طرح بحث: در زمینه مشارکت اجتماعی دو رویکرد اساسی روانشناختی و جامعهشناختی وجود دارد. در این مقاله، نظرات یکی از صاحبنظران رویکرد روانشناختی به نام راجرز مورد بررسی قرار میگیرد و سعی میشود نظریه راجرز از لحاظ واقعیتهای مسلط بر جامعه ایران در طول دهههای گذشته (از لحاظ جغرافیایی، تاریخی، اجتماعی، فکری، فرهنگی و روانشناختی) مورد آزمون تجربی قرار گیرد و اینکه آیا این رویکرد نظری تبیینکننده واقعیت موجود در زمینه مشارکت اجتماعی در ایران میباشد یا خیر؟ روش تحقیق: روش بررسی تلفیقی از روش کتابخانهای و میدانی است که در بررسی میدانی جامعه آماری را شهروندان 15 سال به بالا ساکن شهر تهران تشکیل میدهند. یافتهها: بین ویژگیهای شخصیتی افراد (ویژگیهای خردهفرهنگ دهقانی) و مشارکت اجتماعی تاحدی رابطه معنیداری وجود دارد. چنانکه دادهها نشان میدهد بین خردهفرهنگ دهقانی و تمایل ذهنی به مشارکت اجتماعی رابطه معنیداری وجود دارد؛ بهطوریکه جهت رابطه منفی میباشد. نتیجه: هرچه افراد دارای خردهفرهنگ دهقانی کمتری باشند تمایل ذهنی بیشتری به مشارکت اجتماعی دارند.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |