چیرگی بر فقر همواره برای دولتهای عدالتگراهمواره به مثابه یک هدف راهبردی (استراتژیک) مطرح بوده و هست. به همین سبب، سیاستها و برنامههای توسعه تأکید بر «توزیع» و «برابری» داشته و این قبیل حکومتها به تعدیل فاصله طبقاتی اهتمام میورزند. در ایران نیز از آغاز سال 1375 به اینسو شاهد نوسانهای زیادی در سیاستگذاریها بودهایم.
وجود تورم پنهان و آشکار، شرایط مساعد رانتخواری، ساختار ناسالم اقتصادی، جنگ نه ساله، نظام مدیریتی ناکارآمد و خنثی، رشد لجامگسیخته مشکلات اجتماعی(بیکاری، اعتیاد و ...) گسترش کمی جمعیت زیر خط فقر، ... وضعیت نامطلوبی را به شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور تحمیل کرده و مقوله رفاه اجتماعی را به حاشیه عقب رانده است.
گرچه در خلال این دوران برای حفظ حداقلهای زیست همگانی تلاشهایی صورت گرفته است، اما روندها نشان میدهد برآیند و نتیجه نهایی فعالیتها کافی نبوده و جادارد برای مهار فقر گسترده در نظام تأمین اجتماعی و رفاه ملی تجدید نظر صورت گیرد. این مجموعه به نهادهایی اختصاص یافته که به امور معیشت گروههای تهیدست و کمتوان اقتصادی میپردازند و فعالیتهای آنان بررسی شده است. درواقع هدف از این بررسی تأثیر کارکرد این نهادها و موسسات، ... در مقوله «رفاه عمومی» و «کاهش فقر» بوده تا به این طریق نقش نهادهای حمایتی بهتر تبیین و تحلیل شود.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |