دوره 23، شماره 88 - ( 2-1402 )                   جلد 23 شماره 88 صفحات 196-157 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

fazelipour M, navah A, moltafet H, Saadabadi A A. (2023). Develop a paradigm model for applying the social entrepreneurship approach in the field of employment of people with physical disabilities. refahj. 23(88), 157-196. doi:10.32598/refahj.23.88.4084.1
URL: http://refahj.uswr.ac.ir/article-1-4027-fa.html
فاضلی پور سیده منا، نواح عبدالرضا، ملتفت حسین، سعدآبادی علی اصغر. تدوین مدل پارادایمی کاربست رویکرد کارآفرینی اجتماعی در حوزه اشتغال افراد دارای ناتوانی جسمی رفاه اجتماعی 1402; 23 (88) :196-157 10.32598/refahj.23.88.4084.1

URL: http://refahj.uswr.ac.ir/article-1-4027-fa.html


متن کامل [PDF 732 kb]   (923 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (1625 مشاهده)
متن کامل:   (756 مشاهده)
مقدمه
 پدیده کارآفرینی اجتماعی برآیندی از تعاملات انسانی و کنش و واکنش بشری است. واژه کارآفرینی اجتماعی اولین بار در ادبیات مربوط به تغییرات اجتماعی در سال 1960 و 1970 پدیدار شد. این مفهوم در دهه‌های 1980 و 1990 توسط بیل درایتون، بنیان‌گذار مؤسسه آشوکا و دیگرانی چون چارلز لید بیتر، به‌صورت گسترده‌ای مطرح شد (مارتین و ازبرگ، 2007).
امروزه سازمانهای بین‌المللی برای پایش و ارزیابی تأثیر کارآفرینی اجتماعی تحقیقات متعددی انجام داده‌اند. این امر مؤید این واقعیت است که با وجود نو بودن این پدیده، جامعه علمی، سیاستمداران و مدیران اجرایی، کارآفرینی اجتماعی را به‌عنوان پارادایم جدیدی برای پاسخ به نیازهای اجتماعی خود پذیرفته‌اند. به‌طور مثال کشور هند دارای سابقه‌ای کهن در کارآفرینی اجتماعی است که با الهام از فلسفه گاندی در پی تحقق آرمانهای بشردوستانه و ارائه خدمات خیرخواهانه به جامعه بوده است (ماجومدار و گانش، 2020).
 محققان رویکرد کارآفرینی اجتماعی را فرایند استفاده نوآورانه و ترکیب منابع برای تعقیب و پیگیری فرصتهای تسریع‌کننده تغییر اجتماعی و یا شناسایی نیازهای اجتماعی تعریف می‌کنند (مایر و مارتی، 2006). آلوورد و همکاران (2004) کارآفرینی اجتماعی را «ایجاد راه‌حلهای نوآورانه برای آسیبها و مسائل اجتماعی، توأم با ترکیب ایده‌ها، ظرفیتها، منابع و ترتیبات اجتماعی موردنیاز برای تحولات اجتماعی پایدار» تعریف کرده‌اند که در آن تأکید ویژه‌ای بر نوآوری دارند (ران و ویلر، 2021).
 در مبانی نظری و تعریفهای کارآفرینی اجتماعی این حقیقت وجود دارد که انگیزه اصلی کارآفرینی اجتماعی به‌جای افزایش ثروت سهامداران و منفعتهای شخصی، خلق ارزش اجتماعی است. محرک اصلی کارآفرینی اجتماعی، مسئله اجتماعی است که باید رسیدگی و حل شود (زهرا و همکاران، 2008).
 به‌بیان‌دیگر کارآفرینی اجتماعی ارائه‌دهنده راه‌حلهایی برای طیف گسترده‌ای از مسائل اجتماعی و به‌عنوان یک مکانیسم مؤثر برای تولید ارزش اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی شناخته شده است (هاو و تالور، 2016). مسائل اجتماعی از سویی، پیچیده و پویا هستند که نیاز به راه‌حلهای بدیع دارند. از سوی دیگر رویکردهای موجود در مورد مسائل و آسیبهای اجتماعی اغلب ناکارآمد و یا بی‌اثر است و اجازه می‌دهد وضعیت موجود بدون وقفه ادامه یابد. کارآفرینان اجتماعی از نوآوری برای پیگیری مأموریت اجتماعی خود، تأمین و حداکثرسازی منابع موجود، ارائه کالا و خدمات به مردم، ایجاد ارزش اجتماعی و مدیریت ریسک استفاده می‌کنند (ران و ویلر، 2021). به نظر می‌رسد یکی از بسترهای کارآفرینی اجتماعی حوزه ناتوانی جسمی است.
 از دیدگاه جامعه‌شناسان ناتوانی جسمی، اغلب وضعیت اصلی معلولان در نظر گرفته می‌شود. بدین معنا که دیگران تواناییهای فرد را نادیده می‌گیرند و فقط ناتوانی را می‌بینند. کسانی که این‌گونه می‌اندیشند گاه فرض می‌کنند، فردی که ناتوانی جسمی دارد، باید کاستیهای دیگری چون کندذهنی هم داشته باشد و متناسب با این تلقی با او برخورد می‌کنند (مشونیس، 2017). تخیل جامعه‌شناختی به ما نشان می‌دهد که بیکاری گسترده، فقط مشکل شخصی نیست بلکه مسئله‌ای اجتماعی است (مشونیس، 2017). در استان خوزستان همچون سایر کشور، نامناسب بودن محیط بیرون از خانه، محدودیت وسایل ایاب و ذهاب، شفاف نبودن پشتیبانی مالی از سوی کارفرما، مسئله تأمین اجتماعی مددجویان و حق بیمه کارفرما، نگرش منفی جامعه و کارفرما نسبت به فردی که دارای ناتوانی است و عدم خودباوری در فرد یا خانواده مسائلی هستند که ایجاد کسب‌وکار برای معلولان جسمی را به فرایندی دشوار تبدیل کرده است.
این امر اتخاذ رویکردی دانش‌محور را برای به‌کارگیری افراد دارای ناتوانی در شرایط استاندارد و عدم سرکوب دریافتی آنها از طریق دستمزدهای ناعادلانه ضروری ساخته است. پژوهش حاضر به دنبال تحلیل کیفی امکان کاربست رویکرد کارآفرینی اجتماعی در حوزه اشتغال افراد داری ناتوانی جسمی است؛ در همین راستا سؤالات اصلی پژوهش به شرح زیر است:
  • ماهیت: ماهیت کارآفرینی اجتماعی افراد دارای ناتوانی چگونه به تقویت ارزشمندی اقتصادی آنان منجر می‌شود؟
  • چه شرایطی زمینه‌ساز شکل‌گیری کارآفرینی اجتماعی برای افراد دارای ناتوانی از دیدگاه فعالان و متخصصان حوزه کسب‌وکارهای اجتماعی هستند؟
  • محدودیتهای توسعه کارآفرینی اجتماعی در ارتباط با افراد دارای ناتوانی از دیدگاه فعالان و متخصصان حوزه کسب‌وکارهای اجتماعی در استان خوزستان کدامند؟
  • راهبردها و راهکارهای تکوین کارآفرینی اجتماعی در ارتباط با افراد دارای ناتوانی از دیدگاه فعالان و متخصصان حوزه کسب‌وکارهای اجتماعی کدامند؟
  •  پیامدهای توسعه و عدم توسعه کارآفرینی اجتماعی در ارتباط با افراد دارای ناتوانی از دیدگاه فعالان و متخصصان حوزه کسب‌وکارهای اجتماعی کدامند؟

پیشینه تجربی
کارآفرینی اجتماعی به دلیل میان‌رشته‌ای بودن، از جنبه‌های متفاوتی مورد تحلیل قرارگرفته است. مطالعات پیشین در حوزه کارآفرینی اجتماعی و اشتغال افراد دارای معلولیت، به پیامدهای کارآفرینی اجتماعی در عرصه اجتماع محلی پرداخته و بیان کرده‌اند که کارآفرینی اجتماعی می‌تواند به بازسازی هویتی گروههای خاص کمک کند. از میان مطالعات داخلی پژوهش محمدی و همکاران (2013) با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر فعالیت شرکتهای کوچک و متوسط مبتنی بر فناوری در حوزه خدمات افراد دارای ناتوانی صورت گرفته است.
پژوهش مذکور با این پیش‌فرض اساسی آغاز می‌شود که یکی از مهم‌ترین سیاست‌گذاریهای حمایت‌کننده از افراد دارای معلولیت که در قوانین و مقررات مصوب برای این افراد، مورد تأکید قرارگرفته است؛ دسترسی این افراد به فضاهای مختلف شهری است. نتایج حاصل از این پژوهش کیفی، حاکی از این بود که عوامل مرتبط با قابلیتهای درونی، ویژگیهای شبکه‌های خارجی، نهادی، فرهنگی، هنجاری و نظارتی، بر فعالیت شرکتهای کوچک و متوسط مبتنی بر فناوری در حوزه خدمات افراد دارای ناتوانی در مدیریت شهری تهران مؤثر هستند.
 باقری و همکاران (2015) در مقاله‌ای به «شناسایی شایستگیهای کارآفرینانه با تأکید بر معلولان جسمی- حرکتی» اقدام کرده‌اند. به‌بیان‌دیگر این پژوهشگران نبود آموزشهای کارآفرینی مناسب برای افراد دارای ناتوانی نداشتن شایستگیهای لازم در این زمینه را ازجمله چالشهای مطرح‌شده در ادبیات کارآفرینی افراد دارای ناتوانی دانسته‌اند. در این راستا با استفاده از روش کیفی و از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با دوازده نفر از کارآفرینان دارای ناتوانی مدیران و برنامه‌ریزان مراکز آموزش و توان‌بخشی افراد دارای ناتوانی شایستگیهای کارآفرینانه افراد دارای ناتوانی جسمی- حرکتی را تعیین کرده‌اند.
مینوئی و کربلایی‌اسماعیل (2020) به «طراحی مدل اشتغال حمایت‌شده دولتی در راستای توسعه کارآفرینی معلولان کشور» پرداخته‌اند. در این پژوهش به مطالعه نظریات اساسی پیرامون اشتغال حمایت‌شده دولتی و کارآفرینی افراد دارای ناتوانی همچنین سیر تکامل نظریات آن پرداخته شده است. از دیگر مطالعات داخلی می‌توان به پژوهش میرزا‌محمدی و همکاران (2020) با عنوان «طراحی مدل توسعه کارآفرینی افراد معلول و جانباز با رویکرد توانمندسازی» اشاره کرد. روش پژوهش تحلیل محتوای کیفی مبتنی بر نظریه داده‌بنیاد و ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق بوده است. نتیجه‌گیری پژوهش بر توسعه، کارآفرینی با رویکرد توانمندسازی افراد دارای ناتوانی و هدایت آن از مرحله آغاز تا مرحله حصول نتایج و حمایتهای زیاد دولت و ملت تأکید دارد.
از میان پیشینه‌های خارجی، رودسار و کاسیورگ (2013)، در پژوهشی با عنوان «کارآفرینی اجتماعی به‌عنوان راهکاری برای افراد معلول» بر این نکته تأکید دارند که اشتغال افراد دارای ناتوانی از منظر مشارکت اجتماعی اهمیت دارد. به‌عبارت‌دیگر هدف اصلی این مقاله بررسی فرصتهای شغلی جایگزین برای افراد دارای ناتوانی است. در این راستا راه‌حلهای مختلف و سیاستهایی که در ارتباط با افراد دارای ناتوانی در کشور استونی استفاده شده است مورد کندوکاو قرارگرفته است.
هریس و همکاران (2014) نیز در پژوهشی با عنوان «کارآفرینی اجتماعی مسیر اشتغال افراد دارای معلولیت» بر این نکته تأکید دارند که شرایط اقتصادی کنونی نیازمند رویکردهای نوآورانه‌تری برای افزایش مشارکت افراد دارای ناتوانی در بازار کار است؛ یافته‌ها نشان داده است که کارآفرینی اجتماعی نقش مهمی در ارائه فرصتهای مشارکت برابر برای افراد دارای ناتوانی در بازار کار دارد. همچنین کلرجایرس و همکاران (2018) در مقاله‌ای با عنوان «کارآفرینی اجتماعی و تأثیر اشتغال افراد داری ناتوانی در صنعت هتلداری» به بررسی شغل مهمانداری و کارآفرینان اجتماعی که افراد دارای ناتوانی را در موقعیتهای خط مقدم استخدام می‌کنند، پرداخته‌اند. این مطالعه نشان می‌دهد که شغل مهمان‌داری می‌تواند با زیر سؤال بردن کلیشه‌های موجود نسبت به افراد دارای معلولیت، تأثیر اجتماعی قابل‌توجهی داشته باشد و دانش قابل‌توجهی را برای کارآفرینان اجتماعی نوپا فراهم کند.
مصطفی و همکاران (2020) در پژوهشی با عنوان «ناتوانی و فقر: مروری بر فرصتهای کارآفرینی اجتماعی برای افراد دارای ناتوانی در مالزی» بر این نکته تأکید دارند که وجود چارچوبهای قانونی و نظارتی برای به‌رسمیت شناخته شدن فعالیتهای اجتماعی در شکل‌گیری و توسعه زیست‌بوم کارآفرینی اجتماعی اهمیت بسزایی دارد. موکس (2021) نیز، در مقاله خود به تحلیل «نابینا بودن و استثنایی بودن در ارتباط با کارآفرینی اجتماعی و بازنمایی پتانسیل نابینایان در نپال» پرداخته است. سؤال اصلی پژوهش این است که در جریان کسب‌وکارهای اجتماعی چگونه استعداد افراد دارای ناتوانی شناسایی و با تقاضای بازار کار مطابقت می‌یابند. نتایج پژوهش نشان داده است که ایجاد تغییر در کیفیتهای کلیشه‌ای مرتبط با وضعیت بدنی معلولان به‌عنوان مداخلات کارآفرینانه اجتماعی (از قبیل آموزش منطق درآمدزایی در کسب‌وکار، تقویت مهارتهای زبانی و نگرشی، ایجاد فضای رقابت، آموزش تصمیم‌گیری مسئولانه در انتخاب بهترین وسیله برای تضمین سوددهی) بر تغییر کلیشه‌های مرتبط با ناتوانی جسمی اثرگذار است. دوی (2021) در پژوهش خود به شناسایی مدلهای مختلف و نحوه عملکرد آنها و همچنین ارائه یک مدل مفهومی از کارآفرینی اجتماعی برای اشتغال و توانمندسازی افراد داری ناتوانی پرداخته است. نتایج پژوهش اهمیت و نقش خلق ارزش سرمایه‌گذاری و هماهنگ‌سازی زیست‌بوم حمایت‌کننده (شامل دولت، دانشگاهیان و نهادهای غیرانتفاعی) در مدل کارآفرینی اجتماعی افراد داری ناتوانی را نشان داده است.
 با تأملی انتقادی بر مطالعات داخلی و خارجی درمی‌یابیم که چیستی عوامل ساختاری در ارتباط با رویکرد کارآفرینی اجتماعی در حوزه اشتغال افراد داری ناتوانی جسمی کمتر موردتوجه قرارگرفته است. همچنین به دلیل تمرکز مطالعات بر ارائه خدمات و توانمندسازی این قشر، کارآفرینی اجتماعی به‌عنوان مکانیزم اصلی توانمندسازی مورد غفلت واقع شده است؛ علاوه بر این، تأکید بر تدوین شاخصهای کارآفرینی اجتماعی کلان در برخی پژوهشهای داخلی منجر به نادیده‌گرفتن بافت اجتماعی و فرهنگی کارآفرینی اجتماعی افراد داری ناتوانی جسمی در ابعاد منطقه‌ای و استانی می‌شود. تأکید بر شایستگیهای کارآفرینانه، اشتغال حمایت‌شده، مشارکت اجتماعی معلولان جسمی، نوآوری در مکانیزمهای حمایتی، به رسمیت شناختن چارچوبهای قانونی و نظارتی به‌عنوان نقاط قوت مطالعات پیشین ارزیابی‌ می‌شود.
در این پژوهش تلاش شده است ضمن تعریف کارآفرین اجتماعی، به‌مثابه موجودی فعال، خلاق و معناساز، لزوم توجه به اشتغال افراد داری ناتوانی در جامعه به‌عنوان واقعیتی اجتماعی که برمبنای تعاملات انسانی و در ارتباط با کارآفرینی اجتماعی بازسازی و تفسیر شود.

روش
 پژوهش حاضر با توجه به ماهیت سیال کارآفرینی اجتماعی رهیافت نظریه داده‌بنیاد را اتخاذ کرده است. این روش که پایه‌گذاران آن گلیسر و اشتراوس هستند، بر نوعی استقرا استوار است که به‌وسیله داده‌های منتج از پژوهش، نظریه تولید می‌کند. در این روش، جمع‌آوری و تحلیل داده‌ها و نظریه احتمالی نهایی با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند و محقق به‌جای پیش‌فرض گرفتن یک نظریه با ورود به حوزه موردمطالعه به داده اجازه می‌دهد تا نظریه را پدیدآورند (استراوس و کوربین، 2011). به‌عبارت‌دیگر ریشه علمی و فلسفی نظریه داده‌بنیاد را می‌توان در رویکرد کنش متقابل نمادین جستجو کرد؛ همچنین عناصر کلیدی آن شامل نمونه‌گیری نظری، مقایسه ثابت، کدگذاری باز، محوری و انتخابی، یادآوری و اشباع نظری هستند.
مشارکت‌کنندگان این پژوهش شامل 12 نفر از فعالان و متخصصان حوزه کسب‌وکارهای اجتماعی است که در عرصه کارآفرینی اجتماعی فعالیت دارند و به‌عبارت‌دیگر صاحبنظر هستند. این افراد گرچه ظاهراً متفاوت هستند، جمع‌کردنشان در یک گروه و ترکیب یافته‌های آنها در یک شکل بدین خاطر است که به دنبال شناخت تعاملی فهم همه این افراد در تجربه کارآفرینی اجتماعی به‌ویژه در ارتباط با افراد دارای ناتوانی بوده و به دنبال مقایسه آنها هستیم. در این راستا انتخاب مشارکت‌کنندگان با هدف دستیابی به بیشترین اطلاعات در مورد پدیده موردبررسی انجام شده است؛ بدین‌صورت که دسترسی به مشارکت‌کنندگان در مراحل ابتدایی کار با توجه به شناخت و آشنایی قبلی نویسندگان پژوهش با کارآفرینان و متخصصان حوزه کسب‌وکارهای مرتبط با افراد دارای ناتوانی محقق شده است. در طی فرایند پژوهش نیز تعدادی از مشارکت‌کنندگان توسط مصاحبه‌شوندگان قبلی معرفی‌ شده‌اند (نمونه‌گیری گلوله برفی). همچنین در روند تحلیل و کدگذاری نیز ایده‌های مطرح‌شده توسط خبرگان پژوهش نفرات بعدی را تعیین کرده است (نمونه‌گیری نظری).
 در این مطالعه برای جمع‌آوری داده‌ها از تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته و تعاملی به‌صورت انفرادی استفاده شده است. این نوع مصاحبه دارای انعطاف‌پذیری و عمق بوده است. فرایند تحلیل داده‌ها، با توجه به اهمیت آن در رویکرد نظریه داده‌بنیاد طی سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی انجام شده است. در این فرایند پیوسته، مصاحبه‌های انجام‌شده به‌صورت خط به خط تحلیل و کدگذاری شده و در قالب مرحله کدگذاری باز، به هر مفهوم موجود در مصاحبه یک برچسب الصاق و بر اساس ویژگیها و ابعاد هر مفهوم، تعداد زیادی کدهای باز و خام پدیدار شدند. در ادامه و در مرحله کدگذاری محوری، هر تعداد از کدهایی که به لحاظ مفهوم و خصایص مرتبط باشند، گردآوری‌شده و به محوریت یک مقوله سازمان‌دهی شدند.
در پژوهش حاضر، برای دست‌یابی به باورپذیری (اعتبار پژوهش) از سه روش کنترل از سوی اعضا، تماس طولانی با محیط پژوهش و روش بازرسی خارجی
 
مقولات فرعی مقوله اصلی نقش پارادایمی
امکان استفاده از کمک افراد دارای ناتوانی در کارآفرینی اجتماعی
به‌کارگیری افراد دارای ناتوانی با توجه به سطح تواناییهای فردی و مهارتها و ارتباطات آنها
لزوم فعالیت افراد دارای ناتوانی در جایگاه و نقش کارآفرین
مشارکت افراد دارای ناتوانی به‌عنوان کارآفرین اجتماعی شرایط علی
انگیزه شرط اول کار افراد دارای ناتوانی در کارآفرینی اجتماعی
بالابودن سطح انگیزه افراد دارای ناتوانی
بالابودن انگیزه کار در میان افراد دارای معلولیت
کم‌توجهی به افراد دارای معلولیت
حضور کم‌رنگ افراد دارای ناتوانی در حوزه کسب‌وکار
نگاه نادرست مسئولان و مدیران در حوزه کار و اشتغال افراد دارای معلولیت
عدم انجام اقدامات مناسب در حوزه شغل‌پذیری افراد دارای ناتوانی توسط نهادها و دستگاههای ذی‌ربط
توجه به انسان‌بودن فرد دارای معلولیت
لزوم مرور و بازنگری دنیای افراد دارای معلولیت
افکار معقول و منطقی لازمه ایده پروری
خلاقیت و افکار بزرگ
مهندسی معکوس ایده‌های مرتبط با افراد دارای معلولیت
تلاش برای عملیاتی‌کردن ایده‌های مرتبط با افراد دارای معلولیت
وجود ایده کارآفرینی اجتماعی مرتبط با افراد دارای معلولیت شرایط زمینه‌ای
آموزش پذیری افراد دارای ناتوانی به‌عنوان تسهیل‌کننده فرایند کسب‌وکار
مسئولیت جامعه در قبال آموزش قشر معلول
برگزاری دوره‌های آموزش کارآفرینی برای معلولان
لزوم ارائه آموزشهای کارآفرینی به معلولان
آموزش پذیری افراد دارای معلولیت
نگاه برابر به افراد دارای ناتوانی و دیگران
تعریف ناتوانی به‌عنوان ضعف جسمی نه ازکارافتادگی کل بدن
معرفی فرد دارای ناتوانی به‌عنوان فرد ناقص توسط دست‌اندرکاران و خانواده معلول
عدم پذیرش طبیعی‌بودن تفاوت فرد دارای ناتوانی در جامعه
تفاوت‌گذاری شرایط مداخله‌گر
معرفی‌کردن فرد دارای ناتوانی به‌عنوان ابزار در بازار کار
به‌کارگیری افراد دارای ناتوانی به‌عنوان ابزار کار توسط کارفرمایان
فاجعه باربودن نوع نگاه جامعه و حکومت به مسئله ناتوانی جسمی
آسیب‌زا بودن به‌کارگیری افراد دارای ناتوانی درازای اعطای امتیازات به کارفرما
 آسیب‌زا بودن مطرح‌شدن به‌کارگیری افراد دارای ناتوانی و اعطای امتیازات به کارفرمایان در نظام اجتماعی و سیاسی کشور
نگاه ابزاری به اشتغال افراد دارای معلولیت
عدم توجه به شاخصهای مرتبط با افراد دارای ناتوانی در انتصاب مسؤولان نهادهای مرتبط با معلولان در استان خوزستان
بی‌توجهی به شایسته‌سالاری
نادیده گرفتن تواناییها و تحصیلات در پستهای سازمانی
عدم تناسب تخصص و مسئولیت در انتصابات مدیریتی
عدم شروع فعالیت کارآفرینی اجتماعی به دلیل محدودیت مالی
ضرورت حمایت مالی برای افراد دارای معلولیت
نداشتن حامی، ضامن یا سرمایه‌گذار درزمینه اخذ تسهیلات بانکی
نیاز به وجود مجموعه‌ای از قوانین و مقررات حمایتی ویژه
همکاری نکردن مسئولان ذی‌ربط و موانع مربوط به وامهای بانکی
ضعف حمایتهای قانونی، نهادی و مالی
نداشتن تخصص حرفه‌ای لازم از دلایل عدم ورود افراد دارای ناتوانی به بازار کار
آشنانبودن با فرصتهای شغلی بازار
 نبود آموزش مناسب شغلی برای افراد دارای معلولیت
عدم آماده‌سازی شغلی
ارائه مسئولیت کاری بر اساس سطح توان و ظرفیت کاری فرد دارای ناتوانی توسط کارفرما در صورت اشتغال به کار در فرایند کارآفرینی اجتماعی
عدم مناسب‌سازی محیط از دلایل عدم ورود افراد دارای ناتوانی به بازار کار
نامناسب بودن تجهیزات محیط کار
فراهم‌سازی تجهیزات متناسب با نوع معلولیت
مناسب‌سازی محیط کار کنش- تعامل (استراتژیها)
ایجاد امید و بلندپروازی در افراد دارای ناتوانی از طریق آموزش
تصویر زندگی و هدف کسب‌وکار برای افراد دارای معلولیت
تصویرسازی ذهنی موفقیت
تصویرسازی ذهنی
فرهنگ‌سازی برای از بین بردن تمایز منفی بین افراد دارای ناتوانی و دیگران
ایجاد اشتغال مبتنی بر برنامه‌ریزی و سیاستهای خاص افراد دارای ناتوانی
نیاز به برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری برای شروع فعالیت و اشتغال افراد دارای معلولیت
برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری
عدم رفع نیازهای زندگی
عدم کسب درآمد
معیشت سخت
محرومیت از مزایای زندگی پیامدها
درآمدزایی افراد دارای ناتوانی عامل ایجاد انگیزه در خانواده
پویایی خانواده افراد دارای ناتوانی و تشویق‌شدن آنها به حضور در کسب‌وکارهای اجتماعی
موفقیت فرد دارای ناتوانی موجب تشویق بقیه معلولان به ورود به کسب‌وکار
توانمندی افراد دارای معلولیت
خوداتکایی









































































استفاده شد. با توجه به اینکه مشارکت‌کنندگان در پژوهش موجه‌ترین افراد برای تعیین قابلیت اعتماد هستند، در این پژوهش این امر از طریق واکاوی مصاحبه توسط خود مشارکت‌کنندگان اتفاق افتاد. به‌گونه‌ای که رونوشت مصاحبه و گزارشی از سؤالهای مطرح‌شده در قالب مفهومهایی در اختیار آنان قرار داده شد تا یافته‌های کلی را ارزیابی کنند و درباره صحت آنها نظر دهند.
برای ارزیابی پایایی پژوهش با تکیه بر نقطه اشباع نظری فرایند کدگذاری انتخابی تا زمانی ادامه یافت که مقوله اصلی و مقوله‌های مرتبط اشباع شدند. این امر زمانی اتفاق افتاد که ویژگیهای بیشتر و جدیدتری از داده‌ها تشخیص داده نشد و با انجام مصاحبه‌های تکمیلی تغییری در طبقه‌بندی مقولات و یا ایجاد مقولات جدید حاصل نشده است. همچنین در کدگذاری انتخابی سرتاسر فرایند گردآوری و تحلیل و تفسیر داده‌ها ضمن کنترل توسط اعضا، برای تأیید ارزش حقیقت یا صحت مشاهده‌ها و تفسیرهای پژوهش‌گر، آن‌طور که آنها خود ظهور می‌یابند به‌صورت رفت و برگشتی انجام شده است. در راستای تأییدپذیری نتایج پژوهش نیز از روش نگارش یادداشتهای تأملی استفاده شده است.
یافته‌ها
 در نتیجه فرآیند تحلیل و کدگذاری مصاحبه‌ها، مفاهیم استخراج‌شده در قالب پانزده مقوله اصلی تدوین شده‌اند. همچنین مقوله هسته پژوهش «تمایزانگاری و عدم توسعه کارآفرینی اجتماعی افراد دارای معلولیت» در مرحله کدگذاری گزینشی و بر اساس مقوله‌های اصلی پژوهش حاصل شد.
جدول (1): مقولات فرعی، مقولات اصلی و نقش پارادایمی مقولات اصلی
  1. شرایط علی
 شرایط علی یا سبب‌ساز معمولاً آن دسته رویدادها و وقایع هستند که بر پدیده‌ها اثر می‌گذارند (استراوس و کربین، 2011). در ادامه توضیحات مقولات اصلی و مقوله‌های فرعی شرایط علی بر اساس نظرات مشارکت‌کنندگان ارائه می‌شود.
مشارکت افراد دارای ناتوانی به‌عنوان کارآفرین اجتماعی
 مشارکت‌کنندگان بر مشارکت فرد معلول در کسب‌وکارهای موجود به‌عنوان کارآفرین اجتماعی تأکید کرده‌اند. اولین قدم برای مشارکت فرد دارای ناتوانی به‌عنوان کارآفرین اجتماعی، درک نیازهای جامعه توسط اوست؛ به این شکل که افراد دارای ناتوانی باید در جامعه فعال و اثرگذار باشد و بتواند درک درست و کاملی از محدودیتهای خود و نیازهای جامعه داشته باشد و در این مسیر با خودباوری بتواند دست به کنش اجتماعی بزند و در کسب‌وکارهای اجتماعی و اقتصادی مشارکت مثبتی داشته باشد. همچنین مشارکت افراد دارای ناتوانی موجب پیامدهای مثبت زیادی هم در جامعه و هم برای خود شخص می‌شود. امکان استفاده از کمک افراد دارای ناتوانی در جامعه و در مسیر کار و کارآفرینی، به‌کارگیری افراد دارای ناتوانی با توجه به سطح تواناییهای فردی و مهارتها و ارتباطات آنها، توجه به نقاط قوت و تواناییهای افراد دارای ناتوانی در فرایند کارآفرینی اجتماعی، لزوم فعالیت افراد دارای ناتوانی در جایگاه و نقش کارآفرین و امکان ایجاد اشتغال به‌تناسب امکانات و تواناییهای فردی، از دیگر عواملی بوده‌اند که مشارکت‌کنندگان به‌منظور مشارکت فعال فرد دارای ناتوانی به‌عنوان یک کارآفرین اجتماعی بیان کرده‌اند.
از اونجایی که فرد دارای ناتوانی در جامعه زندگی می‌کنه و نیازهای جامعه رو می‌فهمه، می‌تونه یک کارآفرین باشه. هرچند ازنظر جسمی شاید نتونه بعضی از کارای خاص رو انجام بده اما با مشارکتش می‌تونه اتفاقای مثبتی رخ بده. پس من خیلی فرقی نمی‌بینم بین معلولان و سایر افراد، منهای اون ضعف جسمی آونها. معلول فردیه که از ناحیه یک قسمت بدن دچار ضعفه مثل ناتوانی در پا یا چشم و معلول به معنای این نیست که همه اجزا بدنش ازکارافتاده است. همونجوری که من به یه فرد نابینا برای ردشدن از خیابان کمک می‌کنم، معلول هم ممکنه نیاز داشته به کمک خانواده‌ش و اونها هم کمکش بکنن، در عین حالی که معلولان هم می‌تونن به بقیه در شرایطی که بتونن کمک کنن و این کمک می‌تونه در مسیر کار و کارآفرینی باشه (مشارکت‌کننده 1:49 ساله/دکتری مدیریت).
لزوم مرور و بازنگری دنیای افراد دارای معلولیت
 مرور و بازنگری دنیای معلولان و یا به عبارتی دیدن معلولان از زاویه نگاه خودشان، مفهومی اصلی در میان مشارکت‌کنندگان بوده است. به این شکل که افراد دارای ناتوانی تنها تفاوتشان را با دیگران در همان ضعف جسمی خود در ناحیه‌ای از بدنشان می‌دانند و این ضعف جسمی در اکثر مواقع مشکلی برای فعالیت آنها ایجاد نمی‌کند. به همین جهت افراد دارای ناتوانی همانند سایرین می‌توانند در اجتماع و کسب‌وکارهای مختلف شرکت داشته باشند. مرور و بازنگری دنیای افراد دارای ناتوانی در میان صحبتهای مشارکت‌کنندگان به شکل و شیوه‌های مختلف بیان شده است.
کل نیاز به معلول حالا از حیطه روانشناسی یا ذهنی اینه که یه فرد به ضعفش اشاره نکنه. بعدها باعث شد که معلولیتم از ناحیه پا و ضعفم اصلاً جلوی منو نگیره و کلا یادم رفت که مشکلی دارم، فقط زمانی که یه نفر اشاره می‌کرد. البته برام هم مهم نبود، مهم این بود که یه هدف خاصی داشتم و به اون هدفه می‌خواستم برسم... در حالت کلی اصلاً برام مهم نیست که چه شکلی‌ام و مهم برام هدفمه (مشارکت‌کننده 5: 29 ساله/مهندسی کامپیوتر).
آمار دقیقی ندارم ولی اطلاع دارم که افراد معلول رو خیلی کم در حوزه کسب‌وکار می‌بینیم یا حداقل به‌صورت ملموس نیست. دلیلش هم اینه که نگاه مسئولان و مدیران این بخشها نگاه اشتباهی نیست بلکه نگاه کاملاً غلطیه و به‌تناسب امکانات و تواناییهای اون آدمها حداقل میشه کار ایجاد کرد. مثلاً اگه کسی ناشنوایی داره میتونیم بگیم اون فرد نمیتونه کارای دستی رو انجام بده. یا به شکلها دیگه که نگاه بکنیم ممکنه معلول توی بخشهایی مشکل داشته باشه ولی تو بخشهای دیگه نه (مشارکت‌کننده 11: 40 ساله/دکتری حقوق).
بالابودن انگیزه کار در میان افراد دارای معلولیت
 مشارکت‌کنندگان مواردی را مطرح کرده‌اند که می‌توان آنها را تحت عنوان بالابودن انگیزه کار در میان افراد دارای ناتوانی مفهوم‌بندی کرد. بنا بر نظر مشارکت‌کنندگان افراد دارای ناتوانی نسبت به سایرین از انگیزه بالاتری برای کسب‌وکار برخوردار هستند، چراکه افراد دارای ناتوانی چیزی برای از دست دادن ندارند و تمام تلاش خود را برای انجام دادن کار به بهترین شکل به کار می‌گیرند، آنها همچنین در تلاش هستند تا ذهنیتی منفی که در جامعه نسبت به افراد دارای ناتوانی وجود دارد را از بین ببرند. به همین دلیل انگیزه زیادی برای تلاش بیشتر دارند و درصدد هستند که با نشان دادن عملکرد مناسب از خودشان، جایگاه خود را در جامعه تغییر دهند. همچنین افراد دارای ناتوانی برخلاف سایر افراد تلقی از در شأن نبودن برخی از فعالیتهای موجود در جامعه ندارند و به همین دلیل توانایی و آمادگی دارند که برخی از فعالیتهایی که افراد عادی تمایلی به انجام دادن آنها ندارند را انجام دهند.
ببینید مشکلات ذهنی هستند یعنی برخاسته از ذهن انسانند. یعنی اگر بخواین نگاه کنین بهترین تجارت رو میشه در خوزستان انجام بدیم و بهترین تجارت همین افرادی میتونند انجام بدهند که مردم فکر می‌کنند مشکل دارند و به درد کار نمی‌کنند میشه. چرا چون شرط اول زندگی کردن بین انسانها اینه که باید انگیزه داشته باشند. این انگیزه شرط اوله. ما اومدیم دیدیم انگیزه این افراد معلول خیلی بالاتر از آدمهای عادی هست. متأسفانه مردم ما آگاهی پایینی دارند و متأسفانه ادعاشون خیلی بالا است.(مصاحبه‌شونده:3/49 ساله/ دیپلم)
زمانی که دیگران متوجه نقص من میشن رفتارشون با من تغییر می‌کنه و نگاه‌شون ترحم‌آمیز میشه. چیزی که من واقعاً ازش فراری‌م. اصلا دوست ندارم کسی با ترحم با من برخورد بکنه. من همون آدم عادیم فقط فیزیکم فرق میکنه. ذهنم و تواناییهای ذهنیم همونه با این تفاوت که من چیزی برا از دست دادن ندارم و اگه قرار باشه کاری بکنم مطمئناً پیگیرترم و بیشتر تلاش می‌کنم که بهتر انجام بدم (مشارکت‌کننده 5: 29 ساله/مهندسی کامپیوتر).
  1. شرایط زمینه‌ای
 شرایط زمینه‌ای، مجموعه خاصی از شرایط‌اند که در یک زمان و مکان خاص جمع می‌آیند تا مجموعه اوضاع‌واحوال یا مسائلی را به وجود آورند که اشخاص با عمل/تعاملهای خود به آنها پاسخ می‌دهد (استراوس و کوربین، 2011). در ادامه توضیحات مقولات اصلی و مقوله‌های فرعی شرایط زمینه‌ای بر اساس نظرات مشارکت‌کنندگان ارائه می‌شود.
آموزش‌پذیری افراد دارای معلولیت
 بنا بر نظریات مشارکت‌کنندگان، آموزش به‌عنوان یک فرآیند در ارتباط با افراد دارای ناتوانی باید موقعیت و جایگاه آنان را ترسیم کند و بتواند این گروه از جامعه را به جایگاه موردنظر خود برساند. به همین دلیل آموزش‌پذیری افراد دارای ناتوانی به‌عنوان یکی از شرایط زمینه‌ای می‌تواند جایگاه افراد دارای ناتوانیها در جامعه تقویت کند و آنان را برای وارد شدن به حوزه کسب‌وکار کمک کند. ازاین‌جهت آموزش پذیر بودن افراد دارای ناتوانی به‌عنوان یک تسهیل‌کننده در فرایند کسب‌وکار مسئله‌ای بااهمیت است.
فرد معلول رو هرچی بهش میگی گوش میده پذیرش داره، آموزش پذیره و وقتی یک فردی آموزش پذیر باشه تقریباً کار نود درصد آسون شده یعنی خواه فرد سالم باشه یا معلول نود درصد مشکلات حل شده... در آموزش یک سری نگات رو باید توجه کرد باید در ذهنشون جا بندازیم که الآن کجا هستین و در آینده قرار هست که به کجا برسین که این امر در یک جلسه میسر نیست ولی در جلسه اول کلید میخوره تا جلسات بعد (مشارکت‌کننده 9: 40 ساله/ کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی).
وجود ایده کارآفرینی اجتماعی مرتبط با افراد دارای معلولیت
 مشارکت‌کنندگان وجود ایده کارآفرینی اجتماعی مرتبط با افراد دارای ناتوانیها به شکلهای مختلف بیان کرده‌اند. بنا بر نظرات آنان، وجود ایده کارآفرینی اجتماعی مرتبط با افراد دارای ناتوانی تلاش برای عملیاتی کردن آن ایده‌ها تحت‌تأثیر ذهن باز، افکار معقول و منطقی لازمه ایجاد و با اخذ ایده کارآفرینی اجتماعی مرتبط با تواناییها و نیازهای این قشر است.
ایده من یه ایده خاصی هست که تو کشورهای خارجی استفاده می‌شه و اون ایده فری لنسر هست و مخصوص افرادی هستش که مشکل فیزیکی رو واقعاً دارن و اجازه فعالیت بهشون نمیده یا افرادی که ذهنشون درگیر مسائل فیزیکی شده و نمی‌تونن خودشون رو از لحاظ فیزیکی به اون شرایط ایدهآل برسن (مشارکت‌کننده 5: 29 ساله/مهندسی کامپیوتر)
  1. شرایط مداخله‌گر
 شرایط مداخله‌گر، عواملی هستند که شرایط علی را تخفیف یا به نحوی تغییر می‌دهند، شرایط مداخله‌گر یا شرایط دخیل اکثراً برخاسته از اوضاع‌واحوال نامنتظره و اتفاقی‌اند که لازم است با عمل/تعامل به آنها پاسخ داده شود (استراوس و کوربین، 2011). در ادامه توضیحات مقولات اصلی و مقوله‌های فرعی شرایط مداخله‌گر بر اساس نظرات مشارکت‌کنندگان ارائه می‌شود.
تفاوت‌گذاری
 مفاهیم بسیار زیادی از صحبتهای مشارکت‌کنندگان استخراج شد که همه آنان را می‌توان تحت عنوان مقوله تفاوت‌گذاری، مفهوم‌بندی کرد. تفاوت‌گذاری موجب شده است که افراد دارای ناتوانی سایر افراد جامعه جدا و متمایز دیده شوند و به همین دلیل تواناییها و استعدادهایشان نادیده گرفته شود و نتوانند به‌عنوان یک فرد عادی در جامعه کنش داشته باشند و به کسب‌وکارهای مختلف روی آوردند. این تفاوت‌گذاری در سطوح مختلف وجود داشته است. هم از سوی افراد جامعه و هم از سوی قوانین و فرهنگهای موجود و هم در نگرش فرد معلول نسبت به خود. به شکل خلاصه می‌توان بیان کرد که این تفاوت‌گذاری به‌عنوان یک عامل مداخله‌گر تا حد بسیار زیادی تبیین می‌کند که چرا افراد دارای ناتوانی نمی‌توانند در جامعه و کسب‌وکار به موفقیت دست پیدا کنند و همیشه از مقایسه‌شدن و متفاوت‌بودن و متمایز دیده شدن متضرر شده‌اند.
... الآن هم مسئله‌ای پیش بیاد که درباره معلولیتم صحبت بشه ناراحت می‌شم. اگه به زبان ساده بخوام بگم همش برمی‌گرده به یه اصطلاح: مقایسه و متمایز بودن افراد معلول نسبت به دیگر افراد جامعه. ببینید من تو این مدتی که مشغول به کار بودم افرادی کمی بودند که من رو متمایز از بقیه نمی‌دونستند و به موضوع ضعفم اشاره نمی‌کردند. یه سری افراد هم بودند که در ملأعام به این موضوع اشاره می‌کردند، بدون این‌که از من اجازه بگیرند که آقا مشکلی نداری که به این موضوع اشاره بکنیم. کاملاً به‌صراحت می‌گفتند آقای ساعدی اینجوریه (با این وضعیت جسمانی) بهتر از بقیه هستند، کمتر از بقیه هستند و همیشه یه دلیل بوده...
باید معلولان رو مثل بقیه آدما بشون نگاه کنی. هرچند از نظر جسمی شاید نتونه بعضی از کارای خاص رو انجام بده، پس من خیلی فرقی نمی‌بینم بین معلولان و سایر افراد، منهای اون ضعف جسمی اونها. معلول فردیه که از ناحیه یک قسمت بدن دچار ضعفه مثل ناتوانی در پا یا چشم و معلول به معنای این نیست که همه اجزا بدنش ازکارافتاده است. درحالی‌که واقعاً اینجوری نیست و ممکنه معلول از یه بخش یا ناحیه‌ای برخوردار نباشه (و بخشهای دیگه جسمی و روانیش قوی باشه) دلیلش (دلیل این نوع نگاه) هم اینه که مسئولان، دست‌اندرکاران و حتی خانواده‌ها معلول رو به‌عنوان یک آدم ناقص معرفی کرده‌اند. اما توجه به این کمه چون‌که جامعه این رو خوب معرفی نکرده و فقط تنها تفاوتش با ما اینه که حالا یه عضوش رو از دست داده و ممکنه روح خیلی بزرگی داشته باشه (مشارکت‌کننده 8: 29 ساله/مهندسی مکانیک).
نگاه ابزاری به اشتغال افراد دارای معلولیت
 مشارکت‌کنندگان وجود نگاه ابزاری به اشتغال افراد دارای ناتوانی در جامعه و در میان کارفرمایان را عاملی می‌دانند که باعث شده است معلولان نه‌تنها به جایگاه مناسبی دست پیدا کنند، بلکه دچار مسائل منفی بسیار زیادی در جامعه شوند و علاوه بر پیدانکردن کسب‌وکار مناسب و عدم توانایی برای راه‌اندازی کسب‌وکارهای خود به آسیبهای روحی و روانی فراوانی دچار شوند. بنا بر نظرات مشارکت‌کنندگان، افراد دارای ناتوانی به‌عنوان یک نیروی کار ارزان و در دسترس در اختیار کارفرمایان قرار می‌گیرند. کارفرمایان نیز خلاف میل باطنی خود در به‌کارگیری این قشر و صرفاً برای جلب امتیازات دولتی ناشی از جذب افراد دارای معلولیت، اقدام به استفاده از آنان در فعالیتهای اقتصادی خود می‌کنند.
...میان معلول رو به‌عنوان یک ابزار معرفی می‌کنن و به کارفرما و کارآفرین، پیمانکار میگن که اینها رو به کار بگیرین و اینکه معلولان رو به‌عنوان ابزار کار در اختیار کارفرما قرار بدن. علاوه بر این جنبه؛ نگاه جامعه و حکومت به این مسئله می‌تونه فاجعه‌بار باشه. چراکه دولتها و نهادها میان و به کارفرما میگن که اگه شما بتونی چند تا معلول رو به کار بگیری من این امتیازات رو به شما میدم، به نظر من که این غلط‌ترین کاره و مفهومش برای کارفرما و کارآفرین اینه که فلان خانم یا آقایی که داره اینجا کار میکنه صرفاً برای اون امتیازیه که قراره بهش بدن و این نگرش همیشه همراه کارفرما یا کارآفرینه...(مشارکت‌کننده 12: 36 ساله مهندسی صنایع)
عدم تناسب تخصص و مسئولیت در انتصابات مدیریتی
 عدم تناسب مسئولیت و تخصص به‌عنوان مفهومی است که به طیف گسترده‌ای از انتخابها و انتصابات دولتی و نهادی در پستهای مرتبط با افراد دارای ناتوانی برمی‌گردد. مشارکت‌کنندگان افراد دارای ناتوانی را افرادی می‌دانند که از ویژگیها، تواناییها و استعدادهای خاصی برخوردار هستند و همچنین ضعفی جسمی در ناحیهای از بدن خود دارند که سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی برای آنها تحت‌تأثیر این مسائل باید اتفاق بیفتد و این امر به مدیران بالادستی برمی‌گردد که چقدر با این مسائل این قشر آشنا هستند و به چه میزانی تخصص و مسئولیتشان با هم همخوانی دارد. به باور مشارکت‌کنندگان انتصابات مدیریتی در سازمانهای مرتبط با افراد دارای ناتوانی همانند سازمان بهزیستی تا حد زیادی بدون در نظر گرفتن شرایط و شاخصهای خاص این قشر صورت می‌گیرد که این مسئله خود موجب می‌شود که افراد دارای ناتوانی به‌عنوان گروه هدف این سازمانها نتوانند به خواسته‌های خود در حوزه اشتغال دست پیدا کنند.
شاخصهای یک فرد برای مدیرکل یا ریاست بهزیستی و سازمانهای مرتبط با معلولان در انتخاب افراد در نظر گرفته‌شده یا خیر؟ درحالی‌که باید توجه کنیم به تواناییها و تخصص و شایستگیهای افراد برای گرفتن پستهای مهم دولتی و سازمانی مرتبط با معلولان. باید فکر کرد و اقدام کرد و اگر چنین نکرد پیامدهای منفی بسیار زیادی میتونه اتفاق بیفته، چیزی که الآن می‌بینیم اتفاق نیفتاده و خیلی از مدیران شناخت کاملی ندارن متأسفانه (مشارکت‌کننده 7: 29 ساله/دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی).
عدم آماده‌سازی شغلی
 مشارکت‌کنندگان عدم آماده‌سازی شغلی افراد دارای ناتوانی را عاملی می‌دانند که موجب شده است این افراد نتوانند کسب‌وکار خود را راه‌اندازی کنند و یا در فعالیتهای اقتصادی و شغلی موفق باشند. این عدم آماده‌سازی، تحت‌تأثیر عدم آموزشهای مناسب به افراد دارای ناتوانی و کسب‌نکردن شایستگیهای حرفهای برای ورود به بازار کار بوده است.
اینکه نداشتن تخصصشون خیلی مهمه، چون اکثر معلولها تخصصی ندارند و یا اینکه آشنا به فرصتهای شغلی بازار نیستند، همین‌که آشنا با فرصتهای شغلی بازار نیستند این یک مشکل ایجاد می‌کند برای اشتغال معلولان. مشکل بعدی نبودن برنامه مدون و درازمدت برای شروع فعالیت معلولانه چون اینا اگر برنامه‌ای نداشته باشند در درازمدت طبق اون اصول پیش بروند و به اشتغال برسند (مشارکت‌کننده 5: 29 ساله/مهندسی کامپیوتر).
 همچنین عامل دیگری که باعث شده است آماده‌سازی شغلی افراد دارای ناتوانی اتفاق نیفتد محدودیتهای نگرشی خانواده و یا به‌عبارت‌دیگر عدم قدرت ریسک و عدم باور به فرزند دارای ناتوانی خود است که باعث می‌شود فرد دارای ناتوانی نتواند به خودباوری و آماده‌سازی شغلی دست پیدا کند.
مشکل دیگر پایین‌بودن قدرت ریسک‌پذیری، هم خود معلولان هم ‌خانواده‌هایشان، چون وقتی باهاشون صحبت می‌کنیم بیا کارآفرینی ایجاد کنیم میگه نه ما حوصله این کارها رو نداریم. میگن خانم شما این معلولها رو ببرید سرکار یا حقوق 2 میلیون 3 میلیون تومن ما راضی هستیم و هرروز هم بیاد و بره (مشارکت‌کننده 9: 40 ساله/ کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی)
ضعف حمایتهای قانونی، نهادی و مالی
 مشارکت‌کنندگان موارد بسیار زیادی را مطرح کرده‌اند که می‌توان آنها را تحت‌عنوان ضعف حمایتها در بخشهای مختلف قانونی، نهادی و مالی از افراد دارای ناتوانی دانست. ازجمله ضعف حمایتهای قانونی که استخراج شده‌اند می‌توان موارد ذیل را مطرح کرد: نیاز به وجود مجموعه‌ای از قوانین و مقررات حمایتی ویژه و نبود این قوانین، عدم اجرای ماده 7 قانون حمایت از افراد دارای ناتوانی به دلیل سیاست اشتغال در بخش خصوصی، عدم اجرای قوانین ویژه در راستای حضور اثرگذار افراد دارای ناتوانی در بازار کار و عدم اجرای ماده 7 قانون حمایت از افراد دارای ناتوانی در مورد اختصاص 3 درصد از مجوزهای استخدامی دولتی و عمومی به افراد معلول واجد شرایط کار.
این درسته به لحاظ قانونی هم با رئیس برنامه بودجه خوزستان صحبتی داشتیم و ایشون قبول نکردن مبلغی برای این جوونها اختصاص بدند چون در قانون تعریف نشده. گفتند بله میدونم شما کارآفرینی کردین شما افراد معلول رو بردین سرکار، ولی هیچ جایی ننوشته که در قسمت فروش ما بتونیم یک وامی به شما بدهیم (مشارکت‌کننده 4: 60 ساله/کارشناسی طراحی لباس).

من به‌صراحت و مستند می‌گم که نهادها و دستگاههای ذی‌ربط برای تو این مسیر هیچ اقدامی نمی‌کنن، اگه این اقدامات کم بود می‌گفتم اقدامات کمی می‌کنن اما واقعیت اینه که هیچ اقدامی نمی‌کنن (مشارکت‌کننده 7: 29 ساله/دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی).


من تا حالا کاری رو هنوز شروع نکردم که بخوام چند نفر رو استخدام کنم ولی به خاطر محدودیت مالی نتونستم. چراکه هزینه‌های خیلی بالایی هست که خودم از پسشون برنمیام حمایت مالی همیشه لازم بوده (مشارکت‌کننده 11: 40 ساله/دکتری حقوق).
  1. کنش- تعامل (استراتژیها)
 استراتژیها کنشهای با منظور و عمدی هستند که برای حل یک مسئله صورت می‌گیرند و با صورت گرفتن آنها پدیده شکل می‌گیرد (استراوس و کوربین، 2011). در ادامه توضیحات مقولات اصلی و مقوله‌های فرعی کنش- تعامل (استراتژیها) بر اساس نظرات مشارکت‌کنندگان ارائه می‌شود.
مناسب‌سازی محیط کار
 مشارکت‌کنندگان در جریان مصاحبه تأکید بسیاری بر ارتباط کارآفرینی اجتماعی و مناسب‌سازی محیط کار افراد دارای ناتوانی داشته‌اند. چگونگی برخورد و رفتار کارفرما و فراهم‌سازی شرایط روحی و روانی مناسب، فراهم‌سازی تجهیزات متناسب با نوع ناتوانی و تأمین مکانهای ویژه فعالیت و کسب‌وکار افراد دارای ناتوانی ازجمله راهبردهای اساسی مرتبط با مناسب‌سازی محیط کار هستند.
برای ورود معلولان در فرایند کارآفرینی اجتماعی محیط کار باید مناسب باشه. خیابونها برای رانندگی افراد سالم هم مشکل داره، اونقدر چاله‌چوله، آب فاضلاب دارد که یک معلول ویلچری نمی‌تواند، حتی یک معلول جسمی و حرکتی باشد، حتی یک نابینا نمی‌تواند از این موانع رد بشوند. نکته بعدی که می‌توان بهش اشاره کنیم در حوزه ناتوانی مناسب بودن تجهیزات محیط کار هست. وقتی ما معلولی را وارد بازار کار می‌کنیم مثلاً معلول ما قدکوتاه است، بنابراین این باید از طرف دولت میزی، تجهیزاتی متناسب با قد این معلول متناسب با شرایط فیزیکی این معلول تهیه شود که متأسفانه این انجام نمیشه (مشارکت‌کننده 4: 60 ساله/کارشناسی طراحی لباس).
.
 تصویرسازی ذهنی
 تصویرسازی یکی از راهبردهای اساسی است که از سوی مشارکت‌کنندگان پژوهش مطرح‌ شده است. ترسیم مسیر و هدف فعالیت جهت شکل‌گیری تصویر زندگی و هدف کسب‌وکار برای افراد دارای معلولیت، تصویرسازی ذهنی موفقیت به‌عنوان مقوله‌های راهبرد تصویرسازی ذهنی کدگذاری شده‌اند.
شما وقتی بهترین آموزش رو بدین و انگیزه شکل گرفته باشه مخصوصاً در جلسات اول که قرار هست از نقطه الف به نقطه ب برسین و نقطه الف اینه و نقطه ب اینه اونا در ذهنشون تصویرسازی می‌کنند و با این تصویر زندگی می‌کنند و به هدفی که می‌خوان میرسن (مشارکت‌کننده 2: 54 ساله/دیپلم ریاضی).

پس باید اول این باور رو به وجود بیاریم تو ذهن این آدم (معلول) و بهش بفهمونیم که هیچ مانعی جلوی تو نیست و تنها تفاوت تو با دیگری در همین نقص توئه و این نقص شاید صدم درصد تأثیر داشته باشه و شاید هم نداشته باشه در موفقیت تو. باید بتونیم این رو به فرد معلول بفهمونیم (مشارکت‌کننده 4: 39 ساله/دکتری علوم تربیتی).
برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری
 رویکرد برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری از دیدگاه مشارکت‌کنندگان اهمیت ویژه‌ای دارد. در صورت برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری مناسب برای اشتغال و ورود افراد دارای ناتوانی به جریان کارآفرینی، زیست‌بوم کارآفرینی اجتماعی معلولان توسعه می‌یابد. ایده اشتغال حمایت‌شده، توجه به شاخصها و نیازمندیهای جهان زیست معلولان در انتصاب مسئولان نهادهای متولی، توجه به شایسته‌سالاری در پستهای سازمانی مرتبط با معلولان، لزوم تجدیدنظر در سیاستهای دولتی مربوط به معلولان، مطالعه و تطبیق تجارب موفق موجود در جهان، توجه به نقش واسط‌های کارآفرین اجتماعی در ارتباط با معلولان، ایجاد شبکه ویژه معلولان و کارآفرینان اجتماعی برای تأثیرگذاری بیشتر ازجمله مقولات مرتبط با راهبرد برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری هستند.
چون اشتغال ما یک اشتغال حمایت‌شده است، مربی موظف است کنار معلول حرکت کند از صفر تا صد، یعنی هر جا با مانع ای برخورد کرد مربی باید ازش حمایت بکنه (مشارکت‌کننده 1:49 ساله/دکتری مدیریت).
متأسفانه طی مراجعات مکرری که به نهادهای ذی‌ربط داشتم فرصتهای خاصی برای اشتغال معلولان اختصاص داده نشده و یا اگه اختصاص پیدا کرده در خفا هستش و مخفیش کردن و یه جوری اون رو توجیه نکردن که همه متوجهش بشن و به نظر من نیاز هست که بیشتر روی این موضوع کار بشه و عمومی‌تر و ویژه‌تر کار بشه و خودم آماده هستم تا هم به وسیله انتقال تجربیاتم به دیگران و هم استفاده از تجربیات دیگران یه شبکه‌های بزرگی مخصوص افراد معلول ایجاد کنیم که بتونیم تأثیرگذارتر باشیم (مشارکت‌کننده 5: 29 ساله/مهندسی کامپیوتر).
  1. پیامدها
 پیامدها آخرین مرحله در مدل پارادایمی هستند. هر جا انجام یا عدم انجام عمل/تعامل معینی در پاسخ به امر یا مسئله‌ای یا به‌منظور اداره یا حفظ موقعیتی از سوی فرد یا افرادی انتخاب شود، پیامدهایی پدید می‌آید. برخی از این پیامدها خواسته و برخی ناخواسته‌اند (استراوس و کوربین، 2011). در ادامه توضیحات مقولات اصلی و مقوله‌های فرعی کنش- تعامل (استراتژیها) بر اساس نظرات مشارکت‌کنندگان ارائه می‌شود.


محرومیت از مزایای زندگی
 مشارکت‌کنندگان مقوله محرومیت از مزایای زندگی را به‌عنوان پیامد عدم شکل‌گیری زیست‌بوم کارآفرینی اجتماعی افراد دارای ناتوانی بیان کرده‌اند. از دیدگاه مشارکت‌کنندگان مزایای زندگی مؤلفه‌هایی هستند که همه انسانها به نحوی طالب آن‌اند، نظم اجتماعی بر اساس مزایای اجتماعی و جایگاه اجتماعی انتسابی یا اکتسابی افراد مشخص می‌شود و بسیاری از تعارضهای ارتباطی نتیجه نقض و بی‌توجهی به جایگاه اجتماعی پنداشته می‌شود. در این راستا محرومیت از مزایای زندگی ناشی از عدم تناسب هزینه و درآمد در اشتغال افراد دارای ناتوانی به دلیل شرایط مربوط به رفت‌وآمد دانسته شده است که این امر می‌تواند منجر به دلسردی و ناتوانی مردم در نگهداری از فرزندان معلول خود شود.
 حالا اگه ما اینا رو ببریم سرکار با حقوق 2 تا 3 میلیون الآن یه کرایه ماشین تو اهواز 25 هزار تومنه است، معلول من که نمی‌تواند با ویلچر، با عصا، نابیاناست یا ناشنواست از این واحد به اون واحد بره سوار سرویس بشه یا توی این شلوغی و ازدحام مردم بهش بزنن و بیفته، بنابراین یا مجبوره اسنپ بگیره یا تاکسی بگیره که از در خونه ببرتش سرکار که اینم به خاطر شرایط رفت‌وآمدش در روز 50 هزار باید خرج کرایه بکند. در ماه پنجشنبه یا جمعه رو حساب نکنیم در ماه چیزی حدود 2 میلیون و 700 هزار پول کرایه‌اش هست. این معلول برای اینکه بیاد و بره سرکار مگه چقدر حقوق باید بهش داده شود اینم فوقش با ماکزیمم 3 میلیون تومن حقوق بهش داده شود (مشارکت‌کننده:6/35 ساله/کارشناسی ارشد برق الکترونیک).
خوداتکایی
 مشارکت‌کنندگان مقوله خوداتکایی را به‌عنوان یکی از نیازهای اساسی افراد دارای ناتوانی مطرح کرده‌اند. بر این اساس تلاش برای خوداتکایی این قشر می‌بایست از اولویت اصلی نهادهای متولی باشد. همچنین پیامد نهایی خوداتکایی درآمدزایی و ایجاد انگیزه در خانواده فرد دارای معلولیت، رضایت شغلی افراد دارای معلولیت، امیدبخشی به دیگر افراد دارای ناتوانی و تشویق آنها به ورود به فرایند کسب‌وکار، ایجاد تعامل و کشف استعدادهای بیشتر و کاهش مقایسه منفی است.
وقتی می‌بینین یک فرد معلول بدون هیچ هزینه‌ای فقط با یک موبایل و بدون اینکه بیاد بیرون درآمدزایی میکنه قطعاً در خانواده جنب‌وجوشی به وجود میاد. همین الآن من دارم با شما صحبت می‌کنم مادر معلول و خواهر معلول وارد این کار شدند که می‌گفتند این کار فوق‌العاده هست و جذابیت دارد و اگر یک نفر از معلولان موفق بشه بقیه هم تشویق می‌شوند و وارد کار می‌شوند (مشارکت‌کننده 3: 32 ساله/دکتری اقتصاد).
  • مقوله هسته‌ای
 هدف از مشخص‌کردن مقوله هسته، حرکت به‌سوی یکپارچه‌سازی سایر مقوله‌های پژوهش است (کوربین و اشتراوس، 2014). مقوله هسته پژوهش حاضر پس از انجام مراحل مختلف کدگذاری و انجام تحلیلها و مقایسه‌های مختلف در میان مصاحبه‌ها به شکلی استخراج شد که نشان‌دهنده مضمون اصلی پژوهش باشد و مقوله‌ای باشد که هسته نهایی پژوهش را شکل دهد. به همین منظور «تمایز انگاری و عدم توسعه کارآفرینی اجتماعی» به‌عنوان مقوله هسته پژوهش شکل گرفت. توسعه کارآفرینی اجتماعی در استان خوزستان تحت‌تأثیر تمایز انگاری فردی و جمعی شکل نگرفته و توسعه پیدا نکرده است. در ادامه به‌تفصیل به بررسی مقوله هسته «تمایز انگاری و عدم توسعه کارآفرینی اجتماعی» پرداخته می‌شود.
بر اساس دیدگاه مشارکت‌کنندگان پژوهش به نظر می‌رسد که کارآفرینی اجتماعی در میان افراد دارای ناتوانی شکل نگرفته است. عدم شکل‌گیری و عدم توسعه زیست‌بوم کسب‌وکارهای افراد دارای معلولیت، انگارهای است که توسط تمامی مشارکت‌کنندگان به‌صراحت بیان‌شده و به‌نوعی نمایانگر واقعیت بالفعل اشتغال‌پذیری افراد دارای ناتوانی در بخشهای مختلف شهری و روستایی استان خوزستان است.
همچنین، عدم توسعه کارآفرینی اجتماعی افراد دارای ناتوانی تحت‌تأثیر عوامل مداخله‌گر فراوانی اتفاق افتاده است؛ عواملی مانند «تفاوت‌گذاری، ضعف حمایتهای قانونی، نهادی و مالی، عدم تناسب تخصص و مسئولیت در انتصابات مدیریتی، عدم آماده‌سازی شغلی و نگاه ابزاری به اشتغال افراد دارای معلولیت». یکی از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر عدم شکل‌گیری کارآفرینی اجتماعی این قشر، تفاوت‌گذاری در میان افراد دارای ناتوانی و سایر افراد جامعه است. شاید در وهله اول تفاوت‌گذاری چندان مسئله مهمی به نظر نیاید، چراکه وجود تفاوت در میان افراد دارای ناتوانی و سایرین امری بدیهی است و می‌تواند بدون ارزش‌گذاری باشد.
اما موضوع مهم‌تر این است که به نظر مشارکت‌کنندگان این تفاوت‌گذاری فقط در همان مرحله اولیه خود باقی نمی‌ماند و تفاوتهای موجود میان افراد دارای ناتوانی و سایر افراد بر تمامی جنبه‌های روابط این افراد تأثیرات منفی و غیرمنطقی می‌گذارد. وجود تفاوت می‌تواند در اکثر مواقع کمک‌کننده باشد و موجب شود که افراد بر اساس تفاوتهایی که دارند دست به فعالیتهای مختلفی بزنند و یا به عبارتی تقسیم‌کار و وظایف بر اساس تفاوتها صورت گیرد تا کارها به نحو بهتری انجام شود. اما تفاوت‌گذاری افراد دارای ناتوانی از این نوع نیست و این تفاوت‌گذاری به تمایزانگاری و جدایی کامل معلولان از دیگر افراد جامعه ختم می‌شود.
به نظر می‌رسد تمایزانگاری در سطوح مختلفی رخ می‌دهد و بهانه‌های مختلف باعث جدایی افراد دارای ناتوانی از سایر افراد جامعه می‌شود. در مرحله اول تمایزانگاری فرد دارای ناتوانی در روابط اجتماعی فرد با دیگران رخ می‌دهد و روابط اجتماعی افراد دارای ناتوانی با نگاههای ترحم‌آمیز، در نظر گرفته نشدن توانمندیها و مواردی از این قبیل مشخص می‌شود. همچنین دیگران شخص دارای ناتوانی را فردی می‌بینند که توانایی انجام خیلی از کارهای ساده خود را نداشته و نمی‌تواند در زندگی اجتماعی و اقتصادی خود برای دستیابی به موفقیت درزمینه کسب‌وکار تلاش کند.
نمودهای این تمایزانگاری در میان مصاحبه‌های مشارکت‌کنندگان به‌کرات یافت شده است. مواردی مانند «مورد ترحم دیگران واقع‌شدن، تغییر برخورد سایر افراد با افراد دارای ناتوانی هنگامی‌که متوجه ضعف جسمانی فرد می‌شوند، تلاش برای کمکهایی که فرد دارای ناتوانی به آنها نیازی ندارد، عدم اعتماد و باور دیگران حتی نزدیکان و خانواده به افراد دارای ناتوانی و مواردی از این قبیل». علاوه بر روابط با دیگران، افراد دارای ناتوانی در جامعه و در مقابل ساختارها و نهادها نیز تمایز را احساس می‌کند و به شکلهای مختلف تمایز و جدایی خود را از قوانین، نهادها و سازمانهای مختلف می‌بیند.
فرد دارای ناتوانی از جنبه‌های مختلف قانونی، نهادی و مالی احساس حمایت نمی‌کند، چراکه به باور برخی از مشارکت‌کنندگان قوانین در اکثر مواقع برای افراد دارای ناتوانی ناقص هستند و ضعف در این قوانین باعث شده که احساس کنند با دیگر افراد جامعه تفاوتهای اساسی دارند. تفاوتهایی که بر سایر جنبه‌ها، تواناییها و استعدادهای آنان تأثیرات فراوان گذاشته است.
همچنین عدم باور جامعه و ضعف حمایتی در بخشهای گوناگون ذکرشده از معلولان، باعث شده است سایر تواناییهای این قشر نیز تحت‌الشعاع قرار بگیرد و فرد دارای ناتوانی درنتیجه تمایز با دیگران به حاشیه رانده شود و نتواند دست به فعالیتها و کسب‌وکارهای مختلف بزند و اگر گاهی نیز به فعالیت و کسب‌وکاری روی آورد با قضاوتها و نگاههای دیگران و همچنین ضعفهای قانونی، مالی و نهادی مواجه می‌شود.
این در حالی است که افراد دارای ناتوانی نیازمند حمایتهای مختلف از سوی بخشهای گوناگون برای ایجاد کسب‌وکار خود هستند. تحت‌تأثیر روابط افراد دارای ناتوانی با دیگران و جامعه، به‌مرور معلول احساس می‌کند که درواقع با دیگران تفاوت و تمایز اساسی دارد. درنتیجه نگرش فرد دارای ناتوانی نسبت به خود به نگرشی تبدیل می‌شود که دیگران و جامعه بر او تحمیل کرده‌اند. درنهایت فرد دارای ناتوانی در ذهن و نگرش خود دچار تمایز اساسی از دیگران و جامعه می‌شود و این مسئله موجب عدم توسعه کارآفرینی اجتماعی می‌شود. درنهایت مدل پارادایمی به شکل ذیل (شکل شماره 1) تدوین ‌شده است.
شکل شماره (1): مدل پارادایمی کاربست رویکرد کارآفرینی اجتماعی در ارتباط با اشتغال افراد دارای معلولیت


 بحث
 پژوهش حاضر با هدف تحلیل کیفی امکان کاربست رویکرد کارآفرینی اجتماعی در حوزه اشتغال افراد دارای ناتوانی جسمی صورت گرفته است. داده‌ها با استفاده از مصاحبه‌های نیمه ساختاریافته با 12 نفر از متخصصان و صاحبنظران کسب‌وکارهای اجتماعی گردآوری شد. در مرحله تحلیل داده‌ها 15 مقوله اصلی حول مقوله هسته استخراج شد؛ همچنین مقوله هسته پژوهش «تمایز انگاری و عدم توسعه کارآفرینی اجتماعی» در مرحله کدگذاری گزینشی و بر اساس مقوله‌های اصلی پژوهش حاصل شد.
همان‌گونه که بیان شد تمایز انگاری در سه سطح روابط فرد دارای ناتوانی با دیگران، در جامعه و نهایتاً در نگرش خود فرد ایجاد می‌شود. به‌عبارت‌دیگر موضوعی که در میان مشارکت‌کنندگان باعث شده است که زندگی اجتماعی افراد دارای ناتوانی به‌طور عام و کسب‌وکارهای وی به‌طور خاص با مشکلات جدی روبرو شود، همین تمایزانگاری ناشی از تفاوت‌گذاری افراد دارای معلولیت، در ارتباط با دیگران و جامعه بوده است که درنهایت نگرشی در فرد دارای ناتوانی ایجاد کرده است که به دلیل ضعف جسمی از عدم توانایی جدی در زندگی و کسب‌وکار رنج می‌برد و نمی‌تواند در راه‌اندازی کسب‌وکار چندان موفق باشد.
به نظر می‌رسد اشتغال افراد دارای ناتوانی با مشکلات و آسیبهایی برای خود این افراد در جامعه روبرو باشد؛ چراکه در شرایط امروز جامعه که حتی افراد بدون ناتوانی نیز در به دست آوردن کسب‌وکار دچار مشکل هستند، افراد دارای ناتوانی با مشکلات، آسیبها و محدودیتهای مضاعفی روبرو هستند. ازجمله این آسیبها می‌توان مواردی مانند سوءاستفاده از افراد دارای ناتوانی و به‌کارگیری آنان در شرایط غیراستاندارد و غیرسازگار با نیازهای آنان و تأثیرگذاری بر عرضه نیروی کار و سرکوب دستمزد از طریق دستمزدهای غیرعادلانه اشاره کرد.
همچنین از سوی دیگر تفاوت‌گذاری و درنهایت تمایزانگاری موجب می‌شود فرد دارای ناتوانی به تبعیت جداشدن از سایر افراد احساس مفید‌ نبودن بکند. درحالی‌که مسئله‌ای که برای افراد دارای ناتوانی مهم به نظر می‌رسد، احساس مفید بودن است. فرد دارای ناتوانی باید درعین‌حال که در جامعه و کسب‌وکارهای مختلف مشارکت داشته باشد، بتواند از رهگذر کنش درست و اقدامات مناسب در کسب‌وکارهای خود حس مفید بودن را تجربه کند. از سوی دیگر فرد دارای ناتوانی برای تجربه احساس مفید بودن باید بتواند حداقل شغلی داشته باشد.
راهکارهای مختلفی به‌منظور ایجاد شغل برای این قشر وجود دارد. این راهکارها می‌توانند در بستر نهادهای دولتی مانند بهزیستی و سازمانهای مردم‌نهاد و یا ایجاد کسب‌وکار توسط خود فرد باشد. در ارتباط با همخوانی یافته‌های پژوهش، مقوله مشارکت فرد دارای ناتوانی به‌عنوان کارآفرین اجتماعی به‌عنوان شرایط علی، دیدگاه رودسار و کاسیورک (2013) و هریس و همکاران (2014) را تأیید می‌کند. همچنین، وجود ایده کارآفرینی اجتماعی مرتبط با افراد دارای ناتوانی از مقوله‌های شرایط زمینه‌ای با دیدگاه کلرجایرس (2018) و مقوله ضعف حمایتهای قانونی، نهادی و مالی به‌عنوان شرایط مداخله‌گر با دیدگاه رودسار و کاسیورگ (2013) مطابقت دارد.
راهبرد برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری با یافته‌های پژوهش میرزا محمدی و همکاران (2020) و مصطفی و همکاران (2020) و راهبرد تصویرسازی ذهنی با یافته‌های پژوهش موکس و همکاران (2021) همسویی دارد. در ادامه به پاسخگویی به سؤالات اصلی پژوهش می‌پردازیم.
سؤال اول پژوهش مربوط به ماهیت کارآفرینی اجتماعی در ارتباط با افراد دارای ناتوانی جسمی، از دیدگاه فعالان و متخصصان حوزه کسب‌وکارهای اجتماعی بوده است. برمبنای یافته‌های پژوهش کارآفرینی اجتماعی فرایندی است که در مرحله اول به شناخت و تعریف ناتوانی به‌عنوان ضعف جسمی پرداخته و شرایط (علی، زمینه‌ای و مداخله‌گر) موجود و سطح تواناییهای فردی، مهارتها و ارتباطات افراد را موردتوجه قرار داده و در مرحله دوم با مطالعه و درک نیازمندیهای جامعه به راه‌اندازی کسب‌وکار مبتنی بر ایده‌پروری، نوآوری و خلاقیت برای افراد دارای ناتوانی و گاهی توسط خود آنها منجر شود. در این راستا مشارکت افراد دارای ناتوانی در توسعه اجتماعی به‌عنوان هدف کارآفرینی اجتماعی مطرح ‌شده است.
 پاسخ به سؤال دوم پژوهش در قالب واکاوی شرایط علی و شرایط زمینه‌ای میسر شده است. مشارکت فرد دارای ناتوانی به‌عنوان کارآفرین اجتماعی، بالابودن انگیزه کار در میان افراد دارای ناتوانی و لزوم مرور و بازنگری دنیای این افراد به‌عنوان شرایط علی سبب‌ساز کارآفرینی اجتماعی افراد دارای ناتوانی بیان‌ شده‌اند. آموزش‌پذیری افراد دارای ناتوانی و وجود ایده کارآفرینی اجتماعی مرتبط با آنها عنوان شرایط زمینه‌ای کارآفرینی اجتماعی در حوزه اشتغال افراد دارای ناتوانی مفهوم بندی شده‌اند.
سؤال سوم پژوهش به محدودیتهای توسعه کارآفرینی اجتماعی در ارتباط با افراد دارای ناتوانی جسمی از دیدگاه فعالان و متخصصان حوزه کسب‌وکارهای اجتماعی در استان خوزستان پرداخته است. پاسخ به این سؤال برمبنای شرایط مداخله‌گر در مدل پارادایمی ارائه شده است. تفاوت‌گذاری، نگاه ابزاری به اشتغال افراد دارای ناتوانی، عدم تناسب تخصص و مسئولیت در انتصابات مدیریتی، عدم آماده‌سازی شغلی، ضعف حمایتهای قانونی، نهادی و مالی شرایط دخیل در توسعه کارآفرینی اجتماعی افراد دارای ناتوانی استان خوزستان هستند. راهبردها (کنش/تعامل) شامل سه استراتژی مناسب‌سازی محیط کار، تصویرسازی ذهنی و برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری هستند که در قبال شرایط مداخله‌گر مطرح شده‌اند.
درنهایت رویکرد کارآفرینی اجتماعی با تأثیر بر مؤلفه‌های ارزش‌آفرین تقویت و پایداری در اشتغال افراد دارای ناتوانی را به دنبال خواهند داشت. پیامد نهایی توسعه کارآفرینی اجتماعی ورود و مشارکت افراد دارای ناتوانی در فرآیند توسعه و افزایش تولید ناخالص داخلی کشور و ایفای نقش آنها در توسعه پایدار است.
همچنین در این پژوهش، بسترسازی درزمینه کاهش تمایزانگاری و توسعه کارآفرینی اجتماعی در حوزه افراد دارای ناتوانی با توجه به بخش استراتژی در مدل پارادایمی پژوهش به‌عنوان یک پیشنهاد کلیدی مطرح می‌شود. در این راستا مطالعه تطبیقی روند کارآفرینی اجتماعی افراد دارای ناتوانی در کشورهای توسعه‌یافته و درحالی‌که توسعه، طراحی استانداردهای کارآفرینی اجتماعی معلولان، بررسی علمی راهکارهای کاهش تمایزانگاری و تقویت تصویرسازی ذهنی اهمیتی مضاعف می‌یابد.
ملاحظات اخلاقی

مشارکت نویسندگان
همه نویسندگان در تهیه پژوهش مشارکت داشتند.
منابع مالی
مطالعه حاضر هیچ‌گونه حامی مالی ندارد.
تعارض منافع
این مقاله با سایر آثار منتشرشده از نویسندگان همپوشانی ندارد.
اخلاق پژوهش
در این مقاله همه حقوق مرتبط با اخلاق پژوهش رعایت شده است.

 
Bagheri,A., Maryamabadi, F., & Arasti, Z. G. (2015). Identifying Entrepreneurial Competencies with Emphasis on Physically-Physically Handicapped.  Entrepreneurship Development, 8(3), 473-492. (In Persian).
Corbin, J.,  & A. Strauss (2014). Basics of qualitative research: Techniques and procedures for developing grounded theory. Sage publications.
Dwi,  H.(2021). Social Entrepreneurship Model Based on Quadruple Helix Collaboration: Economic Empowerment in Disabilities Community. Journal of Social Entrepreneurship Theory and Practice, 1(1),1-11.
Haugh, H. M., & Talwar, A. (2016). Linking social entrepreneurship and social change: The mediating role of empowerment. Journal of Business Ethics, 133(4), 643-658.
Iman, M. (2010). Paradigmatic foundations of quantitative and qualitative research methods in the humanities. Qom: Research Institute and University. (In Persian)
Iwueke Obinna, C., & Nwaiwu Blessing, N. (2014). Social entrepreneurship and sustainable development. Journal of Poverty, Investment and Development-An Open Access International Journal, 5, 126.
Kalargyrou, V. et al. (2020). Social entrepreneurship and disability inclusion in the hospitality industry. International Journal of Hospitality & Tourism Administration, 21(3), 308-334.
Strauss, & Corbin, J (2011). Basics of qualitative research techniques and procedures for developing grounded theory, Translation (Bahram Afshar). Tehran: Ney. (In Persian)
Mair, J., & Marti, I. (2006). Social entrepreneurship research: A source of explanation, prediction, and delight. Journal of world business, 41(1), 36-44.
Martin, R.J., & Osberg, S. (2007). Social Entrepreneurship: The Case for a Definition. Stanford Social Innovation Review, Spring, 29–39.
Machonis, J. (2017). Social problems. Tehran: Art Culture and Communication Research Institute.
Majumdar, S., & Ganesh, U. (2020). Qualitative Research in Social Entrepreneurship: A Critique. Methodological Issues in Social Entrepreneurship Knowledge and Practice, Springer, 15-38.
Mauksch, S. (2021). Being blind, being exceptional: work integration, social entrepreneurship and the reimagination of blind potential in Nepal. Disability & Society, 1-20.
Mirza Mohammadi, M., Hamdi, K., & Navabakhsh, M. (2020). Designing an entrepreneurship development model for people with disabilities and veterans with an empowerment approach. Business Management, 47, 104-127. (In Persian).
Minoiee, M., Haghighatfard, G., & Karbalaei, H. (2020). Explaining the effective dimensions and components of the role of the government to support employment and promote entrepreneurship of people with disabilities in the country. A review of Iranian economic issues, 1, 245-273. (In Persian)
Mohammadi, S., Momayez, A., & Rahbar, F.  (2013). Identifying Factors Affecting the Activities of Small and Medium-sized Technology-Based Companies in the Field of Services for the Disabled (Case Study: Tehran Urban Management). Iran Social Development Studies, 4, 57-69. (In Persian).
Mustaffa, C. S. et al. (2020). Disability and Poverty: A Review on Social Entrepreneurship Opportunities for Persons with Disabilities in Malaysia.
Mohammadpour, A. (2019). Anti-Method: Philosophical Fields and Scientific Procedures in Qualitative Methodology. Second Edition, Qom: Logos.
Parker Harris, S. et al. (2014). Social entrepreneurship as an employment pathway for people with disabilities: exploring political–economic and socio-cultural factors.” Disability & Society, 29(8), 1275-1290.    
Ran, B., & Weller, S. (2021). An Exit Strategy for the Definitional Elusiveness: A Three-Dimensional Framework for Social Entrepreneurship. Sustainability, 13(2), 563.
Raudsaar, M., & Kaseorg, M. (2013). Social entrepreneurship as an alternative for disabled people. GSTF Journal on Business Review (GBR), 2(3), . ,120-125.
Zahra, S. A. et al. (2008). Globalization of social entrepreneurship opportunities. Strategic entrepreneurship journal, 2(2), 117-131.
نوع مطالعه: اصیل | موضوع مقاله: اشتغال
دریافت: 1400/10/23 | پذیرش: 1401/5/1 | انتشار: 1402/2/19

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه رفاه اجتماعی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Social Welfare Quarterly

Designed & Developed by : Yektaweb