جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای کودک آزاری

عمادالدین باقی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱-۱۳۸۴ )
چکیده

هدف از این مقاله گونه‌شناسی نقض حقوق کودکان ایران است که شامل جرائم علیه کودکان و مواردی است که در قوانین داخلی به عنوان جرم شناخته نشده اما مصداق پایمال سازی حقوق کودکان به شمار می‌آید است مانند نظام آموزشی و آزمون غیر دموکراتیک.
برای اثبات وجود آن بخش از گونه‌هایی که شامل جرائم علیه کودکان است مروری بر دو روزنامه کثیر الانتشار در دوره یکساله اخیر شده و فهرستی از اقدامات علیه کودکان استخراج شده‌اند تا با روش استقرایی به ارایه برخی از گونه‌ها پرداخته شود. معیار اصلی گونه‌شناسی ما، اقدامات شدید علیه کودکان بوده است و اقدامات خفیف که از نظر به شمار آمدن به عنوان کودک آزاری در فرهنگ‌های مختلف مورد اختلاف است لحاظ نشده ‌اند. تاکید بر این بوده که آمار ارایه شده فقط از دو روزنامه است و شامل مطبوعات دیگر و نیز مراجعات و شکایات و گزارشات مراکز درمانی و آموزشی و انتظامی نمی‌گردد بنابراین آمار واقعی بسیار بیش از آن است که در مقاله آمده.
بخش دیگری از گونه‌های پایمال شد حقوق کودک نیز از طریق مشاهده و تجربه و تحلیل احصاء شده اند. و در نهایت ۹ گونه یا نوع شناخته شده که هر کدام می تواند معلول ها و فروع خاص خود را داشته باشد.


شهربانو کامرانی فکور،
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۷-۱۳۸۵ )
چکیده

طرح مسأله: تجربه خشونت خانوادگی از عوامل عمده فرار دختران و کودکان خیابانی از منزل به شمار می‌رود. پژوهش حاضر به بررسی مقایسه‌ای میزان شیوع و نوع خشونت‌های خانوادگی در میان دختران و پسران فراری و غیرفراری پرداخته است. روش: در این پژوهش آزمودنی‌ها از دو گروه دختران فراری و کودکان خیابانی پذیرش شده در مراکز بهزیستی به‌عنوان گروه ملاک، و پسران محصل مقطع ابتدایی و راهنمایی و دانش‌آموزان دختر مقطع دبیرستان و پایان راهنمایی به‌عنوان گروه مقایسه انتخاب شده، آزمودنی‌های دو گروه ملاک و مقایسه از حیث عامل سن و جنسیت کنترل شدند. به‌منظور سنجش میزان و نوع خشونت تجربه شده، مقیاس CTS توسط آزمودنی‌ها تکمیل گردید. یافته‌ها: تحلیل داده حاکی از معنی‌دار بودن تفاوت تجربه خشونت خانوادگی میان دختران فراری با غیرفراری‌ها و کودکان خیابانی با کودکان عادی می‌باشد. نتایج: با توجه به فراوانی بسیار بالای تجربه خشونت جسمی و روانی از جانب والدین در فراریان، ممکن است تجربه تنبیهات جسمانی و تحقیر و سرزنش‌های روانی یکی از عوامل مهم فرار کودکان از منزل باشد. همچنین، تجربه زیاد شاهد خشونت بین والدین بودن در کودکان فراری نشان‌دهنده متشنج و استرس‌زا بودن محیط خانوادگی آنان می‌باشد که این مساله در فرار کودکان بسیار موثر می‌باشد.


کتایون خوشابی، مجتبی حبیبی عسگرآبادی، زینب فرزادفرد، پروانه محمدخانی،
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۱۰-۱۳۸۶ )
چکیده

طرح مساله: این پژوهش با هدف بررسی میزان شیوع کودک‌آزاری در دانش آموزان دوره راهنمایی شهر تهران در سال تحصیلی ۸۶-۸۵ اجراء شده است. روش: مطالعه از نوع توصیفی و نیز همه‌گیرشناسی است که بر روی ۱۵۳۰ دانش‌آموز دوره راهنمایی (۷۸۵ دانش‌‌آموز پسر و ۷۴۵ دانش‌آموز دختر) با استفاده از روش نمونه‌گیری طبقه‌ای و خوشه‌ای چند مرحله‌ای اجراء شده است. ابزار پژوهش یک پرسش‌نامه محقق ساخته بود که روایی و پایایی آن در مرحله مقدماتی مورد بررسی و تایید قرار گرفت. یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که شیوع آزار جسمانی خفیف ۳/۳۸ درصد، آزار جسمانی شدید ۹/۳۵ درصد، بی‌توجهی ۵/۲۰ درصد و آزار عاطفی ۵/۶۲ درصد است. همچنین رابطه معناداری میان جنسیت دانش‌آموزان، منطقه محل زندگی، تحصیلات والدین، شغل والدین و طلاق والدین با شیوع کودک‌آزاری وجود دارد. نتایج: به استناد یافته‌های پژوهش حاضر می‌توان گفت که شیوع کودک‌آزاری در حد بالایی است و این مساله نیازمند توجه هرچه بیشتر مسئولان جهت پیشگیری از تبعات منفی کودک آزاری است.
مریم خاک رنگین، منصور فتحی،
دوره ۸، شماره ۳۳ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده

طرح مسأله: دراین پژوهش عمده‌ترین عوامل خانوادگی مرتبط با کودک آزاری به منظور ارائه راهکارهای علمی و کاربردی به خانواده‌ها و مسؤولان، جهت پیشگیری و کنترل این آسیب اجتماعی پنهان، مورد بررسی قرار گرفته است. روش: پژوهش حاضر, از نوع مورد ـ شاهدی است. جامعه آماری، کلیه والدین دارای فرزند محصّل در یکی از مدارس مقطع راهنمایی منطقه‌ ۱۵ آموزش و پرورش شهر تهران می‌باشد. روش نمونه گیری، خوشه‌ای چند مرحله‌ای است. نمونه پژوهش را دو گروه والدین آزار‌گر(گروه مورد) و غیر آزار‌گر(گروه شاهد) تشکیل می‌دهد .برای گردآوری اطلاعات از روش مصاحبه منظم و پرسشنامه استفاده شد. یافته‌‌‌‌ها: تجربه خشونت در خانواده خاستگاه، تعارض بین والدین، انزوای اجتماعی والدین و بعد خانوار در گروه والدین آزار گر به مراتب بیش از والدین غیر آزارگر است اما آگاهی از ویژگی‌های دوران رشد کودک و دسترسی به حمایت‌های اجتماعی والدین آزار رسان، کمتر از گروه مقایسه است و این تفاوتها از نظر آماری معنادار می‌باشد. از نظر متغیرهای اعتماد به نفس والدین و طبقه اجتماعی خانواده، تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نگردید . نتایج: آگاهی والدین از ویژگی‌های دوران رشد کودک و دسترسی به حمایت‌های اجتماعی با اعمال خشونت آنها علیه کودکان، رابطه معکوس دارد و تجربه خشونت والدین در خانواده خاستگاه، انزوای اجتماعی والدین، تعارضات و اختلافات زناشویی و بعد خانوار با آزار کودکان توسط والدین رابطه مستقیم دارد. پیشگیری از این آسیب اجتماعی نیازمند ارتقای آگاهی والدین، آموزش مهارت‌های فرزند‌پروری، شناسایی و حمایت از خانواده‌های در معرض آسیب است.


نسرین مهرا،
دوره ۹، شماره ۳۵ - ( ۱۲-۱۳۸۸ )
چکیده


سعید مدنی قهفرخی، مجتبی بیات،
دوره ۹، شماره ۳۵ - ( ۱۲-۱۳۸۸ )
چکیده


مرضیه تکفلی، حبیب اله آقابخشی،
دوره ۱۵، شماره ۵۶ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: غفلت از کودکان یکی از مهم‌ترین و شایع‌ترین انواع بدرفتاری با کودکان است و تعریف و تعیین حدود آن بسیار وابسته به شرایط بومی هر منطقه است. این پژوهش به‌منظور تشخیص کودکان مورد غفلت واقع شده، به تعیین نشانه‌های غفلت از کودکان در شهر تهران با تمرکز بر نشانه‌ها‌ی جسمانی و رفتاری با استفاده از نظرات متخصصان این حوزه پرداخته است.

روش: در این پژوهش از تکنیک دلفی در سه مرحله، همراه با نمره‌دهی به شیوه لیکرت و تحلیل نظرات کیفی متخصصان استفاده شده است.

یافته‌ها‌: پس از طی سه مرحله دلفی، ۶۶ نشانه در دو گروه نشانه‌های جسمانی (۲۰نشانه) و نشانه‌ها‌ی رفتاری (۴۶ نشانه) غفلت از کودکان مورد اجماع واقع شدند.

بحث: در بررسی و مقایسه‌ای که بین نشانه‌ها‌ی به اجماع رسیده با نیازهای اساسی کودکان و نشانه‌ها‌ی سایر کشورها صورت گرفت، این نشانه‌ها‌ دربرگیرنده نیازهای اساسی کودکان بودند، همچنین به اغلب نشانه‌ها‌ی به اجماع رسیده، در منابع سایر کشورها نیز اشاره شده است، ولی تفاوتها‌ی جزئی نیز وجود دارد که می­تواند ناشی از اولویت بالاتری باشد که مشارکت‌کنندگان این پژوهش به نشانه‌ها‌ی نهایی داده‌اند.


ابراهیم نامنی، سید علی قربانی،
دوره ۱۸، شماره ۶۹ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده

مقدمه: کودک‌آزاری و سوء رفتار با کودکان تأثیرات زیان‌آوری بر روی رشد و سلامتی آنان دارد و پیامدهایی نظیر اضطراب، افسردگی، خطر خودکشی، رفتارهای ضداجتماع و سوءمصرف دارو را در پی دارد. یکی از مؤلفه‌های مهمی که بر سلامت روان تأثیرگذار است، حمایت اجتماعی است. حمایت اجتماعی به‌عنوان یکی از فاکتورهای بحرانی می‌تواند مانع از پیشرفت بیماریهای روانی و بهبود سلامت روان  شود؛ به این معنا که هر چه حمایت اجتماعی افزایش یابد، سطح سلامتی نیز افزایش پیدا می‌کند و بالعکس. یکی از موضوعاتی که بر سلامت روان کودکان آزاردیده اثر می‌گذارد، کیفیت زندگی است. سازمان بهداشت جهانی، کیفیت زندگی را برداشت یا پندارهای فرد از وضعیت زندگی خود می‌داند و آن را با توجه به فرهنگ و نظام ارزشی که فرد در آن زندگی می‌کند و ارتباط این دریافتها با اهداف، انتظارات، استانداردها و اولویتهای موردنظر تعریف کرده است. با توجه به اهمیت کیفیت زندگی و ادراک حمایت اجتماعی بر سلامت روان، محقق در پژوهش حاضر به بررسی نقش تعدیل‌کننده ادراک حمایت اجتماعی در رابطه سلامت روان بر کیفیت زندگی کودکان آزاردیده پرداخته است.
روش: پژوهش حاضر به‌صورت توصیفی از نوع همبستگی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان آزاردیده بین ۷ تا ۱۲ ساله شهرستان تربت‌حیدریه در سال ۱۳۹۵ است. تعداد این کودکان شامل ۶۰ نفر است که در اورژانس اجتماعی شهرستان تربت‌حیدریه دارای پرونده بوده و یکی از انواع کودک‌آزاریها (غفلت، جسمی و جنسی) را تجربه کرده‌اند و به‌صورت تمام شمار انتخاب شدند. برای گردآوری داده‌های این پژوهش از سه پرسشنامه ادراک حمایت اجتماعی خانواده، سلامت روان و کیفیت زندگی استفاده گردیده است. جهت تعیین نرمال بودن توزیع داده‌ها از آزمون کولموگروف-اسمیرنف استفاده شد، سپس جهت بررسی رابطه بین سلامت روان و کیفیت زندگی از ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید و برای بررسی نقش تعدیل‌کننده حمایت اجتماعی در رابطه سلامت روان با کیفیت زندگی، از رگرسیون سلسله مراتبی استفاده شد.
یافته‌ها: بین سلامت روان و کیفیت زندگی رابطه مثبت وجود دارد؛ بدین معنا که با افزایش سلامت روان کیفیت زندگی نیز افزایش می‌یابد. نتایج حاصل از رگرسیون سلسله مراتبی نیز بیانگر آن است که اثر توأمان سلامت روان و حمایت اجتماعی ادراک‌شده معنادار است. بنابراین حمایت اجتماعی ادراک‌شده نقش تعدیل‌کننده در رابطه سلامت روان و کیفیت زندگی دارد. در مرحله بعد از آزمونهای تعقیبی استفاده شد؛ تا نشان دهد متغیر حمایت اجتماعی ادراک‌شده در چه شرایطی (زمانی که حمایت اجتماعی ادراک‌شده بالاست و زمانی که حمایت اجتماعی ادراک‌شده پایین است) نقش تعدیل‌کنندگی دارد. بدین منظور یک‌بار اثر توأمان سلامت روان و حمایت اجتماعی ادراک‌شده بالا و بار دیگر اثر توأمان سلامت روان و حمایت اجتماعی ادراک‌شده پایین مورد تحلیل آماری در آزمونهای تعقیبی قرار گرفت و مشخص گردید زمانی که کیفیت زندگی پایین است، اما حمایت اجتماعی بالاست سلامت روان بالاست و زمانی که کیفیت زندگی بالاست اما حمایت اجتماعی پایین است سلامت روان پایین است.
بحث: نتایج پژوهش نشان داد که با افزایش سلامت روان، کیفیت زندگی نیز افزایش می‌یابد. در خصوص متغیر تعدیل‌کننده ادراک حمایت اجتماعی نیز نتایج بیانگر این است که حمایت اجتماعی ادراک‌شده نقش تعدیل‌کننده در رابطه سلامت روان و کیفیت زندگی دارد. درمجموع حمایت اجتماعی به‌عنوان یک عامل حفاظتی در برابر تأثیرات آسیب‌زای انواع استرسها مطرح است. ادراک حمایت اجتماعی باعث ایجاد ارتباطات مثبت، مهارت حل مسئله و مهارت حفاظت در برابر مشکلات رفتاری و عاطفی می‌شود. حمایت اجتماعی به‌عنوان یک فاکتور مهم در بین قربانیان بالغ و کودکان تحت سوء رفتار مطرح است و تأثیرات روان‌شناختی آسیبهای استرس‌آور را کاهش می‌دهد، همچنین باعث تسهیل عملکرد عاطفی و شناختی در بین قربانیان سوء رفتار می‌گردد.

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه رفاه اجتماعی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Social Welfare Quarterly

Designed & Developed by : Yektaweb