جستجو در مقالات منتشر شده


۱۷ نتیجه برای زاهد

محمدجواد زاهدی مازندرانی،
دوره ۵، شماره ۱۷ - ( تابستان ۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه مطالعات روشمند مربوط به فقر روستایی در کشور، در حدود چهار دهه است. با این حال هیچ‌گونه ارزیابی دقیقی از روند این مطالعات و چگونگی پیشرفت آن در دست نیست و می‌توان احتمال داد که یکی از عوامل مؤثر بر عدم توفیق برنامه‌های کاهش فقر روستایی در کشور کاستی‌ها و نارسایی‌های مطالعات مربوط به شناسایی و تحلیل فقر روستایی باشد. در مقاله حاضر کوشش شده است که ضمن معرفی روش‌های اندازه‌گیری و شناخت فقر و نقد دیدگاه‌های مربوط به چگونگی تحلیل آن، روند مطالعات فقر روستایی در کشور مورد بررسی قرار گیرد و در کنار این هدف، وضعیت موجود پدیده فقر روستایی نیز شناسانده شود. رویکرد تحقیقی اصلی در تهیه این مقاله «روند ـ پژوهی» است که از طریق مطالعه اسنادی و کتابخانه‌ای مطالعات مربوط به فقر روستایی صورت پذیرفته است. در ضمنِ بررسی این مطالعات، در مواردی نیز کوشش شده است که با استفاده از «فراتحلیل» استنباط‌های تازه‌تری برای شناخت بهتر وضعیت فقر در جامعه روستایی کشور ارائه شود. در بخش پایانی مقاله نیز با توجه به واقعیت‌های جامعه روستایی و نظام اجتماعی کشور به ارزیابی روند مطالعات فقرشناسی در نواحی روستایی مبادرت شده است.


حسین نازکتبار، محمدجواد زاهدی، هوشنگ نایبی،
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( پاییز ۱۳۸۵ )
چکیده

طرح مسأله: پژوهش حاضر به منظور تعیین نقش دینداری در ممانعت از بزهکاری (سرقت) جوانان شهر تهران با استناد به دیدگاه‌های دینداری و پیوند اجتماعی سعی در ارائه تحلیل جامعه‌شناختی از دینداری به منزله راهکاری برای مقابله با معضل بزهکاری جوانان دارد. روش تحقیق: روش این تحقیق پیمایشی و از نوع علی ـ مقایسه‌ای پس از وقوع است. به لحاظ معیار زمان، این پیمایش از نوع مقطعی بوده و به لحاظ معیار ژرفایی از نوع پهنانگر است که داده‌های آن با استفاده از پرسش‌نامه گردآوری شده است. یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان می‌دهد تفاوت معنی‌داری بین ابعاد دینداری و میزان بزهکاری (سرقت) در بین دو گروه جوانان عادی (غیربزهکار) و زندانی (بزهکار) در سطح اطمینان ۹۵ درصد وجود دارد. یافته‌های نظری پژوهش نشان داد که گرچه می‌توان رابطه جداگانه و مستقیم هر یک از متغیرهای مستقل (ابعاد دینداری) با متغیر وابسته (میزان بزهکاری) را بر اساس نظریه‌های دینداری و پیوند اجتماعی تبیین کرد، اما نتایج حاصل از تحلیل چند متغیری، بیانگر آن است که تنها، بعد پیامدی دینداری تاثیرمستقیم بر بزهکاری داشته و بیشترین سهم را در تبیین ممانعت از بزهکاری جوانان به خود اختصاص داده است.


پروین کدیور، فریبا زاهدی،
دوره ۶، شماره ۲۵ - ( تابستان ۱۳۸۶ )
چکیده

طرح مسأله: تحقیق حاضر با توجه به یکی از ابعاد روانی، یعنی چگونگی مقابله با بحران‏ها، نقش این عامل را در اقدام به خودکشی در دختران دانشجوی دانشگاه‌های دولتی شهر تهران بررسی نموده است. روش: جامعه آماری مورد مطالعه، دختران دانشجوی دانشگاه‌های دولتیِ اقدام‌کننده به خودکشی بوده است. ۳۸ نفر از دانشجویان دخترِ اقدام‌کننده به خودکشی به عنوان گروه نمونه و ۳۸ نفر از دانشجویان دختر عادی به عنوان گروه گواه انتخاب گردیدند. ابزار جمع‌آوری اطلاعات، مقیاس مقابله با بحران اندلر و پارکر (CISS) مخصوص بزرگسالان بوده است. یافته‌ها: یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد بین سبک‌های مقابله با بحران و اقدام به خودکشی در دختران دانشجو، ارتباط معنادار وجود دارد. نتایج: در بررسی مقایسه‌ای بین سبک‌های مقابله با بحران و اقدام به خودکشی دختران دانشجو، دختران دانشجوی اقدام‌کننده به خودکشی بیشتر از سبک مقابله با بحران هیجان‏مدار و کمتر از سبک مقابله با بحران مسأله‏مدار استفاده می‏نمایند. در بسیاری از تحقیقات صورت گرفته، نگرش‏ها و باورهای جوانان هسته اصلی و عمده پاسخ‏های مقابله‏ای ناسازگارانه یا سازگارانه ایشان مشخص شده است که با رفتارهای خودکشی‌گرایانه در آن‌ها، همبستگی بالائی را نشان می‏دهد؛ لذا آماج قرار دادن نگرش‏های جوانان به عنوان عامل مهمی در پیشگیری از اقدام به خودکشی آنان، باید مورد توجه ویژه قرار گیرد.


محمدجواد زاهدی، امیر ملکی، امیرارسلان حیدری،
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۶-۱۳۸۷ )
چکیده

طرح مسأله: پژوهش حاضر با پذیرش اهمیت سرمایه اجتماعی و باور به رابطه نزدیک آن با ارتقاء رفاه همگانی و کاهش فقر، به مطالعه تطبیقی وضعیت این متغیر در خانواده‌های تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) شهرستان قزوین به عنوان گروهی از خانواده‌های فقیر جامعه پرداخته است. روش: این پژوهش از نوع پیمایشی است و در آن از پرسش‌نامه برای گردآوری اطلاعات استفاده شده است. با استفاده از فرمول کوکران، تعداد ۳۱۱ خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر قزوین در سال ۱۳۸۵ به روش تصادفی سیستماتیک انتخاب و در کنار یک نمونه ۵۰ خانواری از خانوارهای مرفه، مورد بررسی قرار گرفتند. یافته‌ها: یافته‌های پژوهش بازگوی وجود تفاوت معنی‌دار در میانگین سرمایه اجتماعی و مؤلفه‌های آن در بین خانوارهای فقیر و مرفهِ مورد بررسی است. هم‌چنین وضعیت فقر همبستگی قوی منفی با میزان سرمایه اجتماعی دارد و خانوارهای فقیر در کلیه مؤلفه‌های مربوط به سرمایه اجتماعی میانگینی پائین‌تر از خانوارهای مرفه دارند. نتایج: میزان سرمایه اجتماعی افراد و گروه‌ها تحت تاثیر شرایط فقر و محرومیت قرار دارد و فقر تاثیر منفی بر سرمایه اجتماعی باقی می‌گذارد. افزایش میزان سرمایه اجتماعی با توجه به فرایند باز تولید، قادر است زمینه لازم برای ارتقاء سطح رفاه کنش‌گران فقرزده را فراهم آورد.
محمدجواد زاهدی، ملیحه شیانی، پروین علی پور،
دوره ۸، شماره ۳۲ - ( بهار ۱۳۸۸ )
چکیده

طرح مسأله: در نظام‏های جدید رفاه اجتماعی، موضوع سرمایه اجتماعی اهمیت یافته است. دیگر نمی‏توان رفاه اجتماعی را صرفاَ توسط مؤلفه‏های مستقیم اقتصادی و مادی تضمین کرد و علاوه بر آن باید منابع جامعه مدنی از جمله سرمایه‏های اجتماعی گروههای مختلف مردم را فعال و بسیج کرد. مقاله حاضر، بر آن است تا رابطه سرمایه اجتماعی با رفاه اجتماعی را در شهر تهران مورد بررسی قرار دهد. روش تحقیق: روش این تحقیق پیمایشی است و از ابزار پرسشنامه برای گردآوری داده‌ها استفاده شده است. حجم نمونه مورد بررسی۲۹۹ نفر شهروندان تهرانی است که به صورت نمونه‏گیری خوشه‏ای انتخاب شده‏اند. یافته‏ها: شاخص‏هایی از سرمایه اجتماعی که در جامعه مورد مطالعه، از وضعیت بهتری برخوردارند شاخص‏هایی هستند که به اصطلاح به آنها سرمایه اجتماعی سنتی می‏گویند و به وجوه سنتی جامعه مربوط می‌شوند (مشارکت غیررسمی مذهبی و خیریه‏ای) و شاخص‏هایی که با زندگی مدرن منطبق‏اند (سرمایه اجتماعی مدرن) از وضعیت مطلوبی برخوردار نیستند (اعتماد نهادی، اعتماد تعمیم‏یافته، انسجام اجتماعی و مشارکت رسمی). نتایج: سرمایه اجتماعی، رابطه مثبتی با رفاه اجتماعی دارد. همچنین کلیه شاخص‏های مطرح در این تحقیق برای سرمایه اجتماعی ( اعتماد، هنجارهای اجتماعی و شبکه‏های اجتماعی) نیز با رفاه اجتماعی رابطه مثبتی دارند و نتایج بدست آمده منطبق با آراء پاتنام است.


.B Zare، .Z Asadi،
دوره ۱۱، شماره ۴۲ - ( فصلنامه رفاه اجتماعی ۱۳۹۰ )
چکیده


ابوالفضل کرمی ، هوشنگ نایبی ، محمد جواد زاهدی ،
دوره ۱۱، شماره ۴۳ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده

 

  مقدمه: مسئله مشارکت و نگرش نسبت به قدرت واقتدارنظام سیاسی برای ثبات وتداوم هرنظام سیاسی اصلی اساسی است. مشروعیت سیاسی در تمام دوران‎های مختلف به صور گوناگون و به عنوان کیفیت حکومت حاکمان در ارتباط با افراد تحت حکومت مطرح بودهاست. پژوهش حاضربه منظور ارائه تحلیلی جامعه شناختی از رابطه بین مشارکت و مشروعیت و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن دربین گروه‌های اجتماعی شهربابل با استناد به دیدگاه‌های مشارکت، مشروعیت و بحران مشروعیت می‌باشد.

  روش: این تحقیق پیماشی و از نوع علی- مقایسه‌ای پس از وقوع است.

  یافته‌ها: بین مشارکت و مشروعیت رابطه معناداری وجود ندارد. اما بین گروه‌بندی اجتماعی (موقعیت اجتماعی گروه‌ها) با نگرش آن‌ها نسبت به مشروعیت نظام سیاسی ارتباط معناداری وجود دارد. همچنین بین گروه‌بندی اجتماعی و گرایش به مردم‌سالاری ارتباط معناداری وجود دارد. یافته‌های نظری پژوهش نشان می‌دهد که گر چه می‌توان رابطه مستقیم متغیر مستقل (گروه‌بندی اجتماعی) را با متغیرهای وابسته (مشروعیت نظام سیاسی و گرایش به مردم‌سالاری) براساس تئوری‌های مشروعیت و بحران مشروعیت تبیین کرد اما متغیر مستقل (مشروعیت نظام سیاسی) رابطه مستقیمی با متغیر وابسته (مشارکت سیاسی) ندارد.

  بحث: داده‌های تحقیق حاکی از مشارکت بالای پاسخ‌گویان در انتخابات است در حالی که نمره پاسخ گویان به مشروعیت نظام سیاسی نسبتاً پایین است. بنابراین بین نگرش واقعی پاسخ گویان به مشروعیت نظام سیاسی، با رفتار ظاهری آن‌ها (مشارکت سیاسی) فاصله زیادی وجود دارد.

 


محمد نریمان، عادل زاهد، عباس ابوالقاسمی ، حدیثه محمودی،
دوره ۱۲، شماره ۴۴ - ( ۵-۱۳۹۱ )
چکیده


محمود نوایی لواسانی، رحمت‌اله صدیق سروستانی، محمدجواد زاهدی مازندرانی،
دوره ۱۳، شماره ۴۹ - ( ۴-۱۳۹۲ )
چکیده

 

 

 

مقدمه: عدالت از مفاهیم بنیادی زندگی اجتماعی انسان است. در این مطالعه، با استفاده از نظریۀ عدالت جان راولز، عدالت به سه متغیر آزادی‌های اساسی برابر و فرصت‌های اجتماعی برابر و اصل تمایز تفکیک شده و نگرش افراد به این متغیرها سنجش شده است.

روش: این تحقیق با روش پیمایشی انجام شد و واحد تحلیل آن فرد است. جامعۀ آماری را افراد ۱۸ سال و بزرگتر ساکن شهر تهران تشکیل دادند که با استفاده از فرمول کوکران ۴۲۸ نفر برای نمونه انتخاب شدند. نمونه‌گیری از همۀ مناطق ۲۲گانۀ شهر تهران، متناسب با حجم آن‌ها به صورت تصادفی انجام و با استفاده از پرسش‌نامه و به شیوۀ مصاحبه، اطلاعات مدنظر گردآوری شد. از آزمون تی، همبستگی و رگرسیون برای بررسی دادهها استفاده شد.

یافته‌ها: میانگین احساس عدالت در میان پاسخ‌گویان ۱۰/۷۹۶ بود که بیشتر از حد متوسط شاخص (۸/۳۳۵) است. بین احساس عدالت و پایگاه اجتماعی اقتصادی افراد، احساس محرومیت نسبی و میزان احساس عدالت و بین جهت‌گیری ارزشی افراد و میزان احساس عدالت رابطه وجود دارد. بین احساس عدالت و احساس عزت نفس هم‌بستگی ضعیفی به دست آمد.

 

بحث: اگر قرار است اصول عدالت مطابق قراردادی عمومی شکل گیرد، برای برقراری احساس عدالتی متوازن در جامعه، باید همۀ افراد فارغ از پایگاه اجتماعی اقتصادی، این مقدمات و اصول و نحوۀ اجرای آن را بپذیرند.

 


محمد جواد زاهدی مازندرانی ، ملیحه شیانی ، پروین علی پور ،
دوره ۱۴، شماره ۵۲ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

  مقدمه: در توسعۀ اجتماعی، بر ارتباط میان مشارکت و رفاه در جامعه تأکید می‌شود؛ به‌این‌معنا که وقتی مردم احساس ‌کنند در جامعه مشارکت دارند و ارزشمند محسوب می‌شوند، کیفیت زندگی، رضایتمندی و احساس رفاه آنان نیز افزایش می‌یابد. به‌سخن‌ دیگر، اجتماع به‌هم‌پیوسته‌ای که در آن اعتماد و ارزش‌های مشترک وجود دارد، از سلامت و آموزش بهتر برخوردار است، جرائم در آن کمتر می‌شود و فرصت‌های شغلی و رفاه همگانی در آن بیشتر می‌گردد. ضمن‌آنکه مشارکت به‌طورضمنی بر وجود مردم‌سالاری و میزانی مطلوب از عدالت اجتماعی نیز دلالت می‌کند. در این مقاله سعی شده است تا با بهره‌گیری از این رویکرد، رابطۀ میان التزام به هنجارهای مشارکتی و رفاه بررسی شود.

  روش: روش این تحقیق، پیمایشی است و از ابزار پرسش‌نامه برای گردآوری داده‌ها استفاده شده است. حجم نمونۀ بررسی‌شده ۳۰۰ نفر از شهروندان تهرانی هستند که به‌صورت‌تصادفی با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای انتخاب شده‌اند.

  یافته‌ها: توزیع فراوانی پاسخ‌گویان برحسب التزام به هنجارهای مشارکتی نشان می‌دهد که التزام ۳/۱۹ درصد پاسخ‌گویان، کم؛ ۵/۶۴ درصد، متوسط؛ و ۲/۱۶ درصد زیاد بوده است.

  بحث: نتایج به‌دست‌آمده حاکی‌از آن است که رابطۀ معنی‌داری بین هنجارهای مشارکتی و مؤلفه‌های آن (اعتماد اجتماعی، اعتماد فردی، اعتماد تعمیم‌یافته، اعتماد نهادی، مشارکت رسمی، مشارکت غیررسمی، همیاری، حمایت اجتماعی و میزان روابط) با احساس رفاه اجتماعی وجود دارد. همچنین ضرایب رگرسیون چندمتغیری نشان می‌دهد که از میان متغیرهای بررسی‌شده، اعتماد فردی، حمایت اجتماعی، همیاری، مشارکت غیررسمی، مشارکت رسمی و میزان روابط، بهترین پیش‌بینی‌کننده‌ها برای التزام به هنجارهای مشارکتی‌ است.

 


محمدجواد زاهدی، هوشنگ نایبی، پروانه دانش، حسین نازک تبار،
دوره ۱۵، شماره ۵۶ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: نهاد خانواده به موجب مؤلفه‌های نوسازی، دچار تغییرات مهمی شده و این تغییرات، مسائلی را در برابر خانواده قرار داده است. پژوهش حاضر، تأثیر فرآیند نوسازی بر پیدایش مسائل جدید خانواده در استان مازندران را بررسی کرده است.

 روش: روش تحقیق، پیمایشی است. جامعه آماری را تمامی سرپرستان خانوار در مناطق شهری و روستایی تشکیل داده‌اند و حجم نمونه ۴۰۰ نفر است که با روش نمونه‌گیری خوشهای انتخاب شده­­اند.

یافته‌ها‌: در نقاط شهری، رابطه بین فرآیند نوسازی و نگرش به طلاق و خیانت خانوادگی معنی­دار است، اما در نقاط روستایی این رابطه معنی­دار نیست. همچنین، شاهد عدم ارتباط بین فرآیند نوسازی و اختلافات خانوادگی در نقاط شهری و روستایی هستیم. در مقابل، رابطه بین فرآیند نوسازی و مصرف نمایشی در نقاط شهری و روستایی، معنی­دار است.

بحث: طی چنددهه اخیر، نهاد خانواده متأثر از فرآیند نوسازی و پیامدهای آن در سطح فرد و جامعه، تغییرات مهمی را تجربه کرده و با مسائل جدیدی مواجه شده است که برخی از آنها معرف پیشرفت و رفاه و برخی دیگر مبین مسائل اجتماعی آسیب­زایی‌اند که به­مثابه عواملی بازدارنده از سرعت پیشرفت و توسعه در جامعه می‌کاهند.


فائزه جغتایی، میرطاهر موسوی، محمد جواد زاهدی مازندرانی،
دوره ۱۶، شماره ۶۳ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: مفهوم تغییر توأم با رشد همواره به اشکال گوناگون موردتوجه اندیشمندان علوم اجتماعی بوده است ولی توجه اختصاصی به مفهوم توسعه و برنامه‌ریزی جهت نیل به توسعه‌یافتگی از قرن بیستم تبدیل به هدفی ارزشمند برای اکثر کشورهای جهان شد که در راستای رسیدن به شاخصهای آن نامه ریزی توسعه صورت گرفته است این توجه از بعد از جنگ جهانی دوم و نیاز به بازسازی ویرانیهای ناشی از جنگ، همچنین استقلال کشورهای مستعمره سابق شدت بیشتری یافت. برنامه‌ریزی ابتدا در کشور شوروی سابق انجام می‌شد که به دلیل موفقیت‌آمیز بودن آن سایر کشورها کم‌وبیش اقدام به تدوین برنامه جامع و متمرکز (همراه با مداخله گسترده دولت در تمامی وسایل تولید کالا و خدمات) نمودند. کشور ایران با آغاز نخستین تجربه برنامه‌ریزی در سال ۱۹۴۸ از پیشگامان این امر محسوب می‌شود. در این راستا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پنج برنامه توسعه به اجرا درآمده است که این تحقیق به بررسی ابعاد و مؤلفه‌های توسعه اجتماعی موردتوجه قرار گرفته در این برنامه‌ها و سیر تحول و مقایسه آنها می‌پردازد.
روش: این مطالعه از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و به روش تحلیل محتوای کیفی و کمی انجام گردید. با مطالعه اسنادی و مرور منابع، ابعاد و مؤلفه‌های اصلی و فرعی توسعه اجتماعی استخراج (هشت بعد اصلی و چهل‌وچهار زیرشاخه) شده و بر این اساس، متن اسناد برنامه‌های توسعه مورد تحلیل محتوا قرار گرفته و موادی از برنامه‌ها که با جدول ابعاد اصلی و زیرشاخه‌ها تطابق داشت در محیط اکسل تحلیل محتوای کمی شدند.
یافته‌ها: در برنامه‌های توسعه پنج‌گانه توجه مشترکی به مؤلفه‌های "آموزش"، «حمایت و تأمین اجتماعی»، «حفاظت از محیط‌زیست»، «بهره‌برداری بهینه از منابع» و «علم‌گستری و فناوری» و «تعدیل شکاف مناطق محروم و برخوردار»شده است.
برای مؤلفه‌های «عدالت جنسیتی»، «همبستگی و انسجام ملی»، «هم‌گرایی قومی-نژادی»، «کاهش واگرایی مذهبی»، «جوانان»، « سالمندان»، «سلامت و ثبات خانواده»، «امنیت اجتماعی» یا سیاست‌گذاری صورت نگرفته یا سیاستها مبهم و کلی بوده‌اند.
بحث: با توجه به مقتضیات اجتماعی- فرهنگی جامعه ایران و روند رو به رشد آسیبهای اجتماعی، همچنین عدم دستیابی به جایگاه مناسب جهانی مبتنی بر سند چشم‌انداز، سیاست‌گذاری در برنامه‌های توسعه لازم است مورد بازبینی قرار گیرد و توجه بیشتر به مؤلفه‌های مغفول در اسناد توسعه راهگشا خواهد بود.


نورالدین اله دادی، محمد جواد زاهدی مازندرانی، هوشنگ نایبی، شهناز صداقت زادگان،
دوره ۱۷، شماره ۶۵ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: از دید جامعه‌شناسان هویت‌یابی فرایندی است که مدام در معرض بازسازی است و عوامل این بازسازی به لحاظ اجتماعی، تاریخی و فرهنگی متفاوت است. سبک زندگی از جمله عوامل مهمی است که تأثیر تعیین‌کننده‌ای بر تعلقات هویتی دارد. سبک زندگی با انتخابی شدن زندگی روزمره معنا می‌یابد؛ بدین ترتیب برخلاف جامعه سنتی در جامعه معاصر به واسطه ظهور جامعه مصرفی، سبک زندگی و تعین‌بخشی آن در حوزه‌های دیگر و از جمله تعلقات قومی و ملی اهمیت بیشتری یافته است. سبک زندگی با خاصیت بازاندیشانه و بازتابی و قدرت انتخابی که برای افراد ایجاد کرده است، هویتهای منسجم و تعلقات نسبتاً پایدار سنتی را دچار استحاله کرده است و منابع متکثر و متعددی را برای هویت‌سازی و ایجاد تعلقات، تعهدات و همچنین تمایزات و تشخصهای هویتی ایجاد کرده است. هدف این مقاله بررسی رابطه سبک زندگی و تعلقات قومی و ملی شهروندان شهر خرم‌آباد است.
روش: در این تحقیق از تکنیک پیمایش و ابزار پرسشنامه برای جمع‌آوری داده‌ها استفاده شده است. جامعه آماری شهروندان شهر خرم‌آباد است. همچنین با استفاده از فرمول کوکران ۵۱۶ نفر به‌عنوان نمونه آماری انتخاب شدند.
یافته‌ها: نتایج تحقیق بیانگر این است، که سبک مدرن ۵/۰ بر تعلقات ملی و ۲۱/۰- بر تعلقات قومی اثرگذار است. همچنین سبک سنتی ۲۴/۰ بر تعلقات قومی و ۳۱/۰ بر تعلقات ملی تأثیرگذار است. سبک زندگی مدرن اثر بیشتری روی تعلقات ملی دارد تا تعلقات قومی. همچنین، اثر سبک زندگی سنتی بر تعلقات ملی بیشتر از تعلقات قومی است. مدل معادلات ساختاری نیز بیانگر شاخص برازش GFI برابر با ۹۴/۰ است و شاخصهای AGF، CFI وRMR   نیز بیانگر برازش خوب و قابل قبول مدل است. همچنین شاخص RMSEA که مقادیر باقیمانده را نشان می‌دهد برابر با ۰.۰۴۷ است، که مقدار کم آن بیانگر این است که مدل دارای برازش نسبتاً مطلوبی است.
بحث: تغییرات ناشی از برهم‌کنش نظامهای سنتی و مدرن و تعارضهای ناشی از آن در شهر خرم‌آباد منجر به شکل‌گیری مسائل مختلف و از جمله مسائل هویتی شده است. به‌طور خلاصه می‌توان گفت شهر خرم‌آباد در حال تجربه‌نوعی گذار است که امکان بازاندیشی و به چالش کشیده شدن عناصر فرهنگی و هویت‌ساز در آن بسیار وجود دارد. درواقع می‌توان گفت تغییرات ناشی از سبک زندگی جدید ساختار سنتی حاکم بر این شهر را به چالش کشیده و پیامدهایی را از خود بر جای گذاشته است.
 
پروین علی پور، محمد جواد زاهدی مازندرانی، امیر ملکی، محمد رضا جوادی یگانه،
دوره ۱۷، شماره ۶۶ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: نظام برنامهریزی در ایران از گفتمانهای سیاسی و اجتماعی حاکم تأثیر میپذیرد و اینکه این گفتمانها چه جایگاهی برای سوژهها و ابژهها قائل باشند در برنامههای توسعه بهصورتهای متفاوتی بازنمایی میشوند. ازجمله سوژههای بسیار مهم سوژه «زنان» است. برحسب اینکه سوژه زنان در گفتمان دولتهای کارگزارِ برنامه توسعه چه معنا و هویتی یابد، دال «عدالت جنسیتی» نیز به همان منوال در نظام برنامهریزی منظور میگردد یا مسکوت میماند. بدین ترتیب توجه یا بیتوجهی برنامههای توسعه به عدالت جنسیتی است که میتواند به برقراری آن یا تداوم نابرابری جنسیتی منجر شود.
روش: پژوهش با روش تحلیل گفتمان لاکلو و موفه به بازنمائی کشمکشهای گفتمانی عدالت جنسیتی در برنامههای توسعه پرداخته است.
یافتهها: برنامههای توسعه پس از انقلاب از حیث توجه به سوژه زنان از کشمکشهای گفتمانی جاری در عرصه سیاسی متأثر بوده است. تحلیلها نشان داد که در برنامه اول و دوم، عدالت آموزشی و دلالت ناکامل عدالت بهداشتی موردتوجه بوده است. نشانگان «افزایش فرصتهای اشتغال زنان و ارتقاء شغلی آنان»، «توجه به ترکیب جنسیتی عرضه نیروی کار» و «ارتقای مهارتهای شغلی زنان» با دلالت بر مدلول «عدالت اقتصادی»؛ نشانگان «اصلاحات ضروری در امور حقوقی»، «تسهیل امور حقوقی و قضائی زنان»، «خدمات حقوقی»، «حمایت از حقوق زنان»، «بازنگری قوانین و مقررات» و «تمهیدات قانونی و حقوقی برای رفع خشونت علیه زنان»، نظام معنایی «عدالت حقوقی» در گفتمان اصلاحات را سامان میدهند؛ گزاره «برنامهریزی برای تدوین برنامه آموزشی ارتقاء سلامت و شیوههای زندگی سالم»، دلالت ناکامل عدالت بهداشتی است و «دسترسی به فرصتهای برابر آموزشی» بازنمایی از «عدالت آموزشی» است که گفتمان توسعه سیاسی آن را در برنامه سوم و چهارم گنجانده است. در برنامه پنجم توسعه نشانگان «ارتقا سلامت زنان» و «تأسیس خانه سلامت دختران و زنان» بهمثابه «عدالت بهداشتی» در نظر گرفته میشوند. اگرچه «توسعه و ساماندهی امور اقتصادی ـ معیشتی»، «عدالت اقتصادی» را بازنمائی میکند اما ازآنجاکه بر زنان سرپرست خانوار و آنهم بر مشاغل خانگی تأکید دارد تمام بار معنایی عدالت اقتصادی را دربر ندارد. گزارههای «تأمین آموزشهای موردنیاز متناسب با نقش دختران و پسران» و «تضمین دسترسی به فرصتهای عادلانه آموزشی بهتناسب جنسیت» دلالت بر مدلول عدالت آموزشی داشته و بار معنایی آن را بهطور کامل پوشش میدهند. همچنین تحلیل گفتمان عدالت جنسیتی در برنامه ششم توسعه نشانگر آن است که گفتمان حاکم بر برنامه ششم با نشانه محوری «عدالت جنسیتی» و با مدلولهای «فرصتهای شغلی»، «سلامت و بهداشت»، «باسوادی زنان»، «اصلاح نظام حقوقی (در حوزه خانواده)» و «مشارکت در تصمیمسازی و تصمیمگیری» (نه فرصت برابری سیاسی) شکل گرفته است که این نشانههای معنایی به ترتیب دربرگیرنده عدالت اقتصادی، عدالت بهداشتی، عدالت آموزشی، دلالت ناکامل عدالت حقوقی و دلالت ناکامل عدالت سیاسی هستند.
بحث: با توجه به یافتهها میتوان گفت که عدالت جنسیتی یکی از نشانگان معنایی گفتمانهای اصلاحات و اعتدال، با برداشت برابری بهمثابه همانندی است و بدین ترتیب حساسیت جنسیتی برنامههای سوم، چهارم و ششم توسعه قابلتوجه است. گویی محدودیتهای ساختاری، آنها را در معرض خصومتها و انتقادهای گفتمانهای رقیب قرار داده و مانع از اجرای کامل برنامهها میشود.
پوران امیدوار، پروانه دانش، فاطمه جواهری، محمد جواد زاهدی مازندرانی،
دوره ۱۸، شماره ۷۱ - ( ۱۲-۱۳۹۷ )
چکیده

۱. پوران امیدوار
دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی، دانشگاه پیام نور، علوم اجتماعی، تهران، ایران (نویسنده مسئول)

۲. پروانه دانش
دکتر جامعه‌شناس، دانشگاه پیام نور، علوم اجتماعی، تهران، ایران
۳. فاطمه جواهری
دکتر جامعه‌شناس، دانشگاه خوارزمی، علوم اجتماعی، تهران، ایران
۴. محمدجواد زاهدی مازندرانی
دکتر جامعه‌شناس، دانشگاه پیام نور، علوم اجتماعی، تهران، ایران


مقدمه: در طی سالهای اخیر هنجارها و ارزشهای حاکم بر زندگی خانوادگی در سراسر جهان تغییر یافته است، جامعه ما نیز در این زمینه تحولات گسترده‌ای را تجربه کرده است ازجمله آنها می‌توان به شکل‌گیری خرده‌فرهنگ هم‌باشی در کلان‌شهر تهران اشاره کرد. این شیوه تعامل بین دو جنس شاید در ممالک دیگر امری عادی باشد، اما در جامعه ما به‌عنوان یک شوک فرهنگی در نظر گرفته می‌شود. این مقاله در پی مطالعه خرده‌فرهنگ هم‌باشی و برخی آثار آن در شهر تهران است.
روش: این پژوهش با روش تحقیق کیفی و مصاحبه‌های عمیق در بین نمونه‌ای متشکل از ۲۰ نفر از افرادی که تجربه زیسته هم‌باشی در شهر تهران را دارند به انجام رسیده است.
یافته‌ها: مقوله‌ها و زیرمقوله‌های استخراج شده نشان داد که فردگرایی، بازاندیشی، تفاوت نسلی، فاصله بین بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی، هزینه-سود به‌عنوان شرایط علی، مهاجرت شغلی-تحصیلی، سبک زندگی، تقدس‌زدایی از ازدواج به‌عنوان شرایط زمینه‌ای، آشنایی با زندگی هم‌باشی افراد دیگر و تجربه دوستی با جنس مخالف به‌عنوان شرایط مداخله‌گر و بازتعریف نقشهای جنسیتی و اعتقاد به برابری در بین زوجهای هم‌باش به‌عنوان راهبردها (استراتژی) مشخص شده است. پیامدهای زندگی هم‌باشی بر اساس نتایج این پژوهش به دو دسته فردی و اجتماعی قابل تقسیم است. داغ ننگ، آسیب‌پذیری دختران، بی‌ثباتی در زندگی هم‌باشها به‌عنوان پیامدهای فردی، کاهش تعاملات اجتماعی، کاهش کارکرد خانواده به‌عنوان پیامدهای اجتماعی در نظر گرفته شده است.
بحث: گرایش به سمت خرده‌فرهنگ هم‌باشی به‌موازات حرکت جامعه به‌سوی مدرنیته و گسترش ارتباطات و تحولات فرهنگی ناشی از آن بوده است و در افراد هم‌باش، دل‌بستگی و تعهدی که باید نسبت به ارزشهای پذیرفته شده در جامعه باشد کمرنگ شده است؛ بنابراین می‌توان گفت، رشد فردگرایی و عقلانیت در بین افراد جامعه، بازتولید نشدن ارزشهای نسل قبل در بین نسل جدید، بازاندیشگی در بین نسل جوان و... در کاهش اهمیت ازدواج و علاقه‌مندی به شیوه‌های جدید ارتباط بین زن و مرد تأثیرگذار است.
 

محمد زاهدی اصل، منصور فتحی، رقیه محمدزاده،
دوره ۲۱، شماره ۸۰ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: فرایند نوسازی و جهانی‌شدن و تغییرات نظام ارزشی به‌تدریج زمینه بروز الگوهای نوین و نامتعارفی از روابط را در میان بخشی از جوانان ایرانی فراهم کرده است. در این میان یکی از افراطی‌ترین اشکال روابط پیش از ازدواج، پیدایش الگوهای هم‌خانگی است. در کشور ما، به دلیل مغایرت این موضوع با هنجارها و ارزشهای جامعه، تحقیقات اندکی صورت گرفته است. این پژوهش به دنبال فهم عمیق تجارب و چالشهای دختران با سابقه هم خانگی است.
روش: روش مطالعه حاضر از نوع پدیدارشناسی بود. بر اساس روش نمونه‌گیری هدفمند و نیز معیار اشباع نظری، ۱۶ نفر از دختران با تجربه هم‌خانگی ساکن شهر تهران در سال ۹۷ در این مطالعه شرکت داشته‌اند. برای گردآوری اطلاعات از روش مصاحبه نیمه‌ساختارمند عمیق و برای تحلیل اطلاعات از تحلیل تماتیک استفاده شده است.
یافته: تحلیل اطلاعات به‌دست‌آمده از مصاحبه‌ها هشت مضمون اصلی را آشکار کرد: احساس برابری جنسیتی و استقلال و آزادی عمل در عرصه تعادل جنسیتی؛ نگرش منفی به ازدواج؛‌ تغییر نگرش به باکرگی و نقشهای جنسیتی؛ طرد و انزوای اجتماعی؛ ترس از افشای رابطه؛  نبود احساس امنیت در رابطه؛ نگرانی از بارداری؛ پرخطر و خشونت‌آمیز بودن رفتارها.
بحث: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که افراد مشارکت‌کننده در کنار احساس برابری جنسیتی و استقلال و آزادی عمل بیش‌تر و تغییر نگرش به نقشهای جنسیتی، با چالشهایی جدی از جمله انگ و طرد اجتماعی، کاهش سرمایه اجتماعی، احساس ناامنی، رفتارهای پرخطر (مصرف مواد و سیگار و...) و خشونت مواجه بوده‌اند.
مریم مجیدی، حمید زاهدی، مهناز مروی، مینا مستحفظیان،
دوره ۲۴، شماره ۹۵ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: هدف از اجرای این پژوهش تبیین فرآیند اجتماعیشدن افراد دارای معلولیت از طریق فعالیتهای ورزشی است.
روش: پژوهش حاضر بنا بر ماهیت موضوع موردمطالعه در چارچوب دیدگاه تفسیرگرایی و رویکرد روششناختی کیفی و با استفاده از روش نظریه زمینهای بر اساس طرح اشتراوس و کوربین در سـه مرحلـه اصلـی کدگـذاری بـاز، محـوری و گزینشـی و با استفاده از مطالعه کتابخانهای و مصاحبه و تا حد اشباع نظری اجرا شد. در ایـن پژوهش از روش توافـق درون موضوعـی بـرای محاسـبه پایایـی مصاحبههای انجامشده اسـتفاده شد.
یافتهها: مؤلفههای موردبررسی شامل شرایط علی (بسترسازی، نهادهای ثانویه، حمایتگری و پشتیبانی خانواده و انگیزهها و زمینهها)، شرایط زمینهای (عدالت رویهای، امکانات، تأمین اجتماعی، زیرساختها، توسعه مشارکت، رویکردها و سیاستها و تلاقی معلولیت و ورزش)، شرایط مداخلهگر (نقش معلم، موانع نزدیک، هزینه آموزش، فرهنگسازی، رسانه، آگاهیبخشی و توسعه ورزش همگانی)، پدیدهمحوری (اجتماعیشدن از طریق ورزش)، راهبردها (توانمندی اجتماعی، بهبود سلامت و سبک زندگی، فرصتهای ورزش، توانمندسازی روانی، القای کفایت و خودبسندگی) و پیامدها (پذیرش معلولیت، توانمندی و بسندگی، ادغام یکپارچگی، پرهیز از ضعفانگاری، باور به ورزش و بدیل ناپذیری ورزش) بود.
بحث: یافتههای پژوهش نشان داد که عوامل علی مانند بسترسازی، نهادهای ثانویه، حمایت خانواده و انگیزه در اجتماعیشدن افراد دارای معلولیت مؤثرند. راهبردهای توانمندسازی روانی و القای خودبسندگی نیز شناسایی شدند. این مطالعه با ارائه مدلی جدید، نظریه اجتماعیشدن ورزشی را گسترش داده و آگاهی عمومی درباره اهمیت فعالیتهای ورزشی برای افراد دارای معلولیت را افزایش میدهد. همچنین بر نقش ارتباطات ورزشی و مهارتهای ورزشی در فرایند اجتماعیشدن این افراد تأکید دارد.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه رفاه اجتماعی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Social Welfare Quarterly

Designed & Developed by : Yektaweb