متن کامل [PDF 661 kb]
(1347 دریافت)
|
چکیده (HTML) (2063 مشاهده)
متن کامل: (1048 مشاهده)
مقدمه
بدون تردید عمدهترین ویژگی قرن حاضر گشوده شدن چشماندازهای جدید در سکونتگاههای انسانی و تمرکز بیسابقه جمعیت در کلانشهرها و جهانشهرها (رضویان، 2002) و گسترش شهرنشینی است. شهرنشینی یکی از اصلیترین نیروهای تأثیرگذار بر تغییرات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیطی در سراسر جهان محسوب میشود (ونگ و همکاران، 2015). درست است که شهرنشینی سرعت توسعه اجتماعی-اقتصادی را ارتقاء داده است، اما همزمان هم منجر به بروز مشکلات بسیاری از قبیل جداییگزینی اکولوژیکی، حاشیهنشینی و ایجاد سکونتگاههای غیررسمی شده است (فنگ و همکاران، 2009).
امروزه صدها میلیون نفر از مردم جهان، بهویژه در کشورهای درحالتوسعه، در سکونتگاههای غیررسمی و بهعبارتیدیگر، در شرایط بد اقتصادی-اجتماعی و زیستمحیطی زندگی میکنند (محمدی و همکاران، 2008). سکونتگاههای غیررسمی بهمثابه یکی از چهرههای بارز فقر شهری، در مجاور شهرها و یا در جوار سایر بافتهای شهری به شکلی خودرو، فاقد مجوز ساختمان و برنامه رسمی شهرسازی شکل میگیرند. مهمترین دلیل شکلگیری این سکونتگاهها، ناتوانی افراد کمدرآمد و فقرا در دستیابی به مسکن و سرپناه در بازار رسمی است که موجب شده تا مردم سرپناه خود را در چارچوبهای غیررسمی تدارک بینند. کمبود امکانات و زیرساختها، محدودیت دسترسی به خدمات بهداشتی، سوءتغذیه، قرارگیری در معرض بیماریهای واگیردار و فقر از ویژگیهای بارز این سکونتگاهها است (سمبا و همکاران، 2009). امروزه فقر از دیدگاههای گوناگونی موردتوجه قرار گرفته است که یکی از این دیدگاههای مهم، فقر قابلیتی است. در نگاه قابلیتی به فقر، فقر صرفاً پایین بودن درآمد مدنظر نیست و از آن بهعنوان محرومیت از قابلیتهای اساسی نامبرده میشود. بنابراین وجود درآمد و افزایش آن الزاماً با فزونی قابلیتها رابطه مستقیم ندارد و در کسب درآمد نمیتوان به رفع محرومیتهای قابلیتی نائل آمد؛ چراکه متغیرهای فراوانی چون ویژگیهای فردی، اجتماعی- فرهنگی، اقتصادی و شرایط اقلیمی که فرد بر آنها کنترلی ندارد، در این رابطه مؤثر است و اینکه شکافهای قابلیتی خود افراد در کاهش درآمدشان تأثیرگذار است. بهعنوانمثال، افراد معلول، بیمار و کهنسالها که به وجهی هزینۀ زندگی بالایی دارند، امکان کمتری برای کسب درآمد در اختیار دارند (محمودی و همکاران، 2005).
گذشته از معضل فقر، مسئله سلامت روان هم یکی از مهمترین مسائل سکونتگاههای غیررسمی است. سلامت روان، بهعنوان یکی از مهمترین عوامل مؤثر در ارتقا و تکامل انسانها، صرفاً فقدان بیماری یا ناتوانی نیست، بلکه حالتی از رفاه است که با توجه به آن فرد قادر است با استرسهای عادی زندگی کنار آید و بهعنوان بخشی از جامعه با دیگران مشارکت و همکاری کند (یعقوبی و همکاران، 2013).
در همین خصوص میتوان گفت که فقر قابلیتی و سلامت روان در تعامل با همدیگر هستند بطوریکه موضوع فقر بر سلامت روانی افراد تأثیر میگذارد و اثرات آن با مسائلی مانند انزوا، پرخاشگری، ضعف اخلاقی و دینی، کاهش عزتنفس، اضطراب و اختلالات روانی قابلملاحظه است. بنابراین با توجه به مطالبی که بیان شد تحلیل وضعیت مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روان و رابطه بین آنها و همچنین مقایسه انواع بافتهای شهری ازنظر مؤلفههای مذکور، امری ضروری و اجتنابناپذیر به نظر میرسد. در این خصوص لازم است تا به تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده هم اشارهای شود.
بادلمیر و کای (۲۰۰۹) در مطالعهای به بررسی رابطه بین فقر و سلامتی در سطح خانوارهای استرالیا پرداختهاند. نتایج این مطالعه بیانگر آن بوده که احتمال فقیر بودن خانوارهایی که سرپرست آنها ازلحاظ سلامتی، در وضعیت مناسبی قرار ندارد نسبت به خانوارهایی که سرپرستان سالم دارند، بیشتر است. از طرف دیگر احتمال بیمار شدن در سال بعد سرپرستان خانوارهایی که در سال جاری فقیر هستند بیشتر است. ایو و همکاران (۲۰۱۶) پویاییهای فقر و رابطه بین فقر مزمن و رفتار سلامت در آلمان را بررسی کردهاند. نتایج نشان داده که فقر پایدار با رفتار نامناسب سلامتی، بهویژه در مورد مصرف دخانیات و فعالیت بدنی مرتبط است. همچنین تجزیهوتحلیلها نشان داده افرادی که در فقر به سر میبرند بیشتر به ظهور رفتارهای آسیبرسان بهسلامتی سوق مییابند. پریور و همکاران (۲۰۱۹) سلامت روان فرزندان در خانوادههای فقیر را موردبررسی قرار دادهاند. نتایج این مطالعه نشان داده که فرزندان خانوادههایی که با بیثباتیهای مالی بالا مواجه هستند، دارای علائم روانی، خصوصاً استرس و اضطراب هستند. حیدرنیا و همکاران (2012) در مطالعه خود رابطه بین فقر اقتصادی و کیفیت زندگی وابسته به سلامت را موردبررسی قرار دادهاند. نتایج آنها نشان داده که فقر اقتصادی سبب کاهش کیفیت زندگی وابسته به سلامت میشود. مهرگان و همکاران (2016) در مطالعه خود سیاستهای اقتصادی مؤثر بر شاخص سلامت روان را موردبررسی قرار دادهاند. نتایج تحقیق آنها نشان داده که متغیر بیکاری، ضریب جینی و تورم رابطهی معکوس و معنیداری با سلامت روان دارند و متغیر تولید سرانه رابطه مثبت و معنیداری با شاخص سلامت روان دارد.
با عنایت بر تحقیقات انجام شده میتوان چنین نتیجهگیری کرد که در خصوص فقر و رابطه آن با سلامت تحقیقات نسبتاً زیادی انجام شده، اما در خصوص فقر قابلیتی و سلامت روان آنهم در سکونتگاههای غیررسمی تحقیقات مشخصی صورت نگرفته است. درواقع دلیل انتخاب این دو متغیر اصلی (فقر قابلیتی و سلامت روان)، عدم وجود تحقیق در این خصوص است. در کنار این مورد، عدم انجام تحقیقی در خصوص فقر و سلامت برای شهر اردبیل (بهویژه برای سکونتگاههای غیررسمی) و رتبهبندی و سطحبندی بافتهای شهر ازنظر فقر قابلیتی و سلامت روانی، از نوآوریهای این تحقیق محسوب میشوند.
محدوده موردمطالعه این تحقیق شهر اردبیل است. همزمان با معرفی اردبیل بهعنوان مرکز استان در سال 1991 (1370 ه.ش) و بیآنکه زیرساختهای لازم و مدیریت سیستم شهر و روسـتا فـراهم شـود، هجـوم مهاجران به این شهر آغاز شد و ازآنجاکه شهر امکانات لازم را برای تازهواردان جویای درآمد را نداشت، منجر به ایجاد محلات فقیرنشین و سکونتگاههای غیررسمی در حاشیه این شهر شد. بهطوریکه هماکنون 15 محله با وسعت بیش از 830 هکتار (معادل 13 درصد وسعت شهر) و با جمعیت بالغبر 95352 نفر (معادل 18 درصد جمعیت شهر) بهعنوان سکونتگاه غیررسمی و حاشیهنشینی در شهر اردبیل وجود دارد (رشید و همکاران، 2018).
سکونتگاهایی که با مشکلات گستردهای همچون بیکاری، جرم، سطح پایین سواد و آگاهی، کمبود در برخورداری از امکانات و خدمات و ضعف در دسترسی به آنها و نهایتاً مشکلات بهداشتی و سلامتی روبهرو هستند. لازم به ذکر است که شهر اردبیل علاوه بر سکونتگاههای غیررسمی، دارای چهار بافت شهری دیگر (بافت تازهساخت یا برنامهریزی شده، بافتهای ارگانیک و نیمه ارگانیک (که اکثراً بافت فرسوده هستند) و روستاهای ادغامی به شهر) است. از بین این بافتها، بافتهای روستاهای ادغامی به شهر و سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل جزء بافتهای فرودست شهری هستند و نسبت به بافتهای شهری ارگانیک، نیمهارگانیک و برنامهریزیشده که جزو بافتهای فرادست شهر اردبیل محسوب میشوند، جدای از اینکه شرایط کالبدی نامناسبی دارند از پایگاه اقتصادی، اجتماعی نامناسبی هم برخوردارند.
در همین راستا و با توجه با مطالب مذکور، هدف اصلی این تحقیق سنجش مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روانی در سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل و رابطه بین آنها و نهایتاً مقایسه وضعیت این سکونتگاه (بافت سکونتگاههای غیررسمی) با سایر سکونتگاهها یا بافتهای شهری موجود در شهر اردبیل است. در راستای دستیابی به اهداف تحقیق، سؤالاتی به این شرح تنظیم شده است:
1. وضعیت مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روان در سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل به چه شکلی است؟
2. آیا رابطه معناداری بین فقر قابلیتی و سلامت روان در ساکنین سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل وجود دارد؟
3. سکونتگاههای غیررسمی نسبت به سایر بافتهای شهری موجود شهر اردبیل در چه رتبهبندی و سطحبندی قرار دارند؟
روش
پژوهش پیشرو ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش، توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری تحقیق شهروندان شهر اردبیل بودند (529734 نفر) که در پنج بافت شهری (بافت برنامهریزیشده یا تازهساخت، بافت ارگانیک یا هسته مرکزی شهر (بافت اولیه)، بافت نیمهارگانیک یا بخش میانی شهر (بافت ثانویه)، بافت روستاهای ادغامی به شهر و بافت سکونتگاههای غیررسمی یا حاشیهنشین) اسکان داشتند. در همین خصوص حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران تعداد 384 بهدستآمده و به روش تصادفی طبقهبندی شده، متناسب با جمعیت هر بافت شهری، از شهروندان بافتها نمونهگیری انجام شده است (جدول 1).
جدول (1) جمعیت بافتهای شهر اردبیل و تعداد نمونه منتخب هر بافت
بافت شهری جمعیت نسبت جمعیت هر بافت به جمعیت شهر تعداد نمونه منتخب هر بافت
ارگانیک 37896 1/7 درصد 27
نیمهارگانیک 75580 7/13 درصد 53
برنامهریزیشده 247309 5/48 درصد 186
سکونتگاههای غیررسمی 95352 8/17 درصد 68
روستاهای ادغامی 73597 9/12 درصد 50
مجموع 529734 100 درصد 384
روش گردآوری دادهها و اطلاعات برای این کار پژوهشی، مطالعات اسنادی و برداشتهای میدانی (پرسشنامه) بود. ابزار اندازهگیری پرسشنامه محققساختهای بود که دارای 70 سؤال ذهنی در قالب دو متغیر فقر قابلیتی (37 سؤال در 7 معیار اصلی) و سلامت روان ( 33 سؤال در 5 معیار اصلی) و با پاسخهای 5 گزینهای از نوع طیف لیکرت، (گزینه خیلیکم= امتیاز 1، کم = امتیاز 2، متوسط یا تاحدودی = امتیاز 3 (بهعنوان ارزش تست)، زیاد = امتیاز 4 و خیلیزیاد = امتیاز 5) بود که برای روایی آن از نظرات کارشناسی اساتید و متخصصان مرتبط با این موضوع در مورد محتوی آن استفاده شده (روایی محتوایی/CVR) و همچنین پایایی پرسشنامه نیز از طریق پیشآزمون روی 30 نفر از شهروندان و نهایتاً آزمون آلفای کرونباخ تعیین شده است (ضریب آلفای بهدستآمده برابر با 86/0 بود که بیانگر قابلیت اطمینان بالای ابزار تحقیق بود).
در همین خصوص و در راستای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمونها، مدلها و نرمافزارهای متنوعی استفاده شده است. برای بررسی وضعیت توزیع نرمال دادهها، از آزمون کولموگروف-اسمیرنف؛ برای بررسی مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روان، از آزمون مقایسه میانگینها/t تک نمونهای و برای بررسی رابطه بین فقر قابلیتی و سلامت روانی، از ضریب همبستگی پیرسون در قالب نرمافزار SPSS، برای رتبهبندی بافتهای شهری از مدل KOPRAS و فرمولنویسی آن در قالب نرمافزار Excel و برای ترسیم نقشهها از نرمافزار Arc GIS استفاده شده است. همچنین برای تعیین ارجحیت متغیرهای تحقیق یعنی وزن آنها، از مدل آنتروپی در قالب نرمافزار Excel و جهت سطحبندی بافتهای شهری از روش تحلیل خوشهای در قالب نرمافزار SPSS استفاده شده است.
با توجه به مطالب ارائهشده در تحقیق پیشرو، مؤلفههای مرتبط با عنوان تحقیق به همراه تعریف عملیانی آنها، گویههای مربوطه و منابع آنها، که در ابزار تحقیق بهعنوان سؤالات پرسشنامه مورداستفاده قرار گرفته است، در جدول شماره (2) ارائه شدهاند.
جدول (2) تعریف عملیاتی مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روان
منبع تعریف عملیاتی (گویههای فقر قابلیتی) و اثرگذاری آنها مؤلفههای فقر قابلیتی ردیف
حسینی، 2018 منظور از دستیابی به سبد غذایی مطلوب یعنی دستیابی به گروه نان و غلات، دستیابی به گروه گوشت، دستیابی به گروه لبنیات، دستیابی به گروه میوهها، دستیابی به گروه سبزیجات، دستیابی به گروه چربیها و دستیابی به گروه قندهای ساده، است (دستیابی بیشتر یعنی فقر قابلیتی کمتر، پس اثرگذاری گویهها معکوس است). دستیابی به سبد غذایی مطلوب
1
رهنما و امیر فخریان، 2013 منظور از دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی یعنی دسترسی به داروخانه، دسترسی به بیمارستان، دسترسی به اورژانس، دسترسی به آزمایشگاه، دسترسی به خانه بهداشت، دسترسی به درمانگاه و دسترسی به مطب، است (دسترسی بیشتر یعنی فقر قابلیتی کمتر، پس اثرگذاری گویهها معکوس است). دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی 2
زنگنه، 2010 منظور از توانایی در حفظ حریم و حرمتهای انسانی یعنی درستکاری و امانتداری، مهربانی و نداشتن اعتیاد، است (درستکاری و امانتداری بیشتر یعنی فقر قابلیتی کمتر، پس اثرگذاری گویهها معکوس است). توانایی در حفظ حریم و حرمتهای انسانی 3
میرجانی، 2014 منظور از توانایی در پاسداری از عزتنفس یعنی آسودگی، راحتی، خوشخویی، خیرخواهی، صداقت و اجتماعی بودن، است (آسودگی، راحتی، خوشخویی، خیرخواهی، صداقت و اجتماعی بودن بیشتر یعنی فقر قابلیتی کمتر، پس اثرگذاری گویهها معکوس است). توانایی در پاسداری از عزتنفس 4
خسروی، 2013 منظور از دستیابی به آزادیهای اساسی یعنی امنیت شغلی، امنیت مسکن، امنیت مالی، امنیت جانی، حق برخورداری از تأمین اجتماعی و حق برخورداری از آموزش رایگان، است (امنیت و برخورداری بیشتر یعنی فقر قابلیتی کمتر، پس اثرگذاری گویهها معکوس است). توانایی در دستیابی به آزادیهای اساسی 5
محمودی و همکاران، 2005 منظور از توانایی جسمی یعنی سلامت جسمی، توانایی انجام کار و جوان، است (سلامت جسمی، توانایی انجام کار و جوانی بیشتر یعنی فقر قابلیتی کمتر، پس اثرگذاری گویهها معکوس است). توانایی جسمی 6
زارع و روهنده، 2015 منظور از مشارکتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یعنی دسترسی به شبکههای اجتماعی، اعتماد اجتماعی، سرمایه اقتصادی، استفاده از رسانههای گروهی و آگاهی سیاسی، است (دسترسی و اعتماد بیشتر یعنی فقر قابلیتی کمتر، پس اثرگذاری گویهها معکوس است). توانایی در مشارکتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی 7
لاسنس1، 2007 منظور از ادراک خودکارآمدی یعنی اعتمادبهنفس، دانشهای فردی، مهارتهای فردی و سلامتی جسمی، است (اعتماد، دانش، مهارت و سلامتی جسمی بیشتر یعنی سلامت روانی بیشتر، پس اثرگذاری گویهها مستقیم است). ادراک خودکارآمدی 8
کارور2، 2010 منظور از خوب بودن ذهنی یعنی خوشبینی به آینده و انتظار اتفاقات خوب، است (خوشبینی و مثبت اندیشی بیشتر یعنی سلامت روانی بیشتر، پس اثرگذاری گویهها مستقیم است). خوب بودن ذهنی 9
کرشام1 و همکاران، 2001 منظور از کفایت و شایستگی یعنی مهارتها و تواناییهای شناختی (مهارتهای شناختی توانایی روانی است که با روند رشد فیزیکی همراه است و به ما اجازه میدهد اطلاعات مختلف را پردازش کنیم مانند درک و فهمیدن، به خاطر سپردن، سازماندهی کردن و ...)، مهارتهای رفتاری (مهارت ارتباط با خود، مهارت ارتباط با دیگران مانند ارتباط با چشم و صورت، لبخند زدن، حرکات دستوپا) و کفایت اجتماعی (توانایی عملکرد انسان در مسئولیتپذیری اجتماعی است)، است (مهارتهای شناختی، رفتاری و کفایت اجتماعی بیشتر یعنی سلامت روانی بیشتر، پس اثرگذاری گویهها مستقیم است). کفایت و شایستگی 10
سعیدینژاد، 2008 منظور از وابستگی میاننسلی یعنی ارزشهای اجتماعی (علاقه به مردم، همدردی و خدمترسانی به مردم)، ارزشهای سیاسی (نفوذپذیری، اقتدار) و ارزشهای اقتصادی (میزان منفعت از کسی یا فعالیتی)، است (ارزشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بیشتر یعنی سلامت روانی بیشتر، پس اثرگذاری گویهها مستقیم است). وابستگی میاننسلی 11
فرانک1، 1984 و 1988 منظور از خودشکوفایی توانمندیهای بالقوه فکری و هیجانی یعنی خود متعالی (معناداری زندگی: عدم هراس از گذر عمر؛ هدفمندی: تمرکز بر هدفی در آینده پایبندی به ارزشها: دستیابی به ارزشهای اخلاقی در شرایط سخت؛ معنویتگرایی: پرستش و خدمت به خالق؛ مسئولیتپذیری: انگیزه کار مسئولانه)، خودآگاه (آگاهی برتر: بازنگری در اهداف زندگی در برابر موقعیت غیرقابلاجتناب؛ آزادی: آزادی اراده و انتخاب؛ خودبسندگی: تسلط آگاهانه بر زندگی خود؛ خودانگیختگی: انگیزش درونی؛ یکپارچگی وجود: برداشتن نقاب از چهره)، خود خلاق (خلاقیت: فرصت سازی از جنبههای منفی زندگی به چیزی مثبت و سازنده، انجام کار به شیوه ی منحصربهفرد؛ تغییرپذیری: توانایی تغییر خود در صورت لزوم تبدیل احساس گناه به فرصت تغییر، شجاعت مقابله با سختی؛ پرورش: تمرکز بر تعالی به جای تمرکز بر خود؛ در زمان بودن: دانستن قدر هرلحظه) و خود اجتماعی (پذیرش: پذیرش چیزی که قابلتغییر نیست؛ نوعدوستی: اهمیت دادن به انسانها؛ اصلاحطلبی: عمل به نفع جامعه؛ ایثار: توانایی ایثار و عشقورزی)، است (خودمتعالی، خودآگاهی، خودخلاقی و خود اجتماعی بیشتر یعنی سلامت روانی بیشتر، پس اثرگذاری گویهها مستقیم است). خودشکوفایی توانمندیهای بالقوه فکری و هیجانی 12
یافتهها
بر اساس اهداف تحقیق، یافتهها شامل دو بخش است. بخش اول، بخش بررسی وضعیت مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روان در سکونتگاههای غیررسمی و میزان همبستگی آنها با هم و بخش دوم، مقایسه وضعیت فقر قابلیتی و سلامت روانی سکونتگاههای غیررسمی با سایر بافتهای شهری موجود در شهر اردبیل، که در ادامه به ترتیب ارائه شدهاند.
در راستای بررسی وضعیت مؤلفههای هفتگانه فقر قابلیتی و مؤلفههای پنجگانه سلامت روان، از پرسشنامه ذهنی با پاسخهای پنج گزینهای طیف لیکرات (خیلیکم=1 تا خیلیزیاد=5) استفاده شده است. بدین ترتیب عدد 3 بهعنوان میانگین نظری پاسخها محسوب میشود که در آزمون t تک نمونهای بهعنوان میزان قابل قیاس از آن استفاده میشود (ارزش تست)، یعنی میانگین بهدستآمده را با میانگین نظری تحقیق (3) مقایسه میکنیم (پاشازاده و یزدانی، 2018).
لازم به ذکر است که آزمون t تک نمونهای جزء آزمونهای پارامتری است. قبل از انجام آزمون، لازم است که نرمال بودن توزیع دادههای مربوطه موردبررسی قرار گیرد. معمولترین آزمون نرمالی، آزمون کولموگروف-اسمیرنف است که در این آزمون کل توزیع با یک توزیع نرمال مقایسه میشود.
در همین خصوص نتایج آزمون کولموگروف-اسمیرنف برای مؤلفه فقر قابلیتی 419/0 (با مقدار آماره 876/0) و برای سلامت روان 321/0 (با مقدار آماره 958/0) به دست آمده است که نشاندهنده نرمال بودن توزیع دادههای آنهاست. یعنی اینکه زمینه برای اجرای آزمونهای پارامتری همچون آزمون t تک نمونهای و ضریب همبستگی پیرسون فراهم است چراکه معیار تصمیم آزمون توزیع نرمال دادهها (کولموگروف-اسمیرنف) برای هر دو مؤلفه بزرگتر از 5/0 است. از همینرو و در ادامه وضعیت مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روان با استفاده از آزمون t تک نمونهای و رابطه بین آنها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون موردبررسی قرار گرفته است.
الف- بررسی وضعیت فقر قابلیتی و سلامت روان
در این بخش از تحقیق ابتدا وضعیت مؤلفه فقر قابلیتی و سپس وضعیت سلامت روان در سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل با استفاده از آزمون t تک نمونهای موردبررسی قرار گرفته است (جداول شماره 3 و 4).
جدول (3) نتایج آزمون t تک نمونهای در خصوص وضعیت مؤلفهها و گویههای فقر قابلیتی در سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل
ارزش تست = 3 میانگین مؤلفهها میانگین گویهها گویهها مؤلفهها R
P t اختلاف میانگین
000/0 22/6- 66/0- 34/2 51/3 دستیابی به گروه نان و غلات دستیابی به سبد غذایی مطلوب 1
93/1 دستیابی به گروه گوشت
42/2 دستیابی به گروه لبنیات
23/2 دستیابی به گروه میوهها
67/2 دستیابی به گروه سبزیجات
34/3 دستیابی به گروه چربیها
02/3 دستیابی به گروه قندهای ساده
000/0 51/8- 87/0- 13/2 31/2 دسترسی به داروخانه دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی 2
04/2 دسترسی به بیمارستان
06/2 دسترسی به اورژانس
97/1 دسترسی به آزمایشگاه
26/2 دسترسی به خانه بهداشت
29/2 دسترسی به درمانگاه
96/1 دسترسی به مطب
000/0 87/2- 29/0- 71/2 77/2 درستکاری و امانتداری توانایی در حفظ حریم و حرمتهای انسانی 3
49/2 مهربانی
87/2 نداشتن اعتیاد
000/0 73/4- 39/0- 61/2 59/2 آسودگی توانایی در پاسداری از عزتنفس 4
11/2 راحتی
38/2 خوشخویی
65/2 صداقت
96/2 خیرخواهی
92/2 اجتماعی بودن
000/0 69/7- 83/0- 17/2 91/1 امنیت شغلی توانایی در دستیابی به آزادیهای اساسی 5
97/1 امنیت مسکن
76/1 امنیت مالی
45/2 امنیت جانی
61/1 حق برخورداری از تأمین اجتماعی
29/3 حق برخورداری از آموزش رایگان
000/0 24/8- 72/0- 28/2 77/2 سلامت جسمانی توانایی جسمی 6
85/1 توانایی انجام کار
22/2 جوانی
000/0 72/2- 30/0- 70/2 42/3 دسترسی به شبکههای اجتماعی توانایی در مشارکتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی 7
69/2 اعتماد اجتماعی
26/2 سرمایه اقتصادی
94/2 استفاده از رسانههای گروهی
17/2 آگاهی سیاسی
000/0 70/5- 63/0- 37/2 مجموع
نتایج جدول شماره (3) در خصوص وضعیت مؤلفههای فقر قابلیتی حاکی از این امر است که هر هفت مؤلفه مربوطه میانگینی کمتر از حد متوسط یعنی 3 را کسب کردهاند. درواقع شهروندان سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل در خصوص مؤلفههای فقرقابلیتی در وضعیت نامطلوبی قرار دارند. نتایج آزمون t تک نمونهای هم برای مؤلفههای فقر قابلیتی نشان میدهد که مقدار آماره t همگی کمتر از 96/1 (مقدار آماره استاندارد سطح معناداری 95 درصد)، اختلاف میانگینها نسبتاً بالا (بین میانگین به دست آمده با ارزش تست = 3)، معیار تصمیمها کمتر از 5 درصد است (همگی 000/0). یعنی اختلاف میانیگنها (اختلاف بین میانگینهای به دست آمده و میانگین نظری تحقیق یعنی میانگین 3 یا همان ارزش تست) در سطح آماری 95 درصد معنادار هستند. نهایتاً اینکه این محاسبات برای مجموع مؤلفههای فقر قابلیتی نشان میدهد که مقدار آماره t بزرگتر از 96/1 (70/5-)، اختلاف میانگین نسبتاً بالا (63/0-)، معیار تصمیم کمتر از 5 درصد است (000/0). یعنی بین میانگین به دست آمده (37/2) با میانگین نظری تحقیق ( ارزش تست = 3)، اختلاف میانگین معناداری در سطح آماری 95 درصد وجود دارد. نتیجه اینکه میانگین امتیاز مؤلفههای فقر قابلیتی در سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل کمتر از حد متوسط قرار دارند، یعنی اینکه شهروندان این سکونتگاهها در شرایط فقر قابلیتی به سر میبرند (جدول 4).
جدول (4) نتایج آزمون t تک نمونهای در خصوص وضعیت مؤلفهها و گویههای سلامت روان در سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل
ارزش تست = 3 میانگین مؤلفهها میانگین گویهها گویهها مؤلفهها R
p T اختلاف میانگین
000/0 34/4- 47/0- 53/2 71/2 اعتمادبهنفس ادراک خودکارآمدی 1
96/1 دانشهای فردی
23/2 مهارتهای فردی
21/3 سلامتی جسمی
000/0 28/4- 56/0- 44/2 44/2 خوشبینی به آینده و انتظار اتفاقات خوب خوب بودن ذهنی 2
484/0 02/1- 08/0- 92/2 79/2 مهارتها و تواناییهای شناختی کفایت و شایستگی 3
75/2 مهارتهای رفتاری
22/3 کفایت اجتماعی
000/0 65/8- 75/0- 25/2 73/2 ارزشهای اجتماعی وابستگی میاننسلی 4
76/1 ارزشهای سیاسی
27/2 ارزشهای اقتصادی
068/0 55/1- 17/0- 83/2 02/3 خود متعالی خودشکوفایی توانمندیهای بالقوه فکری و هیجانی 5
82/2 خودآگاهی
64/2 خود خلاقی
83/2 خود اجتماعی
001/0 92/4- 41/0- 59/2 مجموع
نتایج جدول شماره (3) در خصوص وضعیت مؤلفههای سلامت روان هم حاکی از این امر است که هر پنج مؤلفه مربوطه میانگینی کمتر از حد متوسط یعنی 3 را کسب کردهاند. درواقع شهروندان سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل در خصوص مؤلفههای سلامت روان هم در وضعیت نامطلوبی قرار دارند. نتایج آزمون t تک نمونهای هم برای مؤلفههای سلامت روان نشان میدهد که مقدار آماره t مؤلفههای ادراک خودکارآمدی، خوب بودن ذهنی و وابستگی میاننسلی کمتر از 96/1 (مقدار آماره استاندارد سطح معناداری 95 درصد)، اختلاف میانگینها نسبتاً بالا (بین میانگین به دست آمده با ارزش تست = 3)، معیار تصمیمها کمتر از 5 درصد است (همگی 000/0). یعنی اختلاف میانیگنها (اختلاف بین میانگینهای به دست آمده و میانگین نظری تحقیق یعنی میانگین 3 یا ارزش تست) در سطح آماری 95 درصد معنادار هستند. اما مؤلفه کفایت و شایستگی و همچنین مؤلفه خودشکوفایی توانمندیهای بالقوه فکری و هیجانی به دلیل اختلاف میانگین اندک، مقدار آماره آنها کمتر از 96/1 و معیار تصمیمشان هم بیشتر از 5 درصد است و درواقع اختلاف میانگین آنها معنادار نیست. نهایتاً اینکه این محاسبات برای مجموع مؤلفههای سلامت روان نشان میدهد که مقدار آماره t بزرگتر از 96/1 (92/4-)، اختلاف میانگین نسبتاً بالا (41/0-)، معیار تصمیم کمتر از 5 درصد است (001/0). یعنی بین میانگین به دست آمده (59/2) با میانگین نظری تحقیق ( ارزش تست = 3)، اختلاف میانگین معناداری در سطح آماری 95 درصد وجود دارد. نتیجه اینکه میانگین امتیاز مؤلفههای سلامت روان در سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل کمتر از حد متوسط قرار دارند، یعنی اینکه شهروندان این سکونتگاهها در شرایط سلامت روان به سر نمیبرند (جدول 3).
ب- بررسی رابطه بین فقر قابلیتی و سلامت روان
یکی دیگر از اهداف اصلی این تحقیق بررسی رابطه فقر قابلیتی و سلامت روان است. در همین خصوص از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است (جدول 5).
جدول (5) آزمون ضریب همبستگی پیرسون در خصوص رابطه بین فقر قابلیتی و سلامت روان
- آمارهها سلامت روانی
فقر قابلیتی ضریب همبستگی پیرسون (r) **726/0-
معیار تصمیم (p) 000/0
تعداد نمونه (n) 352
مطابق با جدول شماره (5) و با توجه به اینکه معیار تصمیمگیری آزمون به دست آمده کمتر از 5 درصد است (000/0)، بنابراین میتوان گفت که بین فقر قابلیتی و سلامت روان، رابطه معناداری در سطح آماری 99 درصد وجود دارد. حال با توجه به اینکه ضریب همبستگی 726/0- است، پس رابطه ازنظر شدت از نوع قوی (726/0-) و ازآنجاییکه این ضرب منفی هست، فلذا رابطه ازنظر جهت، غیر هم جهت یا معکوس است، یعنی با افزایش فقر قابلیتی، سلامت روان شهروندان کم میشود و برعکس، با کاهش فقر قابلیتی، سلامت روان شهروندان افزایش مییابد.
ج- مقایسه (رتبهبندی و سطحبندی) فقر قابلیتی و سلامت روان بافتهای پنجگانه شهر اردبیل
حال یکی دیگر از اهداف تحقیق حاضر، مقایسه (رتبهبندی و سطحبندی) فقر قابلیتی و سلامت روان بافتهای پنجگانه شهر اردبیل است که در همین خصوص از مدل کوپراس استفاده شده است. این مدل دارای شش مرحله است که در ادامه ارائه شدهاند.
مرحله اول: تشکیل ماتریس دادههای خام: در این مرحله امتیازها یا میانگین نظرات برای متغیرهای هر گزینه (بافت) بهصورت جدول ارائه میشود. در همین خصوص جدول شماره (6) میانگین نظرات شهروندان بافتهای شهری اردبیل در خصوص مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روان ارائه شده است.
جدول (6) ماتریس دادههای خام فقر قابلیتی و سلامت روان بافتهای پنجگانه شهر اردبیل
بافت شهری دستیابی به سبد غذایی مطلوب دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی توانایی در حفظ حریم و حرمتهای انسانی توانایی در پاسداری از عزتنفس توانایی در دستیابی به آزادیهای اساسی توانایی جسمی توانایی در مشارکتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ادراک خودکارآمدی خوب بودن ذهنی کفایت و شایستگی وابستگی میاننسلی خودشکوفایی توانمندیهای بالقوه فکری و هیجانی
ارگانیک 510/3 460/3 070/3 910/2 350/3 210/3 280/3 380/3 560/2 880/3 240/3 810/3
نیمه ارگانیک 440/3 580/3 940/2 870/2 310/3 330/3 020/3 290/3 630/2 840/3 170/3 560/3
برنامهریزیشده 390/3 790/3 760/2 450/3 240/3 530/3 110/3 310/3 590/2 690/3 010/3 680/3
سکونتگاههای غیررسمی 340/2 130/2 380/2 610/2 170/2 280/2 700/2 530/2 440/2 920/2 250/2 830/2
روستاهای ادغامی 510/3 060/2 850/2 040/3 670/2 920/2 860/2 080/3 890/2 950/2 240/3 960/2
مجموع 240/3 010/3 800/2 980/2 950/2 060/3 990/2 120/3 620/2 450/3 980/2 370/3
جدول شماره (6) نشان میدهد که از بین هفت مؤلفه فقر قابلیتی در پنج بافت شهری، بیشترین امتیاز یا میانگین نظرات مربوط به دستیابی به سبد غذایی مطلوب (24/3) است، یعنی فقر قابلیتی شهروندان بیشتر از ناحیه این مؤلفه است و از بین پنج مؤلفه سلامت روان هم مؤلفه کفایت و شایستگی (45/3) بیشترین امتیاز را کسب کرده است، یعنی سلامت روان شهروندان بیشتر از ناحیه این مؤلفه است.
مرحله دوم: وزندهی مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روان: حال با توجه به اینکه عوامل (مؤلفهها) از اهمیت یکسانی برخوردار نیستند، برای ارزیابی دقیقتر لازم است تا اهمیت و یا وزن نسبی هرکدام از آنها مشخص شود. برای همین منظور، با استفاده از نظرات 10 کارشناس دانشگاهی آشنا به موضوع تحقیق حاضر و به روش پرسشنامه مقایسه زوجی (تعیین ارجحیت/ اهمیت)، وزن متغیرهای هفتگانه فقر قابلیتی و پنجگانه سلامت روان تحقیق محاسبه شد (جدول 7).
جدول (7) وزن مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روان با استفاده از مدل آنتروپی
مؤلفههای فقر قابلیتی دستیابی به سبد غذایی مطلوب دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی توانایی در حفظ حریم و حرمتهای انسانی توانایی در پاسداری از عزتنفس توانایی در دستیابی به آزادیهای اساسی توانایی جسمی توانایی در مشارکتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی
وزن 138/0 129/0 091/0 124/0 199/0 166/0 153/0
مؤلفههای سلامت روان ادراک خودکارآمدی خوب بودن ذهنی کفایت و شایستگی وابستگی میاننسلی خودشکوفایی توانمندیها
وزن 246/0 164/0 217/0 082/0 291/0
نتایج جدول شماره (7) نشان میدهد که هرکدام از مؤلفهها وزنهای متفاوتی دارند. بگونهای که مؤلفه توانایی در دستیابی به آزادیهای اساسی (از مؤلفههای فقر قابلیتی) با وزن 199/0 و مؤلفه خودشکوفایی توانمندیها (از مؤلفههای سلامت روانی) با وزن 291/0 بیشترین وزن و اهمیت را کسب را کردهاند و سایر مؤلفهها در ردههای بعدی درجه اهمیت گروه خود قرار گرفتهاند.
مرحله سوم: نرمالیزهکردن ماتریس تصمیمگیری: برای وزندار کردن ماتریس خام، مقادیر هر گزینه (بافت شهری) در وزن آنها ضرب شده و بر مجموع مقادیر تقسیم میشود. در این مرحله علاوه بر وزندار کردن مؤلفهها، نرمالسازی نیز انجام میشود.
مرحله چهارم: شناسایی عوامل مطلوب و نامطلوب: در این مرحله تمامی مؤلفههای فقر قابلیتی به خاطر اثرگذاری معکوس (یعنی میزان بالای آنها باعث فقر قابلیتی میشود) جزء مؤلفههای منفی حساب میشود. اما مؤلفههای سلامت روان به خاطر اثرگذاری مستقیم یا همجهت (یعنی بالا بودن میزان امتیاز مؤلفههای پنجگانه آن باعث سلامت روانی میشود) جزء مؤلفههای مثبت حساب میشوند. پس مؤلفههای فقر قابلیتی جزء عوامل نامطلوب و مؤلفههای سلامت روان جزو مؤلفههای مطلوب محسوب میشوند. در همین خصوص، افزایش وضعیت مؤلفههای سلامت روان که مطلوبیت بیشتری به همراه خواهد داشت؛ بهعنوان گزینههایی که بهوسیله مؤلفههای مثبت محاسبه میشوند، و افزایش وضعیت مؤلفههای فقر قابلیتی که نامطلوبیت بیشتری به همراه خواهد داشت؛ بهعنوان گزینههایی که بهوسیله مؤلفههای منفی محاسبه میشوند، گفته میشود.
مرحله پنجم: محاسبه ارزش نهایی گزینهها: این مرحله درواقع رتبهبندی مقایسهای گزینهها است که بر اساس مؤلفههای مثبت و منفی مربوط محاسبه میشود. اهمیت نسبی از هر گزینه محاسبه میشود. مقدار نشاندهنده میزان ارزش و اهمیت هر یک از گزینهها برحسب مؤلفهها است. مقدار ارزش بالا، نشانگر اهمیت و مطلوبیت بیشتر گزینهها خواهد بود.
مرحله ششم: محاسبه رتبه نهایی گزینهها: مرحله نهایی مشخص کردن گزینهای است که بهترین وضعیت را در بین مؤلفهها دارد. با افزایش یا کاهش رتبه هر گزینه درجه اهمیت آن گزینه نیز افزایش یا کاهش مییابد. گزینههایی (بافتهای شهری) که بهترین وضعیت را به لحاظ مؤلفهها داشتهاند، با بالاترین درجه اهمیت مشخص میشوند. برابر با 100 درصد است. مقدار کلی درجه اهمیت هر مؤلفه از 0 تا 100 درصد متغیر است و در میان این دامنه بهترین و بدترین گزینه تعیین میشود. درجه اهمیت هر از گزینه محاسبه میشود.
جدول (8) رتبهبندی بافتهای شهری اردبیل بر اساس مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روان
بافتهای شهری فقر قابلیتی سلامت روانی
Qj Nj (%) رتبه Qj Nj (%) رتبه
ارگانیک 279/0 9/74 سوم 255/0 6/81 سوم
نیمه ارگانیک 314/0 3/84 دوم 312/0 100 اول
برنامهریزیشده 183/0 2/49 پنجم 273/0 3/87 دوم
سکونتگاههای غیررسمی 372/0 100 اول 013/0 47/4 پنجم
روستاهای ادغامی 236/0 4/63 چهارم 209/0 1/67 چهارم
نتیجه نهایی مدل کوپراس در جدول شماره (8) بیانگر این امر است که، ازنظر فقر قابلیتی بافتهای سکونتگاههای غیررسمی، نیمه ارگانیک، ارگانیک و روستاهای ادغامی در رتبههای اول تا چهارم و بافت برنامهریزی شده هم در رتبه پنجم قرار دارند. ازنظر سلامت روانی هم بافتهای نیمهارگانیک، برنامهریزیشده، ارگانیک و روستاهای ادغامی به شهر در شرایط بهتری نسبت به سکونتگاههای غیررسمی قرار دارند و به ترتیب در رتبههای اول تا پنجم قرار گرفتهاند.
بعد از مشخص شدن رتبه بافتهای شهری و با توجه به اینکه میزان امتیاز برخی بافتها تفاوت اندکی با هم داشتند (تفاوت در رتبهها شاید با تفاوت امتیازی اندک باشد)، در این خصوص لازم شد تا سطحبندی هم صورت بگیرد. در همین خصوص برای سطحبندی بافتها شهری اردبیل ازنظر فقر قابلیتی و سلامت روان، از روش تحلیل خوشهای استفاده شد (شکل 1).
شکل (1) خوشهبندی بافتهای شهری اردبیل با روش سلسله مراتبی تراکمی و روش پیوند متوسط
خروجی روش تحلیل خوشهای نشان داد که بافتهای پنجگانه شهر اردبیل ازنظر فقر قابلیتی در سه سطح قرار گرفتهاند (شکل 1- الف). در سطح اول بافتهای برنامهریزی شده و روستاهای ادغامی، در سطح دوم بافتهای ارگانیک، نیمهارگانیک و در سطح سوم سکونتگاههای غیررسمی قرار گرفته است که با توجه به مقدار Qi آنها میتوان گفت که سطح اول یعنی بافتهای با فقر قابلیتی متوسط (بافتهای برنامهریزی شده و روستاهای ادغامی)، سطح دوم یعنی بافتهای با فقر قابلیتی زیاد (بافتهای ارگانیک، نیمهارگانیک) و سطح سوم یعنی بافتهای با فقر قابلیتی بسیار زیاد (سکونتگاههای غیررسمی) هستند. ازنظر سلامت روان همبافتهای شهری اردبیل در سه سطح قرار گرفتهاند (شکل 1- ب). در سطح اول بافتهای ارگانیک، نیمهارگانیک و برنامهریزیشده، در سطح دوم بافت روستاهای ادغامی و در سطح سوم سکونتگاههای غیررسمی قرار گرفتهاند که با توجه به مقدار Qi آنها میتوان گفت که سطح اول یعنی بافتهای دارای سلامت روان متوسط (بافتهای ارگانیک، نیمهارگانیک و برنامهریزیشده)، سطح دوم یعنی بافتهای دارای سلامت روان ضعیف (بافت روستاهای ادغامی) و سطح سوم یعنی بافتهای دارای سلامت روان بسیار ضعیف (سکونتگاههای غیررسمی) هستند.
شکل (2) رتبهبندی و سطحبندی فقر قابلیتی و سلامت روان در بافتهای شهری اردبیل
بحث
فقر در معنای عام کلمه، از مهمترین مسائل روز است که نمود آن در کشورهای درحالتوسعه بیشتر است و عمدتاً به محرومیت از نیازهای اساسی بخصوص بحث درآمد اشاره دارد. دراینبین، فقر قابلیتی در معنای خاص کلمه، از مهمترین مسائل سکونتگاههای فرودست است که به محرومیت از قابلیتهای فردی و اجتماعی دلالت دارد و به نظر میرسد ارتباط زنجیرهای با سلامت افراد دارد. در همین راستا این تحقیق با هدف سنجش مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روانی در سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل و در ادامه بررسی رابطه بین آنها و مقایسه بافتهای شهری اردبیل ازنظر این دو شاخص انجام شده است.
مطابق با نتایج تحقیق میتوان گفت که شهروندان سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل به لحاظ مؤلفههای فقر قابلیتی و سلامت روانی در شرایط نامطلوبی قرار دارند. میانگین مؤلفههای فقر قابلیتی بیشتر از حد متوسط و میانگین مؤلفههای سلامت روانی کمتر از حد متوسط است. در خصوص فقر قابلیتی، شهروندان در فقر دسترسی به سبد مواد غذایی مطلوب به سر میبرند، دسترسی ضعیفی به خدمات بهداشتی درمانی دارند، در حفظ حریمها و حرمتهای انسانی و پاسداری از عزتنفس ناتوان هستند. دستیابی به آزادیهای اساسی و میزان مشارکتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسیشان ضعیف است و توانایی جسمی مناسبی هم ندارند. نتیجه اینکه شهروندان این سکونتگاهها، در فقر قابلیتی بالایی (شرایط نامطلوبی) به سر میبرد.
در خصوص سلامت روان، شهروندان سکونتگاههای غیررسمی شهر اردبیل از سلامتی جسمی خوبی برخوردارند اما از اعتمادبهنفس، دانش و مهارت فردی لازمه برخوردار نیستند، نسبت به آینده خوشبین نیستند، از کفایت اجتماعی خوبی برخوردارند اما مهارتهای شناختی و رفتاری مناسبی ندارند، از وابستگی میان نسلی خوبی برخوردار نیستند و ازلحاظ خودشکوفایی توانمندیهای بالقوه فکری و هیجانی در شرایط مناسبی قرار ندارند. نتیجه اینکه شهروندان این سکونتگاهها، سلامت روان پایینی (شرایط نامطلوبی) دارند و میتوان نتیجه گرفت که رابطه معنادار و معکوسی بین فقر قابلیتی و سلامت روان وجود دارد. یعنی با افزایش فقر قابلیتی، سلامت روانی شهروندان کم میشود و برعکس، با کاهش فقر قابلیتی، سلامت روانی شهروندان افزایش مییابد.
نتیجه دیگر تحقیق پیشرو این است که وضعیت فقر قابلیتی و سلامت روانی در بین بافتهای شهری متفاوت است. درواقع فقر قابلیتی و سلامت روانی در بافتهای شهری، با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی این بافتها، میتواند از منطقهای به منطقهای دیگر متفاوت باشد. اما آنچه مسلم است، این است که دچار بودن به فقر قابلیتی و ضعف در سلامت روان در سکونتگاههای غیررسمی نسبت به سایر سکونتگاهها و بافتهای شهری نمود بیشتری دارد، که آنهم بیشتر به خاطر شرایط اجتماعی و اقتصادی آنها است. بگونهای که ساکنان سکونتگاههای غیررسمی، که از فرودستترین سکونتگاه شهری محسوب میشوند (در مقایسه با سایر بافتهای شهری)، عموماً پایگاه اقتصادی و اجتماعی ضعیفی دارند. این شرایط برای روستاهای ادغامی به شهر هم با توجه به اینکه جزء سکونتگاهها یا بافتهای شهری فرودست هستند و از پایگاه اقتصادی و اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند، نمایان است. اما سایر بافتهای شهری اردبیل (ارگانیک، نیمه ارگانیک و برنامهریزیشده) در وضعیت بهتری نسبت به دو بافت شهری مذکور قرار دارند.
در همین راستا، نتایج این تحقیق در خصوص رابطه معکوس بین فقر قابلیتی و سلامت روان با نتایج تحقیقات حیدرنیا و همکاران (2012) مبنی بر اینکه فقر اقتصادی سبب کاهش کیفیت زندگی وابسته به سلامت میشود؛ مهرگان و همکاران (2016)، مبنی بر اینکه متغیر بیکاری، رابطهی معکوس و معنیداری با سلامت روان دارند؛ بادلمیر و کای (۲۰۰۹)، مبنی بر اینکه رابطه دوطرفهای بین سلامتی و فقر وجود دارد؛ ایو و همکاران (۲۰۱۶)، مبنی بر اینکه فقر باعث کاهش رفتارهای سالم شده و آسیبهای سلامتی بیشتری را به دنبال دارد؛ گوما و ماییمبو (۲۰۱۷)، مبنی بر اینکه فقر تأثیر منفی بر سلامت زنان و کودکان دارد و پریور و همکاران (۲۰۱۹)، مبنی بر اینکه فرزندان در خانوادههای فقیر، دارای علائم روانی، خصوصاً استرس و اضطراب هستند، قرابت دارد.
در حالت کلی نتیجه تحقیق بیانگر این امر است که اگر شرایط به این شکل ادامه یابد احتمال تسلسل فقر قابلیتی بسیار بالاست (بخصوص در بافتهای شهری فرودست مثل سکونتگاههای غیررسمی). بهعبارتیدیگر احتمال بالایی وجود دارد که فقر قابلیتی از نسل فعلی به نسلهای بعدی انتقال یابد. در بحث سلامت روان هم به همین شکل احتمال بالا است و اگر این شرایط برای دورههای طولانی پابرجا باشد، آسیبهای روانی و در ادامه جسمانی جبرانناپذیری به بار خواهد آورد. این روابط زنجیرهای بیانگر این امر است که سلامت روان، مستقل از متغیرهای اقتصادی نیست، چنانچه یافتههای تحقیق نشان داد که فقر قابلیتی تأثیر معنادار و معکوسی بر سلامت روان دارد و فقر به سلامت روحی و روانی شهروندان آسیب میرساند. بهطور مثال وقتیکه فقر باشد، مسئله کمبود تغذیه مناسب مطرح میشود. عدم دستیابی به سبد غذایی مطلوب، زمینه را برای ناتوانی جسمانی فراهم میکند. سپس زمینه برای از بین رفتن عزتنفس شهروندان محیا شده و حتی احتمال بروز جرم افزایش مییابد و الیآخر. نهایتاً منجر به خطر افتادن سلامت روان شهروندان میشود و این چرخه ادامه مییابد (فردی که از سلامت روان برخوردار نیست، از استعداد بالایی در دچار شدن به فقر قابلیتی برخوردار است).
بنابراین در مسیر توجه به شهروندان و توسعه کیفیت زندگی آنها، باید توجه ویژهای به مسئلهی فقر قابلیتی در سکونتگاههای غیررسمی و فرودست داشت. در این راستا باید مسئله فقر را ریشهای حل کرد نه توجه صرف برای بهبود درآمد شهروندان. در این خصوص باید محرومیت از قابلیتهای اساسی فردی و اجتماعی را از میان برداشت، یعنی در کنار ارتقای شرایط اقتصادی (اشتغالزایی و درآمدزایی) شرایط زیستی و اجتماعی (دسترسی مناسب به خدمات آموزشی، درمانی، رفاهی و ...) هم بهبود یابد؛ که به نظر میرسد ارتقای وضعیت اجتماعی و اقتصادی شهروندان و بهبود کیفیت محیط زندگی سکونتگاههای غیررسمی ازنظر بصری و برخورداری از خدمات و امکانات (رعایت اصل عدالت اجتماعی و عدالت فضایی) بتواند در افزایش سلامت و کیفیت زندگی آنان مؤثر باشد. سخن آخر اینکه نتایج این تحقیق نشان داد که مسائل بهصورت سیستمی با هم در ارتباط هستند (خواه مستقیم، خواه غیرمستقیم) و مدیران و برنامهریزان منطقهای و محلی حوزه سلامت و اقتصاد، باید تصمیمات و اقدامات یکپارچهای در این خصوص اتخاذ کنند.
از مهمترین محدودیتهای این تحقیق میتوان به نبود داده و اطلاعات در خصوص موضوعات موردبحث (فقر قابلیتی و سلامت روان) در سطح محلات و بافتهای شهری و همچنین همکاری ضعیف شهروندان در پاسخ به پرسشنامه اشاره کرد. بااینوجود، سماجت محققان این تحقیق در گردآوری دادهها و اطلاعات باعث شد تا برای اولین بار، تحقیقی با موضوعات موردبحث (فقر قابلیتی و سلامت روان) در سطح بافتهای شهری شکل گرفته و مقایسه تطبیقی بین آنها انجام گیرد.
ملاحظات اخلاقی:
مشارکت نویسندگان
همه نویسندگان در تهیه مقاله مشارکت داشتهاند.
منابع مالی
این مقاله مستخرج از طرح پژوهشی تحت حمایت دانشگاه محقق اردبیلی است.
تعارض منافع
این مقاله با سایر آثار منتشرشده از نویسندگان همپوشانی ندارد.
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
در این مقاله همه حقوق مرتبط با اخلاق پژوهش رعایت شده است.
نوع مطالعه:
روش 2 |
موضوع مقاله:
فقر و نابرابری دریافت: 1399/5/23 | پذیرش: 1399/10/16 | انتشار: 1399/12/24
ارسال پیام به نویسنده مسئول