حسین محمدکوره پز، حمیدرضا دانش ناری،
دوره ۲۰، شماره ۷۷ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: آموزههای کیفرگرا-مداراگرا بهعنوان دو رویکرد غالب در حوزه پاسخدهی به جرایم مواد مخدر، محل تعارض گفتمانی-ارزشی دو دیدگاه مختلف است. طرفداران این دو پارادایم با برداشتهای خاص اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و انسانی تلاش میکنند تا انگارههای خویش را در نظام پاسخدهی بهعنوان گفتمان غالب هژمونیک کنند.
روش: پژوهش حاضر میکوشد در پرتو رویکرد تاریخی گفتمان وُداک با تأکید بر اهمیت سیاستهای کنترلی جرایم این حوزه در پرتو مفهوم کارایی کیفر و تمرکز بر تحولات گفتمانی موجود و نیز با درک زمینههای تاریخی-اجتماعی ایران، فیلم سینمایی «متری شیش و نیم» را توصیف، تحلیل و واکاوی کند.
یافتهها: در این فیلم، پلیس بهمثابه نهاد تأییدکننده سیاستهای سختگیرانه-کیفرگرایانه، بازنمایی میشود. با این حال، فقدان نهاد مستقل نفیکننده سیاستهای سختگیرانه در فیلم موجب شده است تا خود مؤلف (کارگردان) از گذر ایماژها، سکانسها و دیالوگهای مختلف، کیفرگرایی در این حوزه را نقد کند. مؤلف بر پایه چهار مؤلفه گفتمانی عدم بازدارندگی اعدام و ناکارایی سیاستهای سختگیرانه، تأثیر نابرابری اقتصادی در ارتکاب جرم، شکست دستگاه پلیسی-قضایی در شناسایی سرکردگان اصلی (سویههای توصیفی-تجربی) و کاستیهای تقنینی (سویه هنجاری)، سیاستهای کیفرگرایانه را فاقد کارکرد بازنمایی میکند.
بحث: اگرچه نقد کیفرگرایی توسط مؤلف همسو با یافتههای تجربی-علمی و منطبق بر گفتمان جریانهای انتقادی است؛ اما همذاتپنداری افراطی مؤلف با بزهکار، تعمیمبخشی ناروا، احساسی کردن فضا، بیتوجهی به رویههای عملی-قضایی و عدم درک نقش قانونگذار در توسعه مجازات اعدام، نشان میدهد که مؤلف در مقام رد سیاستهای کیفرگرایانه برخی از واقعیتها را نادیده گرفته است.