متن کامل [PDF 682 kb]
(1361 دریافت)
|
چکیده (HTML) (2647 مشاهده)
متن کامل: (1294 مشاهده)
مقدمه
جامعه شبکهای پیچیده از تعاملات میان اعضای آن است که افراد بهمنظور تسهیل و میانجیگری متقابل نهادها و مکانیسمهای تکاملی، مجموعهای از قواعد مشترک را پایهریزی میکنند و الگوهای فرهنگی را بهعنوان ابزاری برای ارزشگذاری اهداف اجتماعی و طراحی معماری محیط اجتماعی تعریف میکنند. همچنین، دیدگاههای متمایز خود، ایدهها، عقاید، عادات و الگوهای رفتاری ذاتی را به اشتراک میگذارند. اجزاء تشکیلدهنده چنین عناصری ممکن است بهطور قابلتوجهی واگرا شوند. از اینرو، توسعه پایدار اجتماعی بهطور بحرانی به یک همکوشی پایدار از توانمندیهای فردی متفاوت بستگی دارد. یک شرط کلیدی برای این همکوشی این است که پذیرش «تمایز» در افراد نه تنها عادی و مطلوب، بلکه قابل تحمل باشد (دیما و دیما، 2016).
از سویی دیگر، انسانها بهخاطر میزان بالای مدارای اجتماعی و توانایی قابلتوجه آنها برای کمک و همکاری اجتماعی قابلتوجه هستند. مدارای اجتماعی به نوبه خود برای جنبه قابلتوجهی از رفتار انسانی و ظرفیت فوقالعاده ما برای تکامل تکنولوژیکی جمعی (CTE) یا «تشدید فرهنگی» لازم است (سیری و همکاران، 2014). بهعبارتی، مدارا، باز بودن، جامعیت و تنوع در همه نژادها، قومیتها، و شیوه زندگی تعریف میشود (دیما و دیما، 2016). زیرا افراد بهطور همزمان عضو چندین گروه اجتماعی هستند (برور و پیرس، 2005) و در این میان اغلب ویژگیهای انتسابی افراد نیست که مورد اختلاف هستند، بلکه رفتار و اعمال آنهاست که دارای تمایز است. واضح است که آنچه در جامعه «قابل تحمل» در نظر گرفته میشود در طول زمان و مکان متفاوت است و در معرض تحولات اجتماعی و سیاسی قرار دارد (ون دورن، 2014).
از سویی دیگر، مدارا بهعنوان پدیدهای اجتماعی میتواند بر فرآیندهای بسیاری در جامعه تأثیر بگذارد. تحمل بدون شک چندین عامل مهم رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی را تحتتأثیر قرار میدهد و منجر به پیامدهای بالقوه بسیاری میشود. میتوان گفت که وضعیت اقتصادی جامعه به این ارتباط دارد که اعضای آن چگونه بههم مرتبط هستند. مدارا همچنین بر پویایی اجتماعی و پیکربندی اجتماعی نیز تأثیر میگذارد. میتوان گفت که مدارای کامل در به حداکثر رساندن رفاه اجتماعی اهمیت حیاتی دارد. زیرا جامعهای که هزینههای اجتماعی بالاتری دارد، رفاه کلی را پایین میآورد (شی و پنگ، 2014). از جهاتی دیگر، مدارای اجتماعی، از ضروریات زندگی در دنیای کنونی است. مدارا؛ مهارت مناسبی است جهت گذراندن مشکلات زندگی، حتی زمانی که شرایط نامطلوب و سخت وجود دارد (اعرابیان، 2016). همچنین، باید خاطرنشان کرد که مدارا نه فقط افزایش قدرت تحمل و سازگاری فرد در برخورد با مشکلات، بلکه مهمتر از آن حفظ سلامت روان و ارتقاء آن نیز است. مدارا به افراد توانایی میبخشد تا با مشکلات و ناملایمات زندگی و شغلی روبرو شوند، بدون اینکه دچار آسیب شوند و حتی این موقعیتها را فرصتی برای رشد و ارتقاء شخصیت خود مورد استفاده قرار دهند (مومنی و همکاران، 2009).
علاوه بر این، مدارا درک و تعامل عقاید و اعمال متفاوت از عقاید و نگرشهای خود فرد است. محققان مدارا را بهعنوان ارزشگذاری و تجلیل از تفاوت، فقدان تعصب و پذیرفتن چیزی که فرد با آنها مخالف است تعریف میکنند. بنابراین با افزایش مدارا، تعصبات فردی و اعمال تبعیضگرایانه کاهش خواهد یافت و افراد میتوانند تعصبات آشکار را سرکوب و انتخاب کنند که مدارای بیشتری داشته باشند (ویس و دریسکل، 2017). همچنین، افزایش مدارا نهتنها بر افراد، بلکه نهادها و جامعه بهعنوان یک کل نیز تأثیر میگذارد و در تعریفی، مدارا، ظرفیت یک سیستم برای جذب اختلالات و سازماندهی مجدد آن است و نکته قابلتوجه این است که تغییرات بهگونهای باشد که عملکرد، ساختار، اصالت و بازخوردها را حفظ کند (دلاکه و همکاران، 2017). از سویی دیگر، مدارای اجتماعی را میتوان ظرفیت تبدیل و تحول، تطبیق و سازگاری و توان مقابله با تنش و بحرانهای اجتماعی نامید. این واژه نخستینبار در مباحث مدیریت سوانح از سال 2005 در همایش هیوگو مطرح شد ( UN/ISDR، 2005).
نکته دیگر در خصوص اهمیت و ضرورت موضوع مورد بحث، ظهور ارتباطات گسترده بینالمللی و گسترش شهرنشینی و بالتبع آن وضعیت مهاجرت و گوناگونی قومی و فرهنگی است که با تغییر و تحولاتی که در چند سده اخیر روی داده است، انسانها در تعاملات خود با کسانی روبهرو میشوند که با آنان تفاوت بسیاری دارند که این تمایزات ممکن است در جامعه متکثر کنونی، درگیری و خشونت را موجب شود؛ زیرا بسیاری افراد، این تفاوتها را برنتافته و بهدنبال ایجاد یکسانی و همگونی در جامعه هستند. مدارا، سبب میشود تا شهروندان با این تفاوتها کنار بیایند و آنها را بپذیرند. بنابراین، مدارا را میتوان پذیرش و کنارآمدن با افراد و گروههایی تعریف کرد که از نظر نظام ارزشی و عقیدتی با ما متفاوت هستند (زالیزاده و همکاران، 2018). همچنین، باید گفت که مدارا یک فضیلت «بدیهی» نیست. بلکه افراد برای کسب و رسیدن به مدارا باید تلاش کنند. مدارا شامل تناقض ذاتی پذیرش چیزهایی است که فرد با آن مخالفت میکند. برای غلبه یا جلوگیری از تعارض، فرد باید حداقل برخی از همان چیزهایی را که دوست ندارد را بپذیرد، نه اینکه از آن بدش بیاید یا با آن مخالفت کند. بنابراین، ضرورت تمرین و ترویج مدارا بسیار واضح است؛ زیرا بدون مدارا، جوامعی که تنوع، برابری و صلح را ارج مینهند نمیتوانند زنده بمانند. در نهایت، مدارا وقتی شروع میشود که اعتقادات بحث برانگیز و روابط بینگروهی متناقض هستند (ون دورن، 2014).
از طرفی دیگر، وضعیت نامناسب حاشیهنشینی، محلات پرآسیب و گسترده در شهر بندرعباس که همگی زمینهساز ناامنی و خشونت را در پی دارند، بر ضرورت مطالعه درزمینه مدارای اجتماعی در شهر بندرعباس میافزاید. همچنین باید خاطرنشان کرد که سیاستگذاری و تصمیمسازی درزمینه مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی نیازمند شناسایی دقیقتر جامعه موردمطالعه است که شهر بندرعباس جزء مناطقی است که در این زمینه بسیار با کمبود دادههای میدانی و تحلیلهای جامعهشناختی روبهروست و پژوهش حاضر میتواند بر اساس دادههای موجود در ارائه تصویری روشنتر از وضعیت سطح تحمل اجتماعی؛ مؤثر واقع شود. ازاینرو، با توجه به اهمیتی که مدارای اجتماعی در زندگی افراد دارد، پژوهش حاضر، در نگاهی اجمالی به این متغیر مهم میپردازد و در این مطالعه، به دنبال این هستیم که دریابیم آیا مردم شهر بندرعباس دارای مدارای اجتماعی هستند یا خیر؟ و اگر مدارای اجتماعی در این شهر بالا یا پایین است دلایل مؤثر بر آن چیست؟
پیشینه تجربی
مدارا ازجمله مفاهیمی است که بسیار قابلتوجه صاحبنظران حوزههای گوناگون با دیدگاهها و نظرات مختلف و متفاوتی بوده است. برخی از تحقیقاتی که در بررسی مدارای اجتماعی انجام شده است، عبارت است از:
«تبیین جامعهشناختی چالشها و فرصتهای مرتبط با مدارای اجتماعی شهروندان شهر تهران» که توسط بیاتی و همکاران (2019) بهصورت پیمایشی انجام پذیرفته است. نتایج حاصل از ضریب همبستگی و سطح معناداری پیرسون نشان داده است که هرچند بین متغیرهای دینداری، اعتماد اجتماعی، ارزشهای ابراز وجود و احساس امنیت اجتماعی بهعنوان فرصتهای مرتبط با مدارای اجتماعی رابطه معنادار و مستقیمی وجود دارد اما بین فردگرایی و جزماندیشی شهروندان بهعنوان چالشهای مرتبط با مدارای اجتماعی، رابطه معناداری ملاحظه نشده است. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نیز نشان داده که متغیرهای دینداری، اعتماد اجتماعی، ارزشهای ابراز وجود و احساس امنیت، قویترین پیشبینی کنندههای مدارای اجتماعی در بین شهروندان شهر تهران بودهاند.
پژوهشی که افشانی و رام در سال (2017) با موضوع «رابطه سرمایه اجتماعی با مدارای اجتماعی در میان جوانان شهر یزد» بین 384 نفر از جوانان یزد انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که بین جنسیت، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال، دینداری با مدارای اجتماعی ازلحاظ آماری رابطه معناداری وجود ندارد، اما متغیرهایی همچون سرمایه اجتماعی، پایگاه اقتصادی-اجتماعی و میزان استفاده از وسایل ارتباطجمعی بر مدارای اجتماعی تأثیر مثبت و معنادار داشتهاند.
شریفی (2013) نیز، در تحقیقی به «سنجش مدارای اجتماعی و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن در بین شهروندان ساکن تهران» پرداخته است. نتایج حاصل از آزمون همبستگی و تجزیهوتحلیل دادهها در این تحقیق، نشاندهنده وجود رابطه معنادار بین احساس امنیت، اعتماد اجتماعی و شبکه روابط درونگروهی و عدم وجود رابطه معنادار بین شبکه روابط برونگروهی و مدارای اجتماعی است. از بین تمام متغیرهای وارد شده در تحلیل رگرسیون به ترتیب اعتماد نهادی، احساس امنیت، اعتماد بین شخصی، تحصیلات، شاغل بودن و متأهل بودن بیشترین سهم را در تبیین متغیر وابسته داشتهاند.
همچنین، جهانگیری و افراسیابی (2011)، مدارا را به معنای به رسمیت شناختن دیگری دانسته و «عوامل مؤثر و پیامدهای مدارا را در خانوادههای شهر شیراز» سنجیدهاند. ایشان متغیرهایی مثل امکانات زندگی، تحصیلات، استفاده از رسانه و روابط خانوادگی را متغیرهای اثرگذار بر مدارا در فضای خانواده تحلیل کردهاند و مسائلی مانند انحرافات، دروغ و ترک خانواده را ازجمله پیامدهای مدارا نکردن مورد مداقه قرار دادهاند. یافتههای تحقیق نشان میدهد که متغیرهای تحصیلات والدین، استفاده از رسانهها، امکانات زندگی، درآمد خانواده، روابط اجتماعی و فعالیتهای مدنی اعضای خانواده، رابطه معنیداری با میزان حاکمیت مدارا در فضای خانوادهها دارا هستند.
در میان پژوهشهای خارجی حول مفهوم مدارا و ابعاد و عوامل اثرگذار بر آن میتوان به پژوهشهای زیر اشاره کرد.
دیما و دیما (2016) در پژوهشی برای «بررسی رابطه توزیع درآمد و مدارای اجتماعی» به تجزیهوتحلیل میکرو دادههای حاصل از پیمایش ارزشهای جهانی بین سالهای 2010 تا 2014، در 48 کشور پرداختهاند. در این تجزیهوتحلیل به شواهد محکمی در مورد تأثیر غیرخطی توزیع درآمد بر تحمل اجتماعی رسیدهاند. همچنین عوامل دیگری که در این تحقیق بر شکلگیری مدارای اجتماعی تأثیرگذار بوده است، میتوان به وضعیت بازار کار، آموزش، جنسیت، سن، وضعیت تأهل، سطح امنیت شخصی و به اشتراکگذاری ارزشهای پسامادی افراد اشاره کرد.
بیلین و ویلکینسون (2015) در مقالهای تحت عنوان «حکمرانی برای تابآوری شهری» با هدف به جریان انداختن قطع ارتباط میان وقایع زیستمحیطی و ساختار اجتماعی و با روش توصیفی تحلیلی به علل انحطاط ساختار اجتماعی در استرالیا میپردازد و پیوند ساختار اجتماعی و وقایع زیستمحیطی را بیان میکند و نتیجه میگیرد که نقاط قوت و ضعف سیاستها و پروژهها و در برخی موارد فرایندهای بالقوه دگرگون شونده، ساخت تابآوری اجتماعی زیستمحیطی را برای تحقیقات آینده تشویق میکنند.
ون دورن (2014)، در تحقیقی به «بررسی ماهیت مدارا و شرایط اجتماعی که منجر به بروز مدارا میشود»، پرداخته است. وی در این تحقیق، ماهیت تناقضآمیز مدارا را با مرور ادبیات تحقیقات علمی و یافتههای تجربی مرتبط به مدارا موردبررسی قرار داده است. وی بیان میکند که بررسی روابط بین گروهها، فهم ما از مدارا و شرایط بروز آن را افزایش میدهد. اعتماد اجتماعی بهعنوان یکی از مؤلفههای سرمایه اجتماعی، موجب فراهم آمدن تجارب مثبت نسبت به تفاوتها میشود و مدارا را بهبود میبخشد.
همچنین، لی (2014) در پژوهشی به «بررسی سطوح و عوامل تعیینکننده مدارای اجتماعی و سیاسی در هنگکنگ» پرداخته است. نتایج پژوهش وی، حاکی از آن است که درجه مدارا در میان مردم بسیار متفاوت است و گروههایی که به لحاظ اجتماعی از سطح مدارای بالایی برخوردارند، لزوماً به لحاظ سیاسی مدارا ندارند. بسیاری از مردم، فاصله توأم با احترام را با گروههای اقلیت حفظ میکنند. این مقاله همچنین به بررسی شاخصهای جمعیتشناختی و نگرشی مدارا پرداخته است و نشان میدهد که مدارا در میان گروههای جوانتر، بیشتر و در میان تازه مهاجران نیز کمتر است. در این تحقیق مدارا با اعتماد اجتماعی رابطه مثبت و معنیداری دارد.
کیم و ژونگ (2010) در پژوهشی با عنوان «دین و مدارای سیاسی در کره جنوبی» به این نتیجه دست یافتند که بوداییان نسبت به پروتستانها و سنتگرایان مذهبی، مدارای بیشتر و نسبت به نوگرایان مذهبی، مدارای سیاسی کمتری دارند.
ایکادا و ریچی (2009) نقش تعامل اجتماعی متنوع در زندگی روزمره و مدارا در گروههای اجتماعی را در کشورهایی ازجمله ژاپن و آمریکا موردبررسی قرار دادهاند. در این تحقیق تأییدشده که شبکه اجتماعی گسترده و تنوع ارتباط و مشارکت در این شبکهها منبع قابلتوجهی برای مدارای اجتماعی است. همچنین ارتباط با گروهها و افراد متفاوت و برخورداری از شبکهاجتماعی متنوع موجب افزایش مدارا میشود.
علاوه بر پژوهشهای فوق، پژوهشگرانی همچون، سرتیپیپور و اسدی (2018)، زالیزاده و همکاران (2018)، فیروزجائیان و همکاران (2016)، ادیبیسده و همکاران (2014)، رضایی (2013)، حسینچاری و محمدی (2012)، بیلین و ویلکینسون (2015) در حوزه مدارای اجتماعی به پژوهش پرداختهاند.
مرور مطالعات انجام شده داخلی و خارجی نشان میدهد که متغیرهایی چون دینداری، اعتماد اجتماعی، سرمایه اجتماعی، احساس امنیت، شبکههای روابط درونگروهی و برونگروهی، روابط خانوادگی، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، مصرف رسانهایی و متغیرهای زمینهایی (همچون: جنسیت، سن، درآمد، تحصیلات) در بیشتر این تحقیقات نقش مؤثری بر مدارا داشتهاند. در این پژوهش از برخی از این متغیرها مانند دینداری و مصرف رسانهای استفاده شده و علاوه بر این از متغیرهای دیگری مانند جامعهپذیری و احساس تعلق به شهر با توجه به تنوع فرهنگی، قومی و مذهبی که در شهر بندرعباس بهعنوان یک بندر مهاجرپذیر محسوب میشود استفاده شده است. از نکات قابلتوجه دیگر اینکه محققان، تحقیقی درزمینه مدارای اجتماعی در شهر بندرعباس یافت نکردند. همچنین در این مطالعه از روش معادلات ساختاری با استفاده از نرمافزار AMOS در جهت تجزیهوتحلیل یافتههای حاصل از پژوهش استفاده شده است.
چارچوب نظری
همانطور که قبلاً نیز اشاره کردهایم، مدارای اجتماعی را میتوان ظرفیت تبدیل و تحول، تطبیق و سازگاری و توان مقابله با تنش و بحرانهای اجتماعی نامید. با توجه به مبانی نظری مطرح شده و متغیرهای موردنظر برای بررسی، از رویکرد تلفیقی جهت دست یافتن به چارچوب نظری مناسب و تبیین عوامل تأثیرگذار فوق بر مدارای اجتماعی بهره میبریم. بنابراین برای تبیین اثر عواملی چون پایگاه اقتصادی و اجتماعی، جامعهپذیری، پایبندی دینی، مصرف رسانهایی و احساس تعلق بر مدارای اجتماعی از نظریات صاحبنظران حوزه اجتماعی استفاده خواهیم کرد.
مدارای اجتماعی
واژه مدارا در زبانهای اروپایی، از ریشه لاتین «تولرو» به معنای تحمل کردن، اجازه دادن و ابقا کردن است. این واژه با مصدر «تولو» به معنای حمل کردن یا بردن و اجازه دادن است. در فرهنگ هریتیج آمریکا، مدارا به معنای احترام به هویت، عقاید و رفتار دیگران و شناسایی حقوق رسمی افراد و گروهها برای داشتن عقاید مخالف تعریف شده است (فیروزجائیان، 2016).
فرضیه آلپورت (1958) نیز، بیان میکند در وضعیتی خاص، برخورد با اشخاص برونگروه، مدارا را در برابر افراد این گروهها افزایش میدهد. عواملی که به افزایش مدارا منجر میشود نیز عبارتاند از: ارزیابی مثبت از این برخوردها بهوسیله نهادها، مثل مدارس و شرکتها یا بهوسیله دولت (کواینتلیر، 2008، به نقل از: ادیبی سده و همکاران، 2014).
موتز نیز مانند آلپورت نشان داده است که ارائه بینفرهنگی اندیشههای مختلف، به مدارای بیشتر افراد در کشورها منجر میشود. چراکه با افزایش برخوردها و ارتباطات افراد از فرهنگهای مختلف، نگاه مثبت آنها به فرهنگهای متفاوت کشورهای دیگر افزایش مییابد. مدارای اجتماعی به ارزیابی مستقیم برخورد با افرادی از گروههای دیگر مربوط میشود؛ مثلاً داشتن رئیسی از گروه قومی دیگر. رفتار افراد در این موقعیت، میزان مدارا را نشان میدهد (موتز، 2002).
همچنین نظریه محرومیت نسبی به این موضوع اشاره دارد که کاهش شکاف میان فقیر و غنی در جوامع، مدارا نکردن را بهطوری پذیرفتنی حل میکند. این نظریه با ارائه شواهدی، نشان میدهد کشورهای با کمترین شکاف میان غنی و فقیر، کمترین میزان جرم و جنایت و بهترین وضعیت سلامت اجتماعی و روانی را داشتهاند (بیلین و یلکینسون، 2015).
از سویی دیگر، از منظر والزر فیلسوف آمریکایی مدارا همچون نگرش، شکلهای متفاوتی به خود میگیرد و مدارا کردن همچون عمل به روشهای گوناگونی سامان میگیرد. والزر در تعریف مدارا یکی از معانی مدارا را پذیرش حاکی از تسلیم و رضای تفاوت میداند، آدمیان بهمنظور حفظ آرامش و صلح سالیان سال به جان هم میافتند و میجنگند تا سرانجام براثر خستگی از پا در میآیند که والزر این نوع رفتار را رواداری میکند. نگرشی دیگر، بیاعتنایی، بیاختیار و بیدردسر نسبت به تفاوت است. نوعی نگرش دیگر خویشتنداری اخلاقی است که حقوق دیگران را در آزادی عمل به رسمیت میشناسد. همچنین در دیدگاهی دیگر نگرش بیانگر گشودگی در برابر دیگران و کنجکاوی و شاید اشتیاق به شنیدن و آموختن از دیگران است و درنهایت یک نگرش صحهگذاری پر شوروشوق بر تفاوت است که تصدیقی زیباشناختی خواهد بود (والزر، 1999).
احساس تعلق
در مبحث تعلق داشتن و احساس تعلق، از نظر مک میلان و چاویس دلایل اهمیت احساس تعلق از رهگذر چهار مؤلفه قابلبررسی است، این چهار مؤلفه عبارتند از: احساس عضویت، تأثیرگذاری، برآورده سازی نیازها و پیوست عاطفی.
در اولین قدم اگر فردی احساس عضویت و پیوستگی با اجتماع محلهای داشته باشد و سرنوشت و شرایط زندگی خود را در گستره محلهای که در آن عضویت دارد، ارزیابی و درک کند، احتمال مشارکت بیشتری در کنشهای جمعی محله خواهد داشت. این عضویت را میتوان بهسادگی، میزان احساس یکی بودن، همگون بودن و پذیرش از طرف محله دانست؛ بدین معنی که فرد تا چه اندازه باور دارد که از طرف دیگر اعضای محلّه پذیرفته شده است.
از سویی دیگر اگر افراد احساس نفوذ و تأثیرگذاری بیشتری بر محله خود داشته باشند و کنش خود و هزینه و زمانی را که صرف مشارکت در کارهای محله میکنند، مثمرثمر ارزیابی کنند، احتمال همراهی فعال آنها در طرحها و برنامههایی که برای توسعه محله آنها ارائه شده است، به شکل چشمگیری افزایش پیدا میکند.
مؤلفه تحقق نیازها نیز بهعنوان سومین مؤلفه حس تعلق محلهای بر ارضای نیازهای واقعی اعضای محلّه تأکید دارد. درواقع، مؤلفه تحقق نیازها وقتی بهبود پیدا میکند که ساختار اجتماعی فیزیکی محله قادر باشد، نیازهای ابتدایی و ثانویه ساکنان خود را برآورده کند.
همچنین، پیوندهای عاطفی باعث اتصال فرد به اجتماع محلهای و محیط اطراف خود میشود و این اتصال و یگانگی به کنشهای او معنا میدهد. درواقع، گزینه پیوندهای عاطفی به سادهترین شکل ممکن بیان میدارد که اگر فردی محلهای را که در آن زندگی میکند، به لحاظ عاطفی دوست داشته باشد، احتمال اینکه آمادگی بیشتری برای مشارکت در کارهای محله داشته باشد، افزایش پیدا میکند (مک میلان وچاویس، 1986).
جامعهپذیری
از سویی دیگر، در تعریف مید از جامعه و برجستهسازی کنشهای اجتماعی و ارتباطی، وی، جامعه vh چیزی بیشتر از یک سازمان اجتماعی نمیداند که ذهن و خود در بطن آن پدید میآیند و درواقع، مقولهای تهنشستی است. از نظر مید جامعه از طریق فراگرد رایج کنشهای اجتماعی ارتباطی و مبادلات اشخاصی که متقابلا به یکدیگر گرایش دارند پدید میآید. بنابراین، مید جامعه را بهصورت پدیدهای ارزیابی میکند که از کنشهای متقابل بین افراد ناشی میشود. ازاینرو جامعه الگوی ساختهشدهای از فعالیتهای هماهنگ افراد است که از طریق کنش متقابل نمادین در بین ایشان بوجود آمده، تداوم یافته و درنهایت دگرگون میشود. مجموعه انتظاراتی است که شخص معتقد است دیگران از او دارند را دیگری تعمیمیافته مینامد که این مجموعه توقعات و انتظارات را هر شخصی با گذاشتن خودش بهجای دیگران به دست میآورد. بنابراین، از طریق فراگردهای نقشپذیری و نقشبازی کردن، فرد نسبت به این دیگری تعمیمیافته آگاهی مییابد. همچنین، دو عنصر بنیادی خود موردنظر مید «من» و «در من» است.
میتوان گفت، «درمن»، بخشی از خود است که کنشگر از آن آگاهی دارد و درواقع، چیزی جز همان ملکه ذهن شدن رویکرد سازمانیافته دیگران، یا دیگری تعمیمیافته، نیست. «در من» که نیروهای سازشگری و نظارت اجتماعی را باز مینماید. «من» نیز بخشی از خود است که کنشگر از آن آگاهی ندارد؛ ما تنها بعد از وقوع عمل، از آن با خبر میشویم. «من»، واکنش فوری کنشگر است که به «درمن» نهیب میزند و در برابر آن واکنش نشان میدهد. «خود»، محصول رابطه میان «من» و «درمن» است. «من»، حس آزادی و ابتکار به انسان میبخشد. «من» همان است که هرگز یکسره قابلمحاسبه نیست (نیازی و مرتضوی، 2015).
از نظر مید، جامعهپذیری با آموختن معانی و نمادها در مراحل متفاوت صورت میگیرد که دست آورد آن ادراک منسجمتری از «خود» است. او مراحل جامعهپذیری را دارای اهمیت خاصی میداند. مرحله «نمایشی» این مرحله مهم در چرخه زندگی، ادراک متنوعی از زندگی اجتماعی به فرد میبخشد. مید معتقد است «خود» در فراگرد تجربه و فعالیت اجتماعی رشد مییابد و شکل میگیرد. شکلگیری «خود» ناشی از رابطه فرد با این فراگرد اجتماعی و نیز با افراد دیگر در درون این فراگرد اجتماعی است. مید خود را به من فردی و من اجتماعی تقسیم میکند. من فردی و عرف جنبه شخصی و منحصربهفرد شخص است، درحالیکه من اجتماعی انعکاس و بروز هنجارها و ارزشهای جامعه در فرد است و درواقع حاصل فرایند جامعهپذیری است (دسترنج، 2013). بنابراین میتوان گفت، جامعهپذیری، مهمترین بخش در ایجاد هماهنگی با دیگر اعضای جامعه و بهنوعی کنترلکننده روابط و رفتار فرد با دیگران است.
مصرف رسانهای
از دیگر متغیرهایی که میتواند ارزشهای فرد و جامعه را تحتتأثیر و کنترل قرار دهد، استفاده از رسانههاست. دیدگاه اینگلهارت پیرامون تغییر اجتماعی مبتنی بر تغییر ارزشهاست که دو فرض بنیادی دارد: ابتدا فرضیه کمیابی که این نکته اشاره دارد که اولویتهای یک فرد، محیط اقتصادی و اجتماعی وی را منعکس میکند. دوم فرضیه جامعهپذیری که مبتنی بر این قضیه است که رابطه بین محیط اقتصادی-اجتماعی و اولویتهای ارزشی یک سازگاری آنی نیست، بلکه متأثر از شرایط جامعهپذیری فرد است (دسترنج، 2013). بنابراین، بر طبق نظر اینگلهارت شخص بیشترین ارزشها را برای آن چیزهایی قائل میشود که عرضه آنها نسبتاً کم است. اگر بخواهیم این نظریه را با شبکههای اجتماعی مجازی مرتبط کنیم، اینگونه میتوان بیان کرد اولویتهای فرد بازتاب محیط اجتماعی و اقتصادی وی است، شخص بیشترین ارزشها را برای آن چیزهایی قائل میشود که عرضه آنها نسبتاً کم است. با توجه به این نظریه میتوان گفت که فرد برحسب محدودیتها و اقتضای بافت اجتماعی و فرهنگی که در آن زندگی میکند، نوع استفادهاش از شبکههای اجتماعی مجازی نیز شکل میگیرد (فتحی و همکاران، 2014).
در رویکرد استفاده و خشنودی نیز مخاطب یک رسانه، موجودی منفعل نیست، بلکه از قدرت انتخاب برخوردار است. این دیدگاه در تعارض با رویکرد مکتب فرانکفورت بهویژه آدرنو، قرار دارد که مصرف رسانه را فرآیندی منفعلکننده تلقی میکند. درواقع از نظر آدرنو، رسانه ابزار کارآمد صنعت فرهنگی است و در جوامع صنعتی و سرمایهداری است که هویت ذهنی طبقه کارگر را بهصورت یکنواخت و استانداردشده شکل میدهند، بهگونهای که استثمار خودشان توسط نظام سرمایهداری را میپذیرند. این در حالی است که مطابق مفروضات رویکرد استفاده و خشنودی مخاطب از میان مجاری ارتباطی و محتواهایی که به او عرضه میشود، دست به انتخابی آگاهانه و انگیزهدار میزند و فعالانه مواد و مطالب رسانهای را با توجه به نیازهای خود پردازش میکند (هاشمی و غلامزاده نطنزی، 2012).
همچنین از دیدگاه نظریه تئوری کاشت، رسانهها در مزرعه اذهان، به کاشتن مشغولاند. این جمله نشان میدهد که مهمترین و تأثیرگذارترین نظریه در نقش اجتماعی رسانه، نظریه کاشت است. این نظریه نتیجه تحقیقی بوده که گروهی پژوهشگر به سرپرستی «جورج گربنر» در دهه 1970 میلادی انجام دادهاند. این گروه تأثیرات وسایل ارتباطجمعی، بهخصوص تلویزیون را موردبررسی قرار دادهاند. نظریه کاشت، گربنر بیان میکند که تلویزیون در دنیای کنونی به منبع اصلی بیان وقایع و تعریفکننده داستانها تبدیل شده است و دارای قدرت تأثیرگذاری و القای واقعیت موردنظر خود بر هستی اجتماعی و فکری مردم است. گربنر، اثرگذاری تلویزیون (و ماهواره) را در دنیای کنونی شبیه و در حد سایر ساختارهای قدرتمند اجتماعی مانند مذهب میداند. به عقیده او، تلویزیون (و ماهواره) یک آئین روزانه فراهم میکند که نخبگان آن را با عموم مردم به اشتراک میگذارند. بخش اصلی شباهت تلویزیون با مذهب و کارکردهای اجتماعی آن، در تکرار مداوم الگوهایی است که در تلاش برای تعریف جهان و مشروعیت بخشیدن به نظم اجتماعی است (رحمانی و همکاران، 2016).
شکل (1) مدل نظری تحقیق مبنی بر تعیینکنندههای مدارای اجتماعی
روش
مطالعه حاضر از نوع پژوهش میدانی است و با توجه به هدف این تحقیق که سنجش مدارای اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن است، سعی داریم تا سهم هرکدام از عوامل اجتماعی که در این پژوهش موردبررسی قرار میگیرند («احساس تعلق»، «مصرف رسانهایی»،«جامعهپذیری»،«پایبندی دینی» و «پایگاه اجتماعی - اقتصادی») را با بهرهگیری از روش پیمایش به دست آوریم. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه شهروندان 18 سال به بالای شهر بندرعباس بود که در زمان انجام پژوهش با استناد به سرشماری عمومی نفوس و مسکن مرکز آمار ایران در سال 1395 و برآورد نرخ رشد جمعیت، شهر بندرعباس دارای جمعیتی بالغبر ۶۸۰۳۶۶ نفر بوده است که جمعیت 18 سال به بالای این شهر 371136 نفر بوده است که از این تعداد 188906 نفر مرد و 182230 نفر زن بودهاند.
در این پژوهش برای تعیین حجم نمونه، از جدول مورگان استفاده شده است که برآورد نمونه 384 نفر بوده که برای احتیاط در برگشتپذیری پرسشنامهها، نمونه 400 نفر افزایش داده شد و پاسخگویان بهوسیله روش نمونهگیری طبقهای و تصادفی ساده انتخاب شدهاند. در این پژوهش، شهر بندرعباس بر مبنای تقسیمات شهری به سه منطقه و هر منطقه به چند حوزه و هر حوزه به چند بلوک تقسیم شده است. با توجه به جمعیت ارائه شده از سوی اداره کل آمار 44 درصد جمعیت شهر بندرعباس ساکن منطقه یک و 27 درصد ساکن منطقه دو و 29 درصد ساکن منطقه سه هستند. لذا 176 عدد پرسشنامه در منطقه یک و 108 عدد پرسشنامه در منطقه دو و 116 عدد پرسشنامه در منطقه سه تکمیل شد. با توجه به مسئله تحقیق حاضر، واحد تحلیل در تحقیق حاضر «فرد» بهعنوان یک شهروند بود. ابزار جمعآوری دادهها نیز، پرسشنامه محققساخته بود؛ که برای ساخت پرسشنامه و همچنین جهت ساختن شاخصهایی که تا حد امکان بتوانند متغیرهای موردبررسی را اندازه بگیرند (روایی)، علاوه بر مشاوره با برخی از صاحبنظران و پژوهشگران (تأمین نوعی روایی صوری و محتوایی)، از پژوهشهای نظری و تجربی پیشین، مبانینظری نیز بهره گرفته شده است. ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه 0.79 برآورد شده است. درنهایت دادههای پژوهش، پس از جمعآوری به کمک نرمافزار SPSS و Amos Graphic مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. پس از استخراج دادهها و تعیین سطوح سنجش متغیرها، از آزمونهای مناسب پارامتری و ناپارامتری در دو سطح توصیفی و استنباطی استفاده شد. همچنین جهت بررسی تأثیرات متغیرهای مستقل از نرمافزار معادلات ساختاری استفاده شده است.
مهمترین متغیرهای تحقیق به این شرح بودند:
الف: متغیر وابسته (مدارای اجتماعی)
مدارا بهعنوان ظرفیت حفظ نسبتاً پایدار بهزیستی روانشناختی و استعداد ایجاد تجارب و هیجانهای مثبت در شرایط استرسزا و طاقتفرسا تعریف میشود (محمدی، 2003). پرسشنامه تابآوری کونور و دیویدسون 25 گویه دارد که در یک مقیاس لیکرتی بین یک (کاملاً مخالفم) و پنج (کاملاً موافقم) نمرهگذاری میشود. این مقیاس در سال 2003، توسط کونور و دیویدسون با مرور پژوهشها در سالهای 1979 تا 1991 تهیه شد. نمره هرآزمودنی برابر مجموع نمرات از هر یک از سؤالات است. ضریب آلفای تابآوری برابر با 0.859 است. در این مطالعه برای سنجش مدارای اجتماعی، از اعتبار صوری و محتوایی و صوری و تحقیقات پیشین در این زمینه استفاده شده است. محمدی (2003) نیز از این پرسشنامه برای سنجش میزان مدارای اجتماعی استفاده کرده است. گویهها به شرح زیر است:
«وقتی تغییری رخ میدهد میتوانم خود را با آن سازگار کنم. حداقل یک نفر هست که رابطه نزدیک و صمیمیای با او دارم که در زمان استرس به من کمک کند. وقتی راهحل روشنی برای مشکلاتم وجود ندارد، گاهی خدا یا تقدیر میتواند کمک کند. میتوانم برای هر چیزی که سر راهم قرار میگیرد، چارهای بیندیشم. موفقیتهایی که درگذشته داشتهام چنان اطمینانی در من ایجاد کردهاند که میتوانم با چالشها و مشکلات پیشرو برخورد کنم. وقتی با مشکلاتم مواجه میشوم سعی میکنم جنبه خندهدار آنها را هم ببینم. لزوم کنار آمدن با استرس موجب قویتر شدنم میشود. معمولاً پس از بیماری، صدمه و سایر سختیها به حال اولم باز میکردم. معتقدم که در هر اتفاق خوب یا بدی مصلحتی هست. در هر کاری بیشترین تلاشم را میکنم و به نتیجه هم کاری ندارم؛ معتقدم با وجود موانع، میتوانم به اهدافم دست یابم. حتی وقتیکه امور ناامیدکننده میشوند، مأیوس نمیشوم. در لحظات استرس و بحران، میدانم که برای کمک گرفتن به کجا مراجع کنم. وقتی تحتفشار هستم تمرکزم را از دست نمیدهم و درست فکر میکنم. ترجیح میدهم که خودم مشکلاتم را حل کنم تا اینکه دیگران تصمیمها را بگیرند. اگر شکست بخورم بهراحتی دلسرد نمیشوم. وقتی با چالشها و مشکلات زندگی دستوپنجه نرم میکنم، خود را فردی توانا میدانم. در صورت لزوم میتوانم تصمیمهای دشوار و غیرمنتظرهای بگیرم که دیگران را تحتتأثیر قرار دهد. میتوانم احساسات ناخوشایندی چون غم، ترس و خشم را کنترل کنم. در برخورد با مشکلات زندگی، گاهی لازم میشود که صرفاً بر اساس حدس و گمان عمل کنی. در زندگی یک حس نیرومند هدفمندی دارم. حس میکنم بر زندگیام کنترل دارم. چالشهای زندگی را دوست دارم. بدون در نظر گرفتن موانع پیشرو، برای رسیدن به اهدافم تلاش میکنم؛ به خاطر پیشرفتهایم به خودم میبالم».
ب: متغیرهای مستقل:
- احساس تعلق مکانی: عبارت است از حسدلبستگی، وابستگی و وفاداری به جامعه که موجب همبستگی بین افراد و ایجاد پیوستگی یا «احساس ما» شده بهنحویکه فرد، خود را بخش جداییناپذیری از جامعه میداند (بیدل و محمودزاده، 2012). برای ارزیابی میزان احساس تعلق، از هشت سؤال استفاده شده است که سطح سنجش ترتیبی در قالب طیف 5 قسمتی لیکرت از کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم بوده است. ضریب آلفای احساس تعلق برابر با 0.747 بود. همچنین برای اندازهگیری این متغیر از تحقیقات پیشین همچون نقدی و همکاران (2016)، ابراهیمزاده و همکاران (2014)، امامی و همکاران (2017)، اقدو و همکارانش (2017)، رولرو و دِ پیککولی (2010)، کایل و همکاران (2005)، تیلور (1996)، استفاده شده است. گویههای متغیر احساس تعلق مکانی، به شرح زیر بودند: «در برابر افراد شهر خود احساس مسئولیت زیادی دارم؛ به ادامه زندگی در این شهر تمایل ندارم. هرجایی باشم به عضو این شهر بودن خودم افتخار میکنم. زندگی در این شهر را به زندگی در هر جای دیگر ترجیح میدهم. برای بهتر شدن بندرعباس، حاضرم هر کاری از دستم برمیآید، انجام دهم. توهین به شهر بندرعباس را بههیچوجه تحمل نمیکنم؛ افتخار میکنم که اعضای خانوادهام در شهر بندرعباس زندگی میکنند؛ آدم نباید به دلیل تعهد به افراد شهر از کار و زندگی خود باز ماند».
- مصرف رسانهای: رسانه وسیله انتقال پیام، معلومات و اطلاعات به توده مردم است. بهطورکلی منظور از مصرف رسانهای، آن دسته از وسایل ارتباطی است که در تمدنهای جدید به وجود آمده؛ مورد استفادهاند و ویژگی اصلی آنها قدرت و توانایی زیاد و شعاع عمل وسیع است (محمودیرجا و همکاران، 2018). برای بررسی مصرف رسانهای، میزان تماشای تلویزیون در دو بعد داخلی و خارجی (ماهوارهایی) سنجیده شده است. میزان استفاده از تلویزیون داخلی و شبکههای تلویزیون ماهوارهایی در شبانهروز بر مبنای ساعت، در مقیاس فاصلهایی سنجیده شد و برای بررسی شبکههای اجتماعی، نوع استفاده و میزان استفاده از شبکههای مجازی (ساعت در شبانهروز) موردسنجش قرار گرفت. ضریب آلفای مربوط به گویههای مصرف رسانهای برابر بود با 0.739.
- جامعهپذیری: نوعی فرایند کنش متقابل اجتماعی است که در خلال آن فرد هنجارها، ارزشها و دیگر عناصر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی موجود در گروه یا محیط پیرامون خود را فرا گرفته، درونی کرده و آن را با شخصیت خود یگانه میکند (سلیمی و داوری، 2006). شاخص جامعهپذیری برای پاسخگویان در هفت گویه با مقیاس ترتیبی و طیف لیکرت از کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم و حداکثر نمره 35 و حداقل نمره 7 مطرح شد که نمره هرآزمودنی برابر مجموع نمرات از هر یک از سؤالات بود. ضریب آلفای جامعهپذیری برابر با 0.727 بود. برای ساختن گویههای مربوط به متغیر جامعهپذیری با مطالعه پژوهشهایی همچون قربانی و جمعهنیا (2018)، دسترنج (2013) و ربانی خوراسگانی و مؤمنی راد (2016) گویههای زیر طراحی شد. همچنین پژوهشگرانی نظیر زنگنه (2003) و حاضری و شریفی (2009) نیز برای سنجش جامعهپذیری از این گویهها استفاده کردهاند: «بین اعضای خانواده ما رابطه گرم و صمیمی وجود دارد. احترام زیادی بین اعضای خانواده ما وجود دارد. اکثر اوقات در خانواده ما دعوا و مشاجره اتفاق میافتد. در خانواده ما بیشتر مسائل بهصورت شورایی حل میشود. رهنمودهایی که والدینم برای انجام بهتر امور به من ارائه میکنند، برایم ارزشمند و گرهگشا است. زمانی که یکی از اعضای خانواده مشکل مالی دارد همه به او کمک میکنیم؛ خانوادهام به خاطر دوستانم با من مشاجره دارند».
- پایبندی دینی: یک نظام عملی مبتنی بر اعتقادات است که در قلمرو ابعاد فردی و اجتماعی از جانب پروردگار برای هدایت انسانها در مسیر رشد و کمال الهی ارسال شده و شامل عقاید، باورها، نگرشها و رفتارهاست که با هم پیوند دارند (نیکویی و سیف، 2005). گویههای پایبندی دینی توسط گلاک و استارک برای سنجیدن نگرشها و باورهای دینی و دینداری ساخته شده است (گلاک و استارک، ۱۹۶۵) که برای استاندارد کردن در کشورهای مختلف اروپا، آمریکا، آلمان و بر روی پیروان ادیان مسیحیت، یهودیت و اسلام اجرا شده است. این پرسشنامه در سال (2004) و توسط معنویپور و شریفی هنجاریابی شد. این محققان روایی مقیاس را در سه زمینه روایی محتوایی، روایی سازه و روایی ملاکی همزمان بررسی و مطلوب گزارش کردهاند. ضریب پایایی مقیاس، از طریق آلفای کرونباخ 0.91 گزارش شده است. متغیر دینداری شامل ابعاد پنجگانه اعتقادی، عاطفی، پیامدی، مناسکی و فکری است. در این پژوهش برای سنجش دینداری با 12 گویه سه بعد اعتقادی، پیامدی و مناسکی دینداری را مورد آزمون قرار دادیم. سراجزاده و همکاران (2004)، سعیدی (2012)، حضرتی صومعه (2016)، مؤمنی و همکاران (2009)، قاضینژاد و اکبرنیا (2017) و دیگر پژوهشگران نیز برای سنجش پایبندی دینی از این گویهها استفاده کردهاند. مقیاس اندازهگیری مورداستفاده در این سنجش، طیف لیکرت بود که هر گویه پنج درجه ارزشی «کاملاً موافق، موافق، بینابین، مخالف و کاملاً مخالف» را در بر میگیرد. ضریب آلفای جامعهپذیری برابر با 0.733 بود که گویهها به شرح زیر است: «شیطان واقعاً وجود دارد؛ در روز قیامت به اعمال و رفتار ما دقیقاً رسیدگی میشود و نیکوکاران در بهشت و بدکاران به جهنم خواهند رفت. قرآن کلام خداست و هر چه میگوید حقیقت محض است. هنوز مطمئن نیستم که خدا واقعاً وجود دارد. در مورد خریدوفروش مشروبات الکلی نباید زیاد سختگیری کرد. تقلب در پرداخت مالیات کار نادرستی است. به نظر میرسد بسیاری از قوانین اسلام را نمیتوان در جامعه امروزی اجرا کرد. زنان هم باید بتوانند در مسابقات ورزشی مثل فوتبال بهعنوان تماشاچی شرکت کنند. در ایام ماه رمضان (چنانچه مریض یا مسافر نباشم) هرروز روزه میگیرم. هفتهایی یکبار قرآن میخوانم. همیشه در مراسم اعیاد مذهبی و عزاداری که در مساجد و تکیهها تشکیل میشود شرکت میکنم. سعی میکنم نمازهای واجب خود را به جماعت بخوانم».
- پایگاه اجتماعی-اقتصادی: جایگاه سلسله مراتبی افراد با توجه به قدرت اقتصادی و منزلت اجتماعی و سطح تحصیلی به متغیری با پنج مقوله تبدیل شده است که عبارتند از: پایین، متوسط رو به پایین، متوسط، متوسط رو به بالا، بالا (آزادارمکی و چاوشیان، 2003: 64). این متغیر در دو بعد وضعیت اقتصادی و وضعیت اجتماعی-فرهنگی، موردنظر بود. بعد وضعیت اقتصادی با مؤلفه درآمد سنجیده شد و بعد وضعیت اجتماعی-فرهنگی با دو مؤلفه پایگاه شغلی و تحصیلی تقسیم و با شاخصهایی مانند شغل، تحصیلات و درآمد فرد یا سرپرست وی سنجیده شدند. با توجه به اینکه برای سنجش پایگاه اقتصادی-اجتماعی پاسخگویان از ادغام متغیرهای جمعیتشناختی استفاده شده است، لذا ضریب آلفا گزارش نشده است.
یافتهها
یافتههای توصیفی
اطلاعات مربوط به جنسیت پاسخگویان بیانگر این است که 51.8 درصد از نمونه آماری پژوهش را مردان و 48.2 درصد را زنان شامل شدهاند. بیشترین نمونه آماری مربوط به گروه سنی 39-30 سال (40 درصد) و کمترین مربوط به گروه سنی 20-18 سال (5.8 درصد) بود. بیشتر پاسخگویان داری مدرک تحصیلی فوقدیپلم و لیسانس (45.1 درصد) و کمترین سطح تحصیلی را گروه بیسواد (1.3 درصد) تشکیل دادهاند. ازلحاظ میزان درآمد، بیشترین پاسخگویان دارای درآمدی بین یک تا دو میلیون تومان (50.8 درصد) و کمترین درآمد را گروه بین سه تا چهار میلیون (6.5 درصد) شامل شدند. نتایج مربوط به وضعیت فعالیت و شغل پاسخگویان نشان داد که بیشترین آنها را شاغلان خدماتی (54.3 درصد) و کمترین را مشاغل درمانی (1.1 درصد) تشکیل داده است و (30.5 درصد) را مشاغل اداری و سازمانی در برگرفتهاند. همچنین متأهلان با 63.3 درصد و مجردین با 34.8 درصد، کل نمونه موردبررسی را شامل شدهاند.
جدول (1) یافتههای توصیفی مربوط به متغیرهای پژوهش
مقیاسها M S2 Min Max n
مدارای اجتماعی 95.4 143.3 51 125 400
احساس تعلق 27.6 21.4 13 35 400
جامعهپذیری 20.8 9.08 9 25 400
دینداری 33 47 13 45 400
مصرف رسانهای 9.74 20.82 3 22 400
با توجه به اطلاعات بهدستآمده در جدول فوق و همچنین مقدار میانگین بهدستآمده میتوان بدین نتیجه رسید که مدارای اجتماعی شهروندان در سطح بالایی قرار دارد. همچنین احساس تعلق، جامعهپذیری، پایبندی دینی در سطح متوسط به بالایی گزارش شده است. علاوه بر آن، مصرف رسانهای در بندرعباس در حد نسبتاً پایینی قرار داشت.
یافتههای استنباطی
برای سنجش عوامل مؤثر بر مدارای اجتماعی شهروندان از متغیرهایی همچون احساس تعلق، جامعهپذیری، دینداری، مصرف رسانهای، پایگاه اقتصادی-اجتماعی و سایر متغیرهای جمعیتشناختی استفاده شده است. همچنین در این بخش برای سنجش تأثیر متغیرهای جمعیتشناختی از آزمونهای آماری همبستگی اسپیرمن و آزمون تی با دو گروه مستقل استفاده شده است و برای بررسی سایر متغیرهای مستقل از نرمافزار آموس جهت برآورد برازش و نکویی مدل استفاده شده است.
بررسی رابطه بین متغیرهای جمعیتشناختی و مدارای اجتماعی
برای بررسی رابطه بین پایگاه اقتصادی-اجتماعی با مدارای اجتماعی از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شده است که در جدول شماره (2) گزارش شده است. یافتههای تحقیق نشان داد که بین این دو متغیر رابطه مثبت و معنیداری با میزان ضریب همبستگی (0.148) و سطح معناداری (0.000) وجود دارد. بهعبارتدیگر افرادی که پایگاه اجتماعی بالاتری دارند، از مدارای اجتماعی بیشتری نیز برخوردارند.
ازلحاظ آماری بین دو متغیر سن پاسخگویان و مدارای اجتماعی رابطه معناداری وجود ندارد. سطح معناداری بهدست آمده (0.05 ≤Sig) تأییدکننده نتایج فوق است. بنابراین فرض پژوهش مبنی بر اینکه بین سن و مدارای اجتماعی رابطه وجود دارد، رد میشود. نتایج پژوهش حاضر، با پژوهش افشانی و رام (2017) مبنی بر عدم رابطه بین سن و میزان تابآوری، همخوانی دارد.
جدول (2) نتایج آزمون رابطه بین متغیرهای جمعیتشناختی و میزان مدارای اجتماعی شهروندان
متغیرها مدارای اجتماعی
P r جهت رابطه تأیید یا عدمتأیید
پایگاه اقتصادی-اجتماعی 0.000 0.148 مثبت تأیید
سن 0.41 0.110 مثبت عدمتأیید
جدول شماره (3)، نشاندهنده تفاوت مدارای اجتماعی برحسب جنسیت افراد است. نتایج آزمون t با دو گروه مستقل و همچنین سطح معناداری (0.482) نشان میدهد که از نظر آماری مدارای اجتماعی در بین زن و مرد تفاوتی ندارد. بدین معنا که میانگینهای دو گروه زن و مرد تفاوت معنیداری با یکدیگر نداشته و این دو گروه با سطح اطمینان 95 درصد در میانگین تابآوری با هم مشابه هستند. نتایج پژوهش افشانی و رام (2017)، فیروزجائیان و همکاران (2016)، ادیبیسده و همکاران (2014)، دیما و دیما (2016) تأییدکننده رابطه فوق است.
جدول (3) نتایج آزمون تی با دو گروه مستقل جهت مقایسه مدارای اجتماعی برحسب جنسیت
متغیر گروهها n M t df P
جنسیت مرد 181 95.89 704/0 354 482/0
زن 175 95.00
وضعیت تأهل مجرد 131 93.29 651/2- 352 008/0
متأهل 223 96.77
همچنین طبق جدول فوق، میزان تابآوری اجتماعی افراد برحسب وضعیت تأهل آنها متفاوت است. بطوریکه متأهلان مدارای اجتماعی بیشتری نسبت به مجردها دارند.
معادلات ساختاری
شکل (2) نمودار معادلات ساختاری مدارای اجتماعی
جدول (4) شاخصهای برازش مدل پیشنهادی در کل نمونه
شاخصها (X2) (P) (df) (X2/df) (GFI) (AGFI) (NFI) (CFI) (IFI) (TLI) (RMSEA)
مقدار 96.13 0.000 26 2.66 0.93 0.91 0.91 0.94 0.94 0.91 0.06
با توجه به ضرایب پذیرفته شده، میتوان گفت که مدل فوق تأیید شده است. ضریب کای اسکوئر بهدستآمده از مدل فوق برابر 2.66 است که بین بازه نرمال (3 تا 1) قرار دارد. نتایج تحلیل نشان داد که ضریب شاخص ریشه میانگین مجذورات خطای تقریب (RMSEA) برابر با 0.06 شاخص برازندگی تطبیقی (CFI) برابر با 0.94، نیکویی برازش (GFI) برابر با 0.93، شاخص نیکویی برازش تعدیلیافته (AGFI) برابر با 0.91، شاخص برازندگی هنجار شده (NFI) برابر با 0.91، شاخص برازندگی افزایشی (IFI) برابر با 0.94 و شاخص توکر-لویس (TLI) برابر با 0.91 است که بر برازش مناسب مدل با دادهها دلالت دارد.
جدول (5) مقادیر و بارهای عاملی مدل اندازهگیری مدارای اجتماعی
متغیر مسیر مؤلفهها ضرایب غیراستاندارد ضرایب استاندارد سطح معنیداری (P)
مصرف رسانهای <---
مدارای اجتماعی 0.117 0.01 0.092
میزان دینداری <--- 2.012 0.22 0.017
احساس تعلق <--- 1.056 0.24 0.001
جامعهپذیری <--- 0.703 0.35 ***
مصرف رسانهای <--- رسانه داخلی 1.000 0.71 ***
<--- رسانه خارجی 0.977 0.65 ***
<--- شبکههای اجتماعی 1.385 0.77 ***
میزان دینداری <--- بعد اعتقادی 0.835 0.72 ***
<--- بعد مناسکی 0.870 0.79 ***
<--- بعد پیامدی 1.000 0.74 ***
نمودار شماره (2)، بهمنظور بررسی رابطه مصرف رسانهای، دینداری، احساس تعلق و جامعهپذیری بر میزان مدارای اجتماعی شهروندان تدوین شده است. شاخص نکویی و برازش در ارزیابی مدل ساختاری فوق نشاندهنده این است که درمجموع دادههای جمعآوریشده حمایتکننده مدل ساختاری تدوین شده است. همچنین مقادیر استاندارد حاکی از این است که بین، احساس تعلق، میزان دینداری و جامعهپذیری با مدارای اجتماعی رابطه وجود دارد. ضرایب معناداری احساستعلق (0.001)، میزان دینداری (0.017) و جامعهپذیری (0.000) تأییدکننده روابط فوق است. بهعبارتیدیگر، عوامل اجتماعی همچون احساستعلق، پایبندی دینی شهروندان و جامعهپذیری رابطه مثبت و معناداری با متغیر مدارای اجتماعی دارند. همچنین ضرایب معناداری (0.092) حاکی از این است که بین میزان مصرف رسانهای و مدارای اجتماعی رابطه وجود ندارد.
بحث
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی میزان مدارای اجتماعی در بین شهروندان بندرعباسی و عوامل مؤثر بر آن بوده است. یافتههای توصیفی بیانگر سطح بالای مدارا در بین شهروندان بوده است. برای سنجش عوامل اجتماعی مؤثر بر مدارای اجتماعی از پارامترهایی همچون، جامعهپذیری، احساستعلق، دینداری، پایگاه اقتصادی-اجتماعی، مصرف رسانهای و متغیرهای زمینهای (سن، جنس، وضعیت تأهل، تحصیلات، شغل، درآمد) استفاده شده است. شاخصهای نکویی و برازش استخراجشده از معادلات ساختاری نشان داد که متغیرهای ذکرشده، بر میزان مدارای اجتماعی اثرگذار بودهاند.
نتایج تحقیق نشان داد که بین میزان مدارای اجتماعی افراد مجرد و متأهل تفاوت وجود دارد. بطوریکه متأهلان مدارای اجتماعی بیشتری نسبت به مجردها دارند. این یافته بر اساس نظر دورکیم که معتقد بود همبستگی و تعلق اجتماعی و التزام به هنجارهای جمعی سبب تعهد افراد میشود قابل تبیین است. افراد مجرد هم ازلحاظ اجتماعی و هم ازلحاظ عاطفی جدا از دیگران هستند. آنها دارای مسئولیتها و درعینحال پیوستگیها و تعلقخاطر کمتری هستند. هراندازه گروههایی که فرد به آنها وابسته است ضعیف و ناتوان شوند، فرد به آنها کمتر وابستگی دارد. درنتیجه به «خود» وابسته میشود و تنها قواعد رفتاری را که بر مبنای منافع شخصیاش استوار باشد میپذیرد (دورکیم،1897). نتایج پژوهش حاضر، با مطالعه فیروزجائیان و همکاران (2016) و شریفی (2013) همسو است.
بین متغیر مدارای اجتماعی و پایگاه اقتصادی-اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد؛ مقدار ضریب همبستگی پیرسون (148/0) نشاندهنده رابطه مستقیم (مثبت) بین این دو متغیراست. به این معنا که با افزایش میزان پایگاه اقتصادی-اجتماعی، میزان مدارای اجتماعی افزایش مییابد. بوردیو معتقد است اندیشه و عملکرد کنشگران اجتماعی بیش ازهر چیز تحتتأثیر ساختهای اقتصادی و اجتماعی است و با شناخت این ساختها میتوان عملکرد افراد را در موقعیتهای گوناگون اجتماعی پیشبینی کرد. به نظر بوردیو افراد در درون طبقه و پایگاه اقتصادی و اجتماعی خود بهتدریج عادتوارههایی به دست میآورند که هریک از آنها (سبک زندگی، نوع خوراک، پوشاک، علایق و سلایق) بر نحوه نگرش، تصمیمگیری و عملکرد آنها تأثیر میگذارد. همچنین این نتیجه نیز با نظر دمونتبریال منطبق است که معتقد است زمانی که افراد در شرایط دشوار و بیثبات اقتصادی به سر میبرند، هیچگاه امکان مدارا نمییابند. همچنین نظریه محرومیت نسبی نیز به این تأکید میکند که کاهش شکاف میان فقیر و غنی در جوامع، مدارا نکردن را کاهش میدهد. این نتایج پژوهش فوق، با مطالعه افشانی و رام (2017) همسو است.
نتایج تحقیق نشان داد که بین متغیر مدارای اجتماعی و جامعهپذیری رابطه معناداری وجود دارد. به این معنا که با افزایش میزان جامعهپذیری، میزان مدارای اجتماعی افزایش مییابد. طبق فرضیه آلپورت (1958) که بیان میکند در وضعیتی خاص، برخورد با اشخاص برونگروه، مدارا را در برابر افراد این گروهها افزایش میدهد میتوان به این نتیجه رسید که تلاشها در راستای جامعهپذیری افراد در میزان مدارای اجتماعی آنها تأثیر دار. ازاینرو طبق نظر مید جامعه الگوی ساخته شدهای از فعالیتهای هماهنگ افراد است که از طریق کنش متقابل نمادین در بین ایشان بوجود آمده، تداوم یافته و درنهایت دگرگون میشود. یکی از نیازهای فطری انسانها (ازجمله شهروندان) نیاز به برقراری تعاملات و روابط اجتماعی است (رفیع پور، 2014).
همچنین یافتهها بیانگر وجود رابطه معنادار بین مدارای اجتماعی و احساستعلق است. به این معنا که با افزایش احساستعلق، میزان مدارای اجتماعی افراد نیز افزایش مییابد. با توجه به پژوهشهای انجامگرفته، عواملی همچون مشارکت، تعاملات اجتماعی، خدمات محلهای، احساس امنیت، تعاون و همکاری محلهای و... بر احساستعلق مکانی مؤثر است. همچنین احساس تعلق سبب افزایش مدارا خواهد شد. از دیدگاه چاویس و مکمیلان چهار مؤلفه عضویت، تأثیرگذاری، برآورده شدن نیازها، پیوست عاطفی بر احساس تعلق اجتماعی تأثیر میگذارد. بدینصورت که اگر فرد احساس عضویت به اجتماع داشته باشد و بداند که کنش و نظرات وی بر اجتماع تأثیر میگذارد و در این محله نیازهایش برآورده میشود، پیوند عاطفی قوی با دیگر ساکنان محله برقرار میکند که درنهایت منجر به افزایش و تقویت میزان مدارای اجتماعی فرد خواهد شد. نتایج پژوهش سرتیپیپور و اسدی (2018) تأییدکننده رابطه فوق هستند.
علاوه برآن، متغیر پایبندی دینی یکی از پارامترهای تأثیرگذار بر میزان مدارای اجتماعی شهروندان است. به این معنا که هر چه میزان دینداری افراد بیشتر باشد، مدارای اجتماعی آنان نیز بیشتر خواهد شد. در این پژوهش دینداری بر اساس مدل گلاک و استارک تعریف عملیاتی شده است و طبق یافتهها میانگین پایبندی دینی مردم شهر بندرعباس متوسط رو به بالاست. نتایج پژوهش بیاتی و همکاران (2019)، زالیزاده و همکاران (2018)، حسینچاری و محمدی (2012) و کیم ژنگ (2010) با نتایج پژوهش حاضر همخوانی دارد. همچنین بر اساس نظریه دورکیم کارکرد مهم دین تقویت وجدان جمعی و انسجام اجتماعی است. به اعتقاد وی، دین، هنجارهایی را برای وجدان جمعی تجویز میکند و انتظار دارد که اعضای جامعه آن را درونیکرده و بر مبنای آن عمل کنند، که در این صورت دین بهواسطه برانگیختن حس انسجام و وجدان جمعی سبب افزایش میزان تابآوری و مدارای اجتماعی شهروندان خواهد شد.
ملاحظات اخلاقی:
مشارکت نویسندگان
همه نویسندگان در تهیه مقاله مشارکت داشتهاند.
منابع مالی
برای انتشار این مقاله حمایت مالی مستقیم از هیچ نهاد یا سازمانی دریافت نشده است.
تعارض منافع
نویسندگان اظهار میکنند که هیچ تعارض منافعی بین آنها وجود نداشته است.
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
در این مقاله همه حقوق مرتبط با اخلاق پژوهش رعایت شده است.
نوع مطالعه:
اصیل |
موضوع مقاله:
ارزش های اجتماعی و فرهنگی دریافت: 1399/1/14 | پذیرش: 1399/11/5 | انتشار: 1399/12/24
ارسال پیام به نویسنده مسئول