دوره 21، شماره 80 - ( 2-1400 )                   جلد 21 شماره 80 صفحات 80-45 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Zamanimoghadam M, Afshani S A. (2021). Empowerment of Female Heads of Households in Iran: A Systematic Review. refahj. 21(80), 45-80.
URL: http://refahj.uswr.ac.ir/article-1-3465-fa.html
زمانی مقدم مسعود، افشانی سیدعلیرضا. توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران: مروری نظام‌مند رفاه اجتماعی 1400; 21 (80) :80-45

URL: http://refahj.uswr.ac.ir/article-1-3465-fa.html


متن کامل [PDF 564 kb]   (3155 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (3619 مشاهده)
متن کامل:   (6795 مشاهده)
مقدمه
ازجمله تغییرات اجتماعی و جمعیتی وسیعی که جامعه ایران در سالهای گذشته تجربه کرده، افزایش خانوارهای زن‌سرپرست بوده است. این افزایش را می‌توان با زنانه‌شدن سالمندی و به تبع آن زنانه‌شدن سرپرستی خانوار در میان جمعیت سالمند و نیز گسترش سرپرستی خانوار در میان زنانِ هرگز ازدواج‌نکرده و طلاق‌گرفته مرتبط دانست (پژوهشکده آمار، 2013: 11). در سالهای اخیر، تعداد «خانوارهای زن‌سرپرست[1]» در ایران، به استناد آمارهای رسمی کشور، روندی صعودی داشته است. خانوارهای زن‌سرپرست در سالهای 1345 (6.5 درصد)، 1355 (7.3 درصد)، 1365 (7 درصد)، 1375 (8 درصد)، 1385 (9.5 درصد)، 1390 (12.1 درصد) و 1395 (12.7 درصد) از کل خانوارهای ایرانی را تشکیل می‌دادند؛ تعداد خانوارهای زن‌سرپرست در سال 1395 به 3061753 خانوار افزایش یافت (پژوهشکده آمار، 2013؛ مرکز آمار ایران، 2018).
زنان سرپرست خانوار با مسائل و مشکلات بسیاری روبه‌رو هستند: با توجه به وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران، عمدتاً مردان سرپرستی خانوار را بر عهده داشته‌اند و این موضوع انتظارات اجتماعی از زنان سرپرست خانوار را متفاوت می‌کند (توفیقیان فر و همکاران، 2016؛ ترابی مؤمن و همکاران، 2017)؛ میانگین تعداد اعضای خانوار در خانوارهای زن‌سرپرست با سرپرستان بی‌همسر به دلیل طلاق یا فوت همسر بیش از خانوارهای مردسرپرست بی‌همسر به دلیل طلاق و یا فوت همسرانشان است. این موضوع نشان‌دهنده مسئولیت بیش‌تر زنان نسبت به مردان در تأمین نیازهای خانواده پس از جدا شدن از همسر یا فوت همسر است (علی‌اکبری صبا، 2016)؛ بیشتر زنان سرپرست خانوار بی‌سواد هستند یا سطح تحصیلی پایینی دارند؛ اکثر زنان سرپرست خانوار با فقر و مسائل مرتبط با آن روبه‌رو هستند و در ادبیات توسعه از آنها به‌عنوان فقیرترین فقرا یاد می‌شود. در گروه خانوارهای زن‌سرپرست، 43.3 درصد از خانوارها در دو دهک اول درآمد مورد انتظار قرار دارند؛ بار تکفل در خانوارهای زن‌سرپرست بیشتر از خانوارهای مردسرپرست است. بار تکفل خانوارهای زن‌سرپرست در دو دهک اول 5.5 است. یعنی به ازای هر فرد شاغل در خانوار، 5.5 فرد غیرشاغل وجود دارد؛ درآمد کمتر خانوارهای زن‌سرپرست موجب فقر نسبی آنها نسبت به خانوارهای مردسرپرست می‌شود؛ نسبت اشتغال سرپرستان خانوارهای زن‌سرپرست بسیار کمتر از سرپرستان خانوارهای مردسرپرست است (پژوهشکده آمار، 2013)؛ وضعیت سلامت روان زنان سرپرست خانوار عمدتاً نامناسب است (عنایتی‌فر و همکاران، 2018).
وضعیت دشوار زنان سرپرست خانوار مسئله توانمندسازی[2] این زنان را مطرح می‌سازد. درواقع، وفاق عمومی‌ای که بر سر مسئله آسیب‌پذیر دانستن زنان سرپرست خانوار وجود دارد، موجب شده که بسیاری از دستگاهها و سازمانهای محلی، ملی و بین‌المللی خود را موظف به حلِ مسائل این زنان و خانواده‌های آنها بدانند و در جهت توانمندسازی و حمایت از آنان گام بردارند (معیدفر و حمیدی، 2007).
اگرچه اجماع کاملی درباره تعریف توانمندسازی وجود ندارد، امّا به‌طورکلی مفاهیمی همچون حق انتخاب، امکان انتخاب، کنترل و قدرت و دیگر مفاهیم نزدیک به این موارد به‌تناوب در تعاریف موجود از توانمندسازی مورداشاره قرار گرفته‌اند. این مفاهیم عمدتاً ناظر بر بهره‌مندی زنان از توانایی لازم برای اخذ تصمیمهای مؤثر و مهم برای خود و خانواده‌هایشان هستند (کبیر و دیگران، 2010). توانمندی و توانمندسازی زنان را می‌توان با مؤلفه‌هایی همچون تقویت جرئت دست‌یابی به هدف، توانایی لازم برای عملی ساختن خواسته‌های خود، آگاهی از نیازهای درونی خود، افزایش خوداتکایی، گسترش حق انتخاب در زندگی، فائق آمدن بر شرم بی‌مورد، داشتن اعتمادبه‌نفس و اطمینان خاطر، توانایی ارزیابی صحیح و شناخت واقعی خویشتن، آگاهی به استعدادها و محدودیتهای خویش و قدرت رویارویی با دشواریها نشان داد (کتابی و همکاران، 2003؛ فرخی، 1997). علاوه‌بر این، توانمندسازی اجازه می‌دهد که زنان مرزهای زندگی خویش را تعریف کنند، بر روابطشان نظارت داشته باشند و همچنین جنس دوم و وابسته نباشند (فریدونی و همکاران، 2015). به‌هرحال، توانمندسازی، مقوله‌ای چندبُعدی است و باید به‌طور همه‌جانبه موردتوجه قرار بگیرد.
در دو دهه گذشته پژوهشهای مرتبط با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران افزایش قابل‌توجهی یافته‌اند. این پژوهشها جنبه‌ها و ابعاد متفاوتی از توانمندسازی این زنان را بررسی و مطالعه کرده‌اند. اکنون با توجه به انباشت و تعدد مقالات منتشرشده در این زمینه، مرور نظام‌مند این مقالات ضروری به نظر می‌رسد. مرور نظام‌مند مقالات پیشین علاوه بر اینکه زمینه فهم و برداشتی جامع برای پژوهشگران و علاقه‌مندان فراهم می‌کند، می‌تواند در تدوین و بازنگری سیاستهای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار از سوی مسئولان و برنامه‌ریزان ذی‌ربط نیز مورداستفاده قرار بگیرد. افزون بر این، تاکنون هیچ مرور نظام‌مندی درباره پژوهشهای مرتبط با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران انجام نشده است. ازاین‌رو، جای خالی چنین مطالعه‌ای اهمیت و ضرورت انجام این مقاله را دوچندان می‌کند. در مقاله حاضر بر این هدف بوده‌ایم تا از طریق مرور نظام‌مند مقالات منتشرشده درزمینه توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران و ضمن بررسی توصیفی و تحلیلی و انتقادی این مقالات به مدلی مفهومی دست یابیم که بتوان با آن فرآیند توانمندی و توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران را دقیق‌تر و جامع‌تر بررسی و مطالعه کرد.
 
مبانی نظری
چند نظریه و مدل مطرح در زمینه توانمندسازی عبارت‌اند از: مدل تواناسازی سارا لانگه[3]؛ تلفیق توانمندسازی و ادغام اجتماعی در نظریه لین بنت[4]، توانمندی و آزادی انتخاب در نظریه آمارتیا سن[5]، نظریه توانمندسازی اجتماع‌محور دیوید فیترمن[6]، نگرش سه‌وجهی به توانمندسازی در نظریه نایلا کبیر[7]. در ادامه به‌طور مختصر این نظریه‌ها توضیح داده می‌شوند.
سارا لانگه ضمن تأکید بر ایده محوریت برابری جنسیتی در هرگونه برنامه توسعه‌ای، این نقد را بر اکثر نظریه‌های توسعه وارد می‌سازد که آنها برابری را با توجه به تقسیم‌بندیهای رایج از بخشهای مختلف اقتصاد و جامعه همچون تحصیلات، استخدام، موازین قانونی و امثال اینها تعریف می‌کنند. ازنظر لانگه، این شیوه تحلیلی با تمرکز بیش‌ازحد بر شاخصهای مختلفی که بعضاً معرف جنبه‌های محدودی از کل حیات اجتماعی هستند، نگاهها را از نقش مهم برابری بیشتر زنان و مردان در پیشبرد فرآیند توسعه باز می‌دارد (کرمانی و همکاران، 2013؛ لانگه، 1991). بر همین اساس، او یک مدل مفهومی پنج مرحله‌ای مطرح می‌کند که می‌تواند مبنایی برای سنجش توانمندی زنان باشد. پنج مرحله این مدل عبارت‌اند از: الف) رفاه: در این مرحله به رفاه مادی و اولیه و کمبودهایی که در این زمینه وجود دارد توجه می‌شود؛ ب) دسترسی: در این مرحله، مسئله نابرابری در دسترسی به منابع مطرح می‌شود؛ ج) آگاهی: مرحله‌ای است که زنان به مسائل و به دلایل بروز آنها حساس و آگاه می‌شوند؛ د) مشارکت: مرحله‌ای است که زمینه حضور فعال برای زنان فراهم شده و آمادگی برای مشارکت داوطلبانه و مشارکت در تصمیم‌گیری وجود دارد؛ ه) کنترل: در این مرحله، زنان قدرت تصمیم‌گیری می‌یابند و بهترین راه‌حل را پیشنهاد می‌کنند و بر اجرای آن تسلط پیدا می‌کنند (کشاورز شکری و آذرکشب، 2016؛ تاج‌الدین و رحمتی والا، 2014).
لین بنت نظریه‌ای درباره تغییر اجتماعی با هدف فقرزدایی پایدار ارائه کرد. بنت تلاش می‌کند فرآیندهای اصطلاحاً از پائین به بالا (توانمندسازی) و از بالا به پائین (ادغام اجتماعی) را در پیرامون توسعه پایدار اجتماعی تلفیق کند. توانمندسازی و ادغام اجتماعی به‌عنوان ابزارهایی جهت تغییر روابط قدرت موجود در جامعه عمل می‌کنند، به‌نحوی‌که نتیجه آن دستیابی به برابری بیشتر در جامعه است. ازنظر بنت، یکی از عناصر اصلی در بیشتر رویکردهای توانمندسازی کمک به فقرا و افراد طردشده برای به فعلیت رساندن قدرت حاصل از عمل جمعی آنها است. در اغلب موارد رویکردهای مذکور از پائین به بالا و با هدف رساندن صدا و تقاضای گروههای متنوعی از فقرا و شهروندان مطرود (به لحاظ اجتماعی) عمل می‌کنند (کرمانی و همکاران، 2013).
ازنظر آمارتیا سن، از سویی، درآمد ابزاری مهم در دستیابی به توانمندی است و از سوی دیگر، افزایش توانمندی در زمینه‌های غیردرآمدی، افزایش در بهره‌وری درآمدی را به همراه دارد و به‌طور مستقیم به افزایش میزان مطلق درآمد منجر می‌شود. با این تفاوت که در حالت دوم رونق در وضعیت درآمدی با ارتقای دیگر شاخصهای کمی و کیفی در زمینه توانمندی همراه و همزاد است. درحالی‌که در حالت نخست نقش ابزاریِ توصیف‌شده برای درآمد کاملاً مشروط است. به‌عبارتی‌دیگر، الزاماً نمی‌توان افزایش در درآمد را به‌منزله ارتقای سطح توانمندی افراد تلقی کرد (سن، 2010). ازنظر او، توانمندی هر فرد عبارت است از: «امکان انتخاب بین ترکیبهای مختلفی از عملکردها» (سن، 2010). در این تعریف، توانمندی نه صرفاً در داشتن و دسترسی به سطوح بالایی از برخورداریهای مختلف بلکه در بهره‌مندی از آزادی انتخاب بین عملکردهای مختلف در حوزه‌های گوناگون زندگی است که در کنار هم شیوه مطلوب زندگی از دیدگاه فرد را به تصویر می‌کشند (کرمانی و همکاران، 2013).
دیوید فیترمن توانمندسازی را فرآیندی پنج‌سطحی می‌داند که عبارت است از: الف) آموزش: توانمندیهای افراد از طریق آموزش شکوفا می‌شوند و توانایی و خوداتکایی افراد ارتقا می‌یابد؛ ب) تسهیل‌گری: فرایندی است که در آن سعی می‌شود ابزار ابتکار عمل، تصمیم‌گیری و خلاقیت به افراد و گروه‌های در حاشیه منتقل شود و نقش و فعالیت اعضای گروه به شکلی قابل‌توجه تداوم یابد؛ ج) حمایت: شامل ایجاد تعلق، صمیمیت، یکپارچگی اجتماعی افراد، ایجاد فرصت و امکانات و امکان کمک اطلاعاتی، عاطفی و مادی به آنها می‌شود. حمایت، افراد را قادر به‌مواجهه با مسائل و بحرانهای زندگی می‌کند؛ د) آشکارسازی: شامل اقدامات و برنامه‌هایی می‌شود که منجر به آگاه‌سازی، روشنگری و ایجاد انگیزه در میان افراد برای همراهی با دیگر عوامل برنامه می‌شود؛ ه) آزادسازی: به معنی آزاد شدن از انتظارات و نقشهای جاافتاده موجود است که منجر به یافتن فرصتهای نو، مشاهده منابع موجود در چشم‌اندازی روشن و تازه و بازتعریف نقشها و هویتهای جدید برای افراد توسط خودشان می‌گردد (فتایی و همکاران، 2014).
نایلا کبیر در تعریف مفهوم توانمندی از سه‌گانه «عاملیت»، «منابع» و «دستاوردها» استفاده می‌کند. «منابع» به‌وجودآورنده شرایطی‌اند که انتخاب تحت تأثیر آنها اتفاق می‌افتد. «عاملیت» نمایانگر اصلی و کانون فرآیند گزینش است و بالاخره «دستاوردها» معرف نتایج برآمده از انتخابهای مختلف هستند. ابعاد سه‌گانه توانمندی در نظریه کبیر با یکدیگر روابطی متقابل دارند. به‌طوری‌که تغییر در هر یک از آنها می‌تواند هدایت‌گر تغییرات در ابعاد دیگر باشد (کرمانی و همکاران، 2013). ازنظر کبیر «بسیاری از منابع، مصادیق عاملیت و دستاوردهایی که مشخصه ادبیات توانمندسازی است، هم‌پوشانی قابل‌توجهی با تعدادی از شاخصهای شناخته‌شده برنامه‌های توسعه‌ای دارد... اما تنها در صورتی می‌توان نقش‌آفرینی و ارتباط آنها با توانمندی را مورد تأیید قرار داد که به‌نحوی از انحاء مشخص شود هر یک از آنها در یک زمینه اجتماعی و فرهنگی معین چگونه و تا چه حد به زنان یا هر گروه هدف دیگری این امکان را می‌بخشند که دست به انتخابهای خاص خودشان بزنند» (کبیر و دیگران، 2010).
روش
این مقاله از نوع مقالات مروری است. بدین منظور، مرور نظام‌مند[8] در دستور کار قرار گرفت. مرور نظام‌مند جستجوی جامع، کامل و منظمِ تحقیقات پیشین در باب موضوعی خاص و ترکیب و ارزیابیِ این تحقیقات است که بر اساس ضوابط مشخص و از پیش تعیین‌شده‌ای صورت می‌گیرد و درنهایت به ارائه پیشنهاد‌هایی منجر می‌شود (گرنت و بوث[9]، 2009). نحوه جستجو در مرور نظام‌مند با استفاده از کلیدواژه‌های مرتبط با موضوع از طریق چند پایگاه داده مشخص‌شده و معتبر انجام می‌شود (رابینسون و لوو[10]، 2015). در مرور نظام‌مند، فیلترهای کیفیت نیز در انتخاب تحقیقات پیشین اعمال می‌شوند (آرمسترونگ و همکاران[11]، 2011). به‌علاوه، در این مطالعه از استانداردهای گزارش جستجوی ادبیات تحقیق (استراتژی نمونه‌گیری، نوع مطالعات، رویکردها، محدوده زمانی، محدودیتها، دامنه موضوعی، اصطلاحات استفاده‌شده، منابع الکترونیکی) نیز استفاده شده است (بوث[12]، 2006).
جامعه آماری مطالعه حاضر شامل مقالات علمی منتشرشده‌ای است که به موضوع «توانمندسازی زنان سرپرست خانوار» پرداخته‌اند. بر اساس پروتکل مطالعه، دو محققِ این مقاله با استفاده از روش تمام‌شماری همه مقالات مرتبطی که قابلیت دسترسی دارند را گردآوری کردند. در گام نخست برای یافتن این مقاله‌ها ابتدا کلیدواژههای «توانمندسازی»، «تواناسازی»، «زنان سرپرست خانوار»، «زنان سرپرست خانواده»، «زنان بی‌سرپرست»، «زنان بدسرپرست»، «زنان خودسرپرست»، «مادران مجرد»، «مادران تنها» و «خانوار زن‌سرپرست» در چهار پایگاه داده علمی کشور (پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی[13]، پایگاه مجلات تخصصی نور[14]، بانک اطلاعات نشریات کشور[15] و پرتال جامع علوم انسانی[16]) جستجو شد که حاصل آن به دست آمدن 177 مقاله در بازه زمانی 1384 تا 1397 بود. سپس در گام دوم بر اساس معیارهای ورود و خروج، مرتبط‌ترین مقالات با اهداف مطالعه (32 مقاله) انتخاب شدند. معیارهای ورود مقالات به مطالعه عبارت بودند از: 1. پرداختن مشخص و واضح به موضوع توانمندسازی زنان سرپرست خانوار؛ 2. انجام پژوهش در ایران؛ 3. انتشار به زبان فارسی؛ 4. تمام‌متن بودن؛ و 5. انتشار در مجلات معتبر علمی (پژوهشی و ترویجی). معیارهای خروج مقالات از مطالعه نیز عبارت بودند از: 1. عدم دسترسی به متن کامل؛ و 2. عدم تمرکز بر کلیدواژگان موردنظر در این مطالعه. مشخصات مقالات موردبررسی در جدول (1) به طور خلاصه ارائه شده‌اند.
در گام سوم، کیفیت و اعتبار علمی مقالات منتخب توسط دو پژوهشگر تحقیق حاضر ارزیابی و تأیید شد. سپس در گام چهارم برای دستیابی به داده‌های مقالات، کاربرگهای استخراج داده‌ها در قالب هشت شاخص طراحی و تنظیم شد و بر مبنای کدگذاری و حاشیه‌نویسیهای انجام‌شده هر یک از کاربرگها توسط دو محقق/کدگذار تکمیل شد. شاخصهای موردبررسی در کاربرگها عبارت‌اند از: بازه زمانی، توزیع جغرافیایی، زمینه پژوهشی مقالات، رویکرد نظری، نوع پوشش حمایتی، روش پژوهش، عوامل مؤثر بر توانمندسازی و راهکارهای توانمندسازی. نهایتاً، در گام پنجم، پس از بررسی و مقایسه دقیق کاربرگهای مختص هر یک از مقالات، داده‌های به‌دست‌آمده تجمیع و توصیف و تحلیل شده و بر مبنای آنها به هدف مطالعه پرداخته شد.
جدول (1) مقالات موردبررسی
محقق سال انتشار عنوان مقاله
افشانی و فاتحی (2016) 1395 توانمندی زنان سرپرست خانوار و عوامل اجتماعی-فرهنگی مرتبط با آن: مطالعه زنان زیر پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) شهر تبریز
اکبری ترکمانی و همکاران (2018) 1397 توانمندسازی زنان سرپرست خانوار منطقه 5 شهر اصفهان با تأکید بر مؤلفه اشتغال
اله‌یاری و اسدی (2015) 1394 اثربخشی خدمات ارائه‌شده توسط سازمان بهزیستی بر میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار
براری و همکاران (2012) 1391 بررسی تأثیر عضویت در سازمانهای مردم‌نهاد بر پایگاه اجتماعی-اقتصادی زنان سرپرست خانوار
تاج‌الدین و رحمتی والا (2014) 1393 رسانه ملی و توانمندسازی زنان سرپرست خانوار (موردمطالعه: زنان سرپرست خانوار منطقه 18 تهران)
ترابی مؤمن و همکاران (2017) 1396 بررسی اثربخشی مداخله مددکاری اجتماعی گروهی با رویکرد توسعه بر توانمندسازی روانی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار
توفیقیان‌فر و همکاران (2016) 1395 بررسی رابطه بین طرحهای خودکفایی کمیته امداد امام خمینی (ره) و توانمندسازی زنان سرپرست خانوار (مطالعه موردی: استان کهگیلویه و بویراحمد)
راغفر و سلیمانی (2016) 1395 توانمندسازی و فقرزدایی از زنان مطلقه و همسرفوت‌شده در شهرستان سلسله
رضاییان و همکاران (2018) 1397 اثربخشی توانمندسازی روانشناختی بر ارتقای بهزیستی
روانشناختی و کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار
زارعان و همکاران (2018) 1397 توانمندسازی زنان سرپرست خانوار با تأکید بر برنامه‌های چهارم، پنجم و ششم توسعه جمهوری اسلامی ایران
شادی‌طلب و همکاران (2005) 1384 فقر درآمدی فقط یک جنبه از فقر زنان سرپرست خانوار
شاهنده و همکاران (2006) 1385 تشکیل گروههای خودیار زنان سرپرست خانوار در منطقه 17 شهرداری تهران، گامی در جهت توانمندسازی زنان
شریفی و همکاران (2010) 1389 عوامل تعیین‌کننده سطح توانمندی اقتصادی زنان سرپرست خانوار در مناطق روستایی: مطالعه موردی استان کردستان
شکوری (2008) 1387 سیاستهای حمایتی و توانمندسازی زنان
طالب و نجفی اصل (2007) 1386 پیامد اعتبارات خرد روستایی بر توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار: نگاهی به نتایج طرح حضرت زینب کبری (س) در روستاهای بویین زهرا
طالبی‌فرد و عابدینی (2017) 1396 بررسی رابطه هوش معنوی با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی (ره)
طباطبایی یحیی‌آبادی و حسینیان (2005) 1384 توانمندسازی زنان سرپرست خانواده از طریق مشاوره گروهی، آگاه‌سازی و کارآفرینی
علیجانی و همکاران (2016) 1395 اثربخشی برنامه توانمندسازی شغلی مبتنی بر الگوی مشاوره حرفه‌ای چندمحوری در خودکارآمدی حرفه‌ای و جهت‌گیری آینده زنان سرپرست خانوار
فرج‌پور و همکاران (2015) 1394 احیاء و ساماندهی بافتهای فرسوده شهری در راستای توانمندسازی زنان شهروند؛ موردپژوهی: اقدامات شهرداری تهران
فرهادی و همکاران (2017) 1396 تأثیر هیپنوتراپی مبتنی بر نیرومندسازی ایگو بر افسردگی اساسی زنان سرپرست خانوار
قلی‌پور و رحیمیان (2011) 1390 رابطه عوامل اقتصادی، فرهنگی و آموزشی با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار
کاظمی (2007) 1386 نگاهی به راهکارهای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار (با تأکید بر نقش تعاونیها)
کرمانی و همکاران (2013) 1392 عوامل مؤثر بر توانمندی زنان سرپرست خانوار (مورد مطالعه: زنان شاغل در مراکز کوثر شهرداری تهران در سال 1391)
کرمانی و همکاران (2015) 1394 توانمندسازی مبتنی بر کارآفرینی اجتماعی: ارائه یک نظریه زمینه‌ای (مطالعه موردی ستاد توانمندسازی زنان سرپرست خانوار شهرداری تهران)
کرمانی و همکاران (2017) 1396 رابطه سرمایه اجتماعی و توانمندی روانی در زنان سرپرست خانوار شاغل در مراکز کوثر شهرداری تهران
کریمی وکیل و همکاران (2017) 1396 اثربخشی برنامه آموزشی توانمندسازی روان‌شناختی بر مبنای نظریه روان‌شناسی فردی آدلر بر درماندگی آموخته‌شده زنان سرپرست خانوار
کریمی وکیل و همکاران (2018) 1397 تدوین برنامه آموزشی توانمندسازی روان‌شناختی زنان سرپرست خانوار بر مبنای نظریه روان‌شناسی فردی و ارزیابی اثربخشی آن
کشاورز شکری و آذرکشب (2016) 1395 نقادی و بازسازی نظریه سارا لانگه درباره شاخصهای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار
کیمیائی (2011) 1390 شیوههای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار
مقدس جعفری و محمدی (2006) 1385 نقدی بر رویکرد توانمندسازی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستی (مورد مطالعه شهر کرمان)
مهاجری و همکاران (2016) 1395 بررسی نقش عوامل اجتماعی و روانشناختی بر توانمندسازی زنان روستایی سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد (مورد مطالعه: شهرستان عباس‌آباد)
ناصری و سالارزهی (2012) 1391 بررسی تأثیر خدمات کمیته امداد بر توانمندسازی زنان سرپرست خانوار
یافته‌ها
مشخصات کلی مقالات مورد مطالعه
بر اساس یافته‌های به‌دست‌آمده، نخستین مقاله پژوهشیِ منتشرشده درزمینه توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در مجلات علمی معتبر به سال 1384 برمی‌گردد. توزیع مقالات منتشرشده با مضمون توانمندسازی زنان سرپرست خانوار بین سالهای 1384 تا 1395 رشدی را نشان نمی‌دهد و تقریباً پراکندگی یکنواختی دارد (سالی یک یا دو مقاله). اما در سالهای 1395 تا 1397 شاهد رشد نسبیِ تعداد مقالات هستیم (چهار تا شش مقاله در سال)، به‌طوری‌که 47 درصد مقالات در این سه سال اخیر انتشار یافته‌اند. افزون‌براین، به‌طور میانگین در بازه زمانی 1384 تا 1397 تقریباً سالی دو مقاله در این زمینه منتشر شده و تنها در سال 1388 است که هیچ مقاله‌ای منتشر نشده است. ازنظر توزیع جغرافیایی، 53.1 درصد مقالات در سطح شهرستانها و استانهای کشور، 34.4 درصد مقالات در سطح تهران، و 12.5 درصد مقالات در سطح ملی انجام شده‌اند. افزون بر این، تنها 2 مورد (کمتر از 7 درصد مقالات) در سطح روستایی انجام شده‌اند، درحالی‌که 30 مورد (بیش از 93 درصد مقالات) در سطح شهری صورت گرفته‌اند. ازنظر زمینه پژوهشی، 37.5 درصد مقالات میان‌رشته‌ای بوده‌اند. به جدول (2) بنگرید.
جدول (2) زمینه پژوهشی مقالات
زمینه پژوهشی f %
میان‌رشته‌ای 12 37.5
ارزیابی طرحها، نهادها و سیاست‌گذاریها 6 18.8
روان‌شناسی و مشاوره 6 18.8
اقتصاد 4 12.5
جامعه‌شناسی 2 6.2
رسانه 1 3.1
مدیریت شهری 1 3.1
 
نظریه‌ها و رویکردهای متنوعی در این مقالات استفاده شده است که عبارت‌اند از: نظریه‌های فمینیستی (فمینیسم لیبرال، فمینیسم مارکسیستی، فمینیسم اصلاح‌گرا)؛ دیدگاه جنسیت و توسعه؛ رهیافت توانمندسازی از طریق جریان‌سازی جنسیتی؛ رویکرد پایین به بالا و جامعه‌محور در توانمندسازی؛ کنش متقابل نمادین، نظریه ساختی-کارکردی پارسونز؛ نظریه برابری جنسیتی ژانت سالتزمن چافتز؛ نظریه‌های توانمندسازی سارا لانگه، نایلا کبیر، آمارتیا سن، لین بنت، لیندا مایوکس، پائولو  فریر، دیوید فیترمن، سیلور و گولا؛ نظریه زنانه‌شدن فقر یا آسیب‌پذیری زنان؛ نظریه سلسله‌مراتب نیازهای آبراهام مازلو، نظریه سازمانهای اتزیونی؛ تلفیق دیدگاه دولت‌گرا و پارادایم خودپایداری مالی (رهیافت کارآفرینی، رهیافت حمایتی)؛ رویکرد تعاونی و توانمندی زنان؛ مکاتب رفاهی چپ و راست و میانه‌رو در خصوص پیامدهای رفاهی از نوع مداخلات بیرونی، دولتی یا شبه‌دولتی و غیره؛ سرمایه اجتماعی پاتنام؛ حمایت اجتماعی کسل؛ نظریه‌های برجسته‌سازی و استفاده و خشنودی در حوزه رسانه؛ نظریه‌های بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده شهری؛ نظریه روان‌شناسی فردی آلفرد آدلر؛ درماندگی آموخته‌شده سلیگمن. با وجود اینها، فراوانی نظریه‌های سارا لانگه و نایلا کبیر بیش از سایر نظریه‌ها بوده است. ازنظر رویکرد روشی نیز بیشترین تعداد مقالات مختص به رویکرد کمی بوده است. به‌طوری‌که 20 مقاله (62.5 درصد) با روشهای کمی انجام شده‌اند. حدود یک‌سوم این مقالات نیز به روشهای کیفی و ترکیبی صورت گرفته‌اند. به جدول (3) بنگرید.
جدول (3) روش پژوهش مقالات
رویکرد روشی f %
کمّی 20 62.5
کیفی 7 21.9
ترکیبی 5 15.6
 
ویژگیهای کلی زنان موردبررسی
طبق یافته‌های مقالات می‌توان در توصیف زنان سرپرست خانوار موردبررسی مواردی را ذکر کرد: اکثراً سطح سواد پایینی دارند. اغلب آنها در سن پایین و با تصمیم خانواده ازدواج کرده‌اند. مشکلات و موانع متعددی در جنبه‌های گوناگون توانمندی آنها وجود دارد. اکثراً دچار فقر مالی هستند و میزان احساس فقر در بین آنها بالاست. اکثر آنها منبع درآمد کافی ندارند. بیشتر آنها نتوانسته‌اند به شکل پیوسته از کمکهای سازمانهای حمایتی دولتی و غیردولتی و افراد خیر بی‌نیاز شوند. عمدتاً نیازهای اولیه آنها و اعضای خانوارشان برآورده نشده و نمی‌شود. آنها به دلیل داشتن نقشها و گرفتاریهای متعدد فرصت آموزش و یادگیری ندارند و اکثر آنها کیفیت دسترسی به خدمات و امکانات رفاهی پایینی دارند.
مقالات مورد مطالعه عمدتاً زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) (53.1 درصد مقالات) و سازمان بهزیستی (25 درصد مقالات) را بررسی کرده‌اند. درواقع، 78.1 درصد مقالات موردبررسی نمونه‌های خود را از این دو نهاد انتخاب کرده‌اند. افزون بر این، در این 32 مقاله،4931 زن سرپرست خانوار به‌عنوان نمونه موردبررسی و مطالعه قرار گرفته‌اند.
جدول (4) نوع پوشش حمایتی زنان موردبررسی
نوع پوشش حمایتی زنان موردبررسی f %
کمیته امداد امام خمینی (ره) 17 53.1
سازمان بهزیستی کشور 8 25
شهرداری (ستاد توانمندسازی زنان سرپرست خانوار) 4 12.5
سازمانهای غیردولتی و مردم‌نهاد 3 9.4
سازمان تأمین اجتماعی 1 3.1
عدم پوشش حمایتی 1 3.1
 
عوامل مؤثر بر توانمندسازی
در مقالات مرتبط با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار متغیرها و عوامل متفاوتی موردتوجه و بررسی قرار گرفته‌اند. علاوه بر عوامل زمینه‌ای (سن، تحصیلات، بُعد خانوار، مدت سرپرستی، وضعیت تأهل) می‌توان عوامل عمده و مهم بررسی‌شده را در سه گروه (اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی، فردی-روانشناختی) دسته‌بندی و خلاصه کرد. به جدول (5) بنگرید. متغیرها و عواملی که بیشتر از دیگر عوامل در این مقالات به آنها توجه شده است عبارت‌اند از: زمینه‌ای (سن، تحصیلات و بُعد خانوار)، اجتماعی (مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی)، اقتصادی (اشتغال و درآمد)، روانی (عزت‌نفس و توانایی تصمیم‌گیری).
در توضیح بیشتر می‌توان گفت: متغیر «سن» همبستگی منفی با فرایند توانمندسازی دارد. به‌عبارتی‌دیگر، هرچه سن آنها پایین‌تر باشد، از شرایط جسمانی و روانی بهتری برای پرداختن به کارهایی چون اشتغال و سرپرستی خانواده برخوردار خواهند بود (توفیقیان‌فر و همکاران، 2016). متغیرهای «مدت سرپرستی»، «درآمد»، «شاغل بودن» و «تحصیلات» همبستگی مثبت با فرایند توانمندسازی دارند. نابرابری در دسترسی به آموزش، عدم مشارکت در تصمیم‌گیریهای خانواده، عدم امکان کسب مهارت، اتکا به مرد خانواده برای تأمین زندگی، مستحیل شدن در وظیفه مادری و نادیده گرفتن نیازهای اولیه خود در قبال خشنودی دیگران، به‌ویژه فرزندان، این زنان را از قابلیتهای لازم برای کاهش فقر محروم کرده است (شادی‌طلب و همکاران، 2005). آنها نگرش منفی مردان و زنان جامعه را احساس می‌کنند و سطح اعتماد آنها نسبت به اطرافیانشان بسیار پایین است. اگرچه این زنان عمدتاً توانمندی بالقوه دارند اما فاقد توانمندی بالفعل‌اند. آنها به دلیل عدم مهارت و دانش لازم و در نتیجه احساس وابستگی، خود را قادر به حضور در جامعه نمی‌بینند (براری و همکاران، 2012). همچنین روحیه امیدواری و جهت‌گیری آنها نسبت به آینده ضعیف است (علیجانی و همکاران، 2016).
جدول (5) عوامل و متغیرهای مؤثر بر توانمندسازی زنان سرپرست خانوار
عوامل ابعاد محقق (سال)
اجتماعی روابط و شبکه اجتماعی (روابط خانوادگی و خویشاوندی، روابط همسایگی، روابط دوستی، عضویت گروهی، سرمایه اجتماعی، حمایت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، تعلق اجتماعی، دسترسی به سازمانها و مؤسسات محلی).
مشارکت اجتماعی (مشارکت در گروههای غیرفامیلی، تمایل به شرکت در فعالیتهای اجتماعی، گرایش به کار گروهی، حضور در فضای عمومی، پذیرش اجتماعی، انزوای اجتماعی).
کیفیت زندگی (سلامت اجتماعی، شکوفایی اجتماعی، دسترسی به منابع رفاهی از جمله امکانات ارتباطی، آموزشی، تفریحی، معیشتی، بهداشتی و درمانی)
شادی‌طلب و همکاران (2005)، شاهنده و همکاران (2006)، مقدس جعفری و محمدی (2006)، کاظمی (2007)، شریفی و همکاران (2010)، کیمیایی (2011)، ناصری و سالارزهی (2012)، براری و همکاران (2012)، کرمانی و همکاران (2013)، تاج‌الدین و رحمتی والا (2014)، اله‌یاری و اسدی (2015)، فرج‌پور و همکاران (2015)، کرمانی و همکاران (2015)، توفیقیان‌فر و همکاران (2016)، افشانی و فاتحی (2016)، مهاجری امیری و همکاران (2016)، ترابی مؤمن و همکاران (2017) کرمانی و همکاران (2017)، زارعان و همکاران (2018).
اقتصادی اشتغال و درآمد (دسترسی به منابع مالی و فرصتهای شغلی، تنوع شغلی، مدت‌زمان فعالیت کاری و اقتصادی، دسترسی به نهادها و خدمات تولیدی، و دسترسی به بازار فروش، ناامنی محیط کار، محدودیتهای فعالیت اقتصادی زنان)
مسکن (کیفیت و وضعیت مسکن)
هزینه‌های مصرفی خانوار (تغذیه، پوشاک، درمان، تحصیل، تفریح، حمل‌ونقل)
خدمات مالی دولتی (سهام عدالت، وام و کمکهای غیرنقدی، تسهیلات، مالی)
شادی‌طلب و همکاران (2005)، شاهنده و همکاران (2006)، مقدس جعفری و محمدی (2006)، طالب و نجفی اصل (2007)، کاظمی (2007)، شکوری (2008)، شریفی و همکاران (2010)، قلی‌پور و رحیمیان (2011)، کیمیایی (2011)، ناصری و سالارزهی (2012)، براری و همکاران (2012)، راغفر و سلیمانی (2016)، زارعان و همکاران (2018)، اکبری ترکمانی و همکاران (2018).
 
فردی-روانشناختی ویژگیهای مثبت فردی (عزت‌نفس، خوداثربخشی، اثربخشی، استقلال فکری، احساس قدرت، توانایی تصمیم‌گیری، مسئولیت‌پذیری، اعتمادبه‌نفس، انگیزه پیشرفت، خودمختاری، گرایش به نوپذیری، قدرت کنترل، شایستگی، خوداتکایی، صداقت، رضایت از زندگی، سلامت روان، هوش معنوی، هوش فرهنگی، گرایش کارآفرینی، جمع‌گرایی)
آگاهیها و مهارتها (آگاهی عمومی، آگاهی نسبت به حقوق شهروندی، مهارت ارتباطی، مهارتهای فنی و حرفه‌ای، آگاهی جنسیتی)
توانایی اداره و مدیریت خانوار (برخورداری از منزلت و اقتدار سرپرستی، تنظیم روابط و حل اختلاف، مشارکت در تصمیم‌گیریها، کنترل بر داراییها، مرجعیت عاطفی-احساسی، کنترل دخل‌وخرج)
طباطبایی یحیی‌آبادی و حسینیان (2005)، شادی‌طلب و همکاران (2005)، شاهنده و همکاران (2006)، مقدس جعفری و محمدی (2006)، کاظمی (2007)، شکوری (2008)، قلی‌پور و رحیمیان (2011)، کیمیایی (2011)، براری و همکاران (2012)، تاج‌الدین و رحمتی والا (2014)، علیجانی و همکاران (2016)، توفیقیان‌فر و همکاران (2016)، مهاجری امیری و همکاران (2016)، طالبی‌فرد و عابدینی (2017)، فرهادی و همکاران (2017)، کرمانی و همکاران (2017)، کریمی وکیل و همکاران (2018)، رضاییان و همکاران (2018)، اکبری ترکمانی و همکاران (2018).
 
راهکارهای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار
راهکارها و پیشنهاد‌های مهم مقالات مورد مطالعه را می‌توان در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و مشاوره‌ای تقسیم‌بندی و ارائه کرد. به جدول (6) نگاه کنید.
جدول (6) راهکارهای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار
رویکرد راهکارها محقق (سال)
 
 
 
 
اقتصادی
1. اختصاص و افزایش وامهای بلندمدت با اقساط کم‌بازده و یا بدون سود برای ایجاد خوداشتغالی، اشتغال خانگی، راه‌اندازی کسب‌وکار و فعالیت تولیدی، پشتیبانی از داراییهای مولد، تهیه مسکن؛ 2. تضمین تسهیلات و اعتبارات و خدمات در چارچوب ساختارهای تعاونی و اتحادیه به‌منظور کاهش هزینه‌ها و افزایش بهره‌وری سرمایه و فراهم‌سازی امکان اشتغال؛ 3. توجه به نرخ تورم در مستمری و کمکهای اقتصادی به آنها؛ 4. تخفیفهای مالیاتی و بخشودگیهای بیمه‌ای؛ 5. ارائه طرحهای درآمدزایی مانند بازارچه‌های خوداشتغالی و گروههای همیار و حمایت از محصولات تولیدی آنها؛ 6. گسترش فضاهای کارآموزی و کارآفرینی مانند مراکز فنی‌وحرفه‌ای. شاهنده و همکاران (2006)،
مقدس جعفری و همکاران (2006)،
طالب و نجفی اصل (2007)،
قلی‌پور و رحیمیان (2011)،
ناصری و سالارزهی (2012)،
اله‌یاری و اسدی (2015)،
توفیقیان‌فر و همکاران (2016)،
راغفر و سلیمانی (2016)،
افشانی و فاتحی (2016)،
زارعان و همکاران (2018)،
اکبری ترکمانی و همکاران (2018).
 
 
 
 
 
 
اجتماعی
1. حمایت از تشکیل سازمانهای مردم‌نهاد و شبکه‌های اجتماعی؛ 2. برنامه‌ریزی و اقدام در جهت زمینه‌سازی برای حضور اجتماعی مؤثر و مشارکت فعالانه این زنان در اجتماع در قالبهایی همچون تعاونیها، گروههای همیار، کارگاهها و مراکز اشتغال و مهارت‌آموزی با برنامه‌های جمعی جانبی و جلسات بحث مشترک؛ 3. سازماندهی بیمه‌های گوناگون همچون بیمه عمر و بیمه درمانی برای آنها و اعضای خانواده‌شان؛ 4. ایجاد و گسترش سازمانهای غیردولتی، نهادهای مدنی و کانونهای زنان با رویکرد محله‌محور؛ 5. طراحی و تسهیل‌گری پروژه‌های کوچک محلی در زمینه ارتقا ظرفیتهای آنها؛ 6. ایجاد روحیه همدلی به جای نگاه ترحم‌آمیز یا بدبینانه نسبت به آنان و ایجاد مسئولیت همگانی در رفع معضلات آنها؛ 7. عضویت آنها در تعاونیهای غیرهمگن و متشکل از سایر گروههای اجتماعی؛ 8. فراهم کردن شرایطی جهت ادامه تحصیل و یا سوادآموزی آنها؛ 9. مشارکت دادن همه اعضای خانواده مددجو در فرآیند توانمندسازی؛ 10. ایجاد و توسعه مراکز فرهنگی، اجتماعی و ورزشی ویژه زنان سرپرست خانوار کاظمی (2007)،
شریفی و همکاران (2010)، کیمیایی (2011)،
ناصری و سالارزهی (2012)،
براری و همکاران (2012)،
فرج‌پور و همکاران (2015)، توفیقیان‌فر و همکاران (2016)، افشانی و فاتحی (2016)،
مهاجری امیری و همکاران (2016)،
ترابی مؤمن و همکاران (2017)، کرمانی و همکاران (2017)،
زارعان و همکاران (2018).
 
 
 
 
آموزشی و مشاوره‌ای
1. استعدادیابی زنان بیکار یا جویای کار؛ 2. تهیه و توزیع بسته‌های آموزشی درباره مسائل این زنان؛ 3. برگزاری دوره‌های آموزشی، جلسات گروهی، سمینارها، کارگاهها و همایشها با حضور زنان سرپرست خانوار و مددکاران اجتماعی؛ 4. حضور مددکاران اجتماعی در مراکزی مانند کلینیکهای مددکاری اجتماعی و مشاوره، سازمانها و نهادهای مربوطه، سمنها، خیریه‌ها؛ 5. برگزاری نشستهای تخصصی به منظور ارائه راهکارهایی در جهت افزایش خودکارآمدی حرفه‌ای و جهت‌گیری آینده؛ 6. ارائه تسهیلات آموزشی و مشاوره‌ای در سطح نواحی و محلات در جهت کاهش آسیبهای مرتبط با این زنان؛ 7. ارائه و اجرای آموزشهای آگاه‌سازی، آموزش مهارتهای زندگی، مهارتهای حرفه‌ای و شغلی، کارآفرینی و اشتغال خانگی؛ 8. ارائه خدمات آموزشی، تربیتی و مشاوره ویژه فرزندان زنان سرپرست خانوار؛ 9. برپایی جشنواره‌های ویژه جهت تمجید از زحمات زنان سرپرست خانوار فعال و کارآفرین. طباطبایی یحیی‌آبادی و حسینیان (2005)،
ناصری و سالارزهی (2012)،
اله‌یاری و اسدی (2015)،
علیجانی و همکاران (2016)،
توفیقیان‌فر و همکاران (2016)،
افشانی و فاتحی (2016)،
مهاجری امیری و همکاران (2016)،
کریمی وکیل و همکاران (2017)،
طالبی‌فرد و عابدینی (2017)،
ترابی مؤمن و همکاران (2017)
رضاییان و همکاران (2018)
اکبری ترکمانی و همکاران (2018).
 
بحث
در مقاله حاضر 32 مقاله مرتبط با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران در بازه زمانی 1384 تا 1397 بررسی شدند. ازنظر توزیع جغرافیایی، بیش از نیمی از مقالات در سطح شهرستانها و استانهای کشور (به جز تهران) انجام شده‌اند و بیش از 93 درصد مقالات در سطح شهری صورت گرفته‌اند. ازنظر زمینه پژوهشی، 37.5 درصد مقالات میان‌رشته‌ای بوده‌اند. با وجود استفاده از نظریه‌های متعددی در این مقالات، فراوانی نظریه‌های سارا لانگه و نایلا کبیر درزمینه توانمندسازی بیش از سایر نظریه‌ها بوده است. ازنظر رویکرد روشی نیز بیشترین تعداد مقالات مختص به رویکرد کمی بوده است. اکثر مقالات مورد مطالعه زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) و سازمان بهزیستی را بررسی کرده‌اند. در این مقالات متغیرها و عوامل متفاوتی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند که علاوه بر عوامل زمینه‌ای (سن، تحصیلات، بُعد خانوار، مدت سرپرستی، وضعیت تأهل) می‌توان عوامل عمده و مهم بررسی‌شده را در سه گروه (اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی، فردی-روانشناختی) دسته‌بندی و خلاصه کرد.
با بررسی مقالات منتشرشده در زمینه زنان سرپرست خانوار در ایران می‌توان به کاستیهای این مقالات اشاره کرد:
  1. تعداد مقالات تجربی در این زمینه اگرچه کم نبوده است، اما ناکافی بوده و عمدتاً حول محور چند متغیر معدود صورت گرفته‌اند. درواقع، لازم است که در بررسی این پدیده چندوجهی، عوامل و متغیرهای بیشتری مدنظر قرار گیرد و نگاهی کل‌نگر و جامع به این پدیده بشود.
  2. توانمندسازی زنان سرپرست خانوار اساساً پدیده‌ای است که به مطالعات میان‌رشته‌ای نیاز دارد. درحالی‌که تنها یک‌سوم این مقالات رویکردی میان‌رشته‌ای اتخاذ کرده‌اند و این مقالات نیز عمدتاً در بررسی میان‌رشته‌ای پدیده موفق نبوده‌اند و به رشته‌ای خاص گرایش پیدا کرده‌اند.
  3. روشهای کمی، به‌ویژه پیمایش، در اکثر این مقالات غالب‌اند. نظر به اینکه، اساساً زنان سرپرست خانوار همچون کنشگرانی که در حاشیه جامعه زندگی می‌کنند و رنجهای ناگفته بسیار در زندگیشان دارند، با استفاده از روشهای کیفی بهتر می‌توان تجربه زیسته آنها را فهمید و مسائل و دشواریهایشان را مطالعه کرد. این در حالی است که چند مقاله‌ای هم که به روش کیفی انجام شده‌اند بیشتر به عوامل بیرونی توانمندساز توجه کرده‌اند تا به عدم توانمندیهای درونی آنها که می‌بایست شناسایی شوند. لازمه فهم زندگی این زنان، توصیف فربه و تفسیر دقیق تجارب زیسته آنهاست.
  4. در اکثر این مقالات نوع سرپرستی این زنان و وضعیت زناشویی و روابط عاطفی و جنسی آنها دقیقاً توضیح داده نشده است و وضعیت تأهل آنها نیز دقیق و روشن ذکر نشده است. به‌عنوان نمونه، دقیقاً مشخص نشده که غیرمطلقه‌ها متأهل هستند یا مجرد؟ و اینکه وضعیت داشتن فرزند نزد آنها به چه شکل است؟ روابط آنها با شوهرانشان چگونه است؟ خلأهای عاطفی و جنسی آنها چگونه رفع می‌شود؟
  5. اساساً تمرکز این مقالات بر زنان سرپرست خانوار مطلقه، بیوه یا متأهل بوده و به زنان خودسرپرست و زنان سرپرست خانواری که هرگز ازدواج نکرده‌اند توجه کافی نشده است.
  6. در این مقالات توانمندسازی و رفاه این زنان در بستر فرهنگی نادیده انگاشته شده است. به‌نحوی‌که به نقش عناصر فرهنگی مانند دین، سنتها و آداب‌ورسوم فرهنگی، کلیشه‌ها و موانع فرهنگی در توانمندسازی این زنان، جز در مواردی، توجهی نشده است. توجه به نقش فرهنگ، به‌ویژه فرهنگ مردسالار و پدرسالار، ازاین‌جهت اهمیت دارد که «نظام فرهنگی جامعه عملاً در جهت اعمال تبعیضاتی علیه زنان سازمان یافته است و آنها را از بسیاری از موقعیت‌ها در جامعه محروم کرده و موجب می‌شود که زنان به زمینه‌های کمتر مهم و حاشیه‌ای جامعه سوق داده شوند و از فعالیت ارتباطی آنها در جامعه کاسته شود» (براری و همکاران، 2012).
  7. این مقالات توانمندسازی را با توجه به نوع وضعیت اقتصادی-اجتماعی زنان سرپرست خانوار موردتوجه قرار نداده‌اند و عمدتاً با یکسان فرض کردن آنها، به تعمیمهای کلی دست یافته‌اند که اگرچه در موارد بسیاری صدق می‌کند ولی همه این زنان را در برنمی‌گیرد.
  8. در این مقالات به زنان سرپرست روستایی بسیار کمتر توجه شده. ازآنجاکه زنان روستایی با مسائل و مشکلات بسیاری روبه‌رو هستند، لازم است که بررسی زنان سرپرست روستایی توجه بیشتری بشود. به‌ویژه اینکه «نقش زنان سرپرست خانوار روستایی در توسعه نیز نادیده گرفته شده است» (زارعان و همکاران، 2018).
  9. این مقالات توجه بسیار اندکی به توانمندیها، ظرفیتها و مسائل فرزندان و اعضای خانواده زنان سرپرست خانوار داشته‌اند. این در حالی است که مسائل آنها، بخشی از مسائل زنان سرپرست خانوار نیز محسوب می‌شود.
  10. این مقالات به بررسی زنانی که تحت پوشش نهادهای حمایتی نیستند، جز در یک مقاله، نپرداخته‌اند. درواقع، یکی از دلایل اصلی نادیده گرفتن زنانی که تحت پوشش نیستند این است که اکثر آنها اگرچه عملاً سرپرست خانوار هستند، امّا به‌طور رسمی و قانونی سرپرست خانوار محسوب نمی‌شوند.
  11. اگرچه کثرت نظریه‌های مطرح‌شده در این مقالات مناسب و مفید بوده و موجب تظارب آرا می‌شود، اما به‌کارگیری این نظریه‌ها عمدتاً فاقد استفاده میان‌رشته‌ای و ترکیبی بوده است.
  12. اکثر این مقالات نگاهی کلیشه‌ای به فرآیند توانمندسازی داشته‌اند و زنان موردبررسی را در وضعیتی کاملاً منفعل فرض کرده‌اند. درحالی‌که لازم است تلاش و فعالیتهای آنها در فرآیند توانمندی و دستیابی به رفاهِ مطلوب‌تر را نیز بررسی کنند. درواقع، «به آنها به‌عنوان افرادی فعال نگریسته شود که باید در فرایند فقرزدایی شرکت داده شوند، نه به‌منزله افراد غیرفعالی که فقط باید منتظر کمکهای نقدی و غیرنقدی دولت باشند» (راغفر و سلیمانی، 2016).
 
پیشنهاد یک مدل مفهومی
با توجه به یافته‌های به‌دست‌آمده و بررسی آنها می‌توان گفت لازمه پژوهش در باب توانمندی و توانمندسازی زنان سرپرست خانوار توجه به ابعاد مختلف فرآیند توانمندسازی است. عوامل تأثیرگذار بر توانمندی زنان سرپرست خانوار را می‌توان در ابعاد سه‌گانه (اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و فردی-روانشناختی) دسته‌بندی کرد. درنتیجه، می‌توان مدلی مفهومی را پیشنهاد کرد که در آن فرآیند توانمندسازی زنان سرپرست خانوار به‌گونه‌ای چرخه‌ای و چندبُعدی و میان‌رشته‌ای بررسی و مطالعه شود (به مدل (1) نگاه کنید). پیشنهاد این مدل مفهومی تلاشی است در به‌کارگیری یک دیدگاه کل‌نگر و یکپارچه در بررسی توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران.
 شکل (1) مدل چندبُعدی توانمندسازی زنان سرپرست خانوار
چرخه‌ای بودن فرآیند توانمندسازی به این معناست که در آن عوامل و ابعاد مختلف اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و فردی-روانشناختی متقابلاً بر هم اثرگذارند و چگونگی توانمندسازی زنان سرپرست خانوار را تعیین می‌کنند. همچنین در این فرآیند، سطح توانمندی این زنان بر وضعیت اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و فردی-روانشناختی اثرگذار است. درواقع عوامل مذکور یکدیگر را تقویت و تشدید می‌کنند. در این مدل، روابط بین عوامل و متغیرها نه خطی بلکه چرخه‌ای است.
لازم به ذکر است که در این مدل مفهومی، مفاهیم عمدتاً با هم همپوشانی دارند و عمدتاً بین متغیرهای مستقل مؤثر بر توانمندسازی همبستگی وجود دارد. بنابراین، تقویت یکی از عوامل به تقویت دیگر عوامل می‌انجامد. به‌عبارتی‌دیگر، معیارهای توانمندسازی رابطه‌ای تنگاتنک و مرتبط با یکدیگر دارند. افزون بر این، «توجه صرف اقتصادی در یک مدل رفاهی، افراد تحت پوشش را به مصرف‌زدگی و فقر اجتماعی و فرهنگی بیش‌تر مبتلا خواهد کرد» (کیمیائی، 2011). آنچه در توانمندسازی پس از مرحله رفاه اهمیت دارد، دسترسی به منابع توسعه مانند تحصیلات بالا و آموزش مهارت حرفه‌ای است که موقعیتهای مناسبی برای شغلهای با مهارت و در نتیجه درآمدساز برای آنها ایجاد و زمینههای توسعه و پیشرفت اجتماعی و اقتصادی برای آنها میسر می‌سازد (براری و همکاران، 2012). همچنین، مشارکت دادن آنها در تحلیل مسئله و یافتن راه‌حل مداخله‌ای منجر به توانمندسازی این زنان می‌شوند (شاهنده و همکاران، 2006).
چندبُعدی بودن مدل مفهومی مذکور، مطالعه میان‌رشته‌ای برای شناخت بهتر این فرآیند را نیز ضروری می‌کند. همچنین، این مدل مفهومی علاوه بر کاربردی که می‌تواند در پژوهشهای مرتبط داشته باشد می‌تواند در یافتن راهکارهای سیاستگذارانه نیز به کار آید. زیرا اساساً راهکارها از دل شناخت عوامل به دست می‌آیند. این موضوع ازاین‌جهت اهمیت دارد که طبق بررسیهای انجام‌شده، «خدمات ارائه‌شده در قالب برنامه‌های حمایتی نقش قابل‌توجهی در افزایش خوداتکایی اکثر زنان سرپرست خانوار نداشته و در اکثر موارد، این خدمات به استقلال و رهایی خانوارهای زن‌سرپرست از نیازمندی منتهی نشده است... همچنین خدمات آموزشی کمیته امداد نقشی چندانی در بهبود وضعیت و توانمندی اقتصادی این زنان نداشته است و خدمات ارائه‌شده با توانمندی اجتماعی زنان ارتباط چندانی برقرار نساخته‌اند» (شکوری، 2008). به‌علاوه، برنامه‌های توسعه اقدام مؤثری برای افزایش عاملیت زنان در زمینه دسترسی به منابع و حضور در شبکه‌های اجتماعی و بازار نداشته و فقط به حمایتهای اندک مالی و تا حدودی حمایتهای اجتماعی بسنده کرده‌اند. سیاستهای برنامه‌های چهارم، پنجم و ششم توسعه نتوانسته‌اند به کاهش فقر و بهبود زندگی این زنان در درازمدت منجر شوند. این برنامه‌ها زنان را همچنان به‌عنوان دریافت‌کنندگان منفعل کمکهای رفاهی می‌پندارند و نقش‌آفرینی و عاملیت زنان در توسعه را نادیده می‌انگارند. سیاستهای برنامه‌های توسعه به حمایتهای مالی اندک و بیمه‌های اجتماعی بسنده کرده و نگاهی کلان در جهت آموزش، دسترسی به بازار و داراییهای مولد ندارند (زارعان و همکاران، 2018). از سوی دیگر، سازمانهای مردم‌نهاد نیز در زمینه عدم وابستگی و ایجاد خوداتکایی در زنان سرپرست خانوار ناموفق عمل کرده‌اند (براری و همکاران، 2012). درنتیجه، توجه به چندبُعدی بودن فرآیند توانمندسازی زنان سرپرست خانوار نه‌تنها در پژوهشها بلکه در سیاستگذاریها نیز ضرورت می‌یابد.
 
ملاحظات اخلاقی
مشارکت نویسندگان
نویسندگان مشارکت مؤثر در این مقاله داشته‌اند.
منابع مالی
هیچ‌گونه حمایت مالی برای انتشار این مقاله از هیچ نهاد و یا سازمانی دریافت نشده است.
تعارض منافع
در انجام مطالعه حاضر نویسندگان هیچ‌گونه تضاد منافعی نداشته‌اند.
  • از اصول اخلاق پژوهش
در این مقاله علاوه بر رعایت اصول اخلاق حرفه‌ای، همه حقوق مرتبط با منابع مورد استناد رعایت شده و منابع با دقت ذکر شده‌اند.

1. Empowerment
1. Sara Longwe
2. Lynn Bennett
3. Amartya Sen
4. David Fetterman
5. Naila Kabeer
1. Systematic Review
2. Grant & Booth
[10] Robinson & Lowe
[11] Armstrong & et al.
[12] Booth
[13] https://www.sid.ir/fa/journal
[14] https://www.noormags.ir
[15] http://www.magiran.com
[16] http://ensani.ir/fa
نوع مطالعه: مروری 2 | موضوع مقاله: زنان
دریافت: 1398/5/24 | پذیرش: 1399/7/1 | انتشار: 1400/2/27

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه رفاه اجتماعی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Social Welfare Quarterly

Designed & Developed by : Yektaweb