چکیده: (4317 مشاهده)
مقدمه: این مقالهای انتقادی مربوط به مقاله مهم درشماره 55 فصلنامه رفاه اجتماعی یعنی نقد روش شناختی و مفهومی سرمایه اجتماعی فریبرز رئیسدانا است. از دهه نود میلادی سرمایه اجتماعی در ادبیات توسعه بهعنوان یک پدیده مثبت مطرح میشد در مقابل چشمانداز مارکسیستی که همواره سرمایه را بهعنوان روابط اجتماعی استثمار طبقه کارگر نظریهپردازی میکرد. در قضاوت بین این دو نگاه رئیسدانا مدافع موضع اخیر است. ازنظر او نظریه سرمایه اجتماعی دو حوزه اقتصاد و غیراقتصاد را بهم آمیخته و پژوهشگران را قادر ساخته است مفهوم اجتماعی را در تحلیل اقتصادی از درپشتی وارد کنند. برخلاف تلاش دو نظریهپرداز اصلی کولمن و پوتنام، این امر به این دلیل که مبانی سازنده آن متناقض بوده ناموفق بوده است. رئیسدانا فاین را به این دلیل که به سرمایه اجتماعی نگاه انتقادی داشته است مورد تحسین قرار داده است و سرمایه اجتماعی را هم ازنظر مفهومی مبهم و هم غیردقیق میداند و کاربرد آن را موجب نگاهداری پایههای تبعیض و پذیرش محافظهکارانه هنجارهای مقبول جهان سرمایهداری میداند. هرچند او در نقدهای خود به بنفاین اقتدا میکند اما تأکید بنفاین در نقد برودل از سرمایه را از یاد برده است. برودل هم ازنظر جایگاه علمی و هم ازنظر قدرت نظریهپردازی از بوردیو بالاتر است و بهویژه این پیشنهاد که سرمایهداری از اقتصاد بازار متفاوت است برخلاف اقتصاد بازار دو طبقه دیگر یعنی زندگی مادی و اقتصاد سرمایهداری در منطقه کدر هستند. در این مقاله سرمایه اجتماعی به منطقه کدر نسبت داده شده و مفهوم آن به دلیل ناروشن بودن با معنی آشفته موردانتقاد قرار گرفته است.
روش: روش این پژوهش انتقادی است که نقدهای منطقی و ساختاری در مقاله رئیسدانا به دلیل نواقص آن موردانتقاد قرار گرفته درعینحالی که نقاط قوت آن تحسین شده است.
یافتهها: بزرگترین نقطه قوت رئیسدانا توجه به تغییر مفهومی سرمایه از دیدگاه مارکس به سرمایه اجتماعی است. نقد جابهجا شدن نتیجه سرمایه اجتماعی با علت آن ابهام و آشفتگی نیز از نقاط قوت رئیسدانا است. بااینحال او نتوانسته توضیح دهد چرا این سرمایه اجتماعی موجب پدیدایی دارایی نامشهود میشود. درعینحال نکات تاریخی از قبیل مطالعات ایتالیایی پوتنام مغشوش و ارجاعات او نادرست است. با تحلیل محتوی نقد رئیسدانا، یازده محور در نقد او به مفهوم سرمایه اجتماعی شناسایی شده است، بسیاری از این محورها را بنفاین در کتاب خود قبلاً بحث کرده است، اما خلاقیت رئیسدانا ارائه نظریهای است که او خود آن را نظریه ضد سرمایهای فساد اداری نمایده است.
بحث: رئیسدانا فقط نقد مارکسیستی از سرمایه اجتماعی را مدنظر قرار داده و نقد مهم پایهگذار مکتب فرانسوی آنال را از قلم انداخته است. درنهایت تعریف ضد سرمایهای (بهجای سرمایه) رئیسدانا از سرمایه اجتماعی بهویژه مهم و دورانساز است. در این مقاله نشان داده شده است که میتوان از طریق نظریه فرناندو برودل تفسیری دقیقتر از سرمایه در معنی منفی برای فساد اداری ساخت. مؤلف مقاله حاضر دیدگاه رئیسدانا در مورد تقابل سرمایه اجتماعی در مقابل نظریات اجتماعی را بهویژه در دو نظریه یعنی نظریه هویت اجتماعی و قدرت پیوندهای ضعیف (هرچند رئیسدانا مستقیماً به آنها اشاره نکرده است) مورد تقدیر قرار میدهد و پیشنهاد فاین در مورد حذف سرمایه اجتماعی از قاموس نظریه اجتماعی به دلیل ناتوانی آن در تبیین پدیده اجتماعی را تأیید میکند. مؤلف مقاصر حاضر دیدگاه رئیسدانا را برای توصیف نظریه ضد سرمایهای فساد گسترش داده است. اعتراض رئیسدانا به ایده سرمایه اجتماعی بر مبنای زمینه و تلویحات نادقیق تحسین شده است. مقاله حاضر اکثر انتقادات او را پذیرفته اما بر برخی از خطاهای او نیز تأکید کرده است.
نوع مطالعه:
اصیل |
موضوع مقاله:
رفاه اجتماعی دریافت: 1397/7/10 | پذیرش: 1397/7/10 | انتشار: 1397/7/10