متن کامل [PDF 469 kb]
(1692 دریافت)
|
چکیده (HTML) (2258 مشاهده)
متن کامل: (1033 مشاهده)
مقدمه
در دورههای تاریخی، اجتماعات مرزنشین عمدتا جماعتهایی بودهاند که از یک سو آزاد در قلمرویی معین به شمار میآمدند و در دفاع از سرزمین اصلی آماده خطرپذیری و مقابله با بیگانگان بودهاند و هیچ فرقی با افراد مرکزنشین نداشتهاند؛ اما از دیگر سو، پیوسته در معرض ظن و حاشیهگرایی قرار داشتهاند. به این معنی، در بسیاری موارد مرزنشینان در چارچوب عمل، همراه با جنبههای منفی ارزیابی شدهاند و معمولا جنبهها و ارزشهای فرهنگی و یا منابع و برخورداریهای اقتصادی و یا حتی میراث مشترک تاریخی آنها با ساکنان درون مرزها و قسمتهای داخلی نادیده گرفته شده است (گلوردی، 2011). بدین صورت، مناطق مرزی را میتوان به عنوان فضاهایی قلمداد کرد که به زندگی معنای دیگری بخشیده و خواهد بخشید. بودن در هر فضایی تجارب خاصی را به وجود میآورد. فضا عاملی قوی در تعیین سرنوشت افراد، نوع و آینده شغلی آنها، فرصتهای ازدواج، کیفیت آموزشی و مواردی از این قبیل است. یک مرز سازمانیافته میتواند چالشها و فرصتهایی را برای افراد ساکن در آن فراهم کند که این چالشها و فرصتها یا ذاتی مناطق مرزی هستند و یا اینکه در نتیجه شیوه سیاستگذاریهای اعمال شده در این مناطق بهوجود آمدهاند (ذکایی و نوری، 2015). در همین راستا، میتوان به تجربیات مرزنشینان به عنوان کسانی که در این فضا زیستهاند و درگیر مشکلات، مسائل و دغدغههای خاصی هستند، اشاره کرد. تجربیاتی که حاصل مقتضیات فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی ویژهای است که دال بر تمایز دارد. یکی از مهمترین تمایزاتی که مرز میتواند ایجاد کند مسئله آسیبهای متمایز خانواده است. آسیبهایی که اگرچه میتواند در تمام کشور وجود داشته باشند اما در شرایط قرار گرفتن در مرز میتواند متفاوت شکل بگیرند، زیسته شوند و بهتبع مورد خوانش و ارائه راهکار قرار بگیرند. بنابراین مفروضه بنیادین پژوهش حاضر، بر این اصل استوار است.
در رابطه با استان کردستان به عنوان یک استان مرزی، بر اساس تحقیقات انجام گرفته اعتیاد، طلاق، مفاسد اخلاقی، بیکاری و حاشیهنشینی پنج آسیب اجتماعی اصلی آن هستند. همچنین یکی از اصلیترین مسایل در استان کردستان، گستردگی خشونت است. خشونت مذکور ابعاد و سطوح مختلفی پیدا کرده است. یکی از وجوه آنکه شدت قابلتوجهی پیدا کرده است، خشونت خانوادگی است (طرح گفتگوی ملی خانواده، ۲۰۱۹) و در این میان خشونت علیه زنان جدیترین نوع خشونت در ساختار خانواده است (فتحی، ۲۰۱۹؛ مالکی و همکاران، 2017) که شاید شدیدترین نوع بروز آن پدیده قتلهای ناموسی در کردستان باشد (ریاحی و اسماعیلی، ۲۰۱۶). همچنین یک سند راهبردی مسئله طلاق را از جدیترین مسایل استان کردستان به شمار آورده است (پاکسرشت، ۲۰۱۵) و بنا به گزارشهای رسمی کارگروه ملی کنترل و کاهش طلاق شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور روند تغییرات میزان طلاق در استان کردستان بیانگر این واقعیت است که این میزان از 2.5 در سال 92 به 2.4 در سال 98 به ازای هر 1000 نفر جمعیت رسیده است. هرچند این آمار کاهش پیدا کرده است اما همچنان استان کردستان درزمینه میزان طلاق، رتبه چهار را در کشور دارد. در رابطه با شهرهای استان کردستان به نظر میرسد سنندج بیشترین میزان طلاق و بانه کمترین میزان را به خود اختصاص داده است (پاکسرشت، ۲۰۱۵). طبق اعلام ثبتاحوال استان کردستان در سال ۹۶ بیشترین واقعه ازدواج با 12.4 در هزار مربوط به شهرستان قروه و کمترین نرخ ازدواج با 7.7 در هزار مربوط به شهرستان سنندج بوده است. همچنین در سال ۹۷، ۱۷.۵ درصد ازدواجها در کمتر از یکسال به طلاق منجر شده است و ۲۵.۶ درصد طلاقها در پنجساله اول بوده است. در مبحث طلاق نیز قروه بیشترین و سروآباد کمترین نرخ را داشتهاند.
همچنین میانگین سن طلاق در بین مردان کردستانی ۳۵.۲۴ سال و در بین زنان ۳۰.۳۳ سال بوده است. میانگین سن ازدواج مردان در استان 26.89 سال و میانگین سن ازدواج زنان 22.71 سال بوده است. این آمار در ششماهه نخست سال جاری برابر با ۲ هزار و ۴۴ واقعه طلاق و ۶ هزار و ۶۹۰ مورد ازدواج در کردستان به ثبت رسیده است. که برای شهرستانهای مریوان به ترتیب ۸۵۷ ازدواج و ۳۲۱ طلاق و بانه به ترتیب ۵۲۴ ازدواج و ۱۳۵ طلاق است (سایت اداره کل ثبتاحوال استان کردستان، 2017-2020). این آمارها همچنین نشاندهنده شکلگیری پدیده «دیرهنگامی ازدواج» در میان جوانان استان کردستان است که میتواند به عنوان یکی دیگر از آسیبهای اجتماعی این استان از آن سخن گفت. با این اوصاف، دادههای کمی نمیتواند همه ابعاد مسائل خانواده را پوشش دهد. لذا لازم است با ارجاع به مصاحبههای کارشناسان حوزه خانواده در سطح نهادهای دولتی و در سطح انجمنهای مردمنهاد به بررسی مسئله آسیبشناسی خانواده در مناطق مرزی پرداخته شود. آنچه هدف این پژوهش را مشخص میکند، استفاده از تحلیلی از درون و با کمک این کارشناسان است تا بتوان زمینهها، بستر و عوامل آن را نشان داد. بااینوجود در پژوهشهای پیشین بر این وجه از پژوهش توجهی مبذول نشده است و از دید آسیبشناسانه صرف و با تحلیل دادههای کمی و آماری، به پدیده مرز و مرزنشینی پرداختهاند که نتایج بیانگر آن است که میزان موالید، رشد جمعیت، سواد، هزینه سرانه امید به زندگی از وضعیت نامناسبی برخوردارند (شایان، 2003؛ ابراهیمزاده و همکاران، 2012؛ تقوایی و همکاران، 2010؛ زیاری، 2008؛ عندلیب و مطوف، 2009).
پژوهشها درزمینه تغییرات در مناطق مرزی بانه و مریوان مختص به مباحثی شده است که با نگاه ابزاری و کاربردی و در راستای برنامهریزی نهادی انجام گرفتهاند. و بهتبع، این پژوهشها با دیدگاهی توصیفی به مباحثاتی از جمله بازارچههای مرزی (زنگیآبادی و آهنگری، 2010؛ صفرپور، فرشاد و غلامعلی مظفری، 2010؛ نظریپور و معزی، 2010؛ نظری، اردوان و نیازمند، 201۳؛ قادر زاده، 2013؛ میرزائی و عبدهزاده، ۲۰۱۴؛ ویسی، قربانی و داستوار، 2016؛ ازکیا و رحیمی، 2016؛ بدری، دریان آستانه و سعدی، ۲۰۱۶؛ محمدی و هوشنگی، 2018؛ بدری، دربان آستانه و سعدی، 2018؛ لطفی، 2018)، نابرابریهای توسعه (ویسی، حسینزاده دلیر و عزتپناه، 2014) و توسعه مرزی (قادرزاده، محمدپور و قادری، ۲۰۱۱؛ سلطانیان و مفاخری باشماق، 2019؛ دانشمهر، خالقپناه و هدایت، ۲۰۲۰)، مباحث هویتی و تسلط بازار بر مردم این مناطق (قادرزاده، خالقپناه وکریمزاده، ۲۰۱۶؛ خالقپناه و کریمزاده، 2016؛ باینگانی و جلالیپور، 2016)، تغییرات نسلی سبک زندگی (آل هاشم و همکاران، ۲۰۱۵)، تعاونیهای مناطق مرزی (دانشمهر و هدایت، ۲۰۱۶)، گردشگری مناطق مرزی بانه و مریوان (حاجینژاد و علی احمدی، 2010؛ عزتپناه، ۲۰۲۰) و مرزنشینان و سیاستهای نهادی (دانشمهر، کریمی و هدایت، 2019) را به خود اختصاص داده است. نگاهی متفاوت به مرزنشینی و شرایط خانوادهها و معضلات آنها با پیگیری آسیبهای خانواده هدف پژوهش حاضر است. وجود اقتصادی مرزی و بهتبع آسیبهای آن روی خانواده و بستر و شرایط مرزنشینی از دریچه نگاه کارشناسان حوزه خانواده میتواند نقشه راه این پژوهش را به پیش ببرد. بااینوجود، باید پرسید چه آسیبهایی در خانوادههای مناطق مرزی دیده میشود و بستر این آسیبها، شرایط علی و مداخلهای بروز آنها چیست و چه پیامدهایی را در بر دارد؟ مناسبات مرز و خانواده به چه شکل است و چه تغییراتی در مواجه با شرایط مرزی سبب شده است که مسئله آسیبشناسی خانواده مهم باشد.
چارچوب مفهومی
یکی از نهادهای بنیادین حفظ و تربیت نوع انسانی، خـانواده اسـت کـه در آن کودکان با فراگیری ارزشها، هنجارها و تربیت روانی مناسب، برای ایفای نقش مثبت در بزرگسالی آماده میشوند. نهاد خـانواده را از ابتـدای خلقـت انـسان میتوان جستجو کرد. خانوادهها نظامهای بینظیر اجتماعی هستند تا آنجایی که عضویت در آنها بر اساس ترکیب زیستشناختی، حقوقی، عاطفی، جغرافیایی و روابط تاریخی، میسر است. در مقایسه با سایر نظامهای اجتماعی، ورود به سیستم خانواده از طریق تولد، فرزندخواندگی، سرپرستی یا ازدواج انجام میگیرد و اعضاءِ تنها با مرگ میتوانند از آن جدا شوند (کار، ۲۰۱۲). اما این نهاد ممکن است در ایفای کارکردها و نقشهای خود با موانع و آسیبهایی مواجه شود. بهعبارتیدیگر؛ خانواده هم دستخوش تغییرات و هم متغیر اصلی در تغییرات است. آسیبشناسی، پیبردن به وضعیت خانواده در هر برهه زمانی است تا جایگاه، نقش، کارکرد و اهداف و تغییرات آن مورد واکاوی قرار گیرند. هدف و مقصود آسیبشناسی خانواده، شناخت و بررسی علتها و انگیزههای اختلاف در خانواده، پیشگیری از بروز آنها با روشهای معقول و جلوگیری از بازگشت زمینهها با درمان مناسب است. «آسیب به هر نوع عمل فردی یا جمعی اطلاق میشود که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام عمل جمعی رسمی و غیررسمی محل فعالیت کنشگران قرار نمیگیرد و در نتیجه با منع قانونی و یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبهرو میشود» (ستوده، 2012).
نظریهپردازان اذعان کردهاند که هنجارهای اجتماعی تعیینکننده زمان و ترتیب اتفاقات خانواده هستند و انحراف از این هنجارها نهایتا منتهی به انحلال خانواده میشود. انحرافات در سطح وسیعی میتواند به ظهور هنجارهای جدید بیانجامد. افراد و خانوادهها ممکن است از هنجارهای خانواده به علت تلاششان برای همنوایی با هنجارهای نهادی دیگر منحرف شوند و چنین تعارضات نهادی منبعی برای تغییر اجتماعی است (بلود، ۱۹۶۴).
یکی از مهمترین موضوعات آسیبهای اجتماعی در هر جامعهایی به حوزه «خانواده» برمیگردد و به دلیل همین اهمیت است که از آن به عنوان یکی از «نهادهای اجتماعی» یاد میشود. خانواده واحدی عاطفی-اجتماعی است که کانون رشد و التیام، تغیر و تحول و آسیبشناسی اعضاء و روابط بین آنهاست. همچنین خانواده عامل همبستگی و شرط تعادل اجتماعی و رکن اصلی جامعه است که در هر عصری و نسلی عملکرد دارد و معمولا این عملکرد در الگوهای تعاملاتی اعضایش تجلی میکند (آرونس و رادجرز، ۱۹۹۱). خانواده درعینحال که کوچکترین واحد اجتماعی است، پایه و اساس هر اجتماع بزرگی به شمار میرود. اختلافات درون خانوادگی از قبیل مشاجرات دائمی بین زن و مرد، عدم سلامت روانشناختی و مشکلات اقتصادی خانواده به لحاظ تأثیری که روی اعضای خود میگذارد، جامعه را نیز تحتتأثیر قرار میدهد. در چنین محیط خانوادگی دچار مشکلات عاطفی و روانی میشوند و این ناسازگاریها آثار منفی را روی روح و روان اعضای خانواده بر جای میگذارد. خانواده نهادی است که از یک سو با جامعه بزرگتر در تعامل است و از سوی دیگر مستقیماً با فرد در ارتباط است. اهمیت این نهاد به حدی است که برخی از صاحبنظران آن را از ارکان اصلی جامعه به حساب میآورند. از آنجایی که افراد رشد یافته در خانوادهها در مجموع اعضای جوامع را تشکیل میدهند بنابراین، جامعهای سالم خواهد بود که خانوادههای سالمی داشته باشد (کاوه، 2012).
بر این اساس، پایدارسازی و قوامبخشی خانواده بهمثابه شالوده حیات اجتماعی همواره موردتوجه اندیشمندان بوده و طراحی الگوها و شاخصهای نظامبخش پیوند زناشویی از سوی محافل مختلف علمی، مؤید این موضوع است. این الگوها متناسب با مبانی فکری نظریهپردازان و بافت فرهنگی همان جوامع قابل تبیین بوده در واقع فرهنگهای مختلف جوامع خود الگوهای خانواده متفاوتی را ترویج میکنند. تحولات و تغییرات اجتنابناپذیر عصر حاضر به طور طبیعی بر نهادهای اجتماعی از جمله خانواده تأثیر گذارده است. در سالهای اخیر کشور ما نیز تغییرات گستردهای را تجربه کرده است که این عنصر پایهای فرهنگ؛ یعنی خانواده را متحول کرده است. اساساً در شرایطی که نظام ارزشهای جامعه در حال گذار دستخوش تغییر میشود، بازتاب این وضعیت را میتوان در نظام ارزشهای خانواده مشاهده کرد. تغییرات در نوع ساختار و کارکردهای خانواده میتواند حامل تأثیرات منفی و یا مثبت باشد. بهعبارتیدیگر؛ در کانون خانواده پارهای از تغییرات موجب بروز مسائل و چالشهای نوین ارزیابی میشود. «موفقیت و کامیابی نهاد خانواده در محیط به سرعت در حال تغییر، مستلزم مدیریت و راهبری است تا تحولات پیش روی ضمن بهبود وضعیت جاری، زمینهای برای تأمین شرایط مطلوب مادی و معنوی زندگی خانوادگی را فراهم آورد، در غیر این صورت عناصر مطلوب در قلمرو ارزشهای فردی، خانوادگی و اجتماعی، کاهش و با غفلت از عوامل تضعیفکننده نهاد خانواده؛ بنیانهای آن روزبهروز سستتر میشود» (حاجیان مقدم و همکاران، ۲۰۱۶).
جامعه ایران در دهههای اخیر، با وجود سیاستگذاریهای اجتماعی و برنامهریزیهای فرهنگی، به سمتی در حال حرکت است که روزبهروز بر آسیبهای اجتماعی خانواده افزوده میشود (صادقیفسایی و ایثاری،2012؛ علیمندگاری و همکاران، 2016). «خانواده در جامعه امروز ایران در معرض مسائل و چالشهای عمدهای چون افزایش نرخ طلاق، اختلافات بین نسلی، کاهش فضای عاطفی خانواده، نارضایتی و اختلافات زناشویی، خودکشی، خیانت خانوادگی، کودک آزاری و کودکان فراری، کاهش انسجام درونی خانواده، کاهش ارتباطات متقابل بین اعضای خانواده و خشونت خانوادگی قرار گرفته است. این بحرانها موجب میشود که خانواده نتواند به عملکرد اساسی خود یعنی تزریق عاطفه و وجدان اخلاقی به مجموعه عناصر خویش عمل کند و هرگاه بنیان عاطفی و اخلاقی خانواده که از همبستگی میان اعضاء نشئت میگیرد، متزلزل شود تصور سایر آسیبهای اجتماعی نیز دور از ذهن نخواهد بود» (همتی، ۲۰۰۴).
با این اوصاف، آنچه در این پژوهش بدان توجه میشود مرز و مرزنشینی و شرایط حاکم بر نهاد خانواده در این مناطق است. لازم است با در نظر داشتن کلیات آسیبهای موجود در باب خانواده در ایران به آسیبهای خانواده در این مناطق هم پرداخته شود.
پیشینه تجربی
آنچه در مورد مرز و مرزنشینان در متون تحقیقاتی و پژوهشی برجسته است، نگاه نهادی، حاکمیتی و بهتبع کاربردی و ابزارنگرایانه است که در حولوحوش کنترل، بهرهبرداری و شکلدهی به جوامع آن است. بنابراین موضوعات و اهدافی که پیش میبرند ذیل مباحث امنیتی مرزی، نقش مرزنشینان در آن، توسعه محلی و بازارچههای مرزی و... شکل میگیرد اما آنچه لازم است تا خلأهای پژوهشی را پر کند و بر واقعیت و تجربه زیسته آنها بپردازد، بحث از تحولات و تغییراتی است که تجربه میکنند. یعنی نگاه را از پایین و در درون اجتماعات لحاظ کنیم. لذا کمترین پژوهشی در این مورد انجام شده است. به ویژه مسائل و آسیبهایی خانواده در مناطق مرزی. بااینوجود، پژوهشهایی انجام شده است که میتوان آنها را چنین ذکر کرد؛
دانشمهر و همکاران (۲۰۲۰)، در پژوهش «توسعه مرز محور و اضمحلال ظرفیتها و فرصتهای اجتماعات مرزی؛ با تأکید بر نقد بازارچههای مرزی (موردمطالعه؛ بازارچههای مرزی ننور شهرستان بانه و خاو و میرآباد شهرستان مریوان)» با روش نظریه زمینهای به تأثیرات توسعه مرزمحور در قالب ایجاد بازارچهها پرداختهاند. مقولات اصلی عبارتند از؛ کمبود زیرساختهای توسعهای، اضمحلال بخش کشاورزی و دامداری و انزوای فرهنگی_اجتماعی، ناکارآمدی در سیاستهای ترمیمی. تحلیل این مقولات، آنها را به مقوله هستهای یعنی طرد نهادی و ساختاری اجتماعات مرزی سوق داد. بر مبنای آن، منطق حاکم بر توسعه مرز محور با ارائه بازارچهها به عنوان مهمترین محور توسعه در این مناطق، اجتماعات مرزی را طرد نموده است و ظرفیتها و پتانسیلهای آنها را به اضمحلال کشانده است.
فتوحی و فاضلی (۲۰۱۸)، در پژوهش «تجربههای زیسته مرزنشینانِ شهر نودشه از پدیده مرز»، با استفاده از روش پدیدارشناسی، تجربههای زیسته مردم شهر نودشه را (به عنوان نمونه موردی) بررسی کردهاند. بر پایه روش تحلیل تماتیک، چهار بعد نگرش فرهنگی، زیستمحیطی، اقتصادی و سیاسی در مورد مرز، شناسایی شد. در رویکرد فرهنگی و محیطی، مرز به عنوان دیوار محدودکننده و عامل سلب ارتباط انسانی قلمداد شده است، ولی از بعد سیاسی، مرز، رهاییبخش تلقی میشود. از بعد اقتصادی، وضعیت پیچیدهتر است و سه دیدگاه متفاوت به پدیده مرز، مطرح است. بر اساس دیدگاه نخست، مرز، «محدودکننده حیاتبخش» است، در این معنا، مرز، مانعی در برابر روابط اقتصادی است، ولی این موانع، بیش از نبود آن برای گذران زندگی، اهمیت دارد. در دیدگاه دوم، مرز، «آزادی بخش بازار» است، در این معنا، مرز، عامل پیوند دستکم اقتصاد دو کشور با هم است و مبادله دوسویه بین آنان رواج مییابد که این ظرفیت، برای شهرهای غیرمرزی فراهم نیست. در رویکرد سوم، مرز، عاملی برای «محرومیت از مرکز» تلقی میشود که براین اساس، مرز به عنوان مانعی در برابر توسعه و پیشرفت و حتی دریافت امکانات رفاهی به شمار میآید.
کهنهپوشی و همکاران (2016)، در پژوهش «بررسی درک معنایی تداوم و تغییر خانواده (مطالعه موردی: شهر مریوان)»، با روش قومنگاری و از طریق مشاهده و مصاحبه به درک معنایی تغییرات خانواده در شهر مریوان پرداختهاند. نتایج این پژوهش با تفسیر و تبیین هفت مقوله جزء (فضای اجتماعی، تنظیم درونگروهی، حضور نوسازی، تغییرات ارزشی، ارتقای اقتصادی اجتماعی و پذیرش) و سه مقوله عمده (خانواده سنتی، پدیده نوسازی و خانواده امروزی شده) بهدستآمده است. در این میان، مقوله هستهای «انتقال نسبی خانواده» اتخاذ شده است که نشاندهنده وقوع تغییرات متعدد در زیستجهان خانواده در جامعه تحت بررسی است. بر اساس درک و تفسیر مردم این جامعه، صورتهای جدیدی از خانواده، تحتتأثیر ورود عوامل نوسازی و سنتزدا، جایگزین خانواده سنتی شده است که میتوان آن را با عنوان «انتقال نسبی خانواده» شناخت.
احمدرش و همکاران (۲۰۱۷) در مطالعه انتقادی سیاستهای توسعه اقتصادی مناطق مرزی کردستان به پیامدهای اقتصاد مرزی در زندگی مرزنشینان پرداخته که یکی از نتایج آن به بحث آموزش و تحصیلات میپردازد. نتایج حاکی از این است که پیامدهای سیاستهای اقتصاد مرزی، بحث افت کمی و کیفی تحصیلات جوانان است که شدت آن با اوج رونق بازار و تجارت مرزی همزمان بوده است. از دیگر پیامدهای منفی سیاستهای اقتصادی، بحث اجتماعی ذهنیتیابی پولی مردمان این نواحی است که پول و مالکیت فردی به یکی از علل وجودی ارزش و شأن اجتماعی و قدرتمند شدن بدل شده است. مقوله هسته نیز با توجه به دیگر مقولات و مشمولیت آنان تحت عنوان شکنندگی زندگی اقتصادی مرزنشینان صورتبندی شده است.
ربیعی و سدیدپور (۲۰۱۶)، در «فراتحیل مطالعات مرز با تأکید بر سبک زندگی در کردستان» به مسئله مرزنشینی و تغییرات فرهنگی در قالب سبک زندگی پرداختهاند. نتایج آنها حاکی از گسترش فزاینده تغییرات در ابعاد گوناگون سبک زندگی و هویتی کنشگران در این استان دارد که در اکثر موارد با ساختار فرهنگی سنتی استان کردستان در تضادی بنیادین است. همچنین با توجه به روند حاکم بر سبک زندگی کردستان ساخت حاکم از یک سو سنتهای موجود را بازتولید میکند و از سوی دیگر مدرنیته را از مسیر رسانهها به جامعه کردستان معرفی میکند و کنشگران نیز دو گروه میشوند از یک سو، مردان و سنت ورزان به دنبال حفظ سنتها هستند و زنان و گروههایی که در ساخت قبلی احساس سرخوردگی دارند به دنبال کسب حقوق جدید خود هستند. قرار گرفتن کنشگران در کشاکش سنت و مدرنیته و ارزشهای متعارض و تناقضآمیزی که در خانواده و اجتماع در این دو منبع هویتی وجود دارد، سبب شد کنشگران بهطورجدی با چالشهای هویتی و ابعاد گوناگون سبک زندگی مواجه شوند و در جستجوی هویتی مستقل و شیوهای جدید از زندگی و مدیریت آن از جمله تجدیدنظر در تمایز بین وظایف و خواستهها و علایق قرار بگیرند.
ذکایی و نوری (۲۰۱۵)، در پژوهش «زندگی در مناطق مرزی: مطالعه پدیدار شناختی مرزنشینان شهر نوسود»، با استفاده از روش پدیدارشناسی و با استفاده از روش تحلیل دادهها بر مبنای طرح ون مانن، به زندگی در مرز و درک و تفسیر شهروندان شهر نوسود پرداختهاند. نتایج حاکی از آن است که تجربه زندگی مرزنشینی برای شرکتکنندگان در این پژوهش، از تفاوتهای فرهنگی و زبانی که چالشها، مشکلات و نگرانیها را تشدید میکنند، الهام میگیرد. وارد شدن این عناصر در گستره معانی افراد موجب میشوند تا مشکلات و نگرانیها این امکان را پیدا کنند که در موقعیتی دیگر مطرح شوند. آنها در تلاش برای فهم مشکلات و سختیهای زندگیشان معنای جدیدی به آنها میدهند و از این طریق روابطی را بین خود و دیگران شکل میدهند که درنهایت مرزهای هویت قومی آنها را بازنمایی میکنند.
باینگانی (2014)، در رساله دکتری خود به مطالعه «جامعهشناختی تغییرات اقتصادی و پیامدهای فرهنگی در مناطق کردنشین با روش اتنوگرافی انتقادی» پرداخته است. حوزههای مختلفی در این جستار موردبررسی قرارگرفته؛ آنچه در حوزه آموزشی میتوان با تأکید بیان کرد، کم شدن اقتدار فرهنگیان و افزایش ترک تحصیل در منطقه بانه است که محسوس و آشکار است.
قادرزاده، محمدپور و قادری (۲۰۱۲)، در پژوهش «تجارب مرزی و تفسیر مردم از تغییرات جهانزیست خانواده» به روش کیفی نظریه زمینهای و با هدف بررسی چگونگی تفسیر مردم در خصوص تغییرات در حوزه نظام خانواده به تأثر از پدیده تجارت مرزی صورت گرفته است. دادههای گردآوریشده در قالب ۳۸ مفهوم اساسی، 5 مقوله عمده و نهایتا یک مقوله هسته کدگذاری و تحلیلشدهاند. 5 مقوله عمده عبارت بودند از: رشد مخرب و ناموزون اقتصاد منطقه، گسست پیوندهای خانوادگی، استحاله ارزشهای وفاداری، زوال آمریت نهادین و نمادین والدین و لغزش بنیانهای خانواده. مقوله هسته نیز که دیگر مقولات کلی را شامل میشد مقوله «جهان زیست شکننده» نهاد خانواده بود. آنها این وضعیت را به مناسبات تجارت مرزی و این تغییرات ربط داده و با نگاهی انتقادی به این تغییرات، توجه به نهاد خانواده را متذکر شدهاند.
قادرزاده و قادری (۲۰۱۱)، در «مطالعه کیفی پیامدهای فرهنگی تجارت مرزی در شهرستان مریوان» با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی به بازسازی معنایی پیامدهای فرهنگی تجارت مرزی در شهر مرزی مریوان از منظر ساکنان آن پرداختند. آنها از روش قومنگاری و روش زمینهای برای این امر استفاده کرده و نتایج حاکی از برآمدن ۴ مقوله اصلی استحاله ارزشی و هنجاری، سوژه شدن بدن/ ابژه شدن طبیعت، ابزاری شدن ارتباطات و اصالتزدایی از دانش بود که بر طبق تحلیل آنها، برمبنای نتایج حاصله، اساسیترین عناصر فرهنگی این جامعه که شاخص کلی فرهنگ منطقه هستند، بنابراین تأثیرات تجارت مرزی، اساساً تغییر کرده و جابهجا شدهاند.
روش
در میان روشهای کیفی، روش نظریه زمینهای با توجه به ویژگیهایی مانند قابلیت نظری، ارتباط مداوم و فعال محقق با موضوع تحقیق و قابلیت اصلاح اهمیت زیادی برای تدوین چارچوبهای نظری جهت شناخت مسئله اجتماعی دارد. نظریه زمینهای ابتدا در سال 1967 توسط بارنی گلاسر و آنسلم اشتروس ابداع شد و در کتاب مشهور آنان تحت عنوان کشف نظریه زمینهای منتشر شد. آنها این روش را یکی از بنیادیترین کشفهای روششناختی در علوم اجتماعی قلمداد کردهاند که میتواند به تولید معرفت متقن و باورپذیر منتهی شود (استروس و کوربین، ۲۰۰۶).
گلاسر (1987) معتقد است که در نظریه زمینهای همهچیز داده است. وی استدلال میکند که باوجوداینکه، روش نظریه زمینهای مناسب روش میدانی و تحقیقات کیفی است، میتوان از همه اشکال دادهها مثل آزمایش، پیمایش و مطالعات موردی برای ساخت نظریه نیز استفاده کرد (گلاسر، 1978، به نقل از محمد پور، ۲۰۱۲). در واقع پژوهشگر با ذهنی باز و نه با ذهنی خالی وارد پژوهش میشود؟ پژوهشگران از این امر تحت عنوان «حساسیت نظری» یاد کردهاند. حساسیت در پژوهشهای کیفی در مقابل عینیتگرایی در پژوهشهای کمی قرار میگیرد. حساسیت نظری تعامل متقابل و جذاب بین پژوهشگر و دادهها است که حاصل آن تکامل تدریجی درک دادههای توصیف شده است (اسماعیلی، صلصالی و چراغی، 2012). برای جمعآوری اطلاعات در مرحله اول پژوهش، از مصاحبه که رایجترین روش در پژوهش کیفی است، استفاده شد (صلصالی، موحدی و چراغی، 2007). در این نوع مصاحبه سعی میشود که احساسات، تجربه و افکار مصاحبهشونده درزمینه موضوع موردپژوهش، کشف شود؛ لذا عموما حالتی غیر سازمانیافته دارد و بهویژه در ابتدا سعی میشود سؤالاتی کلی مطرح شود که مصاحبهشونده بهراحتی افکار خود را ابراز کند (همان). برای تعیین حجم نمونه از اشباع نظری استفاده شد. اشباع نظری به مرحلهای از گردآوری دادههای کیفی اطلاق میشود که پاسخهای دادهشده به پرسشهای تحقیق کافی به نظر میرسد و بهعبارتدیگر دادههای گردآوریشده تکراری و شبیه به هم هستند (محمدپور، 2012).
فرایند تحلیل دادهها با توجه به مراحل پیشنهادی گرانهایم و لاندمن انجام شد که شامل مراحل 1- پیادهسازی مصاحبه بلافاصله بعد از هر مصاحبه ۲- خواندن متن مصاحبه برای درک کلی آن ۳- تعیین واحدهای معنی و کدهای اولیه ۴- مقولهبندی کدهای اولیه مشابه در مقولات جامعتر و ۵- تعیین محتوای نهفته در داده است (گرانهایم و لاندمن، ۲۰۰۴). در مطالعه حاضر بلافاصله پس از انجام هر مصاحبه، محتوای آن دستنویس شد. سپس بعد از چند بار خواندن کل مصاحبه و درک عمیق دادهها، پژوهشگر اقدام به تعیین واحدهای معنی کرد. این واحدها به تعابیر متفاوتی بیان شده است. واحدهای معنی عبارت است از کلمات کلیدی (اشتروبرت اشپزباله، اشتروبرت و کارپنتره، ۲۰۱۱) و یا واحدهای تجزیهوتحلیل (لیشتاین و یانگ، ۱۹۹۶) که از سخنان مشارکتکنندگان استخراج میشود و سپس خلاصه میشود. خلاصه کردن به معنای کاهش اندازه واحدهای معنی است و تغییری در کیفیت اطلاعات ایجاد نمیکند. سپس واحدهای معنی گروهبندی شدند و به آنها عنوانی داده شد. مقولهبندی به این معنی است که کدهایی که بیشترین شباهت را با هم دارند، در یک مقوله قرار میگیرند (داون - وامبلت، ۱۹۹۲). سعی شد که بیشترین همگنی در درون طبقات و بیشترین ناهمگنی بین مقولات وجود داشته باشد. بهاینترتیب که در هنگام مقولهبندی دقت شد که دادهای در دو مقوله قرار نگیرد و مقولات بهاندازه کافی تکاملیافته باشند. یک مقوله میتواند دارای چند زیر مقوله نیز باشد. در مرحله بعد، موضوعهای موجود استخراج شد. موضوع دارای معانی متعددی است. (پولیت - اوهارا و تاتانویک: ۲۰۰۶). زمان مصاحبهها از ۶۰ دقیقه تا ۱۲۰ دقیقه متغیر بوده است و با ۳۰ نفر از کارشناسان و فعالین مدنی حوزه خانواده مصاحبه به عمل آمد. این افراد شامل مشاوران خانواده، جامعهشناسان و اساتید دانشگاه، روانشناسان و فعالان مدنی و همچنین مددکاران و کارشناسان ادارات کمیته امداد، بهزیستی، اداره ورزش و جوانان شهرستانهای مریوان و بانه بوده است که مصاحبهها در محل کار آنها و بهصورت فردی و به شیوه مصاحبه عمیق انجام شدهاند.
در روش نظریه زمینهای بعد از گردآوری دادههای مصاحبهای و متنی، تحلیل و کدبندی در امتداد با نمونهگیری نظری آغاز میشود. مفهومپردازی از دادهها اولین قدم تجزیهوتحلیل به شمار میرود. کُدگذاری نظریه زمینهای سه نوع است. اینها عبارتند از: الف) کُدگذاری باز ب) کُدگذاری محوری 2 ج) کُدگذاری گزینشی.
اشتراوس و کوربین انواع طبقاتی را مشخص کردهاند که درباره پدیدهمحوری میتوان شکل داد. این طبقات شامل شرایط علی عواملی که موجب پدیده محوری شدهاند، استراتژیها یا راهبردها (اقدامات اتخاذشده در پاسخ به پدیده محوری)، شرایط مداخلهگر و زمینه (عوامل وضعیتی عام و خاص که برای استراتژیها تأثیر میگذارند) و پیامدها (نتایج حاصل از بهکارگیری استراتژیها) میشوند (کرسول، 2012). شرایط عبارتند از بستر یا ساختار و زمینههایی که افراد در آنها به مسئله و موضوع خاصی بهصورت متفاوت واکنش نشان میدهند. بهعبارتیدیگر، این شرایط را میتوان علت بهوجود آمدن مسئلهای بخصوص که قرار است موضوع مطالعه پژوهشگر باشد، قلمداد کرد. تعامل یا فرآیندها و راهبردها نیز بیانگر شیوه و نوع واکنش افراد به یک مسئله خاص یا رویداد و موقعیت ویژهای باشد. پیامدهایی که در مدل پارادایم بیان میشوند بیانگر پاسخهای تجزیه و کدگذاری شدهای است که به سه دسته سؤالات اساسی بسترها، تعاملات و پیامدهای تحقیق، از جانب افراد موردمطالعه اظهار شدهاند و نهایتاً محقق به بحث و نتیجهگیری اجمالی در خصوص کلیت یافتههای تحقیق اقدام میکند.
یافتهها
در پژوهش حاضر، با توجه به اهمیت مسئله خانواده و آسیبشناسی آن با در نظر داشتن مرز و مناسبات آن، برای پی بردن به این امر مهم که چه آسیبهایی در خانوادهها وجود دارد که تابع مرزنشینی است به سراغ کارشناسان حوزه خانواده رفتیم. باوجوداین، روش و تکنیکهای روششناختی اتخاذشده حاصل بینش نظری و کار میدانیای است که میتوان آن را در بهکارگیری پژوهشهای کیفی مشاهده کرد. در پژوهشهای کیفی، بیشتر بحث اعتبار مطرح است تا پایایی (این موضوع، ناشی از ماهیت هستیشناختی و فلسفی روشهای پژوهش کیفی است). به اعتقاد فلیک، یکی از روشهای افزایش اعتبار، «باورپذیرکردن گزینشی» است. منظور وی از اصطلاح مذکور، مستدل کردن متن با نقلقولهایی قابلقبول است که در پژوهش حاضر، موارد متعددی از آنها بهمنظور باورپذیر کردن یافتههای پژوهش بیان شده است. در واقع، یکی از مهمترین روشها در تحلیل متون نظریه زمینهای، ارائه نقل قولهای مستقیمی از پاسخگویان است. نقل قولهایی که خواننده را بهسوی درک سریعتر آنچه محقق طی ماهها یا سالها تلاش و تفکر به دست آورده، هدایت میکنند (برنارد، ۲۰۰۶: ۵۰۳).
جدول (۱) مفاهیم و مقولات اولیه و ثانویه استخراجشده از مصاحبهها
سؤال اصلی مفاهیم مقولات فرعی مقولات اصلی
مهمترین آسیبهای خانواده در شهرستان مریوان، چه آسیبهایی هستند؟ ازدواج مثل قدیم ارزش نداره، قبح و محرمیت ازدواج کمتر شده است. روابط مادی و ابزاری، عدم رابطه با دوام زوجین در زندگی، شکاف سنی زوجین، بیاعتنایی به حقوق زنان، خشونت مالی و عدم استقلال زنان، وجود مباحث ناموسی و درگیریهای ناشی از آن تبادل و تعامل فرهنگی با کردستان عراق، همسر آزاری، دیدن کانالهای ماهوارهای کردستان عراق، عدم تعادل در سن ازدواج، تجرد بالا در میان دختران روستایی، کاهش سرمایههای اجتماعی و ضعف پیوند بین نسلی، بیاعتنایی به زنان در محیط خانه، بازتولید مردسالاری، تبعیت از فرهنگهای دیگر، ورود ارزشهای متضاد، ورود گردشگران ورود ارزشهای متضاد استحاله ارزشهای فرهنگی اجتماعی
دوقطبی شدن سن ازدواج
ضعف پیوند بین نسلی
حاکم بودن فضای فرهنگی کردستان عراق و گردشگران
مهمترین آسیبهای خانواده در شهرستان مریوان، چه آسیبهایی هستند؟ بیکاری بیشازحد، گرون شدن خرج زندگی، وابسته بودن خانوادهها اقتصاد مرزی، با بسته شدن مرز مردم بهشون فشار میاد، وابسته بودن به مرز و کولبری، مشکل اقتصادی در تأمین نیازهای اولیه، عدم درآمد ثابت و پایدار، عدم سرمایهگذاری، عدم وام گرفتن مردم برای اشتغال به دلیل مسائل شرعی در روستاها، نبود کارخانه و صنعت، وجود بازار دلالی، گرون شدن خانه و زمین، چشموهمچشمی، وجود کالاهای غیر اساسی و گران بهواسطه تجارت مرزی، رواج فساد بهواسطه کامیونها در مرز، شکاف و نابرابری اقتصادی سیطره اقتصاد مرزی
عدم سرمایهگذاری و بیکاری جوانان
وابسته بودن مردم به معیشت مرزی ناپایدار و افزایش هزینه زندگی
شیوع فساد در مرز
افزایش خشونت خانگی، افزایش آسیبهای جسمی، ناتوانی جنسی، فروش مواد مخدر به کولبران، فروش مواد تقویت جنسی، افزایش مخاطرات نظامی برای کولبران، عدم ثبات مالی و درگیری خانوادگی، ایجاد خردهفرهنگ کولبری، کولبری نوجوانان، کولبری زنان، خشونت کلامی علیه زنان، افزایش آسیبهای جنسی و جسمی کولبری و آسیبهای خانواده
افزایش خشونت خانگی
مصرف مواد انرژیزا برای کولبری
پایین آمدن سن کولبری
کسی توی کلاسها و کارگاههای آموزشی شرکت نمیکنه، میگن ما خودمون بلدیم که چکار باید بکنیم، از سر کندن وظایف سازمانی در بحث آموزش، نهادها همه با هم کلاس برگزار میکنن، محتوای کلاس نهادها یکی است، چیزهای جدید گفته نمیشه در کارگاهها و کلاسها، جوانان خودشون از همدیگر مسائل ازدواج را یاد میگیرند. عدم اعتقاد به مشاورهای خانواده، کمبود آموزشهای پیش از ازدواج و حین ازدواج، فقر فرهنگی خانوادهها، بیتوجهی به آینده، نبود استطاعت مالی برای مشاوره، کاهش تحصیلات، بیسوادی والدین، داشتن غرور جوانان، عدم مشورت در تصمیمگیری، کمتر توجه کردن خانوادهها به آموزش فرزندان، درنظر نگرفتن کالای فرهنگی در سبد خرید خانوار، رغبت نداشتن در یادگیری و شرکت در کلاس آموزشی بیاعتنایی به مسائل آموزشی و مشاورهای
بیاعتنایی نهادهای دولتی و مردمی به آموزش
فقر فرهنگی خانوادهها
مهمترین آسیبهای خانواده در شهرستان مریوان، چه آسیبهایی هستند؟ افزایش خشونت خیابانی، اعتیاد به ماریجوانا زیاد شده. شیوع خریدوفروش مواد در مرز، قدیم فقط جوانان مشروب میخوردند الآن اعتیاد به مواد زیاد شده. دختران توی مدرسه و اینها مواد مصرف میکنن. خون بازی شایع شده است، روابط نامشروع بین نوجوانان زیاد شده است، ازدواج فامیلی، چون عرف جامعه نمیذاره جوانان روابط خارج از عرف داشته باشن پس زودتر ازدواج میکنن. دختر رو زودتر شوهر میدن، کودک همسری، ازدواجها کوتاهه، الآن رابطهها توی فضای مجازی هستش، خانمها بیشتر ضربه میبینن در رابطهها، خیلی از مشاورههای ما بحث مسائل جنسی و ناتوانی جنسی زوجین است. شیوع بیماریهای روانی مانند پارانوید، شیوع بیماریهای جنسی و خشونتهای جنسی به زنان، سکوت زنان در بحث خشونت خانگی، افسردگی زنان، وجود بیماریهای روانی مثل پارانوید، عدم آگاهی به مسایل جدید پایین آمدن سن آسیب دیدگان مسائل اجتماعی نادیده انگاشتن مسائل جدید و آسیبهای خانواده
طلاقهای زودهنگام و شیوع مسائل جنسی خانوادهها
آسیبهای فضای مجازی
طلاق عاطفی زوجین
منبع: یافتههای پژوهش (۱۳۹۹)
برای موردبحث قرار دادن مصاحبهها، مقولات اصلی را در قالب شرایط زمینهای، علی و مداخلهای و پیامدها موردبحث قرار میدهیم؛ و درنهایت به مقوله محوری تحقیق میرسیم. سعی با آن است در نتیجهگیری به ارائه راهبردها در سطح نهادهای دولتی و انجمنهای مردمنهاد و خانوادهها بپردازیم.
شرایط زمینهای، علی و پیامدی حاصل از استحاله ارزشهای فرهنگی اجتماعی
این تأثیرات در جوامع مرزی به دلیل شرایط مرزی که خود شامل تعامل با کشورهای همسایه، ورود و خروج مسافران خارجی، کنترل کمتر دولت و نهادهای ایدئولوژیک آن و فرهنگهای بومی و... بیشتر محسوس است. اما در حوزه خانواده این تغییرات با آسیبهایی همراه است. با توجه به مصاحبهها، مقولات ورود ارزشهای متضاد، دوقطبی شدن سن ازدواج، ضعف پیوند بین نسلی، حاکم بودن فضای فرهنگی کردستان عراق و گردشگران نشاندهنده استحاله شدن ارزشهای خانواده است.
شرایط زمینهای و مداخلهای؛ سیطره اقتصاد مرزی
مهمترین نکتهای که زمینه تغییرات و آسیبها را در شهرهای مرزی بانه و مریوان شکل میدهد، سیطره اقتصاد مرزی بر آن اجتماعات است. آنچه در اینجا اقتصاد مرزی نام گرفته است میتواند شامل دادوستد گمرکی، بازارچههای مرزی، قاچاق و کولبری و ... باشد. بنابراین این اقتصاد زاده وضعیت خاصی است که بیشتر از بیرون اجتماع مرزی حادث شده است و اجتماعات مرزی را هم تحتتأثیر این وضعیت عمل میکنند. این تأثیرات در سطح شهرهای بانه و مریوان، با توجه به اظهارات مصاحبهشوندگان خود را در مقولات استخراج شده شکاف و نابرابری اقتصادی، عدم سرمایهگذاری و بیکاری جوانان، وابسته بودن مردم به معیشت مرزی ناپایدار و افزایش هزینه زندگی، شیوع فساد در مرز نشان میدهد. اقتصاد مرزی به حدی بر بنیاد خانوادهها تأثیر گذاشته است که میتوان گفت خانواده تابع این تغییرات است. مرز و توسعه مرز محور باعث شکاف و نابرابری و دوقطبی شدن جامعه شهری شده است. در این مورد یک روانشناس و مشاور خانواده در شهر بانه چنین میگوید:
قبل از این تجارت مرزی که اینجوری نبود... مرز باعث شده که عدهای از روستاها یا خود شهر به کار کولبری و مرز و قاچاق بپردازند و از این راه هم بیشترین سود و درآمد رو کسب کنند. متأسفانه اینها بیشتر نوکیسه بودند و فرهنگ این رو نداشتن که برای ارتقای اجتماعی و منزلتشون این ثروت رو ازش استفاده کنند. در خانوادهها این باعث شد که چشموهمچشمی زیاد بشه و بهتبع، مصرف هم برای نمایش خودشون هم به عنوان فرهنگ تعبیر بشه... این حتی در خانوادهها باعث تغییر ارزشها شده و ما میتونیم ریشه خیلی از ناسازگاریها و دعواها رو توی این قضیه ببنیم (روانشناس، بانه).
البته همین توسعه مرز محور سبب شده است که دولت و نهادهای آن کمترین سرمایهگذاری را در بخشهای مختلف کشاورزی، صنعتی و ... داشته باشند. همین امر یکی از مهمترین معضلات و آسیبها را که همان بیکاری مفرط و اشتغال ناپایدار است را رقم بزند. از دید اکثر مصاحبهشوندگان بیکاری و اشتغال ناپایدار سبب بسیاری از آسیبهایی است که خانواده را در بحران گذاشته است. آنها بر نبود سرمایهگذاری، بیتوجهی نهادهای دولتی در ایجاد اشتغال و هزینههای بالای خانوادهها در این مناطق به سبب خروج مواد غذایی، خانگی و ساختمانی و... تأکید نمودند. عباسی، مددکار اجتماعی در این مورد چنین اظهارنظر کردند:
مهمترین مشکل الآن بیکاری جوانان است. تا شغل درستوحسابی نباشد نمیتوان از معضلات جامعه و خانواده کاست. متأسفانه خیلی کم به اشتغال جوانان توجه میشه. الآن کمتر ازدواج میکنند، هزینه ازدواج و زندگی بالا رفته و از سوی دیگر به شغلهایی روی میارن از جمله دستفروشی و کولبری و اینها که خودشون آسیبزا هستند... (مددکار اجتماعی، مریوان).
با در نظر داشتن شرایط سیطره اقتصاد مرزی بر نهاد خانواده در شهرهای موردمطالعه میتوان گفت که این شرایط اقتصادی است که روابط اجتماعی را شکل میدهد. خانوادهها متأثر از این شرایط دچار آسیبها شدهاند. بهتبعیت از کارل پولانی میتوان گفت «در عوضِ اینکه اقتصادی بودن در روابط اجتماعی جای بگیرد، روابط اجتماعی در نظام اقتصادی جای گرفته است» (پولانی، 2001: 60). و بهمراتب این وضعیت، پدیدهای را خلق کرده است که هم زاده شرایط اقتصاد مرزی است و هم خود بازتولیدکننده آسیبهای جدی به ویژه برای خانوادهها است. کولبری، پدیدهای است که خود زاده این وضعیت است.
شرایط علی و پیامدها؛ کولبری و آسیبهای خانواده
مرز مبتنی بر فضایی است که دالِ بر تخیلی، استعاری و مادی بودن دارد که مبنای منازعات و کشاکشها قرارگرفته است. فضا و نام مرز، تداعیگر جدایی و فاصلهای است که خط حایلی را برقرار میکند تا این سه دالِ مذکور، صبغه عینی به خود گرفته و منازعات را تثبیت کنند. باید خاطرنشان ساخت، مرزنشینان در کنار فضا و نام مرز همیشه تداعیگر مردمانی است که زندگیشان در مرز و با مرز شکلگرفته و هویتِ مرزنشینیشان را شکل داده است و تبعاً زندگیشان به طور عجین شدهای تابعِ صورتبندیهای خاصِ مرز و واقعیتهای برساختشده آن است (دانشمهر و همکاران، ۲۰۱۹). در این فضا، موقعیت کولبری و سوژه کولبرزاده وضعیتی نابسامان و بغرنج است که در مناسبات مرزی طرد شده است. با توجه به موقعیت شهرهای بانه و مریوان، کولبری جزء معیشت خانوادههایی است که با آن امرارمعاش میکنند. آنچه کولبری را به سان مسئله کرده است، در وهله اول آسیبهای آن است. در اینجا به طور مشخص آنچه لازم است بدان اشاره شود، وضعیت خانوادههایی است که زندگی آنها در شرایط مرز و کولبری قرار دارد و متأثر از آن است. مهمترین آسیبهایی که مصاحبهشوندگان بدان اشاره کردند شامل آسیبهای جسمی، ناتوانی جنسی مردان به دلیل شدت و آسیب کار، فشار کاری و استرس و ناامنی، مصرف مواد مخدر و انرژیزا برای توان کار کردن، آسیبهای شدید روانی و کاهش منزلت اجتماعی و گرایش نوجوانان به کولبری و بهتبع مصرف مواد و تشکیل خردهگروههای بزهکاری و شکلگیری عادتواره مبتنی بر کولبری و... است.
«این مواد رو میخوردن چون بهشون تلقین کردهاند که دردهای ناشی از حمل بار براتون قابلتحملتر میشه. بهراحتی براشون در دسترس است و کولبر هم که آگاهی چندانی نداره مصرف میکنه و فکر میکنه که میتونه بار بیشتر حمل کنه... این مورد بیشتر در نوجوانان کولبر حاد شده است. اونایی که هم پوز دادن و همه واسه اینکه بتونن بار بیشتری حمل کنن این قرصها رو میخورن. قدیم بیشتر مشروبات الکلی میخوردند که صدماتش کمتر بود ولی الآن من توی مدرسهها و مراجعینم میبینم که این نوجوانان مصرف میکنند» (مشاورخانواده، مریوان).
این مشکلات و آسیبها در خانوادهها بهطور جدید در شهرهای مریوان و بانه نمایان شدهاند. در درون خانواده و به عنوان آسیب پنهان میتوان به آسیبهایی اشاره کرد که مشاوران خانواده از شیوع آنها نگران هستند:
«یکی از آسیبهای جدی در حوزه خانوادههای در شهرستان بانه و مریوان، ناتوانی جنسی مردها در رابطه جنسی برقرار کردن است. این چند سال تعداد مراجعهکنندگان خانم ما که به همین دلیل به اینجا مراجعه میکنند همین مورد است. اکثرا مردها خود به اینجا نمیان و نمیگن و پنهان میکنن اما خانمهاشون میان و پنهانی اینها رو بهمون میگن. بیشتر اون کسانی که آسیبهای جسمی و روحی دیدهاند از برقرار کردن رابطه ناتوانن. شاید قبلا این مورد هم بوده است اما این دو سه سال است که بیانش میکنند و بدون ابایی خانمها میان به ما میگن...»(مشاور خانواده، بانه).
یکی از آسیبهایی که رابطه مستقیم با مرز و اقتصاد مرزی دارد، خشونت خانگی است. خشونتی که میتوان آن را در قالب خشونت جسمی و فیزیکی، کلامی، عاطفی و مالی دستهبندی کرد. اما بر طبق استناد مصاحبهها، آنچه شایع است خشونت جسمی و کلامی غالبا به نسبت زنان است. نکته جالب این است که کسانی که شغل و کار آنها به مرز و غالبا کولبری ربط پیدا میکند یا کولبر هستند، بیشتر این مسئله را دربرمیگیرند:
ببینید وقتی مرز بسته میشه خشونت خانگی افزایش پیدا میکنه به این صورت که مرد خانه بیکاره و گیر میده به خانمش و بچهها و دعوا میکنن معمولا...معمولا خانمهایی که میان اینجا و میگن که شوهرمون کتکمون میزنه از این قشر هستند... اونها معمولا در تابستان و بهار کار دارن و زمستانها بیکار هستند و دقیقا این فصل خشونت خانگی بالا میره... (مددکار و تسهیلگر، مریوان)
راهبردهای اتخاذشده؛ بیاعتنایی به مسائل آموزشی و مشاورهای
بیتوجهی جوانان به آموزش زناشویی و کمکاری و تداخل نهادی در آموزش مقولات فرعیای بودند که از مفاهیم مصاحبهها استخراج شدند. مصاحبهها حاکی از این است که زوجین در ازدواج بهاندازه کافی آموزش نمیبینند و بهمراتب ارزشهای خانوادگی و سنتی بر برخوردها و مناسبات آنها تأثیر بیشتری میگذارد. دخالت خانوادهها در امور زندگی زوجین، وابسته بودن زوجین به خانوادههایشان در بحث مالی و فشار اجتماع مبنی بر تبعیت از عرف فضایی را منجر شده است که جوانان به مشاوره بیاعتنا باشند. بر طبق مصاحبهها اکثر کسانی که به کلینیکهای روانشناسی و مشاوره خانواده یا کمیته و بهزیستی برای طلاق مراجعه کردهاند، بر عدم شناخت طرفین اذعان کرده و دلیل ازدواج را فشار خانواده یا عرف جامعه قلمداد کردهاند. آنها بر این امر اذعان کردند که کمترین آموزش و مهارتی در بحث زناشویی داشتهاند. خانم کریمی، مشاور خانواده در این مورد میگوید:
شاید باورتون نشه خانم اومده اینجا گفته که قبل از ازدواج حتی یک بار شوهرمو ندیده بودم... خودم کمترین آشنایی رو با خانواده شون داشتم... مشاوره ازدواج که یک بار بود اونم به خاطر آزمایش خون و دریافت وام و اینها... وقتی رفتیم سر خونه و زندگی خودمون، بیشتر مامان و بابای شوهرم حساب بودند تا خودمون و حرف اونا بیشتر در زندگی ما تأثیرگذار بود... بعد از مدتی کاسه صبرم تموم شد و تصمیم به جدایی گرفتم... ببینید چقدر طلاق گرفتن هم راحت شده و لفظ طلاق چقد براشون آسون شده...طرف هست بعد از چند بار شوهر کردن و بچهدار شدن هنوز آموزش ندیده که چه جوری برخورد کند و... (مشاور خانواده، مریوان).
لازم به ذکر است که مشاورین خانواده بر اعمال محدودیتهای برگزاری کلاسها و کارگاهها از سوی نهادهای ذیمدخل تأکید کرده و کارها و اقدامات این نهادها برای آموزش را غیراصولی و صرفا کاری از روی اجبار میدانستند و بر لزوم پیگیری جدی و همکاری مشاورین با مراکز مشاوره و نهادها تأکید داشتند.
پیامدها؛ نادیده انگاشتن مسائل جدید و آسیبهای خانواده
وضعیت و شرایط مرزی، توجهنکردن نهادی به آموزش، طرد ساختاری، نهادی و فرهنگی مسائل خانواده و تابو کردن این آسیبها، حفظ وضعیت و موقعیت در درون نظم اجتماعی حاکم، نبود برنامه و استراتژی برای مقابله و ساماندهی به مسائل جدید خانواده و... مهمترین دلایل کلی و مهمی هستند که به نادیده انگاشتن مسائل و آسیبهای جدید در این مناطق منجر شده است. پایین آمدن سن آسیبدیدگان مسائل اجتماعی، طلاقهای زودهنگام و شیوع مسائل جنسی خانوادهها، آسیبهای فضای مجازی، طلاق عاطفی زوجین مهمترین مقولاتی بودند که از مصاحبهها استخراج شدند. پایین آمدن سن اعتیاد، شیوع پدیدههای جدید از جمله خونبازی، گرایش به ماریجوانا، فرار دختران و خودزنی مهمترین آسیبهایی هستند که نوجوانان را تهدید میکنند.
الآن مسائلی که وجود دارد و در نوجوانان و کودکان کار هم زیاد مشاهده میشه اعتیاد هستش، اعتیاد به مواد، اعتیاد به مواد انرژیزا، اعتیاد به موبایل و خون بازی و خودزنی و اینها... متأسفانه این مسائل رو کسی پیگیر نیست... حتی نهادهای دولتی ذیربط... جامعه هم که اونا رو طرد کرده یا بیاعتناس... (روانشناس و مشاورخانواده، مریوان).
کودک همسری، کمارزش شدن مناسبات خانواده، ازدواج فامیلی و شوهر کردن در سن پایین و گرایش خانوادهها نسبت به سروسامان گرفتن فرزندانشان و بهتبع عدم آموزش روابط و مهارتهای زندگی و زناشویی و تغییر ارزشها و وظایف زوجین، خیانت و روابط فرازناشویی و مهمتر از اینها دسترسی به فضای آزاد مجازی باعث شده است. سن طلاق پایین آمده و خود پدیدههای کودک بیوه، فرزندمطلقه و ازدواج پیدرپی و ... را رقم بزند.
متأسفانه فقر فرهنگی، مردسالاری و عرف شدید جامعه، نبود آموزش و تحمل کردن خانم باعث شده است که مسائلی بروز کنن که الآن جامعه تاب و تحمل آنها رو نداره. حتی قبول نمیکنن که این مسائل وجود داره... معمولا توی این شرایط خانمها بیشترین آسیب رو متحمل میشن... اصلا به یک ارزش تبدیلشده که زود شوهرشون بدن... بعد از مدتی میفهمند که چرا باید این وضع رو تحمل کنن و معمولا اختلافها اینجاست که شروع میشه...(فعال مدنی زنان، مریوان).
در خانوادهها و به طور ویژه زوجین جوان، آنچه مسئله جدی به حساب میآید، مسئله طلاق عاطفی و مسئله خیانت است. مسئلهای که پیامد مسائلی است که در بالا بدانها اشاره کردیم. شاید بتوان گفت مهمترین آنها، عدم آموزش، کودک همسری و عرفی شدن طلاق و گسترش ارتباط در فضای مجازی هستند. مصاحبهها و آمار دال بر این نکته هستند که این مسائل هر روز افزایش مییابند و بنیاد خانوادهها را با بحران مواجه کردهاند. خانم امانی مشاور خانواده در این مورد چنین ابراز عقیده کردند:
من معتقدم با تغییرات اساسی در ساختار و محتوای خانوادهها هستیم. فضای مجازی خیلی از محدودیتها و حصارها را برداشته است. از سوی دیگر، زنان به وضعیت خودشون آگاه شدهاند و مسائلی هم هستند که زاده فرهنگ این مناطق هستند از جمله همین کودک همسری که متأسفانه خیلی از این ازدواجها به شکست یا خیانت ختم میشود... متأسفانه این مسائل داره هضمشون راحتتر میشه (مشاور خانواده، بانه).
جامعه در این شرایط در تلاطمی از مسائل و آسیبها قرار دارد که نیازمند بررسی جدیتری است. در اینجا آنچه مقوله هستهای را شکل داده است، مقوله خانواده در بحران است. خانوادهای که ارزشهای آن دچار استحاله هستند. شرایطی که اقتصاد مرزی بر آن حاکم گردیده است و کولبری خود آسیب این اقتصاد و بازتولید آسیبهای جدیتر و محسوستر است. همچنین وضعیتی که سبب بیرغبتی به آموزش و مشاوره شده است و برآیند همه اینها آسیبها و مسائل جدیدتری است که هر روز افزایش مییابند و ساختار و بطن خانوادهها را دچار بحران کرده است.
شکل (1): مدل پارادایمی تحقیق
شرایط مداخله گر
ورود ارزشهای متضاد- حاکم بودن فضای فرهنگی کردستان عراق و گردشگران- وابسته بودن مردم به معیشت مرزی ناپایدار و افزایش هزینه زندگی شرایط زمینه
مرز و مرزنشینی- عدم سرمایه گذاری و بیکاری جوانان پیامدها
دو قطبی شدن سن ازدواج
ضعف پیوند بین نسلی
شکاف و نابرابری اقتصادی
شیوع فساد در مرز
افزایش آسیبهای جنسی و جسمی
افزایش خشونت خانگی
مصرف مواد انرژی زا برای کولبری
پایین آمدن سن کولبری
پایین آمدن سن آسیب دیدگان مسائل اجتماعی
طلاق های زودهنگام و شیوع مسائل جنسی خانواده ها
طلاق عاطفی زوجین
شرایط علی
کولبری و آسیبهای آن، فقر فرهنگی - آسیب های فضای مجازی خانوادهها
پدیده
خانواده در بحران
راهبردها
بی اعتنایی به مسائل آموزشی و مشاوره ای
بحث
مرز و فضای مرزنشینی مسائل ویژه و خاص و مرتبط به خود را دارد. با این پیشفرض اصلی، مسائل و آسیبهای خانواده از جمله مهمترین مواردی هستند که باید موردبررسی و تحلیل قرار گیرند. پژوهشهایی که در مورد مرز و مرزنشینی انجام شدهاند بیشتر از دیدگاه توصیفی و با رویکرد محافظهکارانه انجام شدهاند و صرفا مسائلی را موردبحث قرار داند که نهادی بوده و از بالا به پایین این مسائل را دیدهاند. مهمترین آنها نقش مرز و مرزنشینان در امنیت کشور، نقش آنها در توسعه، توسعهنیافتگی آنها و مسائل بازارچههای مرزی و مواردی از این قبیل. پژوهش حاضر، با در نظر داشتن این مسائل به ویژه اقتصاد مرزی و شرایط عدم توسعه مناطق مرزی به ویژه استان کردستان و شهرهای مرزی بانه و مریوان به مسئله مهم آسیبهای خانواده در این شهرها پرداخته است. مسئلهای که در مطالعات و پژوهشهای مربوط به مرز و مرزنشینی از نظر دور مانده و زیر کلیات نظری یا نهادی حذف یا مورد بیاعتنایی قرار گرفته است.
آنچه از نظر حساسیت نظری پژوهش، از اهمیت برخوردار بود تحلیل تجربیات و نظرات کارشناسان حوزه خانواده بود، این امر، با توجه به اهمیت مسئلهآسیبشناسی خانواده در مناطق مرزی و بهویژه شرایط و بستر متفاوت و بهتبع؛ پیامدها و راهبردهای مربوط به آن از اهمیت بنیادینی برخوردار است. بنابراین، آنچه از تحلیل مصاحبهها برآمد خود را در مقولات فرعی و اصلی نشان داد، استحاله ارزشهای فرهنگی اجتماعی شرایط زمینهای، علی و پیامدیای را منجر شده است که فضای ارزشی و معنایی آن تحت سیطره تغییراتی است. این فضا تحت سیطره اقتصاد مرزی و مهمترین آسیب آن یعنی کولبری که خود بازتولید آسیبهای دیگر است. همچنین این عوامل با عوامل مداخلهای از جمله ورود ارزشهای متضاد- حاکم بودن فضای فرهنگی کردستان عراق و گردشگران- وابسته بودن مردم به معیشت مرزی ناپایدار و افزایش هزینه زندگی توأمان شده است.
سیطره و فضای حاکم تجارت و اقتصاد مرزی منجر به نادیده انگاشتن مسائل جدید و آسیبهای خانواده در شهرهای مریوان و بانه شده است. مسائلی که عموما مختص به آن شهرها و تحت تأثیر مستقیم و غیرمستقیم شرایط مرزی میباشند. لازم به ذکر است که استراتژیهایی هم که در قالب آموزش مهارتهای زندگی و زناشویی بدان اشاره کردیم از ضعف برخوردار است و علنا خلأ راهبردی آن را پر نکردهاند. به همین مناسبت است که شهروندان این شهرها به آموزش بهایی نمیدهند و از سویی دیگر نهادهای ذیربط نسبت به انجام آن بیاعتنا شدهاند. نتایج حاکی از تغییرات در نظام فرهنگی اجتماعی خانوادهها با ورود ارزشهای متضاد، دوقطبی شدن سن ازدواج، ضعف پیوند بین نسلی و حاکم بودن فضای فرهنگی کردستان عراق و گردشگران دارد. شکاف و نابرابری اقتصادی، عدم سرمایهگذاری و بیکاری جوانان و وابسته بودن مردم به معیشت مرزی ناپایدار و افزایش هزینه زندگی و شیوع فساد در مرز از مهمترین پیامدهایی است که اقتصاد مرزی در این مناطق ایجاد کرده است. این وضعیت با کولبری به عنوان آسیب این اقتصاد و درعینحال بهوجود آوردن آسیبهایی دیگر از جمله افزایش آسیبهای جنسی و جسمی، افزایش خشونت خانگی، مصرف مواد انرژیزا برای کولبری و پایین آمدن سن کولبری اشاره کرد. این وضعیت همچنین آسیبهای پایین آمدن سن آسیب دیدگان، طلاقهای زودهنگام و شیوع مسائل جنسی خانوادهها، آسیبهای فضای مجازی و طلاق عاطفی زوجین را تشدید کرده است که با کمبود آموزشها، این آسیبها نادیده گرفته شدهاند.
بنابراین آنچه میتواند در قالب یک مقوله هستهای به تحلیل خانواده در شهرهای مرزی بپردازد و همه جوانب را در خصوص آسیبهای آن در نظر گیرد و تحت پوشش قرار دهد، خانواده در بحران است. این مقوله گویای وضعیتی است که میتوان گفت برآیند و پیامد سیاستها و برنامهریزیها و استراتژیهایی است که خانواده و آسیبهای آن را به یک مسئله تبدیل میکند. باری، افزایش کمی آسیبهای اجتماعی، تنوع آسیبهای اجتماعی و افراد در معرض آسیب، سست شدن روابط حاکم بر خانوادهها، ناهماهنگی بین سازمانهای مسئول و فقدان استراتژیهای مشخص درزمینه کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی و از طرف دیگر رسالت قانونی سازمانهای مرتبط به عنوان متولی ساماندهی روند آسیبهای اجتماعی از جمله دلایلی است که ضرورت تدوین برنامه استراتژیک کنترل و کاهش آسیبهای خانواده در شهرهای مرزی را نمایان میکند. بااینوجود، مهمترین استراتژی و راهبردها را میتوان در قالب هماهنگی و همکاری نهادهای دولتی، انجمنهای مردمنهاد و خانوادهها لحاظ کرد.
ملاحظات اخلاقی
مشارکت نویسندگان
نویسندگان در تولید تحقیقات سهیم بودهاند.
منابع مالی
این مقاله نتیجه تحقیقات نویسندگان است.
تضاد علاقه
نویسندگان هیچ بحثی بر سر منافع خود را ابراز نکردند.
تقدیر و تشکر
در این مقاله، کلیه حقوق مربوط به منابع ذکر شده و منابع بهدقت موردبررسی قرار میگیرند، ذکر شده.
نوع مطالعه:
اصیل |
موضوع مقاله:
خانواده دریافت: 1399/1/17 | پذیرش: 1399/4/12 | انتشار: 1399/12/16
ارسال پیام به نویسنده مسئول