مقدمه
ازدواج و اشکال خانواده از جمله مسائلی است که در اکثر جوامع تحت تأثیر تغییرات و وضعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و سایر شرایط حاکم بر جامعه قرار دارد ( آلندورف و تورننتون[1]، 2015). یکی از انواع ازدواجها، که در گفتمان اسلامی مطرح و اما چالشبرانگیز است، ازدواج موقت (مدتدار) است (کلانتری و همکاران، 2014). این نوع ازدواج از مختصات قوانین خانواده در ایران است و در قوانین سایر کشورها وجود ندارد و از دیدگاه مذهب جعفری که مذهب رسمی کشور ما به شمار میآید و طبق قوانین خاص خود که توسط علمای دینی برای آن تعیین شدهاست، صورت میگیرد (محقق داماد، 2017).
با وجود شواهدی غیررسمی مبنی بر افزایش ازدواج موقت در جامعه ایران در سالهای اخیر، آمار و اطلاعات دقیقی پیرامون تعداد این ازدواجها در دسترس نیست. در واقع از آنجایی که ازدواج موقت در بیشتر مواقع به صورت غیررسمی صورت گرفته و در مدارک هویتی (شناسنامه)، ثبت نمیشود، اطلاعات مناسب و دقیقی از شیوع و بروز آن در کشور در دسترس نیست. با اینحال با توجه به منابع غیررسمی به نظر میرسد که این پدیده روند فزایندهای دارد.
پنهان و تابو ماندن این سبک از ازدواج میتواند تأثیرات مختلفی بر سلامت این نوع از خانوادهها و بهویژه زنان داشته باشد. درواقع جنبههای مختلف سلامت زنان اعم از جسمی، روانی و اجتماعی میتواند به شدت تحت تأثیر این نوع از ازدواج قرار گیرد (رافعی، 2004). با بررسی مطالعات اندکی که در این حوزه صورت گرفته است، عدم استفاده از آموزشهای جنسی رسمی و احتمال بالای انتقال ویروس ایدز و بروز بیماریهای مقاربتی، احتمال بالای بارداری سقط و عوارض آن، تجربه خشونت جنسی، پدیده مادران تنها[2]، از جمله مشکلاتی است که به نظر میرسد در این گروه از زنان شایعتر باشد (پریشی، 2010).
علاوه بر این در حوزه اجتماعی نیز زنانی که اقدام به ازدواج موقت میکنند ممکن است دچار مشکلاتی شوند:
از جمله مشکلات قانونی و اجتماعی ناشی از به دنیا آمدن فرزندان احتمالی، مشکلات عاطفی ناشی از ازدواجهای متعدد و کوتاهمدت، نگرش منفی جامعه نسبت به زنانی که به صورت موقت ازدواج میکنند، خوردن برچسب صیغهای و بروز مشکلات عدیده در روابط اجتماعی نیز از جمله موضوعاتی است که اهمیت مطالعات مختلف بهویژه مطالعات مددکاری اجتماعی را بیشازپیش پررنگتر خواهد کرد(صادقی و همکاران، 2007).
به نظر میرسد مطالعات انجام شده درحوزه ازدواج موقت زنان محدود بوده است و همچنین دراین مطالعات تجربیات و درک مستقیم این گروه از زنان از ازدواج موقت، که مهمترین منبع برای دسترسی به اطلاعات صحیح در خصوص تجربه این نوع ازدواج میباشد، کمتر مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفته است.
یکی از گروههای تخصصی که در این راستا میتواند به آسیبشناسی این نوع از ازدواج و استخراج تجارب مستقیم زنان دارای ازدواج موقت کمک کند، مددکاران اجتماعی هستند (ترابی مومن و همکاران، 2018). در گام نخست با توجه به کمبود دانش موجود در این زمینه، به نظر میرسد که بهتر است تمرکز مطالعات مددکاران اجتماعی بر کشف تجربیات مستقیم این افراد باشد تا بتوان با داشتن درک درستی از وضعیت و شرایط زندگی آنها، زمینههای لازم برای ارتقاء سلامت این افراد و همچنین کاهش پیامدها و مشکلات احتمالی منتج از آن فراهم شود.
ادبیات تحقیق
لازم به ذکر است که در خصوص پیشینه و تاریخچه از دواج موقت در منابع موجود، تفاسیر متفاوت و متعددی بیان شده و همین امر دسترسی به اجماع نظر واحد در این زمینه را دشوار ساخته است، با این وجود بر اساس مطالعات انجام شده توسط محقق در این زمینه، جمعبندی زیر ارائه میشود.
بهطور خلاصه با توجه به گزارشهای موجود، متعه یا همان ازدواج موقت در دوران جاهلیت پیش از ظهور اسلام نیز رواج داشته و خاص دین اسلام نبوده است. بنابراین ازدواج موقت ازجمله ازدواجهای مرسوم در عربستان بوده و سپس در اسلام نیز با در نظر گرفتن شروط و قیودی در آن مورد تأیید و پذیرش قرار گرفته است (منتظریمقدم، 2006). همچنین در مورد تداوم مشروعیت ازدواج موقت در دین اسلام، میان فقهای شیعه امامیه و اهل تسنن اختلاف نظر وجود دارد، اهل تسنن قائل به این امر هستند که ازدواج موقت تا زمان خلیفه دوم در میان مسلمانان رایج بوده اما از زمانی که وی آن را نهی کرد و پس ازآن اهل سنت هم رأی به تحریم ازدواج موقت دادند، درحالیکه امامیه با استناد به روایات و آیه 24 سوره نساء در قرآن نظر اهل تسنن را رد میکند.
همچنین پژوهشگران امروزی طبقهبندیهای متفاوتی از انواع ازدواج در دین زرتشتی داشتهاند، اما بهطورکلی و بنابر روایتی در ایران باستان بهجز ازدواج پادشاه زنی که در واقع همان ازدواج دائم و مرسوم بوده است، سه نوع ازدواج موقت که عبارتند از چگری، ایوگین و ستوری رواج داشته است، کارکرد آشکار هر سه نوع ازدواج یاد شده صرفا به دنیا آوردن پسر یا به عبارتی دیگر تولید مثل بوده است (مقدم، 2019).
ازدواج موقت که به نامهای «نکاح موقت» «متعه» یا به تعبیر عامه به «صیغه» معروف است عبارت ازآن است که مردی با زنی که ازدواج با وی مانع شرعی نداشته باشد به مدت معین و مهریه معین ازدواج کند و به مجرد تمام شدن مدت معین، زن و مرد از همدیگر جدا میشوند بدون آنکه احتیاج به طلاق داشته باشند (طاهری، 2014).
همچنین برخی از نظریات وجود دارند که میتوان به ازدواج موقت ارتباط داد، از جمله میتوان به نظریههای کنش متقابل، مارکسیستی، مبادله اجتماعی، فمنیستی، دیدگاه اسلامی اشاره کرد، در این قسمت با توجه به هدف پژوهش به بررسی چند نمونه از این نظریهها پرداخته میشود.
برخی نظریهپردازان کنش معتقدند که کنشهای اجتماعی تحت تأثیر چهار خرده نظام دینی، حقوقی، اقتصادی و سیاسی عمل میکنند و بر یکدیگر تأثیر میگذارند، باتوجه به مفهوم کنش میتوان گفت که اقدام به کنش ازدواج موقت توسط افراد اگرچه تحت تأثیر خرده نظامهای مذکور شکل میگیرد و ارادی است، با اینحال وجه ارادی آن خارج از چارچوب نظام اجتماعی قرار نمیگیرد، یعنی زنان و مردانی که تصمیم به ازدواج موقت میگیرند در این تصمیم از نهادهای دینی، حقوقی و اقتصادی متأثر خواهند بود، بنابراین کنش ازدواج موقت مطابق با آنچه در نظریه کنش مطرح میشود کنش داوطلبانه اما در قالب اجتماعی است (کلانتری و همکاران، 2015).
همچنین در بررسی پدیده ازدواج موقت با توجه به نظریه مارکسیستی و فمنیستی که متوجه شرایط سرمایهداری و تبیین نابرابریها و بهرهکشیهای اجتماعی و اقتصادی است، میتوان ازدواج موقت را با دیدگاه انتقادی مورد تبیین قرار داد و اینگونه استنباط کرد که این نوع ازدواج به نوعی نتیجه نوعی ساختار نابرابر اجتماعی و اقتصادی در دسترسی زنان به منابع قدرت در جامعه میباشد (بربروگلو[3]، 2019).
همچنین میتوان مفروض داشت که بر اساس نظریه مبادله ازدواج موقت میتواند پاداشها و امتیازهای مختلفی برای هر دو جنس البته به نسبتهای متفاوت فراهم کند و از طرفی دیگر عوامل مختلف ازجمله شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه میتواند ارزش این پاداشها را تحت تأثیر قرار دهد. درواقع باتوجه به نطریه مبادله تمایل و عدم تمایل افراد یا به عبارتی نگرش مثبت یا منفی آنان نسبت به ازدواج موقت تابعی است از ارزش و پاداشی که این رفتار اجتماعی میتواند برای آنها فراهم کند (حائری، 2014).
از حیث تجربی نیز، بهطورکلی براساس مرور متون علاوه بر مطالعات فقهی وحقوقی در ازدواج موقت، تاکنون دو دسته از مطالعات به بررسی ازدواج موقت پرداختهاند، دسته اول شامل بخش زیادی از مطالعات در زمینه ازدواج موقت میباشد که به بررسی نگرش گروههای جمعیتی و سنی مختلف بهویژه جوانان، در خصوص ازدواج موقت پرداختهاست. بهعنوان مثال، صادقی و همکاران درسال 1386 در پژوهش خود، با عنوان واکاوی مسئله ازدواج و اعتبارسنجی یک راه حل به بررسی نگرش جوانان مجرد درمورد ازدواج موقت و ابعاد و جهات آسیبزای آن پرداختهاند، این مطالعه با تحلیل دادههای مربوط به 6100 جوان مجرد 15 تا 29 سال، دریافت که ازدواج موقت بهعنوان راه حل مسئله از اعتبار و مقبولیت اجتماعی برخوردار نیست و با مخالفت شدید ارزشی جوانان همراه میباشد.
بهرغم قبول اهمیت غیر قابل انکاراین پژوهشها بهنظر میرسد در این مطالعات تجربه مستقیم زنان دارای ازدواج موقت بهطور ویژه و بهعنوان محور مطالعه این موضوع مورد توجه قرار نگرفته است.
با اینحال تعداد اندکی از مطالعات دسته دوم با توجه و تمرکز بیشتری در حوزه این زنان وارد شدهاند، بهعنواننمونه زاهد و خیریخامنه در سال 1390 در تحقیق خود که با روش توصیفی انجام شده است به سنجش نگرش زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد شهر شیراز به ازدواج موقت پرداختهاند و دریافتند که سن زن، علت قبولی سرپرستی، نیازهای اقتصادی، نیازهای امنیتی، نیازهای جنسی و فرهنگی، تعداد فرزندان، مستمری دریافتی از کمیته امداد، امکانات رفاهی و تحصیلات زن با نگرش زن به ازدواج موقت در ارتباط هستند.
همچنین مطالعه دیگری، با عنوان مقایسه سلامت عمومی و بهزیستی روانشناختی زنان سرپرست خانوار با و بدون ازدواج موقت درسال 1393 توسط نجفی و همکاران با روش علی مقایسهای انجام شده است. نتایج این پژوهش نشان داده است که به طور کلی سلامت عمومی و بهزیستی روانشناختی در بین دو گروه تفاوت معناداری دارد و زیرمقیاسهای سلامت عمومی در زنان سرپرست با ازدواج موقت پایینتر از زنان سرپرست بدون ازدواج موقت است و زیرمقیاسهای بهزیستی روانشناختی در زنان سرپرست با ازدواج موقت بیشتر از زنانی است که ازدواج موقت نکردهاند و فقط زیرمقیاس «خودمختاری» در بهزیستی روانشناختی درهر دو گروه تقریباً در یک سطح آماری قرار دارند.
در مطالعات فوق نیز تفاوتهای قابل توجهی از نظر نوع مطالعه و روش گردآوری دادهها و همچنین اهداف مورد نظر محقق با پژوهش حاضر مشاهده میشود. لذا نیاز به انجام پژوهش حاضر به منظور ارزیابی وضعیت این گروه از زنان و استفاده از نتایج پژوهش در انجام مداخلات مناسب مددکاری اجتماعی برای کاهش مسائل و مشکلات و ارتقاء سلامت فردی، خانوادگی و اجتماعی زنان دارای تجربه ازدواج موقت ضروری به نظر رسید.
روش
رویکرد تحقیق: پژوهش پیش روی از نوع مطالعات کیفی بوده و با روش تحلیل محتوای عرفی انجام گرفته است، برخلاف تحقیقات از نوع کمی که بر مبنای فلسفی پوزیتیویسم و عینیگرایی قرار دارند و به دنبال ارزیابی و تحلیل روابط علی بین پدیدهها از طریق ابزار و براساس تئوریها و قوانین علمی از پیش تعیین شده هستند، تحقیق کیفی متمرکز بر تفسیر و معنا و مطالعه واقعیتهای پویا از طریق یک دیدگاه کلنگر به پدیدههای هستی با توجه به محیط و زمینه و ارزشها و تجارب و ادراکات روزمره و شرح حال افراد بنا شده است و محقق جزء اصلی تحقیق و مفسر دادهها است. درواقع تحقیق کیفی شکلی از پژوهش اجتماعی است که انسان را در محیط و زمینه با تمام پیچیدگیهایش مورد توجه قرار میدهد (مایرینگ[4]، 2014). از نظر دنزین و لینکلن، محققان کیفی بر طبیعت ساختارمند اجتماعی واقعیت، ارتباط نزدیک بین پژوهشگر و موضوع پژوهش و عوامل موقعیتی که پژوهش را شکل میدهد، تأکید دارند (مهرداد، اسکویی و سیدفاطمی، 2017). هدف از پژوهش حاضر نیز مطالعه پدیده ازدواج موقت با توجه به تجربه و ادراک مستقیم زنان درگیر با این ازدواج و بهدست آوردن شناخت و دانش و معرفت از طریق استخراج معنای این محتوا است، درواقع به علت نبودن اطلاعات دقیق، عمیق و مورد اطمینان در زمینه شرایط واقعی و مشکلات و چگونگی زندگی زنان دارای سابقه ازدواج موقت، لزوم توجه و کشف تجربیات مستقیم این گروه از زنان و دسترسی به اطلاعات غنی و همهجانبه به منظور تدوین برنامههای کمکی تخصصی و کاهش آسیب در این زمینه از طریق انجام روش کیفی، دارای اولویت بیشتری است.
مشارکتکنندگان:
شامل 15 نفر از زنان دارای سابقه ازدواج موقت در شهر قم بودند، که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند که دارای تجربه کافی و مرتبط و تمایل به شرکت در این مطالعه را داشتند انتخاب شدند، این نمونهگیری تا زمانی ادامه یافت که افزایش اطلاعات و مفاهیم و تنوعهای جدید به دست نیامد و محقق اطمینان کسب کرد که به اشباع در دادهها دست یافته است.
محیط پژوهش:
محیط پژوهش شهر قم بوده و محل مصاحبهها نیز بنابر احساس راحتی و رضایت مشارکتکنندگان درمکانهای مختلفی تعیین شد.
جمعآوری دادهها:
برایجمعآوری دادهها از روش مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته[5] استفاده شد، قبل از مصاحبه با زنانی که معیار ورود به مطالعه و همچنین تمایل به مصاحبه را داشتند در زمینه موضوع مصاحبه، زمان و مکان آن هماهنگی لازم انجام شد. راهنمای پرسشهای مصاحبه با توجه به ادبیات تحقیق و با در نظر گرفتن اهداف آن توسط محقق و با راهنمایی اساتید، طراحی و به اجرا درآمد. همچنین قبل از شروع مصاحبه، برقراری رابطه مناسب و سعی در جلب اعتماد مشارکت کننده، زمینه را برای مصاحبه بهتر و راحتتر آماده میکرد، سپس مصاحبه با معرفی محقق و بیان اهداف تحقیق و همچنین اخذ رضایت آگاهانه از مشارکتکنندگان با سؤالات کلی و باز آغاز میشد و در ادامه مصاحبه نیز محقق با پرسش سؤالاتی دیگر بر اساس راهنمای مصاحبه و پاسخ مشارکتکنندگان برای دستیابی به اهداف پژوهش و بررسی عمیقتر آن جهت میداد. لازم به ذکر است که در طول مصاحبه، مکالمات با اجازه و میل مشارکت کنندگان به منظور بررسی دقیق اطلاعات ضبط گردید.
تحلیل دادهها:
بر اساس اصول کدگذاری روش تحلیل محتوا، در این مطالعه ابتدا محتوای مصاحبههای ضبط شده پیاده سازی شد و پس از آن متن جهت تحلیل و انجام کدگذاری اولیه آماده شد. در مرحله بعد بازخوانی کدهای استخراج شده و مقایسه کدهای مشابه و متفاوت با یکدیگر منجر به تشکیل زیرطبقات و پس از آن بر اساس تشابه و ارتباط زیرطبقات، طبقات اصلی تشکیل شدند و در نهایت مفهوم اصلی استخراج شد.
کیفیت تحقیق:
در این پژوهش محقق با درگیری مداوم با دادهها، حداکثر تنوع در انتخاب مشارکتکنندگان، همچنین بررسی دادهها توسط اساتید و تیم پژوهش قابلیت اعتبار دادهها را تقویت کرد همچنین استفاده از نمونهگیری مبتی بر هدف و ارائه روند انجام مصاحبهها، پرسشها و کدگذاریها و طبقهبندی آنها در جلسات با متخصصین فرصتی فراهم کرد تا محقق بر قابلیت انتقال یافتههای پژوهش بیفزاید، برای اطمینان محقق چند نمونه از مصاحبهها و کدگذاریهای انجام شده را در اختیار تیم پژوهش قرار داد تا مورد تحلیل و بازبینی قرار گیرد. به منظور رعایت اصل تأییدپذیری محقق تلاش کرد تا حد امکان پیشفرضهای خود را در روند جمعآوری و تجزیه و تحلیل دادهها دخالت ندهد.
یافتهها
ویژگیهای جمعیت شناختی مشارکتکنندگان
در این پژوهش با 15 نفر از زنان دارای سابقه ازدواج موقت مصاحبه شد. همچنین در این مرحله جهت غنای دادههای به دست آمده با 4 نفر از مددکاران اجتماعی که در زمینه ارائه خدمات تخصصی و مشاورهای به این گروه از زنان، دارای تجربه تخصصی بودند مصاحبه شد و با انجام 19 مصاحبه دادهها تکراری شدند و اشباع در اطلاعات حاصل شد.
میانگین سنی زنان دارای تجربه ازدواج موقت 2/36 سال بود. ازمیان کل مشارکتکنندگان 10 نفر از زنان مطلقه یا بیوه بودند و در واقع سابقه ازدواج دائم را داشتند، همچنین 5 نفر از مشارکتکنندگان نیز در دوران تجرد و اولین تجربه از ازدواج، اقدام به ازدواج موقت کردهبودند. دفعات اقدام به ازدواج موقت بین 1 تا 4 مرتبه بین مشارکتکنندگان متغیر بوده و 7 نفر از مشارکتکننندگان در ازدواج موقت خود صاحب فرزند شده بودند. 9 نفر دارای تحصیلات دیپلم و زیر دیپلم و 3 نفر دارای تحصیلات فوق دیپلم، 2نفر لیسانس و 1 نفر هم دارای تحصیلات فوق لیسانس. از نظر شغل ازکل مشارکتکنندگان در مطالعه 4 نفر از زنان خانهدار بودند و سایر مشارکتکنندگان در مشاغل آرایشگری، قالیبافی، خدمات، منشیگری و یک مورد حسابداری مشغول بودهاند.
یافتههای این پژوهش پس از تحلیل دادهها و کدگذاری در 4 طبقه اصلی شامل 1) مؤلفههای فردی،2) عوامل خانوادگی، 3) محیط اجتماعی آسیبزا، 4) آسیبهای چندگانه، خلاصه شد. همچنین درونمایه اصلی این پژوهش شامل (حریم ناامن)، از طبقات مذکور به دست آمد. این طبقات به همراه زیر طبقات آندر نمودار (1) نمایش داده شده است.
شکل (1) طبقات و زیرطبقات استخراجشده
مفهوم اصلی
حریم ناامن به منزله درونمایه اصلی در واکاوی تجارب زنان دارای سابقه ازدواج موقت شکل گرفت. بر اساس این درونمایه زنان دارای تجربه ازدواج موقت قبل از اقدام به ازدواج موقت و پس از آن با آسیبها و تجربههایی روبهرو هستند که بیانگر تضعیف حریم زندگی آنهاست. بهطورکلی این گروه از زنان در روابط خانوادگی خود با مجموعهای از آسیبها، محدودیتها و همچنین رفتارهای طرد کننده مواجه شده و درنتیجه احساس امنیت لازم را در محیط زندگی خانوادگی خود، تجربه نمیکنند. از طرفی دیگر این زنان در جامعه و تعاملات اجتماعی خود نیز به علت وضعیت مطلقه بودن و تجرد و بی همسری با انواع مزاحمتها و یا پیشنهادات جنسی و ازدواج موقت، مواجه شده که به نحوی احساس ناامنی را برای این زنان به همراه داشته است، از سوی دیگر اکثریت این زنان به دلیل وضعیت تأهل و همچنین درصورت آشکار شدن تجربه ازدواج موقتشان بهشدت در روابط اجتماعی خود مورد قضاوت، بدبینی و طرد و تبعیضهای مختلف اجتماعی قرار گرفته و همین امر موجب از بین رفتن فرصت برای بهبود شرایط و ایجاد حریم ناامن برای آنان منجر میشود. از سوی دیگر مواجهه این زنان با مشکلات و نیازهای مالی، بحران تنهایی، ناامیدی از ازدواج دائم موجب تقویت احساس ناامنی و نگرانی از آینده حتی با وجود اقدام به ازدواج موقت در این زنان شده است.
همچنین این زنان درطول ازدواج موقت و زندگی با همسر موقت خود نیز با مشکلات مختلفی مواجه شده بودند، از جمله مسائل و محدودیتهای حقوقی و قانونی، مشکلات بارداری و فرزند دار شدن در این نوع ازدواج، عدم تأمین انتطارات و احساس ناکامی و همچنین داشتن احساس امنیت موقت و همزمان دلهره موقتی بودن ازدواج، ازجمله مواردی بود که به نوعی منجر به احساس ناامنی و بلاتکلیفی در این زنان پس ازاقدام به ازدواج موقت شده بود.
- مؤلفههای فردی
یکی از طبقات اصلی که در این پژوهش استخراج شد مؤلفههای فردی میباشد به این معنی که اکثریت مشارکتکنندگان پژوهش در تصمیمگیری به ازدواج موقت شرایطی را مطرح نمودند که نشاندهنده مهمترین زمینههای مؤثر درتصمیمگیری جهت اقدام به ازدواج موقت بوده است. این طبقه از 4 زیر طبقه نیازمالی، نیازعاطفی، ناامیدی از ازدواج دائم، باورهای مذهبی، شکل گرفت.
در این بخش یکی از مفاهیم مهمی که اکثر مصاحبهشوندگان مطرح نمودند مربوط به نیازهای مالی و مشکلات اقتصادی خود بود. به طوریکه این نیاز مالی بهشدت بخشهای مختلف زندگی این زنان را تحت تأثیر قرار داده بود و در نتیجه برخی از این زنان برای تأمین نیازهای مالی خود مجبور به ازدواج موقت شده بودند. یکی از مشارکت کنندکان درخصوص مشکلات مالی مؤثر در ازدواج موقت خود گفت:
«راستشو بخواید من بیشتر بخاطر نیازهای مالی میخواستم صیغه این آقا شم خیلی دنبال زن و شوهری و اینا نبودم خب من حتی نمیتونستم خرج و مخارج بچههامو تأمین کنم گفتم اگه صیغه این مرد شم حداقل تا یه حدی مشکلات مالیم حل میشه» (57 سال، خانه دار، 4 تجربه ازدواج موقت).
همچنین در زمینه رفع نیاز عاطفی برخی مشارکتکنندگان در گفتههای خود به احساس دلتنگی و نیاز به یک همدم و حامی و همچنین شکلگیری وابستگیهای عاطفی از دلایل اقدام به ازدواج موقت خود اشاره نمودند و همچنین تعداد اقلیتی نیز نیاز جنسی و رفع آن را در ازدواج موقت عنوان کردند.
در همین راستا مشارکتکنندهای که تجربه طلاق داشته است نیاز عاطفی خود را جهت ازدواج موقت اینگونه شرح داد:
«یعنی با اینکه من مشکل مالی داشتم ولی بیشتر بخاطر رفع تنهاییم بود که تن به ازدواج موقت دادم خب من میتونستم نیاز مالیم رو تا حدی با کارکردن رفع کنم ولی اینکه یه مردی تو زندگیم باشه که به من توجه کنه و پای حرفام بشینه واقعا نیازداشتم» (34 سال، شاغل، 1 تجربه ازدواج موقت).
یکی از نکات حائز اهمیتی که در اکثر مصاحبهها از سوی مشارکتکنندگان مطرح شد نا امیدی از ازدواج دائم در بین این زنان بود، در واقع عدم وجود گزینه مناسب ازدواج دائم و در برخی ازموارد نیز ترس از شکست مجدد درصورت ازدواج دائم (مجدد) زمینه ورود این زنان به رابطه ازدواج موقت را موجب شده بود، در همین راستا مشارکتکنندهای با تحصیلات لیسانس که اولین تجربهاش از ازدواج، ازدواج موقت بود گفت:
«ترجیحی بر ازدواج موقت بر دائم نداشتم ولی چون موقعیت و گزینه دلخواه برای من فراهم نبود خب همین باعث شده بود که من با این آقا وارد ازدواج موقت بشم یعنی من سال 90 یه چیزی تقریبا حدود 30 سال سن داشتم بعد گفتم من تاحالا که ازدواج نکردم بعد از این هم بعید میدونم که ازدواج کنم حالا یه صیغه موقت بخونیم بین خودمون» (39 سال، شاغل، 1 تجربه ازدواج موقت)
همچنین در این بخش تأثیر باورهای مذهبی در انتخاب ازدواج موقت در گفتههای تمامی مصاحبه شوندگان به روشنی مشهود بود و این باورهای مذهبی به نحوی در تصمیمگیری جهت اقدام به ازدواج موقت زنان مؤثر بوده است.
بهعنوان مثال مشارکتکننده ای با تحصیلات فوق لیسانس که اولین تجربهاش از ازدواج، ازدواج موقت بودهاست گفت:
«ببینید بیشتر باورهای مذهبی من بود که نمیخواستم با کسی دوست باشم و گناه کنم میخواستم برم سمت یه رابطه شرعی بتونم نیازهایی که دارم رو از این طریق رفع کنم» (27 سال، شاغل، 2 تجربه ازدواج موقت).
- عوامل خانوادگی
یکی از طبقات اصلی که در این مطالعه استخراج شد و از اولویت مهمی نیز برخوردار است عوامل خانوادگی است. در واقع بر اساس گفتههای اکثریت مشارکتکنندگان مطالعه وجود عوامل خانوادگی تأثیرات مهمی در زندگی این گروه از زنان داشته و این عوامل به نوعی آنها را به سمت انتخاب سبک زندگی ازدواج موقت سوق داده است. در واقع یکی از مفاهیم مهمی که توسط اکثریت مشارکتکنندگان، در مراحل ابتدایی مصاحبه با صرف قابل توجهی از زمان توصیف میشد بیان تجربیات و مشکلات خانوادگی قبل از اقدام به ازدواج موقت بود که نشان داد نقش عوامل خانوادگی در تصمیمگیری به ازدواج موقت این گروه از زنان از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. این طبقه از 3 زیر طبقه با عناوین، اجبار به ازدواج موقت، نابسامانی خانواده، رفتارهای طردکننده خانواده، پدیدار شد.
یکی از نکات حائز اهمیت در گفتههای برخی از مشارکتکنندگان، مربوط به رفتارهای برخی از خانوادهها در تحت فشار قرار دادن فرد در تصمیمگیری برای ازدواج موقت بود، بهطوریکه برخی از زنان مشارکتکننده در پژوهش و بهویژه زنان مطلقه، تجربه مشترکی از فشار خانواده جهت ازدواج موقت را گزارش کردند.
یکی از مشارکتکنندگان که سابقه ازدواج دائم را نداشت، اولین تجربه خود را از ازدواج اینگونه شرح داد:
«بعد یه مدتکه آواره بودم و جایی رو نداشتم دوباره برگشتم خونه بابام و نامادریم هم هنوز اونجا بود با هر بدبختی که شده بود قرار شد من اونجا زندگی کنم ولی بعد یکی دوماه یه مرد رو آورد تو خونه و گفت یا صیغه این شو یا از خونه برو بیرون و بخاطر بدهی خودش قول منو به این مرد داده بود»(36سال، شاغل،3 تجربه ازدواج موقت).
در زمینه خانوادگی یکی از تجربیات مهم دیگر که اکثریت مشارکتکنندگان مطرح میکردند وجود سابقه ناهنجاری و آشفتگی در تاریخچه زندگی خانوادگی این زنان بود، بهطوریکه تعداد قابل توجهی از آنها تجربه طلاق و ازهم گسیختگی خانوادگی را داشتند و همچنین وجود مشکلات اقتصادی و اجتماعی از ویژگی بارز شرایط خانوادگی زنان مشارکتکننده در پژوهش بود. بهعنوان نمونه مشارکتکنندهای با داشتن 2 بار سابقه طلاق شرایط خانوادگی خود را اینچنین توصیف کرد:
«ازدواج اولم 14 سالگی بود و ازدواج فامیلی بود یعنی چون داداشم زن داداشمو میخواست میگفتن یکی باید بدین یکی باید بگیرید دیگه منم بخاطر همین مجبوری ازدواج کردم و 17 سالگی هم طلاق گرفتم، پدر و مادرمم از هم جدا زندگی میکنند البته طلاق نگرفتن فقط جدا زندگی میکنند بعد 17 سالگی هم رفتم پیش پدرم تا چند ماه همونجا بودم بعد اونجا هم چون پدرم ازدواج کرده بود یعنی ازدواج موقت یه خانومی داشت که صیغهای بود منم چون خیلی اونجا سختم بود دوباره ازدواج کردم اونم با مردی که 19 سال از خودم بزرگتر بود دوباره از اونم تو سن 21 سالگی جدا شدم (نفس عمیق همراه با ناراحتی) » (27 سال، شاغل، 2 تجربه ازدواج موقت)
یافتهها نشان میدهد یکی دیگر از مفاهیم مهمی که درخصوص عوامل خانوادگی زمینهساز ازدواج موقت، توسط اکثریت مشارکتکنندگان این مطالعه مطرح شد مربوط به مجموعهای از رفتارها و باورهای موجود در خانواده آنها بود که موجب رویارویی این زنان با برخی از رفتارهای طردکننده در محیط خانواده و همچنین بروز احساساتی همچون احساس سرباری، احساس تحقیر شدن و بی ارزشی، احساس محدودیت و کنترل شدن در آنها شده بود، نکتهای که در اینجا مطرح میشود تصمیم این زنان به فاصله گرفتن از محیط تحت فشار خانوادگی و قرار گرفتن در مسیر ازدواج موقت بهعنوان تأمین نیازهای سرکوب شده در خانواده است.
بهعنوان نمونه مشارکتکننده زیر احساس خود را از رفتارهای طردکننده خانواده اینگونه شرح داد:
«شاید اگه پدر من صبر می کرد و من باهاش زندگی میکردم شاید یه زن با خدایی میشدم شاید تو زندگیم موفقتر میشدم شاید زیباییمو از دست نمیدادم و یه ازدواج مجدد موفق میکردم پدرم فکر میکرد که چون من طلاق گرفتم به هرزگی کشیده میشم بعد که پدرم فوت کرد برادرام و مادرم از من خواستند که از خونه پدرم جدا بشم میگفتن برو خرجی خودتو از ما جدا کن ما دیگه حوصله بچههاتو نداریم (بغض) که بعدش هم اومدم قم و درگیر ازدواج موقت دومی شدم» (40 سال، شاغل،3 تجربه ازدواج موقت).
- محیط اجتماعی آسیبزا
در این طبقهبندی منظور از محیط اجتماعی آسیبزا مربوط به عوامل مختلف اجتماعی است که عمدتاً در محیط اجتماعی و تعاملات و روابط فراتر از خانواده قرار داشته و موجب شده است زنان مشارکتکننده در پژوهش با احتمال بیشتری در معرض تصمیمگیری به ازدواج موقت قرار گیرند. درواقع اکثریت مصاحبهشوندگان معتقد بودند که این عوامل توانسته بود در اقدام به ازدواج موقت یا تفکر درباره مبادرت به آن در این زنان تأثیرگذار باشد، از طرف دیگر از آنجاییکه ازدواج موقت این زنان با مقبولیت اجتماعی روبهرو نشده بود دوباره نوع دیگری از آسیبها را در تعاملات اجتماعی خود گزارش کردند که موجب تشدید مشکلات این گروه از زنان شده بود. این طبقه شامل 3 زیر طبقه با عناوین تقاضای بالای جنسی، انگ اجتماعی، تبعیض اجتماعی است.
در زمینه وجود تقاضا و پیشنهاد بالای رابطه جنسی و ازدواج موقت در محیط اجتماعی مشارکتکننده دیگری چنین گفت:
«پیشنهاد صیغه تا دلت بخواد داشتم من همین الان ینی بگم انقدی هستن که نگو (انزجار و عصبانیت) ترجیح میدم بسوزمو بسازم ولی این کارو نکنم میگم که انقدر الان هستن دور و اطرافمون تا دلت بخواد من همین الان زنگ بزنم 60 نفر منتطر هستند که جواب بدم یکی با پول یکی بی پول یکی هرجور که بخوای یکی یه ساعته میخواد یکی دوساعته یکی دهساعته حالا یه زن با شرایط خاص هرچقدر هم که بخواد خودشو نگه داره والا انقدر بهش پیشنهاد میشه که اصلاً فکر میکنه ازدواج موقت تو سرنوشتشه و بالاخره باید جواب یکی از این آدمها رو بده». (32 سال، شاغل، 2تجربه ازدواج موقت)
همچنین انگ اجتماعی مفهوم مهم دیگری بود که مصادیق آن در گفتههای اکثریت زنان مشارکتکننده در پژوهش عنوان شد. در واقع این زنان در محیطهای مختلف زندگی اجتماعی خود با انواع رفتارهای منفی از جمله تهمت، نگاهها وگفتارهای طعنهآمیز، بدبینی و شایعه مواجه شده بودند و اعتقاد داشتند که در بیشتر اوقات در روابط اجتماعی خود بهعنوان عامل اصلی هوسرانی مردان و برهمزننده زندگی مشترک افراد متاهل مورد قضاوت و بدبینی سایرین و بهویژه سایر زنان قرار گرفته و طرد شده اند و همین امر موجب افزایش مشکلات و روابط محدود و انزواطلبی این زنان گشته است. در همین زمینه بهعنوان نمونه مشارکتکنندهای که سابقه طلاق داشت، نوع نگاه اطرافیان را نسبت به خود اینگونه شرح داد:
«تو دید مردم اینجوریه که وقتی مطلقه شدی یا بیوه شدی فقط باید بچسبی به زندگیت و اصلاً هم از خونه در نیای و کلا با مرد جماعت هیچ جا نباید برخورد داشته باشی مثلا شاید اگر شوهر داشته باشی و با یه مرد بگو بخند کنی مورد نداشته باشه ولی اگه زن مطلقه زن بیوه یا حتی زن صیغهای این کارو انجام بده میگن ببین امروز میخواد با این باشه فردا بچسبه به اونیکی (عصبانیت) باور کنید این حرفها رو همه رو من خودم شنیدم». (40 سال، شاغل، 1 تجربه ازدواج موقت).
یکی دیگر از زیر طبقههای مربوط به این بخش که توسط اکثریت مشارکتکنندگان پزوهش مطرح شد تبعیض اجتماعی میباشد، بهطوریکه اکثریت مشارکتکنندگان عنوان کردند که درنهادها و سازمانهای مختلف تجربه انواع تبعیض و بی عدالتی را نسبت به حق وحقوق خود و همچنین فرزندانشان که حاصل ازدواج موقت بود داشته اند که درنهایت منجربه بروز مشکلات عدیدهای برای این گروه از زنان شده بود.
مشارکتکنندهای که سابقه 2 بار ازدواج دائم داشت درخصوص پیگیری حقوق فرزندان حاصل از ازدواج موقت خود گفت:
«من یه مدت پیگیر تحت پوشش قرار دادن بچههام بودم بخاطر همین یه مددکار برای بازدید منزل اومده بود خونم بهم میگفت حالا شاید تو بخوای سال دیگه هم دوباره صیغه یکی دیگه بشی و با یه بچه دیگه بیای و بگی بچههام شدن سه تا باورتون نمیشه من هروقت یاد حرفای اون مددکار میفتم انگار دنیا رو سرم خراب میشه (گریه کردن) اینم بخاطر این بود که بچههای من مال ازدواج موقت بود» (27سال، شاغل، 2 بار سابقه ازدواج موقت).
- آسیبهای چندگانه
مشارکتکنندگان پژوهش پس از آنکه اقدام به ازدواج موقت نموده بودند باتوجه به میزان دستیابی به اهداف و تأمین نیازهای مختلف خود در ازدواج موقت وهمچنین مسائل و مشکلات پیش آمده در طی ازدواج موقت خود پیامدها و آسیبهای مختلفی را گزارش کردند. به طوریکه این طبقه از 4 زیر طبقه پدیدار شد.
یکی ازمهمترین دغدغههای مشارکتکنندگان پژوهش وجود چالشهای قانونی موجود درثبت ازدواج موقت و همچنین دریافت حق و حقوق درازدواج موقت مطرح شد که این امر در برخی ازمشارکتکنندگان منجر به بروز مشکلات مختلفی جهت اقدام قاطع قانونی شده بود، در همین راستا مشارکتکننده ای که در طول ازدواج موقت خود دچار بارداری شده بود و با مشکلات قانونی زیادی جهت اثبات بارداری و ثبت ازدواج موقت خود مواجه شده بود درخصوص تضییع حقوق زنانی که اقدام به ازدواج موقت دارند چنین گفت:
«ولی بنظرم اگه یه زن دائم باشه به حق و حقوقش بهتر رسیدگی میکنن تا یک زن صیغهای تنها حق و حقوق زن صیغهای اینه که فقط همون مدتی که با اون مرد رفت و آمد کرده فقط همون مدت دیگه بعدش تموم میشه و میره واقعا از نظر قانونی در حق زنایی امثال من ظلم میشه یا ازدواج موقت نباشه یا اگه هست مثل هر موضوع دیگهای یه قانون درستی براش تعریف کنن چرا اینهمه سکوت و بی توجهی میکنن» (40سال، شاغل، 1 بار تجربه ازدواج موقت).
همچنین برخی از زنان مشارکتکننده در پژوهش در طول ازدواج موقت خود دچار بارداریهای ناخواسته و همچنین در برخی از موارد نیز با تصور اینکه ازدواج موقتشان را تبدیل به ازدواج دائم کند اقدام به بارداری و آوردن فرزند کرده بودند، اما طبق گفتههای این زنان پس از آن با رفتارهای طرد کننده و حتی انکار هویت فرزند متولد شده از سوی همسر موقت و اجبار در سقط جنین خود مواجه شده بودند.
مشارکتکنندهای در خصوص بارداری ناخواسته خود در اولین تجربه خود از ازدواج موقت و همچنین پیامدهای آن چنین گفت:
«دوباره رفتیم شیش ماه عقد کردیم تا اون شیش ماه که تموم بشه من باردار شدم وقتی فهمیدم حاملهام دیگه 4 ماهه بودم نمیدونستم چکارکنم طوری نبود که از شرش هم راحت بشم دیگه هیچی دیگه مجبور شدم نگهش دارم، شوهرم هرجوری که بود میخواست از شر این بچه خلاص بشه حتی بچه منو وقتی 8 ماهم بود ازم میخواست سقط کنم خودش میگفت یه دکتری هست که مجوزش هم باطل شده 5 میلیون تومن میگیره بعد که دیگه دید نمیشه میگفت بچه رو بدیم به یکی هر کی بره دنبال زندگی خودش که اونم نشد حتی یه مدتم مجبور شدم بچه مو تحویل شیرخوارگاه بدم»(37سال، خانه دار، 1 تجربه ازدواج موقت).
نکته قابل توجه در طول مصاحبهها این بود که بسیاری از زنان مشارکتکننده در این پژوهش تجاربی از احساس ناکامی و شکست در تأمین نیازها و خواستههای خود را در طول ازدواج موقت را بیان کردند به طوریکه این احساس ناکامی به علت مشکلاتی همچون رهاشدگی و فریبخوردگی و عدم حمایت از سوی همسرموقت، وابستگیهای عاطفی یکطرفه، احساس بی ارزشی و عدم تأمین نیازها در طول ازدواج موقت به آنها دست داده بود.
بهعنوان مثال مشارکتکننده مطلقهای تجربه خود را ازاحساس طردشدگی و بیارزشی در ازدواج موقت اینگونه شرح داد:
«بعد چند ماه که فهمید من وابستهاش شدم میگفت مامانم میخواد برام زن بگیره هیچی دیگه منم دیدم الکی وابستهاش شدم خلاصه تایه سال باهم موندیم من آخراش فهمیدم که نامزد داشته و به من دروغ میگفته، (مکث) من حس میکنم میخواست بهم حالی کنه که ببین فکر نکن که من با تو که یه زن مطلقه هستی ازدواج میکنم من باید با یه دختر ازدواج کنم وقتی اینجوری حرف میزد خیلی احساس حقارت و بدبختی میکردم»(37 سال، شاغل، 2 تجربه ازدواج موقت).
در ادامه یکی از زیرطبقاتی که از این طبقه استخراج شد مفهوم امنیت موقت بود. به واسطه ازدواج موقت این زنان نوعی از امنیت پیدا کرده بودند و این خوشحالی را داشتند که فعلا پناهگاهی دارند، درواقع ازطرفی امنیت موقت برای این زنان از نداشتن امنیت بهتر بوده و از برخی از مشکلاتی که دربخش فردی مطرح شد رها پیدا کرده بودند.
مشارکتکننده ای که اولین تجربهاش از ازدواج ازدواج موقت بود، به نکات قابل توجهی در زمینه احساسات مثبت و منفی ناشی از وضعیت ازدواج موقت خود اشاره کرد:
«گاهی مبهم بودن آخر این ازدواج بهم احساس گیجی میده الان هم نمیدونم متاهل هستم یا مجرد یجور دوگانگی دارم خیلی وقتها دلتنگ محمد (همسرموقت) میشم و نمی تونم کنارش باشم خیلی اذیتم میکنه ولی فعلاً فقط به حس عشق فکر میکنم همینکه کنارمه برام کافیه دردودل میکنم باهاش از نظر جنسی آرومم و گاهی گردش میریم ولی کلاً ازدواج موقت بار روانی واجتماعی زیادی داره»(27 سال، شاغل، 2 بار تجربه ازدواج موقت).
بحث
این پژوهش با هدف واکاوی تجارب زنان دارای سابقه ازدواج موقت انجام شد. روش تحقیق این پژوهش کیفی بوده و با استفاده از مصاحبه نیمهساختاریافته و روش تحلیل محتوای عرفی به 3 سوال اصلی مطرح شده پاسخ داده شد، سؤالات به شرح زیر است:
- عوامل تسهیل کننده در گرایش زنان به ازدواج موقت چیست؟
- مشکلات فردی- خانوادگی زنان دارای تجربه ازدواج موقت چیست؟
- مشکلات اجتماعی زنان دارای تجربه ازدواج موقت چیست؟
برای دستیابی به پاسخ پرسشهای فوق، یکی از مهمترین طبقههای استخراج شده دراین مطالعه طبقه مؤلفههای فردی است، این طبقه حاکی از وجود نیازها و مسائل فردی مؤثر در انتخاب ازدواج موقت نظیر نیازهای مختلف مالی، عاطفی و جنسی و همچنین باورهای مذهبی مشارکتکنندگان در پژوهش بود که به نحوی نقش مؤثری در گرایش آنها به ازدواج موقت داشته است. این یافته با نتایج مطالعه زاهد و خیری خامنه که نیاز اقتصادی را بهعنوان مهمترین نیاز زنان سرپرست خانوار در ازدواج موقت ذکر میکند (زاهد و خیری خامنه, 2012). همخوانی دارد. همچنین استخراج مفهوم نیازعاطفی در این مطالعه، با یافتههای مطالعات کلانتری (کلانتری و همکاران،2014؛ محمدی، 2019؛ نجفی و همکاران، 2015). در اشتراک است.
با توجه به اینکه یکی از مهمترین یافتههای این بخش مربوط به مشکلات اقتصادی و نیازهای مالی مؤثر درازدواج موقت اکثریت زنان مشارکتکننده درپژوهش بوده است، بنظر میرسد با استفاده از تئوری مارکسیستی میتوان به بحث و بررسی بیشتری در این زمینه پرداخت، درواقع تحلیلهای مارکسیستی بیان میکند که روابط نابرابر سلسله مراتبی در جامعه سرمایهداری نقش پررنگی در حمایت و بازتولید نابرابری، بیکاری و بی ثباتی اقتصادی و آسیب درجامعه دارد (اوکلی[1]، 2015).
یکی دیگر از طبقههای استخراج شده، طبقه عوامل خانوادگی بود که این طبقه، نشاندهنده وجود مجموعهای از مشکلات از جمله نابسامانیهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و مواجهه با رفتارهای طردکننده و تجربه اجبار و محدودیت در تاریخچه زندگی خانوادگی مشارکتکنندگان در پژوهش بود که به نحوی بهعنوان یک عامل تسهیل کننده در اقدام به ازدواج موقت این گروه نقش داشته است.
مطالعات متعدد نشان دادهاند خانواده در تصمیمگیری به ازدواج موقت این زنان نقش زیادی داشته است. بهعنوان نمونه یافتههای مطالعه پریشی نشان داد معمولاً زنانی که سابقه ازدواج موقت را دارند مشکلات خانوادگی زمینهساز، از قبیل فقرو تنگدستی خانواده، ازدواج مجدد پدر و بی تعهدی نسبت به فرزندان، خشونت، خودکشی، طلاق و ... رادارند (پریشی،2010).
کلانتری و همکاران نیز در تحقیق خود با عنوان مطالعه کیفی شرایط و زمینههای ازدواج موقت زنان به فشارهای خانوادگی بهعنوان یکی از عوامل پذیرش ازدواج موقت از سوی برخی از زنان اشاره داشتند (کلانتری و همکاران،2014). مطالعه ریاحی نیز نشان میدهد بخش زیادی از زنان به علت عدم برخورداری از حمایتهای اجتماعی خانواده خود که در واقع بهعنوان یک نهاد غیر رسمی اجتماعی محسوب میشود، اقدام به ازدواج موقت میکنند (ریاحی، 2015).
همچنین یکی دیگر از طبقات استخراج شده در این پژوهش، طبقه محیط اجتماعی آسیبزا است. این طبقه نیز نشاندهنده مواجهه این زنان با ساختارهای معیوب اجتماعی همچون وجود تقاضاهای بالای رابطه جنسی در جامعه و تجربه انگ و تبعیض در محیط اجتماعی، بهعنوان عامل زمینهساز ازدواج موقت و تشدید و بازتولید مسائل و مشکلات ناشی از آن در بین این گروه از زنان است. همانطور که اشاره شد یکی از مفاهیم مهم در این زمینه مربوط به وجود تقاضای بالای جنسی از سوی برخی از مردان نسبت به این گروه از زنان در محیطهای مختلف اجتماعی است، در این زمینه نیز زنان مطلقه به علت وضعیت تأهل خود بهعنوان گزینه مناسبی جهت پیشنهاد روابط جنسی و همچنین ازدواج موقت محسوب شدهاند. در این زمینه عسگری و جوادیان نیز در مطالعه خود اشاره کردند که در جوامعی مانند جامعه ما زنان بیهمسر از جمله زنان مطلقه بهعنوان گزینههای مناسب جهت کامجوییهای جنسی مورد اشاره قرار گرفته و از تقاضای ازدواجهای نامطلوب و بدون شرایط حقوقی گرفته تا موارد دیگری مانند تقاضای صیغه مواجه میشوند (عسگری و جوادیان، 2018).
مشارکتکنندگان همچنین به تجارب مشترکی از انگ اجتماعی پس از اقدام به ازدواج موقت اشاره کردند. برخی از این زنان از راهبردهای مختلفی جهت اجتناب از مواجه شدن با این نوع انگ در پیش گرفته بودند که در این زمینه به مواردی همچون پنهان کردن این نوع ازدواج و یا کاهش روابط اجتماعی اشاره کردند. احمدی و همکاران در مطالعهای در پی آسیبشناختی ازدواج موقت/ صیغه محرمیت بیان کردند که بسیاری از زنان دارای تجربه ازدواج موقت به علت دید منفی جامعه و ترس از انگ اجتماعی صیغهای بودن درباره بسیاری از مشکلاتی که برای زن در حین ازدواج موقت به وجود میآید سکوت کرده و اعتراضی نمیکنند (احمدی، 2019).
همچنین این یافته با نتایج مطالعه ریاحی که نشان میدهد ازدواج موقت هنوز درجامعه ما مورد پذیرش اجتماعی قرار نگرفته و موجب میشود برچسب ناهمنوایی و حتی کجروی اجتماعی بر کسانی زده شود که ازدواج موقت انجام میدهند، در اشتراک است (ریاحی، 2015).
درخصوص انگ اجتماعی مرتبط با این گروه از زنان میتوان با استناد به نظریه برچسبزنی پیامدهای مختلف این نوع انگ را در زندگی این زنان مورد بررسی و تحلیل قرار داد، همانطور که در یافتههای این مطالعه اشاره شد ازدواج موقت بر خلاف مشروعیت دینی و قانونی که در جامعه ما دارد اما هنوز مورد پذیرش عرف اجتماعی قرار نگرفته است و آن را نوعی انحراف از هنجارهای معمول در جامعه میدانند، بنابراین در زمینه ازدواج موقت این زنان نیز ممکن است برچسبهای منحرفانه مرتبط با این گروه از زنان از قبیل هرزگی، منجر شود تا هویت این زنان برمبنای ویژگیهای این نوع از واژهها شکل گرفته و این افراد به تدریج برچسب وارد شده را بپذیرند و متناسب با آن به کنش بپردازند (لینک[2] و همکاران،1989 ).
در بخش بعدی استخراج طبقه آسیبهای چندگانه نیز روایتکننده تأثیرات مختلف ازدواج موقت در زندگی این گروه از زنان است، یکی از مهمترین چالشهایی که دراین بخش از طریق اکثریت مشارکتکنندگان و بهویژه زنان مطلقه مطرح شد مربوط به چالشهای قانونی مراحل ثبت ازدواج موقت بود که در برخی از موارد به علت عدم وجود الزام قانونی در ثبت محضری و رسمی این نوع ازدواج و صدور صیغهنامههای غیررسمی از سوی برخی از روحانیون، این زنان دچار مشکلات عدیدهای در اثبات و دریافت حق و حقوق قانونی خود شده بودند. همچنین درخصوص مفاد و محتوای قانونی ازدواج موقت نیز زنان با اشاره به بهره مندی بیشتر مردان از مزایای این نوع ازدواج که منجر به آسیبپذیری بیشتر زنان شده است اظهار ناامیدی و نارضایتی داشتند. این یافته با نتایج مطالعه رافعی که اشاره به مشکلات و پیامدهای ناشی از عدم ثبت قانونی صیغه برای زنان دارد، همسو است (رافعی، 2004؛ احمدی و همکاران، 2019).
یکی دیگر از مفاهیم مهم به دست آمده از گفتههای زنان دراین بخش، مواجهه با چالشهای فرزنددارشدن و بارداریهای ناخواسته در طول ازدواج و همچنین باردار شدن با امید تبدیل ازدواج موقت به ازدواج دائم از سوی زنان بوده که درهر دو صورت این بارداریها با انکارهویت فرزند، مخالفت و اصرار به سقط غیرقانونی جنین از سوی مرد همراه بوده است و همین امر موجب بروز تنشها و مشکلات زیادی دراین زنان شده است، این زنان همچنین اظهار داشتند که پس از متولد شدن فرزند خود نیز با رفتارهای طرد کننده و عدم حمایت همسر موقت خود ازجمله عدم اقدام جهت دریافت شناسنامه و پرداخت نفقه فرزند روبهرو شدند، یافتههای این بخش نیز با مطالعه (محمدی، 2019؛ پریشی،2010) همسو است.
باتوجه به یافتههای این مطالعه یکی از مهمترین چالشهای ازدواج موقت که منجر به آسیبپذیری بخش زیادی از زنان درگیر با این نوع ازدواج و فرزندان حاصل از آن میشود، بحث نبود قانون مدون و قاطع در خصوص ثبت ازدواج موقت و نحوه پیگیری و مطالبه حقوق قانونی توسط این زنان است، لذا جهت پیشگیری از تضییع حقوق انسانی و قانونی این زنان و سوء استفادههای برخی از افراد فرصتطلب درجامعه، اصلاح و بازبینی قوانین مربوط به ازدواج موقت و رسمیت بخشیدن به این قوانین ضرورت دارد. همچنین تعیین تکلیف و خارج کردن آنها از وضعیت تعلیق و بلاتکلیفی که در حال حاضر در جامعه دارند است، به عبارتی چون تکلیف این نوع ازدواج در جامعه ما مشخص نیست امکان تفکیک این گروه از زنان از سایر گروهها ازجمله زنان روسپی به راحتی فراهم نبوده و همین امر انجام مداخلات مددکاری و حرفهای را نیز دچار ابهام و مشکلاتی نموده است بنابراین اگر ازدواج موقت، یک نوع ازدواج هست ما باید مسیر قانونی درستی را در این زمینه داشته باشیم.
با توجه به نتایج این پژوهش بنظر میرسد در جامعه مورد مطالعه اکثریت زنانی که اقدام به ازدواج موقت دارند از بین زنان مطلقه و بیوهای هستند که با مشکلات عدیده اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی مواجه هستند، لذا لازم است مددکاران اجتماعی و متخصصان شاغل درمراکز حمایتی از جمله نهاد کمیته امداد و سازمان بهزیستی اطلاعات تخصصی مورد نیاز جهت واکاوی مشکلات اصلی این زنان و انجام مداخلات حرفهای مناسب در این حوزه را کسب نموده و اجرا نمایند، بدون شک رعایت اصل پذیرش و جلب اعتماد این گروه و همچنین تلاش حرفهای مددکاران اجتماعی در جهت رفع تبعیض و انگ موجود نسبت به این زنان، تأثیر بهسزایی در روند اجرای برنامهها و مداخلات تخصصی و آموزشی در این حوزه خواهد داشت.
یافتههای این مطالعه نشان میدهد که اکثریت زنان دارای تجربه ازدواج موقت از گروهها و هستههای پنهان و آسیبپذیر اجتماعی سخت دردسترس بوده[3] و به دلیل تجربه فشارهای مختلف فردی و خانوادگی و اجتماعی، نیازمند دریافت مداخلات و خدمات حمایتی و حرفهای سازمانها و گروههای متخصص و مرتبط همچون مددکاران اجتماعی هستند.
همچنین در حوزه پژوهشی نیز باتوجه به اینکه تاکنون مطالعات اجتماعی اندکی درحوزه بررسی ازدواج موقت زنان انجام گرفته است، لذا در این حوزه نیاز به تحقیق کمی و کیفی بیشتری هست تا از این طریق متخصصان مختلف مرتبط با این گروه از زنان و بهویژه مددکاران اجتماعی قادر به تدوین پروتکلهای تخصصی در این حوزه باشند، بهطور ویژه در زمینه تحقیق کیفی میتوان به ضرورت انجام مطالعات نظریه زمینهای[4] اشاره نمود که شرایط تصمیمگیری به ازدواج موقت را تا پیامدهای آن در این گروه از زنان را بهصورت فرآیندی نشان دهد. همچنین با استخراج برخی ازمشکلات این گروه از زنان از طریق این مطالعه، پیشنهاد میشود که همزمان با مطالعات کمی و کیفی از مطالعات مداخلهای نیز جهت طراحی برنامهها و مداخلات تخصصی مناسب استفاده نمود.
ملاحظات اخلاقی:
مشارکت نویسندگان
همه نویسندگان در تهیه مقاله مشارکت داشتهاند.
منابع مالی
برای انتشار این مقاله حمایت مالی دریافت نشده است.
تعارض منافع
مقاله حاضر تعارض منافع با سایر مقالات نویسندگان ندارد.
پیروی از اصول اخلاقی پژهش
در این مقاله همه حقوق مرتبط با اخلاق پژوهش رعایت شده است.
[3] . hard to reach Vulnerable groups
[1] .Allendorf & Thornton