دوره 22، شماره 86 - ( 8-1401 )                   جلد 22 شماره 86 صفحات 88-55 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

moeini jazani S, labibi M M, mohseni R A. (2022). Sociological Explanation of Women's Values and Actions in Three Districts of Tehran. refahj. 22(86), : 2 doi:10.32598/refahj.22.86.2752.6
URL: http://refahj.uswr.ac.ir/article-1-4046-fa.html
معینی جزنی سارا، لبیبی محمد مهدی، محسنی رضا علی. تبیین ارزش ها و کنش های زنان ساکن در سه منطقه تهران رفاه اجتماعی 1401; 22 (86) :88-55 10.32598/refahj.22.86.2752.6

URL: http://refahj.uswr.ac.ir/article-1-4046-fa.html


متن کامل [PDF 625 kb]   (846 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (1344 مشاهده)
متن کامل:   (522 مشاهده)
مقدمه
نقش‌آفرینی زنان در جامعه نشان‌دهنده پویایی و سرزندگی هر جامعه‌ای است. زنان در عرصه‌های مختلف با حضور جمعی خود در کنشهای زیادی مشارکت داشته‌اند. کنشهای زنان[1] در سرتاسر تاریخ با اشکال متفاوتی صورت پذیرفته و زنان سعی در نفوذ به لایه‌های بالای اجتماعی جامعه داشته‌اند. زنان در زندگی خانوادگی نیز با تعارضاتی درزمینه ارزشها و کنشهای خود روبرو شده‌اند که نمونه‌هایی از آن تعارضاتی درزمینه فرهنگ جنسی، روابط زناشویی و شکاف مذهبی است (فولادیان،2021).  سپس وارد کنشهای جمعی در تمامی زمینه‌ها شده‌اند و همواره رغبت و اشتیاق زیادی برای مشارکت و نقش‌آفرینی در حیطه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی داشته و در شبکه‌های اجتماعی نیز به فعالیت پرداخته‌اند.‌‌‌‌  بطوریکه زنان ایرانی با بازنمایی خودی خلق‌شده و فرامدرن در قالب تلفیقی از ارزشهای زنانه سنتی و مدرن، هویتی خود‌انتخابی را برگزیده‌اند(باقری، 2021). آنان با حفظ مسئولیتهای خانوادگی توانسته‌اند مسئولیتهای اجتماعی مؤثری نیز در جامعه داشته باشند.
از ستمهای بزرگی که به‌حق زنان روا گشته نگاه مردسالارانه به زندگی و هستی و تاریخ است که سبب شده تا حتی به نام آزادی زن نیز بر زن ستم شود. این نگرش به‌صورت سنتی ملاک فضیلت را مرد‌بودن دانسته است(اسمیت،2016). امروزه زنان ما روزبه‌روز دارای تحصیلات بالاتری می‌شوند و به درک اجتماعی بالاتری می‌رسند و شاهد کنشهای متنوعی از سوی آنان در جامعه هستیم. آنها در تمامی عرصه‌های علمی و مدیریتی و فرهنگی حضور فعال دارند و مایلند در کنار مردان در خلق آثار و بروز تواناییهای خود فعال باشند. با تحولات ناشی از فرایند مدرنیته، بسیاری از حوزه‌ها ازجمله خانواده با چالشهای جدی مواجه شده و بسیاری از هنجارها و ارزشها اهمیت خود را از دست داده و از حالت سنتی خارج شده است. جامعه‌شناسان معتقدند امروزه زنان بیش از هر زمان دیگری درگیر برخی سنتهای غلط گذشته مانند ترس و نگرانی، تبعیض جنسیتی، عدم پذیرش اجتماعی و مانند آن هستند و از سوی دیگر آموزه‌های دنیای مدرن مانند نفی تفاوتهای جنسیتی و اختلاط نقشها و تأکید بیش‌ازحد بر آزادی انسانها، بر زنان و کنشهایشان آسیبهای جدی اجتماعی وارد آورده است(حسنی،2009).
از سوی دیگر انگیزه و نیت کنش‌گران در موضوعات مختلف تابع مصرف فرهنگی آنان است ازاین‌رو فهم معنای کنشهای زنان اهمیت زیادی پیدا می‌کند. دورکیم دو معیار را برای کنش مطرح می‌کند نخست تفکر و اندیشه و باور فرد نسبت به کنش خود که باید برای او معنادار باشد و دوم کنشهایی که از روی اجبار و فشارهای بیرونی انجام می‌شود و حتی اگر برای فرد معنادار نباشد او ملزم به انجام آنها است. این معنا را دورکیم در تفکیک نظم درونی با نظم بیرونی نیز بیان می‌کند. به عقیده دورکیم نظم اجتماعی درونی از باورهای فرد برمی‌خیزد درحالی‌که نظم بیرونی یا نظم انتظامی رعایت قواعد از ترس مجازات است (گرنفل،2010).
ارزشها نیز از ابتدا به‌عنوان مفهومی محوری در علوم اجتماعی مطرح بوده‌اند. افراد و گروهها درزمینه ارزشها با یکدیگر متفاوتند. با توجه به تغییراتی که در سالهای اخیر درزمینه حضور زنان در عرصه‌های عمومی به وجود آمده می‌توان این تنوع و تکثر ارزشی را مشاهده کرد. ارزشها به ما می‌گویند چه چیزی مطلوب است و کدام باور ازنظر اجتماعی نامطلوب و نکوهیده است. جامعه‌شناسان معتقدند ارزشها باورهای ریشه‌داری هستند که در قالب هنجارها، سمت‌وسوی عمل کنشگران اجتماعی را تعیین می‌کنند.
اندیشمندان کلاسیک و مدرن در تبیین ارزشها گاه به‌عنوان امر مقدم تغییر و تحول اجتماعی و گاه به‌صورت نتیجه تغییر و تحول اجتماعی پرداخته‌اند. یکی از گروههایی که پایگاه اجتماعی سنتی‌شان در جریان نوسازی با دگرگونیهای عمیقی روبه‌رو شد زنان بودند. زنان ایران در گذشته نیز در دولت و نهادهای دولتی حضور داشتند، ولی میزان و کیفیت حضور آنها پس از انقلاب اسلامی دگرگونیهایی یافته و با تحولات اساسی در نقش و کنش و پایگاه اجتماعی آنان همراه شده است (اسکندری،2011).
ازنظر مارکس ارزشها معرف همان طبقه‌ای است که منافعشان حاکم بر جامعه است. برداشت مارکس از کنش اجتماعی از طرح هدف و وسیله نشئت گرفته است. او فرض می‌کند که انسان دارای اهداف اساسی معینی است که او را به کنش متقابل با جهان مادی ناگزیر می‌کنند و خود نیز از این کنش متقابل مشتق می‌شود. این روند، نیاز به روابط اجتماعی را به وجود می‌آورد. اما از طریق این روابط و نیاز به تکنولوژی، شکل‌های معینی از کنترل منابع بروز می‌کند که مارکس آنها را مناسبات تولیدی می‌خواند. هنگامی‌که این نیروها و مناسبات تولیدی به وجود آمدند، رفتار انسان را می‌توان بر حسب منطق هر وضعیتی تبیین کرد که با آن روبرو بوده است (رفیع‌پور،1997).
هابرماس نیز از کنش ارتباطی سخن می‌گوید که معرف روابط اجتماعی انسانها در عرصه عمومی است (پیوزی،2011).  ماکس وبر از کنشهای عقلانی و عاطفی انسانها یاد می‌کند. گیدنز در نظریه ساختاربندی بر این باور است که افراد فرهنگ و باورهای اجتماعی را می‌سازند اما همین فرهنگ و باورها هم اندیشه انسانها را شکل می‌دهند. یعنی نوعی رابطه تکوینی بین انسان و باورهای اجتماعی حاکم بر جامعه وجود دارد و هر دوی آنها بر کنشهای افراد مؤثرند (گیدنز،2016). گافمن نیز معتقد است انسانها در محیط‌هایی که دیده نمی‌شوند خود واقعی خود را نشان می‌دهند؛ مثلا در خانه و در محیط بیرون یا جامعه کنشهای متفاوتی دارند. ویژگی‌ای که گافمن از آن تحت عنوان کنشهای پشت صحنه و کنشهای جلوی صحنه یاد می‌کند (گافمن،2021).
در جامعه‌شناسی بحث ارزشها و هنجارها و میزان توجه و عمل به آنها در قالب کنشهای فردی و جمعی همواره مهم بوده است. دورکیم نظم اجتماعی را بر مبنای پذیرش ارزشهای عام جامعه می‌داند و ماکس وبر از عقلانیت معطوف به ارزش سخن می‌گوید و مارکس به تعارض ارزشی بین طبقات بالا و پایین جامعه اشاره دارد. لذا بحث ارزشها و کنشهایی که تحت‌تأثیر باور به ارزشها شکل می‌گیرد در تمامی جوامع دارای اهمیت است. عبدی‌نژاد (2021) معتقد است که اخلاق حرفه‌ای را می‌توان همان کنش خاصی دانست که از یک فرد در یک جایگاه خاص مورد انتظار است و ارزشها نیز جوهره باورهای اخلاقی هستند و به راهکارها یا نهادمندسازی اخلاق حرفه‌ای در قالب کنشها منجر می‌شوند. پرچمی (2021) بر اهمیت شکاف اجتماعی در کنشها تأکید دارد و معتقد است شکاف اجتماعی ریشه در ارزشها و منافع دارد بطوریکه مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر شکاف اجتماعی به ترتیب ارزشهای فرهنگی، اعتقادات مذهبی و ارزشهای سیاسی هستند و شکاف اجتماعی نیز خود باعث شکل‌گیری کنشهای اجتماعی جدید می‌شود. افشار (2021) معتقد است ارزشهای فردی بیشترین تأثیر را بر کنش افراد دارد، اگرچه ارزشهای فردی از طریق متغیرهای میانجی نگرش، تمایل و نیت بر کنشهای افراد مؤثر واقع می‌شود احساس ترس و نگرانی یا احساس طرد اجتماعی و عدم پذیرش می‌تواند در این زمینه نقش مهمی ایفا کند.
 ملاقلی (2021) در تحقیق خود به این نتیجه می‌رسد که زنان تحت‌تأثیر عوامل مختلفی ناچار به انجام کنشهای خاصی می‌شوند. احساس ترس و نگرانی ناشی از ناامنی می‌تواند تحت‌تأثیر عوامل درون و بیرون خانه شکل بگیرد و زنانی که قربانی خشونت همسران خود واقع می‌شوند یا در بیرون خانه و محیط کار دچار فشارهای عصبی می‌شوند، رفتاری محتاطانه و مغایر با خواسته‌های خود بروز می‌دهند. برادران (2021) در نتیجه تحقیق خود به تفاوت فرهنگ طبقه بالای جامعه با طبقات متوسط و پایین جامعه اشاره می‌کند و حتی فرهنگ سیاسی این طبقات را متمایز می‌داند؛ بطوریکه فرهنگ طبقه بالای جامعه را تبعی مشارکتی و فرهنگ طبقات متوسط و پایین را محدود- تبعی می‌نامد. این تفاوت در مناطق بالا و پایین‌ شهر تهران درزمینه کنشهای اجتماعی زنان نیز دیده می‌شود. اسلینر (2002) معتقد است که کنشهای اجتماعی تحت‌تأثیر رابطه مستقیم با ارزشهای فردی و جمعی هستند و اگر در جامعه‌ای ارزشهای مشترک وجود داشته باشد اعتماد شکل می‌گیرد.
در این تحقیق، برای تحلیل کنشهای زنان در شهر تهران به‌صورت خاص از نظریه فشار رابرت مرتون استفاده شده است. ازنظر مرتون چهار نوع کنش در ارتباط با ارزشهای فردی و اجتماعی دارای اهمیت بوده و قابل‌تفکیک است که عبارت‌اند از: هم‌نوایی، نوآوری، شکل‌گرایی و بی‌هنجاری (گروثرز،1999). 1) هم‌نوایی: رایج‌ترین واکنش از سوی افراد است. بدون هم‌نوایی، ثبات و پیوستگی اکثریت جامعه تداوم نمی‌یابد. درواقع افراد هم‌نوا ارزشهای حاکم بر جامعه را قبول دارند و کنشهایی مطابق با آنها از خود نشان می‌دهند. 2) نوآوری: ازنظر مرتون نوآوران افرادی هستند که ارزشهای حاکم بر جامعه را قبول دارند اما کنشهای متفاوتی از خود نشان می‌دهند. آنها سلایق خود را اعمال می‌کنند و می‌توان گفت نسل جدید به نسبت نسل قدیم نوآور هستند و این نوع تفاوتهای بین نسلی در طول زمانهای مختلف بارها دیده شده است. 3) شکل‌گرایی: مرتون شکل‌گرایی را جایگزینی برای نوآوری می‌داند. از نظر او شکل‌گرایی نوعی واکنش به فشارها و تنش‌های اجتماعی است که در قالب آن فرد ارزش‌های نهادی جامعه را قبول ندارد اما سعی می‌کند کنشهایی مطابق با سایر افراد از خود نشان دهد. شکل‌گرایان ارزشها را زیر سؤال می‌برند اما یا از روی نیاز یا اجبار و به‌صورت ناچار تن به‌نوعی همرنگی با سایر افراد جامعه می‌دهند. 4) بی‌هنجاری: آنومیک‌بودن نوعی واکنش نامناسب است که در قالب آن افراد نه به ارزش‌های فرهنگی تقیدی دارند و نه با کنشهای نهادی و هنجاری هم‌نوایی می‌کنند. این نوع کنش عمدتاً در میان افرادی که به‌دفعات در دستیابی به هدف دچار شکست‌ شده یا قابلیت لازم برای کسب اهداف موردنظر جامعه را ندارند، ایجاد می‌شود. پیامد این امر، نفی و انکار ارزشها و کنشهای حاکم بر جامعه است. کسانی که در چنین وضعیتی قرار دارند به معنی واقعی ازخودبیگانه‌اند. زیرا این افراد با وجود حضور در جامعه نسبت به اهداف و ارزش‌های آن تعهدی ندارند. این افراد می‌توانند شامل کسانی باشند که از فرهنگ حاکم بر جامعه خود فاصله گرفته‌اند و آن را نامطلوب می‌دانند. ویژگی این نوع افراد در عدم پذیرش هم‌زمان ارزشها و کنشها است. برخی وضعیت جدید را طغیان علیه شرایط موجود می‌دانند که در آن فرد خود را با ارزشهای جامعه جدید همسو می‌کند (نخعی‌مقدم،2021).
مسئله موردتحقیق در این مقاله این است که آیا بین ارزشهای زنان و کنشهای آنان در سه منطقه موردمطالعه در شهر تهران تعارضی وجود دارد؟ این تعارضها تحت‌تأثیر چه عواملی شکل گرفته است؟ و درنهایت تعارض بین ارزشها و کنشها خود را در قالب چه نوع کنشهایی نشان می‌دهد و بروز پیدا می‌کند؟

روش
رویکرد این تحقیق کمی با روش پیمایش و ابزار پرسشنامه است. جامعه آماری شامل زنان شاغل در سه منطقه تهران یعنی مناطق سه، هفت و نوزده بودند. هر منطقه به چهار بخش تقسیم شد و از هر بخش نمونه‌گیری به‌صورت تصادفی ساده انجام شد و حجم نمونه با فرمول کوکران 384 نفر محاسبه شد. برای سهولت تقسیم‌بندی بین مناطق تعداد 390 نفر در نظر گرفته شد تا از هر منطقه 130 نفر انتخاب شود. ضریب آلفای کرونباخ برای هر یک از مقیاسهای تحقیق در جدول (1) آمده است.
جدول (1) ضریب آلفای به‌دست‌آمده برای هر یک از مقیاسهای تحقیق
مقیاسها ضریب آلفای کرونباخ (α)
تبعیض جنسیتی 0.752
ترس و نگرانی 0.743
عدم پذیرش اجتماعی 0.737
دل‌بستگی به خانواده 0.754
اعتقادات مذهبی 0.812
ارزشهای اخلاقی 0.711
کنشهای هم‌نوایانه 0.767
کنشهای نوآورانه 0.729
کنشهای شکل‌گرایانه 0.771
کنشهای آنومیک 0.813
کنشهای اجتماعی زنان 0.759

همان‌طور که از جدول فوق مشخص است ضریب آلفای کرونباخ به‌دست‌آمده برای همه متغیرهای تحقیق بزرگ‌تر از 7/0 است که قابل‌قبول بوده و نشان‌دهنده همبستگی درونی بین گویه‌ها برای سنجش مفاهیم و مقیاسهای موردنظر است.

یافته‌ها
 بررسی گویه‌های سازنده شاخص کنش هم‌نوایانه زنان

جدول (2) توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب گویه‌های سازنده کنش هم‌نوایانه زنان
گویه­ میزان
اصلاً کم متوسط زیاد خیلی زیاد جمع


به‌عنوان یک زن مطابق ارزشهای جامعه خود عمل می‌کنم
منطقه 3 F 103 17 9 1 0 130
% 2/79 2/13 9/6 7/0 0 100
منطقه 19 f 12 32 27 24 35 130
% 2/9 8/24 7/20 4/18 9/26 100
منطقه 7 f 15 35 29 22 29 130
% 5/11 9/26 4/22 9/16 3/22 100


 حتی اگر با مقرراتی مخالف باشم، در عمل به آن احترام می‌گذارم
منطقه 3 F 39 67 15 8 1 130
% 1/30 5/51 6/11 1/6 7/0 100
منطقه 19 F 6 33 35 27 29 130
% 6/4 3/25 9/26 7/20 5/22 100
منطقه 7 F 17 43 13 25 32 130
% 13 2/33 10 2/19 6/24 100

برای من پایبندی به ارزشهای حاکم بر جامعه مهم است
منطقه 3 F 15 71 34 7 3 130
% 5/11 6/54 1/26 3/5 3/2 100
منطقه 19 F 5 13 53 24 35 130
% 8/3 2/10 7/40 4/18 9/26 100
منطقه 7 F 12 23 57 24 14 130
% 5/9 6/17 8/43 4/18 7/10 100


معتقدم مجریان قوانین دارای صلاحیت لازم در این زمینه هستند
منطقه 3 F 53 24 23 5 25 130
% 7/40 4/18 6/17 8/3 2/19 100
منطقه 19 F 13 24 57 14 22 130
% 2/10 4/18 8/43 7/10 9/16 100
منطقه 7 F 21 35 50 10 14 130
% 3/16 9/26 4/38 7/7 7/10 100


سعی می‌کنم رعایت قوانین را به دیگر افراد نیز متذکر شوم
منطقه 3 F 43 38 22 12 15 130
% 1/33 3/29 9/16 2/9 5/11 100
منطقه 19 F 13 16 42 32 27 130
% 2/10 3/12 3/32 6/24 6/20 100
منطقه 7 F 24 29 22 32 23 130
% 4/18 5/22 9/16 6/24 6/17 100

-‌ بررسی گویه‌های سازنده شاخص کنش نوآورانه زنان
جدول (3) توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب گویه‌های سازنده کنش نوآورانه زنان
گویه­ میزان
اصلاً کم متوسط زیاد خیلی زیاد جمع


در هر شرایطی ناچارم رفتارهایی مطابق ارزشهای جامعه داشته باشم
منطقه 3 F 12 14 64 9 31 130
% 2/9 7/10 2/49 9/6 8/23 100
منطقه 19 F 64 15 12  15 24 130
% 2/49 5/11 2/9 5/11 4/18 100
منطقه 7 F 42 32 17 11 28 130
% 3/32 6/24 1/13 4/8 5/21 100


با مشاهده زنانی که مطابق ارزشهای خود عمل می‌کنند از آنها حمایت می‌کنم
منطقه 3 F 4 25 33 68 0 130
% 2/3 2/19 3/25 3/52 0 100
منطقه 19 F 2 3 93 11 21 130
% 5/1 3/2 5/71 4/8 3/16 100
 منطقه 7 F 10 35 15 33 37 130
% 7/7 1/27 5/11 3/25 4/28 100


در رفتار خود شرایط و موقعیت را در نظر می‌گیرم و در هر موقعیت رفتار متفاوتی دارم
منطقه 3 F 31 12 26 33 28 130
%  27 2/9 18 3/24 5/21 100
منطقه 19 F 64 42 7 12 5 130
% 3/49 3/32 4/5 2/9 8/3 100
منطقه 7 F 42 12 64 5 7 130
% 3/32 2/9 3/49 8/3 4/5 100


 برای رفتار خود احترام قائلم هرچند برای دیگران خوشایند نباشد
منطقه 3 F 75 12 15 17 11 130
%  57 2/9 5/11 9/13 4/8 100
منطقه 19 F 2 9 59 43 17 130
% 5/1 1/7 3/45 1/33 13 100
منطقه 7 F 42 43 17 15 13 130
% 3/32 1/33 1/13 5/11 10 100


از تحریک دیگران برای انجام رفتاری مطابق ارزشهایشان خودداری می‌کنم
منطقه 3 F 13 15 17 42 43 130
% 10 5/11 1/13 3/32 1/33 100
منطقه 19 F 43 17 15 42 13 130
% 1/33 1/13 4/11 3/32 1/10 100
منطقه 7 F 24 31 51 12 12 130
% 4/18 8/23 4/39 2/9 2/9 100

- بررسی گویه‌های سازنده شاخص کنش شکل‌گرایانه زنان:
جدول (4) توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب گویه‌های سازنده شاخص کنش شکل‌گرایانه زنان
گویه­ میزان
خیلی کم کم متوسط زیاد خیلی زیاد جمع


 اغلب مطابق شرایط روز عمل می‌کنم اگرچه ازنظر تفکر خودم درست نباشد
منطقه 3 F 6 20 18 22 64 130
% 4/2 12 8/4 4/10 4/70 100
منطقه 19 F 43 17 15 42 13 130
% 1/33 1/13 4/11 3/32 1/10 100
منطقه 7 F 24 21 10 35 40 130
% 4/18 4/16 6/7 9/26 7/30 100


به نظر من زندگی بر اساس ارزشهای واقعی هر فرد ممکن نیست
منطقه 3 F 6 22 20 18 64 130
% 4/2 4/10 12 8/4 4/70 100
منطقه 19 F 43 42 17 15 13 130
% 1/33 3/32 1/13 4/11 1/10 100
منطقه 7 F 16 23 16 32 43 130
% 3/12 6/17 3/12 6/24 33 100


 در بسیاری موارد خود را از شادی دیگران شاد و از غم دیگران غمگین نشان می‌دهم
منطقه 3 F 20 13 49 28 20 130
% 3/15 10 6/37 8/21 3/15 100
منطقه 19 F 23 16 32 43 16 250
% 6/17 3/12 6/24 33 3/12 100
منطقه 7 F 42 15 43 13 17 130
% 3/32 4/11 1/33 1/10 1/13 100


 تصمیمات من با ارزشهای خودم رابطه نزدیکی دارد اما در این مورد ملاحظاتی دارم
منطقه 3 F 12 4 31 52 31 130
% 2/9 2/3 8/23 40 8/23 100
منطقه 19 F 25 24 44 31 6 130
% 4/19 4/18 8/33 8/23 6/4 100
منطقه 7 F 4 12 31 31 52 130
% 2/3 2/9 8/23 8/23 40 100

 سعی می‌کنم خودم را با دیگران همسو نشان دهم اگرچه ارزشهایی متفاوت با آنها دارم
منطقه 3 F 5 15 23 69 18 130
% 8/3 5/11 6/17 3/53 8/13 100
منطقه 19 F 44 39 16 12 19 130
% 8/33 30 3/12 2/9 6/14 100
منطقه 7 F 18 15 69 23 5 130
% 8/13 5/11 3/53 6/17 8/3 100

- بررسی گویه‌های سازنده شاخص کنش آنومیک زنان

جدول (5) توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب گویه‌های سازنده کنش آنومیک زنان
گویه­ میزان
اصلاً کم متوسط زیاد خیلی زیاد جمع


درصورتی‌که به نظر خودم مقررات نادرستی در جامعه حاکم باشد از آن تبعیت نمی‌کنم
منطقه 3 f 23 26 16 13 52 130
% 6/17 1/20 3/12 10 40 100
منطقه 19 f 63 17 36 12 2 130
% 4/48 2/13 7/27 2/9 5/1 100
منطقه 7 f 25 32 25 23 25 130
% 2/19 6/24 2/19 6/17 2/19 100


با سنتها و ارزشهایی که در جامعه حاکم است اما با ارزشهای من سازگاری ندارد مشکل دارم
منطقه 3 f 2 12 17 36 63 130
% 5/1 2/9 2/13 7/27 4/48 100
منطقه 19 f 32 23 25 25 25 250
% 6/24 6/17 2/19 2/19 2/19 100
منطقه 7 f 22 39 12 14 43 130
% 9/16 2/30 2/9 7/10 33 100


اگر لازم ببینم به هر طریق ممکن سعی می‌کنم افراد را از تبعیت کورکورانه منع کنم
منطقه 3 f 45 46 23 16 0 130
% 6/34 3/35 6/17 5/12 0 100
منطقه 19 f 28 7 12 32 51 130
% 5/21 3/5 2/9 6/24 2/39 100
منطقه 7 f 2 17 12 63 36 130
% 5/1 2/13 2/9 4/48 7/27 100


از کسانی که پایبند به ارزشهای خود نیستند و به آنها عمل نمی‌کنند دوری می‌کنم
منطقه 3 F 7 12 22 43 46 130
% 3/5 2/9 9/16 2/33 4/35 100
منطقه 19 f 12 7 32 51 28 130
% 2/9 3/5 6/24 2/39 5/21 100
منطقه 7 f 19 13 43 34 21 130
% 6/14 10 2/33 26 2/16 100


معتقدم باید با ارزشهای موجود جامعه که مورد تأییدم نیست مخالفت کرد
منطقه 3 f 12 2 17 36 63 130
% 2/9 5/1 2/13 7/27 4/48 100
منطقه 19 f 63 32 19 10 6 130
% 4/48 6/24 6/14 8/7 6/4 100
 منطقه 7 f 13 19 21 43 34 130
% 10 6/14 2/16 2/33 26 100

به‌منظور بررسی نرمال بودن توزیع داده‌های مربوط به متغیرهای تحقیق از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف استفاده شد؛ که نتایج آن در جدول زیر آمده است.
جدول (6) نیکویی برازش متغیرهای مکنون بر اساس آزمون کولموگروف -اسمیرنوف
متغیر تبعیض جنسیتی احساس نگرانی پذیرش اجتماعی دل‌بستگی به خانواده
اعتقادات مذهبی ارزشهای اخلاقی کنشهای زنان
Z 1.698 1.286 0.894 1.310 2.485 1.799 1.201
P 0.063 0.231 0.071 0.082 0.12 0.098 0.088
همان‌طور که در جدول آمده است سطح معنی‌داری همه متغیرهای تحقیق بزرگ‌تر از 05/0 است؛ و توزیع داده‌های مربوط به متغیرها تفاوت معناداری با توزیع نرمال ندارد.
جدول (7) شاخصهای برازش مؤلفه‌های کنشهای اجتماعی زنان
آماره مقدار
Chi-Square 357.67
Df 164
Chi-Square/ Df 2.83
RMSEA 0.069
GFI 0.93
AGFI 0.95
CFI 0.93
NFI 0.91
RMR 0.048

با توجه به خروجی لیزرل که در جدول (7) ارائه شده، مقدار df/2 X محاسبه‌شده 83/2 است، وجود df/2X کوچک‌تر از 3 نشان می‌دهد که برازش مدل مطلوب است. ریشه خطای میانگین مجذورات تقریب (RMSEA) کمتر از 0.08 و برابر 0.069 است. میزان مؤلفه‌های GFI و AGFI و CFI و NFI نیز بالاتر از 0.9 و به ترتیب برابر 0.93 و 0.95 و 0.93 و 0.91 است. مقدار RMR نیز کمتر از 0.050 و برابر با 0.048 است، با توجه به خروجی نرم‌افزار لیزرل می‌توان گفت معرفهای گزینش‌شده برای سنجش مؤلفه‌های کنشهای اجتماعی زنان از اعتبار لازم برخوردار هستند.

بررسی اعتبار گویه‌های مؤلفه‌های کنشهای اجتماعی زنان


شکل (1) نمودار خروجی لیزرل برای تحلیل تأییدی مؤلفه‌های کنشهای اجتماعی زنان

یافته‌ها
 نتایج آزمون فرضیه‌های تحقیق نشان می‌دهد که ارزشهای زنان می‌تواند عامل مهمی در کنشهای آنان باشد، اما در سه منطقه موردمطالعه شهر تهران میزان تأثیرگذاری ارزشها بر کنشهای زنان تفاوت دارد. در فرضیه نخست تبعیض جنسیتی به‌عنوان یک متغیر مستقل بر کنشهای زنان تأثیر داشت، اما این تأثیر تنها در منطقه هفت تهران معنادار بود. اگر این منطقه را با تساهل شامل زنان طبقه متوسط جامعه بدانیم، می‌توان گفت این تأثیرگذاری در بین زنان طبقه متوسط جامعه که عمدتا زنان تحصیل‌کرده با درآمد متوسط هستند، بیشتر نمایان است. یعنی آنها با احساس تبعیض جنسیتی کنشهایی دارند تا موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود را در شرایط موجود حفظ کنند. به عبارت ساده‌تر ممکن است زنان ارزشهای خاص خود را داشته باشند اما ناچارند خود را با شرایط اجتماعی منطبق کنند و طبق نظریه مرتون در زمره شکل‌گرایان قرار گیرند یا طبق نظریه آجیل پارسونز خود را با اهداف جامعه و شیوه‌های رایج آن منطبق کنند و آن‌گونه که گافمن می‌گوید بازیگران خوبی در جلوی صحنه باشند.
در فرضیه دوم متغیر احساس ترس و نگرانی به‌عنوان یک عامل تأثیرگذار بر مخفی نگه‌داشتن ارزشهای زنان مطرح شده است. این عامل در نتیجه تحقیق ملاقلی (2021) با عنوان نگرانی ناشی از احساس ناامنی ذکرشده که به آن اشاره شد. ترس و نگرانی ارزش نیست بلکه عاملی است که باعث می‌شود افراد (و در این مطالعه به‌طور خاص زنان) ارزشهای واقعی خود را پنهان نگه دارند و کنشهایی متفاوت از ارزشهای واقعی خود بروز دهند لذا تأثیر این عامل نیز بر کنشهای زنان موردبررسی قرار گرفت. در منطقه مرفه شهر تهران رابطه‌ای بین این دو متغیر اثبات نشد. به‌عبارت‌دیگر زنان طبقه مرفه جامعه لزومی نمی‌بینند تا کنشهایی مخالف ارزشهای خود داشته باشند. آنها احساس ترس و نگرانی زیادی ندارند و با خطراتی مانند از دست دادن شغل یا مواجه‌شدن با مشکلات مالی شدید روبرو نیستند. در ضمن این امکان را دارند که امنیت شخصی خود را تا حد امکان حفظ و شرایط آن را فراهم کنند. زنانی که از اتومبیلهای شخصی خود استفاده می‌کنند و انواع وسایل برای حفاظت از خود و محیط زندگی خویش را در اختیار دارند، اما در دو منطقه دیگر چنین نیست. آنها ترس و نگرانی را نوعی تهدید تلقی می‌کنند که می‌تواند باعث به وجود آمدن مشکلاتی واقعی برای آنها بشود. لذا ناچارند کنشهایی هم‌نوایانه داشته باشند و این نوع کنشها را سپری برای محافظت خود در برابر تهدیدات بیرونی می‌دانند.
فرضیه سوم به رابطه متغیر پذیرش اجتماعی با کنشهای زنان مربوط می‌شد. اگرچه در هر سه منطقه این رابطه معنادار بود اما در بین زنان طبقه متوسط جامعه این رابطه قوی‌تر و با شدت بیشتری احساس می‌شد. پذیرش اجتماعی به معنای این است که زنان احساس کنند در تصمیم‌گیریهای مختلف نظرات آنها نیز ملاک عمل قرار می‌گیرد که این احساس در حد مطلوب نبود.
در فرضیه چهارم رابطه بین دل‌بستگی به خانواده و کنشهای اجتماعی زنان مطرح شده است. دل‌بستگی به خانواده در ادبیات غربی چندان موضوع مهمی تلقی نمی‌شود اما در کشور ما از اهمیت زیادی برخوردار است. درواقع دل‌بستگی به خانواده در مرز بین فردگرایی و جمع‌گرایی قرار دارد. زنان نمی‌توانند خود را جدای از خانواده تصور کنند و مشکلات و مسائل خانواده بخشی از درگیریهای ذهنی آنان است. طبق نظریه امتداد، زنان هنگامی‌که وارد محیط کار خود می‌شوند بازهم نگران فرزندان و پدر و مادر خویش هستند و اگر آنها درگیر شرایط خاصی مانند بیماری باشند این موضوع به‌شدت بر کنشهای آنان تأثیرگذار است.
در توضیح باید گفت معنای سخن این نیست که برای مردان بیماری عضوی از خانواده مهم نیست اما زنان تمامی احساسات خانوادگی خود را در محیط بیرونی حفظ می‌کنند. درحالی‌که مردان در محیط کار کمتر به خانواده فکر می‌کنند و بیشتر متمرکز بر انجام کارهای شغلی خود هستند. دل‌بستگی به خانواده در بین زنان طبقه بالای جامعه تأثیر کمتری بر کنشهای آنان دارد زیرا از امکانات بیشتری برای مراقبت از فرزندان یا والدین سالمند خود برخوردارند؛ درحالی‌که در سایر طبقات این وظیفه عملا بر عهده مادر یا دختر است و اگر در این مورد کوتاهی به عمل آید آنان مقصر شناخته می‌شوند.
در فرضیه پنجم رابطه بین اعتقادات مذهبی و کنشهای اجتماعی زنان موردبحث قرار گرفته است. در طبقات بالای جامعه باورهای دینی زنان نقش تعیین‌کننده‌ای در کنشهای اجتماعی آنان ندارد چراکه بیش از آنکه تحت‌تأثیر اعتقادات مذهبی باشند بر رفتار عقلانی تأکید دارند؛ درحالی‌که در طبقات پایین جامعه وضعیت کاملا برعکس است و اعتقادات مذهبی عامل تعیین‌کننده‌ای در کنش اجتماعی زنان است. زنانی که معتقد به ارزشهای دینی هستند گاه از پذیرش یک شغل حتی با درآمد بالا امتناع می‌کنند و حاضر نیستند این ارزشها را فدای منافع مالی یا نیازهای خود بکنند. مانهایم معتقد است جایگاه اجتماعی افراد بر باورهای آنان تأثیر دارد و افراد طبقات پایین جامعه همواره خواستار تغییر و افراد طبقات بالای جامعه خواستار ثبات هستند. می‌توان گفت اعتقادات مذهبی بر طیف وسیعی از کنشهای زنان تأثیرگذار است. زنان محجبه‌ای که ممکن است در محیطی قرار گیرند که سایر زنان اعتقاد چندانی به حجاب نداشته باشند اما آنها ارزشهای خود را مقدم بر شرایط موجود می‌دانند هرچند با نوعی کم‌توجهی یا بی‌مهری مواجه شوند.
در کشور ما همچنان ارزشهای دینی از اهمیت زیادی برخوردار است. اگرچه در گذار از جامعه سنتی به مدرن همواره به تضعیف آنها اشاره می‌شود اما جامعه ایران را نه می‌توان جامعه‌ای سنتی دانست و نه آن را با تعریف غربی مدرن تلقی کرد. در این جامعه تنوع ارزشهای زنان کاملا نمایان است و می‌توان گفت در برخی موارد زنان این ارزشها را مربوط به گذشته می‌دانند و در برخی گروهها پایبندی به ارزشهای دینی اصلی انکارناپذیر و دائمی است که در هر شرایطی باید حفظ شود.
در فرضیه ششم به رابطه بین ارزشهای اخلاقی و کنشهای اجتماعی زنان پرداخته شده است. در منطقه مرفه شهر ارزشهای اخلاقی باعث می‌شود زنان کنشهای اجتماعی بیشتری از خود نشان دهند، زیرا دایره موضوعات اخلاقی بسیار فراتر از اعتقادات مذهبی است. اگرچه اخلاق جوهره دین است، اما در تعاریف امروزین اخلاق می‌تواند پدیده‌ای مستقل از دین باشد یعنی افراد بدون اعتقادات دینی هم می‌توانند پایبند به مسائل اخلاقی باشند که نمونه‌های فراوانی از آنها را در جوامع غربی یا حتی جوامعی که معتقد به دین خاصی نیستند مشاهده می‌کنیم. از سوی دیگر پایبندی به اخلاق می‌تواند به عاملی برای محدودکردن کنشهای زنان نیز تبدیل شود. با تأیید این فرضیه به این نتیجه رسیدیم که زنان در مناطق پایین‌تر محدودیتهای بیشتری برای خود قائل هستند و ارزشهای اخلاقی برای آنان حدومرزهایی را تعیین می‌کند. اینکه زنان معتقد باشند وظیفه اصلی آنان همسرداری یا تربیت فرزند و حفظ کیان خانواده است می‌تواند باوری اخلاقی یا دینی باشد. در آزمون فرضیات مشاهده شد که در طبقات پایین باورهای اخلاقی عمدتا نقش کاهشی در کنشها را ایفا می‌کند؛ درحالی‌که در طبقات بالا این عامل در زنان بیشتر آنان را وادار می‌کند تا در عرصه‌های اجتماعی فعالیت داشته باشند و درواقع به دنبال آن هستند تا تأثیر بیشتری بر جامعه بگذارند و آن را نوعی مسئولیت اخلاقی می‌دانند.
در مورد رابطه بین سن و گرایش به کنش اجتماعی زنان، نتایج حاصل از آزمون کی دو (6.339=χ2 ) در سطح معناداری)(75/0= P) نشان داد میزان گرایش به  نقش اجتماعی در بین زنان با سنین مختلف متفاوت نیست. به‌عبارت‌دیگر بین سن و گرایش به کنش اجتماعی  رابطه معناداری وجود ندارد.
بررسی رابطه بین وضعیت تأهل زنان و کنشهای اجتماعی آنان با نتایج حاصل از آزمون کی دو (1.280=χ2 ) در سطح معناداری)(65/0= P) نشان داد بین وضعیت تأهل و گرایش به  نقش اجتماعی رابطه معناداری وجود ندارد.
 در مورد تحصیلات زنان، نتایج حاصل از آزمون کی دو (63.190=χ2 ) در سطح معناداری)(00/0= P) نشان داد میزان گرایش به  نقشهای اجتماعی در بین زنان با تحصیلات مختلف  متفاوت هست. همبستگی (0.162 = Kendall tau C)  نشان داد که اگر چه سطح تحصیلات زنان بیشتر می‌شود، گرایش آنها به  نقش اجتماعی با شدت ضعیفی افزایش پیدا می‌کند.
 در مورد مدت اقامت در تهران، نتایج آزمون کی دو (43.778=χ2 ) در سطح معناداری)000/0= P) نشان داد میزان گرایش به  نقش اجتماعی در بین زنان با مدت اقامت مختلف  تفاوت است. همبستگی (0.155 = Kendall tau C) نشان می‌دهد که   چه مدت اقامت زنان بیشتر می‌شود،گرایش آنها به کنش اجتماعی شدت ضعیفی افزایش پیدا می‌کند.
در مورد رابطه بین قومیت، نژاد و مذهب و گرایش به کنش اجتماعی، نتایج حاصل از آزمون کی دو (128.297=χ2 ) در سطح معناداری)000/0= P) نشان داد که میزان گرایش به  نقش اجتماعی در بین زنان با اقلیتهای قومی و نژادی مختلف  متفاوت است. همبستگی (0.292 = Cramer V)  نشان داد شدت رابطه بین قومیت، نژاد و مذهب و گرایش به  نقش اجتماعی در حد ضعیفی است. بطوریکه میزان گرایش به  نقش اجتماعی در بین اقلیتهای قومی و نژادی و مذهبی بیشتر است.
 در مورد تأثیر عضویت زنان در نهادهای مختلف اجتماعی، نتایج آزمون کی دو (96.695=χ2 ) در سطح معناداری)000/0= P) نشان داد میزان گرایش به کنش اجتماعی زنان با عضویتهای مختلف  متفاوت است. همبستگی (0.254 = Cramer V)  نشان داد که  مدت رابطه بین عضویت زنان در انجمنها و شوراها و گرایش به کنش اجتماعی زنان در حد ضعیفی است.


بحث
واقعیت این است که بسیاری از زنان در زندگی اجتماعی خویش دارای کنشهایی هستند که مطابق ارزشهایشان نیست. آنها به دلایل مختلف از خود کنشهایی بروز می‌دهند که قلبا مایل به آن نیستند. ابتدا در مورد ارزشها بحث شد و اینکه چه عواملی روی ارزشهای زنان تأثیر می‌گذارد. ارزشها اگرچه اموری ثابت فرض می‌شوند اما در طول زمان دچار تغییر می‌شوند و حتی در یک لحظه و با یک اتفاق فردی ارزشهای قبلی خود را با ارزشهای جدید جایگزین می‌کند. بنابراین ارزشها هم مانند فرهنگ اگرچه اموری ثابت هستند اما متغیرند.
در نظریه ساختاربندی گیدنز دو عامل مهم عاملیت و ساختار دارای رابطه دیالکتیکی هستند. به عقیده او افراد، فرهنگ را می‌سازند اما همین فرهنگ و باورها هم اندیشه انسانها را شکل می‌دهند یعنی نوعی رابطه تکوینی بین افراد و باورهای فرهنگی حاکم بر جامعه آنها وجود دارد و هر دوی آنها بر کنشهای افراد مؤثرند. به عقیده گافمن انسانها در محیط‌هایی که دیده نمی‌شوند خود واقعی خود را نشان می‌دهند؛ مثلا در خانه که دور از چشم مردم است به‌گونه‌ای عمل می‌کنند و در محیط بیرونی یا جامعه کنشهای دیگری دارند چیزی که گافمن از آن تحت عنوان کنشهای پشت صحنه و کنشهای جلوی صحنه یاد می‌کند. درواقع این پدیده می‌تواند از روی ریاکاری باشد یا اینکه فرد برای زندگی‌کردن در جامعه و کسب درآمد ناچار است خود را همرنگ با دیگران نشان دهد. در تحلیل کنشهای زنان با مطالعه سه منطقه تهران به شش عامل کلیدی و مهم رسیدیم. نخست اینکه اگر زنان احساس تبعیض جنسیتی بکنند ممکن است دیگر پایبند به ارزشهای خود باقی نمانند. درواقع احساس تبعیض جنسیتی زنان را دچار سرخوردگی می‌کند و احساس می‌کنند زنان دیگری با ارزشهایی متفاوت از آنان، موفق‌ترند. عامل دیگر عدم پذیرش اجتماعی بود. وقتی زنان احساس می‌کنند با ارزشهایی که دارند نمی‌توانند در جمعهای مختلف فعالیت داشته باشند و اصولا فردی طردشده محسوب می‌شوند برخی از آنان سعی می‌کنند خود را با ارزشهای جمعی هماهنگ کنند تا بتوانند مشارکت مؤثری داشته باشند. عامل دیگر افول ارزشهای اخلاقی بود. مفهوم نجابت و درستکاری و موفقیت در قالب ارزشهای اخلاقی تعریف می‌شود و اگر این ارزشها تضعیف شوند کنشهای زنان نیز دچار تحول می‌شود. عامل بعدی ضعف اعتقادات مذهبی بود. همواره دین‌داری در جامعه ما به‌عنوان یک پدیده مثبت موردتوجه بوده و حتی دین‌داران از گروههای مرجع جامعه محسوب می‌شدند. آنچه روی داده تحول در ماهیت دین نیست بلکه مشاهده تخلفات برخی، هرچند قلیل، از دین‌داران ظاهری، نوعی بدبینی را در آحاد جامعه و ازجمله زنان ایجاد کرده است.
عامل دیگر احساس ترس و نگرانی بود. زنان در بسیاری موارد چنین احساسی دارند؛ به‌ویژه در برخی محیط‌های خاص مانند نقاط خلوت و تاریک. اما مسئله محدود به این مکانها نیست آنها حتی در محیط‌های اداری و شغلی خود نیز چنین احساسی دارند. اگرچه این احساس شامل تمامی زنان نمی‌شود اما در محیط‌های رسمی نیز گاه حتی افرادی که ظاهرا مذهبی هستند مزاحمتهایی را برای آنها ایجاد می‌کنند و حتی در محیط خانه نیز نسبت به زندگی مشترک خود احساس نگرانی دارند. این احساس ارزشهای زنان را تغییر می‌دهد و آنها باور می‌کنند که نمی‌توانند به گفته‌های افراد دیگر اعتماد داشته باشند. کم نیستند زنانی که طلاق گرفته‌اند اما از ترس مزاحمتهای احتمالی و حتی برخوردهای نامناسب همکاران هم‌جنس خود همچنان خود را متأهل نشان می‌دهند تا آسیب نبیند.
سرانجام دل‌بستگی به خانواده نیز به‌عنوان یک عامل مهم می‌تواند در این مورد تأثیرگذار باشد. دل‌بستگی به خانواده را در زنان ایرانی بیشتر مشاهده می‌کنیم که مقصود از آن حالتی بین جمع‌گرایی و فردگرایی است. در دل‌بستگی نسبت به خانواده، مادر خود را فدای منافع فرزندان خود و در حالتی کلی‌تر فدای منافع خانوادگی خود می‌کند اما منافع اجتماعی برای آنان درجه اهمیت پایینی پیدا می‌کند. دورکیم بر این باور بود که جامعه زمانی مدرن می‌شود که اعتماد تعمیم‌یافته در آن رشد کند درحالی‌که نتایج تحقیق نشان می‌دهد زنان ساکن در این سه منطقه بیشترین میزان اعتماد را به اعضای خانواده خود دارند؛ یعنی نوعی اعتماد درون‌گروهی قوی در مقابل اعتماد برون‌گروهی ضعیف وجود دارد. در این حالت کنشهای زنان بیش از آنکه متأثر از ارزشهای جمعی باشد متمایل به ارزشهای خانوادگی است.
طبق نظریه امتداد زنان حتی درزمانی که در محل کار خود هستند باز هم نگران شرایط خانواده خود هستند. کم نیستند زنانی که در طول ساعتهای اداری بارها و بارها با مادر یا خواهر خود تماس می‌گیرند و از احوال کودک بیمار خود جویا می‌شوند و دغدغه زندگی خانوادگی آنان تا محل کار امتداد می‌یابد. اگرچه اصل دوست‌داشتن خانواده امری مثبت است اما در مورد زنان شاغل گاه همین ارزش مثبت به کنشهای نامطلوب تبدیل می‌شود و مدیران بسیاری از ادارات و شرکتها ترجیح می‌دهند از کارمندان مرد استفاده کنند.
برای درک کنشهای زنان از نظریه فشار اجتماعی رابرت مرتون در چارچوب نظری تحقیق بهره بردیم. مرتون در زمره جامعه‌شناسان پوزیتویست است که می‌توان او را متعلق به پارادایم واقعیت اجتماعی (تعریف اجتماعی) دانست و ازآنجاکه روش تحقیق این پژوهش نیز کمی است، دیدگاههای مرتون با روش کمی تطابق دارد. مرتون در تقسیم‌بندی چهارگانه خود که بر مبنای دو متغیر ارزش و کنش انجام شده است، افراد را در چهار گروه تقسیم‌بندی می‌کند و آنان را هم‌نوایان، نوآوران، شکل‌گرایان و آنومیکها می‌نامد. ازاین‌جهت چارچوب نظری تحقیق بر اساس همین دیدگاه می‌تواند معرف کنشهای زنان باشد. زنان هم‌نوا، هم ارزشهای حاکم بر جامعه را قبول دارند و هم کنشهایی مطابق آن انجام می‌دهند. زنانی که به‌عنوان‌مثال به حجاب باور دارند و در عمل نیز آن را رعایت می‌کنند. گروه دوم زنان اگرچه ارزشهای حاکم بر جامعه را قبول دارند اما با شیوه‌های انجام آن مخالفند و درواقع به ‌نوعی نوآوری در کنشها اعتقاد دارند. نسل جدید زنان را می‌توان نسبت به گذشته نسل نوآور نامید. مثلا آنان به ارزش حجاب معتقدند اما لزوما چادر را پوشش مناسب نمی‌دانند بلکه بر این باورند که خود می‌توانند برای پوشش خود مطابق با ارزشهایی که دارند تصمیم بگیرند. بعد از نوآوران، مرتون به گروه سومی اشاره می‌کند که اگرچه کنشهایی همسو با جامعه دارند اما درواقع ارزشهای حاکم بر جامعه را قبول ندارند. این گروه همان فرمالیستها یا شکل‌گرایان هستند. این زنان درواقع دچار دگرگونی و تحول در ارزشهای سنتی و دینی خود شده‌اند اما از روی ناچاری یا به خاطر حفظ منافع خود برای زندگی در جامعه آن را رعایت می‌کنند. نمی‌توان این افراد را صرفا ریاکار نامید بلکه برخی از آنها این نوع کنشها را لازمه زندگی در جامعه می‌دانند و معتقدند بدون انجام آن طرد می‌شوند و قادر به هیچ‌گونه فعالیتی نیستند.
خانم ماری هولمز، جامعه‌شناس معاصر استرالیایی، معتقد است ما حتی در ساده‌ترین اقدامات هم دیدگاههای زنان را نادیده می‌گیریم و این ناشی از تفکر مردسالارانه‌ای است که در طول تاریخ وجود داشته و همچنان نیز وجود دارد. اگرچه به عقیده او مردسالاری در دنیای جدید در عرصه خانواده تا حد زیادی کاهش‌یافته و تعدیل‌شده اما در فضای عمومی جامعه مشاهده می‌شود و همین موضوع زنان را از فعالیتهای مؤثر اجتماعی بازمی‌دارد یا نقش آنها را کمرنگ می‌کند(هولمز،2008). درواقع زنان مایلند در تصمیم‌گیریهایی که به خود آنها مربوط است نقش عملی ایفا کنند؛ اما این موضوع با توجه به موانع فرهنگی دشوار به نظر می‌رسد.
نظریه‌هایی چون سقف شیشه‌ای هنوز هم بر این نکته تأکید دارند که در بسیاری از کشورهای جهان زنان در امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مشارکت لازم را ندارند و نمی‌توانند به پستهای بالای مدیریتی دست یابند.
و بالاخره مرتون چهارمین گروه را آنومیکها می‌داند که نه به ارزشهای جامعه باور دارند و نه حتی حاضرند کنشهایی متناسب با ارزشها داشته باشند. اغلب زنان آنومیک همانهایی هستند که دچار انزوا می‌شوند و به‌نوعی از جامعه و ارزشها و کنشهای معمول آن فاصله می‌گیرند و درصورتی‌که شرایط برای آنان سخت شود تن به مهاجرت به سایر کشورها می‌دهند. درواقع آنومیکها قادر به تحمل وضع موجود نیستند و سعی می‌کنند خود را از این شرایط رها کنند. اگرچه در مهاجرت به کشوری دیگر ناچارند بازهم به هم‌نوایی با ارزشهای جامعه جدید بپردازند. ایرانیهایی که سالهای سال در کشورهای غربی زندگی کرده‌اند اگرچه هنوز ممکن است نوستالژی زندگی در ایران را داشته باشند و حتی حالاتی از هوم‌سیک (دل‌تنگی نسبت به وطن) را در خود بروز دهند، اما عملا سبک زندگی در دنیای غرب را پذیرفته و خود را با ارزشها و کنشهای افراد آن جامعه تطبیق داده‌اند.
نتایج تحقیق نشان داد اولا در برخی موارد بین زنان ساکن در مناطق بالا و میانه و پایین جامعه هدف (شهر تهران) تفاوتهای معناداری بین ارزشها و کنشهای زنان دیده می‌شود. هنوز هم بخشی از زنان جامعه ما جزو هم‌نوایان هستند و نمونه بارز آن حضور زنان در مراسم مذهبی و بخصوص مراسم مذهبی سیاسی مانند نماز جمعه است. آنها ارزشهای خود را مقدس می‌دانند و در عمل نیز کنشهایی مطابق آن دارند و چه‌بسا که دیگران را نیز تشویق به رفتارهایی همانند خود بکنند. زنان نوآور نیز بخش مهمی از جامعه زنان را تشکیل می‌دهند. آنان معتقدند کنشها باید مطابق زمان و دوره خود تعریف شوند. اما جامعه ما با دو گروه دیگر از زنان نیز روبروست. زنان شکل‌گرا ارزشهای خود را از دست داده‌اند. اگرچه در ظاهر خود را همرنگ جماعت می‌کنند. این موضوع نشان می‌دهد که در چهل سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز هم مسئولان فرهنگی کشور درزمینه اقناع آنان موفق نبوده‌اند و گروه چهارم از زنان را باید گروهی از دست رفته دانست که دیگر اعتقادی به ارزشها و کنشهای اجتماعی مرسوم ندارند و همان‌طور که گفته شد اکثریت زنان این گروه مهاجرت کرده یا به دنبال مهاجرت هستند. اما این موضوع را نباید آن‌چنان برجسته کرد که نشان‌دهنده نوعی سیاهنمایی در وضعیت کشور باشد. قطعا آنومیکها از مجموع زنان کشور در اقلیت هستند و زنان شکل‌گرا نیز درصورتی‌که با برخوردهای مناسب و منطقی روبرو شوند پتانسیل لازم برای همسویی واقعی با اهداف اجتماعی جامعه را دارند.
کنشهای هم‌نوایانه زنان بیشتر در مناطق جنوبی شهر دیده می‌شد؛ درحالی‌که کنشهای نوآورانه در منطقه میانی شهر و کنشهای شکل‌گرایانه در منطقه شمال تهران بیشتر وجود داشت. هم‌نوایی یا نوآوری در روند تحول جوامع امری طبیعی است اما شکل‌گرایی و بخصوص آنومیک‌بودن نشان می‌دهد زنان خود را بریده از فضای اجتماعی موجود احساس می‌کنند.
در پایان متذکر می‌شود مسئولان محترم رده‌های مختلف و نهادهای گوناگون به نتایج تحقیقاتی مانند این تحقیق توجه کنند و با سیاست‌گذاری و ترسیم نقشه راه و تبدیل آن به برنامه‌های اجرایی و عملی عزمی جدی داشته باشند تا مشکلات فعلی جامعه با همدلی تمام آحاد و به‌ویژه زنان به‌عنوان یک قشر پیشرو برطرف شود.
 
[1] Womens actions
نوع مطالعه: اصیل | موضوع مقاله: زنان
دریافت: 1400/12/4 | پذیرش: 1401/2/18 | انتشار: 1401/8/22

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه رفاه اجتماعی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Social Welfare Quarterly

Designed & Developed by : Yektaweb