سال هشتاد و دو، سال اول برنامه پیشگیری از اعتیاد که در سطح اجتماعات کوچک محلهها به اجرا درآمد، سال تجربه و تجربهآموزی بود. در مقاله حاضر نخست به بررسی تجربه فعالیتهای مشارکتی در شهر پورتو آلگره (Porto Alegre) در جنوب برزیل که از تجارب زبانزد برنامههای مشارکت مردمی است، پرداخته خواهد شد؛ سپس تجربیات به دست آمده از مرحله آغاز اجرای برنامه در چهار محله صفاییه، حسن آباد، نعیم آباد، و مریم آباد در سطح شهر یزد و یک روستای دو هزار نفری به نام روستای نصرآباد از توابع شهرستان تفت، در جاده یزد ـ شیراز، معرفی و بررسی خواهد شد. در بررسی این پنج تجربه، پنج الگوی مشارکتی که ماحصل تعامل خودجوش شرایط با ایده برنامه بود، استخراج و در الگوی واحدی جمعبندی شد. در بعد اجرایی نیز متغیرهای انسانی مؤثر در اجرای این تجارب ـ کارشناس مجری برنامه، رهبران محلی، تسهیلگران و مؤسسات غیردولتی همکار با برنامه ـ از دو بعد ثبات و توانایی تحلیل و بررسی شدند. ماحصل این تحلیلها و جمعبندی نحوه اجرای برنامه در سال دوم، به معرفی الگوی عملیاتی انجامید که به نظر نگارنده نه تنها قابلیت اجرا در سطح محلات مختلف با فرهنگهای مختلف و در استانهای مختلف را دارد، بلکه قابلیت استفاده در محیطهای کار، مدارس و خانوادهها را نیز دارا است. در این الگوی عملیاتی جدید، جاده ارتقای سلامت، از تسهیل گران آغاز شده و به سازمانهای مبتنی بر اجتماعات کوچک (Community-based Organization) ختم میشود. در این راه، به منظور ایجاد قابلیت توانمندسازی مردم علیه سوءمصرف مواد مخدر و وابستگی به آن، همچنین دستیابی به هدف «ایجاد جنبش فراگیر اجتماعی علیه سوءمصرف مواد مخدر»، تسهیلگران یا گروه مرکزی اجرای برنامه، سازماندهی مدون مشارکت مردم را با تکیه بر سنتهای بومی و فرهنگی آنها، حول مفاهیم خانه و زندگی و توانمندسازی اجتماعات کوچک را در پیش گرفتند؛ چرا که این طریق و توانمندسازی اجتماعی در این الگوی پیشنهادی را با قابلیت بازسازی هویت اجتماعی، بهبود سرحالی (Wellbeing) و آموزش مهارتهای زندگی اجتماعی، را ممکن میسازد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |