مقدمه:

عوامل بسیاری باعث افزایش فقر و کاهش برابری جنسیتی می‌شوند. نکته اساسی که در غالب بررسیها مورد تأکید قرار می‌گیرد این است که زنان به خاطر جنسیت خود بیشتر در معرض فقر قرار دارند (گرینزپان[1]، 2003؛ سن[2]، 2015؛ پاتریک[3]، 2002؛ جغتایی و همتی[4]، 2001؛ مختاریان[5]، 2001). بعد از سال 1937 رهبران کسب‌وکار در سراسر جهان برابری جنسیتی را از طریق اصول توانمندسازی زنان پیگیری کردند (بوسینگیا و کازوبا[6]، 2018). وجود موانع و محدودیتها بر سر راه تغییر و تحول پایگاه اقتصادی و اجتماعی زنان متأثر از عوامل فرهنگی و حقوقی، هرگونه تلاشی را برای از بین بردن فقر آنان با مشکل مواجه ساخته است (شادی‌طلب، وهابی و ورمزیار[7]، 2005). براساس گزارشهای بانک جهانی، بیش از 66 درصد از فقرای جهان را زنان تشکیل می‌دهند؛ و این در حالی است که زنان در سراسر جهان، همواره بیش از دوسوم از بار کاری را بر دوش کشیده اما تنها ده درصد از کل درآمد جهانی و فقط یک درصد از ثروت جهان نصیب آنان شده است. سازمان ملل در گزارش سالیانه خود در سال 2018 هدف توسعه پایدار را اطمینان از زندگی سالم و ارتقای سلامت برای همه در همه سنین اعلام داشته که این موضوع بنا بر تجربه کشورهایی همچون جمهوری کره به توانمندی زنان بستگی دارد (سازمان ملل[8]، 2018).

پس در عصر حاضر با مطرح شدن مفهوم عامل انسانی در نظریات توسعه، یکی از شاخصهای مهم برای سنجش توسعه هر کشوری، وضعیت زنان و سطح توانمندسازی این قشر است (عباس‌زاده، بوداقی و اقدسی علمداری[9]، 2011).

از این رو، ارزشهای اساسی توسعه پایدار بر محور ارتقای کیفیت زندگی و توانمندسازی انسانها تکیه دارد و تحقق عدالت اجتماعی یکی از مهم‌ترین لوازم پایداری توسعه است. درواقع ارزشهای اصلی توسعه پایدار را باید در ارتقای کیفیت زندگی، یعنی توانمندسازی زنان و مردان در تأمین نیازهای اساسی، تلاش در جهت رفع اختلافات طبقاتی در جامعه، رشد آگاهی عمومی، اعتمادبه‌نفس و اعتقاد عامه مردم به اهداف توسعه و حفظ امنیت و آزادگی جستجو کرد (رحیمیان[10]، 2007).

به اعتقاد فمینیستها مفهوم توانمندی، به دنبال دست کشیدن زنان و مردان از نقشهای سنتی خود، تغییر در روابط پدرسالاری و حذف آن از سیستم خانواده است که در نتیجه آن افراد برای از بین بردن موانع پیشرفت، فعالیتهایی انجام دهند و بر تعیین سرنوشت خود تسلط داشته باشند (بوذر جهرمی، جوانی و باستیانی[11]، 2014).

توانمندی و شایستگی از مهم‌ترین عوامل کسب فرصتهای شغلی و مشارکت مؤثر در توسعه اقتصادی و اجتماعی و همچنین کار شایسته است. امروزه درک و به‌کارگیری استراتژی توانمندسازی یک آرمان آشکار برای ارتقا سلامت روان جوامع است و توانمندسازی فرایندی است که از طریق آن افراد کنترل بیشتری بر تصمیم‌گیریها، شیوه زندگی و فعالیتهایی که بر نوع زندگی آنان مؤثراست، خواهند داشت. واژه توانمندسازی در فرهنگ‌نامه‌های اجتماعی معادل توانمندی، تواناسازی و در فرهنگ‌نامه سیاسی به معنای داشتن قدرت بکار رفته است.

توانمندسازی فرایند کسب و توسعه ظرفیتهای فرد با نگاهی به شرکت فعالانه در شکل‌دهی زندگی فردی و عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. در این میان توانمندسازی زنان سرپرست خانوار به‌عنوان یک عامل مهم در جهت پیشرفت زنان، کاهش نابرابری و بهبود سبک زندگی است.

اجرای صحیح برنامه‌های توانمندسازی هم برای افراد و هم برای جامعه فواید بسیاری را در بردارد. به‌عنوان نمونه اندونزی یک از کشورهای موفق در این زمینه بوده است که بر اساس آمارهای بانک جهانی[12] (2014). برنامه توانمندسازی زنان سرپرست خانوار با هدف بهبود معیشت و رفاه زنان سرپرست خانوار، تسهیل دسترسی به منابع موجود، آگاهی از نقش مسئولیتها و وضعیت اجتماعی و همچنین حقوق اجتماعی و سیاسی آنها، تقویت مشارکت زنان در جنبه‌های مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و افزایش کنترل زنان بر فرایند تصمیم‌گیری از سطح خانواده به سطح ملی از سال 2001 در 19 استان، 750 گروه و 475 روستا آغاز و تا سال 2012 ادامه داشت و در پایان معیشت و رفاه حدود 20000 زن و اعضای خانواده آنها که بالغ‌بر 58000 نفر بوده است، بهبود یافت.

 مطابق سرشماری سال 1390  در ایران خانواده‌های زن‌سرپرست 6/2 درصد نسبت به سال 1385 افزایش داشته‌اند (کاظمی‌پور[13]،1391).  درحال‌حاضر بر اساس سرشماری انجام شده در سال 90، سرپرست 12 درصد خانوارهای ایرانی زن است که از این بین 82  درصد زنان سرپرست خانوار بیکارند و متوسط درآمد زنان سرپرست خانوار در سال، 9 میلیون و 900 هزار تومان است. البته شایان ذکر است بر اساس گزارش مشاور امور زنان و خانواده رئیس‌جمهوری وقت، خانم معصومه ابتکار، در سال 96 جمعیت زنان سرپرست خانوار به مرز 3 میلیون نفر رسیده است (خبرگزاری خبرنگاران جوان[14]، 1396).

مطابق بند ت ماده 2 قانون برنامه ششم توسعه توانمندسازی زنان سرپرست خانوار و اشتغال ازجمله موضوعات اولویت‌دار و محوری هستند و دولت مکلف است سالانه زمینه اشتغال 82000 نفر از افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی را فراهم کند. همچنین بر اساس بند ت ماده 80 دولت مکلف به تهیه و اجرای کامل طرح جامع توانمندسازی زنان سرپرست خانوار طبق قوانین و مصوبات شورای اجتماعی شده است. بنابراین در کشور ما نه‌تنها محرومیت‌زدایی ریشه تاریخی و فرهنگی دارد بلکه امروزه یک تکلیف قانونی نیز به حساب می‌آید که توسط سازمانهای حمایتی صورت می‌گیرد.

با توجه به اینکه زنان سرپرست خانوار بخش مهمی از شهروندان کشور را تشکیل می‌دهند و توانمندسازی زنان ازجمله مؤلفه‌های مهم در توسعه پایدار است، در راستای توانمندسازی شهروندان برای نیل به جامعه‌ایی مطلوب توجه به این قشر نیز دارای اهمیت است (ریتر[15]، 2015). بدین منظور این تحقیق برآنست تا راههای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار را شناسایی و اولویت‌بندی کرده تا مبنای خوبی برای برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری در این حوزه باشد.

 

مبانی نظری

زنان سرپرست خانوار

درزمینه رابطه بین سرپرستی زنان و فقر اختلاف‌نظر وجود دارد (گیمیج[16]، 1998؛ لمپیتی و استالکر[17]، 2000؛ کویزامبینگ، حداد و پی[18]، 2001). بر اساس برخی تجربیات نه تنها رابطه منفی بین زن سرپرست خانوار و فقر وجود ندارد بلکه گاهی غنی‌تر از خانوارهایی هستند که مردان به‌عنوان سرپرست هستند (آنیانوو[19]، 2010؛ جورفلد، جورفلند و لیدین[20]، 2013؛ ، کلازن، لچنفلد و پاول[21]، 2015 )؛ اما بطور کلی زنان سرپرست خانوار درآمد متوسط پایین‌تر، دارایی کمتر و دسترسی کمتری به منابع تولید مثل زمین، سرمایه مالی و تکنولوژی از مردان دارند (مکومین[22]، 2014). بار جنسیتی، بار سرپرستی و بار خانواده سه موضوعی هستند که روزنهوس (1989) از آنها به‌عنوان «بار سه گانه» روی زنان سرپرست خانوار یاد کرده است (فلاتی، ماتورک و پلزر[23]، 2017).

اندیشمندان نظریه‌های مختلفی در خصوص زنان سرپرست خانوار ارائه کردند که از آن جمله می‌توان به نظریه‌های زیر اشاره کرد:

نظریه زنانه شدن فقر یا آسیب‌پذیری زنان سرپرست خانوار، که این نظریه فقر زنان را معادل فقر زنان سرپرست خانوار می‌شمارد و  بر بیکاری و یا داشتن مشاغل حاشیه‌ای، نیمه‌وقت، غیررسمی و کم‌درآمد زنان سرپرست خانوار اشاره دارد (مؤمنی‌زاده[24]،2014).

نظریه ساختی کارکردی، که اشاره به نقش ابزاری[25] مرد و نقش بیانگر[26] (عاطفی) زن در خانواده برای حفظ  وحدت خانوادگی و وجود تعادل در زندگی و نبود چنین تعادلی در خانواده‌هایی که زنان سرپرست خانواده هستند، دارد. نظریه ساختی کارکردی خانواده دارای زن سرپرست را فاقد کارکرد دانسته و آن را مؤید  به وجود آمدن  فقر و آسیبهای اجتماعی می‌داند.

نظریه طبقاتی و ناتوانی دولتها که صاحبان این نظریه معتقدند فقر و آسیبهای اجتماعی مقوله‌ای طبقاتی است نه جنسیتی و تمام زنان یا تمام زنان سرپرست خانوار در معرض فقر و آسیب‌پذیری نیستند، بلکه آن گروهی که از نظر طبقاتی در رده‌های پایین اجتماع قرار می‌گیرند بیشتر در معرض آسیب هستند و دلیل اصلی آن را به نظام اقتصادی نابرابر یعنی سرمایه‌داری نسبت می‌دهند.

نظریه ویژگیهای منزلتی (کنش متقابل)، که عنوان می‌کند که اطلاق لفظ آسیب‌پذیر به تمام زنان سرپرست خانوار صحیح نیست و ایده ویژگیهای منزلتی را برای توضیح اینکه چرا و چگونه رده‌بندی دیگران بر اساس جنس موجب ایجاد انتظارات و کلیشه‌های جنسیتی می‌شود، بکار می‌برند (مؤمنی‌زاده، 2014). در پژوهش حاضر با توجه به اینکه از هرکدام  از نظریات وجهی از زنان سرپرست خانوار را بحث کرده‌اند، لذا  در این پژوهش  تمامی آنها مدنظر قرار گرفته است.

در کل خانوارهای زن سرپرست به سه گروه تقسیم می‌شوند:

گروه اول: خانوارهایی هستند که در آنها مرد به طور دائمی حضور ندارد که شامل زنانی است که به دلیل فوت همسر یا طلاق سرپرستی خانواده را بر عهده‌دارند یا دخترانی که ازدواج نکرده‌اند و تنها زندگی می‌کنند.

گروه دوم: خانوارهایی را شامل می‌شود که مرد به طورموقت و به دلیل مهاجرت، مفقودالاثر بودن، متواری یا زندانی، سربازی بودن و ... غایب است و زنان مجبورند به تهیه معاش خود و احیاناً فرزندانشان بپردازند.

گروه سوم: خانوارهایی هستند که مرد در آنها حضور دارد، اما به دلیل بیکاری، ازکارافتادگی، اعتیاد و ... نقشی در امرارمعاش ندارد و درواقع زنان مسئولیت زندگی خود و احیاناً فرزندانشان را عهده‌دار می‌شوند (نازک‌تبار و ویسی[27]،2009). البته بر مبنای تعریف سازمان بهزیستی، زنان سرپرست خانوار زنانی هستند که عهده‌دار تأمین معاش مادی و معنوی خود و اعضای خانوار هستند (بختیاری و محبی[28]، 2006). مطابق تعریف مرکز آمار ایران، زنان سرپرست خانوار به کسانی گفته می‌شود که بدون حضور منظم و یا حمایت یک مرد بزرگسال سرپرستی خانوار را بر عهده می‌گیرند و مسئولیت اداره اقتصادی خانواده، تصمیم‌گیریهای عمده و حیاتی با آنها است.

 

توانمندسازی زنان

از منظر اجتماعی، موضوع توانمندسازی، پدیده اجتماعی تک‌علتی نیست و توانمندشدن زنان را می‌توان با عوامل درونی و بیرونی متعددی مرتبط دانست. از طرفی عواملی درونی همچون وضعیت جسمانی، روانی و اقتصادی خانواده و از طرف دیگر ساختارهای موجود اجتماعی بر توانمندی فرد نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. در جامعه‌ای که مشارکت زنان درزمینه اشتغال و فعالیتهای اقتصادی بیشتر باشد رفاه اجتماعی نیز بیشتر خواهد بود زیرا مشارکت زنان در بازار کار موجب کاهش نرخ باروری، افزایش سطح تولید، افزایش درآمد سرانه و در نتیجه، باعث افزایش رفاه اجتماعی برای کل جامعه می‌شود.

محدودیت تحرک اقتصادی و اجتماعی تحت تأثیر عوامل فرهنگی و قانونی مبارزه با فقر را برای زنان دشوارتر کرده است. نگرانی از پیوستن جمعی از زنان به گروه فقیرترین فقرا، سبب طرح رویکردهای قضاوت و ارائه راههای عملی در حوزه جنسیت و توسعه شده است (شادی‌طلب، وهابی و ورمزیار، 2005).

توانمندسازی به‌عنوان «مراحل مختلفی که یک فرد طی آن از نیازها و خواسته‌های درونی خود آگاه شده و انگیزه و جرئت دستیابی به هدف موردنظر را در خود تقویت و به همراه آن توانایی و شایستگی لازم برای عملی ساختن آن را در خود ایجاد می‌کند» تعریف شده است (فرخی[29]، 1997) با نگاهی مدیریتی می‌توان توانمندسازی افراد را فرایندی دانست که فرد باید سطوح مسئولیت‌پذیری را بپذیرد و در هر سطح رشد کند. در غیر اینصورت برای افراد شانس کسب مسئولیتهای بیشتر از آنها سلب می‌شود و منجر به شکست و ناامیدی آنها می‌شود.

با توجه به تعاریف و اجزاء توانمندسازی زنان، اصولاً توانمندسازی یک فرایند محسوب می‌شود. این فرایند از سطح فردی (احساس ذهنی و توان عینی برای انجام امور) شروع می‌شود و سطوح اجتماعی (توان مشارکت در فعالیتهای گروهی و جمعی)، سیاسی(کنترل بر تصمیمات سیاسی)، اقتصادی (توان کنترل تصمیم‌گیریهای اقتصادی) و نهادی (به چالش کشیدن نهادها و ساختارهای نابرابر موجود) را در برمی‌گیرد (شکوری، رفعت‌جاه و جعفری[30]، 2007).

توانمندی حاوی سه عنصر یا مفهوم مشترک در غالب تعاریف و مفاهیم است. نخستین عنصر، منابع است که شامل متغیرهایی مانند آموزش و اشتغال است که به گفته کبیر[31] (2001) از عوامل تسریع‌کننده توانمندسازی به شمار می‌آید. دومین عنصر عاملیت است، عاملیت زنان به این موضوع اشاره دارد که زنان را نباید فقط به‌عنوان دریافت‌کنندگان خدمات در نظر گرفت، بلکه خود زنان باید به‌عنوان بازیگران اصلی در فرایند تغییر به ویژه در تدوین انتخابهای مهم زندگی و کنترل بر منابع و تصمیماتی که تأثیر مهمی در زندگی ایشان دارند، در نظر گرفته شوند. این عنصر معرف اهمیت گفتمان از پایین به بالا نسبت به رویکرد از بالا به پایین است. سومین عنصر دستاوردها یا نتایج و پیامدهاست که در اثر فرایند توانمندسازی ایجاد می‌شود. دستاوردها می‌تواند از برآورده شدن نیازهای اساسی تا دستاوردهای پیچیده‌تری مانند خشنود بودن، عزت‌نفس داشتن، مشارکت در زندگی اجتماعی و سیاسی و غیره را در برگیرد (کتابی، یزدخواستی و  فرخی‌راستایی[32]، 2005).

رویکردهای گوناگونی برای فرایند توانمندسازی وجود دارد اما اغلب شامل برخی یا همه اجزای زیر است: ایجاد فرهنگ توانمندسازی، به اشتراک گذاشتن اطلاعات، توسعه مهارتها و مهارتهای لازم، ارائه منابع و حمایتهای لازم، تعیین مرزها و ارزیابی روند. همچنین عمده مشکلات پیش روی توانمندسازی شامل عدم تمایل افراد به توانمندسازی، نداشتن مهارتها صلاحیتهای لازم است (صفری[33]، 2018).

بطور کلی روشهای توانمندسازی زنان از دو طریق افزایش توانایی و قابلیتهای زنان میسر می‌شود. توانمندی زنان نه تنها دارای بعد اقتصادی بلکه دارای ابعادی سیاسی، اجتماعی و روانی نیز است. در نتیجه، توانمندسازی زنان مستلزم برخوردی جامع‌تر و عمیق‌تر و همچنین برداشتن موانع و تحول در کلیة نهادهایی است که زنان را از به دست آوردن توانمندیهای خود بازمی‌دارند.

درزمینه توانمندسازی مالی در دوره‌های مختلف پارادایمهای متفاوتی مورد توجه بوده است که از آن جمله می‌توان به پارادایمهای زیر اشاره کرد:

پارادایم خودمراقبتی مالی، که مربوط به «رویکرد سیستمهای مالی» است که پیشنهادات تجارت‌محور و بسته‌های خدمات مالی حداقلی برای فعالیتهای اقتصادی فقرا است (گزارش اداره آمار اوگاندا[34]، 2014). در این مدل از ارائه اعتبار به زنان به‌عنوان ابزاری برای توانمندسازی آنها به ویژه توانمندسازی اقتصادی حمایت می‌کند (گوتز و گوپا[35]، 1996). در این مدل توانمندسازی اقتصادی به‌عنوان ابزاری برای توانایی کسب اعتمادبه‌نفس تعریف می‌شود (اسمیت و ترمن[36]، 2007).

پارادایم مبازره با فقر، که فرض اصلی این است افزایش دسترسی زنان به منابع مالی خرد سبب می‌شود تا آنها سهم بیشتری از درآمد خانواده داشته باشند و در کنار دیگر مداخلات برای افزایش رفاه و آسایش خانواده، به رفاه و آسایش زنان کمک می‌شود تا تغییرات بیشتری در نابرابری جنسیتی رخ دهد (بوسینگیا و کازوبا، 2018).

پارادایم توانمندسازی فمنیستی، که بر توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی سیاسی زنان و آگاهی جنسیتی تمرکز دارد. در این دیدگاه توانمندسازی به‌عنوان تحول در روابط قدرت در سراسر جامعه تعریف می‌شود (میوکس[37]، 2005).

علاوه بر رویکردهای بالا، توانمندسازی روانشناختی زنان به ارتقاء کیفیت نقش مادرانة آنان انجامیده و از پریشانیهای روانشناختی خانواده می‌کاهد (دیویز، اسلون و تنگ[38]، 2011)؛ و سرانجام مشارکت فعال زنان در محیط شغلی به افزایش اقتدار شخصی، بین فردی و سیاسی آنان منتهی می‌شود. همچنین یافته‌ها نشان می‌دهد یکی از عوامل آسیب‌پذیری زنان عدم‌کفایت قوانین و منابع دسترسی زنان در زمینة خدمات اقتصادی اجتماعی است.

در خصوص دلایل زنان سرپرست خانواده، دلایل منطقه‌ای هم مؤثرند. به‌عنوان نمونه همچنان در آسیا بیوه شدن و در جنوب و شمال آفریقا و خاورمیانه مهاجرت بین‌المللی دلیل رایج و اصلی سرپرستی زنان به شمار می‌رود. همچنین در حوزه کاراییب بسیاری از زنان، همزیستی کوتاه و موقت با شریک زندگی را ترجیح می‌دهند و این پدیده به دلیل مهاجرت بین‌المللی تشدید شده است (مامسن[39]، 2008).

در کشورهای اروپای غربی 18 تا 25 درصد از خانواده‌های فقیر، زن سرپرست هستند. این درصد برای ایرلند 40، برای کانادا 50 و برای آمریکا 63 درصد است. در ایران نیز داده‌های آماری از روند رو به رشد تعداد زنان سرپرست خانوار در دهه اخیر خبر می‌دهند. به‌طوری‌که در سالهای 1365، 1375، 1385، 1390 و 1395  خانوارهای زن سرپرست به ترتیب 3/7، 4/8، 4/9، 1/12 و 6/12 درصد از کل خانوارهای ایرانی را تشکیل داده‌اند (مرکز آمار ایران[40]،2011).

بر اساس سرشماری نفوس و مسکن در سال 1395 توزیع تعداد خانوارهای زن‌سرپرست خانوار کمتر از 55 سال به صورت شکل شماره (1) بوده است:

شکل (1) تعداد خانوار زن سرپرست خانوار به تفکیک استانها

منبع: دفتر معاون رئیس‌جمهوری در امور زنان و خانواده[41]، 2019

توانمندسازی زنان در ایران

طبق قانون فرایند توانمندسازی توسط سازمانهای حمایتی همچون بهزیستی و کمیته امداد امام (ره) انجام می‌گیرد. هرچند در سه برنامه اول توسعه، توجه به زنان خودسرپرست و سرپرست خانوار جزء سیاستهای اصلی نظام برنامه‌ریزی به شمار نمی‌آمد، از برنامه چهارم توسعه به بعد رویکرد حمایتی معطوف به این گروه از زنان قوت گرفت. در برنامه پنجم توسعه در قالب ماده ۲۳۰ «توجه به ابعاد معیشتی و اشتغال زنان سرپرست خانوار» به‌عنوان یکی از محورهای ۱۴ گانه این ماده مورد تأکید واقع شد. در سال ۱۳۹۳ «برنامه ملی توانمندسازی زنان سرپرست خانوار» با مدیریت و هماهنگ‌سازی معاونت امور زنان و خانواده و با مشارکت دستگاههای اصلی متولی در موضوع زنان سرپرست خانوار همچون سازمان بهزیستی، کمیته امداد امام خمینی به صورت پایلوت در شهرستان ری به اجرا درآمد. در فرایند تدوین برنامه ششم، موضوع زنان سرپرست خانوار با محوریت دو موضوع ۱) پیشنهاد ملی شدن طرح توانمندسازی زنان سرپرست خانوار (تجربه پایلوت شهر ری) و ۲) تقسیم کار دستگاهی برنامه کاهش آسیبهای اجتماعی شورای اجتماعی کشور، در قالب بند ت ماده ۸۰  به تصویب رسید (دفتر معاون رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده، 2019).

بر اساس ماده‌واحده قانون تشکیل سازمان بهزیستی «مورخ 24/3/59»، طرح توانمندسازی بهزیستی شامل شش فصل است. همچنین شیوه‌نامه توانمندسازی در کمیته امداد امام خمینی (ره) نیز شامل دستورالعمل آموزشی در 3 فصل است.

برنامة توانمندسازی روان‌شناختی خانواده نیز در چهار سطح مجتمع، شهرستان، استانی و کشوری و با تعیین شرح وظایف هر سطح برای مسئولین، مددکار اجتماعی، کارشناس امور اجتماعی شهرستان، روانشناس و مشاور، معاونت اجتماعی، کارشناس مسئول امور خانواده استان، کارشناس‌ارشد روان‌شناسی و مشاوره، کارشناس اشتغال و مدیرکل دفتر امور زنان و خانواده اجرا می‌شود.

بررسیهای تطبیقی نرخ مشارکت و نرخ بیکاری نیروی کار زنان در ایران با سایر کشورها، نشان می‌دهد که زنان در مشارکت اقتصادی از نرخ بسیار پایین ولی در بیکاری از نرخ بالایی برخوردارند (هاشمی[42]، 2001). از این منظر، ایران وضعیتی مشابه کشورهای توسعه نیافته با ساختار فرهنگی و اجتماعی خاص، نظیر پاکستان و عربستان دارد. درحالی‌که به لحاظ چگونگی تحصیلات، نرخ ثبت‌نام مردان و زنان در آموزشهای رسمی پیش از دانشگاه، مشابه یکدیگر هستند و حتی در مراکز آموزش عالی در سالهای اخیر به طور محسوسی نرخ ثبت‌نام زنان از مردان پیشی گرفته است و بیش از 60 درصد کل ثبت‌نام‌کنندگان را شامل می‌شود که از این منظر می‌توان ایران را با کشورهای صنعتی و پیشرفته مقایسه کرد. همچنین بررسی مقایسه‌ای شاخصهای جمعیتی و اجتماعی زنان مانند نرخ باروری، نرخ زاد و ولد به ازای هر هزار نفر، نرخ رشد جمعیتی، نرخ باسوادی زنان 15ساله به بالا و مانند اینها نشان می‌دهد که الگوی جمعیتی و اجتماعی زنان در ایران با کشورهایی نظیر ترکیه مشابه است (هاشمی، 2001).

با بررسی ادبیات تحقیق، 15 پژوهش مرتبط با موضوع توانمندسازی زنان خودسرپرست و سرپرست خانوار که در 10 سال اخیر انجام گرفته، در کنار اسناد بالادستی مثل قانون اساسی، قانون برنامه ششم توسعه و قانون تأمین اجتماعی و نظرات و تجربیات خبرگان این امر راههای پیشنهادی برای توانمندسازی زنان در سه سطح فرد، خانواده و جامعه در قالب جدول شماره (1) بیان می‌شود.

جدول (1) راهکارهای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار

سطح راهکار

راهکار

منبع

فراوانی

سطح فرد

دسترسی به درآمد فردی و خودکفایی فرد (بازتوانی)

قانون اساسی، عباس‌زاده و همکاران (1390)، فیروزی و صادقی (1389)، ریحانی سراوانی و حیدری صوفیانی (۱۳۹۴)، جوان اقبال و جوان اقبال (1394)، مصاحبه (3 نفر)

8

افزایش عزت‌نفس و کاهش فشارهای روحی و روانی

عباس‌زاده و همکاران (1390)، فیروزی و صادقی (1389)، مصاحبه (2 نفر)

4

ارائه تسهیلات تعاونی و اشتغال

قانون اساسی، قانون تأمین اجتماعی، ریحانی سراوانی و حیدری صوفیانی (۱۳۹۴)، مصاحبه (3 نفر)

5

بهبود رفاه فردی (کمک‌هزینه)

عباس‌زاده و همکاران (1390)، مصاحبه (2 نفر)

3

مالکیت منابع مادی

عباس‌زاده و همکاران (1390)، مهرآریا و حسن پور (1394)، جوان اقبال و جوان اقبال (1394)

3

سطح خانواده

نظارت بر منابع مادی

عباس‌زاده و همکاران (1390)، فیروزی و صادقی (1389)

2

سبد کالا خانواده

مصاحبه (3)

3

مشاوره و آموزش پیش از ازدواج و مهارتهای زندگی

قانون تأمین اجتماعی، مصاحبه (3 نفر)

4

مالک بودن در اموال (مانند مسکن، زمین، و...)

فیروزی و صادقی (1389)، مصاحبه (3 نفر)

4

سطح  جامعه

ایجاد و آماده‌سازی جامعه جهت ورود زنان در معرض آسیب به بازار کار

عباس‌زاده و همکاران (1390)، ماسون و اسمیت (2013)، مصاحبه (3 نفر)

5

کسب اعتبار مالی و اجتماعی

عباس‌زاده و همکاران (1390)، ردی (2014)، قور، راموس و دانینگ (2013)

3

حضور فعال در تصمیم‌گیریهای اقتصادی و سیاسی در سطح  جامعه

عباس‌زاده و همکاران (1390)، فیروزی و صادقی (1389)،  آبابا (2008)، مصاحبه (2 نفر)

5

افزایش سطح سلامت اجتماعی

قانون اساسی، ریحانی سراوانی و حیدری صوفیانی (۱۳۹۴)، مصاحبه (3 نفر)

5

تخصیص بودجه به سازمانها جهت حمایت از زنان در معرض آسیب

قانون تأمین اجتماعی، ریحانی سراوانی و حیدری صوفیانی (۱۳۹۴)، مصاحبه (3 نفر)

5

فراهم‌سازی امکانات، آموزش بازتوانی و ایجاد مهارتهای شغلی برای خانوارهای نیازمند

 

 

 

 

عباس‌زاده و همکاران (1390)،

صالحی و نبوی (1395)، ریحانی سراوانی و حیدری صوفیانی (۱۳۹۴)، نوابخش و همکاران (1394)، قلی پور و همکاران (1388)، طباطبایی یحیی آبادی و همکاران (1384)، عبادی و همکاران (1394)، مصاحبه (2 نفر)

9

پرداخت حقوق همسران به زنان سرپرست خانوار و خودسرپرست

عباس‌زاده و همکاران (1390)، مصاحبه (2 نفر)

3

 

ایجاد بیمه خاص زنان در معرض آسیب

قانون تأمین اجتماعی، ریحانی سراوانی و حیدری صوفیانی (۱۳۹۴)، مصاحبه (3 نفر)

6

 

روش

پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و کمی و از نظر روش توصیفی از نوع پیمایش بود. ازآنجایی‌که موضوع پژوهش حاضر، شناسایی و اولویت‌بندی راههای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار با رویکرد دلفی فازی (F-DELPHI) و فرایند تحلیل شبکه‌ای(ANP) بود، جامعه تحقیق در مرحله شناسایی ضمن بررسی  مقالات و متون علمی از 5 نفر از رؤسا، و 3 نفر زن سرپرست خانواده که هدفمند انتخاب شدند مصاحبه شد و بعد از جمع‌بندی خروجی پیشینه و مصاحبه راهکارهای اولیه شناسایی شدند و جهت  غربال‌سازی راههای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار اولیه از روش دلفی فازی استفاده شد که خبرگان شامل بودند از: 18 نفر از خبرگان شامل 6 نفر از مدیران (رؤسا و معاونین ادارات بهزیستی شهرستانها)، 6 نفر از کارشناسان (دربرگیرنده کارشناسان دارای حداقل 7 سال سابقه فعالیت در امور توانمندسازی و اشتغال، امور اجتماعی و امور توانمندسازی زنان سرپرست خانوار) و 6 نفر از زنان خودسرپرست و سرپرست خانوار (دربرگیرنده 2 زن خودسرپرست و 4 زن سرپرست خانوار دارای یک و دو فرزند که از این تعداد 3 نفر به دلیل طلاق، یک نفر به دلیل فوت همسر و دو نفر به دلیل ازکارافتادگی همسر حداقل به مدت 17 ماه تحت پوشش سازمان بهزیستی بوده‌اند).

همچنین در مرحله بعدی (اولویت‌بندی راههای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار) که بر اساس تکنیک فرایند تحلیل شبکهای(ANP) انجام گرفت، جامعه آماری شامل 15 نفر از خبرگان (شامل 2 نفر از اساتید دانشگاهی عضو هیئت‌علمی، 6 نفر از رؤسا و معاونین ادارات بهزیستی، و 8 نفر کارشناسان امور زنان و خانواده مشغول به کار در واحدهای مرتبط با توانمندسازی زنان در سازمان بهزیستی) بود. به دلیل محدودیت جامعه آماری روش نمونه‌گیری در تحقیق حاضر، هدفمند بوده است. ابزار اصلی این پژوهش جهت جمع‌آوری اطلاعات لازم، پرسشنامه محقق ساخته 10 طیفی بوده است. اعتبار پرسشنامه با استفاده از کسب نظرات 4 نفر از خبرگان و اساتید دانشگاهی و پایایی تحقیق با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه صورت پذیرفت که برابر با 812/0 بوده است.

تجزیه‌وتحلیل داده‌ها در دو مرحله صورت پذیرفته است:

1. روش دلفی‌فازی (F-DELPHI) که برای شناسایی و تعیین راههای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار مورداستفاده قرار گرفته است. روش دلفی فازی در دهه 1980 میلادی توسط کافمن و گوپتا ابداع شد (چنگ و لین[43]، 2002). کاربرد این روش به منظور تصمیم‌گیری و اجماع بر مسائلی که اهداف و پارامترها به‌صراحت مشخص نیستند، منجر به نتایج بسیار ارزنده‌ای می‌شود. ویژگی مهم این روش، ارائه چارچوبی انعطاف‌پذیر است که بسیاری از موانع مربوط به عدم دقت و صراحت را تحت پوشش قرار می‌دهد (آذر و فرجی[44]، 2008).

 2. تکنیک فرایند تحلیل شبکه‌ای (ANP) برای رتبه‌بندی و اولویت‌بندی راههای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار. براساس مراحلی استاندارد و با نرم‌افزار SuperDecision ver 2.8 انجام گرفته است. فرایند تحلیل شبکه‌ای روش تصمیم‌گیری جامعی است که می‌تواند همه مؤلفه‌های مرتبط مشهود و نامشهود را در برگیرد، بی‌آنکه به سلسله‌مراتب خطی آنها در رسیدن به تصمیم خدشه وارد کند (ساعتی[45]، 2001). همچنین این فرایند برای به تصویر کشیدن روابط متقابل بین متغیرهای تصمیم و اولویت‌بندی آنها از کیفیت لازم برخوردار است (کردستانی و قاسمی[46]، 2014).

 

یافته‌ها:

همانگونه که در قسمت روش تحقیق توضیح داده شده است تحقیق حاضر در دو مرحله صورت پذیرفته است:

در مرحله اول جهت شناسایی راههای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار پس از مطالعات کتابخانه‌ای و 8 مورد مصاحبه با خبرگان  صورت پذیرفت که درنهایت نتایج به شرح جدول شماره (1) در سه سطح فرد، خانواده و جامعه کسب شده است.

سپس پرسشنامه‌ای بر مبنای نتایج به‌دست‌آمده از گام قبل تهیه شد که دارای 10 سطح اهمیت (از 1 تا 10) بوده است (البته شایان توجه است جهت شفاف‌سازی راهکارهای توانمندسازی در جدول شماره 1 تفضیلی‌تر بیان شدند) و پس از کسب پایایی مناسب به‌منظور جمع‌آوری داده‌ها از نظرات 18 نفر خبره در موضوع موردمطالعه استفاده شد. همان‌گونه که در جدول شماره 2 مشاهده می‌شود در نتایج حاصل از این بخش تنها راههای شماره 1- 3- 4- 7- 8- 10- 13- 14- 15- 17 از میانگینی بیشتر از 8 برخوردار بوده و به‌عنوان راههای برتر انتخاب شدند.

 

 

جدول (2) راههای نهایی انتخاب‌شده به‌منظور اولویت‌بندی به‌وسیله تکنیک دلفی فازی

راهکار

میانگین نظرات

DF

سیاست‌گذاری و تدوین برنامه‌هایی در جهت استقلال فردی و خودکفایی مالی و خروج سرپرست خانوار و خودسرپرست از تحت پوشش سازمان بهزیستی

8.8

8.9

افزایش عزت‌نفس و کاهش فشارهای روحی و روانی

6.8

6.9

ارائه تسهیلات تعاونی و اشتغال

8.9

9.0

بهبود رفاه فردی در راستای کمک‌هزینه‌های تحصیلی، مسکن،  اوقات فراغت، دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی، ورزشی و ...

8.7

8.6

مالکیت منابع مادی

6.6

6.9

نظارت بر منابع مادی

7.8

7.9

ارائه سبد کالا به خانواده سرپرست خانوار و خودسرپرست

8.7

8.9

مشاوره و آموزش پیش از ازدواج و مهارتهای زندگی

8.2

8.1

مالک بودن اموال (مانند مسکن، زمین، و...)

6.1

6.5

ایجاد و آماده‌سازی جامعه جهت ورود زنان سرپرست‌خانوار و خودسرپرست به بازار کار

8.2

8.1

کسب اعتبار مالی و اجتماعی

6.7

6.2

حضور فعال در تصمیم‌گیریهای اقتصادی و سیاسی در سطح  جامعه

7.4

7.1

تدوین و اجرای برنامه‌های پیشگیری، ارتقای سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار و فرزندان آنها در جهت بهبود رفاه جسمانی، روانی و اجتماعی و جلوگیری از آسیبهای کودک‌آزاری و گرایش به مواد مخدر و... نظیر آموزش و غیره

8.2

8.1

تخصیص بودجه بیشتر به سازمانهای مرتبط جهت تحت حمایت قرار دادن خانواده‌های سرپرست خانوار و خودسرپرست

8.4

8.5

فراهم‌سازی امکانات، آموزش توانمندسازی شغلی و ایجاد مهارتهای شغلی خانوارهای سرپرست خانوار و خودسرپرست

8.3

8.4

پرداخت حقوق همسران به زنان سرپرست خانوار و خودسرپرست

6.8

6.6

ایجاد بیمه خاص زنان سرپرست خانوار و خودسرپرست

8.7

8.9

 

در مرحله بعدی جهت اولویت‌بندی راهکارهای کسب‌شده پرسشنامه طراحی شد و با توجه به نظرات خبرگان (15 نفر)، شبکه ANP به‌صورت شکل شماره (1) با در نظر گرفتن سه معیار تحول‌آفرینی، قابلیت اجرایی و کم‌هزینه بودن طراحی شد. سپس جهت بررسی روابط معیارها و گزینه‌ها با یکدیگر و تشکیل مقایسات زوجی دوطرفه اقدام به تشکیل شبکه و آغاز تحلیل با استفاده از نرم‌افزار SuperDecision ver 2.8 شده است.

شکل (2) تشکیل شبکه معیارها و زیرمعیارها در ANP

 

با توجه به شبکه روابط موردنظر ماتریسهای مقایسات زوجی جمع‌آوری‌شده از پرسشنامه‌ها با یکدیگر ادغام شده است. این کار با استفاده از میانگین‌گیری نظرات خبرگان صورت گرفته است. سپس به محاسبه شاخص ناسازگاری مقایسات زوجی پرداخته شد که بر اساس جدول شماره (3)، نتایج حاکی از قابل‌قبول بودن این مقادیر و سازگاری مقایسات دارد.

جدول (3) شاخصهای ناسازگاری

مقدار شاخص ناسازگاری

مربوط به ماتریس مقایسه زوجی

0.10816

نسبت به معیار تحول‌آفرینی

0.05670

نسبت به معیار قابلیت اجرایی

0.05670

نسبت به معیار کم‌هزینه بودن

0.00023

نسبت به گزینه دادن تسهیلات

0.05156

نسبت به گزینه خودکفایی مالی

0.01759

نسبت به گزینه کمک‌هزینه

0.05156

نسبت به گزینه آموزش مهارتهای زندگی

0.05637

نسبت به گزینه بودجه به سازمانها جهت حمایت از زنان

0.01759

نسبت به گزینه ایجاد بازار

0.00011

نسبت به گزینه سبد کالا

0.00885

نسبت به گزینه آموزش تخصصی شغلی

0.10340

نسبت به گزینه بیمه

0.07069

نسبت به گزینه سلامت اجتماعی

 

در گام بعدی باید سوپر ماتریس وزن‌دار شده را به توان بینهایت رساند. به منظور محاسبه حد بینهایت، ماتریس وزن‌دار شده را آنقدر به توان می‌رسانیم تا همگرا شود. در این حالت عناصر یک سطر با یک دیگر برابر شده و عدد بدست آمده وزن نهایی هر راه را مشخص می‌کند که این کار توسط نرم افزار انجام شد و بر اساس نتایج بدست آمده در نهایت راهکارهای بدست آمده به ترتیب اولویت به شرح جدول شماره (4) زیر بدست آمده است:

جدول (4) نتایج حاصل از رتبه‌بندی به روش ANP

رتبه

امتیاز نهایی نرمال شده

راه‌حل

1

0.147

تدوین و اجرای برنامه‌های پیشگیری، ارتقای سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار و فرزندان آنها در جهت بهبود رفاه جسمانی، روانی و اجتماعی و جلوگیری از آسیبهای کودک‌آزاری و گرایش به مواد مخدر و... نظیر آموزش و غیره

2

0.1332

فراهم‌سازی امکانات، آموزش توانمندسازی شغلی و ایجاد مهارتهای شغلی خانوارهای سرپرست خانوار و خودسرپرست

3

0.1314

مشاوره و آموزش پیش از ازدواج و مهارتهای زندگی

4

0.1146

ایجاد و آماده‌سازی جامعه جهت ورود زنان سرپرست خانوار و خودسرپرست به بازار کار

5

0.1133

سیاستگذاری و تدوین برنامه‌های در جهت استقلال فردی و خودکفایی مالی و خروج سرپرست خانوار و خودسرپرست از تحت پوشش سازمان بهزیستی

6

0.0967

ارائه تسهیلات تعاونی و اشتغال

7

0.0826

ایجاد بیمه خاص زنان سرپرست خانوار و خودسرپرست

8

0.0709

ارائه سبد کالا به خانواده سرپرست خانوار و خودسرپرست

9

0.0556

تخصیص بودجه بیشتر به سازمانهای مرتبط جهت تحت حمایت قرار دادن خانواده‌های سرپرست خانوار و خودسرپرست

10

0.0548

بهبود رفاه فردی در راستای کمک‌هزینه‌های تحصیلی، مسکن، اوقات فراغت، دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی، ورزشی و ...

 

با توجه به نتایج بدست آمده راههای ارتقای سطح سلامت اجتماعی به منظور جلوگیری از فساد و اعتیاد و ... برای امرار معاش، ارائه و تسهیل زمینه‌های آموزش تخصصی شغلی و آموزش مهارتهای زندگی به منظور افزایش خودباوری و توانمندی به لحاظ اجتماعی به ترتیب رتبه‌های اول تا سوم میان راههای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار بدست آوردند.

 

بحث و نتیجه‌گیری

رشد جمعیت زنان سرپرست خانوار در دهه‌های اخیر، طیف وسیعی از مسائل و مشکلات در موضوعات اقتصادی، اجتماعی، سلامت و مهارتی، توجه بسیاری از سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان را به این گروه جمعیتی، معطوف داشته است. طرح جامع توانمندسازی زنان سرپرست خانوار اهدافی مانند حمایت همه‌جانبه فردی، اجتماعی و اقتصادی از زنان سرپرست خانوار،‌ هم‌افزایی بین دستگاهها و یکپارچه‌سازی حمایتها در قالب یک فرایند منسجم و کامل،‌ جلب مشارکت حداکثری سازمانهای مردم‌نهاد، تسهیل فرایند توانمندسازی، اشتغال، تولید و عرضه محصولات و ایجاد شرایط امنیت شغلی و پایداری وضعیت مطلوب زنان سرپرست خانوار را در دستورکار دارد (پایگاه تحلیلی خبری خانواده و زنان[47]، 1396).

ماده 80 قانون ششم برنامه توسعه به‌عنوان محوری‌ترین سند بالادستی در این زمینه بیان می‌کند: «دولت مکلف است طبق قوانین مربوطه و مصوبات شورای اجتماعی به‌منظور پیشگیری و کاهش آسیبهای اجتماعی، نسبت به تهیه طرح جامع کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی با اولویت اعتیاد، طلاق، حاشیه‌نشینی، کودکان کار و مفاسد اخلاقی مشتمل بر محورهای ذیل اقدام کند به‌گونه‌ای که آسیبهای اجتماعی در انتهای برنامه به بیست‌وپنج درصد میزان کنونی کاهش یابد» که در بند ت این ماده با تأکید بر توانمندسازی زنان سرپرست خانوار بیان می‌دارد: «تهیه و اجرای کامل طرح جامع توانمندسازی زنان سرپرست خانوار طبق قوانین و مصوبات شورای اجتماعی تا پایان اجرای قانون برنامه توسط ریاست جمهوری (معاونت امور زنان) با همکاری وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سایر نهادهای ذی‌ربط و تأیید برنامه مذکور در هیئت‌وزیران و تصویب در مجلس شورای اسلامی و نظارت بر اجرایی شدن آن».

بر مبنای داده‌های سرشماری سال ۹۵ تعداد کل خانوارهای زن سرپرست در کشور  3.065.000 خانوار است که  ۱۲,۶ درصد از کل خانوارهای کشور را تشکیل می‌دهد. اگرچه شیب این افزایش نسبت به گذشته کمتر شده اما، به طور تقریبی ۵۰۰ هزار خانوار به جمع خانوارهای زن سرپرست در کشور افزوده شده است.

بررسیها نشان می‌دهد که زنان بیش از مردان در معرض فقر و تبعیض جنسیتی قرار دارند. این مسئله به این دلیل است که زنان از قابلیتها و امکانات لازم برای توانمندی و کاهش فقر برخوردار نیستند. وجود موانع و محدودیتها بر سر راه تغییر و تحول پایگاه اقتصادی و اجتماعی زنان متأثر از عوامل فرهنگی و حقوقی، هرگونه تلاشی را برای از بین بردن فقر آنان با مشکل مواجه ساخته است. این مشکلات و موانع برای زنان سرپرست خانوار به‌مراتب بیشتر از سایرین است. امروزه درک و به‌کارگیری استراتژی توانمندسازی یک آرمان آشکار برای ارتقا سلامت روان جوامع است و توانمندسازی فرایندی است که از طریق آن افراد کنترل بیشتری بر تصمیم‌گیریها، شیوه زندگی و فعالیتهایی که بر نوع زندگی آنان مؤثراست، خواهند داشت. توانمندسازی زنان ازجمله مؤلفه‌های مهم در توسعه پایدار است. توانمندسازی به‌عنوان امری ضروری جهت توانمند شدن افراد کم‌درآمدتر برای رسیدن به حقوقشان از طریق دستیابی و کنترل بر منابع طبیعی سازمانها، تعریف می‌شود. این پژوهش به دنبال یافتن بهترین راههای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار بود و اهداف اصلی این پژوهش عبارت بود از شناسایی راههای توانمندسازی زنان سرپرست خانواده و اولویت‌بندی این راهها.

در پژوهشی با بررسی خدمات ارائه شده به 80 زن سرپرست خانوار در دو سال محققین دریافتند بین خدمات بهزیستی و توانمندی اقتصادی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار رابطه معناداری وجود دارد (الهیاری و اسدی[48]، 2015)؛ و در پژوهشهای مختلف این توانمندی از منظرهای گوناگون بررسی شد. در این پژوهش بر اساس اولویت‌بندی صورت گرفته که از نظرات خبرگان به دست آمد می‌توان این طور متوجه شد که توانمندسازی بانوان خودسرپرست و سرپرست خانوار در اولین گام مستلزم فراهم کردن بستری جهت سلامت جسمی و روانی آنها است. سپس که از این موضوع اطمینان حاصل شد باید به آنها از طریق روشهایی مانند آموزش، ایجاد بستر تخصصی برای کار و ... کمک کرد تا خودشان بتوانند با تکیه بر این آموزشها و مهارتهای کسب شده، به برطرف کردن نیازهای خود ازجمله نیازهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... بپردازند. در گامهای آخر نیز به‌عنوان آخرین اهرمهای کمکی درصورتی‌که بانویی به دلیل داشتن شرایط خاصی قادر به رفع این نیازها از طرق ذکرشده نبود باید اقدام به کمک مستقیم از روشهای پرداخت کمک‌هزینه مستقیم و یا سبد کالا کرد.

به‌طورکلی حاصل پیاده‌سازی این مجموعه از سیاستها باعث می‌شود بتوانیم با فعالسازی ظرفیتهای پنهان کشور، علاوه بر کمک به خودشان جهت تعالی زندگی اقتصادی و اجتماعی، میزان تولید در کشور را نیز افزایش دهیم و به بیان معروف اقتصاددانان، کیک اقتصاد کشور را نیز از این طریق بزرگ‌تر کنیم.

فارغ از بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی بانوان خودسرپرست و سرپرست خانوار، پیاده‌سازی این راهها به ترتیبی که بیان شد باعث می‌شود تا عزت‌نفس آنان نیز حفظ شود و داشتن این حس که وابسته به کمک مستقیم کسی نیستند و می‌توانند با تلاش و کار خود مایحتاج زندگی خود را تأمین کنند، موجب سلامت روحی و روانی و افزایش اعتمادبه‌نفس آنها خواهد شد.

با رعایت ترتیب و سلسله‌مراتب روشهایی که در این تحقیق اولویت‌بندی شدند، یعنی اول کمک به حفظ سلامت جسمی و روانی، دوم کمک به آنها جهت کسب درآمد از طریق مهارتهای خود و آموزشهایی که دیده‌اند و در گام آخر از طریق کمکهای مستقیم تحت شرایط خاص، پیشنهادهای عملکردی و کاربردی زیر جهت پیاده‌سازی مفید به نظر می‌رسند:

درنهایت، محققان آتی می‌توانند از مدلهای تصمیم‌گیری چندمعیاره فازی به منظور اولویت‌بندی راهها استفاده کنند.

پیشنهاد دیگری که می‌توان جهت توسعه این تحقیق ارائه کرد بررسی اثرگذاری راههای توانمندسازی پیش از اجرای مدل ANP با استفاده از تکنیک دیمتل باشد.

 

 

ملاحظات اخلاقی

مشارکت نویسندگان

هر چهار نویسنده در نگارش این مقاله مشارکت داشته‌اند.

منابع مالی

برای انتشار این مقاله از هیچ سازمانی حمایت مالی مستقیم یا غیرمستقیم دریافت نشده است.

پیروی از اصول اخلاق پژوهش

تمامی اطلاعات تحقیق با رضایت قبلی مشارکت‌کنندگان و حفظ محرمانگی جمع‌آوری شده است. همچنین در این مقاله کلیه اصول اخلاقی درزمینه سرقت ادبی، تحریف داده‌ها و غیره رعایت شده است.

 

 



[1] - Gerinspon

[2] - Sen

[3] - Patrick

[4] - Joghataei & Hemmati

[5] - mokhtarian

[6] - Busingyea & Kazooba

[7] - Shaditalab, Vahabbi & Varmazyar

[8] - United Nation

[9] - Abbaszadeh, Bodaghi & Aghdasi allamdari

[10] - Rahimian

[11] - Bozar jahromi, javani & Bastiani

[12] - UBOS Report

[13] - Kazemipour

[14] - Young Journalists Club

[15]- Reiter

[16] - Gammage

[17] - Lampietti & Stalker

[18] - Quisumbing, Haddad, & Pea

[19] - Anyanwu

[20] - Djurfeldt, Djurfeldt, & Lodin

[21] - Klasen, Lechtenfeld & Povel

[22] - Mokomane

[23] - Flatّ, muttarak & pelser

[24] - Momenizadeh

[25]. Instrumentale Role

[26]. Expressivenss Role

[27] - Nazoktabar & Veisi

[28] - Bakhtiyari & Mohebbi

[29] - Farokhi

[30] - Shakoori, Rafatjah & Jafari

[31] - Kabeer

[32] - Ketabi, Yazdkhasti & Farokhyrastaby

[33] - Safari

[34] - UBOS Report

[35] - Goetz and Gupta

[36] - Smith and Thurman

[37] - Mayoux

[38] - Davis, Sloan, & Tang,

[39] - Mamsen

[40] - Statistical Center of Iran

[41] - Office of the Vice President for Women and Family Affairs

[42] - Hashemi

[43] - Cheng & Lin

[44] - Azar & Faraji

[45] - saaty

[46] - Kordstani & Ghasemi

[47] - Family and women's News Analytic Base

[48] - Allahyari & Asadi