۴ نتیجه برای تحلیل گفتمان
روزبه کردونی، نعمت الله فاضلی،
دوره ۸، شماره ۳۲ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده
طرح مسأله: این مقاله با هدف بررسی برخی گفتمانهای رفاهی در دوران اصلاحات انجام پذیرفته است. در این تحقیق به بررسی خصوصیات و عناصر اصلی ساخت گفتمانهای رفاهی در سخنان رئیس جمهور دوره اصلاحات بین سالهای ۱۳۷۶-۱۳۸۴ پرداخته شده است تا ویژگیهای گفتمانی این دوره بازشناسی و معرفی گردد و تفسیر و بازشناسی معنا کاوانه از گفتمان رفاهی در بستر تاریخی ـ اجتماعی آن انجام پذیرد. اهمیت این تحقیق از بعد کاربردی، فراهم کردن امکان شناخت کامیابیها و شکستها در عرصههای مرتبط با رفاه اجتماعی در دوره اصلاحات و از بعد نظری، فراهم شدن امکان مقایسه و بررسی شباهتها و تفاوتهای گفتمان مسلط رفاه اجتماعی در این دوره با گفتمانهای رایج در دنیا میباشد.
روش تحقیق: این پژوهش به روش تحلیل گفتمانی در چارچوب نظری میشل فوکو و نورمن فرکلاف و با تکیه بر الگوی تحلیل گفتمان نورمن فرکلاف است. نورمن فرکلاف، گفتمان را در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین، مدنظر قرار میدهد.
یافتهها: گفتمان رفاهی دوران اصلاحات در خصوص مؤلفههای اساسی رفاه، جهت گیریهای مشخصی دارد. این گفتمان تفسیری از عدالت ارائه میدهد که به معنای ایجاد فرصتهای مساوی و تضمین دسترسی برابر به امکانهاست. تلقی گفتمان اصلاحی از مفهوم آزادی این است که دین و آزادی را دارای تأثیر متقابل عظیم بر یکدیگر تحلیل میکند و همچنین برای آن، دو حد اسلامی و حقوق عمومی قائل است. این گفتمان بر مفهوم توسعه همه جانبه و پایدار تأکید دارد و در بعد سیاسی رفاه، بر مقولاتی نظیر مشارکت، فعالیت احزاب و گروهها و امنیت سیاسی تکیه دارد. در خصوص امنیت نیز گفتمان اصلاحات، جامعه امن را جامعهای مبتنی بر رفتارها و روابط قانونی میداند. گفتمان رفاهی اصلاحات با تأکید بر نظام جامع تأمین اجتماعی، معتقد است یک نظام تأمین اجتماعی از هم گسسته، نه میتواند عدالت را تأمین کند و نه امنیت را.
نتیجه: جهتگیری گفتمان اصلاحات در حوزه رفاه اجتماعی متکی بر مولفههایی نظیر توسعه همه جانبه، عدالت ملازم با دین وآزادی، رویکردانسان مدارانه به رفاه و توجه به ابعاد چند گانه رفاه اجتماعی بوده است.
پروین علی پور، محمد جواد زاهدی مازندرانی، امیر ملکی، محمد رضا جوادی یگانه،
دوره ۱۷، شماره ۶۶ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
مقدمه: نظام برنامهریزی در ایران از گفتمانهای سیاسی و اجتماعی حاکم تأثیر میپذیرد و اینکه این گفتمانها چه جایگاهی برای سوژهها و ابژهها قائل باشند در برنامههای توسعه بهصورتهای متفاوتی بازنمایی میشوند. ازجمله سوژههای بسیار مهم سوژه «زنان» است. برحسب اینکه سوژه زنان در گفتمان دولتهای کارگزارِ برنامه توسعه چه معنا و هویتی یابد، دال «عدالت جنسیتی» نیز به همان منوال در نظام برنامهریزی منظور میگردد یا مسکوت میماند. بدین ترتیب توجه یا بیتوجهی برنامههای توسعه به عدالت جنسیتی است که میتواند به برقراری آن یا تداوم نابرابری جنسیتی منجر شود.
روش: پژوهش با روش تحلیل گفتمان لاکلو و موفه به بازنمائی کشمکشهای گفتمانی عدالت جنسیتی در برنامههای توسعه پرداخته است.
یافتهها: برنامههای توسعه پس از انقلاب از حیث توجه به سوژه زنان از کشمکشهای گفتمانی جاری در عرصه سیاسی متأثر بوده است. تحلیلها نشان داد که در برنامه اول و دوم، عدالت آموزشی و دلالت ناکامل عدالت بهداشتی موردتوجه بوده است. نشانگان «افزایش فرصتهای اشتغال زنان و ارتقاء شغلی آنان»، «توجه به ترکیب جنسیتی عرضه نیروی کار» و «ارتقای مهارتهای شغلی زنان» با دلالت بر مدلول «عدالت اقتصادی»؛ نشانگان «اصلاحات ضروری در امور حقوقی»، «تسهیل امور حقوقی و قضائی زنان»، «خدمات حقوقی»، «حمایت از حقوق زنان»، «بازنگری قوانین و مقررات» و «تمهیدات قانونی و حقوقی برای رفع خشونت علیه زنان»، نظام معنایی «عدالت حقوقی» در گفتمان اصلاحات را سامان میدهند؛ گزاره «برنامهریزی برای تدوین برنامه آموزشی ارتقاء سلامت و شیوههای زندگی سالم»، دلالت ناکامل عدالت بهداشتی است و «دسترسی به فرصتهای برابر آموزشی» بازنمایی از «عدالت آموزشی» است که گفتمان توسعه سیاسی آن را در برنامه سوم و چهارم گنجانده است. در برنامه پنجم توسعه نشانگان «ارتقا سلامت زنان» و «تأسیس خانه سلامت دختران و زنان» بهمثابه «عدالت بهداشتی» در نظر گرفته میشوند. اگرچه «توسعه و ساماندهی امور اقتصادی ـ معیشتی»، «عدالت اقتصادی» را بازنمائی میکند اما ازآنجاکه بر زنان سرپرست خانوار و آنهم بر مشاغل خانگی تأکید دارد تمام بار معنایی عدالت اقتصادی را دربر ندارد. گزارههای «تأمین آموزشهای موردنیاز متناسب با نقش دختران و پسران» و «تضمین دسترسی به فرصتهای عادلانه آموزشی بهتناسب جنسیت» دلالت بر مدلول عدالت آموزشی داشته و بار معنایی آن را بهطور کامل پوشش میدهند. همچنین تحلیل گفتمان عدالت جنسیتی در برنامه ششم توسعه نشانگر آن است که گفتمان حاکم بر برنامه ششم با نشانه محوری «عدالت جنسیتی» و با مدلولهای «فرصتهای شغلی»، «سلامت و بهداشت»، «باسوادی زنان»، «اصلاح نظام حقوقی (در حوزه خانواده)» و «مشارکت در تصمیمسازی و تصمیمگیری» (نه فرصت برابری سیاسی) شکل گرفته است که این نشانههای معنایی به ترتیب دربرگیرنده عدالت اقتصادی، عدالت بهداشتی، عدالت آموزشی، دلالت ناکامل عدالت حقوقی و دلالت ناکامل عدالت سیاسی هستند.
بحث: با توجه به یافتهها میتوان گفت که عدالت جنسیتی یکی از نشانگان معنایی گفتمانهای اصلاحات و اعتدال، با برداشت برابری بهمثابه همانندی است و بدین ترتیب حساسیت جنسیتی برنامههای سوم، چهارم و ششم توسعه قابلتوجه است. گویی محدودیتهای ساختاری، آنها را در معرض خصومتها و انتقادهای گفتمانهای رقیب قرار داده و مانع از اجرای کامل برنامهها میشود.
یاسر باقری،
دوره ۲۵، شماره ۹۶ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: نحوه مفصلبندی مفاهیم مرتبط با رفاه اجتماعی در دو دهه اخیر در ایران به نحوی بوده است که به تقلیل مفهوم حمایت اجتماعی منتهی شده است و این فهم خاص از حمایتهای اجتماعی به حائلی گفتمانی در برابر فهم تغییرات گفتمان حمایت اجتماعی بینالمللی ایجاد کرده است. مسئله اصلی این پژوهش، پی بردن به چیستی و چرایی غلبه این فهم خاص از مفهوم حمایت اجتماعی است.
روش: روش پژوهش حاضر، روش کیفی است و از تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف به عنوان روش محوری تحلیل دادهها بهره میبرد. پژوهش به دو بخش قابل تفکیک است که در بخش نخست پژوهش برای پی بردن به سیطره گفتمان غالب، از مصاحبه کتبی و شفاهی استفاده شده است و در بخش تحلیل گفتمان، گردآوری اسناد و مصاحبه با افراد کلیدی و سرانجام تحلیل محتوای کیفی به کار گرفته شده است.
یافتهها: گفتمان مستقر در ایران، ازطریق مراحل چهارگانه فرکلاف (۲۰۱۲) مورد بررسی قرار گرفتهاند؛ در مرحله اول، بر نادرستی مفهومی پیرامون «حمایت اجتماعی» و با همسانپنداری آن با مساعدت اجتماعی تمرکز شده است؛ سپس موانع پنهان ماندن موضوع مذکور شناسایی شده است و نقش قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی و انتشارات صندوقهای بازنشستگی در این زمینه پرداخته شده است؛ در مرحله سوم، به مواردی که سبب کاکرد گفتمان مذکور برای انتظام اجتماعی شده است توجه شده است و در نهایت کوشش برای تغییر در گفتمان در دستور کار قرار گرفته است.
بحث: نتیجه چنین رویکردی برونشدن سازمانهای بیمهگر از قلمرو مفهومی حمایت اجتماعی و نادیده گرفتن گفتمان مهم و نوپدید بینالمللی حمایت اجتماعی در دو دهه اخیر بوده است. پژوهش حاضر کوشیده است با شناسایی عوامل انتظامبخش گفتمان مسلط در حوزه رفاه، زمینه گذار از آن را فراهم کند.
سعید غلامی، آتوسا مدیری، علی طیبی،
دوره ۲۵، شماره ۹۷ - ( ۴-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی نقش رسانههای ایران در بازنمایی گفتمان «حق به شهر» و تحلیل عملکرد آنها بهعنوان ابزار آگاهیبخشی یا کنترل اجتماعی انجام شده است. چارچوب نظری این پژوهش مبتنی بر تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف بوده و تلاش کرده است تا از طریق تحلیل گفتمان رسانهای، دوگانگی عملکرد رسانههای رسمی و رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی را بررسی کند.
روش: این مطالعه با بهرهگیری از روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در سه سطح (تحلیل متنی، فرایندهای گفتمانی و بافت اجتماعی) انجام شده است. دادههای پژوهش شامل ۱۸۲ متن گردآوریشده از رسانههای رسمی و بخش عمومی (رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی) در بازه زمانی ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰ بود. این متون با استفاده از روش هدفمند انتخاب و با چارچوب فرکلاف تحلیل شدند.
یافتهها: نقش رسانهها در بازنمایی «حق به شهر» در ایران دوگانه منعکس شده است. درواقع رسانههای رسمی ایران عمدتاً بر مفاهیمی نظیر «نظم عمومی» و «امنیت اجتماعی» تمرکز دارند و از واژگان محدودکنندهای چون «کنترل اغتشاشات» استفاده میکنند. این رویکرد گفتمانهای محدودکننده و کنترل اجتماعی را تقویت میکند. در مقابل، رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی از زبانی عدالتمحور و مشارکتی بهره میگیرند و با تأکید بر عباراتی چون «عدالت اجتماعی» و «مشارکت مردمی» به تقویت گفتمانهای مردمی و آگاهیبخشی عمومی کمک کردهاند.
بحث: تحلیل فرایندهای گفتمانی نشان داد که روابط قدرت و سیاستگذاری رسانهها بر تولید و بازنمایی محتوا تأثیرگذار بوده است. همچنین، تحلیل بافت اجتماعی نشانگر این است که ساختارهای حکمرانی و جنبش سیاسی در ایران بر جهتگیری رسانهها اثر گذاشتهاند. این پژوهش نقش دوگانه رسانهها در بازنمایی گفتمان «حق به شهر» را آشکار کرده و پیشنهادهایی برای افزایش شفافیت رسانههای رسمی و تقویت ظرفیت رسانههای مستقل و فعالان جامعه مدنی در حمایت از عدالت اجتماعی ارائه میدهد.