مقدمه
جنس بهمثابه بنیادیترین عنصر هویتی از آغاز تا پایان زندگی همراه انسان است. در خلال فرایند جامعهپذیری، اعضای جامعه الگوهای ادراکی، عاطفی و رفتاری مربوط به جنس خود را فرامیگیرند و درونی میکنند. آنها میآموزند که در موقعیتهای اجتماعی مختلف، بر اساس انتظارات مبتنی بر جنس رفتار کنند. اما گاه در این مسیر اختلالاتی به وجود میآید؛ یعنی ممکن است فرد ازنظر زیستی ویژگیهای یک جنس خاص را داشته باشد، اما از جهت روحی و روانی خود را به آن گروه متعلق نداند. چنین فردی مانند یک نفر از اعضای جنس مخالف احساس و رفتار میکند (فرهمند و دانافر، 2017).
جنسیت[1] به الگوی خصوصیات جنسی، زیستی، کروموزومها، دستگاه تناسلی خارجی، دستگاه تناسلی داخلی، ترکیب هورمونی، غدد جنسی و خصوصیات جنسی ثانویه شخص اطلاق میشود. در رشد طبیعی این خصوصیات الگویی منسجم ایجاد میشود که منجر به عدم تردید فرد در مورد جنسیت خویش میشود (دانافر، جهانبخش و بهیان، 2017).
هویت جنسی[2] به احساس مردانگی و یا زنانگی فرد گفته میشود که اغلب با جنسیت کالبدشناختی فرد تناظر دارد. هویت جنسی و جنسیت دارای بر هم کنش متقابل هستند. عوامل ژنتیکی و هورمونها بر رفتار تأثیر میگذارند و محیط بر تولید هورمونی و تظاهر ژنها مؤثر است (سادوک و سادوک[3]، 2015).
اصطلاح نارضایتی جنسیتی تشخیصی است که برای نخستین بار در ویراست پنجم کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی[4] (DSM-5) برای اطلاق به کسانی به کار رفت که ناهماهنگی بارزی بین جنسیت ابرازشده یا تجربهشده و جنسیت تخصیص دادهشده در بدو تولد آنها وجود دارد. افراد دچار نارضایتی جنسیتی عدم رضایت خود از جنسیت تخصیصیافته را بهعنوان تمایل برای داشتن بدن جنس مخالف ابراز میکنند یا تمایل دارند ازلحاظ اجتماعی بهعنوان یکی از اعضای جنس مخالف شناخته شوند. اصطلاح تراجنسیتی[5] اصطلاحی کلی است که برای اطلاق به کسانی استفاده میشود که با جنسیتی متفاوت از جنسیت بیولوژیک خود همانندسازی کردهاند (لوی و بوما[6]، 2005). طبق DSM-5 میزان شیوع در مورد افراد با جنسیت اولیه مذکر بین 0/005 تا 014/0 و برای افراد با جنسیت بدو تولد مؤنث 002/0 تا 003/0 است. در مراکز بالینی نسبت بیماران مذکر به مؤنث 3 تا 5 برابر بیشتر گزارش شده است (سادوک و همکاران، 2015).
از منظر جامعهشناسی، عدم سازگاری میان هویت و جنسیت فرد میتواند در زندگی او پیامدهایی جدی به دنبال داشته باشد (فرهمند و دانافر، 2017). جامعه تراجنسیتیها، به دلیل پیشداوریها و نگرشهای منفی به آنها در معرض خشونت اجتماعی قرار دارند. این عدم سازگاری و خشونت در رابطه با افراد تراجنسیتی در همه جوامع وجود دارد و تحت عنوان ترنس-فوبیا از آن یاد میشود (میزوک و لویس[7]، 2008). برای نمونه، داشتن تجارب آزاردهنده، کلمات توهینآمیز، نامناسب بودن برخوردهای اجتماعی و وجود فضای پرتنش اجتماعی ازجمله پیچیدگیهای زندگی یک ترنسجندر به شمار میروند (فرهمند و دانافر، 2017)
دوره دانشجویی به سبب عوامل مختلفی ازجمله حساسیتهای سنی، جسمی، روانی و اجتماعی یکی از مقاطع مهم حیات اجتماعی جوانان است که تغییرات مربوط به تحول، انطباق با سبک زندگی جدید، جدایی از محیط خانواده و استقلالطلبی، استرسها و محدودیتهای محیطی، اجتماعی و اقتصادی زمینههایی را ایجاد میکند که اگر توأم با مهارت و مدیریتهای لازم نباشد، میتواند مسائل و مشکلات جدی را برای برخی از دانشجویان ایجاد کند. به سبب تعدد در عاملیت مسائل و مشکلات این قشر مهم از جامعه، برنامهریزی و مدیریت سلامت در ابعاد مختلف ضرورتی جدی است. در این میان پیچیدگی وضعیت دانشجویان ترنس سکشوال دوچندان است؛ چراکه این دانشجویان علاوه بر مشکلات عمومی سایر دانشجویان (دوری از خانواده، سکونت در محیطهای جمعی، مسائل آموزشی و روابط بین فردی ...) از سایر جنبههای روانشناختی و فیزیکی نیز در معرض آسیب هستند. نتیجه مطالعات این تحقیق نشان میدهد که دانشجویان ترنس سکشوال به سبب شرایط خاص روانشناختی، جسمی، سنی و محیط آموزشی و خوابگاهی، دارای حساسیتها و شرایط ویژهای هستند که ضرورت تحقیقات بیشتری را در این خصوص را میطلبد.
دانشجویان ترنس به سبب حضور در محیط دانشگاهی و ایجاد بسترهایی برای خودآگاهی جنسی و جنسیتی همواره با چالشهای جدی روبرو هستند. بطوریکه مسائل آنها علاوه بر دامنهای از جنبههای عمومی برای سایر ترنسها (در ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی، حقوقی و خانوادگی) مسائلی چون نگرش مسئولان و دانشجویان و چگونگی اسکان در خوابگاههای دانشجویی تا نوع پوشش در محیط دانشگاه را شامل میشود. خودآگاهی در سایه محیط علمی و چالشهای مربوط به سازگاری با وضعیت جدید، این دانشجویان را به مسیرهای متفاوتی سوق میدهد. بهاینترتیب، مشکلاتی نظیر افسردگی، مشکل در درونیسازی و برونیسازی، اختلال اضطراب پس از سانحه، انزوا و گوشهگیری، بروز بیاعتمادی، کاهش احساس همدلی و آسیب به خود (گروسمن[8]، 2011)، میتواند از صدمات قابلتوجه این افراد باشد. همچنین در سطح سازمانی مسائلی مانند از دست دادن موقعیتهای شغلی، ناسازگاریهای اجتماعی، کاهش کیفیت زندگی و پدیدآمدن مشکلات مالی وجود دارند که فرد را به سمت رفتارهای نابهنجار و بزهکارانه، تنفروشی و ابتلا به بیماریهای مقاربتی و ایدز هدایت میکنند (ناتبروک[9] و همکاران، 2009؛ میزوک و همکاران، 2008).
از طرفی، کمبود خدمات بهداشتی مناسب، روند پر هزینه درمان و عدم دسترسی به خدمات بهداشت روانی ازجمله دشواریهایی است که افراد در روند درمان با آنها مواجه میشوند (کارول و گیلروی[10]، 2002). ازآنجاکه جراحی برای همه افراد در دسترس نیست، برخی جراحی را در شرایط ناایمن انجام میدهند که میتواند منجر به قطع عضو، عفونت و حتی مرگ شود (سادوک و همکاران، 2015). بنابراین، با نگاه اجمالی به وضعیت اجتماعی منفی، کاهش احساس رضایت از زندگی و شادکامی و کاهش کیفیت زندگی، میتوان انتظار آمار بالای خودکشی در میان اشخاص ترنس جندر را داشت. آمارها میزان افکار خودکشی در طول زندگی افراد تراجنسیتی را 40 درصد تخمین میزنند (کلمنتز[11] و همکاران، 2006).
با توجه به آنچه ذکر شد، هدف پژوهش حاضر توصیف و واکاوی فرایندهای روانی- اجتماعی دانشجویان ترنس سکشوال دانشگاه تهران است که نظر به آمیختگی و تعاملات این دانشجویان در محیط آموزشی موردمطالعه قرارگرفتهاند. این مطالعه در راستای آگاهی و تشریح و بررسی چالشها و نارضایتیهای این افراد در ابعاد مختلف فردی (روانشناختی-فیزیکی)، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی انجام گرفته است.
پیشینه تجربی
مطالعات صورتگرفته نشان میدهد که در سالهای اخیر پژوهشهای محدودی با عناوین مختلف در حوزه ترنس سکشوالها در ایران انجام گرفته است که درمجموع سابقه انجام این پژوهشها طولانی نیست. این پژوهش اولین پژوهشی است که از منظر بینرشتهای (مددکاری اجتماعی) به حوزه ترنس سکشوالها میپردازد؛ چراکه علاوه بر بررسی عوامل روانشناختی این دانشجویان به مطالعه عوامل محیطی و ساختاری نیز میپردازد. همچنین پژوهش حاضر، از محدود پژوهشهایی است که به بررسی فرایندهای روانی- اجتماعی دانشجویان ترنس سکشوال در محیط دانشگاهی در ایران میپردازد. اگرچه پژوهشهای خارجی صورتگرفته، در حوزه ترنس سکشوالها بیشترتر و دقیق تر هستند اما مطالعات خارجی محدودی هم بطور ویژه به وضعیت دانشجویان ترنس پرداختهاند. در ادامه چند نمونه از مطالعات داخلی و خارجی مرتبط ارائه میشود.
کریستوفر و گودریج (2012) پژوهشی را با عنوان «تجربه زیسته دانشجویان ترنس سکشوال در کالج سن» انجام دادهاند. این پژوهش با روش کیفی و گرانددتئوری به مطالعه تجربه زیسته 4 نفر از دانشجویان ترنس سکشوال در دانشگاه سن میپردازد. دادههای این پژوهش نشان میدهد که تجربیات زیسته این دانشجویان در محیط دانشگاهی، بر انگیزه آنان برای ادامه تحصیل تأثیر میگذارد و میزان رضایتمندی، حمایتهای اجتماعی ادراکشده، میزان و سطح رازداری و پیشرفت تحصیلی بر انگیزه آنان برای ادامه تحصیل تأثیرگذار بوده است.
کریستی ال. سلمان (2016) در پژوهشی تحت عنوان «ارتباط خودکشی ترنس جندرهای دانشجو با امکانات رفاهی دانشگاه» نشان داد که محرومیت دانشجویان ترنس جندر در استفاده از فضای خصوصی مانند مسکن و حمام متناسب با جنسیت آنان، میتواند پیامدهای روانشناختی مضری داشته باشد. این پژوهش با بهرهگیری از مدل استرس اقلیت، بین عوامل محیطی و امکانات رفاهی دانشگاه با افکار و اقدام به خودکشی دانشجویان ترنس جندر میپردازد. در این مطالعه بین عدم دسترسی این دانشجویان به امکانات رفاهی متناسب با جنسیت آنان با میزان خودکشی رابطه معناداری وجود دارد. به همین دلیل حساسیتهای روانشناختی این دانشجویان ایجاب میکند که به وضعیت مسکن و امکانات رفاهی و فضای خصوصی آنان اهتمام داده شود.
فرهمند و دانافر (2017) پژوهشی تحت عنوان «تحلیل مشکلات فردی - اجتماعی تراجنسیها» انجام دادهاند. در این مطالعه از روش زمینهای که رویکردی کیفی است استفاده شده است. یافتههای این پژوهش نشان داد که افراد تراجنسی در زیست جهان، با قضاوتها و کلیشههای منفی روبهرو هستند که پیامد آن بیثباتی هویتی است. در این پژوهش کنش این افراد در مقابل مشکلات اجتماعی بهصورت انزوای اجتماعی، ترک خانه و تعامل با همکفو رخ میدهد که از پیامدهای آن نیز میتوان به افزایش انحرافات، تقلیل سلامت فردی اجتماعی و نبود سرمایه اجتماعی اشاره کرد.
جواهری و حسینزاده (2011) پژوهشی با عنوان «پیامدهای اجتماعی اختلال هویت جنسی، سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی تغییر جنس خواهان در ایران» انجام دادند و با استفاده از روش پیمایش در این پژوهش بیان کردند که میانگین سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی پاسخگویان از میانگین موردنظر پایینتر است و بین این دو عامل رابطهای مستقیم وجود دارد. نازلبودن میزان سرمایه اجتماعی تغییر جنس خواهان سبب، بازگشت در بعد اظهاری سرمایه اجتماعی آنها یعنی تضعیف کیفیت زندگیشان شده است.
در یک جمعبندی کلی از پیشینه پژوهشهای انجام گرفته در ایران میتوان به این واقعیت اشاره کرد که گروه ترنس سکشوالها در ایران به نسبت سایر اقلیتهای جنسی، موضوع مطالعاتی قابلتوجهای بودهاند و این به خاطر پذیرش نسبی ساختاری و حقوقی این گروه از اقلیتهای جنسی در ایران است. پژوهشهای انجام گرفته بیشتر بر کلیشههای منفی، تقلیل سلامت فردی، انزوای اجتماعی و ابعاد مهم سرمایه اجتماعی پرداختهاند که گروههای ترنس سکشوالها را بهطور عام موردمطالعه قرار دادهاند. چنانچه ذکر شد این پژوهش بهطور اختصاصی به مطالعه دانشجویان ترنس سکشوال میپردازد که در پژوهشهای داخلی خلأ مطالعاتی در خصوص این گروه از ترنس سکشوالها وجود دارد.
چارچوب مفهومی
هویت جنسیتی در رویکردهای جامعهشناختی، پدیدهای اجتماعی است که در یک فرایند اجتماعی تحتتأثیر کنشهای افراد مهم )خانواده، دوستان، اطرافیان، عشق و...( در ارتباط با فرد و تحتتأثیر تمایلات و باورهای فرد نسبت به جنسیتش شکل میگیرد و مدام بازتولید میشود. زمانی که افراد از تجربه امیال جنسی و نقشهای اجتماعی مربوط به جنسیت فعلیشان و بهطورکلی، از هویت جنسیتیشان احساس رضایت نمیکنند و روحیات و رفتارهایشان در تضاد با یکدیگر قرار دارد، دچار نوعی از نارضایتی جنسی هستند. بهعبارتدیگر، نارضایتی جنسی شرایطی است که در آن جنس و جنسیت فرد با یکدیگر در تطابق و همخوانی قرار ندارد. در چنین شرایطی فرد دچار اختلال هویت جنسیتی خواهد شد. وجه مشخص اختلال هویت جنسیتی، همانندسازی با جنس مخالف، احساس نارضایتی از جنس خود و عدم تناسب با نقش جنسیتی خود است. در این شرایط، بیمار احساس میکند با جنسیت اشتباهی به دنیا آمده است (فولادیان و کاشانی، 2019).
در حوزه جامعهشناسی تئوری یادگیری اجتماعی یکی از نظریههایی است که در تبیین اختلال هویت جنسیتی کارایی فراوانی دارد. بر اساس این نظریه، وجود تفاوتهای جنسیتی و به دنبال آن رفتارهای نابرابر با زنان بیش از هر چیز به نوع تمایل افراد به یکدیگر و محیط اجتماعی که در آن زندگی میکنند، بازمیگردد. بندورا والترز[12]، از زمره کسانی هستند که در قالب تئوری یادگیری اجتماعی به موضوع یادگیری رفتارهای اجتماعی و شرایط مؤثر در یادگیری پرداختهاند، آنها معتقدند که مردم میکوشند به فرزندانشان رفتارهایی را بیاموزند که مورد تأیید بیشتر افراد جامعه باشد. رفتارهایی که ازلحاظ اجتماعی موردپذیرش قرار میگیرند نهتنها در هر فرهنگی با هم تفاوت دارند بلکه در هر گروهی در درون یک فرهنگ خاص نیز تفاوت دارند. نکته مهم این است که یادگیری اجتماعی تنها یکرشته رفتار جامعه پسند را شامل نمیشود بلکه به ما میآموزد که چه رفتارهایی در چه شرایطی موردپذیرش نیستند (دانافر و همکاران، 2017).
نظریه کنش اجتماعی پارسونز هم یکی از نظریههایی است که از منظری دیگر اما مشابه به تبیین تفاوتهای جنسیتی میپردازد. در این نظریه کنشگران در انجام کنشهای اجتماعی به دنبال به دست آوردن حداکثر رضایتاند. کنش اجتماعی جنسیتی نیز نوعی کنش اجتماعی است که اگر کنشگر در ارتباط با همسالان همجنس احساس رضایت لازم را کسب کند در تکرار این کنشها مانعی پیش نمیآید، اما اگر فرد از انجام کنشهای اجتماعی با همسالان همجنس احساس رضایت لازم را کسب نکند احتمال تکرار این کنشها کاهش و احتمال انجام کنشهای اجتماعی جنسیتی نابهنجار و متناسب با جنس مخالف از سوی فرد افزایش مییابد (عابدینی و همکاران، 2015).
در حوزه روانشناسی هم نظریههای مختلفی در بابت هویت جنسی و نارضایتی جنسیتی وجود دارد که در این خصوص تنها به نظریه روانکاوی میپردازیم. زیگموند فروید معتقد بود که مشکلات هویت جنسی ناشی از تعارضاتی است که کودک در مثلث ادیپی تجربه میکند و این تعارضها براثر رویدادهای واقعی خانواده و تخیلات کودک تقویت میشوند. هر چیزی که در محبت کودک نسبت به والد مخالف و هماهنگسازی با والد همجنس تداخل کند، در پیدایش هویت جنسی طبیعی مشکل ایجاد میکند. کیفیت روابط مادر-کودک در نخستین سالهای زندگی در برقراری هویت جنسی اهمیت فوقالعاده دارد. در خلال این دوره، مادرها بهطور طبیعی کودکان را از هویت جنسی خود، آگاه میکنند و سبب میشوند که آنها به جنسیت خود افتخار کنند؛ به کودک بهعنوان دختر یا پسر کوچک بها داده میشود؛ ولی مادر خشن و تحقیرکننده میتواند در رشد هویت جنسیتی کودک اختلال ایجاد کند.
ضمناً در همین دوران فرآیند جدایی از هویت جنسی قبلی، فردگروی نیز در جریان است. وقتی مشکلات جنسیتی با مشکلات جدایی و فردگروی همراه شود، نتیجه ممکن است این باشد که از تمایلات جنسی برای باقیماندن در روابطی استفاده شود که بین صمیمیت کودکانه از روی ناچاری و فاصلهگرفتن خصمانه و بیارزشکننده در نوسان است. برخی کودکان با این پیام مواجه میشوند که اگر هویت جنس مقابل را داشتند، از ارزش بیشتری برخوردار بودند. کودکان طردشده و آزاردیده ممکن است بر اساس چنین باوری عمل کنند (کاپلان، 2001).
بهطور عام از منظر رویکردهای جامعهشناختی، هویت جنسی، طی فرآیند جامعهپذیری در قالب نهادهای رسمی و غیررسمی شکل میگیرد که در این فرایند، اعضای جامعه الگوهای ادراکی، عاطفی و رفتاری مربوط به جنس خود را فراگرفته و درونی میسازند. سپریکردن موفقیتآمیز این فرآیند موجب شکلگیری یک هویت جنسی سازگار با جامعه میشود. اختلال هویت جنسی نیز معلول اجتماع و ساختهای فرهنگی و اجتماعی است که در مسیر جامعهپذیری افراد و کنشهای افراد با محیط اجتماعی به وجود میآید. رویکردهای روانشناختی نیز بر اهمیت دوران کودکی و کیفیت روابط والدین بر کودک تمرکز دارند. تأکید بر سالهای اولیه زندگی افراد چه در فرایند جامعهپذیری در حوزه جامعهشناختی و نوع الگوپذیری و کیفیت روابط والدین با کودک از منظر روانشناختی، محور مشترک نظریههای مذکور است. در این پژوهش نیز به سبب ماهیت کیفی آن، فرایندهای روانی- اجتماعی افراد، بر تجارب اولیه این افراد و تعاملات بین فردی آنها، تمرکز شده است.
روش
جامعه موردمطالعه در این پژوهش را ترنسهای دانشجوی مرد به زن (M to F)[13] که عضو انجمن ترنس سکشوال ایران بودند را تشکیل دادند. این گروه شامل افرادی است که یا مجوز تغییر جنسیت را گرفته و یا عمل تغییر جنسیت را انجام داده است. این پژوهشِ کیفی و بر اساس رویکرد زمینهای، در محدوده سالهای 97-98 انجام شده است. نمونه پژوهش بر اساس روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شده است که تا اشباع دادهها یعنی زمانی که موضوعات جدیدی به دست نیامد، ادامه یافت.
اشباع نظری زمانی حاصل میشود که محقق احساس کند دادههای جدید صرفا نتایج قبلی را تکرار میکند و مقوله جدیدی پدید نمیآید. بر این اساس در پژوهش حاضر با 8 نفر دانشجوی ترنس دانشگاه تهران مصاحبه شد. برای به دست آوردن دادههای پژوهش از مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته، به شیوه گفتگوی دوطرفه بهره گرفته شد. مدت مصاحبهها بین 70 تا 100 دقیقه متغیر بود. دانشجوی دانشگاه تهران بودن، ابراز رضایت و تمایل به تغییر جنسیت، از ملاکهای ورودی شرکتکنندگان در پژوهش بوده است. ملاحظات اخلاقی در اجرای پژوهش نیز مدنظر قرار گرفت که درواقع، نشاندهنده میزان و چگونگی احترام پژوهشگر به مشارکتکنندگان است بر این مبنا، ضمن ایجاد زمینههای حفظ رازداری حرفهای، با اطلاع مشارکتکنندگان تمام مصاحبهها ضبط و برای استخراج نکات کلیدی مورد تحلیل قرار گرفت. برای تحلیل دادهها، متن مصاحبهها با استفاده از تکنیک تحلیل مقایسهای مداوم گلیزر و اشتراوس و از طریق سه مرحله باز، محوری و گزینشی کدگذاری شد و تفسیر الگوها و روابط انجام گرفت که ماحصل آن دستیابی به مفاهیم اولیه، مقولههای فرعی و عمده و درنهایت مقوله هستهای بوده است.
تکنیک تحقیق
نظر به اینکه پژوهش حاضر کیفی و از نوع نظریه زمینهای بوده است ابزار مورداستفاده در این پژوهش، مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است که محورهای اصلی مصاحبه توسط پژوهشگر مشخص شده است. مصاحبه نیمه ساختاریافته مبتنی بر گفتوگوی غیررسمی است که در آن پژوهشگر سؤالات را بهصورت کاملا مشخص نمیپرسد، بلکه متکی بر تعامل شرکتکنندگان در هدایت روند مصاحبه است (محمد پور، 2013).
در انجام این مصاحبه پژوهشگران برای کشف مقصود موردپژوهش به دنبال چند موضوع اصلی بودهاند، ازاینرو چند سؤال اصلی شامل: «اولین بار کی متوجه تفاوتتان با بقیه شدید»، «چه تجارب خاصی از این احساس تفاوت داشتید؟»، «واکنش دیگران نسبت به رفتارهای خاص و متفاوت شما چه بود؟»، «کی متوجه شدید که ترنس هستید؟»، «چه تجارب خاصی در اجتماع اعم از مدرسه، دانشگاه و محیط کار و بیرون بهواسطه متفاوت بودنتان با سایرین دارید؟»، «در زندگیتان با چه چالشها و فراز و نشیبهایی روبهرو بودهاید؟»، «در مراحل درمان و دادگاه چه مشکلاتی داشتید؟»، «بعد از قرارگرفتن در مسیر درمان و آگاهی از امکان درمان چه تأثیری در بهترشدن کیفیت زندگیتان داشته است؟»؛ بهعنوان نمونههای مورد سؤال از شرکتکنندگان پرسیده شد. ازآنجاییکه در این مصاحبهها، پاسخی از قبل در نظرگرفته نشده بود در مواقع لزوم پژوهشگر متن سوالها را تغییر داده یا پیرامون آنها توضیح داده است. همچنین، با توجه به نوع پاسخهای مصاحبهشوندگان، مسائل و مباحث دیگری مطرح و استخراج شده است.
بهمنظور روایی و پایایی در پژوهشهای کیفی معیارهای متنوع و متعددی پیشنهاد شده است که عموما مبتنی بر تنوعبخشی به منابع دادهای، مسیرهای ادراکی و الگوهای تفسیری و بهتبع آن، کنترل انطباق مقبول و مطلوب میان دریافتهای حاصل پیرامون پدیده موردنظر از جهات نظری و تجربی مختلف است. دراینبین تأییدپذیری و تکرارپذیری دو مورد از مهمترین تکنیکهای رایج برای بررسی اعتباری در مطالعات کیفی است (فلیک، 2018). در این پژوهش برای وارسی تأییدپذیری نتایج بهدستآمده مضمونها و تفسیرهای استخراجشده به برخی از پاسخگویان ارائه و همخوانی نسبی با موارد تدوینشده در گزارش تحقیق، کنترل شد.
برای اطمینان یافتن از تکرارپذیری نتایج هم در چند مرحله از فرایند تجزیهوتحلیل مصاحبهها، کدگذاریهای مستقلی توسط محققان انجام و نتیجه حاصل با هم مقایسه شد که درمجموع بیانگر اشتراک نسبی در الگوهای بازنمایی معانی و تفسیر متون بوده است.
تحلیل دادهها
در پژوهش حاضر، از روش پیشنهادی استراوس و کوربین (1990)، استفاده شده است، چون این روش کدگذاری دارای ویژگیهایی است که عبارتاند از: خواندن دقیق خط به خط دادهها و شکستن آنها به کوچکترین اجزا که برای محققان مناسبتر است. بدین ترتیب پس از جمعآوری و بررسی دادهها و بر اساس روابط موجود میان آنها، دادهها بهصورت کدگذاری باز، محوری و انتخابی، طبقهبندی شدهاند.
اطلاعات ثبتشده مصاحبهها بر مبنای روش سه مرحلهای نظریه زمینهای کدگذاری شد. در کدگذاری اولیه (باز) 23 کد از مصاحبهها استخراج شد. سپس این مفاهیم بر اساس محتوا، بهصورت مفهومی و انتزاعی در قالب مقولات عمده و در 7 کد (کدگذاری محوری) دستهبندی شدند. مرحله آخر نیز کدگذاری گزینشی یا هستهای بود که از طریق مقایسه کلی مقولات محوری با هم انجام گرفت.
جدول شماره (1) شامل اطلاعات کلی از مشارکتکنندگان در این پژوهش است که شامل اطلاعاتی در خصوص تحصیلات، وضعیت اشتغال و نحوه آشنایی با ترنس سکشوالیته است. بر اساس این جدول، میانگین سنی نمونههای این پژوهش 23 سال بود. همچنین میانگین وضعیت تحصیلی در آنها لیسانس و اکثر آنها غیر شاغل بودند.
جدول شماره (1) اطلاعات مشارکتکنندگان پژوهش
تحصیلات |
تعداد |
درصد |
لیسانس |
6 |
|
|
فوقلیسانس و بالاتر |
2 |
|
جمع کل |
8 |
100% |
وضعیت اشتغال |
تعداد |
درصد |
شاغل |
3 |
|
غیر شاغل |
5 |
|
جمع کل |
8 |
100% |
نحوه آشنایی با ترنس |
تعداد |
درصد |
مطالعه |
1 |
|
اجتماع و دوستان |
5 |
|
درمانگر |
2 |
|
جمع کل |
8 |
100% |
یافتهها
پس از انجام مصاحبهها و با واردکردن دادهها به فرایند کدگذاری، مفاهیمی به دست آمد که از طریق آنها فهم و تفسیر از زمینهها و تجارب و راهبردهای مواجهه مشارکتکنندگان با این پدیده موردبررسی قرار گرفت که درنهایت با تفسیر و تحلیل دستهبندیهای مربوط به کدهای باز و محوری، احساس انزوا، طرد و تبعیض و تلاش برای آسیب به خود نامطلوب بهعنوان کد انتخابی به دست آمد که مشخص شد که آگاهی و شناخت از TS بودن در این افراد، باعث ایجاد امید به آینده میشود. بر اساس مصاحبههای انجام شده مقولات باز، محوری و هستهای به شرح زیر هستند:
جدول شماره (2) مقولات باز، اصلی و مقوله هستهای
|
کدهای باز |
مقولات محوری |
مقوله هسته/مرکزی |
1
|
حسرت آلت جنسیت مطلوب
فانتزیهای جنسی جنسیت مطلوب
الگوپذیری جنسیت مطلوب
کشش غریزی |
کشش ذاتی به جنسیت تجربهشده |
احساس انزوا، طرد و تبعیض در ابعاد مختلف و تلاش برای آسیب به خود نامطلوب که درنهایت آگاهی و شناخت از TS بودن، باعث ایجاد امید به آینده میشود. |
2 |
آگاهی اولیه از تفاوت جسمی
ترس و نگرانی از تفاوت
انزوا
درگیری با خدا |
انزوا و ترس از تفاوت |
3 |
بلوغ و ناامیدی از بهبود
علائم ثانویه جنسی و ناامیدی
انکار و مقابله |
بلوغ و ناامیدی از تغییر و بهبودی |
4 |
خودکشی
آسیب به بدن |
رفتارهای خود آسیبرسان |
5 |
بازخوردهای منفی
عدم انطباق و حس ناامنی
نداشتن حقوق اجتماعی و قانونی |
ناامنی از عدم انطباق و حمایت |
6 |
اجبار و کنترل گری خانواده
عدم درک و پذیرش توسط خانواده
مشکلات اقتصادی |
طرد و عدم پذیرش |
7 |
نحوه آگاهی از ترنس سکشوالیسم
واکنش بعد از آگاهی
امید به آینده
ارتباط مؤثر با اجتماع |
آگاهی و امید به آینده |
1- کشش ذاتی به جنسیت تجربهشده
جنس به تفاوتهای زیستشناختی زن و مرد اشاره دارد و عاملی زیستشناختی است که شامل صفات بیولوژیکی و زیستشناختی ازجمله کروموزومهای جنسی و هورمونهای جنسی و غیره است و یکی از دو جنس مرد و زن از روی آن مشخص میشود، اما مفهوم جنسیت در مقایسه با جنس پیچیدگی بیشتری دارد. واژه جنسیت مفهومی اجتماعی است و صفات اکتسابی، فرهنگی و روانشناسی و اجتماعی را شامل میشود.
درواقع، جنسیت، ویژگیها و رفتارهایی است که در بستر اجتماع و فرهنگ جامعه شکل گرفته است و به شخص نسبت داده میشود. بر اساس این، شکلگیری هویت سازه و ساختاری اجتماعی- روانی است که سبب جدایی و افتراق فرد از دیگران میشود (کاهانی و فخری شجاعی، 2002).
جنسیت تجربهشده یا ابرازشده، اشاره به جنسیتی است که فرد آن را جنسیت مطلوب خود میداند و با جنسیت تخصیص داده شده در بدو تولد متفاوت است. یکی از مقولات محوری این تحقیق، درک و فهم جنسیت مطلوب در دوران کودکی بود که پرسشگران به بیان احساسات اولیه خود از جنسیت تجربهشده پرداختند که تجارب آنان گویای کشش ذاتی به جنسیت تجربهشده، با وجود نبود الگوی بیرونی بود. این کد محوری، کدهای باز زیر را شامل میشود: حسرت آلت تناسلی مطلوب، فانتزیهای جنسی جنسیت مطلوب، الگوپذیری از جنسیت مطلوب و کشش غریزی.
الف- حسرت آلت تناسلی مطلوب (جملات و عبارات مهم)
اولبار که متوجه آلت تناسلیم شدم حس میکردم اضافه است و نباید باشه
مثل ناف که میافته این هم فکر میکردم باید بیافته
ب- فانتزیهای جنسی جنسیت مطلوب (جملات و عبارات مهم)
حتی توی خوابهام هم خودمو یک دختر در کنار یک مرد میدیدم
تو فانتزیهای جنسیم همیشه خودمو با آلت جنسی زنانه تصور میکردم
توی رویاهام همیشه خودمو همسر و معشوقه یک مرد تصور میکردم
ج- الگوپذیری از جنسیت مطلوب (جملات و عبارات مهم)
بازیهای دخترانه را دوست داشتم و از بازیهای پسرانه بدم میآمد
مادرم میگفت بچه بودی همیشه سراغ لوازمآرایش من میرفتی
توی بازیها همیشه همسر پسرها میشدم
روی کوتاهکردن موهایم شدیدا حساس بودم
د- کشش غریزی (جملات و عبارات مهم)
در خانه من دو برادر داشتم و مادرم رفتار بسیار مردانه داشت و اصلا ظرافت زنانه نداشت
در یک جو شدیدا مردانه بزرگ شدم و الگوی رفتار زنانه نداشتم
2- انزوا و ترس از تفاوت
کلیشههای جنسیتی تصویر ذهنی یکنواخت و قالببندی شدهای از رفتارهای خاص مربوط به زنان و مردان را ارائه میدهد بدون آنکه بررسی و آزمون شده باشد. بر اساس کلیشههای جنسیتی، زنان و مردان در جامعه دارای ویژگیهای خاص و حالات روانی خاص هستند و درنهایت، قابلیت انجامدادن وظایف و کارهایی را دارند که بهصورت معمول با یکدیگر متفاوت هستند. کلیشهسازی از طرفی خصوصیات و تواناییهایی را به زنان اختصاص میدهد که در مردان از آنها نشانهای نیست و از طرفی دیگر، تواناییها و خصوصیاتی را به مردان نسبت میدهد که زنان از آن بیبهره هستند (اعزازی، 2001). انتظارات خانواده و جامعه از افراد بر اساس جنس بیولوژیکی آنها متفاوت است که معمولا ترنسها در همان سالهای اولیه کودکی، بدون اطلاع و آگاهی از ترنسبودن، رفتارها و ویژگیهایی را از خود نشان میدهند که با انتظارات اطرافیان از کلیشههای جنسیتی انطباق ندارد. آگاهی اولیه از تفاوتهای جسمی و روانی و ترس و نگرانی از متفاوتبودن، سبب نوعی انزوای اجتماعی این افراد میشود. این آگاهی اولیه بدون اطلاع از علل واقعی (ترنسبودن) باعث رفتارهای بیرونی و احساسات درونی متفاوتی میشود که درنهایت منجر به انزوای اجتماعی آنها میشود.
الف- آگاهی اولیه از تفاوت جسمی (جملات و عبارات مهم)
4 یا 5 ساله بودم که فکر میکردم با همسنوسالهای خودم فرق دارم
ب- ترس و نگرانی از تفاوت (جملات و عبارات مهم)
احساس مبهم و غصه و غم داشتم
از اینکه دیگران متوجه این تفاوتم بشوند شدیدا میترسیدم
ج- انزوا (جملات و عبارات مهم)
توی مدرسه نمیتوانستم با کسی ارتباط داشته باشم و تنها بودم
منزوی بودم و درس نمیخواندم
کودکیم در تنهایی و انزوا گذشت
د- درگیری با خدا (جملات و عبارات مهم)
با خدا درگیر بودم، درد میکشیدم میگفتم تو عدالت نداری
توی نمازم همیشه گریه میکردم و دعا میکردم
دیگه نماز نمیخوندم چون دیدم خدا این بلا رو سر من آورده و زجرم به خاطر اونه
همیشه فکر میکردم گناهکارم چون به جنس موافقم علاقه دارم همجنس بازم
3- بلوغ و ناامیدی از تغییر و بهبودی
در جریان تحول انسان و چرخه تحول روانی هر فرد، دوره مهمی بین کودکی و بزرگسالی به نام نوجوانی وجود دارد که مشخصکننده پایان کودکی و آغاز پیریزی پختگی در ابعاد زیستی، روانی و اجتماعی است. این دوره با مشکلات و تغییرات بسیاری ازجمله بلوغ همراه است. اریکسون بلوغ را یک انقلاب فیزیولوژیک میداند و معتقد است بر همه جنبههای جسمانی و روانی نوجوان ازجمله هویت و تصویر ذهنی از بدن او تأثیر میگذارد. تصویر ذهنی از بدن یکی از ابعاد مهم خود ظاهری و خودارزیابی از این دوره است. یکی از معیارهای موردتوجه بهداشت روانی، رضایت از تصویر بدنی و نگرش مثبت به جسم است. درک مناسب از تصویر بدنی و عدم رضایت از آن میتواند به مشکلات جسمی و روانی منجر شود (سلمانی و همکاران، 2017).
نوجوانی مرحلهای سرشار از دگرگونی و تغییر و تحول جسمی و روانی است و یکی از مهمترین دورههای زندگی محسوب میشود که فرد بیشترین مشکلات را در رابطه با تصویر ذهنی بدنی خویش دارد (سلمانی و همکاران، 2017). به نظر میرسد میزان اهمیت و حساسیت دوران بلوغ برای افراد ترنس، دوچندان است چراکه آنها حتی قبل از دوران بلوغ، همواره از ناهماهنگیهای بین جسم و روان خود، نارضایتی داشتهاند. با شروع این دوره میزان حساسیت و نارضایتی آنها از هویت جنسی و تصویر ذهنی از بدن خود، بسیار بیشتر از دیگر نوجوانانی است که این دوره را سپری میکنند. این دوره برای افراد ترنس سکشوال، دورهای مملو از انکار و مقابله و ناامیدی از تغییرات جسمی است.
الف- بلوغ و ناامیدی از بهبود (جملات و عبارات مهم)
تا سن بلوغ فکر میکردم بالاخره تغییر میکنم
با بلوغ و مردانهشدن بیشتر، امیدم از بهبود قطع شد
تا قبل از بلوغ فکر میکردم آلتم کمکم تغییر خواهد کرد اما با بلوغ بزرگتر و مردانهتر شد و این اوج ناامیدی بود
ب- علایم ثانویه جنسی و ناامیدی (جملات و عبارات مهم)
همش گریه میکردم بدنم و صدام داشت مردانه میشد
با هر تار مویی که روی صورتم ظاهر میشد وحشتزده گریه میکردم
ج- انکار و مقابله (جملات و عبارات مهم)
سعی میکردم پسرانهترین لباسها را بپوشم، عذاب میکشیدم اما میخواستم درست شوم
احساسات جنسی که داشتم را سرکوب میکردم و فکر میکردم بزرگ بشم خوب میشم
فکر میکردم اگه خودم را شبیه پسرها کنم حس درونیم درست میشه
احساس میکردم آنقدر فشار زیاده که هیچچیزی عوض نمیشه من باید خودم و عوض کنم و پسر بشم
4- رفتارهای خودآسیبرسان
مشکل دیگر افراد ترنس سکشوال افکار خودکشی است که بهعنوان افکار خود گزارشدهی درباره خودکشی تعریف میشود و دامنهای از یک میل مبهم، اما با نفوذ برای مردن تا نقشه کامل خودکشی را دربر میگیرد. پیشگام مهم اقدام به خودکشی، افکار خودکشی است. در پژوهشی که روی گروهی از ترنس سکشوالهای 24-16 سال انجام شد نشان داده شد که 47 درصد افراد ترنس سکشوال به خودکشی فکر کردهاند و 19 درصد در یک سال گذشته اقدام به خودکشی کردهاند. همچنین طبق تحقیقی که جواهریان و کوچکیان روی 40 نفر از ناراضیان جنسی انجام دادند 65 درصد افراد به خودکشی فکر کرده بودند و 6 نفر از آنها یک بار، 11 نفر 2 تا 5 بار و 6 نفر بیش از 5 بار برای خودکشی اقدام عملی کرده بودند. این امر حاکی از آن است که فشارهای روانی و محدودیتهای متعددی که ناراضیان جنسی با آن مواجهاند بهاندازهای است که حداقل در بین نیمی از آنها انگیزه دست کشیدن از زندگی بهطورجدی وجود دارد (محمودی و همکاران، 2019).
سردرگمیهای هویتی، ترس از متفاوتبودن، درگیری با تضادهای درونی و بیرونی جسم، احساس ناامنی و انزوا، طرد از خانواده و اجتماع، کلیشههای جنسیتی و نهایتا ناامیدی از تغییر، باعث یک مکانیسم مقابلهای ناسازگار و تلاش برای آسیب به خود نامطلوب میشود.
الف- خودکشی (جملات و عبارات مهم)
اونقدر ناامید بودم که دائم درگیر افکار خودکشی بودم یکبار هم اقدام کردم
بارها تصمیم گرفته بودم تمومش کنم اما همیشه یکچیزی مانعم میشد
ب- آسیب به بدن (جملات و عبارات مهم)
وقتی فهمیدم این نمیافته (آلت مردانه) شروع کردم بهش آسیب رسوندن
از بدنم متنفر بودم
با وجودی که میدونستم خوردن هورمون ضرر داره برای خلاصشدن از ظاهر مردانه هورمون رو شروع کردم
با اینکه شنیدم پزشکای داخل ایران خیلی موارد به فرد آسیبزدن اما میخوام زودتر عمل کنم حتی اگه بدونم حس جنسیم از بین میره
5- ناامنی از عدم انطباق و حمایت
سازگاری و انطباق با محیط اجتماعی، همیشه یکی از مهمترین چالشها و دغدغه ترنسها است. تمایل درونی این افراد به تعاملات و رفتارها و پوشش جنسیت غیربیولوژیک آنها، سبب شده است که افراد در محیط پیرامون آنها، طیفی از واکنشهای متفاوت از تمسخر، ترحم و پوزخند و مزاحمت را داشته باشند که بهطورمعمول، این نوع از تعاملات باعث احساس ناامنی و طردشدگی هرچه بیشتر این افراد میشود. به سبب فرهنگ غالب مردسالاری در جامعه ما، احساس ناامنی از عدم انطباق و حمایت، در بین ترنسهای مرد به زن (MtF) که در این پژوهش موردمطالعه قرارگرفتهاند بیشتر است. کلیشههای جنسیتی، تعصبات و ناآگاهی در فرهنگ عمومی جامعه ما، سبب برخی تعاملات غیرانسانی در زندگی روزمره با این افراد شده است که گاهی در نگاه عمومی جامعه این افراد را منحرف و مجرم میدانند و آنان را بهعنوان موجوداتی اضافی و منحرف جنسی میخوانند.
الف- بازخوردهای منفی از اجتماع (جملات و عبارات مهم)
اصولا چیزی را که دوست داشتم اجازه نداشتم داشته باشم یا انجام بدم چون میگفتن دخترانه است
فحاشی و مسخره میکردند
اساتید و بچهها به من تیکههای جنسی میانداختند
توی خیابان مزاحمم میشدند و مسخرهام میکردند
ب- عدم انطباق و حس ناامنی (جملات و عبارات مهم)
بین پسرها در مدرسه احساس ناامنی و ترس میکردم
معلم ورزش میگفت لباسات و عوض کن برام فاجعه بود جلوی دیگران لخت بشم
کلاس تربیتبدنی نمیرفتم چون همه پسر بودند اذیت میشدم
روز اول مدرسه خیلی گریه کردم از محیط پسرانه میترسیدم
روز اول مدرسه گریه کردم گفتم جای من اینجا نیست
ج-نداشتن حقوق اجتماعی و قانونی (جملات و عبارات مهم)
خیلی مزاحم میشدند توی خیابان کسی کمکم نمیکرد
توی دادگاه تا فهمیدن ترنسم بیشتر اذیتم کردند و قاضی من و انفرادی انداخت در حالی که من حتی شناسنامه زن داشتم
اصلا در مورد گرایشم نمیتوانستم صحبت کنم کسی منو نمیپذیرفت
به خاطر ظاهر مردانهام کسی به من کار نمیداد
6- طرد و عدمحمایت و ارتباط صحیح با خانواده
آگاهی یا ناآگاهی خانوادهها از ماهیت واقعی ترنس سکشوالیتی، یکی از مهمترین و محوریترین مسائلی است که افراد ترنس با آن روبرو میشوند. آگاهی از ماهیت واقعی این مسئله از جانب خانوادهها سبب حمایتهای چندجانبه میشود تا جایی که به اظهار برخی از این افراد، تحمل سایر مسائل در حوزههای فردی و اجتماعی برای آنها بسیار آسانتر میشود؛ اما عدم آگاهی و درنتیجه عدمحمایت خانوادهها از افراد ترنس، سبب شدت و انبوه مسائل این افراد در ابعاد مختلف میشود؛ تا جایی که برخی از آنها، مجبور به ترک خانه میشوند و گاهی مجبور به تنفروشی میشوند. چنانچه در یافتههای این پژوهش نیز آمده است آگاهی و حمایت خانواده یکی از محورهای مهم و سرنوشتساز در مسیر زندگی هریک از این افراد است. اهمیت و حساسیت این مفهوم، برای ترنسهای (MtF) دوچندان است.
الف- اجبار و کنترلگری خانواده (جملات و عبارات مهم)
کیفم را میگشتند و وسایل دخترانه را بر میداشتند
اجازه بازی با جنس مخالفو دیگه به هم نمیدادند
مادرم پوشش خودش رو مردانه کرد تا به هم ثابت کنه با تغییر پوشش چیزی عوض نمیشه
خانوادهام بسیار مذهبی و سختگیر بودند
ب- عدم درک و پذیرش توسط خانواده (جملات و عبارات مهم)
با خانواده نمیتوانستم صحبت کنم
از بلوغ سختگیریهای خانواده شدیدتر شد
اگر خانواده حامی من بود توی دادگاه اینقدر اذیت نمیشدم
پدرم بین منو بقیه فرق میذاشت
ج- مشکلات اقتصادی (جملات و عبارات مهم)
برای پول عملم زحمت کشیدم چون هیچکس کمکم نمیکرد
به خاطر مشکلات مالی مجبور بودم تنفروشی کنم
7- آگاهی و امید به آینده
کسب شناخت و آگاهی این افراد از ماهیت ترنس سکشوال بهعنوان یک واقعیت بیولوژیکی، سبب گشایش امید و رهایی از وضعیت خود میشود. به سبب این آگاهی، احساس تنهایی و طردشدگی آنها بهبود نسبی مییابد؛ چراکه در مسیر این آگاهی، فرد به این واقعیت پی میبرد که افراد دیگری همانند او هستند و بسیاری از تجارب جسمی، روانی، خانوادگی و اجتماعی فرد، همانند ماهیت ترنس سکشوالیتی، تجاربی شناخته شدهاند. امید و انگیزه برای تغییر، سبب بهبود روابط بین فردی و اجتماعی این افراد میشود که درنهایت قرار گرفتن در مسیر درمان، کیفیت و امید به زندگی را در ترنسها بهبود میبخشد.
الف- نحوه آگاهی از TS (جملات و عبارات مهم)
با مراجعه به پزشک متوجه شدم
از طریق دوستانم فهمیدم
ب- واکنش بعد از آگاهی (جملات و عبارات مهم)
میترسیدم به خانواده بگویم
وقتی متوجه ترنس بودنم شدم حس کردم تمام گذشتهام سیاهی بوده و تباه شده و زندگیام از حالا شروعشده
ج- امید به آینده (جملات و عبارات مهم)
حس میکردم درهای جدیدی برویم بازشده و میتوانم آن چیزی باشم که دلم میخواهد
امید و انگیزه پیدا کرده بودم
دیگر فهمیده بودم که من فقط تنها نیستم و کسان دیگری هم مثل من هستند
د- امید به تغیر (جملات و عبارات مهم)
فهمیده بودم که تغییر امکانپذیر است
دایما در مورد انواع عملهای جراحی تحقیق میکردم
بحث
پژوهش حاضر بر آن بود تا فهم و تجربه فرایندهای روانی- اجتماعی دانشجویان ترنس سکشوال دانشگاه تهران را موردبررسی و تبیین قرار دهد. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که تجربه سالها زیستن با تضاد در «میل درونی» و «جسم ناخواسته» و کشش درونی و ناآگاهانه مطابق میل درونی (علیرغم ظاهری متفاوت) سبب شده است که بدون هیچ مشوق و یا الگوی بیرونی، فرد را در یک احساس غربت و هراس قرار دهد.
سالها زیستن با ترس و وحشت از متفاوتبودن، درگیری با تضاد درونی و بیرونی جسم، احساس ناامنی و انزوا، طرد از خانواده و اجتماع و احساس تبعیض در ابعاد مختلف، باعث یک مکانیسم مقابلهای ناسازگار و تلاش برای آسیب به خود نامطلوب میشود که درنهایت با شناخت از ترنس سکشوالیتی و آگاهی از امکان تغییر و عمل جراحی، امید به آینده ایجاد میشود.
عدم درک اطرافیان خصوصا خانواده و اعمال فشار برای برطرف کردن رفتارهای متفاوت، سبب احساس ترس و فرسایش روانی شدیدی میشود. ناآگاهی از علت این تفاوت، عدمحمایت و احساس تنهایی و نیز بدرفتاریهای اطرافیان، باعث یأس و ناامیدی و سردرگمی میشود که تبعات عدم انطباق دستوری از جانب اطرافیان، حس شدید ناامنی را برای فرد رقم میزند.
با بروز علایم ثانوی جنسی و پررنگ شدن صفات مردانه یا زنانه جسمانی، امید به معجزه و تغییر، تقریبا از بین میرود و یک جنگ معنوی با اعتقادات، در فرد شدت میگیرد که غالبا آسیبهای ناشی از این جنگ و تضاد دائمی باعث انتخاب یک سبک مقابلهای ناسازگار در زندگی فرد شده و روند عادی زندگی طبیعی او را مختل میکند و فرد به خصومت با جسم خود برمیخیزد.
پس از تلاش و تقلا و نرسیدن به پاسخ، فرد همسو با سایرین دست به انکار خود زده و علیه حس درونیاش قیام میکند و سعی میکند حداکثر انطباق با جسم را پیدا کند اما باز هم حس درونی بسیار قویتر است و ماحصل همه این تلاشها و تقلاها جز سرخوردگی و ناامیدی نیست.
توجه به بافت فرهنگی، تعصبات مذهبی، خانواده و اجتماع، افراد ترنس را به خاطر رفتارهای ناهنجار و ناپذیرفتنی مشمول نوعی برچسب، محرومیت و طرد میکند. این امر روش نگریستن فرد به خود را نیز تغییر میدهد و فرد را از پذیرش اجتماعی مناسب از سوی دیگران محروم میکند. از طرفی، تضییع حقوق اجتماعی و حتی قانونی، علاوه بر حس غربت درونی با تن، حس بیگانگی و احساس غربت در اجتماع را نیز به فرد تحمیل میکند.
بهطورکلی رفتارها و تعاملات خاص و متفاوت ترنسها باعث میشود تا عوام به آنها به چشم یک منحرف نگاه کنند. آنها افراد ترنس را منحرفان جنسی میدانند. این تنگنظری که ریشه در عدم آگاهی دارد زمینه بسیاری از آسیبهای فردی و اجتماعی نظیر افزایش احساس وابستگی، کاهش اعتمادبهنفس و کاهش سرمایه اجتماعی را برای ترنسها به وجود آورده است تا جاییکه، ماحصل این تجارب تلخ، رهاکردن تحصیل، طرد از خانه، بیخانمانی و فقر و رویآوردن به فحشا برای امرارمعاش را برای برخی از ترنسها، رقم میزند.
غلبه فرهنگ ضد ترنس و دامنه شمول گسترده این فرهنگ باعث شده که ترنسهایی که برای دادخواهی و درمان به مراجع مربوطه مراجعه میکنند با آسیبهای بیشتری مواجه شوند. رفتار کلیشهای و نامناسب و غیرحرفهای، باعث ایجاد یک جو بسیار ناایمن و آسیبزننده برای ترنسهایی که به امید درمان به مراکز مربوطه مراجعه میکنند شده است تا جاییکه نوع تعاملات با این افراد در مراجع درمانی و قضایی و انتظامی، خود سبب تولید آسیب بیشتر میشود.
تجربه تبعیض و تحقیر، مورد آزار و اذیت قرارگرفتن و طردشدن، بدون هیچگونه تقصیر و گناهی، ترنسها را با انواع بیماریهای جسمانی و روانی روبهرو میکند که درنهایت، با اطلاع از علت و آشنایی با مفاهیم پدیده ترنس سکشوالیتی و آشنایی با افرادی که همانند خود هستند، باعث ایجاد امید به زندگی میشود و تحمل رنجها را با امید تغییر و رسیدن به خود مطلوب، راحتتر میکند. بهطورکلی، یافتههای این پژوهش نشان میدهد که این افراد، در دوران کودکی، کشش ذاتی به جنسیت تجزیهشده را احساس میکنند که بعد از گذر از این دوره، با احساس ترس از تفاوتها مواجه میشوند. در دوران بلوغ با بروز علایم ثانویه جنسی، از هرگونه تغییر فیزیکی ناامید میشوند که این ناامیدی، سبب انزوا و درخودماندگی بیشتر میشود. عدم درک و کنترلگری خانواده و از همه مهمتر نبود کانالهای رسمی و قانونی حمایتی، سبب طرد و انزوا و بلاتکلیفی میشود که درنهایت با ورود به دانشگاه و کسب آگاهی و شناخت از ماهیت ترنس سکشوالیته، امید به آینده و تغییر ایجاد میشود.
مطابق تحقیقات (پارولا[14] و همکاران، 2010) آگاهی از امکان تغییر و قرارگرفتن در مسیر درمان و شروع هورمون درمانی و جراحیهای ابتدایی، کیفیت و امید به زندگی را در ترنسها در ابعاد مختلف بهبود میبخشد و جرئت درگیر شدن در فعالیتهایی را که همیشه از آنها اجتناب میکردند، به دست میآورند و از انزوای اجتماعی بیرون میآیند. این بهبود در روابط اجتماعی میتواند ناشی از هماهنگ بودن هویت جنسیتی و بدنی باشد.
پیشنهاد
یافتههای این تحقیق نشان میدهد که حساسیتهای روانشناختی، جسمی، جنسی و جنسیتی اقلیت دانشجویان ترنس سکشوال در دانشگاه تهران نسبت به سایر دانشجویان، دارای پیچیدگیهای دوچندانی است که ضرورت دارد مؤسسات آموزش عالی، در سیاستگذاریها و مدیریتهای آموزشی و محیطی، به طور ویژه حساسیتهای این دانشجویان را در ابعاد مختلف لحاظ کنند.
ملاحظات اخلاقی
مشارکت نویسندگان
همه نویسندگان در این مقاله مشارکت مؤثر داشتهاند.
منابع مالی
هیچگونه حمایت مالی برای انتشار این مقاله دریافت نشده است.
تعارض منافع
در انجام مطالعه حاضر نویسندگان هیچگونه تعارض منافعی نداشتهاند.
قدردانی
نویسندگان از تمامی شرکتکنندگان این پژوهش تشکر میکنند.
منابع:
Abedini, S. and Sepeharinia, H. (2015). Investigating the relationship between social, cultural and family dimensions with the perception of gender identity before and after surgery in people with gender identity disorder studied in Ardabil province. Sociological Studies, 8(29), 21-38. (in Persian)
Carroll, L. G. (2002). Counseling transgendered, transsexual, and gender‐variant clients. Journal of Counseling & Development, 80(2), 131-139.
Clements-Nolle, K. M. (2006). Attempted suicide among transgender persons: The influence of gender-based discrimination and victimization. Journal of homosexuality, 51(3), 53-69.
Danafar, A., Jahanbakhsh, A., and Behian, Sh. (2017). Gender identity disorder and social factors affecting it among people referring to the centers of the country’s welfare organization during the years 2013-2014. Yazd Health Faculty Quarterly, 16(2), 76-87.(in Persian)
Ezazi, Sh. (2001). Structural analysis of gender: a perspective on gender analysis in Iran. Tehran: Shahid Beheshti University.(in Persian)
Farahmand, M., and Danafer, F. (2017). Analysis of individual-social problems of transsexuals. Iranian Journal of Social Studies and Research, 4(6), 735-765.(in Persian)
Flick, U. (2018). An introduction to qualitative . Sage Publications Limited.
Folayan, M., and Baradaran Kashani, Z. (2019). Qualitative investigation of gender identity crisis dimensions based on grounded theory approach. Research Journal of Social Work, 4(15), 1-40.(in Persian)
Grossman, A. H. (2011). Aspects of psychological resilience among transgender youth. Journal of LGBT Youth, 8(2), 103-115.
Javaheri, F., and Hosseinzadeh, M. (2011). Social consequences of gender identity disorder: capital and quality of life of transgender people in Iran, Iranian Journal of Social Studies,5(3), 22-3.(in Persian)
Kahani, A. and Fakhri Shojaei, P. (2002). Gender identity disorder and heterosexual atmospheres. Tehran: Timurzadeh Cultural Publishing Institute (Tabib Publishing). (in Persian)
Kaplan, S. (2001). Summary of psychiatry, behavioral sciences and clinical psychiatry (translation by Rafii and Rezaei). Tehran: Samt Publications. (in Persian)
Kristie, L. S. (2016). Transgender Adults’ Access to College Bathrooms and Housing and the Relationship to Suicidality.Journal of Homosexuallity, 63(10), 1378–1399.
Kristopher M. Goodrich (2012). Lived Experiences of College-Age Transsexual Individuals. Journal of College Counseling, 15(3), 215-232.
Looy, H. (2005). The nature of gender: Gender identity in persons who are intersexed or transgendered. Journal of Psychology and Theology, 33(3), 166-178.
Mahmoudi, H., Mohammad Bagheri, F., and Sufi, P. (2019). Comparison of depression, suicidal thoughts and social support between transsexuals with and without gender change. Iranian Journal of Forensic Medicine, year 25(3), 131-138. (in Persian)
Mizock, L. (2008). Trauma in transgender populations: Risk, resilience, and clinical care. Journal of Emotional Abuse, 8(3), 335-354.
Mohammadpour, A. (2013). Anti-method qualitative research method. Tehran: Jameeshenasan. (in Persian).
Nuttbrock, L. H. (2009). Lifetime risk factors for HIV/STI infections among male-to-female transgender persons. Journal of acquired immune deficiency syndromes, 52(3), 417.
Parola N, B. M. (2010). Study of quality of life for transsexuals after hormonal and surgical reassignment. Theol Sex, 19(1), 24–8.
Sadock, B. A. (2015). Kaplan and Sadock’s Synopsis of Psychiatry: Behavioral Sciences/Clinical Psychiatry (11th ed). New York: Wolters Kluwer.
Salmani, Kh., Amini, H., Bayatpour, M., Fazel Kalkhoran, J., and Salehi, M. (2017). The relationship between body image and mental health in the context of transformation. Child Mental Health Quarterly, 4(3), 3-15.(in Persian).
Strauss, A. L. (1990). Basics of Qualitative Research:Grounded Theory Procedures and Techniques. Michigan: Sage Publications.
[4]. The Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, Fifth Edition (DSM-5)
[12]. Bandura and Walters