روشهای ساده اندازهگیری فقر ـ مانند نسبت فقیران در کل جامعه و شاخص شکاف درآمدی ـ نمیتوانند تحولات درونی جامعه اقتصادی را از حیث جابهجایی در گروههای درآمدی، انتقال درآمد، جمعپذیری گروههای اجتماعی در گروه بزرگتر، تقارن یا عدم تقارن، یکنواختی، رفاه اجتماعی، عدالت اجتماعی و جز آن منعکس کنند. بنابراین این شاخصها برای نشان دادن تحول و پویش فقر ضعیفاند. شاخصهای پیچیدهتر که از شاخص سن شروع میشوند، به نحوه توزیع درآمد و رتبهبندی درآمدی را در خود منعکس میکنند و گاه به ضریب جینی میرسد. تاکنون در حدود پانزده شاخص اساسی فقر که نحوه توزیع و انتقال درآمد، خط فقر و توزیع درآمد بین گروههای فقیر و دارا را به کار میبرند، شناسایی شدهاند. بعضی از آنها با تابع رفاه اجتماعی سر و کار دارند که پدیدهای است. مستقیماً غیرقابل اندازهگیری. به هر حال شمار شاخصهای فرعی وابسته به آن شاخصهای اصلی، بیش از 70 شاخص است. انتخاب شاخص مناسب برای هر جامعه بستگی به دسترسی به آمارها، ماهیت و ترکیب جمعیتی و درآمدی آن جامعه، هدف برنامهریزی و سیاستگذاری و بالاخره انتخاب محقق دارد. من در این مقاله محتوا و توانمندی درونی شاخصهای اساسی را با توجه به نیاز اقتصاد ایران بررسی کردهام. برای این کار اصول نه گانهای را که برای یک شاخص مفیدند ارائه دادهام و سپس با معرفی چند شاخص سن، چند شاخص کاکدانی، شاخصهای تاکایاما و دیگران و اصول ویژه آنها به ارزیابی نظری هر یک پرداختهام. در انتها با بررسی وضعیت فقر و توزیع در ایران شاخصی را که عبارتست از میانگین هندسی شاخص سوم کاکدانی و شاخص اول سن معرفی کردهام. با استفاده از برآوردهای غیرپارامتریک و تجربی و استفاده از آمارهای رسمی، شاخص فقر را در ایران محاسبه کردهام. این شاخص، بالا و نامناسب با درآمدهای اقتصادی در ایران است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |