طرح مسأله: نظریه حکمرانی خوب از اواخر دهه 1990 مورد استقبال قرار گرفت. این نظریه در ایران هنوز مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است. این مقاله سعی دارد زمینههای پیدایش، ارتباط این نظریه با نظریههای رقیب و توصیههای سیاستی آن را معرفی کند. روش: این مقاله بر پایه منابع کتابخانهای در زمینه حکمرانی خوب تدوین و با استفاده از روش اسنادی انجام شده است. یافتهها: الگوی دولت حداقل با افزایش شدید بحرانهای مالی همراه بوده است که هزینههای سنگینی بر اقتصاد کشورهای در حال توسعه و اقتصاد جهانی تحمیل کرده است. طی دو دهه 1980 و 1990 نابرابری میان کشورها افزایش یافته و در اکثر کشورهای اروپای شرقی و شوروی سابق اجرای این الگوی سیاستگذاری به افزایش شدید فقر و نابرابری و تورم منجر گردیده است. این پیامد ها موجب رویگردانی از الگوی دولت حداقل و استقبال از الگوی حکمرانی خوب شده است. نتایج: کاهش مداخله دولت، لزوماً عملکرد بهتر وضعیت اقتصادی را به ارمغان نمیآورد. برای دستیابی به توسعه، نقاط ضعف دولت و راههای کاهش آن باید در کانون سیاستها قرار گیرد. اعمال حکمرانی بهتر نیازمند مجموعهای از سیاستهاست که از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت است؛ با این وجود، افزایش رقابت در حوزه سیاسی و اقتصادی و همچنین پاسخگویی بیشتر دولت، دو راهبرد اصلی حکمرانی خوب است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |