
میانگین برحسب جنس |
پسر |
دختر |
آماره t |
سطح معناداری |
احساسات |
405/3 |
371/3 |
446/3 |
899/0- |
369/0 |
حمایت اجتماعی |
403/3 |
714/2 |
804/2 |
926/1- |
06/0 |
زندگی خانوادگی |
755/2 |
208/2 |
407/2 |
642/2- |
009/0 |
خودادراکی |
298/2 |
475/3 |
573/3 |
688/1- |
092/0 |
خودمختاری |
520/3 |
628/2 |
821/2 |
275/3- |
001/0 |
محیط مدرسه |
716/2 |
181/3 |
339/3 |
996/1- |
050/0 |
پذیرش اجتماعی |
253/3 |
008/3 |
03/3 |
453/0- |
651/0 |
منابع مالی |
018/3 |
901/2 |
052/3 |
359/2- |
020/0 |
کل |
969/2 |
354/3 |
462/3 |
393/2- |
017/0 |
بخش بعدی نتایج به بروز رفتار پرخطر در کل نمونه و به تفکیک پسران و دختران میپردازد. تحلیل دادهها نشان داد میانگین شاخص بروز رفتار پرخطر در کل نمونه برابر 564/1 و برای پسران و دختران به ترتیب 870/1 و 195/1 است. بر اساس آزمون t، تفاوت میانگین بروز رفتار پرخطر در میان پسران و دختران () با فرض ناهمگونی واریانسها، معنادار است (). همچنین، توزیع دادههای بروز رفتار پرخطر در کل نمونه و به تفکیک پسران و دختران تا حدودی چوله به راست (،، ) و کشیدگی آن اندکی کمتر از توزیع نرمال (، و) است. بنابراین، میتوان گفت توزیع دادههای بروز رفتار پرخطر تقریباً نرمال است.
برای نشان دادن تفاوتها، شاخص بروز رفتار پرخطر برحسب هر یک از متغیرهای مستقل در کل نمونه و به تفکیک پسر و دختر تحلیل شده که نتایج بهدستآمده در جدول 2 ارائه شده است. آنگونه که در جدول 2 مشاهده میشود، نتایج تحلیل واریانس یکراهه نشان داد میانگین بروز رفتار پرخطر در کل نمونه برحسب مقولات کیفیت زندگی تفاوت قابلتوجه و معناداری دارد (، ). بیشترین بروز رفتار پرخطر در مقوله پایین کیفیت زندگی و کمترین آن در مقوله بالا بوده است. بهعبارتدیگر، رابطه بین بروز رفتار پرخطر و کیفیت زندگی معکوس است. همچنین، نتایج تحلیل واریانس یکراهه نشان داد که میانگین بروز رفتار پرخطر برحسب مقولات کیفیت زندگی در میان پسران و دختران، تفاوت قابلتوجه و معناداری دارد (پسر: ، ، دختر: ، ). بیشترین و کمترین میزان بروز رفتار پرخطر برای پسران و دختران به ترتیب به مقوله پایین و بالا مربوط بوده است. نکته دیگر آن است که در میان پسران و دختران رابطه بین میزان بروز رفتار پرخطر و کیفیت زندگی معکوس است.
نتایج تحلیل واریانس یکراهه نشان داد میانگین بروز رفتار پرخطر در کل نمونه برحسب مقولات ترتیبات زندگی خانوادگی تفاوت معناداری ندارد (، ). بااینحال، بیشترین بروز رفتار پرخطر در مقوله «تنها با مادر زندگی میکند» بوده است. همچنین، نتایج تحلیل واریانس یکراهه نشان داد میانگین بروز رفتار پرخطر برحسب مقولات ترتیبات زندگی در میان پسران و دختران، تفاوت قابلتوجه و معنادار دارد (پسر: ، ، دختر: ، ). اما، بیشترین بروز رفتار پرخطر برای پسران و دختران در مقوله «تنها با مادر زندگی میکنم» مشاهده شده است. نکته دیگر آن است که نبودن پدر یا مادر بهویژه پدر موجب افزایش میزان بروز رفتار پرخطر نوجوانان و جوانان میشود. بودن پدر و مادر بروز رفتار پرخطر را به میزان زیادی کاهش داده است.
نتایج آزمون t نشان داد که میانگین بروز رفتار پرخطر در کل نمونه برحسب مقولات وضعیت سواد پدر، تفاوت معناداری ندارد (، ). مقایسه بروز رفتار پرخطر برحسب وضعیت سواد پدر نشان داد میانگین بروز رفتار پرخطر در میان پسران با پدر بیسواد و باسواد به ترتیب 316/1 و 890/1 و در میان دختران دارای پدر بیسواد و باسواد به ترتیب 886/0 و 290/1 درصد بوده است. نتایج آزمون t نشان داد تفاوت بروز رفتار پرخطر پسران () و دختران () در میان پدران بیسواد و باسواد به لحاظ آماری معنادار بوده است (پسر:، دختر: ). بهعلاوه، میانگین بروز رفتار پرخطر برحسب سطح تحصیلات پدر در کل نمونه و در میان پسران و دختران، تفاوت قابلتوجهی دارد. بیشترین بروز رفتار پرخطر در کل نمونه در سطوح تحصیلی فوقدیپلم و لیسانس و کمترین آن در سطح متوسطه، برای پسران به ترتیب در سطوح تحصیلی فوقلیسانس و متوسطه و برای دختران در سطوح تحصیلی فوقدیپلم ـ لیسانس و ابتدایی و راهنمایی، مشاهده شد. نتایج تحلیل واریانس یکراهه نشان داد میانگین بروز رفتار پرخطر در کل نمونه برحسب مقولات سطوح تحصیلی تفاوت قابلتوجه و معناداری دارد (، ). همچنین، نتایج تحلیل واریانس یکراهه نشان داد تفاوت بروز رفتار پرخطر برحسب سطوح تحصیلی پدر برای پسران و دختران معنادار بود (پسر: ، ، دختر: ، ).
نتایج آزمون t نشان داد میانگین بروز رفتار پرخطر در کل نمونه برحسب مقولات وضعیت سواد پدر، تفاوت معناداری ندارد (، ). از طرف دیگر، مقایسه بروز رفتار پرخطر برحسب وضعیت سواد مادر نشان داد میانگین بروز رفتار پرخطر در میان پسران دارای مادر بیسواد و باسواد به ترتیب 317/1 و 923/1 و در میان دختران دارای مادر بیسواد و باسواد به ترتیب 797/0 و 200/1 بوده است. تفاوت در بروز رفتار پرخطر پسران () و دختران به لحاظ آماری معنادار بوده است (پسر:، دختر: ). نتایج تحلیل واریانس یکراهه نشان داد میانگین بروز رفتار پرخطر در کل نمونه برحسب مقولات سطوح تحصیلی تفاوت قابلتوجه و معناداری دارد (، ). بهعلاوه، میانگین بروز رفتار پرخطر برحسب سطح تحصیلات مادر در میان پسران و دختران، تفاوت قابلتوجهی دارد. بیشترین و کمترین بروز رفتار پرخطر برای پسران به ترتیب در سطوح تحصیلی فوقدیپلم ـ لیسانس و فوقلیسانس و برای دختران در سطوح تحصیلی دیپلم و ابتدایی، مشاهده شد. آزمون تحلیل واریانس نشان داد تفاوت بروز رفتار پرخطر برحسب سطوح تحصیلی مادر برای پسران و دختران معنادار است (پسر: ، ، دختر: ، ).
تحلیل چند متغیره عوامل مرتبط با بروز رفتار پرخطر
در این قسمت نتایج تحلیل رگرسیون ابعاد کیفیت زندگی بر بروز رفتار پرخطر ارائه میشود؛ اما نخست دو پیشفرض اساسی رگرسیون چند متغیره یعنی همخطی چندگانه (همبستگی متغیرهای مستقل با یکدیگر) و استقلال خطاها ارزیابی میشود. همانطور که در جدول 3 ملاحظه میشود در تمام موارد ضریب تورم کمتر از 5 و ضریب تحمل 4/0 و بالاتر است؛ بنابراین، همخطی چندگانه نگرانکننده نیست. در مورد دوم، آماره دوربین واتسون در بازه 5/1 ـ 5/2 واقع شده که نشان میدهد بین خطاها همبستگی وجود ندارد. نتایج بهدستآمده از بررسی رابطه ابعاد کیفیت زندگی با بروز رفتار پرخطر که در جدول 3 آمده گویای آن است که مدل رگرسیونی معنادار بوده و این ابعاد حدود 39 درصد از تغییرات بروز رفتار پرخطر را تبیین میکنند. در این میان، زندگی خانوادگی و منابع مالی به ترتیب قویترین و ضعیفترین رابطه را با بروز رفتار پرخطر داشتهاند. بااینحال، فقط سه بعد زندگی خانوادگی، خودمختاری و پذیرش اجتماعی، رابطه آماری معناداری با بروز رفتار پرخطر داشتهاند.
جدول 2. بروز رفتار پرخطر برحسب متغیرهای مستقل در کل نمونه و برحسب دو زیرگروه جمعیتی پسر و دختر
متغیر
میانگین |
کل |
پسر |
دختر |
انحراف معیار |
سطح معناداری |
میانگین |
انحراف معیار |
سطح معناداری |
میانگین |
انحراف معیار |
سطح معناداری |
میانگین |
کیفیت زندگی |
پایین |
381/2 |
755/0 |
|
|
568/2 |
861/0 |
|
088/2 |
418/0 |
|
متوسط |
432/1 |
908/0 |
001/0> |
731/1 |
003/1 |
001/0> |
067/1 |
603/0 |
001/0> |
بالا |
124/1 |
545/0 |
|
488/1 |
184/0 |
|
943/0 |
577/0 |
|
کل |
564/1 |
938/0 |
|
870/1 |
012/1 |
|
195/1 |
678/0 |
|
ترتیبات زندگی خانوادگی |
با پدر و مادر زندگی میکند |
547/1 |
907/0 |
|
817/1 |
974/0 |
|
112/1 |
984/0 |
|
تنها با پدر زندگی میکند |
531/1 |
958/0 |
169/0 |
513/2 |
604/1 |
011/0 |
263/1 |
201/1 |
042/0 |
تنها با مادر زندگی میکند |
045/2 |
527/1 |
|
778/2 |
239/1 |
|
310/1 |
132/1 |
|
کل |
564/1 |
938/0 |
|
870/1 |
012/1 |
|
195/1 |
678/0 |
|
وضعیت سواد پدر |
بیسواد |
534/1 |
805/0 |
123/0- |
316/1 |
974/0 |
031/0 |
107/1 |
543/0 |
036/0 |
باسواد |
565/1 |
944/0 |
889/1 |
327/1 |
273/1 |
677/0 |
کل |
564/1 |
938/0 |
|
870/1 |
012/1 |
|
195/1 |
678/0 |
|
سطح تحصیلات پدر |
ابتدایی |
534/1 |
806/0 |
|
616/1 |
770/0 |
|
397/0 |
401/0 |
|
راهنمایی |
038/1 |
069/1 |
|
438/1 |
217/1 |
|
397/0 |
218/0 |
|
متوسطه |
622/0 |
988/1 |
|
717/0 |
159/0 |
|
485/0 |
464/0 |
|
دیپلم |
111/1 |
163/0 |
001/0> |
077/1 |
194/0 |
001/0> |
129/1 |
634/0 |
001/0> |
فوقدیپلم و لیسانس |
839/1 |
401/0 |
|
701/1 |
387/0 |
|
001/2 |
350/1 |
|
فوقلیسانس |
808/1 |
017/1 |
|
314/2 |
030/1 |
|
242/1 |
494/0 |
|
دکتری |
964/0 |
597/0 |
|
531/1 |
150/0 |
|
397/0 |
001/0> |
|
کل |
564/1 |
938/0 |
|
870/1 |
012/1 |
|
195/1 |
678/0 |
|
وضعیت سواد مادر |
بیسواد |
371/1 |
722/0 |
321/0 |
317/1 |
705/0 |
040/0 |
797/0 |
473/0 |
039/0 |
باسواد |
576/1 |
949/0 |
923/1 |
030/1 |
200/1 |
677/0 |
کل |
564/1 |
938/0 |
|
870/1 |
012/1 |
|
195/1 |
678/0 |
|
سطح تحصیلات مادر |
ابتدایی |
371/1 |
722/0 |
|
417/1 |
705/0 |
|
397/0 |
316/0 |
|
راهنمایی |
693/0 |
546/0 |
|
848/0 |
693/0 |
|
519/0 |
218/0 |
|
متوسطه |
412/1 |
368/0 |
|
455/1 |
214/0 |
|
373/1 |
464/0 |
|
دیپلم |
870/1 |
929/0 |
001/0> |
883/1 |
631/0 |
001/0> |
848/1 |
634/0 |
001/0> |
فوقدیپلم و لیسانس |
254/2 |
972/0 |
|
391/2 |
841/0 |
|
474/1 |
350/1 |
|
فوقلیسانس |
625/1 |
268/1 |
|
175/0 |
318/1 |
|
015/1 |
494/0 |
|
دکتری |
190/1 |
000 |
|
ـ |
ـ |
|
191/1 |
001/0> |
|
کل |
564/1 |
938/0 |
|
870/1 |
012/1 |
|
195/1 |
678/0 |
|
بروز رفتار پرخطر |
|
|
|
|
|
|
همچنین نتایج نشان داد که تمام ابعاد کیفیت زندگی رابطه آماری معکوسی با بروز رفتار پرخطر دارند؛ یعنی، بروز رفتار پرخطر با کاهش میزان کیفیت زندگی، افزایش مییابد. نتایجی که در جدول 3 آمده گویای آن است که مدل رگرسیونی برای پسران و دختران معنادار بوده و ابعاد کیفیت زندگی در مدل پسران و دختران به ترتیب حدود 38 و 43 درصد از تغییرات بروز رفتار پرخطر را تبیین میکنند. همانطور که در جدول 3 ملاحظه میشود، برای پسران، حمایت اجتماعی و برای دختران، احساسات، رابطه معناداری با بروز رفتار پرخطر نداشته ولی مابقی مؤلفهها رابطه آماری معناداری با بروز رفتار پرخطر داشتهاند. در مدل پسران، پذیرش اجتماعی و در مدل دختران زندگی خانوادگی قویترین رابطه را با بروز رفتار پرخطر داشتهاند. نکته دیگر آن است که تمام مؤلفههای کیفیت زندگی رابطه آماری معکوسی با بروز رفتار پرخطر داشتهاند. بهعبارتدیگر، میتوان گفت وقتی کیفیت زندگی نوجوانان و جوانان بالا میرود، احتمال وقوع بروز رفتار پرخطر در میان آنها کاهش و برعکس، موقعی که کیفیت زندگی نوجوانان و جوانان کاهش مییابد، احتمال وقوع بروز رفتار پرخطر در میان آنها افزایش مییابد.
در این قسمت نتایج تحلیل رگرسیون عوامل مرتبط با بروز رفتار پرخطر ارائه میشود، همانطور که در جدول 4 ملاحظه میشود در تمام موارد ضریب تورم کمتر از 5 و ضریب تحمل تقریباً 4/0 و بالاتر است. بنابراین، همخطی چندگانه مسئلهساز نیست. در مورد دوم، آماره دوربین واتسون در بازه 5/1 ـ 5/2 قرار دارد که نشان میدهد بین خطاها همبستگی وجود ندارد. نتایج به دست آمده که در جدول 4 آمده گویای آن است که مدل رگرسیونی معنادار بوده و متغیرهای موجود در مدل حدود 40 درصد از تغییرات بروز رفتار پرخطر را تبیین میکنند. همانطور که ملاحظه میشود، در میان عوامل موجود در مدل، متغیر کیفیت زندگی و ترتیبات زندگی به ترتیب قویترین رابطه و کمترین تأثیر را داشتهاند. بااینحال، فقط سه متغیر کیفیت زندگی، جنس و تحصیلات مادر، رابطه و تأثیر آماری معناداری داشتهاند. همچنین، نتایج نشان داد دو متغیر جنس و کیفیت زندگی تأثیر و رابطه آماری معکوسی دارند؛ یعنی، بروز رفتار پرخطر برای پسران بیشتر از مقدار متناظر برای دختران است و میزان بروز رفتار پرخطر با کاهش میزان کیفیت زندگی، افزایش مییابد.
جدول 3. تحلیل رگرسیونی رابطه ابعاد کیفیت زندگی با بروز رفتار پرخطر در کل نمونه و برحسب دو زیرگروه جمعیتی پسران و دختران
بعد |
کل |
پسر |
دختر |
β |
t |
sig |
Tolerance |
VIF |
β |
t |
sig |
β |
t |
sig |
Constant (b) |
820/5 |
46/13 |
46/13 |
- |
- |
707/6 |
46/13 |
001/0> |
688/3 |
016/9 |
001/0> |
احساسات |
197/0- |
646/1- |
101/0 |
414/0 |
105/4 |
357/0- |
466/2- |
032/0 |
011/0 |
062/0 |
950/0 |
حمایت اجتماعی |
086/0- |
605/0- |
416/0 |
573/0 |
745/1 |
091/0- |
178/2- |
24/0 |
190/0- |
575/2- |
011/0 |
زندگی خانوادگی |
374/0- |
120/7- |
001/0> |
591/0 |
693/1 |
392/0- |
518/5- |
001/0> |
333/0- |
350/4- |
001/0> |
خودادراکی |
114/0- |
937/0- |
570/0 |
663/0 |
755/2 |
264/0- |
731/1- |
040/0 |
277/0- |
740/1- |
034/0 |
خودمختاری |
261/0- |
492/4- |
001/0> |
484/0 |
068/2 |
247/0- |
120/3- |
002/0 |
24/0- |
845/3- |
005/0 |
محیط زندگی |
137/0- |
631/1- |
104/0 |
389/0 |
305/4 |
326/0- |
111/1- |
021/0 |
252/0- |
425/1- |
031/0 |
پذیرش اجتماعی |
143/0- |
426/2- |
016/0 |
469/0 |
133/2 |
432/0- |
571/2- |
008/0 |
292/0- |
195/3- |
002/0 |
منابع مالی |
079/0- |
687/0- |
337/0 |
399/0 |
090/5 |
277/0- |
169/2- |
031/0 |
312/0- |
207/2- |
029/0 |
مدل |
F=31.392, Sig=0.000 |
F=20.132, Sig=0.000 |
F=13.89, Sig=0.000 |
R=0.632 |
R=0.674 |
R=0.641 |
R Square=0.399 |
R Square=0.455 |
R Square=0.411 |
Adjusted R Square=0.387 |
Adjusted R Square=0.38 |
Adjusted R Square=0.43 |
Durbin-Watson Statictics= 1.588 |
|
|
جدول 4. تحلیل رگرسیونی عوامل مرتبط با بروز رفتار پرخطر
متغیر |
β |
T |
sig |
Tolerance |
VIF |
Constant (b) |
024/5 |
773/14 |
001/0> |
- |
- |
جنس |
391/0- |
827/8- |
001/0> |
934/0 |
071/1 |
کیفیت زندگی |
31/0- |
237/10- |
001/0> |
968/0 |
033/1 |
ترتیبات زندگی |
018/0 |
928/2 |
001/0> |
973/0 |
028/1 |
سطح تحصیلات پدر |
095/0 |
441/1 |
150/0 |
399/0 |
507/2 |
سطح تحصیلات مادر |
249/0 |
376/2 |
042/0 |
484/0 |
606/2 |
مدل |
F=51.09, Sig=0.000 |
R=0.642 |
R Square=0412 |
Adjusted R Square=0404 |
Durbin-Watson Statictics= 1.813 |
در این قسمت نتایج تحلیل رگرسیونی در میان پسران و دختران ارائه میشود. بر اساس جداول 5 و 6، در تمام موارد ضریب تورم کمتر از 5 و ضریب تحمل تقریباً 4/0 و بالاتر است. بنابراین، همخطی چندگانه مسئلهساز نیست. در مورد دوم، آماره دوربین واتسون در بازه 5/1 ـ 5/2 قرار دارد؛ یعنی بین خطاها همبستگی وجود ندارد. نتایج بهدستآمده برای پسران که در جدول 5 آمده گویای آن است که مدل رگرسیونی معنادار بوده و متغیرهای موجود در مدل حدود 53 درصد از تغییرات بروز رفتار پرخطر را تبیین میکنند. همانطور که ملاحظه میشود، از عوامل موجود در مدل، متغیر سطح تحصیلات مادر و ترتیبات زندگی خانوادگی به ترتیب بیشترین و کمترین تأثیر را بر بروز رفتار پرخطر داشتهاند. بااینحال، بهجز متغیر سطح تحصیلات پدر، مابقی متغیرها تأثیر آماری معناداری بر میزان بروز رفتار پرخطر پسران داشتهاند. همچنین، نتایج نشان داد دو متغیر کیفیت زندگی خانوادگی و سطح تحصیلات پدر رابطه و تأثیر آماری معکوسی با / بر بروز رفتار پرخطر پسران دارند؛ یعنی، بروز رفتار پرخطر برای پسران با کاهش کیفیت زندگی خانوادگی و سطح تحصیلات پدر، افزایش مییابد.
نتایج ارائه شده که جدول 5 آمده گویای آن است که مدل رگرسیونی معنادار بوده و متغیرهای موجود در مدل حدود 21 درصد از تغییرات بروز رفتار پرخطر را تبیین میکنند. همانطور که ملاحظه میشود، در میان عوامل موجود در مدل، دو متغیر سطح تحصیلات پدر و کیفیت زندگی خانوادگی بیشترین تأثیر و رابطه و ترتیبات زندگی خانوادگی کمترین تأثیر را با / بر بروز رفتار پرخطر داشتهاند. بااینحال، تمام متغیرها تأثیر و رابطه آماری معناداری بر / با بروز رفتار پرخطر دختران داشتهاند. همچنین، نتایج نشان داد که متغیرهای کیفیت زندگی، ترتیبات زندگی خانوادگی و سطح تحصیلات مادر رابطه و تأثیر آماری معکوسی دارند؛ یعنی، بروز رفتار پرخطر برای دختران با کاهش کیفیت زندگی خانوادگی افزایش مییابد و برای دخترانی که با پدر و مادر زندگی میکنند، بیشتر از دخترانی است که تنها با پدر زندگی میکنند و بروز رفتار پرخطر برای دخترانی که تنها با پدر زندگی میکنند، بیشتر از دخترانی است که تنها با مادر زندگی میکنند. همچنین، با افزایش سطح تحصیلات مادر میزان بروز رفتار پرخطر کاهش و با کاهش سطح تحصیلات مادر این میزان افزایش مییابد.
جدول 5. تحلیل رگرسیونی عوامل مرتبط با بروز رفتار پرخطر در در کل نمونه و برحسب دوزیرگروه جمعیتی پسران و دختران
بعد |
پسر |
دختر |
β |
t |
sig |
Tolerance |
VIF |
β |
T |
sig |
Tolerance |
VIF |
Constant (b) |
513/3 |
614/7 |
001/0> |
- |
- |
509/3 |
301/8 |
010/0 |
- |
- |
کیفیت زندگی |
205/0- |
652/6- |
001/0> |
884/0 |
131/1 |
435/0- |
381/6- |
001/0> |
994/0 |
006/1 |
ترتیبات زندگی |
100/0 |
559/2 |
<0/001 |
964/0 |
037/1 |
138/0- |
851/2- |
038/0 |
979/0 |
032/1 |
سطح تحصیلات پدر |
458/0- |
498/5- |
058/0 |
445/0 |
902/2 |
462/0 |
140/2 |
001/0> |
449/0 |
228/2 |
سطح تحصیلات مادر |
48/0 |
496/9- |
001/0> |
394/0 |
127/3 |
265/0- |
482/2- |
001/0> |
443/0 |
259/2 |
مدل |
F=58.845, Sig=0.000 |
F=11.817, Sig=0.000 |
R=0.738 |
R=0.474 |
R Square=0.544 |
R Square=0.225 |
Adjusted R Square=0.535 |
Adjusted R Square=0.206 |
Durbin-Watson Statictics= 1.564 |
Durbin-Watson Statictics= 1.501 |
بحث
میانگین شاخص ارزیابی کیفیت زندگی در کل نمونه برابر 969/2 است که در میان پسران به گونه معناداری کمتر از دختران است. بهعلاوه، میانگین ارزیابی کیفیت زندگی در تمام ابعاد برای پسران کمتر از مقادیر متناظر برای دختران بوده است. همچنین، تحلیل دومتغیره نشان داد تفاوت میانگین ارزیابی کیفیت زندگی پسران و دختران در ابعاد زندگی خانوادگی، خودمختاری، محیط مدرسه و منابع مالی معنادار بوده است.
میانگین شاخص بروز رفتار پرخطر در کل نمونه برابر 564/1 است که همسو با نتایج تحقیق حسینزاده و همکاران (2016)، خرمی و همکاران (2016)، محمدی و همکاران (2017) و پترونلا کرویسانت (2013) در میان پسران بیشتر از دختران است. بهعلاوه، آزمون t نشان داد که میانگین بروز رفتار پرخطر در میان پسران و دختران تفاوت آماری معناداری دارد. همچنین، یافتهها گویای آن است که میانگین بروز رفتار پرخطر برحسب مقولات کیفیت زندگی، ترتیبات زندگی خانوادگی، وضعیت سواد والدین و سطح تحصیلات پدر و مادر در میان پسران و دختران، تفاوت معناداری دارد.
یافتههای توصیفی و استنباطی حکایت از آن دارد که تغییرات بروز رفتار پرخطر در کل نمونه قابلتوجه بوده و بخشی زیادی از این تغییرات از طریق متغیر کلیدی کیفیت زندگی و متغیرهای زمینهای جنس، ترتیبات زندگی خانوادگی و سطح تحصیلات پدر و مادر قابل تبیین است. تحلیل رگرسیونی نشان داد جنسیت همسو با نتایج تحقیقات اسدی و همکاران (2012)، فاکتور و همکاران (2008)، حاج کاظم و همکاران (2010)، میربازغ و همکاران (2010) و سلیمانینیا (2008) تأثیر آماری معناداری بر بروز رفتار پرخطر نوجوانان و جوانان دارد. بر اساس چارچوب هنجارهای فرهنگی، فعالیتهای اقتصادی ـ اجتماعی بیرون و دور از خانواده برای مردان و داخل خانواده و نزدیک برای زنان مطلوب جلوه داده میشود. در چنین شرایطی، جنس مذکر به میزان بیشتری در موقعیتهای پرخطر قرار میگیرد (دنتون و والترز، 2004؛ مکلاولین و دایتز، 2008). بر اساس چارچوب «تأثیر گروه همسالان» بروز رفتار پرخطر در میان نوجوانان و جوانان مذکر در بیرون از خانواده تحتتأثیر گروه همسالان و برای اثبات این موضوع که میتوانند ولی برای همتایان مؤنث آنها تحتتأثیر چگونگی روابط با والدین شکل میگیرد (میشل و بنزور، 2007؛ لیتر، :2009:300؛ پترونلا کرویسانت، 2013؛ 21). کین (1991) تفاوت در بروز رفتار پرخطر جنس مذکر و مؤنث را به عوامل بیولوژیک، زیستی ـ اجتماعی و محیطی و رفتاری نسبت میدهد. بهزعم وی، تحت تأثیر هورمونهای جنسی، افراد جنس مذکر به میزان بیشتری در موقعیتهای پرخطر قرار میگیرند (لوکاس و میر، 2003).
بر اساس تحلیل رگرسیون چند متغیره، ارزیابی کیفیت زندگی همسو با نتایج مطالعات الیاس و هوی ـ یی (2009) و اوکرودودو (2010) در کل نمونه و در میان پسران و دختران، همبستگی آماری معناداری با بروز رفتار پرخطر دارد. بر این اساس، مشکلات رفتاری و انحرافات افراد میتواند با کیفیت زندگی رابطه داشته باشد. طوری که در کیفیت زندگی پایین، گرایش نوجوان و جوان به مشارکت در رفتارهای پرخطر افزایش مییابد. کیفیت زندگی یک سازه چندبعدی است و هر یک از ابعاد آن میتوانند مستقل و یا در تعامل و همافزایی با سایر ابعاد، با بروز رفتار پرخطر رابطه داشته باشد.
در کل نمونه مؤلفه احساسات همبستگی آماری معناداری با بروز رفتار پرخطر ندارد، ولی در میان پسران هماهنگ با یافتههای حاجکاظم و همکاران (2010) همبستگی معکوس و معناداری دارد. میتوان گفت افراد ازلحاظ احساسات، کنترل خلقوخو و شیوه بروز آن با یکدیگر تفاوت دارند و این تفاوتها میتواند بخشی از واریانس بروز رفتار پرخطر را توضیح دهند. نتایج تحقیق کاسپی و مافیت نشان میدهد که خشم، اضطراب، بیثباتی شخصیتی، عواطف منفی و خودپنداره ضعیف از عوامل مستعدکننده رفتار بزهکارانه محسوب میشوند (مشکانی و رضوی، 2007).
در کل نمونه مؤلفه حمایت اجتماعی همبستگی آماری معناداری با بروز رفتار پرخطر ندارد، ولی در میان دختران هماهنگ با نتایج تحقیقات آسایش (2002)، اسگود و همکاران (1996) و راسل و همکاران (2016) همبستگی معناداری دارد. میتوان گفت هر موقع حمایت خانواده، مدرسه و گروه دوستان وجود داشته باشد، گرایش فرد به رفتار پرخطر و در معرض چنین رفتارهایی قرار گرفتن، کاهش مییابد. این موضوع میتواند ناشی از مراقبت، هنجارها و فشار آن گروهها برای عضویت در آنها باشد. در حقیقت این یافته یادآور نظریه ساترلند در مورد رفتار انحرافی است. بهعلاوه، تأثیر حمایت اجتماعی میتواند جنبه ساختاری داشته باشد. به باور دورکیم، مرتن و هیرشی اگر پیوند فرد با نهادها و گروههای اجتماعی تضعیف شود، به میزان بیشتری در معرض رفتارهای پرخطر قرار میگیرد (طارمیان، 1999).
مؤلفه زندگی خانوادگی در کل نمونه و در میان پسران و دختران همسو با تحقیقات اسدی (2011)، الیاس و هوی ـ یی (2009)، اوکرودودو (2010) و زارعی (2010) همبستگی آماری معناداری با بروز رفتار پرخطر دارد. بر اساس نظریه تعامل خانواده، والدینی که ارزشهای مشخص ندارند و مهربانی و عطوفت چندانی فراهم نمیکنند و کنترل قابل قبولی بر فرزندان خود ندارند، فرزندانشان در دوره نوجوانی با مشکلات فراوانی مواجه میشوند. همسو با نتایج تحقیقات اسگود و همکاران (1996) و راسل و همکاران (2016)، فقدان حمایت والدین و نظارت آنها منجر به مناسبات ضعیف خانوادگی، مشکلات شخصیتی و گرایش فرزندان به رفتارهای انحرافی میشود (محمدخانی، 2010).
مؤلفه خودادراکی در کل نمونه و در میان پسران و دختران همسو با پژوهش رضوانی و منصوریان (2009) همبستگی معکوسی با بروز رفتار پرخطر دارد. اما این همتغییری در کل نمونه معنادار نیست. میتوان گفت که بخشی از زندگی افراد جامعه تحتتأثیر واقعیتها نیست، بلکه تحتتأثیر درک فرد از این واقعیتهاست. چنان چه فرد درک مثبتی از کیفیت زندگی خود داشته باشد، احتمالا تمایل کمتری به رفتارهای پرخطر داشته باشد و برعکس چنانکه فرد درک مثبتی از کیفیت زندگی خود داشته باشد، احتمالا تمایل بیشتری به رفتارهای پرخطر داشته باشد.
مؤلفه خودمختاری در کل نمونه و در میان پسران و دختران، همسو با یافتههای پژوهشی بوند و کورنر (2010) همبستگی معکوس و معناداری با بروز رفتار پرخطر دارد. بهطوریکه با افزایش خودمختاری، از بروز رفتار پرخطر کاسته میشود. توانایی تصمیمگیری، کنترلهای درونی فرد بر خودش و بر محیط اطرافش بهعنوان یکی از عوامل مهم توانمندی فرد برای غلبه بر تمایل به بروز رفتار پرخطر مطرح است. این رفتارها که درمجموع خودمختار بودن و اختیارات فردی را در کانون تمرکز قرار میدهد، به وی اجازه میدهند که از رفتارهای پرخطر دوری کند و یا اینکه آنها را بهعنوان یک ویژگی شخصی خود قبول کرده و خود را با این ویژگیها توصیف کند.
مؤلفه کیفیت محیط زندگی در کل نمونه همبستگی معناداری با بروز رفتار پرخط ندارد ولی در میان پسران و دختران همسو با یافتههای اسدی و همکاران (2011)، بوند و کورنر (2010) و رمضانی (1997) همبستگی معکوس و معناداری دارد. بهگونهای که با افزایش کیفیت محیط زندگی، از بروز رفتار پرخطر کاسته میشود. محیط در ارزشگذاریهای فردی برای گرایش یا پرهیز از رفتارهای پرخطر نقش اساسی دارد و استانداردهای محیط فیزیکی یکی از عوامل مهم در تحقیقات کیفیت زندگی بوده است. کیفیت محل زندگی میتواند بر رضایتمندی افراد از زندگی نقش چشمگیری داشته باشد. این رضایت بهنوبه خود فرد را به سمت رفتارهای سازگارانه سوق میدهد و برعکس، نبود آن میتواند زمینه بروز رفتارهای نابهنجار را فراهم آورد. همچنین، محیط زندگی فرد میتواند از طریق الگوهای اجتماعی ـ فرهنگی و گروههای مرجع ارزشهای موافق رفتارهای پرخطر را تعریف کند و بر گرایش فرد به چنین رفتارهایی تأثیر بگذارد.
مؤلفه پذیرش اجتماعی در کل نمونه و در میان پسران و دختران همسو با یافتههای پژوهشی آسایش (2002) و محمدعلیپور و همکاران (2010) همبستگی معکوس و معناداری با بروز رفتار پرخطر دارد. بهطوریکه با افزایش پذیرش اجتماعی، از بروز رفتار پرخطر کاسته میشود. پذیرش اجتماعی در کنار حمایت اجتماعی و کیفیت زندگی خانوادگی میتوانند از عوامل مهم و مؤثر بر وقوع رفتارهای پرخطر باشند که با احساس رضایت، احساس بهتر شدن و پذیرش بدون قید و شرط افراد در جمعهای مختلف میتواند زمینه اجتناب از رفتارهای پرخطر را در افراد ایجاد کند. پذیرفته شدن در جمعهای مبتنی بر ارزشهای انسانی و اجتماعی میتواند عامل مهمی برای پرهیز از هرگونه بروز رفتار پرخطر باشد. چنانچه فرد ازنظر اجتماعی احساس طردشدگی و غریبه بودن کند، تمایل بیشتری به رفتارهای پرخطر خواهد داشت.
مؤلفه منابع مالی در کل نمونه همبستگی معناداری با بروز رفتار پرخطر ندارد، اما در میان پسران و دختران همسو با پژوهش بوند و کورنر (2010) و رمضانی (1997)، همبستگی معکوس و معناداری دارد. بهطوریکه با افزایش منابع مالی، از بروز رفتار پرخطر کاسته میشود. با ارجح فرض کردن فرهنگ مصرف جهانی و پاسخ افراد به این فرهنگ، درآمد و ثروت بهعنوان عوامل اساسی مؤثر بر کیفیت زندگی افراد تلقی میشود و لذا لیست ضروریات اولیه زندگی در حال افزایش خواهد بود. از دید مرتن، اگر اسباب و وسایل رسیدن به خواستها و نیازها مهیا نباشد، افراد ممکن است به راههای میانبر و بیراهه فکر کنند و از این طریق با بروز رفتارهای پرخطر در فکر جبران آن بر آیند (بوند و کورنر، 2010). بهزعم اسکار لوئیس خردهفرهنگ فقر ساخت و جهتگیری خاص خود را دارد. لوئیس میگوید این فرهنگ ویژگیهای روانی خاصی را در اعضای خویش درونی میکند؛ احساس محرومیت شدید، بیاحترامی، بیاعتباری، درماندگی، اعتمادبهنفس پائین و غیره. این احساسات میتواند به رفتارهایی از قبیل تمایل به ریسک کردن، خشن بودن، تقدیرگرا بودن، اولویت دادن به نیازهای جنسی و غیره منجر شود و روحیه قانونگریزی و تمایل به انحرافات اجتماعی افزایش یابد (سلیمی و داوری، 2001).
چنان چه منابع مالی از طریق ایجاد اشتغال پایدار و توسعه منطقهای، محلی و ملی ایجاد شده باشد، با تأمین اقتصادی ممکن است گرایش به بروز رفتار پرخطر کاهش یابد. اما، درصورتیکه منابع مالی از ثروت بادآورده، ارثهای کلان و دلالبازی به دست آمده باشد، ممکن است باعث ایجاد تفکر خوشگذرانی و عیاشی و ایجاد تصور قدرت در افراد شود، بهگونهای که خود را برای هر نوع بروز رفتار پرخطر مهیا کنند.
ازآنجاکه کیفیت زندگی در تمام ابعاد رابطه آماری معناداری با بروز رفتار پرخطر دارد، بایستی در راستای بهبود کیفیت زندگی بهصورت جدی مداخله کرد. پیششرط دستیابی به این مهم صرفنظر از تمام هزینههای آن، تخصیص منابع مالی و غیرمالی و اقدامات مداخلهای اثربخشتر است که فقط با انجام تغییرات اساسی نهادی آنهم در قالب توسعه رویکردهای چندبخشی امکانپذیر است.
این مطالعه در یکی از شهرهای نسبتاً کوچک و بسیار متفاوت ازنظر فرهنگی و اجتماعی انجام شده و بنابراین، مهمترین محدودیت این تحقیق قدرت تعمیمپذیری نتایج به دست آمده است. پس برای اعتباربخشی به نتایج این تحقیق، افزایش قدرت تعمیمپذیری و کاربردیتر کردن نتایج، لازم است این تحقیق در مناطق مختلف ایران تکرار شود.
بهطورکلی، بروز رفتار پرخطر بهمنزله یکی از ویژگیهای مراحل آخر انتقال اپیدمیولوژیک یک مفهوم پیچیده و چندبعدی است و در جهان واقعی صرفاً تحتتأثیر یک متغیر قرار ندارد. بلکه، تغییرات آن ناشی از مجموعهای از متغیرهای سطح فردی و نهادی ـ ساختاری است؛ بنابراین، برای شناخت کاملتر بروز رفتار پرخطر و ارائه راهکارهای مؤثرتر، بایستی متغیرهای بیشتری در معادله رگرسیون آن وارد شود که این مهم انجام مطالعات بیشتر و گستردهتری را ایجاب میکند. از سوی دیگر، تغییرات وقوع رفتار پرخطر برحسب متغیرهای مختلف دلالت بر آن دارد که بروز رفتار پرخطر قابل کاهش و پیشگیری است و میتوان میزان ایمنی محیطی که بروز رفتار پرخطر در آن رخ میدهد را ارتقاء داد.
ملاحظات اخلاقی
مشارکت نویسندگان
این مقاله صرفا توسط نویسنده مقاله نوشته شده است.
منابع مالی
به لحاظ مالی، حامی خاصی برای این مقاله وجود نداشته و تمام هزینههای آن بهوسیله نویسنده مقاله تأمین شده است.
تعارض منافع
در این مقاله، نویسنده تضاد منافع مشاهده نکرده است.
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
برای نوشتن این مقاله، نویسنده تمام اصول اخلاق پژوهش ازجمله بهکارگیری پرسشنامه معتبر و استاندارد، جلب رضایت و اعتماد پاسخگویان، عدم تحریف دادهها و خروجی پردازشها و استناد به منابع مورداستفاده را رعایت کرده است. ما از همه افرادی که در نوشتن این مقاله همکاری داشتهاند و نیز پاسخگویان، صمیمانه سپاسگزاری میکنیم.
Aghamolaei T, Eftekhar H, Mohammad K, Sobhani A, Shojaeizadeh D, Nakhjavani M, & Ghofranipour F. (2005). Influence of educational intervention using interaction approach on behavior change. Hemoglobin alc and Health - Related Quality of Life in Diabetic Patients, 3(4), 1-2 (in persian).
Agnew, R., Brezina, T., Wright, J., & Gullen, F. (2002). Strain, personality traits, and delinquency: Extending general strain theory. Criminology, 40(1), 43-73.
Asadi M, Rezaeinejad S, & Miri M. (2012). Relation between religion and demographic factors with tendency to violence and high risk sexual behavior among female and female students. Journal of Woman & Study of Family, 3(12), 13-25 (in persian).
Asayesh H. (2002). Measuring the quality of life in one hundred large cities of the world. Journal of jostarhayeshahrsazi, 8, 94-105 (in persian).
Baker Therese L. (2009). Doing social research translated & adaptation by Nayebi H (Nayebi H, Trans.). Iran: PNU University (in persian).
Beyth-Marom, R., Austin, L., Fischhoff, B., & Palmgren, C. (1993). Perceived consequences of risky behaviors: adults and adolescents. Developmental Psychology, 29(3), 549-563.
Biltagy, M. (2014). Risky behavior among youths in Egypt: Theoretical underpinnings, classification and determinants. Procedia - Social and Behavioral Sciences, 132, 43-48.
Bond J., Lynne C. (2010). Quality of life and older people, translated by Hosseinmoheghaghi K. (Hosseinmoheghaghi K, Trans.). Iran: Danjeh (in persian).
Denton, M., Prus, S., & Walters, V. (2004). Gender differences in health: A Canadian study of the psychosocial, structural and behavioral determinants of health. Social Science & Medicine, 58, 2585–2600.
Dey, M., Gmel, G., Studer, J., & Mohler-Kuo, M. (2014). Health-risk behaviors and quality of life among young men. Qual Life Res, 23, 1009–1017.
Elias, H., & Huey –Yee, T. (2009). Relationship between perceived paternal and maternal parenting styles and student academic achievement in selected secondary schools. European Journal of Social Sciences, 9, 181-192.
Factor, R., Mahalel, D., & Yair, G. (2008). Inter-group differences in road-traffic crash involvement. Accident Analysis and Prevention, 40, 2000-2007.
Geckova, A., Van Dijk Jitse, P., Groothoff Johan, W., & Post, D. (2002). Socio-economic differences in health risk behaviour and attitudes towards health risk behaviour among Slovak adolescents. Soz Praventivmed, 47(4), 233-239.
Group, W. (1993). The measurment of the quality of life: The development of the World Health Organization quality of life instrument. Geneva: World Health Organization.
Haji Kazem A, Asadollahi Y, & Tarkashvand A..)2010). Investigating on the demographic characteristics and variables related to the type of crime in order to reduce harm and coping with high-risk behaviors in prisons of Iran. Journal of Eslah & Tarbiyat, 86, 11-16 (in persian).
Hosseinzadeh K, Sadegh R, & Daliri S. (2016). Estimation of Burden and Caused by Traffic Accidents. Journal of Safety Promotion and Injury Prevention, 4(4), 253-260 (in persian).
Haagsma, J., & et al. (2016). The global burden of injury: incidence, mortality, disability-adjusted life years and time trends from the Global Burden of Disease study 2013. Inj Prev(22), 3-18.
Jahromi A. (2010). Assessing the quality of life of the citizens of District 8 of Tehran Municipality and related factors, Master’s thesis (M.S), Faculty of Social Sciences, Islamic Azad University of Roodhen, Iran (in persian).
Karimy M., Niknami S., Heidarnia A., Hajizadeh I. (2011). Assessment of Knowledge, Health Belief and Patterns of Cigarette Smoking Among Adolescents, Journal of Fasa University of Medical Sciences, Vol.1/ No.3/ P 142-148 (in persian).
Khasto G. (2003). Preventing substance abuse and affiliation by community-based perspective. Social Welfare Quarterly, 6 235-263. (in persian).
Khorrami Z, Hashemi Nazari SS, & Ghadirzadeh MR. (2016). An epidemiology study of deaths from road traffic accidents. Journal of Safety Promotion and Injury Prevention, 4(4), 217-224 (in persian).
Leather Nicola, C. (2009). Risk-taking behavior in adolescence: a literature review. Journal of Child Health Care, 13(3), 295-304.
Lima-Serrano, M., Lemos I Nunes, C. (2013). Adolescent quality of life and health behaviors: A comparative study between adolescents from the south of portugal and spain. Texto Contexto Enferm, Florianópolis, 22(4), 893-900.
Lucas D, Meyer P. (2003). Beginning population studies, translated by Mahmoudian H (Mahmoudian H, Trans. 2 ed.). Iran: University of Tehran (in persian).
McLaughlin, P., & Dietz, T. (2008). Structure, Agency and Environment: Toward an Integrated Perspective Vulnerability. Global Environmental and Change, 18(1), 99-111.
Meshkani Z.S, & Razavi SM. (2007). Delinquency as social damage Textbook of Public Health (3 ed.). Iran: Medical University Tehran (in persian).
Michael, K., & Ben-Zur, H. (2007). Risk-taking among adolescents: Associations with social and affective factors. Journal of Adolescence, 300, 17-31.
Mishra, S, Leanne S. Son Hing, and Martin L. Lalumiere. (2015). Inequality and Risk-Taking, Evolutionary Psychology: 1-11. https://doi.org/10.1177/1474704915596295
Mirbazekh SF, Aziziasl MR. (2010). The screening of adolescents for substance abuse related to high-risk sexual behaviors. Journal of Toloo-e-behdasht, 8(3 & 4), 17-18 (in persian).
Miri M., Rezaeinejad S., Asadi M. (2011). Investigating the Relationship between Tendency to Violence and High-Risk Sexual Behavior with Religiosity and Demographic Factors in Male and Female Students, Journal of Women and Family Studies, 12(3): 13-25, (in persian).
Mirzaei M. (2006). Population and development with emphasis on Iran. Iran: Regional Center for Population Studies and Research in Asia & the Pacific (in persian).
Mohammadalipoor Z, Rostami M, & Ghaemmaghami M. (2010). Attachment Styles and Risky Behaviors. Journal of Research on Addiction, 4(15), 83-90 (in persian).
Mohammadi M, Mohammadzadeh M, Ahmadi A, & Esmaeili A. (2017). The Trend of epidemiological investigation of the accidents and injuries in 2014 for the city of Saqez in 2014. J Saf Promot Inj Prev, 5(1), 43-50 (in persian).
Mohammadkhani Sh. (2010). The risky factors and family preservation of substance use in adolescents. The first national congress on prevention of substance abuse: University of Welfare Sciences and Rehabilitation (in persian).
Mohseni Tabrizi AL. (2001). The theoretical and empirical considerations of vandalism: A glance at the findings of a research. Journal of Social Sciences, 16, 193-226 (in persian).
Montazeri MB, Maraghi E, Heydari P, & Khavari Z. (2010). An investigation on the factors associated with high risk sexual activity based on the theory of planned behavior in Yazd University students. Journal of Toloo-e-behdasht, 8(3 & 4), 18-31 (in persian).
Moons, P., Budts, W., & De Geest, S. (2006). Critique on the conceptualization of quality of life: A review and evaluation of different conceptual approaches. International Journal of Nursing Studies, 43(7), 891-901.
Moshrefi, A.H. et al. (2016) . Investigation of Aids Epidemiology in Mazandaran Province during 1986-2014, Iran: Medical University Rafsanjan, 15(6): 575-582 (in persian).
Movahed, M., Hosseinzadeh K.M. (2011) The relationship between gender identity disorder and quality of life, Social Welfare Quarterly 11(44): 111-142, (in persian).
Najat, S., et al. (2006). Standardization of the World Health Organization Quality of Life Questionnaire, Journal of the School of Health and the Institute of Health Research, Zanjan, 3(3): 1-12 (in persian).
Okrodudu, G. (2010). Influence of parenting styles on adolescent delinquency in Delta Central Senatorial District. EDO. Journal of Counseling(3), 58-86.
Osgood, D., Johnston, L., & Bachman, J. (1996). Routine Activities and Individual Deviant Behavior. American Sociological Review, 61(4), 635-655.
Payne, B. Keith, Jazmin L. Brown-Iannuzzi, and Jason W. Hannay (2017). Economic inequality increases risk taking, PNAS, 18(114): 4643–4648.
Petronella Croisant, S., & Haque laz, T. (2013). Gender differences in risk behaviors among high school youth. Global Advances in Health and Medicine, 2(5), 16-22.
Pirdehghan, A. et al. (2014). Smoking frequency and modeling the underlying predicting factors of tobacco smoking among high school students in Yazd city, 2012, Journal of Shahrekord University of Medical Sciences (J Shahrekord Univ Med Sci) 2014 Dec, Jan; 16(5): 56-65 (in persian).
Room, R. (2005). Stigma, social inequality, and alcohol and drug use. Drug and Alcohol Review, 24, 143–155.
Ramazani N. (1997). Vandalism, factors affecting the emergence of vandalism behaviors among boys 8-16 years old living in marginal areas of railway lines in southern Tehran (Master’s thesis). (M.S), Faculty of Social Sciences, Islamic Azad University of Tehran, Center Unit, Iran (in persian).
Rezvani M.R, Mansoorian H. (2009). Measurement of quality of life: the study of concepts, indicators, models and presentation of model for rural areas. Journal of Village and Development, 3, 1-26 (in persian).
Russell, K., Davison, C., King, N., Pike, I., Pickett, W. (2016). Understanding clusters of risk factors across different environmental and social contexts for the prediction of injuries among Canadian youth. Injury. Int. J. Care Injured, 47, 1143-1150.
Salimi A, & Davari M. (2001). Sociology of delinquency. Iran: Research Institute of University and Hoze (in persian).
Seddiqservestani R. (2004). Social pathology. Iran: Academic Jihad of University of Tehran, Department of Sociology (in persian).
Sharifi M. (2007). The stage of mortality transition and evidence of continued epidemiological transition of Iran in the last decade. Journal of Population Association of Iran, 1(2), 194-171(in persian).
Sirgy, M., Michalos, A., & Ferriss, A. (2006). The quality -of- life research movement: Past, present and future. Social Indicators Research, 76(3), 343-466.
Solemaninia L. (2008). Gender differences in adolescents in committing high-risk behaviors. Quarterly Journal of Studies of Youth, 8 & 9, 73-86 (in persian).
Strine, T., Okoro, C., Chapman, D. (2005). Health-related quality of life and health risk behaviors among smokers. Am J Prev Med, 28(2), 182-187.
Taremian F. (1999). Preliminary study on the effectiveness of life skills training in preventing substance abuse in guidance students. Iran: Office of Drug Abuse Prevention Ministry of Education (in persian).
Taremian F, Mehryar AH. (2009). Effectiveness of” Life Skills Training Program” in Prevention of Drug use among Secondary School Students, Iran: Medical University Tehran, 16(85): 77-87 (in persian).
Topolski T. D, Patrick, D., Edwards, T., Huebner, C., Connell, F. (2001). Quality of life and health-risk behaviors among adolescents. Journal of Adolescent Health, 29(4), 426-435.
Yahghobi S. (2003). The study of the phenomenon of tendency to law and escape from it among citizens of Tabriz. Iran: Center of Thought Measurement (in persian).
Zarehi E. (2010). An Investigation on the relationship between parents’ parenting styles and engagement in high-risk behaviors among teenagers in Bandar Abbas. Journal of Toloo-e-behdasht, 8(3 & 4), 7-8 (in persian).
Zekovic, B., Renwick, R. (2003). The quality of life the children and adolescents with developmental disabilities: Review of conceptual and methodological issues relevant to public policy. Disability & Society, 18(1), 19-34.
Zivyar, P., Droodi, M., Ramazanpour S., A. (2013). Quality of life in a dilapidated residential environment, Social Welfare Quarterly, 54(4): 85-110, (in persian).