مقدمه
خانواده رکن اساسی جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است. شکلگیری این نهاد مقدس ناشی از پیوند زناشویی بین زن و مرد است. رضایت فرد از زندگی زناشویی بهمنزله رضایت وی از خانواده و رضایت از خانواده به مفهوم رضایت از زندگی زن و مرد خواهد بود. هنگامیکه فرد در این رابطه، از سطح خشنودی مناسبی برخوردار باشد، زمینه رشد و تعالی و پیشرفت مادی و معنوی جامعه را فراهم خواهد کرد.
هرچه از عمر خانوادههای گسترده میگذرد و تبلور خانواده هستهای در جامعه بیشتر میشود، اهمیت روابط بین اعضای خانواده بهخصوص زن و شوهر بهعنوان ارکان اصلی خانواده واضحتر میشود. در این میان، رضایت زناشویی یکی از مهمترین عوامل اثرگذار بر عملکرد خانواده است. همه زوجها به دنبال آن هستند که از زندگی زناشویی خود لذت ببرند و احساس رضایت کنند. رضایت زناشویی، عبارت است از احساسات خشنودی بهطور عینی، رضایت و لذت تجربهشده توسط زن یا شوهر. با در نظر گرفتن همه جنبههای ازدواج، رضایت یک متغیر نگرشی بوده و بنابراین یک ویژگی فردی برای زن و شوهر محسوب میشود. طبق تعریف الیس[1] (1992)، رضایت زناشویی درواقع نگرش مثبت و لذت بخشی است که زن و شوهر از جنبههای مختلف روابط زناشویی خود دارند. رضایت زناشویی، یکی از مهمترین و مؤثرترین عوامل تداوم یک زندگی موفق، سالم و شاد محسوب میشود (علیجانی و همکاران، 2018).
مفاهیمی مانند رضایت از زندگی، کیفیت زندگی، رضایت زناشویی، رضایت خانواده و غیره بهطور گسترده در طول زمان توسط علوم اجتماعی و روانشناسی موردمطالعه قرارگرفتهاند. از دیدگاه روانشناختی، این مفاهیم شامل درونمایه ذهنی هستند. اگرچه مطالعات طولی و مقطعی زیادی انجام شده است، اما هنوز نتوانسته به رمزگشایی پیچیدگی روابط انسانی و اینکه دقیقاً چه چیزی باعث شکست یا موفقیت یک رابطه بهخصوص در حوزه زناشویی میشود بپردازد(اوپریزن وکریستیا 2012).
رضایت زناشویی موضوعی است که در سراسر جهان موردتوجه قرار گرفته است. رضایت زناشویی به ارزیابی مثبت فرد از روابط زناشویی خود اشاره دارد. به نظر میرسد عوامل مختلفی با رضایت زناشویی مرتبط باشند که ازجمله آنها میتوان به سازگاری شخصیت، همجنسی تحصیلی، همجنسی مذهبی، سطح درآمد، سطح تحصیلات، سن ازدواج اشاره کرد. همپتون[2] در یک مطالعه خارقالعاده روی زوجهای آمریکایی آفریقاییتبار و برداشت آنها از طول عمر زناشویی خود، دریافت که به باور زوجهایی که 25 سال یا بیشتر از ازدواجشان گذشته، طول عمر زناشویی بر چند موضوع استوار است: خداوند پایه و اساس ازدواج، تشریفات و فعالیتهای مشترک مذهبی برای ارتقای صمیمیت، همراهی/دوستی، اهداف و ارزشهای مشترک، الگوسازی برای دیگران، تعهد به ازدواج، اعتماد به طرف مقابل، تأثیر سابقه خانوادگی، رضایت از ازدواج و ... است. مضامین فوق حاکی از آن است که ثبات زناشویی مستلزم تلاش زیاد از سوی زوجین برای حفظ آن است(اوفه و همکاران[3]، 2013).
کاپلان و مدوکس[4] (2002) و میرفردی، رفیعی و بلداجی (2010)، اظهار داشتهاند که رضایت زناشویی یک تجربه فردی است که افراد آن را با توجه به میزان مسرت و خوشی در زندگی زناشویی ارزیابی میکنند. نتایج این محققان نشان داده که رضایت زناشویی به انتظارات، نیازها و خواستهها و تمایلات افراد در ازدواجشان بستگی دارد. به عبارت بهتر، رضایت زناشویی بر میزان رضایت بین زوجها اشاره میکند و این، بـه معنـای میـزان رضایتی است که زوجین در روابط خود آن را احساس میکنند. واژه رضایت زناشویی عبارتی فراگیر است که شامل عناصر ثبات زناشویی و رضایت عمومی از رابطه است.
در بررسی ادبیات، بردبری، فینچام و بیچ (2000) خاطرنشان کردهاند که ثبات زناشویی را میتوان بهعنوان رضایت زناشویی تعریف کرد که شامل ویژگیهای مثبت و منفی ازدواج است (آرچلتا و همکاران[5]، 2011). رضایت زناشویی مفهومی چندبعدی است که شامل عوامل مختلفی مانند ویژگیهای شخصیتی، مالی، سبکهای فرزندپروری و روابط جنسی میشود. از سوی دیگر، مطالعات نشان داده است که رضایت زناشویی دارای ابعاد مختلفی ازجمله رضایت جنسی، دریافت حمایت از شریک زندگی، سلامت شریک زندگی، ارتباطات، ویژگیهای شخصیتی، روابط با دیگران، مشارکت در تصمیمگیری و ارتباط با خانواده همسر، اوقات فراغت، مذهب مشترک و باورهای مذهبی و حمایت اجتماعی است (استونز، 2001).
یکی از مهمترین اهداف ازدواج، اراده برای رسیدن به رضایت زناشویی است. رضایت زناشویی پدیدهای پیچیده و چندبعدی است که در حوزههای مختلف علمی بهطور گسترده موردبررسی قرار گرفته است. در تعریف رضایت زناشویی، کارشناسان اتفاقنظر دارند که رضایت زناشویی کیفیت رابطه را به لحاظ ذهنی مورد ارزیابی قرار میدهد. به نظر میرسد عواملی که بر رضایت زناشویی تأثیر میگذارند یا به آن کمک میکنند ممکن است در فرهنگها متفاوت باشند. بهعنوانمثال، درآمد شوهر، متغیر مهمتری برای رضایت زناشویی در ژاپن در مقایسه با ایالاتمتحده است. پس از ازدواج، افراد به دنبال زندگی سرشار از شادی و رضایت هستند. بنابراین مهمتر از خود ازدواج، موفقیت در ازدواج و رضایت زناشویی است. درنتیجه، کاهش رضایت زناشویی نهتنها باعث ایجاد فضای نامناسب در خانواده میشود، بلکه منجر به بیثباتی خانواده و طلاق میشود. بنابراین با توجه به اهمیت کارکرد متوازن خانواده و جلوگیری از گسیختگی آن، شناخت عوامل مؤثر در رضایت زناشویی که مبنای تحکیم زندگی زناشویی است، ضروری است (ظاهری و همکاران، 2019).
ازدواج فراتر از یک رابطه عاطفی، همانند یک شبکه مشارکت اقتصادی و امنیت اجتماعی است. درآمد، اشتغال، بدهی، دارایی و تقسیمکار خانواده همگی کیفیت و ثبات زندگی زناشویی را شکل میدهند. بهعبارتدیگر، درآمد، خرج کردن، پسانداز و به اشتراک گذاشتن پول از ابعاد جداییناپذیر زندگی زناشویی معاصر هستند. مسائل مالی منبع رایج اختلاف در روابط شخصی، زناشویی و خانوادگی است. رضایت از وضعیت مالی میتواند رضایت زناشویی و بهطور گستردهتر، رضایت از زندگی را افزایش دهد. در مقابل، مشکلات مالی و نارضایتی از وضعیت مالی میتواند منجر به اختلافات زناشویی و طلاق شود. نویسندگان مختلف، در نشریات مختلف از ادبیات دانشگاهی گرفته تا رسانههای جمعی، نشان دادهاند که مسائل مالی ارتباط نزدیکی با اختلافات خانوادگی، مشکلات زناشویی و حتی طلاق دارد (بلوم[6] و همکاران، 1985؛ بورکت2، 1989؛ گادوین3، 1990؛ اسرائیلسن4، 1990). بلومشتاین و شوارتز5 (1983) به این نتیجه رسیدهاند که «پول تعادل قدرت را در روابط برقرار میکند» بنابراین، لحن را برای تعاملات زناشویی تعیین میکند(چوپور و اکر6، 2014).
مطالعات نشان میدهد که درآمد نسبی و استقلال اقتصادی زنان به سرمایه و دارایی ازدواج اضافه میکند و درنتیجه کیفیت زندگی خانواده را افزایش میدهد که به آن اثر درآمد میگویند (اپنهایمر7، 1997؛ راجرز و دی بوئر8، 2001؛ سایر و بیانچی9، 2000). بااینحال، مطالعه دیگری نشان داده است که درآمد نسبی زنان، ازدواج آنها را در برابر انحلال زناشویی آسیبپذیر میکند که به آن اثر استقلال نامیده میشود (فوردینا10 و همکاران 2008؛ کالمین11 و همکاران، 2007؛ راس و ساهیل12 1975؛ هکرت13 و همکاران 1998) (ژانگ14 و همکاران، 2012). این دیدگاه استدلال میکند که درآمد نسبی زنان و منابع مالی زنان بر کیفیت زناشویی تأثیر منفی میگذارد.
درواقع رضایت زناشویی زنان متأهل میتواند نمودی از رضایت افراد در کل کشور باشد. اهمیت حفظ بنیان خانواده در جامعه صنعتی امروز، بررسی عوامل مؤثر بر رضایتمندی زناشویی را از پیش برجسته ساخته است. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه میزان منابع مالی در دسترس و رضایت زناشویی در بین زنان متأهل شهر تبریز است. بر این مبنا تحقیق حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤال است که آیا بین میزان منابع مالی در دسترس و میزان رضایت زناشویی زنان متأهل تبریز رابطه وجود دارد؟
2. چارچوب نظری
در بررسی دیدگاههای نظری در مورد علل رضایت یا نارضایتی زناشویی، روابط اقتصادی بین همسران و بهویژه استقلال اقتصادی همسران از بارزترین عوامل رضایت یا نارضایتی است. بر این مبنا، انتظار میرود استقلال اقتصادی زنان با کاهش عواید حاصل از ازدواج و ایجاد جایگزینی عملی برای همسران ناراضی، احتمال جدایی یا طلاق را افزایش دهد. ارتباط درآمد نسبی و منابع مالی و اقتصادی زنان با کیفیت زناشویی در غرب بسیار موردتوجه قرار گرفته است. بااینحال، مطالعات در مورد تأثیر درآمد نسبی و منابع مالی زنان بر کیفیت زناشویی نتایج متناقضی را به همراه داشته است. اشتغال زنان در شرایط کنونی جامعه، تغییراتی را در ساختار روابط اقتصادی ایجاد کرده است. جامعه ایران در دهههای اخیر شاهد ورود چشمگیر زنان به فضاهای اجتماعی، ازجمله دانشگاه و به دنبال آن ایجاد تقاضا برای فعالیت در بازار بوده است. در فرایند تغییر جایگاه زنان از درون خانهها به جامعه، پول در معانی مختلفی برای آنها نمود و اهمیت مییابد که معنای اجتماعی پول یکی از این موارد است. بررسی معنای اجتماعی پول ازآنجهت است که روشن میکند دانستن معنای پول و کارکرد اجتماعی آن در دستیابی به نقش و جایگاه اجتماعی برای یک زن در جامعه تا چه میزان مهم بوده و تا چه حد گسترش یافته است(مدنی لواسانی و وثوقی، 2014).
اینکه دسترسی به پول بهعنوان بارزترین مصداق سرمایه اقتصادی و منبع قدرت مالی خانواده بر چه اساسی بین زن و مرد تقسیم میشود، معمولاً زنان را در شرایطی قرار میدهد که دسترسی کمتر و محدودتری به این منابع داشته و در موقعیت فرودستتری در مقایسه با مردان قرار گیرند ( علیرضانژاد و زنگنه، 2018).
ویویان زلیزر[7] بر این باور است که پول یک مفهوم اجتماعی- فرهنگی است که متغیرهایی مانند طبقه اجتماعی و جنسیت بر آن تأثیر دارد. یعنی زنی که در جامعه به دلیل دسترسی به سرمایههای اجتماعی و فرهنگی در جایگاه فرادست قرار میگیرد، لزوماً همیشه در خانه موقعیت مشابهی ندارد. این الگو نشان میدهد که رابطه پول و قدرت تکخطی نیست و متغیرهای دیگری روی آن تأثیر میگذارند. ازاینرو برای درک این مسئله لازم است بیشتر درباره دسترسی زنان به پول و توزیع قدرت، کنکاش شود (علیرضانژاد و زنگنه، 2018).
در طـی چنـد دهـه اخیر، ساختار خانواده و روابط درونی خانواده تحتتأثیر اشتغال زنان در جوامع صنعتی تغییر کرده است. خانواده در قرن 20 به دنبال تغییرات مختلف اقتصادی و اجتماعی پدید آمده شکل و ساختار جدیدی به خود گرفته است و این تغییرات بـه نحـوی بـه کم و کیف تربیت فرزندان نیز منتقل شده است(شیخی، 2003).
به نظر گیدنز، در دوران صنعتی اگرچه زنان بهطور سنتی ممکن بود از طریق دریافت هدایایی از طرف والدین یا رسیدن ارثیه به منابع مالی بهجز پول خرجی یا پولتوجیبی که از همسرانشان دریافت میکنند دسترسی داشته باشند. ولی کار دستمزدی زنان شاغل منبع مالی ویژهای را برای آنها فراهم کرده است که میتواند بر روابط اقتصادی درون خانواده تأثیرگذار باشد. بهزعم زیمل، معمولاً در خانواده، بهویژه خانوادههای ایرانی، مردان بهمثابه نانآور و صاحب منابع مالی خانواده شناخته میشدند و زنان به پولهای مشخص از قبیل خرج خانه یا پولتوجیبی دسترسی داشتند. با توجه به تفاوت رفتار زنان و مردان با پول، میتوانیم بپذیریم که قرار گرفتن پول در دست زنان موجب به چالش کشیده شدن تعادل اقتصادی سنتی موجود در خانواده با اتکای به نانآوری مرد میشود. پال[8] (2005) معتقد است زمانی که مردان بهتنهایی بر امور مالی کنترل دارند، زن و مرد در روابط زناشویی شادی کمتری نسبت به زمانی که هر دو در مسئولیتها بهطور مشترک سهیم باشند، نشان میدهند.
پژوهش وگلر[9] و همکارانش (2008) درباره اقتصاد داخل خانه نشان داده است که نسبت کوچک اما فزایندهای از زوجها در تلاشاند تا بتوانند درآمدشان را حفظ کنند و در هزینهکرد درآمدشان به استقلال برسند. بهعبارتدیگر، آنها تا حدودی بهصورت دو واحد اقتصادی مستقل عمل میکنند تا اینکه به ادغام پول بپردازند. ظاهراً پول منبع بزرگ اختلاف بین زن و شوهر و گاه والدین و فرزندان است. معمولاً، موضوعات و مشکلات مربوط به پول کمتر از خشونت خانوادگی و دیگر مسائل زناشویی مدنظر قرار میگیرند. به نظر میرسد در سالیان اخیر، با افزایش تعداد زنان متأهل دارای شغل، بر پیچیدگی و ابهام روابط زناشویی افزوده شده است. اشتغال همزمان زنان و مردان موجب بروز تحول در زندگی آنان شده است. زنان از کار خود درآمد مشخصی دریافت میکنند، اما روشن نیست این درآمد جدید متعلق به چه کسی است. رجوع به واقعیت نشان داد که بسیاری از مردان، درآمد زنان را متعلق به خود میدانند، چون اجازه کار در بیرون از خانه را به زنان تفویض کردهاند. بنابراین منابع در دسترس زنان ازجمله درآمد، تحصیلات، اشتغال و غیره هم ساختار قدرت و هم رضایت زناشویی را تحتتأثیر قرار داده است (علیرضانژاد و خاکپور مروستی،2017).
از دیدگاه نظریه منابع، درآمد حاصل از اشتغال یکی از منابع ارزشمندی است که از طرف زنان وارد رابطه میشود و رابطه قدرت را در خانواده تغییر میدهد، زیرا در این حالت دیگر فقط مرد نیست که صاحب منابع ارزشمند است. نظریهپردازان این دیدگاه نشان دادند علاوه بر اشتغال، دارا بودن منابع ارزشمند دیگری چون منزلت شغلی، تملک و دارایی شخصی و تحصیلات نیز جزء آن دسته از منابعی هستند که به زنان اجازه میدهند تا به اندازه مردان در رابطهای چون خانواده پاداش دهند و رابطه را از شکل رهبری مرد و تبعیت زن خارج کنند (نائبی و گلشنی، 2013).
با توجه به توسعه اشتغال زنان در جامعه و افزایش منابع مالی و اقتصادی زنان و رابطه آن با روابط درون خانواده و زوجین تحقیقات متفاوتی انجام شده که به بعضی از موارد مرتبط و مهم آنها اشاره میشود: بررسی ریس[10] (1980) نشان داد که زنان خانهدار با سطح اقتصادی و اجتماعی پایین، استرس بیشتر و رضایتمندی کمتری نسبت به زنان شاغل دارند. بررسی بوت2 (1977) نشان داد که شوهران زنان شاغل ناسازگاری زناشویی را تجربه نمیکنند و استرس بیشتری نسبت به شوهران زنان خانهدار ندارند. بهعبارتدیگر بسیاری از بررسیها گزارش دادهاند که درآمد اضافی خانواده، میزان زیادی از استرس را مرتفع میکند. وکیلی (1997) معتقد است که عدم توافق زن و شوهر بر اشتغال زن موجب نارضایتی از زندگی زناشویی میشود. چنانچه زن تمایلی به کار کردن نداشته باشد و بهصورت اجباری به اشتغال بپردازد و یا اینکه زن مایل به فعالیت خارج از منزل باشد و شوهر مخالف باشد، در هر دو صورت این اختلافنظر، استرس بیشتری را بر زن تحمیل کرده و بر مشکلات وی میافزاید، ازاینرو از زندگی زناشویی ناراضی میشود (ذوالفقاری و تبریزی، 2012)
بلاد و ولف3، در چارچوب تئوری منابع4 معتقدند که رابطه آشکاری بین قدرت و رضایت زناشویی و منابع در دسترس زن و مرد در خانواده وجود دارد. این دو، قدرت را بهعنوان توانایی بالقوه برای نفوذ و تسلط بر دیگری تعریف میکنند. تعریف قدرت معمولاً از طریق فرآیند تصمیمگیری اندازهگیری میشود و تعادل قدرت در تصمیمگیریها به نفع کسی که منابع و امکانات بیشتری را در اختیار دارد، تغییر مییابد. هرچه منابعی که فرد در اختیار دارد بیشتر باشد، از قدرت بیشتری برخوردار است. چنین فردی حق دارد تصمیمات مهمی را که بر کل خانواده تأثیرگذار است اتخاذ کند. پس میزان قدرت تصمیمگیری هر یک از طرفین در خانواده متأثر از پایگاههای آنها است. در خانواده عموماً با افزایش سطح تحصیلات، درآمد و منزلت شغلی قدرت تصمیمگیری افزایش مییابد متغیرهای ذکرشده بهعنوان منابعی ارزشمندی هستند که بر ساختار قدرت در خانواده تأثیر میگذارند و از آنها میتوان برای کسب قدرت بیشتر در روابط خانوادگی استفاده کرد.
بلاد و ولف بهویژه به منابع درآمد، اشتغال و تحصیلات تمرکز کرده و معتقدند بین این متغیرها و میزان ساختار توزیع قدرت در تصمیمگیری رابطه مثبت وجود دارد. در این میان زنانی که دارای منابع مالی در دسترس بیشتری هستند، در خانواده در تصمیمگیریها مشارکت داشته و نظراتشان در خانواده مهم تلقی میشود و احساس رضایت بیشتری دارند (بلادو ولف، 1969).
بوردیو[11] بر این باور است که دنیای اجتماعی را میتوان بر پایه توزیع منابع تعریف کرد. از نظر وی فضای اجتماعی مجموعهای از روابط قدرت عینی محسوب میشود. کار انواع سرمایهها این است که جایگاه کنشگر را در جامعه و فضای اجتماعی تعیین کنند. بر اساس نظریه بوردیو، سرمایه اقتصادی از انواع خیلی مهم و بنیادی سرمایه است. این سرمایه مهمتر از دیگر انواع سرمایهها و درواقع، شکل مسلط و برتر است (مهدوی و هاشمی، 2010).
طبق تئوری تبادل منابع، تخصیص وظایف جنسیتی در ازدواج، عالیترین نظام مبادله محسوب میشود. ازاینرو انتظار میرود که همسران برای انجام کارهای خانه در خانه بمانند و شوهران در کارهای بازار کار خارج از خانه مشارکت کنند. اگر زن و شوهر هر دو در مشاغل حقوقی مشارکت داشته باشند، تخصیص در ازدواج و نیز عواید حاصل از ازدواج کاهش مییابد. در ضمن، افزایش درآمد واقعی همسران (زنان) و سهم نسبی آنان در درآمد خانواده نیز ممکن است این احتمال را افزایش دهد که همسران تقسیمکار خانواده را ناعادلانه تلقی کنند؛ قدرت شوهرشان را به چالش بکشند و نارضایتی زناشویی بیشتری را تجربه کنند. بهعبارتدیگر، درآمد همسران نهتنها ممکن است منابع لازم برای ترک ازدواج را برای آنها فراهم کند، بلکه میتواند رضایت آنها را از ترتیبات سنتی زناشویی تحتتأثیر قرار دهد.
سایر و بیانچی (2000) اظهار داشتند که اثر استقلال زمانی از بین میرود که ایدئولوژی جنسیتی کار-خانواده و ویژگیهای جمعیتشناختی و دوره زندگی کنترل شود. در مقابل، محققانی که به اثر درآمد اشاره میکنند، معتقدند که اثر درآمد، تأثیر اثر استقلال را خنثی میکند. برخی مطالعات نشان داده است که امروزه اشتغال و مشارکت اقتصادی همسران در درآمد خانواده به امری هنجاری تبدیل شده است. بر اساس این استدلال، درآمد همسران موجب افزایش سرمایه و دارایی در ازدواج و درنتیجه افزایش کیفیت زندگی خانواده میشود و همین امر، احتمالاً ازدواج را برای هر دو همسر جذابتر میکند. راجرز و دی بور (2001) همچنین دریافتهاند که افزایش درآمد مطلق و نسبی زنان با رفاه زناشویی بیشتر (اثر مثبت درآمد) مرتبط است اما خطر طلاق را کاهش نمیدهد (ژانگ و همکاران، 2012).
حضور مسلط و مؤثر پول در بیشتر عرصههای مهم و حیاتی بهاندازهای فزونی گرفته است که ما آن را گشاینده همه گرهها تصور میکنیم. هرچند ممکن است پول فقط یک مفهوم باشد اما افراد انسانی به دلیل درهم تنیدگی و تعامل تنگاتنگ با پول، بهگونهای با ویژگیهای آن عجین و بر آن مسلط شدهاند که خود انواع گوناگونی از آن را در شکلهای مختلف ساختهوپرداخته کردهاند. افراد به روشهای مختلفی پول را دستهبندی، تعریف، طبقهبندی، استفاده، نگهداری و ذخیره میکنند و بر اساس ذهنیت و عملکردشان به آن هویت میبخشند.
پیشینه تجربی
فرجیپاک و همکاران (2020) در مقاله خود برای بررسی رضایت زناشویی زنان شاغل و غیر شاغل به این نتیجه رسیدهاند که اشتغال و کسب درآمد توسط زنان در رضایت زناشویی آنان تأثیر مثبتی بهجا میگذارد. علیرضانژاد و خاکپور مروستی (2018)، در پژوهشی با عنوان «پول زنانه و تداوم حیات خانواده» در شهر تهران، به بررسی تأثیر افزایش پول در دسترس زنان و نقش آن در پایداری خانواده پرداختند. نتایج نشان داد که درآمد زن میتواند بر نقش سنتی مرد بهمثابه نانآور تأثیرگذار باشد. ناتوانی مرد در اجرای نقش نانآوری موجب چالش در خانواده میشود، زیرا زنان و مردان مشارکتکننده در پژوهش آن را وظیفهای مردانه تلقی میکنند. رازقی نصرآباد و رحیمی (2018) در تحقیقی روی احساس امنیت زنان شهر تهران به این نتیجه رسیدهاند که امنیت ازدواج (نگرانی از جدایی یا طلاق از همسر؛ بیتفاوتی همسر نسبت به مسائل زندگی و فرزندان؛ برقراری ارتباط عاطفی همسر با افراد دیگر در بیرون از منزل و عدم تفاهم در زندگی مشترک) در حد متوسط به بالا بوده است. بر اساس یافتههای تحقیق مذکور، امنیت اقتصادی عینی سهم بیشتری در پیشبینی احساس امنیت زنان داشته است. همچنین دسترسی زنان به منابع مالی و مشارکت اجتماعی باعث میشود که کنترل بیشتری بر شرایط زندگی و محیط اطراف خود داشته باشد و در تبدیل شرایط ناامن به شرایط امن موفقیت بیشتری داشته باشد.
صادقی و همکاران (2019) در تحقیقی روی خشونت خانگی علیه زنان و عوامل مرتبط با آن به این نتیجه رسیدند که دسترسی زنان به منابع مالی و حمایتی، در کاهش احتمال خشونت خانگی علیه آنان تأثیر میگذارد. علیرضانژاد و همکاران (2009) در تحقیقی روی سرمایه اقتصادی و جنسیت، چهار نوع منبع مالی را برای زنان برمیشمارد: خرج خانه، پولتوجیبی، حقوق ماهیانه و ارثیه. بر این اساس با افزایش دسترسی زنان به منابع مالی، لزوماً کنترل آنان بر منابع افزایش نمییابد. ولی با افزایش کنترل زنان بر منابع مالی، تصمیمگیریهای مشترک درباره مسائل عمده مالی بین زن و شوهر افزایش مییابد. بدین معنی که دسترسی نابرابر اعضای خانواده به منابع اقتصادی و تفاوت چشمگیر میزان ثروت زوجین، احتمالاً میتواند به افزایش تنش، خشونت و طلاق در خانواده منجر شود.
ذوالفقاری و تبریزی (2011) در تحقیقی دیگر به این نتیجه رسیدند که با افزایش قدرت زن در خانواده، رضایتمندی زناشویی وی کاهش مییابد. در خانوادههایی که بهطور سنتی تصمیمگیری میشود و مرد تصمیمگیرنده نهایی در خانواده است نیز، رضایت زناشویی در خانواده بیشتر است ولی در مواردی که زن تصمیمگیرنده نهایی است، رضایت زناشویی در حد پایین است. مقصودی و همکاران (2012) در تحقیقی روی رابطه سرمایه اجتماعی و سلامت روانی در زوجین شهر کرمان، به این نتیجه رسیدهاند که بین منزلت فرد در روابط قدرت خانواده و رضایت از همسر همبستگی وجود دارد. درواقع کسانی که در روابط قدرت در خانواده، منزلت بیشتری دارند و اصولاً جایی که قدرت بین زن و شوهر مساوی تقسیم شده بود، افراد رضایت بیشتری از همسرانشان ابراز کردند. نتایج این تحقیق، همچنین رابطه معناداری را بین منزلت فرد در خانواده و رضایت زناشویی وی نشان داد. بهاینترتیب، کسانی که در خانه منزلت بیشتری داشتند، در خانوادهشان، قدرت بین زن و شوهر، مساوی تقسیم شده بود و از زندگی زناشوییشان راضیتر بودند؛ زیرا احساس برابری و عزتنفس بالایی داشتند و میتوانستند در تصمیمات مهم زندگی، نقش بازی کنند. این امر بر احساس خشنودی از همسر و احساس خوشبختی در زندگی زناشویی میافزود و این منزلت خود تحتتأثیر میزان تحصیلات، شغل زن و میزان درآمد شوهر افزوده میشد.
نایبی و گلشنی (2013)، تحقیقی با عنوان «تأثیر منابع در دسترس زنان بر قدرت تصمیمگیری در خانواده» در شهر بابل انجام دادند، نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که بهطورکلی قدرت تصمیمگیری زنان در خانواده در سطح بالایی قرار دارد و میان اشتغال، تحصیلات و دارایی شخصی زنان با افزایش قدرت تصمیمگیری در خانواده رابطه مستقیم و مثبت وجود دارد. باریلا ماتزوک[12] و همکاران (2020) در کار تحقیقی خود در مورد رابطه بین رفتار مدیریت مالی و کیفیت روابط و رضایت از زندگی به این نتیجه رسیدهاند که داشتن منابع مالی معتبر و نیز، دسترسی به منابع اهمیت زیادی در کیفیت روابط بین زوجین دارد. بر طبق نتایج این تحقیق، داشتن منابع مالی و مدیریت منابع میتواند بر روی پویایی روابط زوجین تأثیر بگذارد.
چوپور و اکر (2014) در تحقیق خود روی رابطه بین منابع مالی و روابط زناشویی در بین 302 نفر از کارگران در شهر آنکارا به این نتیجه رسیدهاند که کسانی که منابع مالی بیشتری دارند، رضایت بیشتری از ازدواج و روابط زناشویی خود داشتهاند. دیو2 و همکاران (2012) در تحقیق خود تحت عنوان «تبیین رابطه بین منابع مالی و طلاق» به این نتیجه رسیدهاند که پول و منابع مالی بهعنوان یکی از کانالهای ایجاد بیثباتی یا ثبات زناشویی و کاهش یا افزایش رضایت از روابط زناشویی عمل میکند. آرچیلتا3 و همکاران (2011) در مقاله تحقیقی خود تحت عنوان رضایت مالی و منابع استرسزای مالی در رضایت زناشویی، به این نتیجه رسیدهاند که رضایت مالی تأثیر معناداری روی رضایت زناشویی داشته و در مقابل، استرس مالی و یا نداشتن منابع مالی میتواند تأثیر معکوس و معناداری روی رضایت جنسی بگذارد. پاپ4 و همکاران (2009) در مقاله خود تحت عنوان «در ثروت، در فقر: پول بهعنوان موضوعی برای تعارض زناشویی در خانه»، به این نتیجه رسیدهاند که پول بهعنوان عامل ایجاد تعارض زناشویی در خانه و عامل ایجاد استرس در زندگی مشترک تلقی شده و ارتباط معنیداری بین اشتغال زنان و رضایت زناشویی در خانواده وجود دارد.
بر اساس نظریههای ارائهشده در تحقیق و بررسی پیشینه تجربی، مدل نظری پژوهش بهصورت زیر است.
شکل (1) مدل نظری تحقیق
روش
روش تحقیق بهکاررفته در این پژوهش، بر اساس هدف تحقیق، کاربردی و بر اساس نحوه گردآوری دادهها، از نوع پیمایش بود. ابزار اصلی جمعآوری دادهها، پرسشنامه استاندارد بود. در متغیر منابع مالی دسترس زنان از پرسشنامه محققساخته و در متغیر رضایت زناشویی از پرسشنامه استاندارد اینریچ استفاده شده است. در منابع مالی، متغیرهایی مانند ماهانه دریافتی از همسر، ماهانه دریافتی از پدر و مادر، پولتوجیبی از همسر، پولتوجیبی از پدر و مادر، سپرده بانکی، گوشی موبایل، ملک و زمین، درآمد شغلی زن، طلا و جواهرات و ماشین شخصی مدنظر قرار گرفته که پرسشهای مربوط به آن در سطح رتبهای (10 سؤال 7 گزینهای) طرح شده و موردبررسی قرارگرفتهاند. رضایت زناشویی از 8 بعد تشکیلشده که عبارت بودند از مسائل شخصیتی، ارتباط زوجین، حل تعارض، مدیریت مالی، اوقات فراغت، ازدواج و فرزندان، روابط جنسی و اقوام و دوستان. جامعه آماری موردنظر، شامل زنان متأهل بالای 15 سال شهر تبریز بوده است. انتخاب نمونه با استفاده از فرمول کوکران با خطای برآورد پنج درصد و مقدار واریانس بهدستآمده از طریق پیشآزمون انجام گرفت و تعداد 400 نمونه (زن متأهل) به روش خوشهای چندمرحلهای انتخاب شد. برای سنجش روایی یا اعتبار سؤالات پرسشنامه در این تحقیق، روش اعتبار محتوایی (نوع صوری) استفاده شد. همچنین برای سنجش پایایی از روش آلفای کرونباخ استفاده شده و تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS صورت گرفته است. مطابق با آزمون آلفای کرونباخ مقادیر مربوط به رضایت زناشویی برابر با 92/0 و ابعاد آن عبارت بودند از مسائل شخصیتی (81/0)؛ ارتباط زناشویی (79/0)؛ حل تعارض (81/0)؛ اوقات فراغت (72/0)؛ رابطه جنسی (84/0)؛ ازدواج و فرزندان (80/0) و اقوام و دوستان (79/0). مقدار آلفا برای منابع مالی نیز برابر با 76/0 بود. این مقادیر نشاندهنده این است که متغیرهای تحقیق از پایایی لازم برخوردار بوده و بین گویههای هر یک از متغیرها همبستگی درونی بالایی وجود دارد.
یافتهها
بر اساس بررسی انجام شده، بیشتر پاسخگویان در گروه سنی 33-16 ساله (2/53 درصد) و کمترین پاسخگویان در گروه سنی 51 تا 68 سال بودهاند (8 درصد) قرار داشتهاند. کمترین سن پاسخگویان، 16 سال و مسنترین فرد نمونه دارای 68 سال بود و میانگین سنی نمونه موردتحقیق 94/33 سال بود. کمترین تعداد مربوط به پاسخگویانی بود که دارای تحصیلات فوقلیسانس و بالاتر (2/8 درصد) و سپس ابتدایی (34 نفر یا 4/8 درصد) بودند و بیشترین فراوانی مربوط به زنانی بود که دارای تحصیلات در حد دیپلم (8/24 درصد) بودهاند. از نظر شغلی، زنان خانهدار (2/53 درصد) و زنان دارای شغل دولتی (کارمند) (2/20 درصد) در رتبه اول و دوم قرار داشتهاند.
جدول (1) ویژگیهای جمعیتی پاسخگویان (400=n)
|
فراوانی |
درصد |
گروه سنی |
16-33 سال |
213 |
2/53 |
34-50 سال |
162 |
5/40 |
51 -68 سال |
25 |
0/8 |
تحصیلات |
ابتدایی |
34 |
4/8 |
راهنمایی و دبیرستان |
86 |
6/21 |
دیپلم |
99 |
8/24 |
فوقدیپلم |
54 |
5/13 |
لیسانس |
94 |
5/23 |
فوقلیسانس و بالاتر |
33 |
2/8 |
وضعیت شغلی |
کارمند |
81 |
2/20 |
آزاد |
46 |
5/11 |
خانهدار |
213 |
2/53 |
بازنشسته |
11 |
8/2 |
دانشجو |
31 |
8/7 |
سایر |
18 |
5/4 |
منابع مالی در دسترس زنان
بر اساس اطلاعات توصیفی جدول (4)، دامنه نمره پاسخگویان بین 10 و 66 قرار داشت. میانگین منابع مالی دسترس زنان 49/26 و انحراف استاندارد آن 380/9 بود. میانگین منابع مالی دسترس زنان در حد کمتر از متوسط قرار داشت. میانگین دریافتی زنان بهصورت ماهیانه و یا پولتوجیبی از سوی والدین و نیز دریافتی منظم ماهیانه از سوی همسر در حد کمتر از متوسط و دریافتی توجیبی از سوی همسر در حد متوسط قرار داشت. همچنین میانگین سپرده مالی، ارزش ملک و زمین و ارزش ماشین زنان در حد کمتر از متوسط بوده است.
جدول (2) آمارههای توصیفی مربوط به متغیر منابع مالی در دسترس زنان
متغیر |
کمینه |
میانگین |
بیشینه |
انحراف استاندارد |
آماره |
خطای استاندارد |
منابع مالی در دسترس زنان |
10 |
26/49 |
0/478 |
66 |
380/9 |
پولتوجیبی از سوی والدین |
1 |
41/1 |
046/0 |
6 |
922/0 |
پولتوجیبی از سوی همسر |
1 |
10/3 |
085/0 |
7 |
70/1 |
دریافتی ماهیانه از والدین |
1 |
37/1 |
054/0 |
7 |
07/1 |
دریافتی ماهیانه از همسر |
1 |
57/2 |
092/0 |
7 |
84/1 |
سپرده بانکی |
1 |
63/3 |
113/0 |
7 |
27/2 |
ارزش گوشی موبایل |
1 |
12/4 |
073/0 |
7 |
47/1 |
درآمد ماهانه زن |
1 |
16/2 |
085/0 |
7 |
71/1 |
ارزش ملک و زمین |
1 |
95/1 |
091/0 |
7 |
82/1 |
طلا و جواهر |
1 |
25/4 |
093/0 |
7 |
86/1 |
ارزش ماشین |
1 |
69/1 |
073/0 |
7 |
46/1 |
رضایت زناشویی
بر اساس اطلاعات توصیفی جدول شماره (3)، دامنه طیف شاخص رضایت زناشویی پاسخگویان بین 81 و 209 قرار دارد. میانگین رضایت زناشویی پاسخگویان نیز برابر با 22/164 و در حد نسبتاً بالا قرار داشته و نشاندهنده سازگاری و رضایت زناشویی بین زوجین است. میانگین مسائل شخصیتی 17/97 و در حد نسبتاً راضی قرار داشت؛ که نشاندهنده سازگاری با همسر و رضایت از شخصیت همسر است. میانگین ارتباط زناشویی برابر با 18/37 و در حد نسبتاً راضی، نشاندهنده آگاهی زوجین و رضایت آنها از سطح و نوع تعامل و رابطهشان است. میانگین حل تعارض برابر با 17/40 نشانگر نگرشهای واقعبینانه زوجین درباره تعارضات اجتماعی در روابط زناشویی است. میانگین مدیریت مالی برابر با 21/86 درصد و در حد نسبتاً راضی قرار داشت که حاکی از مهارت زنان در مدیریت مالی و توانایی تصمیمگیری در مسائل اقتصادی خانواده است. میانگین اوقات فراغت برابر با 21/27 نشاندهنده رضایت پاسخگویان از نحوه استفاده از اوقات فراغت در رابطه با همسر خود است. میانگین روابط جنسی برابر با 23/14 درصد در حد نسبتاً راضی بوده و حکایت از رضایت نسبی زنان از ابراز عواطف و نگرش در مورد نقش جنسی خود و همسرش در ازدواج دارد. میانگین پاسخهای زنان درباره نگرش نسبت به ازدواج و فرزندان برابر با 11/69 در حد ناراضی بوده و نشاندهنده عدم توافق بین آنان و همسرشان در تصمیمگیری راجع به بچهدار شدن و تعداد مطلوب اعضای خانواده، درک واقعبینانه از تأثیر کودکان بر ازدواج و رضایت از نحوه ایفای نقش والدینی مسئولیتهای تعریف شده دارد. درنهایت، میانگین مربوط به بعدِ اقوام و دوستان برابر با 31/81 و در حد نسبتاً راضی قرار داشت که روابط آرامبخش زوجین با خانواده و اقوام و دوستانشان را نشان میدهد.
جدول (3) آمارههای توصیفی رضایت زناشویی و ابعاد آن
متغیر |
کمینه |
میانگین |
پیشینه |
انحراف معیار |
مسائل شخصیتی |
5 |
97/17 |
24 |
31/4 |
ارتباط |
5 |
37/18 |
24 |
40/4 |
حل تعارض |
5 |
40/17 |
24 |
22/4 |
مدیریت مالی |
7 |
86/21 |
30 |
40/5 |
اوقات فراغت |
5 |
27/21 |
30 |
79/4 |
روابط جنسی |
5 |
14/23 |
30 |
33/5 |
ازدواج و فرزندان |
5 |
69/11 |
28 |
79/4 |
اقوام و دوستان |
10 |
81/31 |
42 |
59/6 |
رضایت زناشویی |
81 |
22/164 |
209 |
36/26 |
آزمون فرضیهها
فرضیه اول: برای آزمون رابطه بین رضایت زناشویی منابع مالی در دسترس زنان از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. با توجه به نتایج آزمون (0/000=p، 406/0=r) میتوان گفت که بین منابع مالی در دسترس زنان و رضایت زناشویی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بدین معنی که با افزایش منابع مالی دسترس زنان، رضایت زناشویی آنها در زندگی افزایش پیدا میکند.
فرضیه دوم: بین ابعاد رضایت زناشویی (مدیریت اقتصادی، حل تعارض، ارتباط زناشویی، زمینههای شخصیتی، فعالیت تفریحی، رابطه جنسی، ازدواج و فرزندان، خانواده و دوستان) و منابع مالی در دسترس زنان رابطه وجود دارد. با توجه به سطح معنیداری همه ابعاد رضایت زناشویی که کمتر از 001/0 یعنی با اطمینان 99 درصد است، بین میزان منابع مالی در دسترس زنان و هر یک از ابعاد رضایت زناشویی (مسائل شخصیتی، ارتباط زناشویی، حل تعارض، مدیریت مالی، اوقات فراغت، روابط جنسی، ازدواج و فرزندان)، رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد. ضریب همبستگی بین متغیرها به ترتیب برابر با 0/307، 0/292، 0/302، 0/460، 0/302، 0/329، 0/290-، 0/277 بوده است. بر این مبنا، با افزایش منابع مالی در دسترس زنان وضعیت روابط زوجین در هر یک از این ابعاد بهتر خواهد شد.
جدول (4) آزمون همبستگی رضایت زناشویی و ابعاد آن با منابع مالی در دسترس
متغیر مستقل |
متغیر وابسته و ابعاد آن |
ضریب پیرسون |
مقدار احتمال |
تعداد نمونه |
منابع مالی در دسترس |
مسائل شخصیتی |
307/0 |
000/0 |
374 |
ارتباط زناشویی |
292/0 |
000/0 |
366 |
حل تعارض |
302/0 |
000/0 |
373 |
مدیریت مالی |
460/0 |
000/0 |
362 |
اوقات فراغت |
302/0 |
000/0 |
368 |
روابط جنسی |
329/0 |
000/0 |
365 |
ازدواج و فرزندان |
290/0- |
000/0 |
347 |
اقوام و دوستان |
277/0 |
000/0 |
362 |
رضایت زناشویی |
406/0 |
000/0 |
274 |
بحث
هدف پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین میزان رضایت زناشویی و منابع مالی در دسترس زنان، در بین زنان متأهل شهر تبریز بوده است. با توجه به یافتهها، بین میزان رضایت زناشویی (و ابعاد آن) و میزان منابع مالی در دسترس زنان رابطه معنیدار وجود داشت. به این معنی که افزایش میزان منابع مالی در دسترس زنان متأهل موردمطالعه با افزایش رضایت زناشویی آنها همراه بود. درواقع با این نتیجه، هدف تحقیق محقق شد. نتایج تحقیقات دیگر مسیر تأثیر منابع مالی زنان از طریق ساختار قدرت در خانواده بر رضایت زناشویی را بررسی کردند، نتایج آنها نشان داده که زنان شاغل به دلیل برخورداری از درآمد ماهیانه و موقعیتی که اشتغال برای آنان به همراه میآورد از توانایی بیشتری در تصمیمگیری و مشارکت در برنامهریزیهای خانوادگی برخوردارند و به این سبب، از زندگی خانوادگی رضایت بیشتری دارند که این امر، خود بر میزان نشاط و شادابی خانواده میافزاید.
طبق نظر دیوید هیر (2001) زنانی که از نظر اقتصادی موقعیت برتری را دارند از نظر منزلت و حرمت اجتماعی رتبه بالاتری را خواهند داشت. این امر ضمن اینکه توزیع قدرت را به نفع زن تغییر میدهد، موجب خواهد شد که همکاری و مساعدت شوهر در کارهای خانه بیشتر شود و همه این عوامل سطح رضایتمندی (زن) را در خانواده بالا خواهد برد. در کشور ما زنان هنوز به نقش خود در زندگی زناشویی بهصورت سنتی نگاه میکنند و ایدهآل آنها این است که شوهر تصمیمگیرنده اصلی در زندگی زناشویی باشد و نقش انفعالی مرد در زندگی زناشویی مطبق ایدهآل شان نیست، بنابراین با افزایش حاکمیت زن در خانواده، زنان احساس نارضایتی زناشویی خواهند کرد. در مقابل، مشارکت مالی زنان در دوام و تحکیم زندگی زناشویی و بالطبع در تحکیم کیان خانواده مؤثر خواهد بود.
بر اساس تعریف زلیزر (1989) از پول و معنای اجتماعی آن و نقش آن در زندگی و روابط بین افراد و نیز مبتنی بر تئوری منابع بلاد و ولف، منابع مالی میتواند قدرت زنان را در استدلال ورزی، تصمیمگیری و احاطه نسبت به پیرامون خود افزایش دهد. به عبارت بهتر، منابع مالی در دسترس زنان میتواند رضایت زنان از زندگی مشترک و زناشوییشان را متأثر کند. بالطبع هر چه قدرت تصمیمگیری بالا باشد، میزان رضایت از وضعیت خود و رضایت از زندگی بالا خواهد بود. دسترسی به منابع مختلف درآمدی و سرمایه اقتصادی میتواند قدرت مانور و وزن زنان در تصمیمگیریهای مهم خانوادگی را افزایش دهد. همچنین همانگونه که بوردیو در نظریه سرمایه و میدان متذکر میشود، هر کنشگر با توسل به سرمایه اقتصادی میتواند جایگاه خود را در فضای اجتماعی تعیین کند. این قدرت به فرد در رسیدن به جایگاه بالاتر کمک میکند. به باور بوردیو سرمایه هر فرد میتواند به وی قدرت تعیینکنندهای در شکلدهی به جایگاه خود در عرصههای مختلف، ارائه دهد. بر این مبنا، زنانی که از سرمایه مالی برخوردارند میتوانند در شکلدهی به جایگاه خود در درون خانواده نقش داشته و همین امر بر ایجاد رضایت آنان از زندگی خانوادگی و زناشویی تأثیر میگذارد.
نتیجهگیری کلی که از تحقیق میتوان گرفت این است که زنانی که دارای منابع ارزشمند مالی هستند در زندگی احساس رضایت بیشتری از زندگی زناشویی خود دارند. نتایج تحقیق همراستا با نتایج تحقیق باریلا ماتژوک و همکاران (2020)، چوپور و اکر (2014)، دیو و همکاران (2012)، آرچیلتا و همکاران (2011)، فرجی پاک و همکاران (2020)، علیرضانژاد و زنگنه (2018)، علیرضانژاد و خاکپور مروستی (2018)، صادقی و همکاران (2019) و علیرضانژاد و همکاران (2009) قرار میگیرد و نتایج این تحقیقات را تأیید میکند. توجه به اشتغال و تحصیلات و سایر منابع مالی زنان امری مهم تلقی میشود. داشتن درآمد برای زنان هرچند به مقدار کم، پشتوانه لازم را برای ابراز وجود زنان در تصمیمگیریهای مهم خانواده فراهم میکند، بنابراین مسئولان میتوانند با فراهم کردن امکانات لازم برای مشاغل هرچند ساده، زمینههای داشتن درآمد و استقلال نسبی مادی برای زنان ایجاد کنند. همانطور که پژوهشها نشان داده است، منابع مالی دسترس زنان که یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی زنان است، پژوهشهای بیشتر درزمینه شناخت این عوامل و چگونگی تأثیر آنها بر رضایتی زناشویی میتواند سودمند باشد.
منابع
Alijani, H. et al. (2018). A Research on Studies of Religious Attitude and Satisfaction with Married Life. Scientific Magazine of Advanced Progresses in Psychology Education, 2, 44-58.
Alirezanejad, S., & Khakpour Marvasti, E. (2017). Feminine money and sustaining family life: A study on families in Tehran. Woman in Development & Politics. 15(4), 549-567. doi:10.22059/jwdp.2017.248309.1007334.
Alirezanejad, S., & Zangeneh, N. (2018). Access to Money and Power Relations in the Relationship of Spouses: A Study in The Local Community of Women of “Dastan Sabz” and “Tekkieh Shohada”. Social Sciences, 25(80), 165-208. doi:10.22054/qjss.2017.15714.1391.
Alirezanejad, S., Khakpour, S., & Fathi, S. (2009). Economic Capital and Gender: A Study on Control over Financial Resources among Families in Tehran. Social Development and Welfare Planning, 6(21), 157-190.
Archuleta, K. Britt,S. L., Tonn, T., & Grable,J.E. (2011). Financial Satisfaction and Financial Stressors in Marital Satisfaction. Psychological Reports, 108(2). 563-576.
Baryla-Matejczzuk, M., Skvarciany, V., Cwynar, A., Poleszak, W., & Cwynar, W. (2020). Link Between Financial Management Behaviors and Quality of Relationship and Overall Life Satisfaction among Married and Cohabiting Couples: Insights from Application of Artificial Neural Networks. International Journal of Environmental Research and Public Health, 16(2), 285-300.
Copur, Z., & Eker, I. (2014). The relationship between financial issues and marital relationship. International Journal of Art and Science, 7(5), 683-697.
Dew, J., Britt, S., & Huston, S. (2012). Examination Relationship between Financial Issues and Divorce. Interdisciplinary Journal of Applied Family Studies (Family Relations), 61, 615-628.
Farajipak, M., Khojastehmehr, R., & Omidian, M. (2020). The Comparison of Marital Satisfaction in Employed and non-employed Women: A Meta-Analysis. Women’s Studies Sociological and Psychological, 18, 1(62), 201-248.
Furdyna, H. E., Tucker, M. B., James, A. D. (2008). Relative Spousal Earnings and Marital Happiness Among African American and White Women. Journal of Marriage and Family, 70, 2, 332-334.
Heer, D. (2001). Society and Population, Translated by Y. Foroutan, Tehran, Mazandaran University.
Kaplan, M., & Maddox, J. R. (2002). Goals and Satisfaction,, Perceived Support for Personal and Collectiv Goals. Journal of Social and Clinical Psychological, 21(2), 132-137.
Madani Lavasani, Sh., & Vosooghi, M. (2014). The Social Meaning of Money from the Perspective of married Women in Karaj. Iranian Journal of Anthropological Research, 4(7), 47-67.
Maqsoudi, S, Moaidfar, S., & Tavakkol, M. (2012). Sociological study of the relationship between social capital and marital satisfaction in kerman couples. Iranian journal of social studies, 5(13), 124-152.
Mahdavi, S. M. S., & Hashemi, K. (2010). Sociological Study of the Effect of Women’s Education on Human Relationships in the Family. Sociological Researches, 4(4), 55-81.
Mirfardi, A., Ahmadi, S., & Rafie Baldaji, Z. (2010). Value Orientation of Development Oriented by Teachers and Effective Social and Economical Factors. Culture- Communication Studies, 11, 11, 199-227.
Nayebi, H., & Golshani, M. (2013). The Effect of Resources Available to Women on Decision-making Power in the Family (Case study: Babol). women in Development & Politics, 11, 1(1), 135-152.
Ofovwe, C., Ofili, A., Ojetu, O., & Okosun, F. (2013). Marital satisfaction, job satisfaction and psychological health of secondary school teachers. Health, 5, 4, 663-668.
Oprisan, E., & Cristea, D. (2012). A few variables of influence in the concept of marital satisfaction. Procedia-Social and Behavioral Sciences, 33, 468-472.
Pahl, J. (2005). Individualization in Couple Finances: Who Pays for the Children? Social Policy and Society, 4(3), 381-391.
Papp, L. M., Cummings, E. M., Goeke-Morey, M. C. (2009). For Richer, for Poorer: Money as a Topic of Marital Conflict in the Home. Family Relation, 58, 1, 91-103.
Rogers, S. J., & DeBoer, D. D. (2001). Changes in wives’ income: Effects on marital happiness, psychological well-being, and the risk of divorce. Journal of Marriage and Family, 63(2), 458–472.
Stones, R. (2001). Key Sociological Thinker, Translated by M Mirdamadi, Tehran: Publication of Markaz
Razeghi Nasabad, H. B., & Rahimi, A. (2018). Dimensions of Security Feeling and Associated Socio Demographic Factors among women in Tehran. Iranian Population Studies, 3(6), 117-151.
Sadeghi, R., Vizheh, M., & Zanjari, N. (2019). Factors Associated with Domestic Violence against Women in Tehran. Social Work Research, 4(14), 37-66.
Sheikhi, M. T. (2003). Sociology of women and family, Tehran: Publishing Company
Tavakkol, M., Moidfar, S., & Maghsudi, S. (2012). Relationship between Social Capital and Mental Health of Married Couples in Kerman. Iranian Journal of Social Problems, 2(1), 169-194.
Vogler, C., Lyonette, C., & Wiggins, R. D. (2008). Money, Power and Spending Decisions in Intimate Relationships. The Sociological Review, 56(1), 117-143
Zaheri, F. et al. (2019). Understanding and Recognizing the Needs of Couples as an Effective Factor in Marriage Success: A Qualitative Study. National Conference on Midwifery and Women’s Health, Mashhad University of Medical Sciences, Faculty of Nursing and Midwifery.
Zelizer, V. A. (1989). The Social Meaning of Money: “Special Monies”. American Journal of Sociology, 95, 2 , pp. 342-377.
Zhang, H. et al. (2012). Wives’ relative income and marital satisfaction among the urban Chinese population: Exploring some moderating effects. Journal of Comparative Family Studies, 43(2), 185-199.
Zolfaghari, D., & Tabrizi, S. (2012). A Qualitative and Quantitative Marital Satisfaction Comparison of Employed Women based on Equality and Inequality in Occupation Level of Couples. Family Research, 7, 4, 421-433.