مقاله حاضر معضل بیکاری دانشآموختگان و مهاجرت نخبگان را با کاربرد نظریه توسعه ناموزون آموزش عالی تحت بحث و بررسی قرار میدهد. نظریهپردازان آموزش عالی در غرب توسعه آموزش عالی را با استفاده از مفهوم تودهای شدن آموزش عالی توضیح میدهند. افزایش مشارکت مردم در آموزش دانشگاهی بعد از جنگ جهانی دوم به گسترش کمّی آموزش عالی در غرب انجامید و با توجه به چرخشهای دهگانه تنوع کارکردها، تغییر نیمرخ اجتماعی جمعیتهای دانشجویی، آموزش حرفهای، تنش بین آموزش و پژوهش، همچنین تنوع منابع تأمین اعتبارات آموزش عالی، و پیدایش دیوانسالاری اثربخش در اداره دانشگاهها، یک شیوه پویا و جدید تولید دانش شکل گرفت که از حیث شاخصهای اجتماعی (جنسیتی، طبقاتی، جغرافیایی، سازمانی، بخشی و...) توزیع یافته بود. بدین ترتیب توسعه آموزش عالی و نظام تولید دانش در غرب از ویژگی توزیع متعادل اجتماعی برخوردار است. این مقاله با بررسی آمارهای آموزش عالی ایران نشان میدهد که در دو دهه اخیر آموزش عالی از حیث کمّی به طور شتابانی گسترش یافته است؛ در حالی که از حیث شاخصهای توزیع اجتماعی دارای وضعیت نامطلوبی است. الگوی ویژه توسعه آموزش عالی در ایران، با ابداع مفهوم «تودهای شدن متراکم آموزش عالی» بیان میشود و به عنوان یک الگوی ناموزون توضیح داده میشود. توسعه ناموزون نظام دانش به نوبه خود از الگوی ناموزون توسعه کشور تأثیر پذیرفته است. این مقاله علاوه بر توصیف ویژگیهای توسعه آموزش عالی و نظام دانش در ایران، تأثیر ویژگی عدم توزیع اجتماعی دانش را در ناتوانی بخشهای اقتصادی ـ اجتماعی (به منظور جذب سرمایههای انسانی)، تجزیه و تحلیل میکند. بخش پایانی این مقاله ضمن نتیجهگیری از مباحث نظری و بررسیهای آماری، برای رفع ناموزونیهای موجود، راهکارهایی را برای پیوند آموزش عالی با فرآیندهای توسعه اجتماعی ـ اقتصادی کشور پیشنهاد میکند
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |