مقدمه
مسئله زناشویی و روابط جنسی در تمام زمانها و اعصار، موردبحث محافل دینی و علمی قرار گرفته است؛ واکنشهای جنسی انسانها به عوامل متعددی ازجمله عادت و فرهنگ و مذهب بستگی دارد و هر اجتماعی ضمن شرایطی که ارضای غریزه جنسی را تحت آن شرایط مجاز شمرده، مواردی را نیز برای هر فرد، جزء یک منطقه ممنوع جنسی قرار داده است. افرادی که به چنین منطقه ممنوع وارد میشوند به داشتن روابط جنسی با یکدیگر مجاز نیستند. ازاینرو منطقه ممنوع جنسی را به اعتبار دیگر میتوان شبکه تحریم جنسی نیز نامید.
آزار جنسی محارم بهطورمعمول در سنین ویژه رشد روانی و اجتماعی فرزندان رخ میدهد که منجر به این میشود که کودکان دچار مشکلات و آسیبهای متعددی شوند؛ چراکه خانواده مهمترین و اصلیترین نهاد حمایتی از فرد بهویژه در دوران کودکی است و مهمترین عامل در پیریزی چگونگی رشد شخصیت است. قربانیان این جرم از جهتی متحمل پیامدهای ناشی از آزار جنسی میشوند و از جهت دیگر این آزار را توسط افرادی تجربه میکنند که بهطورمعمول بنا بر آن بوده که مأمن این افراد باشند؛ بنابراین دو منشأ آسیب منجر به این میشود که گستره پیامدهای این رفتار تمامی ابعاد زندگی قربانی را در بربگیرد. از طرفی فقدان نظارت اجتماعی، تسلط آزارگر بر آزاردیده، تابو بودن گفتمان راجع به آزار جنسی محارم موجب شده است که قربانیان این جرم سالها تحت تعرض جنسی قرار بگیرند و در بسیاری از موارد به منظور توقف آزار جنسی چارهای جز خودکشی و فرار از منزل برای خود متصور نباشند.
هرمان در سال 1981 از اصطلاحی تحت عنوان «ارث بزهدیده» بهعنوان پیامدهای این شیوه آزار جنسی نام برد. به این معنا که پدر یا پدربزرگ در واقع آسیبهایی را برای فرزند خود بهجا میگذارد که سالها با او همراه است (نومسا،1999). در کشور ایران آمار مشخصی از نهادهای رسمی در ارتباط با آزار جنسی در دسترس نیست و با وجود اینکه سازمان بهداشت جهانی در سال 2004 این آزار را هشدار برای سلامت جهانی قلمداد کرده است )کند، بندگارت و بیندر، 2014)، هیچ نهادی بهطور رسمی آماری در این خصوص ارائه نداده و اقدامی برای حمایت از آزاردیدگان انجام نداده است و صرفاً به صدور چند ماده قانونی اکتفا شده است. بااینحال، بهطور موردی آماری از این جرم منتشر شده است که خود مبین گستردگی وقوع این رفتار است. بهطور مثال، رئیس انجمن آسیبهای اجتماعی ایران در یکی از اظهارت خود در سال 1395 از تشکیل 5200 پرونده قضایی در کشور در رابطه جنسی برادر با خواهر و پدر با دختر خبر داده است که البته این آمار غیر از تجاوزهایی است که توسط سایر محارم مانند دایی و عمو بوده است.
سیاست جنایی تقنینی ایران نیز با رویکردهای غیرعلمی و ناکارآمد و نگاهی سادهانگارانه و سزاگرایانه در صدد کنترل این جرایم بوده است بااینحال به نظر میرسد نقش و رسالت خود را بهدرستی ایفا نکرده است.
اولین قانونی که به موضوع رابطه جنسی محارم اشاره کرده است قانون مجازات عمومی مصوب 1304 است. در ماده 207 قانون مجازات عمومی مصوب 1304 محارم نسبی بهعنوان محارم خاص در نظر گرفته شده بود. قانون مذکور به موجب قانون اصلاح ماده 207 قانون مجازات عمومی مصوب 1310 نسخ شد. طبق این ماده محارم خاص شامل اقرباء نسبی تا درجه سوم و یا از اقربای سببی درجه اول مجنی علیه (اعم از ذکور و اناث) میشد. در سال 1312 هجری شمسی مادهواحده فوق به موجب قانون اصلاح مواد 207 الی 214 قانون مجازات عمومی مصوب 29 شهریورماه 1312 شمسی نسخ شد. دایره شمول محارم خاص در این قانون تغییر چندانی نداشت تنها تفاوت محارم خاص در قانون مصوب سال 1310 و قانون مصوب 1312، تغییر کلمه «محرم» به «محارم» بود.
همانطور که مشاهده میشود قرابت نسبی یا سببی بین بزهکار و بزهدیده و محرمیت آن دو به صورت جداگانه مورد تصریح قرار گرفته بود که البته خالی از اشکال نیست چون با تصریح به اقربای نسبی تا درجه سوم و اقربای سببی درجه اول، نیازی به ذکر محارم نبود. در سال 1370 در ماده 82 قانون مجازات اسلامی مقرر شد «حد زنا در موارد زیر قتل است و فرقی بین جوان و غیر جوان و محصن و غیر محصن نیست: الف- زنا با محارم نسبی. ب- زنا با زن پدر که موجب قتل زانی است...» در واقع در این قانون تنها زنا با محارم نسبی مشمول حکم قتل قرار گرفته است و محارم رضاعی و سببی به جز زنا با زن پدر در این حکم به محارم نسبی ملحق نشدهاند و محارم نسبی با یک والد مشترک نیز مشمول این قواعد زنا با محارم نسبی است. در سال 1392 قانونگذار در ماده 224 قانون مجازات اسلامی محدوده محارم خاص را بدون تغییر نسبت به قانون سال 1370 به محارم نسبی و زن پدر اختصاص داد و البته مجازات زانیه در زنا پسر با زن پدر تابع سایر احکام مربوط به زنا است. لازم به ذکر است رابطه جنسی (با رضایت یا به عنف) با سایر محارم رضاعی و سببی همچنین زنای به عنف با محارم نسبی تابع عمومات است. همچنین قانونگذار در اقدامی مثبت و کارآمد در سال 1399 به آزار جنسی و مجازات آزارگران جنسی اشاره کرد و در ماده 10 قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب 1399 (ق ح ا ن) مجازات این افراد را وابسته به محرم یا نامحرم بودن آزارگر و نوع و شیوه آزار تعیین کرد.
با توجه به ناکارآمدی سیاست جنایی تقنینی ایران در حوزه پیشگیری از آزار جنسی محارم و با توجه به اینکه لازمه درمان و پیشگیری، شناخت آسیب و پیامدهای آزار جنسی محارم است هدف مقاله حاضر بررسی پیامدهای رایج آزار جنسی محارم است. لازم به ذکر است در پژوهش حاضر تعریف اندرسون را ملاک تعیین محدوده آزار جنسی قرار دادهایم. اندرسون آزار جنسی را تحمیل تقاضای جنسی بر فرد بدون در نظر گرفتن رضایت او تعریف میکند. (کردی، 2015) بنابراین هرگونه تحمیل تقاضای جنسی اعم از فیزیکی، بصری و کلامی که توسط محارم نسبت به آزاردیده صورت میگیرد موضوع بحث حاضر است. همچنین صرفاً آزار جنسی توسط محارم نسبی موردمطالعه قرار گرفته و محارم سببی و رضاعی از موضوع بحث حاضر خارج است.
مرور مطالعات پیشین
پژوهش در حوزه آزار جنسی محارم به دلایل زیادی نهتنها در ایران بلکه در سایر کشورها مورد غفلت قرار گرفته است. دانشگاهها و پژوهشگران داخلی حوزه آسیب اجتماعی نیز از این آسیب در امان نبودند و بهندرت راجع به آزار جنسی محارم دست به تحقیق زدهاند که به دو نمونه از آنها اشاره میشود:
مالجو در پایاننامه کارشناسی ارشد خود که در سال 2008 با عنوان بررسی آزار جنسی زنا با محارم که در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی دفاع شده است با 39 نفر از زنانی که مورد آزار جنسی توسط محارم قرارگرفتهاند مصاحبه کرد. هدف تحقیق محسن مالجو بر استراتژیهای آزارگران جنسی محارم و علل این پدیده متمرکز بود و به این نتیجه رسید که تجاوز جنسی به محارم بیشتر از آنکه مسئله روانی باشد مسئلهای اجتماعی است و مردسالاری و شکل روابط قدرت در خانواده و همچنین حاکمیت انگارههای مالکانه در روابط والدین و فرزندان از مهمترین زمینههای شکلگیری آن است.
شریفی (2016) در پژوهشی دیگر با عنوان «تبیین جرم تجاوز جنسی علیه محارم از دیدگاه جامعهشناسی جنایی» مطالعه کمی در دادگستری استان چهارمحال و بختیاری انجام داده است. پژوهش وی کمی و توصیفی و جامعه آماری پژوهش حاضر کارکنان دادگستری استان چهارمحال و بختیاری و وکلای خانواده و موکلین آنها است و نتایج تحقیق نشان داد بین هر یک از عوامل خانوادگی و فرهنگی و اجتماعی و تجاوز جنسی با محارم رابطه مستقیم وجود دارد.
روش
ماهیت و روش تحقیق
پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی و با روش تحلیل محتوای استقرایی است. این شیوه از تحقیق در مواردی مناسب است که به دنبال ادراک معنی یا ماهیت تجارب افراد است. در واقع تحقیق کیفی شیوهای کارآمد برای فهم جزئیات پیچیده مربوط به پدیدههایی مانند احساسات، فرآیندهای فکری و هیجانات است که ادراک آنها از طریق شیوههای متداول بهآسانی امکانپذیر نیست (ازکیا، 1396). بنابراین با توجه به ماهیت پژوهش حاضر استفاده از روش کمی موجب از بین رفتن غنای تجارب انسانی میشود، ازاینرو روش کیفی به کار گرفته شد.
مشارکتکنندگان تحقیق
در تحقیق حاضر مرز اشباع دادهها در مصاحبه با 17 نفر حاصل شد. همچنین روش نمونهگیری هدفمند بود. معیار انتخاب نمونههای موردمطالعه افرادی است که سابقه آزاردیدگی جنسی توسط محارم را در طول زندگی داشتهاند. همچنین تمایل به مصاحبه و در اختیار گذاشتن تجارب و اطلاعات شخصی خود دارند. مشخصات نمونه موردمطالعه در جدول شماره (1) مشخص شده است
جدول (1) مشخصات مصاحبهشوندگان
شماره |
نسبت آزارگر |
نوع آزار |
سن آزاردیده در زمان آزار |
مدتزمان تعرض |
جنسیت آزاردیده |
سن در زمان مصاحبه |
تعداد خواهر و برادر |
1 |
پدر |
دخول قبل و دبر |
8 |
6 سال |
دختر |
|
|
2 |
- |
لمس و بوسیدن |
12 |
3 سال |
دختر |
43 |
- |
3 |
پدر |
چشمچرانی |
12 |
ادامه دارد... |
دختر |
28 |
- |
4 |
پدر |
تماس فیزیکی مادون زنا |
11 |
یک بار |
دختر |
28 |
4 |
عمو |
دخول از قُبُل |
14 |
یک سال |
دختر |
28 |
4 |
5
|
خاله |
لمس آلت تناسلی در خواب |
8 |
1 بار |
پسر |
40 |
4 |
دایی |
تماس فیزیکی مادون زنا |
13 |
1 بار |
پسر |
40 |
4 |
6 |
برادر |
دخول |
8 |
5 تا 10 بار |
پسر |
34 |
3 |
7
|
عمو |
تماس فیزیکی مادون زنا |
10 |
1 بار |
دختر |
36 |
5 |
دایی |
تماس فیزیکی مادون زنا |
15 |
1 بار |
دختر |
36 |
5 |
برادر |
تماس فیزیکی مادون زنا |
16 |
حدود یک ماه |
دختر |
36 |
5 |
8 |
برادر |
تماس فیزیکی مادون زنا |
7 |
3 سال |
دختر |
34 |
2 |
9 |
پدر |
رابطه دهانی و لمس بدن |
10 |
2 سال |
دختر |
27 |
3 |
10 |
- |
لمس و اجبار به گفتن کلمات رکیک |
5 |
یک بار |
دختر |
50 |
تکفرزند |
11 |
برادر |
تماس فیزیکی مادون زنا |
7 |
5 سال |
دختر |
29 |
3 |
12 |
پدر |
لمس بدن |
15 |
یک بار |
دختر |
25 |
2 |
13 |
برادر |
دخول |
9 |
4 سال |
پسر |
32 |
5 |
14 |
پدربزرگ |
دخول |
- |
یک بار |
پسر |
26 |
2 |
15 |
عمو |
لمس و عورت نمایی و تفخیذ |
10 |
سه سال |
پسر |
23 |
2 |
16 |
پدر |
لمس عورت |
12 |
سه سال |
دختر |
- |
2 |
17 |
دایی/ عمو |
بوسیدن / لمس |
12/ 18 |
کمتر از 10 بار |
دختر |
32 |
3 |
18 |
پدر |
برهنه کردن فرزند در حین تنبیه بدنی |
13 |
چندین بار |
پسر |
50 |
4 |
19 |
پدر |
برهنه کردن فرزند در حین تنبیه بدنی |
10 |
چندین بار |
پسر |
45 |
5 |
همچنین به منظور تحلیل دقیقتر علاوه بر مصاحبه عمیق از مطالعه آراء متعددی بهره برده شد. محقق بعد از جستجوی کلیدواژههای (محارم، زنا با محارم، بستگان نسبی، رابطه نامشروع) در بانک آرا قوه قضاییه؛ 75 رأی در بازه زمانی 1388 تا 1394 که حاوی اطلاعات راجع به آزار جنسی به محارم بود استخراج شد و بعد از مطالعه خلاصه جریان پرونده و اظهارات آزارگر و آزاردیده و نظریات پزشکی قانونی در ارتباط با پیامدهای آزار جنسی محارم 17 رأی برگزیده شده و موردمطالعه قرار گرفت. (جدول شماره 2)
جدول (2) مشخصات آرا برگزیده آزار جنسی محارم
شماره
پرونده |
4 رقم آخر شماره دادنامه |
تاریخ صدور رأی |
مرجع صادرکننده |
نسبت آزارگر |
نوع تعرض |
نتیجه پرونده |
1 |
01120 |
1391 |
شعبه 24 دیوان عالی کشور |
- |
دخول |
قتل شبه عمد |
2 |
001332 |
1391 |
شعبه پنجم دادگاه کیفری استان خراسان رضوی |
دایی |
دخول از دبر |
برائت به دلیل فقدان ادله |
3 |
0051 |
1393 |
شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی |
پسر |
دخول |
اعدام |
4 |
1741 |
1388 |
شعبه 12 دادگاه کیفری استان گیلان |
پدر |
دخول و حاملگی |
اعدام |
5 |
0861 |
1391 |
شعبه 11 دادگاه کیفری استان گیلان |
برادرزاده |
دخول از دبر و قتل |
برائت به دلیل فقدان ادله |
6 |
0427 |
1391 |
شعبه 5 دادگاه کیفری استان چهارمحال بختیاری |
عمو |
قطع آلت تناسلی آزارگر |
دیه و 15 سال حبس |
7 |
00415 |
1391 |
شعبه 79 دادگاه کیفری استان گیلان |
برادر |
قتل آزارگر توسط همسر آزاردیده |
قصاص نفس |
8 |
0210 |
1391 |
شعبه یک دادگاه کیفری استان کرمان |
دایی |
دخول منجر به وضع حمل |
اعدام |
9 |
0180 |
1393 |
شعبه اول دادگاه کیفری استان لرستان |
برادر |
دخول منجر به حاملگی |
متواری شدن متهم و برائت |
11 |
0210 |
1391 |
شعبه 31 دیوان عالی کشور |
دایی |
دخول |
اعدام |
12 |
0191 |
1392 |
شعبه یک دادگاه کیفری استان لرستان |
برادر ناتنی |
دخول منجر به حاملگی |
اعدام |
13 |
0023 |
1392 |
شعبه اول دادگاه کیفری استان یزد |
پدر |
دخول از دبر |
اعدام |
14 |
0434 |
1394 |
شعبه اول دادگاه کیفری استان یزد |
تجاوز به کودکان خانواده |
دخول/لمس رابطه دهانی تفخیذ |
آدمربایی رابطه نامشروع مادون زنا و تفخیذ |
15 |
000193 |
1392 |
شعبه یک دادگاه کیفری استان کهگیلویه و بویراحمد |
پدر |
دخول |
حبس آزاردیده به دلیل همکاری در تشکیل خانه فساد |
16 |
1061 |
1391 |
شعبه 12 دادگاه تجدیدنظر آذربایجان شرقی |
عمو |
دخول و لمس |
رابطه نامشروع مادون زنا |
17 |
0017 |
1391 |
دادگاه کیفری استان گلستان |
پدر |
دخول منجر به حاملگی |
اعدام |
گردآوری دادهها
با توجه به تابو بودن تعرضات جنسی درونخانوادگی بهطورمعمول آمار مشخصی در دسترس نیست و نهادهای ذیربط نیز بهطورمعمول همکاری با پژوهشگران این حوزه ندارند؛ بنابراین محقق بعد از وجود محدودیتها و ممنوعیتهای متعدد در دستیابی به آزاردیدگان جنسی محارم، به شیوههای متعدد و بدون همکاری نهادهای دولتی ذیربط به نمونههای موردمطالعه دسترسی پیدا کرده است. اولین شیوه دسترسی به نمونهها از طریق سمنها و انجمنهای فعال در حوزه آسیب اجتماعی است. محقق با عضویت در انجمنهای فعال در حوزه آسیبهای اجتماعی در دوره زمانی پنج ساله بعد از برخوردهای متعدد با آزارگران و آزاردیدگان جنسی محارم تصمیم به پژوهش در این حوزه گرفته است.
در واقع قبل از شروع پژوهش دسترسی به تعدادی از نمونه موردمطالعه محرز شده بود و ضمن اعتمادسازی و برقراری رابطه دوستانه با این افراد، ارتباطی مستمر با آزارگران و آزاردیدگان این جرایم برقرار شد و از این طریق شاهد سبک زندگی و رفتار این افراد بوده و بهنوعی با سطح فکری و باورهای این افراد آشنا شدیم. همچنین علاوه بر مصاحبه، از مشاهدات محقق و مطالعه آرا مرتبط با تعرض جنسی محارم بهره برده شد. این آراء بعد از اخذ مجوز از پژوهشگاه قوه قضاییه از طریق پایگاه دادههای قوه قضاییه که از دسترس عموم خارج است، استخراج شد و با رعایت حریم شخصی و حذف اسامی و شماره دادنامه به برخی از آنها اشاره میشود.
تحلیل دادهها
تجزیهوتحلیل دادهها در پژوهش حاضر از طریق روش تحلیل محتوای استقرایی است. تحلیل محتوای استقرایی معمولاً در طرحی مطالعاتی به کار میرود که هدف آن شرح یک پدیده است. این نوع طرح، اغلب هنگامی مناسب است که نظریههای موجود یا ادبیات تحقیق درباره پدیده موردمطالعه محدود باشد. در این حالت پژوهشگران از بهکارگرفتن مقولههای پیشپنداشته میپرهیزند و در عوض از طریق استقراء ترتیبی میدهند که مقولهها از دادهها ناشی شوند. (مؤمنی راد، 1392). بنابراین در پژوهش حاضر ابتدا مصاحبههای ضبطشده پیادهسازی و متن مصاحبهها کلمه به کلمه خوانده شد. عباراتی که حاوی پیام و تشریح وضعیت آسیبهای جسمی و روانی محارم بودند، استخراج و از عبارات بهدستآمده نیز کدهای اولیه استخراج شد.
این فرآیند نسبت بهکل مصاحبهها صورت گرفت. در مرحله بعد بر اساس شباهت و تفاوت کدهای اولیه استخراج شده، زیرمقولههای تحقیق حاضر به دست آمد و در مرحله آخر با توجه به شباهتها و تفاوتهای زیرمقولهها به سه مقوله اصلی در ارتباط با پیامدهای آزار جنسی محارم رسیدیم.
یافتهها
از بررسی مصاحبههای انجامشده با مشارکتکنندگان درمجموع 53 کد اولیه استخراج شد. کدهای اولیه بهدستآمده با توجه به شباهتها و تفاوتها با یکدیگر در 6 زیرمقوله پیامد جانی و جسمی، خودانگاری منفی، پیامد روانی-جنسی، روابط آسیبزا درونخانوادگی و روابط آسیبزا برونخانوادگی قرار گرفت و درنهایت با تجمیع زیرمقولهها، سه مقوله که شامل پیامد جسمی و پیامد روانی-جمعی و پیامد روانی-فردی به دست آمد. بنابراین آزار جنسی محارم علاوه بر پیامدهای جسمی موجب اختلال عملکرد روانی میشود، این اختلال در سطح فردی و در سطح روابط با دیگران نمود پیدا میکند. (نگاه کنید به جدول شماره 3)
جدول (3) کدها و زیرمقولهها و مقولههای مرتبط به بررسی پیامد آزار جنسی محارم
کدهای اولیه |
زیرمقوله |
مقوله اصلی |
-ضربوجرح آزارگر
- قرص ضدبارداری
-جراحت اندام تناسلی آزاردیده
- خودزنی آزاردیده |
- ضربوجرح آزاردیده
- سقطجنین غیراصولی
- وضع حمل غیراصولی
-حاملگی در سنین کودکی
|
پیامد جسمی
(آسیب مادون نفس) |
پیامدهای فیزیکی |
-خودکشی
-قتل آزاردیده |
-قتل آزارگر |
پیامدهای جانی
(ازهاق نفس) |
- احساس بیارزشی
-احساس درماندگی
- احساس بیپناهی و آوارگی
- خود مقصر پنداری |
- احساس کالای جنسی بودن
- نفرت از خود
- احساس تنهایی
-ترس از مجازات
-ترس از سرزنش |
خودانگاری منفی
|
مسایل روانی- فردی |
-بیش فعالی جنسی
- سردمزاجی جنسی
- همجنسگرایی
-تمایل به آزارگری جنسی
-تمایل به آزاردیدگی جنسی |
- غلبه جو و فضای جنسی
- قربانی شدن مکرر
-وسواس فکری جنسی
-وسواس رفتاری جنسی |
پیامد روانی- جنسی
|
- بیاعتمادی در روابط
- متجاوز انگاری مردان
- انزوای آزاردیده
- پناه آوردن به اشخاص ناصالح
|
- ترس از قضاوت دیگران
- ترس از رسوایی
- ترس از جمع |
آسیب به ارتباطات برونخانوادگی
|
مسایل روانی- جمعی |
-طرد آزاردیده
-گسست روابط خانوادگی
-حذف آزارگر از طریق مجازات اعدام
-والدین پروری |
- تحریم عاطفی آزاردیده
- تحریم مالی آزاردیده
- ترس از حضور در خانه
- انزوای خانوادگی
-طلاق |
اضمحلال روابط نسل اول خانواده |
-ناکامی مادرانه
-ازدواج ناکارآمد
- طرد فرزند ناشی از زنا
-تضعیف تابوهای متعارف |
-مراقبت افراطی از فرزند
- بیتوجهی به فرزند
-عادی انگاری آزار جنسی محارم |
اضمحلال روابط نسل دوم خانواده
|
آزار جنسی به محارم پیامدهای دوچندان نسبت به آزار جنسی توسط غریبه خواهد داشت. بااینحال سه پیامد فیزیکی و روانی-فردی، روانی-جمعی مهمترین پیامدهای بهدستآمده در پاسخگویان موردمطالعه است که در این بخش بهتفصیل به آن اشاره میشود:
1-پیامد فیزیکی
آزار جنسی محارم به شیوههای متعدد تأثیر جسمی بر قربانیان خواهد گذاشت و در برخی از پاسخگویان منجر به مرگ آزارگر و در برخی از موارد منجر به آسیبهای مادون نفس در این افراد میشود و با توجه به اینکه این دو سبک آزار فیزیکی بهطورمعمول با نیت مشترکی انجام میشود از تحلیل جداگانه اشتراکات این دو بحث پرهیز شده است و در یک قالب به نمودها و ظهورهای پیامدهای فیزیکی اشاره میشود.
همانطور که در جدول شماره (1) مشاهده میشود آزار جنسی بهطورمعمول از لمس تا دخول متغیر است و در تمام گونههای نسبت فامیلی این محدوده مشاهده شد. بااینحال به نظر میرسد که عواملی چون نسبت فامیلی، موقعیت آزارگر و آزاردیده در خانواده، احتمال افشا شدن، میزان مقاومت قربانی و...در تعیین نوع آزار مؤثر است.
آزار جنسی محارم بهطورمعمول نسبت به افراد ساکن در خانواده پدری که معمولا کودک یا نوجوان هستند صورت میپذیرد و به دلیل جثه ضعیف این افراد صرف رابطه جنسی میتواند بهشدت برای جسم این افراد بهخصوص اندام تناسلی آنها آسیبزا باشد. در اکثر قریب بهاتفاق آرا موردمطالعه، پزشکی قانونی آثاری از خراشیدگی و جراحت در مدخل مهبل و مقعد را تشخیص داده است و در یک مورد مرگ کودک براثر دخول واقع شده است. آرا ذیل حاکی از این مطلب است:
پرونده شماره 1«...از پزشکی قانونی استان خوزستان با توجه به آزمایشهای سم و آسیبشناسی علت تامه مرگ مقتول را شوک ناشی از دخول جسم سخت و نفوذ یافته (نظیر آلت تناسلی) اعلام داشته است...»
پرونده شماره 2 «… پزشک متخصص (زنان و زایمان) در مورخه 15/11/90 در جلسه دادگاه در تحقیقات بهعملآمده که اظهار داشته است پرده بکارت وی سالم است کودک اظهار داشته است بیاختیاری مدفوع و گاز دارد…»
مجرای دیگری به منظور استفاده از رفتارهای خشن و آسیب فیزیکی به قربانیان این جرم، تسلیم کردن و حفظ سکوت آزاردیدگان است. با توجه به تسلط آزارگر بر آزاردیده و موقعیت ارتکاب جرم و وابستگی آزاردیده به آزارگر بهطورمعمول استفاده از اجبار فیزیکی و رفتارها خشن نظیر بستن دستوپا و استفاده از اسلحه و... رایج نیست و در واقع آزارگر با توجه به فرصت گسترده ارتکاب جرم روشهای بهمراتب سهلالوصولتری نظیر تحریم مالی و تحریم عاطفی به منظور رسیدن به اهداف خود استفاده میکند. بااینحال یکی از شیوهها به منظور تسلیم کردن و حفظ سکوت آزاردیدگان اعمال زور و فشار فیزیکی است که این استفاده از خشونت در برخی از موارد منجر به قتل آزاردیده میشود. نکته حائز اهمیت این است که برخلاف تصور در روابط جنسی که قربانی مقاومت میکند و از طریق زور و اجبار فیزیکی مقاومتش شکسته میشود کمتر تحت تأثیر احساس گناه قرار میگیرد؛ اما در مواردی که به دلایل متعدد ازجمله ترس یا ترحم نسبت به آزارگر، مقاومتی نسبت به رابطه جنسی نداشته است ممکن است خود را بخشی از آن حادثه بداند و نتواند جایگاه خود را بهعنوان آزاردیده از کسی که با رضایت تن به رابطهای میدهد تفکیک کند بهخصوص زمانی که در حین رابطه جنسی لحظهای لذت جنسی را تجربه کرده باشد:
پرونده شماره 3 «...در پشت من نشست و من دستوپا زدم و گفتم مادرت هستم چرا چنین میکنی جواب داد مادر و فرزند دیگر تمامشده و در دستش چاقو داشت به دستم و صورتم اصابت کرد، بلند شدم و نشستم و چاقو را به گردنم گذاشت...».
پرونده شماره 5: «...حسب گزارش مراجع انتظامی مرحومه س فرزند حسین در منزل مسکونی خود به قتل رسیده و پسر برادر وی آقای ر ف شناسایی و دستگیر و در تحقیقات مقدماتی در مراجع انتظامی مباشرت در قتل عمه خود اقرار و اضافه کرده است قبل از قتل مرحومه با وی از دبر زنا کرده است و دستمالکاغذی آغشته به منی از وی است...» علاوه بر این آزارگران محارم نیز از آسیب جانی و جسمی و انتقام شخصی در امان نیستند.
آسیب فیزیکی رایج دیگر در آزار جنسی محارم، استفاده از دادگستری خصوصی و انتقامگیری از آزارگر توسط سایر اعضای خانواده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که خانوادهها به دلایل متعدد ازجمله حفظ آبرو تمایلی به برملا شدن موضوع و شکایت نزد مراجع قانونی ندارند. ازاینرو برخی به دادگستری خصوصی و انتقام شخصی متوسل میشوند که میتواند منجر به جنایتهای متعدد ازجمله قتل آزارگر شود. آرا ذیل مبین این ادعا است:
پرونده شماره 6 (قطع آلت تناسلی آزارگر توسط همسر آزاردیده): «...سید اسماعیل را سوار ماشین کرده و او را به خارج از شهر کشانده و آلت تناسلی قربانی را تا انتها بریدهاند...»
پرونده شماره 7 (قتل آزارگر توسط همسر آزاردیده): «...سؤال: قتل را با چه انگیزهای انجام دادید س- آیا به تصور اینکه مهدورالدم است او را کشتی؟ ج- بله چون با خواهر خودش این کار را کرده بود کشتم...»
از دیگر آسیبهای فیزیکی در تعرضات جنسی به محارم حاملگی ناخواسته در اثر تجاوز جنسی است. حاملگی ازجمله رخدادهایی است که بهطورمعمول منجر به فاشسازی تعرضات جنسی درونخانوادگی و توقف این جرایم میشود. واکنش خانواده به حاملگی بهطورمعمول اقدام به سقطجنین است. بااینحال در مواردی به دلیل غفلت و بیتوجهی به وضعیت آزاردیده و عدم آگهی آزاردیده از حاملگی به دلیل صغر سن، این وضعیت به وضع حمل ختم میشود و آزاردیده را در وضعیتی بهمراتب دشوارتر قرار میدهد. از طرفی آزاردیده با علاقه به نوزاد ناشی از غلیان احساسات مادرانه و از طرفی با نفرت از نوزاد به دلیل تداعی تعرض جنسی روبهرو میشود. این سردرگمی به دلیل از محارم نسبی بودن پدر نوزاد متولدشده دوچندان میشود. در پرونده شماره 9 مادر طفل ناشی از زنا از کودک خود منزجر بود و در بخشی از اظهارات خود اشعار داشته است:
«...برگ 5 پرونده حاکی است که ماشارالیها به بچه شیر نمیدهد و اعلام میدارد او را از پیش من ببرید...»
در موارد وضع حمل و تولد نوزاد، بهطورمعمول طفل حاصل از زنای محارم از طریق مراجع قانونی به بهزیستی تحویل داده میشود و علاوه بر آسیبهای روحی و روانی در معرض آسیبهای ژنتیک متعدد است. همچنین با توجه به تلاش خانواده به منظور افشانشدن موضوع تعرض، وضع حمل بهطورمعمول از طریق زایمان طبیعی و بدون دسترسی به تجهیزات فنی لازم و متخصص، انجام میشود که خود میتواند خطر جانی برای آزاردیده و نوزاد به همراه داشته باشد. به برخی آرایی که مؤید ادعای فوق است اشاره میشود:
پرونده شماره 8: «در خصوص اتهام آقای م فرزند عوض و خانم ... فرزند ع دایر بر ارتکاب زنا با محارم با این توضیح که در تاریخ 89/8/7 آقای ع ح و خانم س با تقدیم شکایتی فرزندشان به نام ع س توسط داییاش آقای -مورد تجاوز قرار گرفته که نتیجه منجر به حاملگی و وضع حمل طبیعی مشارالیها شده است...که به بهزیستی تحویل داده شد...»
پرونده دادگاه کیفری گلستان مورخ 1391 که منجر به محکومیت اعدام مرتکب شده است، حاکی از حاملگی متعدد و وضع حمل دختر به دلیل تعرضات جنسی پدر است:
«... خانم ف م ب اعلام نموده بارها از زمانی که دختر خردسالی بوده است تا چند ماه قبل از سوی پدرش مورد تجاوز و زنا قرار گرفته تا اینکه باردار شده و اخیرا فرزندی به دنیا آورده است... شاکیه در ادامه اظهار داشت بعد از تولد فرزندم پدرم مجددا ً بارها به من تجاوز کرد و الان هم از او حامله هستم... متهم درخواست آزمایش دی ان ای کرده که پس از انجام آزمایش رابطه پدر فرزند طفل و متهم تأیید شده است...»
پرونده شماره 9 حاکی از حاملگی خواهر از برادر است:
«با توجه به تولد طفل نامشروع که هماکنون در اداره بهزیستی نگهداری میشود و با توجه به معرفی دادگاه و اعزام متهم و شاکیه و طفل متولدشده به آزمایشگاه مرکز تشخیص پزشکی قانون تهران و انجام آزمایش علمی و دقیق دی ان ای ابوت متهم نسبت به طفل متولدشده از زنا ثابت و تأیید شده است... و یک بچه آوردهام که پسر است و در بهزیستی است و بچه را به صورت طبیعی به دنیا آوردهام...حتی مادرم گفت که یکشب مرا موردحمله قرار داد با چاقو او را تهدید کرده بود تا با مادرم تجاوز کند.»
همچنین سقطجنین اجباری ازجمله مواردی است که آسیب جدی به جسم و روان قربانی خواهد زد. با توجه به اینکه بهطورمعمول قربانی در سنی قرار دارد که نسبت به بارداری درک اندکی ندارد و بعد از تغییر وضعیت ظاهری متوجه بارداری میشود، اصرار به سقطجنین در چنین سنی موضوعی دوچندان خطرناک و میتواند به قیمت از دست دادن جان آزاردیده تمام شود. در این قسمت به برخی از تجارب بارداری پاسخگویان اشاره میشود:
مصاحبهشونده شماره 1: 14 سالم بود که از پدرم حامله شدم عمم من را برد در روستایی پیش یه خانم قابله که بچمو سقط کنن پدرم گفته بود که باید این بچه را بندازید حتی اگر بچم از بین بره من حدود 4 روز پیش این خانم بودم و هرروز به من یک مایع سیاه رنگ وحشتناک میداد و میخوردم و هرروز باید از بالای لحاف و تشک میپریدم پایین و بعد باید 4 دستوپا مینشستم و اون خانم قابله با لگد به من میزد و بالاخره بچه را سقط کردم من 5 ماهه باردار بودم و نمیدونستم.»
پرونده شماره 4 حاکی از حاملگی دختر توسط پدر و سقطجنین مکرر دارد.
«...از سال 82 به زور با من زنا میکرد (حدود 7 سال) در سال 83 حامله شدم و مجبور به سقطجنین در مطب خصوصی شدم ... بعد از سال 83 و سقطجنین از کاندوم استفاده میکرد یا خارج از بدنم میریخت... از من میخواست قرص ضدبارداری استفاده کنم که من این کار را نکردم».
همانطور که مشاهده میشود با توجه به غیرقانونی بودن سقطجنین و تمایل به مخفی ماندن تعرض، بهطورمعمول سقطجنین در مکانی شخصی از طرق غیرمتعارف و با ابزارهای غیر فنی و توسط افراد غیرمتخصص انجام میشود که میتواند منجر به خطرات جانی برای آزاردیده باشد بااینحال با وجود احتمال وقوع چنین پیامدهایی، خانواده آزاردیده حفظ آبروی خانوادگی و برملانشدن موضوع بارداری را به حفظ جان آزاردیده ترجیح میدهد و به هر قیمتی و حتی در سنین بالای بارداری و از طرق غیرمتعارف مانند ضرب و شتم آزاردیده در صدد هستند که جنین را از بین ببرند. همانطور که در مصاحبهشونده شماره 1 مشاهده میشود پدر حتی به قیمت مرگ فرزند خود در تلاش است که جنین از بین برود. همچنین بر طبق نظریه منابع بسیاری از محارم به دلیل قدرتی که در خانواده دارند اساساً بدون استفاده از اجبار فیزیکی به خواسته خود میرسند. بر اساس نظریه منابع، نظام خانواده مانند هر نظام یا واحد اجتماعی دیگر دارای نظامی اقتداری است و هر کس به منابع مهم خانواده (مانند شغل و تحصیلات و درآمد و مهارت و اطلاعات) بیشتر از دیگران دسترسی داشته باشد، میتواند سایر اعضا را به فعالیت در جهت امیال خود وادارد و تصمیمگیری مهم با او است (رضایی، 1396). طبق این نظریه، در نظام خانواده از سایر اعضا به منابع دسترسی بیشتری دارد، میتواند سایر اعضا را برای فعالیت در جهت امیال خود وادار کند و افراد بسیار قدرتمند خانواده کمتر از دیگران به اعمال قدرت از طریق خشونت بدنی دست میزنند. زیرا منابع دیگری دارند که از طریق آنها قادر به اعمال قدرت هستند. اما در میان افرادی که دارای ضعف منابع از نظر اجتماعی و اقتصادی هستند تنها منبع قدرت، زور بدنی و استفاده از آنها است (مالجو، 1389).
2-پیامدهای روانی- جمعی
آزار جنسی محارم علاوه بر اینکه منجر به آسیبهای فیزیکی در قربانیان میشود آسیبهای روانی متعددی را نیز به همراه دارد که این آسیبها در سطح فردی و در سطح روابط شخص با دیگران ظهور مییابد. در این بخش ابتدا به آسیبهای روانی-جمعی که در روابط با سایرین ظهور مییابد اشاره میکنیم. این آسیبها روابط درونخانوادگی و برونخانوادگی را تحت تأثیر قرار میدهد و بهنوعی قربانیان در ارتباط با هر دو گروه ناتوان هستند و گزینه انزوا گزینه معمول برای این افراد است:
2-1) روابط درونخانوادگی
2-1-1) اضمحلال روابط نسل اول خانواده
بالبی ازجمله افرادی بود که بر اهمیت روابط وابستگی در دوران کودکی تأکید داشت و مدعی بود که کودکان بهطور فزایندهای از بازنماییهای داخلی پیچیده و مدلهای کارکرد داخلی از روابط والدین و فرزند و نقش والدین و فرزند برخوردار هستند. این مدلهای شناختی کودکان میتوانند در آینده پیشبینی کننده رفتارهای وابستگی و نوع ارتباط کودکان با سایر افراد باشد و همچنین میتواند پیشبینی کننده رفتارهای فرد در زمان پدر یا مادر شدن او باشد. (فیتزگرالد و دیگران، 2005). کودکی که بهطور مداوم توسط یک مراقب حمایت میشود میآموزد که لیاقت مراقبت را دارد و درعینحال میآموزد که چگونه از فرزند خود مراقبت کند و از طرفی میآموزد چگونه نقش یک مراقبت را بازی کند. در مقابل کودکی که بدرفتاری و طرد و تعرض را تجربه میکند، ممکن است که الگوی مراقب را بیاموزد که ناشایست و نالایق و ناتوان است و خود را نالایق و ناتوان و دوستنداشتنی میداند. این مدلهای داخلی در تمام طول دوران زندگی فرد نسبتا پایدار و ثابت است. بااینحال ممکن است به دلیل تجارب جدید تغییر کند (نیکلز و دینک، 2006).
طبق این نظریه وابستگی نامطمئن بین اعضای خانواده نقش واسطه در تجاوزات جنسی را دارد، زیرا هیچ نوع نزدیکی و اعتمادی بین آنها نیست. در زمان که نزدیکی عاطفی بین اعضای خانواده نیست این افراد بیشتر در معرض تعرض جنسی هستند و در واقع آزار جنسی ادامه یابد (خسوا، 2017). آزار جنسی محارم ازجمله رفتارهایی است که موجب وابستگی نامطمئن در کودکان میشود و روابط درونخانوادگی را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد. آزاردیدگان بهطورمعمول ترکیبی از عشق و نفرت (با غلبه نفرت) را نسبت به آزارگر تجربه میکند و بهمحض دسترسی به منابع قدرت و استقلال، فاصله گرفتن از آزارگر و طرد وی اقدامی کاملا متداول در آزاردیدگان است. آزارگران جنسی بهخصوص پدران متعرض بهطورمعمول قربانیان خود را بهشدت وابسته به خود نگه میدارند و از طریق تحریم مالی و عاطفی و اعمال فشار بر آنها شرایط تعرض و تسلیم شدن این افراد را فراهم میکنند. برخی اظهارت پاسخگویان که حاکی از احساس آزاردیده نسبت به آزارگر و سایر اعضای خانواده است به این شرح است:
مصاحبهشونده شماره 9 دراینباره اظهار داشت:
خانوادهم بهم میگفتن که تو همیشه با خانوادت مثل غریبهها رفتار کردی منم بهشون گفتم که خانواده برای من یه معنای درستی داره و شما اصلا شبیه خانواده نبودید که من با شما مثل آشناها رفتار کنم. یه جورایی شاید من برای اون بتونم چیزی داشته باشم ولی دیگه بابام برای من چیز خاصی نخواهد داشت و من نیازی به اون ندارم.
قربانی دیگری که توسط شوهرخاله و پدر مورد آزار جنسی قرار گرفته بود میگفت:
«بعد از اینکه افشا کردم که چه اتفاقی واسم افتاده همه گفتن من دیوانه شدم و بابام یه بار زنگ زد به تیمارستان و اومدن من را بردن تیمارستان از بابام متنفر هستم.»
سایر اعضای خانواده نیز از پیامد تعرضات درونخانوادگی در امان نیستند و همگی درگیر نوعی مرگ و اضمحلال روابط خانوادگی میشوند. اعضای خانواده به دلیل وابستگی عاطفی به آزارگر و آزاردیده بهطورمعمول با دوراهی حمایت از آزاردیده یا آزارگر روبهرو میشوند که موجب گسستی در روابط خانوادگی میشود. بااینحال بهطورمعمول با توجه به اولویت آبروی خانوادگی، رویکرد متداول، حمایت از آزارگر و جلوگیری از افشای تعرض است. عدمحمایت از آزاردیده توسط اعضای خانواده و تلاش برای حداقل انگاری موضوع و فاش نشدن تعرض جنسی موجب میشود که برخی از آزاردیدگان تعرض جنسی را یک تبانی و در واقع همدستی تمامی اعضای خانواده ببیند و سایر اعضای خانواده را با آزارگر همدست و شریک ببیند. این موضوع خود احساس نفرت از آزارگر را نسب به بقیه اعضای خانواده نیز تعمیم میدهد.
مصاحبهشونده شماره 9 در ارتباط با احساس تبانی اعضای خانواده میگفت:
«وقتیکه مادرم فهمید که پدرم به من تعرض کرده اصلا نه شوکه شد و نه واکنش خاص نشون داد. من احتمال میدادم که مادرم میدانست. مسئله بزرگی که نسبت به مادرم دارم اینه که تو یا میدونستی یا نمیدونستی که داره چه اتفاقهایی میافته. اگر میدونستی و کاری نمیکردی که واویلا و اگر نمیدونستی هم سؤالم اینه که تو چرا نمیدونستی؟ همین ندونستنت بزرگترین خطاته. من تو این جریان از این موضوع بهشدت از مادرم ایراد میگیرم چون خیلی شبها بود که پدرم میومد پیش من و من واقعا واسم سواله که مادرم از خودش نمیپرسید که شوهر من الان کجا داره میره؟».
مصاحبهشونده شماره 14 که مورد تعرض جنسی پدربزرگ قرار گرفته بود و همسر او تعرض جنسی را روایت میکرد میگفت:
«وقتی به مادر همسرم گفتم بهم گفت خانواده مهمه و نباید کاری کنی که به خانواده آسیب بزنه... بهم گفت حالا اون یه کاری کرده شما ببخشیدش!».
بااینحال در موارد اندکی بهخصوص در مواردی که تعرض توسط افراد خارج از خانواده پدری نظیر عمو و دایی صورت میگیرد اعضای خانواده در جبهه آزاردیده قرار میگیرند و با برخوردها بعضا قهرآمیز و خشن و توسل به دادگستری عمومی در تلاش برای توقف تعرض و بهنوعی حذف آزارگر از طریق تقاضای مجازات و اعدام آزارگر هستند. شیوه دیگر اضمحلال روابط خانوادگی طلاق همسر آزارگر است. در تعرضات جنسی درونخانوادگی همسر آزارگر در برخی موارد از ادامه زندگی با وی منصرف شده و اقدام به طلاق کرده است. بااینحال به نظر میرسد اقدام به طلاق کاملا وابسته به دسترسی وی به منابع قدرت دارد. در غیر این صورت بهرغم عدم تمایل به ادامه زندگی با توجه به وابستگی مالی به آزارگر ناچار به ادامه زندگی و کنار آمدن با موضوع تعرض است. به برخی از اظهارات پاسخگویان که مؤید ادعای فوق است اشاره میشود:
پرونده شماره 8(تعرض دایی به خواهرزاده) حاکی از پیامد طلاق در خانوادههای آزاردیده است:
«(مادر آزاردیده): عذر میخوام از دادگاه ایشان (متهم) با این کارش انگار با خواهرش زنا کرده است و از دختر خواهرش سوءاستفاده کرده است و رابطه برقرار کرده است. در آن زمان هیچ اختلافی با شوهرم نداشتم آخرین باری که با همسرم بحث کردم آمدم منزل مادرم در آنجا صدای جیغ بچهام را شنیدم که در اتاق دایی بود رفتم پرسیدم که چی شده برادرم گفت چیزی نشده پایش به میز خورده و بعد فهمیدم در آنجا میخواسته به دخترم تجاوز کند...».
در همین پرونده پدر آزاردیدگان اذعان داشت:
«...از نظر شرعی و عرفی اول از خانم خودم بعد از مادر خانمم و بعد پدرخانمم و بعد هم از دایی بچه شکایت دارم...».
پرونده شماره 12: «...مادرم وقتی دید و فهمید که برادرم به بنده تجاوز کرده محل را ترک کرده است و از پدرم طلاق گرفته و رفته و نمیدانم مادرم کجاست که وی را برای شهادت در دادگاه حاضر کنم...».
پرونده شماره 14«...آزارگر: خانمم پاپوش برای من درست کرده است و حدود 11 ماه است خانه را ترک کرده است و درخواست طلاق و مهریه و نفقه را داده است...(همسر آزارگر): مشکل اخلاقی دارد نمیتوانم زندگی کنم و کاری کرده است که بههیچعنوان نمیتوانم با او آشتی کنم»
بنابراین همانطور که مشاهده میشود تعرض جنسی محارم نهتنها روابط آزارگر و آزاردیده را مخدوش میکند، بلکه آغازی بر آسیب و انحرافهای متعدد برای تمامی اعضای خانواده است و موجب چندتکه شدن خانواده و مطرود شدن آزاردیده یا آزارگر است.
2-1-2) اضمحلال روابط نسل دوم خانواده
آسیبهای تعرض جنسی محارم به نسل اول منحصر نمیشود و نسل دوم خانواده را نیز بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد. ازدواج تصمیمی است که بسیاری از قربانیان آزار جنسی نه برای ورود به زندگی مشترک بلکه به منظور خروج از دنیای کودکی سخت خود میگیرند که خود میتواند منشأ آسیبهای دیگری شود. در واقع ازدواج، انتخابی بین شرایط بد و بدتر است. در اکثر قریب بهاتفاق پاسخگویان ازدواج آزاردیده ناموفق بود و به دلایل متعدد خاصه خروج از موقعیت تجاوز صورت میگرفت.
اظهارات مصاحبهشونده شماره 1 و 2 حاکی از این مطلب بود:
مصاحبهشونده شماره 1: همسرم یه جورایی دیوانه است و من فقط برای فرار از جهنم با او ازدواج کردم او ایرانی نیست است و حتی نمیتونه فارسی حرف بزنه.
پاسخ گوی شماره 2- تو خیابان منتظر یکی بودم که بیاد به من شماره بده که برم بگم من دوست پسر دارم به من دست نزنید آخرش از یکی شماره گرفتم با همونم ازدواج کردم.
احساس بیپناهی شدید در چنین خانوادههایی موجب میشود که قربانیان و سایر اعضای خانواده به منظور ارضای ابتداییترین نیازهای خود و در سودای پیدا کردن پناهگاهی امن و حامی به روابط برونخانوادگی متوسل شوند و نیاز به حمایت و محبت پدرانه یا برادرانه را بهوسیله این افراد مرتفع کنند. از طرفی با توجه به صغر سن و تجربههای ناکارآمد، در تشخیص روابط کارآمد دچار ضعف جدی هستند که خود منجر به تجربه روابط اشتباه متعدد ازجمله اشتباه در انتخاب همسر میشوند و در ثانی اساساً بسیاری از این افراد از ازدواج انتظاری جز خروج از جهنم خانواده ندارند.
همچنین قربانیان این جرایم بهطورمعمول بهشدت در ایفای نقش مادری خود ناتوان هستند. این افراد تجربه تلخ و آسیبزا از رابطه والدین و فرزند را در ذهن حک کردهاند و الگوهای ناکارآمد تربیتی که در خانواده پدری درگیر آن بودهاند گریبانگیر آنها در دورهای است که خود صاحب فرزند میشوند.
در واقع آسیب تعرض جنسی به محارم بهخصوص برای مادران یک اتفاق در گذشته نیست بلکه تهدیدی است که هر لحظه در زندگی آنها وجود دارد. تولد فرزند میتواند مادر را در دنیای خطرناکتر از سابق وارد کند. دنیای خیالی که مردان سوءاستفادهگر در صدد کسب فرصت برای تعرض جنسی به فرزند او هستند و او بهناچار تجربه تلخ را تکرار خواهد کرد. افرادی که مورد تعرض جنسی توسط محارم قرار میگیرند، مشکلات زیادی در تربیت و انجام وظایف بهعنوان مادر دارند. در مادرانی که در کودکی مورد تعرض جنسی توسط محارم قرارگرفتهاند این ویژگی مشاهده میشود که خود را افرادی نالایق بدانند. این افراد بهطورمعمول خود را افرادی ناآگاه و گناهکار و نالایق میدانند و توانایی ارتباط با محیط افراد در این افراد کاهش یافته است. این افراد بهطورمعمول به شیوه افراطی سعی در محافظت از فرزندان خود را دارند و محدودیتهای سختگیرانه برای کودکان خود در نظر میگیرند؛ و بااینحال به دلیل عزتنفس پایین در تصمیمگیری راجع به فرزندان خود با تردید عمل میکنند (کند و بنگارد، 2011).
آسیبپذیری و وابستگی کودک به مادر اضطرابهای عمومی و تخیلات مربوط به تعرض کودک را تشدید میکند. این شرایط و اضطرابها در مواقعی که کودک قرار است با مردی تنها باشد بیشتر میشود. برخی از مادران عمیقاً به این نتیجه میرسند که بهرغم حمایتهای مادران، توان حمایت از کودک را در هیچ زمانی نخواهند داشت. مادران قربانی به همسر خود اعتماد ندارد و بهطورمعمول ترجیح میدهند که همسر آنها با فرزندان تنها نباشد یا رفتارهایی مانند حمام کردن کودکان را مطلقا انجام ندهد (کند و بنگارد، 2011).
مادرانی که در کودکی مورد تعرض محارم قرار گرفته بودند مهمترین نگرانی که داشتند این بود که نتوانند همچون مادر خود نقش مادری و حمایتی خود را بهدرستی ایفا کنند. آنها از این موضوع واهمه داشتند که مبادا مادر بدی باشند یا از فرزندانشان سوءاستفاده جنسی کنند یا توان حمایت از کودکان را در مورد تعرض جنسی نداشته باشند. برخی از آنها استانداردهای غیرمعمول و غیرقابل دستیابی را برای خود تعریف میکردند و انتظارشان از خودشان بیشازحد بالا و غیرمنطقی بود؛ بنابراین از نقش مادری خود احساس رضایت نمیکردند. (فیتزگرالد و دیگران، 2005).
این شیوه وسواس فکری درزمینه تربیت فرزندان در مورد پدرانی که خود در برههای مورد تعرض محارم قرار گرفته بودند یا خود متعرض به محارم خود شده بودند نیز مشاهده میشود. همچنین در برخی موارد مادر یا پدر نقطه مقابل و تفریط در مراقبت از فرزندان را تجربه میکنند. در واقع با توجه به عدم شکلگیری صحیح تابوی تعرض جنسی به محارم و عادی انگاری تعرض جنسی به محارم به دلیل تجربه متعدد آزاردیدگی مادر، نسبت به این رفتارها کم تفاوت میشوند.
دختری که مورد تعرض پدر خود قرار گرفته بود، شماره 9- تعرض خود را موضوعی عادی تلقی میکرد و میگفت:
هیچ شکایتی از پدرم ندارم چون دخولی اتفاق نیفتاده و این چیزی که بین ما اتفاق افتاده بین خیلیها اتفاق افتاده و حتی عمیقتر.
شخص دیگری که در نوجوانی تحت آزار جنسی پدر (برهنه کردن فرزند در جمع) داشت و در حال حاضر رفتارهای مکرر و خطرناک جنسی نظیر زنای محصنه با اشخاص متعدد داشت در این زمینه میگفت: «دو تا دختر دارم که دارن بزرگ می شن. من از اینکه یه روزی اینا من را تحریک کنن میترسم، از خودم میترسم!»
مصاحبهشونده شماره 17 که مورد آزار جنسی عمو و دایی قرار گرفته بود و میگفت:
«به مادرم گفتم دیگه نذار دایی بیاد تو اتاق من منم اگر یه زمانی مادر بشم نمیگذارم دخترم با مردهای فامیل تنها باشه».
مصاحبهشونده شماره 5 میگفت:
«مادرم از اینکه من بخوام با اقوام و بهخصوص عموهام برم استخر یا در رودخانه شنا کنم میترسید چیزی به من نمیگفت ولی میفهمیدم که نگرانه...».
وجود اضطراب دلبستگی در قربانیان جنسی خود منجر به سوق دادن آنها به رفتارهای جنسی خطرناک میشود و در واقع چرخه «آزارگر-آزاردیده» شکل میگیرد که منجر به تکرار جرم توسط بزهدیده است.
تحقیقات نشان میدهد حدود یکسوم از قربانیان تعرض جنسی با محارم مرتکب تعرض جنسی به محارم میشوند (کارلسون و دیگران، 2006). چرخه مذکور بهزعم برین در نظریهای تحت عنوان «سندروم خونآشام» مطرح شد. این نظریه به این نکته اشاره میکند که قربانیان تعرض جنسی بهاحتمال بالا مرتکب جرایم جنسی بعدی میشوند. در واقع افرادی که مورد کودکآزاری قرارگرفتهاند، احتمال بیشتری دارد که کودکان خود را مورد آزار جنسی قرار دهند. (مونیکا و دیگران، 2005). همچنین طبق نظریه «تعرض بین نسلی» احتمال اینکه تعرض جنسی از نسلی به نسل دیگر منتقل شود وجود دارد. در واقع قربانیان نسل قبل ممکن است متعرضین به نسل بعد شوند. این نظریه توسط هلفر در سال 1987 مطرح شد این موضوع سابقاً توسط کوپر و کورمیر تحت عنوان تعرض بین نسلی مطرح شده بود. (راب و بیندر، 2011)
مصاحبهشونده شماره 19 که خود او قربانی آزار جنسی پدر قرار گرفته بود و فرزندان این شخص نیز تجربه آزار جنسی خواهر خود را داشتهاند میگفت:
«وقتی از مدرسه میومدم خانه پدرم من را برهنه میکردم و مقعدم را نگاه میکرد که متوجه شود آیا کسی با من رابطه جنسی داشته یا نه...»
2-2) روابط برونخانوادگی
خیانت اگرچه واژهای است که غالباً در روابط زناشویی به کار میرود، بااینحال آسیب خیانت را در هر رابطه مبتنی بر اعتمادی میتوان مشاهده کرد. مورد تعرض قرار گرفتن توسط نزدیکان بهخصوص پدر و برادر موجب میشود که بهمرورزمان آزاردیده اعتمادش را در روابط خود از دست بدهد و کاهش یا فقدان اعتماد در این افراد منجر به این میشود که دایره روابط شخص محدود و محدودتر شود. متجاوز انگاری و تعمیم تجاوز به سایر مردان در بسیار از قربانیان موجب کاهش ارتباطات و انزوا میشود. همچنین بسیاری از این افراد بار سنگین حفظ راز تعرض جنسی را همواره به دوش میکشند. در واقع تصور این افراد بر آن است که اتفاقی غیرقابلباور توسط سایرین و وحشتناک در زندگی این افراد رخ داده و تمام تلاش خود را به منظور برملانشدن آن باید انجام دهند. بار سنگین راز تعرض موجب میشود که دائما این افراد از برملاشدن، مورد قضاوت قرار گرفتن واهمه داشته باشند و خود را تنها و فاقد هم درد ببینند. بنابراین بهمرور احساس متفاوت بودن به این افراد غلبه میکند و انزوای خودساخته را به حضور در جمع ترجیح میدهند.
مصاحبهشونده شماره 5 در این رابطه میگفت:
مشکلات جنسی برخلاف هر مشکل دیگهای یه رازه یعنی به هر کسی بگی بهت میگه تو هرزه کثیف هستی یا اینکه تو شهوترانی و...از وقتی یادمه مشکلات جنسی داشتم هیچوقت شبیه خودمو ندیدم که باهاش درددل کنم تا اینکه بالاخره با یه گروهدرمانی آشنا شدم که اونجا همه شبیه من بودند اولین بار که حرفاشون را شنیدم گریه کردم باورم نمیشد که اینهمه آدم شبیه من هستن و درد مشترک داریم.
علاوه بر انزوای خودساخته که آسیبی معمول در روابط برونخانوادگی این افراد است، قربانیان این جرایم بهطورمعمول در روابط خود در دو موضع آزارگری یا آزاردیدگی قرار میگیرند. در واقع با توجه به سابقه رشدی این افراد که با غفلت و ناکامی در ارضای نیازها و آسیب و ... مشخص میشود سبب میشود تا آنها الگوهای درونی منفی را در مورد خود و یا دیگران یا هر دو رشد دهند. این الگوها از طریق ایجاد نقایص مختلف عاطفی، فردی، بین فردی به اشکال مختلفی میتوانند با ارتکاب رفتارهای تعدیگرایانه جنسی ارتباط داشته باشند (حقیقت منش و دیگران، 1389). افرادی با این الگوی دلبستگی احتمالا از تجاوز بهعنوان یکی از راهبردهای کنترل بیرونی حالات هیجانی منفی خود استفاده میکنند. سطح بالای اضطراب مربوط به دلبستگی ناسالم که با شکلگیری نقایص مربوط به صمیمت ارتباط دارد، میتواند بهعنوان عامل خطر قابلتوجهی در ارتکاب رفتارهای تجاوزگرانه جنسی محسوب شود. از طرفی با توجه به اینکه این افراد بهطورمعمول محبت پدری یا برادری را صرفاً در رابطه جنسی یا قبل از آن به منظور جلب رضایت لمس کردهاند این باور در آنها ایجاد میشود که روابط جنسی ولو به عنف، مسیری برای ارتباط با سایرین بهخصوص جنس مخالف است. بنابراین در اکثر روابط این افراد ردپای مسایل جنسی دیده میشود. مشاهدات ما نشان میدهد که آزاردیدگان دچار نوعی ناتوانی و اختلال در تشخیص صحیح یا غلط بودن روابط خود هستند. احساس ناامنی این افراد که متأثر از آزار جنسی است منجر به این میشود که دنیا را مکانی ناامن با افراد خطرناک و سوءاستفادهگر ببیند ازاینرو در تعاملات خود همواره احساس میکنند که دیگران قصد سوءاستفادهگری از آنها را دارند و چنین جهانبینی مسلما انزوای این افراد را تشدید میکند. گروه دیگر عمیقا احساس بیارزشی میکنند و چنین حس بیارزشی منجر به این میشود که اساساً خود را لایق روابط سالم، موفقیت، شادی نبینند و در واقع این گروه روابط ناسالم و شکست و ناکامی را انتخاب میکنند زیرا با چنین تجاربی خو گرفتهاند و برای آنها تجاربی آشنا است. قربانیان تعرض جنسی به محارم میآموزند که منفعل باشند و ناتوانی در دفاع از خود در آنها نهادینه میشود و بهطورمعمول در بزرگسالی ویژگیها کودکی خود را حفظ میکنند. (تستونی و دیگران، 2018).
مصاحبهشونده شماره 18 که در کودکی که پدرش در حین تنبیه بدنی او را برهنه میکرد و خود نیز رفتار جنسی پرخطر (دستدرازی به خانمها در خیابان) را داشت میگفت:
«همیشه به حیوانات حسودی میکردم دوست داشتم سگ بودم دوست داشتم یه حیوان بودم که کسی از من انتظار نداشته باشه من دقیقا در حد یه غریزه حیوانی زندگی میکردم با این تفاوت که من بار سنگین انسان بودن هم روی دوشم بود، 30 ساله که میرم به خانمها دستدرازی میکنم و کتک میخورم و دوباره نیم ساعت بعد همین کار رو میکنم»
3- پیامد روانی- فردی
آزاردیدگان محارم علاوه بر آسیب فیزیکی در معرض آسیبهای متعدد روانی قرار میگیرند و گستره آسیبهای روانی در آزار جنسی محارم به حدی است که امکان پرداختن به تمام جنبههای آسیب در یک مقاله میسر نیست. بنابراین صرفاً به دو نمونه از پیامدهای روانی متداول در این جرایم است میکنیم:
3-1) خودانگاری منفی
آزاردیدگان توسط محارم در سنین کودکی در عمیقترین سطح، احساس ارزشمندی را از دست دادهاند و بهسختی میتوانند این احساس را درون خود بازیابی کنند. ازاینرو در معرض عمیقترین آسیبهای روانی قرار میگیرند. مشاهدات ما مبین این نکته است که احساس حقارت در قربانیان این جرایم نهادینه شده است و در بزرگسالی نیز ادامه پیدا میکند. بسیاری از آزاردیدگان خود را لایق زندگی خوب نمیدانستند و سرنوشتی محتوم و سیاه را برای خود پیشبینی میکردند و برخی حتی توان انجام امور ساده روزانه را نیز در خود نمیدیدند و مورد تحقیر قرار گرفتن را بهعنوان بخشی از زندگی خود پذیرفته بودند. مصاحبهشونده شماره 6 دراینباره میگفت:
«وقتی جایی میرم خانمم حقم را میگیره و همیشه من را ساکت میکند و کتک میزنه». روحیه شکست و احساس ناتوانی در تغییر سرنوشت در برخی از پاسخگویان به حدی است که هیچ چشمانداز مثبتی نسبت به آینده ندارند و کاملاً منفعل و عاری از آرزو و هدف هستند، ازاینرو تمایل به خودکشی موضوعی رایج میان این افراد است:
مصاحبهشونده شماره 7– دراینباره میگفت:
«اولین خودکشی را در 15 سالگی انجام دادم و تا امروز بارها خودکشی کردم».
همچنین مصاحبهشونده شماره 8 اظهار میدارد
«...بهشدت تمایل به خودکشی و خودتخریبی و خودزنی دارم...».
همچنین نتایج تحقیق نشان میدهد که آزاردیدگان جنسی توسط محارم توان تفکیک نقش خود و نقش متجاوز را در واقعه از دست میدهند و بهنوعی تعرض را حادثهای قلمداد میکنند که خود آنها به همراه متجاوز آن را رقمزدهاند. نتایج نشان میدهد که قربانیان به دلایل متعدد ازجمله اگر مقاومت کرده بودم (اگر جیغ زده بودم، اگر از خانه فرار میکردم، اگر اون روز خانه نمیموندم، اگر به مامان میگفتم، اگر به پلیس میگفتم و...)، این اتفاق نمیافتاد خود را لایق سرزنش میدانند. همچنین در برخی موارد که دراثنای رابطه جنسی قربانی لحظهای لذت جنسی کسب کرده است یا به ارگاسم رسیده است، این میزان سرزنش دوچندان میشود.
در واقع به نظر میرسد که افرادی که از طرق خشن و فیزیکی نظیر بستن دستوپا مورد تعرض قرارگرفتهاند، احساس سرزنش کمتری را نسبت به افرادی که به دلایل متعدد خود را تسلیم و در اختیار مرتکب قرار دادهاند تجربه میکنند، زیرا دسته دوم بعد از واقعه به دلیل عدم مقاومت خود را مورد سرزنش قرار میدهند. همچنین وقوع این جرم در سن کودکی منجر به حفظ عوارض رابطه در کودکی نمیشود و در بسیاری از موارد (جز موارد نادری) با شروع دوران نوجوانی و آگاهی از قضاوت اجتماعی عوارض رابطه و احساس گناه دوچندان میشود؛ و برخی اظهارات پاسخگویان به شرح زیر است:
مصاحبهشونده شماره 9- «من وقتی بزرگ شدم تازه فهمیدم که چه اتفاقی افتاده و احساس گناه پیدا کردم. من اوایل این اتفاق را اتفاق بدی حساب نمیکردم ولی بزرگتر که شدم و قضاوت اجتماعی راجع به خودم را فهمیدم خیلی ناراحت شدم و احساس گناه پیدا کردم.»
احساس آوارگی و بیپناهی نیز از مهمترین و رایجترین احساسات روزمره این افراد است. با توجه به اینکه مأمنها و پناهگاههای این افراد خود منشأ آسیب هستند و از طرفی بهطورمعمول شخص یا مکانی را بهعنوان سرپناه سراغ ندارند، احساس بیپناهی در این افراد نهادینه میشود. نتایج تحقیق مبین پنج دلیل اصلی برای تولد احساس بیپناهی در این افراد است: الف- فقدان مکانی امن برای زندگی ب- فقدان مادر یا سایر بستگان حامی ج- زندگی مشترک با آزارگر در یک مکان د- آگاهی از قضاوت اجتماع ه- استمرار تعرض. بسیاری از آزاردیدگان با وضعیت موجود خود کنار آمدهاند و در برخی موارد حتی تصور نمیکند که راه گریزی از این شرایط وجود داشته باشد و بهنوعی به استیصال و درماندگی عمیقی رسیدهاند که هیچ اقدامی برای رهایی خود از شرایط تعرض انجام نمیدهند و بهگونهای با هویت قربانی کنار آمدند و بهمرورزمان بدون کمترین مقاومتی صرفاً شاهد تعرض آزارگر هستند وضعیت پیشگفته در نظریات منتسب به سیگلمن با نام درماندگی آموختهشده تشریح شده است. درماندگی آموختهشده به معنی شناخت کنترل ناپذیری حوادث است. مفهوم درماندگی در ابتدا از تجربیات آزمایشگاهی به دست آمد در این آزمایشها حیواناتی که در معرض شوک غیرقابل اجتناب قرار میگرفتند، تسلیم میشدند و برای فرار از شوکهای بعدی تلاش نمیکردند. این حیوانات یاد میگرفتند که فرار از شوک امکانپذیر نیست، پس باید تسلیم شوند. پسازآن این مسئله به حوزههای انسانی کشیده شد. درماندگی آموختهشده روی فرآیندهای شناختی خصوصاً متغیرهای اسنادی تأثیر مهمی میگذارد و موجب ایجاد ساختار شناختی تحت عنوان «ساخت شناخت منفی» است که به این معنی است که موفقیت و شکست خارج از کوششهای شخص است. در واقع افراد درمانده رویدادهای منفی را به عوامل درونی و پایدار نسبت میدهند (کاردام، 2013). همچنین درماندگی آموختهشده در واقع تهدیدی به احساس کنترل فرد است؛ و افراد یاد میگیرند که پاسخها و نتایج آنها از هم جدایند که خود منجر به بروز این مشکل خواهد شد که پاسخهای که فرد میدهد بیهوده و بیفایده است چراکه تغییری در ایجاد نتیجه ایجاد نمیکند و بهطورکلی نوعی بیتفاوتی نسبت به وقایع به وجود میآید. (کاردام، 2013)
بنابراین آزاردیدگان جنسی محارم از اولین و اساسیترین نیاز خود یعنی مکانی امن برای زندگی کردن محروم هستند و ناچار به زندگی در کنار آزارگر هستند موضوعی که هرلحظه از شبانهروز افراد را در معرض آزار و تعرض بعدی قرار میدهد. برخی اظهارات آزاردیدگان که مبین بیپناهی این افراد و احساس درماندگی است به شرح زیر است:
مصاحبهشونده شماره 4 که توسط عمو و پدر خود مورد آزار قرار گرفته بود میگفت:
«بعدازاین که پدرم بهم تعرض کرد از خانه فرار کردم و هیچ جایی نداشتم برم و رفتم خانه مادربزرگم و اونها هم بعد از یک ساعت گفتن برو خانه خودت منم برگشتم خانه پدری».
مصاحبهشونده شماره 7 دراینباره میگفت:
«مامان و بابام طلاق گرفتند مامانم ازدواج کرد. بابام زن گرفت و زن بابام به خاطر شبادراری من را انداخته بیرون. رفتم خانه مادربزرگم و عموم بهم تعرض کرد».
مصاحبهشونده شماره 1 میگفت:
«از بابام حامله شدم. بعدازاین که یه مدت واسه سقط بچه در روستا پیش زن قابله بودم دوباره برگشتم پیش بابام».
از دیگر آسیبهای تعرض جنسی محارم که منجر به خودانگاری منفی میشود، والدین پروری و تعرض جنسی عاطفی به محارم است. والدین پروری، شیوهای از تربیت ناکارآمد است که نقش کودکان و والدین در آن عوض میشود و از این طریق فرزندان نقش والدین را ایفا کرده و برای پدر و مادر و خواهر و برادر خود نقش والدین را ایفا میکنند و در موارد شدید وظیفه دارد خلأ عاطفی این افراد را نیز پر کند. (گاردنر، 2006، 200).
والد پروی بهطورمعمول به دو شیوه والد پروری ابزاری و والد پروری عاطفی است. والد پروری ابزاری به معنای انجام کارهای جسمی نظیر مراقبت از پدر و مادر و خواهر و برادر یا کسب درآمد برای خانواده و مراقبت از خواهر و برادر و خانواده است و والدپروری احساسی هم شامل فرضی است که کودک نیازهای احساسی افراد خانواده را برآورده میکند و نقش معتمد و میانجی را در خانه ایفا میکند. (جوگویچ، 1998).
با توجه به اینکه کودک در برخی خانوادهها در کنار برآورده کردن نیاز احساسی وظیفه ارضای نیاز جنسی پدر و برادر و سایر اعضای خانواده را ایفا میکند، آسیبهای والد پروی دوچندان میشود. در تحقیقی که توسط لاویولا انجام شد، برخی از خواهرانی که مورد تعرض جنسی توسط برادر قرار گرفته بودند، تصور میکردند که آنها وظیفه ارضای جنسی برادر خود را دارند و درصورتیکه برادر ارضا نمیشد یا رابطه جنسی بهطور کامل انجام نمیشد احساس میکردند که وظیفه خود را بهدرستی انجام ندادهاند. (راد، هرزبرگر، 1999).
اولین پیامد اجتنابناپذیر والدین پروری از دست رفتن کودکی است. در والدین پروری کودک مسئولیت مراقبت و ارضای نیازها را بر عهده میگیرد، بدون آنکه توسط دیگران مورد مراقبت و حمایت قرار گیرد. با پذیرش نقش مراقب والدین و اعضای خانواده، کودک جایگاه اصلی خود را در خانواده از دست میدهد و جایگاهی نامطمئن و منزوی در خانه خواهد داشت. این ویژگی ممکن است منجر به آسیب به هویت فرد شود و خود پنداره فرد در معرض تهدید جدی است (ریوز، 1999). این افراد در بزرگسالی اضطراب جدایی و از دست دادن را دارند و مشکلات زیادی در هنگام طرد شدن از روابط شخصی خود دارند (کتز و دیگران، 2009).
نتایج تحقیقات نشان میدهد والدپروری موجب میشود که احساس مثبت در دوران نوجوانی بهمرور از بین برود. به نظر میرسد کاهش احساس مثبت نسبت به خود، مسئلهای است که در نوجوانی و بزرگسالی شروع میشود و احساس غالب فرد در طول روز ترس و اضطراب مزمن شود. استرس و اضطراب و داشتن نقش والدین پروری بهطور چشمگیری مسیر رشد شناختی که بهطورمعمول در دوران کودکی و نوجوانی اتفاق میافتد را به تأخیر میاندازد. (راد و هرزبرگر، 1999)
3-2) پیامد روانی-جنسی
تسلط و قدرتی که والدین بر فرزندان دارند موجب میشود که کودکان رفتارهای والدین را مورد قضاوت قرار ندهند. در واقع کودک هر کاری که والدین انجام میدهند را صحیح فرض میکند و قدرت تمیز بین رفتار خوب و بد پدر و مادر را ندارد (نورچایا و هیدایات، 2019). تعرض جنسی به فرزندان منجر به این میشود که کودکان در زمان مناسبی که از نظر جسمی و روانی آمادگی ندارند، به دنیای مسایل جنسی وارد شوند و این مقدمه بیشازحد زودهنگام به همراه بازیگران اشتباه منجر به آسیبهای متعدد میشود.
مطالعات نشان میدهد که والدین از پنج طریق بر رفتارهای جنسی فرزندان تأثیر میگذارند: ارتباط نزدیک والد-فرزند؛ کنترل والدینی، رفتارهای جنسی والدین؛ نارضایتی والدین نسبت به رفتارهای جنسی فرزندان و گفتگوی پرخطر جنسی والد-فرزند. کیفیت روابط خانوادگی و کیفیت روابط والدین با فرزندان بهویژه مادر، تأثیر مهمی در اولین رابطه جنسی و رفتارهای جنسی نوجوانان دارد. (رضازاده و دیگران، 1393).
بنابراین تعرض جنسی والدین میتواند شالوده برداشت غلط و گرایش جنسی منحرفانه در فرزندان را تشکیل داده و منجر به ایجاد طرحواره جنسی منحرف و شروع ماجراجوییهای منحرفانه باشد و از طرفی میتواند منجر به سردمزاجی و نفرت از روابط جنسی شود. فروید معتقداست که هرگاه فردی در زندگی روانی و اخلاقی دچار نابسامانیها روانی و اختلالهای اخلاقی شود، بهاحتمال بسیار زیاد زندگی جنسیاش از این تأثیر بر کنار نمیماند و در روش جنسی خود نیز دائماً انقلاب و اختلالاتی واقع میشود (فروید، 1956).
هرمن در تحقیقی به این نتیجه رسید که پدرانی که مرتکب تعرض جنسی به دختران خود میشوند به دختران خود این حس را منتقل میکنند که رابطه جنسی موضوعی شرمآور و شیطانی است. در واقع در همان زمانی که خود درگیر تعرض به دختران خود هستند احساس شیطانی بودن و شرم آورد بودن رابطه جنسی را به قربانیان خود تحمیل میکنند (هسناگولا و دیگران، 2020).
رابطه جنسی پدر و دختری بهطورمعمول به شیوه فاحشهگری تنظیم میشود. در واقع پدر رابطه جنسی را از دخترش در ازای محبت یا حمایت مالی میخرد و دختر بهمرور این نتیجه را میگیرد که بین او و پدر توافق نانوشتهای وجود دارد که باید در ازای حمایتهای پدر به او رابطه جنسی عرضه شود و این احساس در زمانی که با دیگر محارم که در جایگاه برتر قرار دارند رابطه جنسی ایجاد میشود نیز، وجود دارد (تستونی و دیگران، 2018).
کودک رابطه جنسی را شیوهای از ابراز محبت تلقی کند و درنتیجه روابط خواهر و برادر نیز آغشته به مسایل جنسی میشود (تیدفورسا و آرویدسونا، 2010). در واقع متجاوز میآموزد که ارائه رابطه جنسی در ازای محبت و حمایت و هر کالای دیگری امری پسندیده است و قربانی نیز ممکن است در بزرگسالی از این شیوه به منظور رفع نیازهای خود بهره بگیرد. در واقع رابطه جنسی کالایی است که میتوان از آن به منظور اهداف متعدد بهره چست. ازاینرو هرزگی و بیبندوباری جنسی در قربانیان رابطه جنسی خواهر و برادر مشاهده میشود و حدود 67 درصد از این افراد دچار چنین بیبندوباری میشوند، درحالیکه 47 درصد قربانیان رابطه جنسی توسط پدر بهطورمعمول دچار بیبندوباری جنسی میشوند (راد، 1999).
موضوع دیگری که در تعرضات جنسی محارمِ همجنس بهوضوح قابلمشاهده است، انحراف در گرایش جنسی قربانیان است. در واقع در بسیاری از قربانیان، تعرض جنسی اولین تجربه جنسی بود و شاکله باورهای جنسی آنها محسوب میشد. افرادی که توسط همجنس محرم (پدر-پسر با مادر-دختر یا برادر-برادر یا خواهر-خواهر) مورد آزار قرار میگیرند، درگیر شکستن دو تابوی بزرگ هستند؛ تابوی اول تعرض جنسی محارم است و تابوی دوم تعرض همجنس به آنها است (رابرت جی کلی و دیگران، 2002).
با توجه به اینکه این افراد بهطورمعمول اولین رابطه جنسی را با خویشاوندان همجنس خود تجربه کردهاند، باوری در آنها شکل میگیرد که رابطه جنسی با همجنس موضوعی سازگار و عادی تلقی میشود و در برخی از آنها تصور رابطه با غیر همجنس سخت بوده است.
همچنین با توجه به اینکه مهمترین آسیبها در چنین خانوادههایی ماهیت جنسی دارد، بهمرورزمان فضای جنسی در خانه و در ذهن این افراد غلبه میکند. غلبه جو جنسی در خانواده و در سنین ابتدایی موجب میشود که در برخی از آزاردیدگان، مسایل جنسی و انحرافات جنسی در تمام ادوار زندگی آنها خیمه زده و بهنوعی بزرگترین دغدغه آنها مسایل جنسی و روابط جنسی میشود. اشتغال فکری بیشازحد نسبت به مسایل جنسی منجر به آزمون خطا کردن و کنجکاوی بیشازحد به مسایل جنسی میشوند. در واقع در برخی از موارد قربانی از رابطه یا رفتاری جنسی به رابطه یا رفتار جنسی دیگر پناه میبرد و رابطه جنسی نقش مُسکن و مخدر او در برخورد با واقعیتهای زندگی را ایفا میکند. بااینحال در برخی موارد قربانی راه تفریط را پیش میگیرد و بهشدت نسبت به رابطه جنسی بیمیل میشود. بنابراین درمجموع شاهد نوعی عدم تعادل در مسایل جنسی در این افراد هستیم.
در این قسمت به برخی از اظهارات قربانیان که حاکی از مطالب فوق است اشاره میشود:
مصاحبهشونده شماره 4: «در حال حاضر هر رابطهای را تمام میکنم سریع یه رابطه دیگه را شروع میکنم».
مصاحبهشونده شماره 12: «من تبخال تناسلی دارم و واژنم زخم شده از بس رابطه داشتم حتی یادم نمیاد آخرین بار با کی بودم».
مصاحبهشونده شماره 10: در رابط جنسی دچار تشنج میشم و میترسم یک بار واسه معاینه دستگاه تناسلی رفته بودم چون پاهام را مهار کرده بودند و به اندام تناسلیم دست میزدند یاد خاطره تجاوز افتادم و بهشدت بدنم شروع به لرزیدن کرد قبل از رابطه جنسی با همسرم نیم ساعت گریه میکنم.
مصاحبهشونده شماره 17: «دائم دچار توهم جنسی بودم و با خیال همه مردهای فامیل خودارضایی میکردم و خودم هم دخترهای فامیل را لخت میکردم.»
علاوه بر تعدد روابط جنسی، نوع و سبک روابط جنسی این افراد نیز به سمت روابط خطرناک و غیرمتعارف پیش میرود. فانتزی و تخیل آزارگری و آزاردیدگی در این افراد بسیار مشاهده میشود.
مصاحبهشونده شماره 6: «یکی از فانتزیهایم اینه که زنم جلوی من با مردای دیگه رابطه داشته باشه».
مصاحبهشونده شماره 17: «دوست دارم با کسایی که رابطه دارم ادرار و مدفوعم را بخورند، منم خونشون رو بخورم و شلاقشون بزنم و جلوشون محارمشون رو اذیت کنم. من بهشون میگم باید بیغیرت من باشید تا بتونید با من رابطه جنسی داشته باشید. باید عکس خواهر و مادرتون را برام بفرستید اونها هم میفرستن.»
مصاحبهشونده شماره 13: «با شوکر تا حالا به چند تا بچه تعرض کردم و ازشون فیلم گرفتم که اگر به کسی بگن پخشش کنم».
بنابراین همانطور که مشاهده میشود مشکلات جنسی نظیر گرایش منحرف، روابط متعدد و مکرر جنسی در تمام زندگی این افراد خیمه میزند و آزار جنسی، زندگی جنسی این افراد را تعریف میکند و این تعریف تا زمانی که قربانی تحت درمان قرار نگیرد ادامه خواهد داشت.
بحث و نتیجهگیری
خانواده اولین و مهمترین نهاد حمایتی محسوب میشود که در شکلگیری شخصیت افراد نقش مهمی ایفا میکند. در برخی از موارد خانواده نهتنها نقش حمایتی ایفا نمیکند، بلکه خود منشأ آسیب میشود. آزار جنسی محارم ازجمله رفتارهایی است که منبع حمایت خود منشأ آسیب میشود. اولین گام برای بیان اهمیت موضوع و درمان و پیشگیری از چنین جرایمی، بررسی پیامدهای این جرم است. پژوهش حاضر با روش تحقیق کیفی و دادههای بهدستآمده از طریق تحلیل محتوای کیفی استقرایی مورد تحلیل قرار گرفت. با بررسی این پیامدها در تلاش است که قدم ابتدایی را به منظور تدوین رویکردهای درمان و پیشگیری بردارد. به همین دلیل با بهرهگیری از روش تحقیق کیفی در بازه زمانی 3 ساله و با مصاحبه عمیق با 53 آزاردیده و برگزیدن 19 نمونه و همچنین با مطالعه 75 پرونده در بازه زمانی 1388 تا 1394 و برگزیدن 17 پرونده به این نتیجه رسید که پیامدهای آزار جنسی محارم در سه سطح فیزیکی، روانی-فردی؛ روانی-جمعی نمایان میشود.
بررسی دادههای خام اولیه از ویژگیهای آزاردیدگان که در جدول شماره 1 و 2 مشخص شده است مبین این است که مدتزمان آزار جنسی محارم برخلاف تعرض توسط بیگانه نه یک بار بلکه بارها و حتی چندین سال زمان ادامه خواهد داشت عواملی نظیر تسلط آزارگر بر آزاردیده و وابستگی عاطفی به آزارگر و فقدان نظارت در استمرار آزار جنسی مؤثر است. این عوامل همچنین منجر به رازداری و عدم شکایت نزد محاکم کیفری است. در نمونههای موردمطالعه نیز روابط پدر-فرزندی به دلیل تسلط بیشتر پدر بر فرزند و وابستگی فرزند و سایر اعضای خانواده به پدر کمتر از سایر روابط منجر به شکایت کیفری شده است و بهطور معمول شکایت کیفری زمانی انجام میشود که واقعه تعرض بهنوعی برملا شود یا آزار جنسی بیش از سطح تحمل خانواده است. جنسیت آزاردیدگان پراکندگی تقریبا برابری دارد. بنابراین پسران نیز کاملا در معرض تعرض جنسی محارم هستند. بهطورمعمول مراقبت والدین نسبت به پسران با این تصور که دختران سوژه آزار جنسی هستند کمتر است و این سهلانگاری موجبات تعرض جنسی به این افراد را فراهم میکند.
همچنین دادههای بهدستآمده نشان میدهد که آزار جنسی محارم در اکثر موارد در سنین نوجوانی صورت میگیرد. به نظر میرسد تغییر جثه آزاردیده بهخصوص در دختران موجب میشود که در این سنین سوژه آزارگران جنسی قرار بگیرند. از طرفی این آزار بهطورمعمول در سنین اوایل جوانی به پایان میپذیرد. عواملی نظیر مستقل شدن آزاردیده، ترک منزل، ازدواج آزاردیده منجر به این میشود که اوایل سن جوانی پایان تعرضات جنسی محارم باشد. شیوه آزار جنسی در چنین خانوادههایی پراکنده است. بااینحال دسترسی بالای آزارگر به آزاردیده و عدمحمایت خانواده از قربانی منجر به این میشود که برخی از تعرضات جنسی به حاملگی ختم شود موضوعی که انبوهی از آسیبها را به همراه خواهد داشت.
در بررسی مصاحبههای آزاردیدگان جنسی در ارتباط با پیامدهای آزار جنسی در مجموع 53 کد اولیه استخراج شد. کدهای اولیه بهدستآمده با توجه به شباهتها و تفاوتها با یکدیگر در شش زیرمقوله پیامد جانی و جسمی، خودانگاری منفی، پیامد روانی-جنسی، روابط آسیبزای درونخانوادگی و روابط آسیبزای برونخانوادگی قرار گرفت و درنهایت با تجمیع زیرمقولهها، سه مقوله که شامل پیامد جسمی و پیامد روانی-جمعی و پیامد روانی-فردی به دست آمد.
بنابراین آزار جنسی محارم علاوه بر آسیب جسمی کاملا وضعیت روانی فرد آزاردیده را تحت تأثیر قرار میدهد و بهنوعی مسیر زندگی روانی و جنسی افراد را مشخص میکند و آغازی برای مشکلات و مسایل متعدد روانی و جنسی این افراد است. روابط درونخانوادگی و برونخانوادگی این افراد کاملا تحت تأثیر قرار میگیرد و این آسیب بهطورمعمول به نسل بعد نیز منتقل میشود.
پیشنهادها: با توجه به تابو بودن این جرم هیچ ارادهای به منظور کشف گستره وقوع این جرم در کشور ایران وجود ندارد و ابتداییترین قدمها در مسیر درمان و پیشگیری از این جرم برداشته نشده و نهادهای ذیربط سیاست کتمان و غفلت را نسبت به این جرم اتخاذ کردهاند. گام نخست در مسیر پیشگیری و درمان، خروج از انکار و شناسایی و پذیرش موضوع، تعیین گستره وقوع و محدوده آسیبهای این جرم است. همچنین به نظر میرسد به منظور پیشگیری از وقوع این جرایم باید در سه حوزه تقنینی و خانواده و جامعه اقدامات اساسی انجام شود.
در حوزه تقنینی اصلاحات نظیر تمرکز بر رویکردهای عدالت ترمیمی به جای سزادهی، درجهبندی واکنشهای کیفری با توجه به نوع آزار، تقویت رویکرد حمایتی نسبت به قربانی بعد از شکایت، اتخاذ سیاست کیفری افتراقی در آزار جنسی مبتنی بر اعتماد، تعدیل نگاه جنسیتی در قانون، اصلاح قوانین مربوط به ولایت و حضانت و تعیین شرایط خاص احراز صلاحیت اخلاقی ولی و حاضن به منظور سرپرستی از اقداماتی است که میتواند منجر به کاهش این جرایم شود.
همچنین در حوزه امور مربوط به خانواده مواردی نظیر آموزش کودکان از استفاده از فضای مجازی، تقویت وابستگی عاطفی بین اعضای خانواده، بالارفتن دسترسی به پدر و مادر، برابری جنسیتی در خانواده و کاستن نگاه مالکانه مرد بر زن، پاسخدهی صحیح به کنجکاویهای جنسی کودکان و آموزش جنسی کودکان توسط اعضای خانواده ازجمله عوامل خانوادهمحور مؤثر در کاهش زمینههای این جرم است.
در حوزه امور مبتنی بر جامعه نیز میتوان به مواردی نظیر آموزش همگانی و ارتقا سلامت جنسی جامعه، تسهیل ازدواج و رفع محرومیت جنسی جوانان، توانمندسازی زنان به منظور امکان خروج از موقعیتهای خشونت خانگی، نظارت اجتماعی مستمر بر خانوادههای در معرض خطر، تضعیف نگاه مالکانه و مردسالارانه حاکم در جامعه از طریق رسانههای جمعی اشاره کرد.
ملاحظات اخلاقی
مشارکت نویسندگان
نویسندگان مشارکت مؤثر در این مقاله داشتهاند.
منابع مالی
هیچگونه حمایت مالی برای انتشار این مقاله از هیچ نهاد و یا سازمانی دریافت نشده است.
تعارض منافع
در انجام مطالعه حاضر نویسندگان هیچ چگونه تضاد منافعی نداشتهاند.
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
در این مقاله علاوه بر رعایت اصول اخلاق حرفهای، همه حقوق مرتبط با منابع مورد استناد رعایت شده و منابع با دقت ذکرشدهاند.
منابع:
Kurdi, H., Hosseini Nozari, S.A.A. (2015). Experience of various types of sexual harassment of women; Social Welfare Quarterly, 15(57),7-30. (in persian)
Freud, Z. (1956). translated by Nasser al-Din Sahib al-Zamani, psychoanalysis of incestuous marriage; Atai Publications; fourth edition. (in persian)
Maljoo, Mohsen; (2010), Incest Rape: Backgrounds, Aggressive Strategies and Victim Reaction; Social Welfare Research Quarterly, Year 9; Issue 34. (in persian)
Maljoo, Mohsen; (2008) Master's thesis, Study of sexual harassment of women in the family by incest, Faculty of Social Sciences, Allameh Tabatabai University. (in persian)
Rezazadeh, Majid; Ahmadi, God bless; Nafriya, Mohammad; Brother, Zahra; Zanganeh, Mohammad Ali; Moaudi, Habib; Sedqi, Homa; (1393); Family characteristics of people with high-risk sexual behaviors; Journal of Mental Health Principles; Year 17 (3), pp. 58 to 151. (in persian)
Rezaei, M, Abdar, Sh (2017). "Sexual Violence in the Family: A Qualitative Study", Women's Research Journal, Year 8, Number 1,35-59.(In persian)
Sharifi, Mehdi and Asadpour, Ebrahim and Hashemi Jajgani, Seyed Jafar, (2016), Explaining the crime of rape against incest from the perspective of criminal sociology, Comprehensive International Congress of Iranian Law https://civilica.com/doc/634079. (in persian)
arthur p. wolf, 2017, incest avoidance and the incest taboos, two aspect of human nature, Sexualy& culture, volume 21, issue 1,323-329.
Fitzgerald MM, Shipman KL, Jackson JL, McMahon RJ, Hanley HM, 2005, Perceptions of parenting versus parent-child interactions among incest survivors. Child Abuse Negl;29(6):661-81.
Nurcahaya,Muhammad Hidayat,(2019), Redesign The Pattern of Mahram Relation Among Family Member of Coastal Poor Community; Vol.3,No. 2,International Journal on Language, Research and Education Studies.
Robert J. Kelly, Jeffrey J. Wood, Lauren S. Gonzalez,Virginia MacDonald, Jill Waterman,(2002), Effects of mother-son incest and positive perceptions of sexual abuse experiences on the psychosocial adjustment of clinic-referred me, Child Abuse & Neglect 26. 425–441.
Testoni I, Mariani C and Zamperini A (2018) Domestic Violence Between Childhood Incest and Re-victimization: A Study Among Anti-violence Centers in Italy. Front. Psychol. 9:2377.
Rob bongarrt, Per-Einar Binder,2011,A case study of a mother’s intertwining experiences with incest and postpartum depression, Int J Qualitative Stud Health Well-being; 6: 7244. PAGE1-10.
Tidefors, Inga, Arvidsson, Hans, Ingevaldson, Sara and Larsson, Michael(2010) 'Sibling incest: A literature review and a clinical study', Journal of Sexual Aggression, First published on: 25 May 2010.
Hesna Gula, Ahmet Gulb, Esra Yurumezc, Bedriye,2020, Voices of adolescent incest victims: A qualitative study on feelings about trauma and expectations of recover, Archives of Psychiatric Nursing,3-8.
Jane m rudd, Sharon D. Herzberger, Brother-Sister Incest—Father-Daughter Incest: A Comportion OF Characteristics and Consequences, Child Abuse & Neglect, Vol. 23, No. 9, pp. 915–928, 1999.
Bonnie E. Carlson PhD and MSW, Katherine Maciol LCSW & Joanne Schneider LCSW and BS and MSW (2006) Sibling Incest: Reports from Forty-One Survivors, Journal of Child Sexual Abuse, 15:4, 19-34
Kheswa, Jabulani G. (2017) "The Impact of Dysfunctional Families and Sexual Abuse on the Psychological Well-being of Adolescent Females in Eastern Cape, South Africa: A Research Note,"The Journal of Sociology & Social Welfare: Vol. 44: Iss. 2, Article 8.
Mireille Cyr, John Wright, Pierre McDuff, Alain Perron, (2002) Intrafamilial sexual abuse: brother–sister incest does not differ from father–daughter and stepfather–stepdaughter incest,Child Abuse & Neglect 26 (2002) 957–973.
Osman Celbis, M. Erkan Ozcan, Bora O¨ zdemir, (2006),Paternal and sibling incest: A case report, Journal of Clinical Forensic Medicine 13 (2006) 37–40.
Katz, Petracca; J., Rabinowitz (2009). "A retrospective study of daughters' emotional role reversal with parents,attachment anxiety, excessive reassurance seeking, and depressive symptoms". The American Journal of Family Therapy. 37 (3): 185–195.
Chase, N. D.(1999). Burdened children: Theory, research, and treatment of parentification. SAGE Publications.
Gregory, J., & Jurkovic (1998). Destructive Parentification in Families. In Luciano L'Abate (Ed.), Family Psychopathology. pp. 237–255.
Burkett, L. (1991). Parenting behaviors of women who were sexually abused as children in their family of families of origin. Family Process, 30, 421–434.
Nomsa shumahi, M. (1999). The Influence of incest on Adolescence: A Social Work Perspective. Faculty of art department of social work of the university of pretoria.
Wonderlich S, Ann Donaldson M, Carson Dk, 1996, Eating Disturbance and Incest. Journal of Interpersonal Violence, 11(2), 195-207.
Filiz Kardam & Emine Bademci (2013). Mothers in Cases of Incest in Turkey: Views and Experiences of Professionals,PROFESSIONAL ATTITUDES TOWARD CHILD ABUSE AND PUNISHMENT, J Fam Viol, 28, 253–263.
https://www.yjc.ir/fa/news/5715274/شوک-تکان-دهنده-تجاوز-به-محارم
طبق این ماده: «ماده 207 - مرتکب لواط و زنای محصنه و زنای با محارم نسبی و زنای به عنف درصورتیکه جنایت مطابق مقررات شرعیه ثابت شود اعدام میگردد و الا در محاکم عمومی محاکمه و مطابق مواد ذیل مجازات خواهد شد...»
تقسیمبندی محارم به عام و خاص به منظور تمایز افرادی است که ازدواج با آنها حرام است و افرادی که نهتنها ازدواج با آنها حرام است بلکه رابطه جنسی با این افراد مستوجب مجازات افتراقی و شدیدتر نسبت به غیر محارم است.
اصطلاح آزار جنسی در میان دهه 1970 از طریق تحقیقات متعدد در آمریکای شمالی ظاهر شد (پینا و همکاران، 2008). کیتلسون آزار جنسی را نوعی رفتار جنسی نامطلوب میداند. از نظر وی «آزار جنسی شکلی از تبعیض است که شامل پیشنهادهای اغواگرایانه، ناخواسته و تکرارشونده جنسی است که در صدد جلب رضایت جنسی طرف مقابل است»(کیتلسون، 1391). از نظر اندرسون اصطلاح آزار جنسی تحمیل تقاضای جنسی بر فرد بدون در نظر گرفتن رضایت او است (کردی، 2015).
در مواردی که نسبت فامیلی مشخص نشده است، مصاحبهشونده اذعان به خویشاوند نسبی بودن آزارگر داشته است، اما تمایلی به مشخص کردن نسبت فامیلی نداشت.
مشاهدات ما نشان میدهد که تعرض جنسی دخولی در تمام نسبتهای فامیلی آزارگر و آزاردیده وجود دارد بااینحال در اکثر تعرضات جنسی موردمطالعه مادون دخول است به نظر میرسد میزان تسلط و اختلاف سنی آزارگر و آزاردیده از عوامل مهم در تعیین نوع آزار هستند. خفیفترین شیوه آزار در روابط جنسی پسر و مادر مشاهده میشد که به جز یک مورد که زنای به عنف محقق شده است در سایر موارد بهطورمعمول در حد چشمچرانی و لمس مادر در زمان خواب بود، ترس از پدر، ترس از مادر، تسلط مادر بر فرزند ازجمله دلایل خفیف بودن این آزار نسبت به سایر گونههای تعرض جنسی است از طرفی در غالب موارد آزار جنسی مادر توسط فرزند در سنین نوجوانی و کودکی آزارگر و صرفا در جهت مشاهده و لمس و در واقع کشف بدن یک زن صورت میگیرد و آزارگر خواستهای جز این ندارد.
نگاه کنید به اخباری مبنی بر قتل کودک 17 ماه بهواسطه تعرض جنسی پدر: https://www.isna.ir/news/1400020100768
نگاه کنید به آرا و مصاحبههای مورداشاره در بخش پیامدهای فیزیکی
کاپلان به این نتیجه رسید که مادران افرادی که مرتکب تعرض جنسی با محارم میشوند در صد بالایی از انکار را نسبت به رفتار فرزندان خود دارند. همچنین خشونت فیزیکی ویژگی بارز چنین خانوادههایی است (کند، 2011). داگلاس در تحقیقی به این نتیجه رسید که افرادی که تجربه کودکآزاری جنسی را داشتهاند در زمانی که به عنوان پدر یا مادر در روابط فیزیکی با فرزندانشان همانند بوسیدن یا حمام کردن قرار میگیرند، احساسات اضطراب را تجربه میکنند. افرادی که در کودکی مورد تعرض جنسی قرارگرفتهاند احساس اعتماد و رضایت کمتری به خودشان دارند. قربانیان این جریم در پرورش کودکان احساس سردرگمی و آشفتگی دارند و توان کنترل احساسات خود را ندارند. همچنین افرادی که مورد کودکآزاری قرارگرفتهاند احتمال بیشتری دارد که کودکان خود را مورد آزار جنسی قرار دهند (فیتزگرالد و دیگران؛ 2005)
کوهن در تحقیقی 26 زنی که مورد سوءاستفاده جنسی توسط محارم قرار گرفته بودند را با گروه کنترل مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که مادرانی که سابقه تعرض جنسی توسط محارم دارند مهارت کافی برای تربیت فرزندان را ندارد و بهطورمعمول تمایل زیادی برای وضع مقررات سختگیرانه و غیر منعطف برای فرزندان خود را دارند همچنین توانایی و مهارت تقسیم وظایف با همسر خود را ندارند. (کند؛ بنگارد؛ 2011)
اسمیت و ایسرال در سال 1987 به این نتیجه رسیدند که 52 درصد از مرتکبین تعرض جنسی به محارم قربانیان تعرضات جنسی برون و درونخانوادگی هستند. برین در سال 1991 به این نتیجه رسید که 42 درصد از مرتکبین تعرضات جنسی به محارم سابقه قربانی شدن جرایم جنسی را نسبت به سایر مجرمین دارند. (کارلسن و دیگران؛ 2008) در تحقیقی که در ارتباط با نوجوانان زن که قربانی جرایم جنسی با محارم بودند انجام شد به این نتیجه رسیدند که افرادی که قربانی جرایم جنسی بودهاند در سنین اولیه نوجوانی از عزتنفس پایین برخوردار بودهاند و احتمال درگیر شدن در سایر تعرضات جنسی در این افراد وجود دارد (خسوا؛ 2017). مطالعات گوناگونی که در مورد سابقه رشدی مجرمان و تجاوزگران جنسی صورت گرفته نشان میدهد این افراد داری مجموعهای از تجارب ناکارآمد و نامناسب دوران اولیه رشد هستند که میتواند بهشدت امنیت دلبستگی شان را تحت تأثیر قرار داده باشد. آنها غالباً در خانوادههایی پرورش یافتهاند که تأمین بسیاری از نیازهایشان با تأخیر صورت گرفته و یا با ناکامی روبهرو شده است. (حقیقت منش و دیگران؛ 1389)
برخی از پیامدهای روانی آزار جنسی به محارم به این شرح است: اختلال استرس پس از سانحه (کلی؛ خویوود؛ گنزالز؛2002) (سلبیز؛ اوزکان؛ اوزدمیر؛2006)، انزوای خود ساخته (راد؛ هرزیرگر؛ 1999)، فراموشی یا تاخیر در فهم واقعه (کارلسن؛ ماکیول؛ اشنایدر؛ 2006)(گال؛ یورمز؛ اونگا؛ 2020)، نارسایی هیجانی (خسوا؛2017) افسردگی (فیتزگرالد؛ شیپمن؛ و دیگران؛ 2005)(کر؛ رایت؛ مکراف؛ پرون؛ 2002) (راد؛ هرزبرگر؛ 1999)، وسواس فکری، رفتاری، فوبیای اجتماعی (کلی؛ خویوود؛ گنزالز؛2002) خشم (کلی؛ خویوود؛ گنزالز؛2002)، افکار خودکشی و اختلال اضطراب (راد؛ هرزیرگر؛ 1999)، اختلال شخصیت مرزی (سلبیز؛ اوزکان؛ اوزدمیر؛2006) اختلال کمخوری و بیشخوری (واندرلیش؛ دونالدسون؛ 1996)، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی (تیموتی، جیمز؛ 1997).
Covert incest یا Emotional incest: تعرض جنسی عاطفی به کودکان به این معنی است که مادر و پدر از کودک توقع حمایت عاطفی دارد. حمایت عاطفی که عموما توسط بالغین انجام میشود. (جوهنسون؛ 2014)
در تحقیقی که بارکت Burkett در سال 1991 بین 20 مادری که مورد تعرض محارم قرار گرفته بودن انجام داد مشخص شد که مادرانی که مورد آزار محارم قرار میگیرند به کودکانشان وابسته میشوند تا از طرف آنها موردحمایت عاطفی قرار بگیرند. آنها همچنین رفتارهای افراطوتفریطی در انجام وظایف پدر و مادری دارند. درحالیکه مادرانی که مورد سوءاستفاده قرار نگرفتهاند رفتارهای متعادلتری نشان میدهند (فیتزکرالد و دیگران، 2005)(بارکت، 1991).
instrumental parentification
emotional parentification
در نظریه اندرسن و سیروانوسکی (1994) طرحواره جنسی sexual self-schema به عنوان باورهای اساسی و هستهای ابعاد جنسی تعریف شده است که از تجارب گذشته مشتق شده است و در تجربههای حال نمود پیدا میکند و در پردازش اطلاعات جنسی افراد تأثیر میگذارد و رفتارهای جنسی را هدایت میکند. (مجتبایی و دیگران؛ 1393).
برای دیدن نظر مخالف: در تحقیقی به این نتیجه رسید که ارتباطی میان سوءاستفاده جنسی توسط پدر و گرایش جنسی در مردانی که در کودکی توسط پدر مورد سوءاستفاده قرارگرفتهاند وجود ندارد (رابرت جی کلی و دیگران، 2002).
در تحقیقی که در رابطه با روابط جنسی برادر با برادر انجام شده است به این نتیجه رسیدند که قربانیان این جرم دچار نوعی بیش فعالی جنسی مستمر و با فشار میشوند. تعرض جنسی برادر یا تعرض جنسی توسط مرد احتمال افزایش گرایش آنها به همجنس را افزایش میدهد و هر دو عامل میتواند سازگاری قربانی با شریک جنسی غیر همجنس خود را کاهش دهد (برد و سونیدل، 2014). مردانی که در کودکی توسط مادر مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند، در مقایسه با مردانی که در کودکی توسط پدر مورد سوءاستفاده قرارگرفتهاند بهطورمعمول در بزرگسالی دگر جنس گرا میشوند. در تحقیق دیگری گرایش جنسی به جنس مخالف با تعرض جنسی و تجاوز جنسی زن به مرد رابطه مستقیم دارد و همجنسگرایی در مردان با سابقه تعرض جنسی توسط مردان ارتباط مستقیم دارد (کلی و دیگران، 2002).
Cuckolding یا بیغیرتی شیوهای از تلذذ جنسی منحرف است که افراد از مشاهده رابطه جنسی همسر و خواهر و دختر و مادر و سایر نوامیس خود با دیگران لذت جنسی میبرند. واژه cuckold از پرندهای به نام کاکو نشات میگیرد که عادت دارد روی تخمهای دیگر پرندگان بنشیند. Wife watching یکی از گونههای cuckolding است و در واقع شیوهای از تلذذ جنسی است که فرد تمایل دارد رابطه جنسی همسر خود با دیگری را مشاهده کند.