پوران امیدوار، پروانه دانش، فاطمه جواهری، محمد جواد زاهدی مازندرانی،
دوره ۱۸، شماره ۷۱ - ( ۱۲-۱۳۹۷ )
چکیده
۱. پوران امیدوار
دانشجوی دکترای جامعهشناسی، دانشگاه پیام نور، علوم اجتماعی، تهران، ایران (نویسنده مسئول)
۲. پروانه دانش
دکتر جامعهشناس، دانشگاه پیام نور، علوم اجتماعی، تهران، ایران
۳. فاطمه جواهری
دکتر جامعهشناس، دانشگاه خوارزمی، علوم اجتماعی، تهران، ایران
۴. محمدجواد زاهدی مازندرانی
دکتر جامعهشناس، دانشگاه پیام نور، علوم اجتماعی، تهران، ایران
مقدمه: در طی سالهای اخیر هنجارها و ارزشهای حاکم بر زندگی خانوادگی در سراسر جهان تغییر یافته است، جامعه ما نیز در این زمینه تحولات گستردهای را تجربه کرده است ازجمله آنها میتوان به شکلگیری خردهفرهنگ همباشی در کلانشهر تهران اشاره کرد. این شیوه تعامل بین دو جنس شاید در ممالک دیگر امری عادی باشد، اما در جامعه ما بهعنوان یک شوک فرهنگی در نظر گرفته میشود. این مقاله در پی مطالعه خردهفرهنگ همباشی و برخی آثار آن در شهر تهران است.
روش: این پژوهش با روش تحقیق کیفی و مصاحبههای عمیق در بین نمونهای متشکل از ۲۰ نفر از افرادی که تجربه زیسته همباشی در شهر تهران را دارند به انجام رسیده است.
یافتهها: مقولهها و زیرمقولههای استخراج شده نشان داد که فردگرایی، بازاندیشی، تفاوت نسلی، فاصله بین بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی، هزینه-سود بهعنوان شرایط علی، مهاجرت شغلی-تحصیلی، سبک زندگی، تقدسزدایی از ازدواج بهعنوان شرایط زمینهای، آشنایی با زندگی همباشی افراد دیگر و تجربه دوستی با جنس مخالف بهعنوان شرایط مداخلهگر و بازتعریف نقشهای جنسیتی و اعتقاد به برابری در بین زوجهای همباش بهعنوان راهبردها (استراتژی) مشخص شده است. پیامدهای زندگی همباشی بر اساس نتایج این پژوهش به دو دسته فردی و اجتماعی قابل تقسیم است. داغ ننگ، آسیبپذیری دختران، بیثباتی در زندگی همباشها بهعنوان پیامدهای فردی، کاهش تعاملات اجتماعی، کاهش کارکرد خانواده بهعنوان پیامدهای اجتماعی در نظر گرفته شده است.
بحث: گرایش به سمت خردهفرهنگ همباشی بهموازات حرکت جامعه بهسوی مدرنیته و گسترش ارتباطات و تحولات فرهنگی ناشی از آن بوده است و در افراد همباش، دلبستگی و تعهدی که باید نسبت به ارزشهای پذیرفته شده در جامعه باشد کمرنگ شده است؛ بنابراین میتوان گفت، رشد فردگرایی و عقلانیت در بین افراد جامعه، بازتولید نشدن ارزشهای نسل قبل در بین نسل جدید، بازاندیشگی در بین نسل جوان و... در کاهش اهمیت ازدواج و علاقهمندی به شیوههای جدید ارتباط بین زن و مرد تأثیرگذار است.
مریم بخشی پور، حسین آقاجانی مرساء، علی رضا کلدی، سید عباس حسینی،
دوره ۱۹، شماره ۷۴ - ( ۸-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: آنتونی گیدنز در رابطه با اقتدار مذاکره شده در خانواده عقیده دارد «توسعه این نوع دموکراسی، دلالتهای مهمی برای پیشبرد دموکراسی همگانی دارد». دستیابی به جامعه سالم، در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم، مشروط به داشتن رابطههای مطلوب اعضاء آن با یکدیگر است. ازاینرو سالمسازی روابط در خانواده، اثرات مثبتی جهت ایجاد رفاه انسانی و اجتماعی به دنبال خواهد داشت. پژوهش حاضر به بررسی رابطه الگوی توزیع قدرت در خانواده و طبقه اجتماعی زنان جهت داشتن خانواده و جامعه سالم میپردازد.
روش: روش تحقیق پیمایش و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه محققساخته است. جامعه آماری را زنان متأهل مناطق ۱ و ۱۹ شهر تهران تشکیل میدهند. دادههای تحقیق با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونهگیری خوشهای سهمیهای از ۳۸۳ نفر جمعآوری شد.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان میدهد که ۴۶ درصد از خانوادههای معاصر، توزیع قدرت متقارن و ۵۴ درصد از خانوادهها، توزیع قدرت نامتقارن مردمحور را تجربه میکنند. با بالارفتن طبقه اجتماعی زنان، افزایش مالکیت منابع ارزشمند و دستیابی به فرصتهای زندگی، توزیع قدرت در خانواده متقارنتر میشود؛ چنانچه زنان جامعه از منابع ارزشمندی چون تحصیلات، اشتغال، دارایی و درآمد برخوردار باشند و به فرصتهای زندگی زناشویی همانند ازدواج موفق، بهداشت و... دسترسی داشته باشند، توزیع قدرت در خانواده متقارنتر و دموکراتیکتر خواهد بود.
بحث: قدرت در خانواده معاصر، نیازمند توزیع متقارنتر و عادلانهتری است. در بسیاری از خانوادههای معاصر، اعمال تصمیمات از راه اجبار و خشونت صورت میپذیرد. بنیانهای ارزشی و هنجاری جامعه در رابطه با توزیع قدرت در خانواده معاصر و طبقه اجتماعی زنان جامعه، نیاز به بازنگری و نوسازی دارد. به جاست تا مدیران و مسؤولین جامعه در راستای داشتن خانوادههای سالم و جامعه سالم و بهمنظور توانمندسازی زنان جامعه بهعنوان نیمی از پیکره اجتماع، سیاستهایی اتخاذ کنند.
شهربانو کامرانی فکور، کاظم رسول زاده طباطبایی، رضا رزاقی، فضل الله احمدی،
دوره ۱۹، شماره ۷۴ - ( ۸-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: با توجه به گسترش و انتخاب فرزندپذیری بهعنوان یکی از راههای تکمیل خانواده در جامعه ایران، پژوهش های اندکی در جهت شناخت مشکلات جسمی و روانشناختی کودکان فرزندخوانده انجام شده است. بنابراین، مطالعه حاضر به تبیین تجارب خانوادههای فرزندپذیر از این پدیده پرداخته است.
روش: مطالعه حاضر به روش کیفی و با رویکرد نظریه زمینهای انجام شد. مشارکتکنندگان در پژوهش را ۳۰ نفر از خانوادههای فرزندپذیر تشکیل دادهاند. انتخاب نمونه ابتدا با روش هدفمند آغاز و تا زمان رسیدن به اشباع اطلاعات بهصورت نمونهگیری نظری ادامه یافت. ابزار جمعآوری اطلاعات مصاحبه نیمهساختاریافته و عمیق بود و مصاحبهها با روش اشتراوس و کوربین نسخه ۲۰۰۸ مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافتهها: از تجزیهوتحلیل دادهها شش مقوله محوری به دست آمد. «عوامل تهدیدکننده فرزندپذیری» بهعنوان پدیده در الگوی پارادایمی پژوهش حاضر آشکار شد. «مشکلات جسمی و رفتاری کودک» بهعنوان عامل علی، «ظرفیتهای کودک و محیط»، «پیشینه ناگوار کودک پیش از فرزندپذیری» و «تأثیرات کودکان با نیازهای ویژه» بهعنوان عوامل مداخلهگر و «رضایتمندی از فرزندپذیری» نیز بهعنوان پیامد این الگوی پارادایمی مشخص شد. «رویارویی مدبرانه والدینی» بهعنوان راهبرد اتخاذشده والدین فرزندپذیر در این مطالعه آشکار شد.
بحث: برای زوجینی که با ناباروری و پیامدهای منفی آن در زندگی درگیرند، فرزندپذیری میتواند بهعنوان یکی از راههای کاملکردن ساختار خانواده و تجربه نقش والدینی در نظر گرفته شود. با وجود اینکه، کودکان فرزندخوانده با مسائلی از قبیل تجربیات ناگوار آزار و غفلت پیش از فرزندپذیری، تأثیرات سوء زندگی مؤسسهای و همچنین مشکلات جسمی و روانشناختی وارد زندگی خانواده فرزندپذیر میشوند، بهکارگیری برخی راهبردهای مدبرانه رویارویی توسط والدین فرزندپذیر میتواند به موفقیت فرزندپذیری کمک کند. بهکارگیری سبکهای مواجهه مسئلهمدار، وجود شناخت و آمادگی پیش از اقدام فرزندپذیری، حلوفصل مسائل ناباروری، مذاکره و توافق والدین برای فرزندپذیری، داشتن نگرش مثبت به فرزندپذیری و وجود حمایتهای اجتماعی ازجمله این راهبردهاست.
سیده مریم پورموسوی، مریم دیباواجاری، مرتضی منادی،
دوره ۲۰، شماره ۷۶ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: طلاق پدیدهای است که نهتنها خانوادهها بلکه در نگاه کلان جامعه را نیز دچار مشکل میسازد اما دراینبین افرادی نیز وجود دارند که با وجود ارائه درخواست طلاق از این امر منصرف میشوند. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا ادراک و علل انصراف از طلاق در زنان، مورد واکاوی قرار گیرد.
روش: رویکرد انجام پژوهش کیفی و از نوع روش پدیدارشناسی است. به این منظور ۱۲ زن منصرف شده از طلاق در منطقه ۱۴ شهر تهران در سال ۱۳۹۶ به شیوه داوطلبانه و هدفمند، انتخاب و دادهها به روش مصاحبه عمیق و نیمهساختاریافته گردآوری شدند.
یافتهها: در سه مقوله اصلی دستهبندیشدهاند: ۱- ادراک زنان در زمان درخواست طلاق تا انصراف که بیشتر زنان از دوران ارائه درخواست طلاق تا برگشت به زندگی مشترک به برزخ و معلقبودن اشاره کردند و دو مقوله اصلی ادراک منفی و ادراک منطقی دستهبندی شدند. ۲- دلایل انصراف این زنان که در ۷ مقوله فرزند، عدم حامی، فرصت مجدد، نگاه بد جامعه به زن مطلقه، ترس از تنهایی، استفاده از خدمات مشورتی و مشاورهای و شخصیت وابسته دستهبندی شدند. ۳- نگاه به زندگی کنونی (پسازآنصراف)، نیز به سه مقوله امیدوار و راضی، امیدوار و ناراضی و ناامید و ناراضی دستهبندی شد که بیشتر زنان از زندگی مشترکشان ناراضی بودند.
بحث: با توجه به نتایج بهدستآمده این نکته قابلذکر است که تعداد زنان منصرف شده از طلاق کم نیستند اما برای بهبود و غنای زندگی این زنان، آموزش ضروری به نظر میرسد. در ضمن بحث مشاوره قبل از اقدام به طلاق میتواند مفید واقع شود.
روح اله رحیمی، حسین سلیمی بجستانی، کیومرث فرح بخش، محمد عسگری،
دوره ۲۰، شماره ۷۶ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف شناسایی تجارب زیسته زوجهای شاغل از مسائل مالی انجام شد.
روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی تفسیری انجام شد. طی این مطالعه، پژوهشگران ۱۲ زوج شاغل دارای رضایت زناشویی را با بهرهگیری از نمونهگیری گلوله برفی و ۱۲ زوج شاغل دارای تعارضات زناشویی را نیز با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب کرده و مورد مصاحبه قرار دادند. مصاحبهها با استفاده از روش دیکلمن، آلن و تانر که دارای ماهیت تیمی بوده و در پدیدارشناسی تفسیری مرسوم است، مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: تحلیل تجارب مشارکتکنندگان، منجر به شناسایی ۲ مضمونِ اصلی تحت عناوینِ کشمکش مالی (با مضامین فرعی: ترجیح مالی، روابط نامناسب مالی، عدم تعهد مالی، ضعف در مهارتهای مالی، مدیریت منفردِ مالی و خشونت مالی) و سازواری مالی (با مضامین فرعی: عدم ترجیح مالی، روابط بهینه مالی، تعهدِ مالی، زندگی مالی مشترک و مهارتهای مالی زوج) شد.
بحث: نتایج این پژوهش نشان داد مسائل مالی در سبک زندگی زوج شاغل چیزی بیش از صحبت کردن و مشاجره پیرامون پول و بودجه است. این مطالعه ضمن مقایسه کیفی دو گروه زوجهای شاغل راضی و متعارض از نقطه نظر مسائل مالی، این نکته را نیز بر مطالعات قبلی افزود که آنچه از چالشهای مالی و منازعات مرتبط با پول مهمتر است، نحوه ادراک و مقابله زوج شاغل برای حلوفصل این معضلات و تعارضات مالی است. زوج شاغل میتوانند با کمک شاخصههای اولویتبندی مناسب، روابط مالی مناسب، مسئولیتپذیری مالی، زندگی مالی تیمی و کسب مهارتهای مالی به سمت سازواری مالی در حرکت باشند.
عثمان هدایت، شهرام باسیتی،
دوره ۲۰، شماره ۷۷ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: فرض بنیادین پژوهش حاضر، بر این امر استوار است که مرز و مرزنشینی تجربیات متمایزی را خلق میکند. این تجربیات به نسبت در مورد آسیبها و مشکلات خانوادهها با توجه به مقتضیات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شکل گرفتهاند. بهتبع؛ آسیبشناسی خانواده در مورد مناطق مرزی متفاوت از مناطق دیگر است. بااینوجود، میتوان بر مسائل و آسیبهای خانواده در استان کردستان و به ویژه شهرهای بانه و مریوان به عنوان شهرهای مرزی تأکید کرد که پژوهشهای پیشین این امر را از نظر دور نگهداشتهاند. بنابراین هدف پژوهش حاضر، آسیبشناسی خانواده در این مناطق است که مرز و اقتصاد مرزی دستمایه شکلدهی به آسیبها است.
روش: با استفاده از روش نظریه زمینهای که در آن در پی شرایط زمینهای شکلگیری آسیبها، شرایط علی و مداخلهای، پیامدها و راهبردها است به تحلیل مصاحبههای صورت گرفته از کارشناسان نهادهای ذیربط با خانواده و مشاوران و فعالان انجمنهای مردمنهاد پرداخته شد.
یافتهها: مصاحبهها با ۳۰ نفر به اشباع نظری رسید و در قالب ۱۹ مقوله فرعی و ۵ مقوله اصلی شامل استحاله ارزشهای فرهنگی اجتماعی، سیطره اقتصاد مرزی، کولبری و آسیبهای خانواده، بیاعتنایی به مسائل آموزشی و مشاورهای و نادیده انگاشتن مسائل جدید و آسیبهای خانواده دستهبندی شدند. نتایج حاکی از تغییرات در نظام فرهنگی اجتماعی خانوادهها با ورود ارزشهای متضاد، دوقطبی شدن سن ازدواج، ضعف پیوند بین نسلی و حاکم بودن فضای فرهنگی کردستان عراق و گردشگران دارد.
بحث: شکاف و نابرابری اقتصادی، عدم سرمایهگذاری و بیکاری جوانان و وابسته بودن مردم به معیشت مرزی ناپایدار و افزایش هزینه زندگی و شیوع فساد در مرز از مهمترین پیامدهایی است که اقتصاد مرزی در این مناطق ایجاد کرده است. این وضعیت با کولبری بهعنوان آسیب این اقتصاد و درعینحال به وجود آوردن آسیبهایی دیگر از جمله افزایش آسیبهای جنسی و جسمی، افزایش خشونت خانگی، مصرف مواد انرژیزا برای کولبری و پایین آمدن سن کولبری اشاره کرد. این وضعیت همچنین آسیبهای پایین آمدن سن آسیبدیدگان، طلاقهای زودهنگام و شیوع مسائل جنسی خانوادهها، آسیبهای فضای مجازی و طلاق عاطفی زوجین را تشدید کرده است که با کمبود آموزشها، این آسیبها نادیده گرفته شدهاند.
قاسم اویسی فردویی، فهیمه نظری، محمدعلی قره قانی، کوروش قراگوزلو،
دوره ۲۱، شماره ۸۰ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر شناخت وضعیت جانبازان قطع نخاعی کمر و گردن و فرآیند فرزندآوری آنهاست. جانبازان بهعنوان گروههایی که پس از جنگ از نظر روحی و جسمی درگیر پیامدهای ناخوشایند ناشی از جنگ قرار گرفتهاند نسبت به گروههای دیگر معلول درگیر مشکلات «فردی»، «اجتماعی» و «خانوادگی» از جمله فرزندآوری هستند. مشکلاتی که هیچگاه مطرح نشده و تنها از راه نزدیک شدن به زندگی آنان میتوان آنها را دریافت.
روش: روششناسی تحقیق، کیفی و روش آن، پدیدارشناسی و به لحاظ ماهیت پاسخ به پرسشها چرایی، چگونگی و چیستی است. بدین منظور با۲۰ نفر از جانبازان (مرد ) که بین سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۵ ازدواج کردهاند و با مشکلات بیفرزندی و یا فرزندآوری مواجه بودند در سه استان تهران، اصفهان و قم مصاحبه صورت گرفت. مصاحبه تا اشباع نظری ادامه یافت.
یافتهها: جانبازان به تناسب موقعیتهای مختلفی که در آن قرار گرفتهاند یعنی مدیریت خانواده، فشارهای دیگر زندگی (مضیقه فرزند و فرزندآوری) از طریق مؤلفههای «اعتقادی»، «روانی و عاطفی»، «اقتصاد» و «حقوقی و قانونی» جهت تثبیت و استمرار و در نهایت «خود تنظیمی خانواده» و زندگی مشترک زوجین دست به انتخاب زدند.
بحث: دلیل ازدواج جانبازان تنها خروج از تنگناهای متنوعی که با آن درگیر بودند، اعلام شد. رویکرد تقلیلگرایانه به ازدواج و تشکیل خانواده دارای پیامدهایی نظیر ۱. آشیانه خالی (خانههای بدون فرزند). ۲. نارضایتی جنسی طرفین ۳. پزشکی شدن فرزندآوری و تکفرزندی ۴. بار سنگین و فشار نقشی همسران جانباز ۵. فرزند خواندگی بوده است.
همسران آنها نیز بیشتر در جایگاه مراقبتگری قرار دارند، از نظر تعداد فرزندان انواع مختلفی از خانوادههای بدون فرزند، فرزندخوانده، فرزندآوری از راه درمان، و فرزندآوری از راه طبیعی و فرزند شهید در میان آنها وجود دارد. ناتوانی جنسی، ناباروری و ناتوانی در بچهدار شدن از مهمترین معضلاتی است که این خانوادهها آن را تجربه میکنند.
لیدا هاتفی راد، مهربان پارسامهر، علی روحانی،
دوره ۲۲، شماره ۸۴ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: با توجه به اهمیت برقراری روابط سازنده در میان خانواده ها؛ پژوهش حاضر به مطالعه و تبیین فهم و تجربه گفتگو در میان زوجین در خانواده های شهر یزد پرداخته است.
روش: در این پژوهش از رویکرد کیفی و روش نظریه زمین های و همچنین نمونه گیری نظری و هدفمند استفاده شد و ۳۱ نفر از زوجین خانواده های متعارف شهر یزد انتخاب شدند و با آنها مصاحبه عمیق صورت پذیرفت.
یافتهها: اطلاعات گردآوری شده با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی در قالب ۱۶۸ مقوله فرعی و ۱۷ مقوله اصلی دستهبندی شد و در قالب یک مقوله هسته ای با عنوان «پروبلماتیک گفتگو- تک گویی در خانواده ها» ارائه گردید. در این میان محدودیت های ساختاری، عاملیت محور و ارتباطات تحریف شده باعث میشود گفتگو به تجربهای غامض در میان خانواده ها تبدیل شود. نیاز انسان به گفتگو، موضوعات گفتگوناپذیر و عدم شناخت گفتگو به مثابه اوقات فراغت و همچنین ناهمسانیهای گفتگویی در میان خانوادهها این وضعیت مسئلهمند را تقویت می نمود. همین موضوع به استراتژی های مثبت و منفی در راستای کنشهای گفتگو محور و زوال عاملیت منجر شد و آسیب های روانی و ارتباطی و ارتقا روابط خانوادگی و سلامت جامعه را به دنبال داشت که در قالب مدل پارادایمی ارائه گردید.
بحث: نتایج این پژوهش نشان داد گفتگو در میان خانوادهها در قالب دوگانه گفتگو- تک گویی تجربهای غامض و مسئلهمند میباشد و با توجه به اهمیت آن در بهبود وضعیت خانواده و جامعه و نیازمندی اعضای خانواده به گفتگو، گفتمان سازی و آگاهی بخشی در این زمینه بسیار ضروری میباشد.
سید عین الله طیموری فرد، مجید ضرغام حاجبی، نادر منیرپور،
دوره ۲۲، شماره ۸۴ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: در بررسی تاثیر نقش خانواده بر مشکلات کودکان بیش از همه به کارکرد خانواده پرداخته شده است ازاینرو مداخله و اصلاح کارکردهای خانواده میتواند نتایج امیدبخشی را در حوزه سلامت نوجوانان داشته باشد. هدف از پژوهش حاضر مطالعه کارآیی نسخه فارسی برنامه تقویت خانواده و انطباق آن با فرهنگ ایرانی برای استفاده در گروههای والدین و نوجوانان ۱۴-۱۰ سال بود.
روش: پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری دادهها از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش، کلیه والدین و معلمان دانشآموزان پایه چهارم تا ششم (۱۴-۱۰ سال) کشور بود، نمونه به روش تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب گردید. گروه نمونه شامل ۶۹۱ والد (۳۸۷ نفر گروه آزمایش و ۳۰۴ نفر گروه کنترل) و ۷۰ معلم از هفت استان بودند. والدین و نوجوانان در گروههایی با حجم برابر و با گمارش تصادفی آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند. از پرسشنامهی ارزیابی والدین برنامه تقویت خانواده (مولگارد و اسپوت، ۲۰۰۱) و پرسشنامه مشکلات و توانایی (گودمن، ملتزر و بایلی، ۲۰۰۳) برای گردآوری دادهها استفاده شد.
یافتهها: یافتههای حاصل از تحلیل کوواریانس چندمتغیره بیانگر آن است که آموزش گروهی برنامه تقویت خانواده، بهبود کارکردهای خانواده؛ کاهش مشکلات برونیسازی (فزون کنشی، کمبود توجه و اختلال رفتار هنجاری) و درونیسازی (مشکلات هیجانی و مشکلات با همسالان) نوجوانان را موجب شد. همچنین این آموزش توانست موجب ارتقای کیفیت کارکردهای فردی، خانوادگی و توانمندیهای نوجوانان شود؛ بنابراین این آموزشها میتواند با کاهش مولفههای خطر و ارتقاء مولفههای محافظت منجر به پیشگیری از مصرف مواد در نوجوانان شود.
بحث: مهارتهایی که در برنامه تقویت خانواده با هدف کاهش خطر ابتلا به اعتیاد نوجوانان به والدین و نوجوانان آموزش داده شد، منجر به تقویت توانایی فردی و بینفردی اعضا خانواده شده و در نتیجه به کاهش مشکلات رفتاری- عاطفی از جمله مشکلات رفتارهای ضداجتماعی، مشکلات با همسالان، کمبود توجه و افزایش رفتارهای جامعهپسند در نوجوانان شد. از اینرو میتوان بیان کرد که نسخه فارسی برنامه تقویت بنیان خانواده از شایستگی لازم برای استفاده در کشور را دارد.
زینب مینقی اقدم، خلیل میرزایی، خدیجه سفیری، عالیه شکربیگی،
دوره ۲۲، شماره ۸۵ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: پدیده شکاف نسلی میان والدین و فرزندان، بهمنزله نسل دیروز و نسل امروز در دهههای اخیر، به یکی از مسائل اساسی در حوزه آسیبشناسی خانواده تبدیل شده است. به عبارتی، دگرگونی و تغییر در ساختار روابط بین والدین و فرزندان، در خانوادههای امروزی به چشم میخورد. ازآنجاییکه خانواده بهعنوان نخستین کانون زندگی مشترک و جامعهپذیری فرزندان، همانگونه که میتواند در کنترل انحرافات اجتماعی نقش مؤثری داشته باشد، در صورت نابسامانی و بحرانیبودن روابط بین اعضاء، در بروز بسیاری از آسیبهای اجتماعی نیز تأثیرگذار خواهد بود. پژوهش حاضر با هدف مطالعه رابطه شکاف نسلی با آسیبهای اجتماعی در نوجوانان شهر صورت پذیرفت.
روش: این پژوهش از نوع پژوهش توصیفی تحلیلی و ازلحاظ روش، کمی و از نوع پیمایش و با در نظر گرفتن معیار زمان، مقطعی است. جامعه آماری شامل خانوادههای دارای فرزند ۱۰ تا ۱۹ ساله شهر تهران است که با نـمونهگیری بهصورت خوشهای چندمرحلهای در بازه زمانی نهماهه (خرداد تا اسفند ۱۳۹۹) بهتناسب خانوادههای ساکن در مناطق دو، نه و شانزده با بهرهبرداری از فرمول کوکران، تعداد ۳۷۴ نفر انتخاب شدند. ابزار، پرسشنامه محققساخته بود که برای تعیین روایی پرسشنامه از روش اعتبار صوری، برای محاسبه پایایی از روش آلفای کرونباخ و برای تحلیل دادهها از نرمافزارهای SPSS و لیزرل استفاده شده است.
یافتهها: شکاف نسلی با بروز آسیبهای اجتماعی در بین نوجوانان شهر تهران ارتباط معنادار و مستقیمی دارد. همچنین، شکاف نسلی با بروز آسیبهای پرخاشگری، سرقت، ترک تحصیل، خودکشی، مصرف مواد و فرار از منزل نیز ارتباط معنادار و مستقیمی دارد.
بحث: آسیبها و مسائل اجتماعی محصول فرایند مختلشده جامعهپذیری و بازتولید آن در خانوادهها و جامعه است. عدم مدیریت شکاف بین نسلها از یکسو زنگ خطری است برای فروپاشی نظام خانواده که در آئین اسلام و فرهنگ ایرانیان از جایگاه خاصی برخوردار است. از سویی دیگر این شکاف همراه با بروز آسیبهای اجتماعی، یکی از موانع اصلی توسعه اجتماعی کشور خواهد بود.
حسن اعمی بنده قرایی، سید محمد سیدی، حامد مختاری ترشیزی، نرگس صالح نیا،
دوره ۲۳، شماره ۸۹ - ( ۵-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: کاهش نرخ ازدواج و افزایش طلاق از تغییرات چند دهه اخیر در چارچوب خانوادهها هستند. طلاق یکی از آسیبهای جدی تغییر نهاد خانواده است که معضلات متعددی را به همراه دارد. وضعیت اقتصادی یکی از عوامل تاثیرگذار بر روند طلاق است زیرا نابسامانیهای اقتصادی سبب نزاع و درگیری بین زوجین میشود. وضعیت اجتماعی، فرهنگی وغیره دیگر عوامل موثر هستند. وضعیت نامطلوب متغیرهای کلان اقتصاد و افزایش قابل توجه آمار طلاق در ایران نشان دهنده از وجود رابطه مستقیم بین متغیرهای کلان اقتصادی و طلاق است. بنابراین رابطه مستقیم بین بٌعد اقتصادی و طلاق، بررسی اثر شاخصهای کلان اقتصادی بر طلاق را مهم و ضروری میکند.
روش: از روش حداقل مربعات دو مرحلهای برای بررسی تاثیر متغیرهای اقتصادی بر روند طلاق در ایران (۱۴۰۰-۱۳۷۰) استفاده شده است. آزمون اریب همزمانی و آزمون قطری بودن فرم سیستمی معادلات تصریح شده را تایید و معادلات بیش از حد مشخص هستند.
یافتهها: بین بیکاری، تورم، مشارکت زنان و طلاق رابطه مثبت و معنیدار وجود دارد. همچنین بین دو متغیر نرخ مشارکت زنان و میانگین سن زنان در ازدواج اول رابطه مثبت ولی بین اختلاف سنی شریک زندگی در ازدواج اول با میانگین سن زنان رابطه منفی و معنیدار وجود دارد.
بحث: اقتصاد عامل تاثیرگذار بر تصمیم زوجین به طلاق است. لذا برای کاهش نرخ طلاق باید وضعیت نامطلوب متغیرهای اقتصادی بهبود یابد. نرخ مشارک زنان بیشترین عامل تاثیرگذار بر افزایش طلاق است؛ باید توجه داشت بخش از آن به دلیل زمینه قبلی است، یعنی زوجین تصمیم به طلاق داشتهاند، ولی عدم استقلال زنان مانع برای جدایی بوده که با اشتغال زن، نهایتاً طلاق به سرانجام رسیده است.
سیده اشرف موسوی لقمان، سیده سارا موسوی، لیلا داوودی زاده، میرسامان پیشوایی،
دوره ۲۳، شماره ۹۱ - ( ۱۱-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی در نهادینهسازی، پذیرش و ترویج فرهنگ بهرهوری نقشی کلیدی دارد. از آنجایی که خاستگاه بهرهوری، ادبیات اقتصاد و مدیریت بوده، نتوانسته است پیوندهای مفهومی خود را با نهاد «خانواده» برقرار کند. بدین ترتیب نیاز است مفهوم «بهرهوری خانواده» در بعد درونخانوادگی تبیین شود. این تحقیق در پی آن است با احصای مولفهها، ابعاد و لایههای مختلف مفهومیِ بهرهوری خانواده، آن را در قالب یک مدل استخراج کند.
روش: با مطالعات کتابخانهای و مصاحبه با خبرگان امر، اقدام به تحلیل مضمون با تاکید بر حوزه «بهرهوری اقتصادی» شده است.
یافتهها: طبق مدل مفهومی، خانواده ورودیهایی دارد که در چارچوب کنش و تصمیمگیری آن را تبدیل به خروجیهای مختلف اقتصادی و اجتماعی در خانواده و جامعه مینماید. اما هر نوع تصمیمی که خانواده اخذ میکند، اثرات و پیامدهایی برای ورودیها و سرمایههای اقتصادی و اجتماعیاش دارد. تحلیل مدل بهرهوری اقتصادی خانواده نشان داد که فرهنگ بهرهوری یک نظام معنایی را با خود همراه داشته و بر رفتارهای اقتصادی تحمیل میکند. بدین ترتیب با ترکیب و امتزاج اقتضائات خانواده و فرهنگ بهرهوری فرارفتارهای مطلوب اقتصادی به تفکیک حوزههای کنش (شامل کار و تولید، دارایی سرمایهای و فیزیکی، یارانه دولت، اعتبار، وام، مخارج ضروری، مخارج رفاهی و تجملی، پسانداز، سرمایهگذاری، مخارج خیریه، انتقالهای بین نسلی، دین و قرض، مدیریت ریسک و بیمه، مالیات، تخصیص و بازیافت) به دست میآیند.
بحث: تصمیمهای بهرهورانه موجب افزایش سطح ورودی و تصمیمهای غیر بهرهور موجب کاهش یا اتلاف منابع خواهد شد و این حلقه بازخورد همواره ادامه خواهد داشت. مولفههای فرهنگ بهرهوری در خانواده قابلیت تکرار و تمرین دارد و این فرهنگ از طریق خانواده به راحتی میتواند انتقال یابد. افراد در تصمیمات خُرد و کلان خود، میتوانند سطح بهرهوری را تعیین کرده و حتی پیامدها و عواقب انتخابهای خود را شاهد باشند. همچنین تحلیل فرارفتارها نشان داد سه رکن نیاز، توانمندی و باور در واقع همان اهرمهای مداخله در تعیین میزان بهرهوری اقتصادی خانواده هستند که موجب تنوع سبک زندگی اقتصادی خانوادهها میشوند.
معصومه اکبری، منصوره بهرامی پور،
دوره ۲۵، شماره ۹۷ - ( ۴-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: با توجه به جایگاه کودکان در زندگی این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش راهبرد کودکان خوشبخت بر مهارت والدگری، علاقه اجتماعی، استقلال و احساس تعلق کودکان انجام گرفت.
روش: روش پژوهش نیمهآزمایشی با گروه آزمایش و کنترل، پیشآزمون-پسآزمون و دوره پیگیری ۴۵ روزه بود. جامعه آماری والدین کودکان ۱۲-۱۰ ساله شهر اصفهان مراجعهکننده به مراکز مشاوره فعال بود. به شیوه نمونهگیری در دسترس تعداد ۴۰ والد انتخاب شدند که بهصورت تصادفی در دو گروه (۲۰ نفر) آزمایش و کنترل قرار گرفتند.
ابزار پژوهش شامل پرسشنامه والدگری آلاباما فرایک، علاقه اجتماعی کودکان علیزاده و همکاران، استقلال عاطفی استنبرگ وسیلوربرگ، احساس تعلق پارکر و همکاران بود. گروه آزمایش طی ۱۰ جلسه ۶۰ دقیقهای آموزش راهبرد کودکان خوشبخت اسکوفیلد و ویور را دریافت کردند و گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از تحلیل واریانس با اندازههای مکرر با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخه ۲۶ استفاده شد.
یافتهها: بین میانگین نمرات مهارت والدگری و مؤلفههای آن، بین میانگین نمرات علاقه اجتماعی و مؤلفههای آن (مسئولیتپذیری، ارتباط با مردم، جرئت، احساس برابری)، بین میانگین نمرات استقلال کودکان و مؤلفههای آن (فردیت، عدم وابستگی، والدین غیرایدهآل و درک والدین) و بین میانگین نمرات احساس تعلق و مؤلفههای آن (مراقبت و حمایت افراطی) در مراحل پژوهش و تعامل اثر زمان و عضویت گروهی رابطه معناداری وجود دارد.
بحث: بهطورکلی نتایج نشان میدهد که آموزش راهبرد کودکان خوشبخت میتواند مداخلهای مناسب برای تقویت استقلال، حس تعلق، علاقه اجتماعی و بهبود مهارت والدگری باشد. درنهایت آموزش راهبرد کودکان خوشبخت بهعنوان رویکردی نوین موجب تغییر در متغیرهای پیشایندی پژوهش میشود. ازاینرو لازم است بهطور ویژه متغیرهای فوق درزمینه بهبود شرایط کودکان موردتوجه محققین و پژوهشگران قرار گیرد.