عمده تحلیلهای مرتبط با فقر مبتنی بر رویکردی است که میبایست آن را رویکردی «درآمد محور» بنامیم. تعریف فقر، روشهای اندازهگیری آن و نهایتاً سیاستهای اجتماعی و اقتصادی معطوف به فقر نیز به نوبت خود از نگاه «درآمد محوری» تاثیر میپذیرند. در تحلیلهای رایج، فقر عبارت است از کمبود درآمد کافی، که ما آن را «فقر درآمدی» مینامیم؛ متعاقب آن مبانی سنجش فقر و راهکارهای مقابله با آن مبتنی بر عنصری به نام درآمد خواهد بود. این تحلیلها همان طور که نشان خواهیم داد از نواقص و نارساییهایی رنج میبرند. در صورتی که اگر فقر را موضوعی قابلیتی بدانیم نه درآمدی، آنگاه میبایست فقر را به مثابه محرومیت از قابلیت، یعنی توانایی خروج از وضعیت فقر تعریف کنیم. در این مقاله میکوشیم ضمن تبیین «فقر قابلیتی» ملهم از اندیشههای پرفسور آمارتیا سن، زوایای افتراق و تمایز آن را در تعاریف و روشهای اندازهگیری فقر و تاثیر آن در سایر تحلیلها و سیاستهای اقتصادی با رویکردهای رایج مطمح نظر قرار دهیم.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |