طرح مسأله: در این مقاله، تئوری سرمایه اجتماعی به عنوان یکی از رویکردهای جامعهشناختی مورد بررسی قرار میگیرد و سعی میشود تئوری سرمایه اجتماعی از لحاظ واقعیتهای مسلط بر جامعه مورد آزمون تجربی قرار گیرد و به این سوال پاسخ داده شود که آیا این رویکرد نظری، تبینکننده واقعیت موجود در زمینه مشارکت اجتماعی در ایران میباشد؟ روش: روش بررسی، تلفیقی از روش کتابخانهای و میدانی است؛ در بررسی میدانی، جامعه آماری شهروندان 15 سال به بالا ساکن شهر تهران بودند که با استفاده از فرمول کوکران، حدود 653 نمونه از میان آنها انتخاب شدند و با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعآوری و با بستهنرمافزاری SPSS با استفاده از روشهای آماری توصیفی و استنباطی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند. یافتهها: زمینههای مشارکت اجتماعی به عنوان یکی از مؤلفههای سرمایه اجتماعی در تحلیل نهایی هر چند در سطح خرد تا حدودی مساعد میباشد اما به دلیل عدم زمینههای مناسب در سطح کلان، از جمله تمرکزگرایی، پنداشت منفی نسبت به عملکرد دولت و ... ما شاهد شکلگیری مشارکت اجتماعی در بین افراد نمیباشیم. نتایج: از بعد ذهنی ما شاهد اعتمادپذیری در بین شهروندان و همچنین بین شهروندان و دستگاههای دولتی نیستیم و همین باعث شده است که بعد عینی مشارکت اجتماعی، یعنی شبکه تعاملات اجتماعی شکل نگیرد و در نتیجه مشارکت اجتماعی تحقق پیدا نکند.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |