۵ نتیجه برای فیضی
حسین سراج زاده، ایرج فیضی،
دوره ۶، شماره ۲۵ - ( تابستان ۱۳۸۶ )
چکیده
طرح مسأله: هدف این مقاله ارائه اطلاعاتی توصیفی از وضعیت مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی در بین دانشجویان است. روش: اطلاعات مورد نظر از طریق پژوهش پیمایشی و با استفاده از تکنیک خودگزارشی با یک نمونه ۲۵۳۱ نفری از دانشجویان دختر و پسر ۲۱ دانشگاه دولتی سراسر کشور جمعآوری شده است. یافتهها: ۶۰ درصد دانشجویان تریاک و حدود ۲۰ درصد حشیش و هروئین را از نزدیک دیدهاند، در حالی که مواد مخدر جدید را حدود ۵ درصد و کمتر از نزدیک دیدهاند. مصرف حداقل یک بار مشروبات الکلی و تریاک در طول عمر به ترتیب ۲۰ و ۱۰ درصد بوده است. میزان اعتیاد و وابستگی دانشجویان به مواد مخدر حداکثر حدود یک درصد برآورد میشود. نتیجه: با آنکه مواد مخدر سنتی و مشروبات الکلی در حد قابل ملاحظهای در دسترس دانشجویان است، میزان مصرف و نیز اعتیاد در میان آنان پایین است. همچنین الگوی مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی در بین گروههای سنی، جنسی، پایگاهی، و قومیتی تفاوتهایی دارد.
فریبا موسوی، حمیرا سجادی، حسن رفیعی، آوات فیضی،
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( زمستان ۱۳۸۶ )
چکیده
طرح مسأله: خودکشی یک مشکل روانی و اجتماعی و اولین گام در برنامهریزی برای پیشگیری از خودکشی، توجه به کانون خانواده میباشد. این پژوهش به منظور شناخت برخی عوامل خانوادگی مرتبط با اقدام به خودکشی انجام گرفته است. روش: این تحقیق یک مطالعه مورد ـ شاهدی میباشد. جامعه آماری آن در گروه مورد، کلیه افراد اقدامکننده به خودکشی ساکن شهر اراک میباشد که در فاصله زمانی مهر ۱۳۸۲ تا پایان اسفند ماه ۱۳۸۲ برای دریافت خدمات اورژانس به بیمارستان ولیعصر (عج) شهر اراک مراجعه کرده و تعداد آنها در گروه مورد ۱۳۰ نفر (۵۱ مرد و ۷۹ زن) بوده است. ابزار جمعآوری اطلاعات، فهرست وارسی حاوی سؤالات بسته بوده است. یافتهها: آزمونهای آماری رابطه معناداری بین «طلاق والدین، خشونت در خانواده، درجه ارتباط کلامی در خانواده، اختلاف والدین، مورد اذیت و آزار قرار گرفتن به لحاظ جسمانی، کلامی یا جنسی در دوران کودکی، سابقه اقدام به خودکشی در خانواده یا آشنایان, سابقه مصرف مواد در خانواده، مراجعه به روانپزشک در خانواده» و اقدام به خودکشی را نشان دادند. نتایج: خانواده یک کانون فرهنگی اجتماعی مهم به شمار میآید و با افزایش ارتباط و انسجام در خانواده میتوان به کاهش آمار خودکشی کمک کرد.
طاهره فیضی، مسعود گرامی پور،
دوره ۷، شماره ۲۹ - ( تابستان ۱۳۸۷ )
چکیده
طرح مسأله: باتوجه به ویژگیهای ارتباطی اعضای هیأت علمی دانشگاه پیام نور، و اهمیت فرهنگ سازمانی در انسجام و هماهنگی درونی و بیرونی سازمان، و ایجاد احساس تعلق خاطر و هویت در کارکنان، تأثیر متغیرهای مختلف سرمایه اجتماعی این دانشگاه بر فرهنگ سازمانی آن مورد بررسی قرار گرفته است. روش: این پژوهش از نوع بنیادی، مقطعی و برمبنای چگونگی گردآوری دادهها توصیفی ـ همبستگی، از نوع تحلیل ماتریس همبستگی یا کوواریانس است. برای تحلیل یافتهها با استفاده از نرمافزار لیزرل از روش تحلیل مسیر استفاده شده است. یافتهها: به جز هنجارهای سازمانی، هیچیک از متغیرهای سرمایه اجتماعی تأثیر مستقیم بر فرهنگ سازمانی دانشگاه ندارد. این رابطه نشاندهنده اهمیت ویژه هنجارهای مخصوص این دانشگاه در ایجاد ارتباط بین اعضای هیأت علمی است. نتایج: نتیجه برجسته این تحقیق نقش هنجارهای قانونی به عنوان یکی از متغیرهای سرمایه اجتماعی در ایجاد ارتباط بین سرمایه اجتماعی و فرهنگ سازمانی، و بین فرهنگ سازمانی با سایر متغیرهای سرمایه اجتماعی این دانشگاه است.
هوشنگ نایبی، سعید معید فر، سید حسین سراج زاده، ایرج فیضی،
دوره ۱۷، شماره ۶۶ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
مقدمه: تئوری آنومی دو صاحبنظر اصلی دارد؛ یکی دورکیم بهعنوان بنیانگذار و دیگری مرتن بهعنوان کسی که این تئوری را بسط داد و نظاممند کرد. علیرغم این، تئوری آنومی دورکیم تفاوتهای زیادی با تئوری آنومی مرتن دارد که تحت تأثیر سلطه تئوری مرتن بر پژوهشهای جامعهشناختی، عموماً نادیده گرفته شده است. هدف این مقاله بیان تئوری آنومی دورکیم و تئوری آنومی مرتن و کنکاشی در تفاوتهای آنهاست. این موضوع به دلیل برداشتهای نادرستی که از این دو تئوری وجود دارد لازم به نظر میرسد. این مطالعه علاوهبر وجه تئوریک، با توجه به شرایط آنومیک جامعه ایران که مورد اجماع بسیاری از صاحبنظران است، اهمیت کاربردی نیز پیدا میکند. در پایان نیز شیوههای اندازهگیری آنومی با توجه به رویکردهای متفاوت توضیح داده شده است.
مرور انتقادی: نتایج این مطالعه نشان داد بین تئوری آنومی دورکیم و مرتن از نظر تأکید بر آرزوها و اهداف و وسایل دستیابی به آنها، اهمیت زمان و سرعت تغییرات، انسانشناسی و منشاء آرزوها و خواستهها، تأکید بر پایه اخلاقی در برابر پایه هنجاری نظم، اثر طبقه اجتماعی بر آنومی و گستره و جامعیت تبیین تفاوت وجود دارد.
درحالیکه آنومی از نظر دورکیم با آرزوهای نامحدود مشخص میشود، مرتن به فقدان وسایل مشروع برای رسیدن به اهداف و آرزوهای محدود و حتی تجویز شده اشاره دارد. زمان و سرعت تغییرات برای دورکیم عامل تعیینکننده است؛ اما مرتن اساساً به زمان توجه ندارد. دورکیم هم به آنومی حاد و هم به آنومی مزمن توجه داشت؛ اما مرتن صرفاً به آنومی مزمن پرداخت و به همین دلیل موضوع سرعت تحولات از دستور کار او خارج شد. مرتن بر خلاف دورکیم جاهطلبی و فزونخواهی را ذاتی بشر نمیدانست، بلکه آن را متأثر از فرهنگ جامعه میدانست. دورکیم به پایه اخلاقی نظم و مرتن به پایه هنجاری نظم توجه داشت. دورکیم معتقد است طبقات بالاتر بیشتر مستعد آنومی و پیامدهای آن همچون خودکشی هستند. اما مرتن برعکس دورکیم معتقد است که دستیابی به اهداف و آرزوها برای همگان بهطور یکسان فراهم نیست و از این نظر طبقه پایین فشار بیشتری را متحمل میشود و لذا بیشتر احتمال دارد دست به جرم و جنایت بزند یا درگیر سایر انواع انحراف و ناهمنوایی بشود. مطابق با رویکرد دورکیم، شرایط آنومیک تنها توان تبیین بخش محدودی از مسائل و انحرافات را دارد. اما تئوری آنومی مرتن بر آن است که گستره بیشتری از انحرافات و کجرویها را پوشش دهد.
در پژوهشهای حوزه آنومی، برای اندازهگیری آنومی از دو شیوه اصلی استفاده شده است؛ یکی استفاده از مقیاسهای آنومی و دیگری اندازهگیری آرزوها و اختلاف آن با احتمال دستیابی به آرزوهاست.
بحث: علیرغم اینکه عموماً تئوری آنومی مرتن را بسط تئوری آنومی دورکیم میدانند، اختلافات قابل توجهی بین آنها وجود دارد که گاهی حتی جهتهای کاملاً متفاوتی میتوانند به پژوهشها بدهند (از جمله در خصوص اثرات طبقه). هر کدام از این تئوریها قابلیتهای متمایزی دارند که با درک این قابلیتها، امکان بهرهمندی از آنها فراهم میشود. بهعنوان مثال تأکید ویژه و برجستهای که تئوری آنومی دورکیم بر تحولات و بحرانها، بهویژه بحرانهای اقتصادی دارد در کار مرتن وجود ندارد. بنابراین از این نظر استفاده از تئوری آنومی دورکیم با شرایط جامعه ایران که چندین سال است با بحران اقتصادی روبرو است تناسب بیشتری دارد و میتوان از ظرفیت این تئوری برای تحلیل این شرایط استفاده کرد. تفاوتها و ابهامات تئوریک به ابهام در معنا و اختلاف در تعریف و شیوههای اندازهگیری آنومی نیز منجر شده است. نتایج این مطالعه نشان داد با توجه به تفاوت رویکردها و مبانی نمیتوان به یک تعریف و شیوه اندازهگیری واحد رسید؛ بلکه هر رویکرد باید متناسب با مفروضات خود شیوه اندازهگیری و سنجش متناسب با خود را داشته باشد.
جواد مداحی، ایرج فیضی،
دوره ۲۴، شماره ۹۴ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: زندگی پس از طلاق و مواجهه با آن دیری نپایید که جای خود را در نظام مسائل اجتماعی در سطحی بینالمللی بازکرده است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه جامعهشناختی و البته با رویکردی اِمیک و کیفی از تجربه زندگی زنان شهر تهران پس از طلاق است.
روش: روششناسی پژوهش با رویکرد کیفی انجام شد. به این منظور با ۳۹ زن طلاقگرفته شهر تهران که با روش نمونهگیری هدفمند و استراتژی گلولهبرفی انتخاب شد. مصاحبهها تا مرحله اشباع نظری ادامه پیداکرده است. تجزیهوتحلیل داده از طریق نظام کدگذاری باز، محوری و گزینشی صورت گرفته و درنهایت مقوله هسته استخراج شد.
یافتهها: ۱۵۵ کدباز، ۳۳ مقوله فرعی، ۷ مقوله اصلی و یک مقوله هسته از خلال نظام کدگذاری دادهها استخراج شد: زندگی فرزندان طلاق: دوگانه پیروزی و شکست، رسیدن به فردیت فراموششده، مِیل و تجربه صُور لذتهای طغیانگر، تجربه ناخوشایند بازگشت به خانه پدری، چالشهای اقتصادی (رهاشدگی و مشقت)، گونهگون شدن توجههای منفی، نقابی مفهومی از داغ ننگ طلاق، طردی چندساحتی. همچنین تجربه مشقت تا فردیت یافتگی مدرن بهعنوان مقوله هسته انتخاب شد و درنهایت نمودار درختی مستخرج از دادهها تنظیم شد.
بحث: زندگی پس از طلاق دستکم در نگاه اول تجربهای از زیست زنان طلاقگرفته است که تشریح وضعیت آنان بهسادگی حاصل نمیشود. در حقیقت میتوان زندگی پس از طلاق را برای زنان به یک نمایش درام تشبیه کرد که تماشای وضعیت پیش برنده آن، جریانی متناقض از امور خیر و شر و نابسندگی در پیشبینی است.